در استقبال از ماه مبارک رمضان
((قسمت اول))
سیدمهدى موسوىکاشمرى
مقدمه
خداوند به عنوان ((رب العالمین)) تربیت هر موجودى را خود, عهده دار شده است و تمامى آنها را با طبیعتهاى مختلفشان, به سوى کمال لایق خود پیش مى برد و فیض خویش را به قدر استعداد و به فراخور حال آنان به سویشان سرازیر مى کند.
او انسان را به عنوان عصاره هستى آفرید و در مکان ((کرمنا))یش جاى داد(1) و بالاترین ظرفیتها و استعدادها را بدو بخشید و بزرگترین و وسیعترین قدرت را از آن او ساخت.
او بار امانتى سنگین را که کوهها از حمل آن ابا کرده و آسمان و زمین طاقت تحمل آن را نداشتند, بر این موجود ((ظلوم)) و ((جهول)) بار کرد و انسان نیز با اشتیاق تمام آن را پذیرا شد(2), و غرض از خلقت او احراز کمال انسانى و انسان کامل شدن اعلام گشت.(3)
ویژگى خاص انسان آن است که ایزد منان بر او منت گذاشت و ابتدا از روح خود در او دمید(4) و آن گاه قسمتى از کار خود در تربیت را بدو واگذار کرد و در انتخاب خیر و شر, مختارش گذاشت.(5)
خداوند, در نظام تربیتى انسان, به شیطان مهلت داد و بدو اجازه وسوسه و دعوت به شرور داد(6), ولى در قبال آن سفیران خویش را با محکمترین و رساترین دعوتها و بلیغ ترین بیانها به جانب مردم گسیل داشت و آنان را به سوى خویش فرا خواند و کتابهاى آسمانى را همراه پیامبران بدین منظور نازل کرد.
خاتم رسولان و افضل آنها ((صلى الله علیه و آله)) و سلم و کاملترین کتاب آسمانى نصیب این امت شد و مقصود از نزول آن را تربیت و تعلیم معرفى کرد(7) و هدف از اصل بعثت همین امر اعلام شد.(8)
رسول خدا(ص) که ((رحمه للعالمین)) بود و هست, با حربه ((و انک لعلى خلق عظیم))(9) و سلاح برنده ((بشیرا و نذیرا)) در مقام ((داعیا الى الله)) و ((سراجا منیرا)) جاى گرفت و بر حرکت مجموعه امت به سوى لقإالله و تربیت اسلامى ((شاهد)) شد.(10)
پس از او, جانشینان پاک و معصومش ((سلام الله علیهم اجمعین)) هماره این پرچم سبز را در اهتزاز داشتند و هر از چند گاهى آن را با خون خود گلگون مى ساختند. این امامان نور ((علیهم السلام)) لحظه اى بشریت نیازمند سالک را با دشمنان ظاهرى و پنهانى اش تنها و بى پناه نگذاشتند.
در عصر غیبت که سیماى آفتاب وجود امام(عج) در پس حجاب آن مستور است, تابش و تشعشع نافذ آن خورشید عالمتاب, از پس پرده, به جهان انسانیت بلکه همه ممکنات روشنى مى بخشد و راه را از چاه مى شناساند و عالمان وارسته و صالح دین, جلوه اى از این نور نافذند, تا همواره امت خاتم(ص) را در صراط تربیت اسلامى و صلاح معنوى نگاهبان باشند.
در روزگار ما دست توانمند آن شمس فروزان (عج) از آستین مردى از خاندان او و از حرم اهل بیت(ع) یعنى خمینى بزرگ, بیرون شد و تومار زندگى شیاطین گمراه و گمراه کننده را در هم پیچید و موانع راه کمال را از میان برداشت و جامعه انسانى را در مسیر تربیت و تهذیب رهنمون شد.
همان مربى بزرگ, در این باره مى گوید: ((همه به فکر تصفیه باشند, همه به فکر تهذیب باشند, اگر این طور بشود و امید است که باشد, مطمئن باشید که کشور شما آسیب نخواهد دید.))(11)
و نیز در این زمینه فرمود: ((آموزش تنها, اثر ندارد ... فرهنگ باید در کنار آموزش, پرورش هم داشته باشد. هم تحصیل باشد و هم در کنار تحصیل, تربیت, و جوانهاى ما به تربیتهاى اسلامى, تربیت شوند.))(12)
موضوعى که در این سلسله مقالات, به خواست خداوند بزرگ دنبال خواهیم کرد, یکى از مهمترین بخشهاى مباحث تربیتى یعنى ((ابزارها و شیوه هاى تربیت)) در منابع اسلامى است که یکى از اساسى ترین و کاربردىترین مسائل آن محسوب مى شود.
ما در طى این مباحث, در حد توان خود سعى در استخراج روشها و ابزار تربیت از لابه لاى آیات قرآنى و روایات معصومین(ع) خواهیم داشت و بر نظرات حضرت امام خمینى(قده) به عنوان توانمندترین مربى عصر حاضر, که با اعمال شیوه هاى تربیتى اسلام, موفق شد ابتدا خود را بر طبق تعلیمات قرآنى بسازد و سپس ملتى بزرگ را متحول کرده و تحت تإثیر تربیتهاى اسلامى قرار دهد, نیز تکیه خواهیم کرد.
مشربهاى تربیتى
پیش از ورود به اصل موضوع, به طور اجمال و گذرا, نگاهى به مکتبها و مشربهاى مختلف تربیتى خواهیم داشت که هر یک نقش مهمى در حوزه تربیت و سازندگى بشر ایفا کرده و در این عرصه مقدس, حضورى جدى و پرثمر داشته اند, و آنها از این قرارند:
1ـ اخلاقى: در این روش براى دور کردن مردم از صفات بد و نزدیک کردنشان به فضیلتها, صفات نیک و بد, یک به یک بررسى مى شود و با تکیه بر آیات قرآنى و احادیث اسلامى, محاسن و معایب هر کدام, بخصوص نتایج و عواقبى که بر هر یک از آنها در آخرت (چه عذاب جهنم و چه نعمتهاى بى پایان بهشت) بار مى شود, مورد توجه قرار مى گیرد و هر کدام به یکى از احکام پنجگانه دین متصف مى گردد و با این تقسیم بندى در دایره احکام و مسائل فقهى وارد شده و تنها حدود عملى آن مورد نظر قرار مى گیرد, در حالى که جنبه نفسانى آن چندان مورد اهتمام نبوده و گاه قابل عفو نیز معرفى مى شود.(13)
2ـ عرفانى: در این روش بىآنکه بر روى تک تک صفات انگشت گذاشته شود, تکیه اصلى بر تصفیه باطن و قطع ریشه هاى صفات بد و ایجاد فضیلتهاى انسانى از طریق معرفت نفس و خدا و انقطاع کامل از غیر او است.
در این شیوه پیش از آنکه توجه به پیامدهاى اخروى آن معطوف گردد, به اصل کمال انسانى که شناخت واقعى خود و خداست, اهتمام داده مى شود و بر عنصر محبت و عشق به مبدإ وجود, تکیه مى شود.
3ـ فلسفى: در این روش, مبارزه با رذیلتهاى اخلاقى و تحقق کرامتهاى انسانى, از طریق ابزار عقل و با تعقل در باره خوبى و بدى افعال صورت مى گیرد و نیز تبیین و تإکید این نکته که صفات پسندیده, امور وجودى بوده و از آثار وجود است, در صورتى که صفتهاى بد امورى عدمى هستند; وجود, خیر محض بوده و شایسته است که انسان رو به سوى آن باشد و هر چه شخص بتواند خویش را از عدم دور کرده و به وجود نزدیک کند, کاملتر شده است.
4ـ تجربى: و این طریقه اى است نوپا و نوظهور که روان شناسى جدید و متولیان امور تعلیم و تربیت در دنیاى امروز, مروج آنند. در این روش, بر روى ضررهاى جسمى, رفاه تن و موفقیتها و شکستهاى اجتماعى تکیه مى شود و نقش آمار و نمونه دهى در آن حائز اهمیت است.
در کلمات حضرت امام(ره) از شیوه دعا نیز یاد شده است. ایشان مى فرماید: ((هر چه مسائل بخواهید در این ادعیه هست. زبان ادعیه با زبان عادىاى که احکام مى خواهند بگویند, دو تاست. زبان ادعیه با زبان فلسفه هم دو تاست. با زبان عرفان علمى هم دو تاست. یک زبان دیگرى است, مافوق اینها ...))(14)
مى توان گفت: زبان ادعیه در بر دارنده حاصل تمامى این مشربهاست; یعنى در دعا هم به نتیجه اخروى و ثواب و عقاب مترقب بر اخلاق و رفتار اشاره مى شود و هم به عنصر محبت و انس با خدا و توجه دادن به معرفت نفس و عرفان الهى و نیز حسن و قبح افعال, همچنین به آثار اجتماعى و نتایج بار آمده از آن در زندگى دنیا, توجه مى گردد و از تمام اینها معجونى ساخته مى شود که با داشتن خواص کلیه مشربها, سالک را با قدرتى تمام, به سوى فضیلتها سوق داده و از پلیدیها دور نگه مى دارد.
گذشته از اینکه دعا, خود سوز و گداز است, تمرین و ممارست نیز هست و خلاصه نوعى عملیات در راستاى پیاده کردن یافته هاى عقل نظرى, در دل است, و این چیزى غیر از عرفان نظرى است.
شاید بتوان روش دعا را ((منهج اسلامى)) نامگذارى کرد, که در دعاهاى رسیده از امامان معصوم علیهم السلام متبلور است. بنابراین, ممکن است بگوییم, مکتب تربیتى اسلام, ترکیبى از تمامى این مشربهاست, ولى نه به صورتى که بتوان آن را تجزیه کرد, بلکه خود طریقه اى مستقل است که حاصل همه روشها را به همراه داشته و در دعاها تجلى کرده و عینیت یافته است.
راهها و ابزار تربیت
مقصود از عنوان یاد شده, وسایل و روشهایى است که با استفاده از آن, شخص مى تواند تعلیمات و معارف حق و اخلاق پسندیده را در خود یا دیگرى پیاده کرده و عمق بخشد و ناپاکیها و زشتیها را از صفحه دل و روح خود یا دیگرى بزداید.
این بحث در زمره مباحثى است که در هر یک از مشربهاى تربیتى, مهمترین جایگاه را به خود اختصاص داده و توجه و اقبال علاقه مندان و محققان علوم تربیتى را به خود جلب کرده است. بحث ((راهها و ابزار تربیت)) در آثار و منابع اسلامى نیز مورد تإکید و عنایتى ویژه قرار گرفته است.
در ادامه بحث مزبور را در این سلسله مقالات, در سه بخش زیر پى مى گیریم:
1ـ راههایى که اغلب به کار خودسازى پرداخته و به تربیت و تهذیب خود شخص کمک مى کند.
2ـ عناصر و ابزارى که به امر دیگرسازى مربوط است و در سالم سازى و تربیت افراد و گروههاى اجتماعى, از آن استفاده مى شود.
3ـ روشها و وسایلى که هم در تربیت شخصى و هم در کار دیگرىسازى مورد نیاز و لزوم است.
ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ ((و لقد کرمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا)) (اسرإ, آیه 70)
2ـ ((انا عرضنا الامانه على السموات و الارض و الجبال فإبین إن یحملنها و إشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا)) (احزاب, آیه 72)
3ـ مضمون آیه شریفه: ((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)) و حدیث قدسى شریف: ((لولاک لما خلقت الافلاک)).
4ـ سوره ص, آیه 72.
5ـ ((انا خلقنا الانسان من نطفه إمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا. انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا)) (انسان, آیه 2 و 3).
6ـ ((واخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا (سوره اسرإ, آیه 64).
7ـ ((هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ...)) (جمعه, آیه 2)
8ـ پیامبر(ص) فرمود: ((بعثت لاتمم مکارم الاخلاق)) (الاخلاق, سید عبداله شبر, ص6).
9ـ سوره قلم, آیه 4.
10ـ سوره فتح, آیه 8.
11ـ صحیفه نور, ج13, ص43.
12ـ کوثر, ج1, ص856.
13ـ راه آشکار و گشاده (فرهنگ معین).
14ـ رسائل, شیخ انصارى, ص198.
15ـ صحیفه نور, ج19, ص211.