پرونده ویژه
مصاحبه با دکتر سعید طاووسیمسرور، استاد شیعهشناسی
چرا حضرت زینب جز زیبایی ندیدند؟
الهام قاسمی
حضرت زینب سلام الله علیها پنجم جمادیالاول سال پنجم هجری متولد شدند و در دامان حضرت فاطمه، پیامبر اسلام و حضرت علی علیهم السلام پرورش یافتند. این بانوی بزرگوار و چهره شاخص جهان اسلام در سادهترین و با تقواترین خانواده رشد کردند و تعلیمات عالی را از معصومین همعصر فراگرفتند و مورد عنایت مخصوص خاتم انبیای الهی بودند. هوش سرشار و استعداد فوقالعادهای داشتند که منجر شد به کسب لقب «عالمه غیرمعلمه». حضرت زینب از آغاز زندگی در مرکز حوادث بزرگی زیستند که عمیقترین تحولات زندگی بشر در همین خانه رقم میخورد. اما حیات پر برکت ایشان به دو بخش تقسیم میشود، قبل از ئاقعه عاشورا و پس از آن. خانمی که آفتاب و مهتاب ایشان را از پس پرده دیده بودند، در مجلس اسفل انسانهای روزگار حاضر شدند و داد برادر و یاران مظلومش را ستاندند و باقی اجرا همان است که تا امروز ادامه داشته و میبینید و دانید.
با دکتر سعید طاووسی استادیار فلسفه و کلام اسلامی و شیعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، درباره نگفتههایی از زندگی حضرت زینب، گفتوگو کردیم.
- حفظ و احیای فرهنگ حجاب و عفاف یکی از مهمترین درسهای قیام عاشوراست. حضرت زینب سلامالله علیها در خطبهای که در مجلس یزید خواندند، در معرفی اجداد یزید گفتند: «اى پسر کسانى که بعد از اسارت، به فرمان پیامبر آزاد شدند، سزاوار است تو زنان و کنیزانت را پشت پرده بنشانى و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به اسارت ببری، حجاب آنان را برداری و روى آنان را بگشایى تا دشمنان، آنان را از شهرى به شهر دیگر ببرند و بومى و غریب چشم به آنها بدوزند؟» در این خطبه منظور حضرت از برداشتن حجاب چیست؟
منظور ایشان برداشتن حجاب شرعی نیست، بلکه یکی از معانی حجاب، در پرده بودن است. مثلا در خیمهای، خانهای یا در کجاوه پردهای بوده که حائل میشده بین مردم و خانمها. در واقعه کربلا که اهلبیت امام حسین علیهالسلام به اسارت گرفته شده بودند، بانوان اهلبیت را در کجاوههای بدون پرده، شهر به شهر بردند، در حالیکه مردم برای تماشای اسیران جمع میشدند. در روایتی داریم حضرت سُکَینهخاتون به سَهل ساعدی در دروازه دِمَشق گفتند «پولی به نیزهدارها بده تا سرها را جلوتر ببرند و حواس مردم به آن سرها پرت شود و کمتر به ما نگاه کنند.» پس ممکن است سخن حضرت زینب دلالت بر این داشته باشد که بدون روبند بودند، نه اینکه حجاب شرعی نداشتند.
- بعد از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یاران و اسارت خاندان آلالله، بار رسالت بر دوش حضرت زینب(س) افتاد. به نظر شما این همه استقامت و ایستادگی بانوی کربلا باوجود مصایب پیشِ رو از کجا نشأت میگیرد؟
ریشه اقدامات قهرمانانه حضرت زینب(س) در ماجراهای بعد از واقعه عاشورا و حماسه زینبی، به تربیت آن بزرگوار در بیت نبوت و امامت برمیگردد، تا حدی که چنان شخصیت برجستهای از این بزرگوار میسازد که از ایشان به عقیلهبنیهاشم تعبیر میشود. از طرفی صفات برجسته عبادی و اخلاقی ایشان سبب شد مقلوب و مقهور این فاجعه بزرگ عاشورا نشوند. حضرت زینب پس از واقعه عاشورا، قهرمانانه بحران جنگ و بازماندگان را مدیریت کردند و مسئولیت خود را در حفظ این کاروان و رساندن پیام عاشورا انجام دادند.
«عقیله» از ماده عقل است و اگر دقت کنیم در اوصاف حضرت زینب(س) صفات عاقل را میبینیم و عاقل چنان است که در حدیث جنود عقل و جهل توضیح داده شده که عقل، سپاهیانی دارد و جهل هم سپاهیانی، و آن سپاهیان عقل و ویژگیهای عقل و تجلیهای عقل؛ مانند صبر و حلم در وجود حضرت زینب(س) نهایت تجلی را دارد و این رفتار عزتمندانه و قهرمانانه، هم ریشه در تربیت او و هم ریشه در شخصیت عاقل آن بزرگوار دارد.
- بعد از بازگشت از شام، موجی از اعتراضها در مدینه شکل میگیرد تا حدی که یزید از نگرانی یک انقلاب، بر حضرت زینب(س) و دیگر بازماندگان اهلبیت فشار میآورد که مدینه را ترک کنند. روایتهای مختلفی وجود دارد که ایشان به شام رفتند و در باغهای همسرشان ساکن شدند یا اینکه حکومت ایشان را به مصر تبعید کرد. آیا این روایت درست است؟
خیر. از نظر بنده روایتهایی که به سفر دوباره حضرت زینب(س) به شام اشاره دارد، درست و معتبر نیست. ایشان وقتی در سفر اسارت به شام رفتند و به مدینه بازگشتند، دیگر به شام نرفتند.
- در جایی یزید میگوید: «خدا دلم را با کشتهشدن برادر نافرمان و خاندان و لشکرش شفا داد.» حضرت زینب(س) در پاسخ گفتند: «به خدا قسم بزرگ ما را کشتی، نهال مرا قطع کردی و ریشه مرا درآوردی، اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافتهای.» با توجه به پاسخ حضرت این سوال ایجاد میشود که آیا مگر حضرت سجاد(ع) ادامهدهنده نسل ائمه نبودند؟ بیمار شدن مصلحتی ایشان به اذن الهی و دلیلی بر قطع نشدن سلسه امامان نبود؟
گفتوگویی که بین یزید و حضرت زینب(س) انجام شده، تناقضی با ادامه نسل امامان و شجره امامان ندارد و باید دقت کنیم حضرت زینب(س) این پاسخ را خطاب به یزید میگوید که اساسا اعتقادی به امامت ندارد. بنابراین آنچه حضرت زینب فرمودند با اعتقاد ما به ادامه یافتن مسیر امامت توسط امام سجاد(ع) منافاتی ندارد.
حدیثی از پیامبر درباره حضرت زینب(س) به یاد نمیآورم و جایی ندیدم و نمیتوانم یقینا بگویم چنین حدیثی وجود ندارد. اگر حدیثی از پیامبر درباره حضرت نداشته باشیم، به جایگاه آن بزرگوار خدشهای وارد نمیکند، اینطور نیست که عظمت آن بزرگوار منوط به این باشد که حتما حدیثی درباره ایشان از پیامبر نقل شده باشد. خداند در قرآن کریم اوصاف مومنان و ویژگیهای آنها را بیان کرده و در روایات پیامبر اکرم(ص) هم اوصاف زنان و مردان مومن بیان شده؛ بیشک حضرت زینب(س) از بزرگترین مومنان و اسوهای برای بانوان مسلماناند، حتی اگر حدیثی از پیامبر درباره ایشان وجود نداشته باشد. البته از امام سجاد(ع) روایت داریم که حضرت زینب تعبیر به عالمهای شدهاند که معلم نداشته و فهیمهای هستند که کسی به ایشان نفهمانده؛ یعنی شخصیتی که تربیتی الهی داشته و در بیت نبوت و ولایت رشد و نمو یافته است.
- حضرت زینب(س) عالمه غیرمعلمه است و به مقام عالیه عرفانی دست پیدا کردهاند. چرا در سخنان پیامبر اکرم(ص) نام حضرت زینب بهعنوان یکی از زنان برتر عالم نیامده است؟
زنانی که در حدیث پیامبر بهعنوان زنان برتر، معرفی شدهاند، احتمالا از باب مثال بوده؛ بین امتهای پیشین به حضرت مریم و آسیه اشاره شده و از امت اسلام هم به حضرت خدیجه و حضرت زهرا(س) معرفی شدهاند. نوجه کنید که برترین الگوها مطرح شده، نه اینکه به جز اینها زن نمونهای وجود ندارد. یعنی بالاترین سطح مطرح شده و بعد پیروان و کسانی که راه آنها را رفتهاند. مشخص است حضرت زهرا از حضرت زینب افضل و معصوم هستند. حضرت زینب به معنای دقیق و مصطلح، معصوم نیستند، هرچند هیچ استبعادی ندارد که آن حضرت عصمت اکتسابی داشته باشند، بنابراین در روایت نبوی به شاخصترینها اشاره شده و بقیه افراد به میزانی که پیروی آن شاخصها را میکنند، نمونهاند. بنابراین بهترین تربیت شده حضرت زهرا و بهترین شاگرد ایشان بین بانوان، حضرت زینب هستند.
این روایت که حضرت زینب(س) سرشان را به محمل زدهاند، منسوب به یک راوی به نام مسلم جَصاص (گچکار) است و در دو کتاب ضعیف؛ «نورالعین» منسوب به اسفراینی و «منتخب» طُرَیحی که متنی متأخر از دوره صفوی است، ذکر شده که منابع غیرمعتبر و غیرقابلاستنادی هستند. برخی محققان، ازجمله مرحوم محدث قمی صاحب کتاب «نفسالمهموم» و «مفاتیحالجنان» اعتبار تاریخی روایت سر به محمل کوبیدن را رد میکنند. بنابراین اصل چنین مسالهای درباره وجود مقدس حضرت زینب(س) صدق نمیکند.
قطعا حضرت زینب(س) از «مخلِصین» بودند و خود را برای خدا خالص کردند، اما درباره مخلَصین باید بگویم «مخلَص» کسی است که خلاف مخلِص، از جانب خدا خالص شده، این نیاز به دلیل شرعی دارد که در روایات معتبر چنین مقامی برای حضرت زینب(ع) تعیین شده باشد. اما اگر چنین دلیل شرعی هم وجود نداشته باشد، نمیتوانیم رد کنیم که ایشان حما از مخلَصین نبودند، چون اطلاع دقیقی در این زمینه نداریم و چیزی بین حضرت و خدای ایشان بوده است. اگر از مخلَصین نباشند، به معنای اصطلاحی هم معصوم نیستند، کلام امام حسین(ع) توصیه اخلاقی بوده خطاب به ایشان که بسیار ارزنده است و بنابر نقلی که داریم، امام به مقتضای هدایت، اینطور فرمودند و ایشان را به حلم سفارش کردند. اما در فرض اینکه حضرت زینب هم از مخلَصین باشند و عصمت اکتسابی هم داشته باشند که از نظر بنده دارند، باز هم اشکالی ندارد، چون امام الگو بودند و خواهر ایشان، هم برای بانوان و هم آقایان الگو هستند. اگرچه حضرت زینب در معرض فریب شیطان نباشند، طبق این نقل امام حسین، این سخن را برای این به خواهر گرامیشان گفتند تا درسی باشد برای پیروان این مکتب که در چنین موقعیتی باید با صبر و شکیبایی رفتار کنند.
این کلام حضرت زینب(س) که «جز زیبایی ندیدم» ناظر به بُعد حماسی، عرفانی و معنوی واقعه عاشوراست، اما نسبت به بُعد مصیبت و فاجعه عاشورا، خود حضرت زینب هم عزاداری میکردند. حتی بعد از واقعه عاشورا حضرت زیاد عمر نکردند. اما امام سجاد ۳۴سال بعد از واقعه عاشورا، عزاداری میکردند و این عزاداری توصیه همه امامان بوده است. این عزاداری نوعی همراهی و همدلی و مساوات با امام و یارانشان است. از نظرگاهی دیگر، مبارزه است و باعث میشود نام و یاد ابیعبدالله از طریق عنصر عاطفه، احساس و اشک تداوم پیدا کند و به این گریه هم اکتفا نمیشود، بلکه وقتی نام آن حضرت به میان میآید، راه آن حضرت و خط اهلبیت مطرح میشود و به این شکل این مسیر نورانی استمرار پیدا میکند.
از پیامدهای مثبت سخنرانی حضرت زینب(س) در کاخ یزید، آگاه کردن درباریان شام بود و بیدار کردن آنها نسبت به حادثه عظیمی که رخ داده بود و مبارزه با تبلیغات یزید بهشکلی که اساسا در اثر خطبه حضرت زینب و حضور اهلبیت در شام، جوّ دربار یزید و شام تا حدودی تغییر کرد و برخی افراد به جایگاه اهلبیت و ظلمی که بر آنها رفته، آشنا شدند، تا حدی که گفتند یزید این فاجعه را به گردن ابنزیاد انداخته و گفته او از طرف خودش این کار را کرده و من دستور به کشتن نداده بودم. البته دروغ میگفت و ظاهرسازی بود برای آرام کردن فضا، چون درنهایت ناچار شد دستور بدهد اهلبیت را به مدینه برگردانند. چهبسا حضور بیشتر این خاندان در شام میتوانست به آگاهسازی بیشتر منجر شود و ادامه حکومت یزید را با خطر روبهرو کند.
نه، سخنرانی حضرت زینب در کاخ یزید، نشانه آزادی بیان نیست، چون تمام ماجرای آوردن اسیران به شام، برای قدرتنمایی دستگاه خلافت بود که اهلبیت پیامبر را مثل اسیران جنگ با کفار وارد کنند و در شهرها بگردانند و پیروزی خلیفه بر مخالفش را به رخ بکشند. این، تهدیدی علیه خاندان اهلبیت بود که البته حضرت زینب با شخصیت مبارزی که داشتند، این تهدید را به فرصت تبدیل کردند و چهبسا در آن فضای سنگین دربار یزید و اهانت یزید به سر مبارک، کسی جز حضرت زینب و امام سجاد (ع) جرات نمیکرد اظهار وجود کند، چه رسد به اینکه خلیفه و دستگاه قدرت را به چالش بکشد. این امر، نشانه آزادی بیان در دستگاه یزید نیست، بلکه نشانه عظمت حضرت زینب و امام سجاد است، چون خیلی از تعابیر محکم علیه یزید استفاده شده، چنانکه نقل شده حضرت زینب(س) به یزید فرمودند: «من تو را خوار میشمارم و از زشتیهای زمان آن است که ناچارم با مثل تویی صحبت کنم». حالا اینکه چرا یزید با حضرت زینب و امام سجاد برخورد نکرد، برای این بود که با استفاده از همین فرصتی که به دست آمده، چنان محکم ظلم یزید را زیر سوال بردند که هرگونه اقدام شدید توسط یزید، به رسوایی بیشتر او منجر میشد؛ فضای مجلس علیه او بود و یزید ناچار میخواست وضعیت را به نفع خود تغییر بدهد، بنابراین با توجه به فضایی که حضرت زینب و امام سجاد ایجاد ایجاد کرده بودند، نمیتوانست با تندی برخورد کند. به آزادی بیان اعتقاد نداشت، بلکه مجبور بود.
- یکی از القابی که درباره حضرت زینب به کار میبرند «عقیله» است. این لقب را با توجه به واقعه کربلا تفسیر کنید. آیا این لقب را در زمان حیات ایشان میگفتند یا بعدها به ایشان نسبت دادند؟
«عقیله» به بانویی گفته میشود که در خانواده خودش بزرگوار باشد. بنابر شواهد موجود در زمان حیات حضرت، این لقب درباره ایشان به کار میرفته است. در کتاب «مقاتلالطالبین» ابوالفرج اصفهانی روایت میشود از عبدالله بن عباس که میگوید: «من از عقیله خاندانمان حدیث شنیدهام» و منظورش خطبه فدکیه است که حضرت زینب از مادرشان حضرت زهرا(س) روایت میکنند.
- با توجه به علم بیپایان امام معصوم، قطعا امام حسین(ع) از وقایع پس از شهادت اطلاع داشتند، با چه توجیهی زن و فرزند شیرخوار و خواهر مکرمه و بهعبارتی نوامیس را به این جنگ پر خطر بردند؟
اینکه امام حسین(ع) خانواده و نوامیس خود را به صحرای کربلا بردند، برخی از علما گفتند که دستور الهی بوده و علت دقیق را نمیدانیم و سعی کردند که اینگونه توجیح کنند. شهریار در بیتی چنین میسراید:
بردن اهل حرم دستور بود و سّر غیب
ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
البته ما الهی بودن این همراهی را رد نمیکنیم، ولی منافاتی هم ندارد که سعی کنیم علت را فهم کنیم. تحلیلی که سیدبنطاووس در لهوف ارایه کرده، بسیار قابلتأمل است، مینویسد «اگر امام، خانواده را همراه خودش نمیبرد، بنیامیه خانواده حضرت را گروگان میگرفت و بعد به حضرت دستور تسلیم میداد. با این دستور دو گزینه پیش روی امام بود؛ اگر تسلیم میشد، حضرت را میکشتند و اجازه نمیدادند روشنگری کند و پیامش را انتقال دهد و اگر حضرت تسلیم نمیشد، اینطور علیه امام تبلیغ میکردند؛ این امام حسینی که فکر میکنید میخواهد شما را نجات دهد، حتی به فکر زن و بچه خودش هم نیست.» لذا امنترین جا همان صحرای کربلا بود که احتمال گروگانگیری را کم میکرد. اگرچه توضیح و تفسیر سیدبنطاووس دقیق است، ولی نکته مهم این است که بانوان و خانوادهها، آزادانه مسیر همراهی با امام را برگزیدند.
- حضور حضرت زینب (س) در کربلا چه لزومی داشت؟ آیا حضور و وجود زن و فرزند در جنگهای صدر اسلام سابقه داشت؟ اگرنه واقعه عاشورا چه فرقی با جنگهای قبلی داشت که حضور زنان و نوامیس آلالله ضروری شد؟
لزوم و ضرورت حضور حضرت زینب را در کربلا از چند جهت میشود بررسی کرد؛ اول اینکه ایشان آگاهانه و مسئولانه همراهی با برادرش و امام زمان را برگزیدند. این حضور، جنبه عاطفی داشت، چون وجود ایشان قوت قلبی برای امام حسین(ع) بود. از بُعد دیگر هم حضرت زینب(س) نسبت به سرپرستی خانواده امام و دیگر بانوان کربلا احساس مسئولیت میکردند. وجه مهمتر، پیامرسانی واقعه عاشورا بود که حضرت زینب در این وجه، حماسه آفریدند.
درباره بخش دوم سوال باید بگویم که خیر، حضور زنان در چنین جنگی سابقه نداشت. بنیامیه خط قرمزهای اخلاقی را شکستند و حتی از مرزهای جاهلیت هم عبور کردند این، درحالی بود که در جاهلیت هم یکسری اصول جنگی رعایت میشد؛ یعنی زنان و کودکان را نمیکشند. اما بنیامیه در حمله «بسر بن ارطاة» به یمن، کودککشی کردند و دو طفل صغیر عبیدالله بن عباس، حاکم یمن را که از طرف حضرت علی(ع) در یمن حکومت میکرد، سر بریدند. بنیامیه در واقعه عاشورا این اصول جنگی را زیر پا گذاشت. یکی از اقدامات غیراخلاقی آنها این بود خانواده را گروگان میگرفتند؛ معاویه قبل عاشورا همسر ع«مرو بن حَمق خُزاعی» صحابی امیرالمومنین را به اسارت گرفت و بعد هم عمرو بن حَمق خُزاعی را دستگیر کرد و به او امان داد و در حین اینکه امان داده بود، او را کشت و سرش را برید و در دامن همسر زندانیاش گذاشت. بنیامیه بعد از عاشورا هم اصول جنگی را زیر پا گذاشتند و خانواده کمیل را گروگان گرفتند و کمیل را به شهادت رساندند. بنابراین چون بنیامیه چنین اقدامات سفاکانهای انجام میداد، بردن همسران و خانواده ضرورت پیدا کرد. برخی بستگان سیدالشهدا هم که زن همراهشان نبودند، به این دلیل بود که آن زنها از قبایل دیگر بودند و تحت حمایت قبیله قرار داشتند و درگیری بنیامیه با آنها تبعات سنگینی داشت. بنابراین بانوان و کودکانی که امکان حمایتی از آنها در مدینه نبود، ضرورت داشت که با امام همراه شوند.
- حضرت زینب(س) با وجود داغهای سنگینی که دیده بودند، چهطور مسئولیت خطیر به ثمر رساندن خون شهدای کربلا و سرپرستی اسیران را پذیرفتند؟ مادری و صلابت یا خواهری و مدیریت اسیران در آن واقعه سنگین، چهطور با هم جور درمیآید؟ پارادوکس نیست؟
ایشان برای چنین روزی آماده و تربیت شده بود و تحت تاثیر این تربیت، شخصیتی استوار از خود ساخته بودند. دیدن این تناقض ظاهری، از نگاه ساده و ابتدایی ما میآید، همچنانکه درباره پدر ایشان حضرت علی(ع) هم میگفتند ایشان جمع اضداد است؛ در میدان جنگ دلیرانه میجنگد، بعد به یتیمان و بیوهزنان و فقیران محبت میکند، به قول حافظ:
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه؟
این دو باهم در تناقض نیست، امیرالمومنین هرچیزی را به جای خود انجام میداد و عدل یعنی همین. حضرت زینب(س) هم تربیتشده امیرالمومنین(ع) است؛ یک جا خواهر است، جای دیگر مادر است، یک جا مدیریت کاروان کربلا را برعهده دارد و و مبلّغ و پیامرسان عاشوراست. جنبههای مادری، خواهری و دختری هم به جای خود! منافاتی با ایفای نقش مدیریت اسیران در واقعه عاشورا ندارد. یک مقالهای با دکتر بشیر سلیمی بهصورت مشترک داریم، با عنوان «روابط عاطفی حضرت زینب و امام حسین با تاکید بر واقعه عاشورا» که در مقدمه آن به روابط عاطفی حضرت زینب با امام حسن و پدر و مادرشان هم اشاره کردیم. بنابراین منافاتی ندارد زنی که اینهمه عاطفه دارد، چنین رفتار قهرمانانهای بروز دهد و حماسه بزرگی را به سرانجام برساند.
- چند کتاب معتبر درباره حضرت زینب(س) معرفی کنید.
شاید درباره این بانوی بزرگوار، کتاب خوب پیدا نشود. میتوانم یک مقاله خوب معرفی کنم؛ مقاله «زینب بنت علی» در دانشنامه جهان اسلام که نگارنده در بخشی از آن به زندگی حضرت پرداخته، یک بخش هم درباره مزارهای منسوب به ایشان است. همچنن در مجله «پژوهشنامه معارف حسینی» یک شماره درباره حضرت زینب بهطور ویژهنامه چاپ شده که تمام مقالههایش درباره حضرت زینب(س) است و منابعی در انتهای مقالهها معرفی شده که میتوان به آنها مراجعه کرد.
اگر بخواهم چند کتاب از زاویه دید غیرمسلمانها معرفی کنم، کتابی از «آنتوان بارا» کشیش مسیحی است، که به فارسی هم ترجمه شده با عنوان «زینب فریاد فرمند». همچنین مطالبی که درباره حضرت در مقتلهای معتبر ذکر شده هم میتواند محل رجوع باشد، مثلا در مقتل «جامع سیدالشهدا» نوشته مرحوم مهدی پیشوایی.