این شماره:
برادر س.ع.ح ـ خراسان
خواهر ر.ق ـ مراغه
برادر خ.ق ـ فارس
خواهر م.غ ـ شیراز
برادر رضا.ک.ف ـ مشهد
خواهر الف.ى ـ گیلان
خواهر ز.ع ـ گیلان
مشاوران این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
م . سعیدى
برادر س.ع.ح ـ خراسان
مشاور: م.س
جوانى 17 ساله و مشغول به تحصیل هستم. در تنهایى مشکلات زیادى دارم که یکى از آنها این است که گاهى فکرهاى بد مى کنم و بعضا مرتکب گناه مى شوم. به خاطر این کار, دچار افت تحصیلى شده ام. زود عصبانى مى شوم. به خاطر شرم و حیا جرإت نکرده ام که این موضوع را با کسى در میان بگذارم. حال از شما کمک مى خواهم که مرا راهنمایى کنید و بگویید که چه کنم؟ این گناه دارد مرا از پا در مىآورد, دواى این درد را به من نشان دهید.
برادر گرامى!
ما, در شماره هاى قبلى مجله مطالب زیادى را در پاسخ سایر خوانندگان پیرامون این موضوع منتشر کرده ایم که در آنها به مضرات مختلف و روشهایى براى ترک نیز اشاره شده است. از آنجا که شما فردى معتقد و پایبند به ارزشهاى دینى هستید, تذکر این نکته برایتان لازم است که مطمئن ترین وسیله براى رسیدن به شخصیتى سالم و مقاوم این است که انسان به معیارهاى اعتقادى, اخلاقى و عملى دین توجه کامل داشته باشد. ما هر چه بتوانیم در مسیر این تحول درونى پیش برویم ضریب مقاومت و استقامتمان افزایش خواهد یافت و متقابلا آسیب پذیرى کمترى خواهیم داشت.
بهترین راه اجتناب از گناه, ذکر و یاد خدا است. خدا را به بزرگى یاد کردن و خود را به بندگى او مفتخر دانستن بدون شک چنان کرامت نفسى را به ارمغان خواهد آورد که نتیجه قطعى آن, دورى از شهوات و گناهان است. اگر انسان توجه کند که با هر گناهى که انجام مى دهد گامى از معبود و از طریق سعادت جاوید دور شده و ((خود)) شریف خویش را به منجلاب پستیها کشانده است, هرگز به ارتکاب گناه راضى نمى شود, مخصوصا بعضى از معاصى که شدیدا مورد نهى قرار گرفته اند و از جمله آنها همین گناه مى باشد.
در روایات است که لعنت خدا و همه فرشتگان و آدمیان بر کسى است که مرتکب این گناه شود و در روز قیامت خداوند با چنین فردى نه گفتگو مى کند, نه به او نظر مى افکند و نه او را پاک و طاهر مى گرداند. شاید همین مقدار توجه به عواقب سوء معنوى و اخروى این گناه براى ترک و دورى از آن کافى باشد. به علاوه اینکه روایت دیگرى بدین مضمون وارد شده است که گاه فردى در شرایط ویژه اى مرتکب خطا و گناه مى شود که خداوند در برابر فرشتگان قسم یاد مى کند که هرگز او را نخواهد بخشید.
جداى از عواقب خطرناک یاد شده باید توجه داشت که این عمل ناپسند از نظر دنیوى نیز عوارض جسمانى و روانى بسیار شدید و وخیمى دارد که در صورت تکرار و تداوم آن حتما گریبانگیر فرد خواهد شد و بیماریهاى متعددى را موجب مى شود که بالتبع مشکلاتى را نیز در زندگى زناشویى به بار خواهد آورد.
ما امیدواریم که شما با توکل به خداى قادر متعال از شر این بلاى بزرگ خلاصى یابید. در عین حال باید از برخى اقدامات و تمهیدات نیز غافل نباشید; اجتناب از تنهایى و بیکارى, ضرورىترین مسإله اى است که باید خود را بدان ملتزم بدانید. اشتغال به مطالعه کتب سودمند, بالاخص قرآن کریم و ادعیه معصومین علیهم السلام و همچنین شرکت در فعالیتهاى اجتماعى, هنرى, ورزشى و هر گونه کار گروهى, مفید خواهد بود. در صورت دسترسى به عالمان متخلق و وارسته اگر بتوانید از محضر آنها و همنشینى با ایشان استفاده نمایید قطعا در شما تإثیر خواهد گذاشت. نگاه به چهره عالمان پرهیزگار عبادت محسوب مى شود و اشتیاق انسان را به معنویت و سازندگى برخواهد انگیخت. در مقابل, از همنشینى و مراوده با افراد بى فضیلتى که موجب غفلت و گذران عمر در بطالت و بیهودگى مى شوند جدا بپرهیزید. براى ساعات فراغت خود دوستانى با خدا که در امر تحصیل و فعالیتهاى مفید جدى هستند انتخاب نمایید و بدین طریق سعى کنید علاقه خود را به علم و اخلاق افزایش دهید. براى زندگى خویش اهداف بلندى را در نظر بگیرید و با جدیت و تلاش زیاد خود را مهیاى نیل به آنها نمایید.
مشکل عمده اى که امروزه گریبانگیر جوانان ما مى باشد این است که معمولا کمتر احساس تعهد باطنى عمیقى نسبت به آینده و سرنوشت خود و جامعه شان دارند و همین مسإله آنها را از ترسیم یک دورنماى جامع و تنظیم یک برنامه و خطمشى صحیح, غافل و ناتوان مى سازد. توصیه اى که مى توان براى شما و سایر جوانان مطرح کرد این است که سعى کنید در کنار اشتغال به تحصیل, روزانه هر مقدار که مى توانید ولو در حد یک یا دو ساعت از وقت خود را به فعالیت اقتصادى در رشته مورد علاقه تان اختصاص دهید, تا از این طریق هم حالت واقع بینانه ترى نسبت به زندگى پیدا کنید و هم پراکندگیهاى فکرى و روحى تان برطرف شود و هم هر چه زودتر آمادگى لازم براى تشکیل خانواده و اداره یک زندگى مستقل را به دست آورید. مطمئن باشید که یک کار مناسب و محدود نه تنها مانع وظایف تحصیلى تان نخواهد بود بلکه با دور راندن افکار مزاحم, آمادگى شما را براى تمرکز حواس و توجه بیشتر به درس افزایش خواهد داد. واقعیت این است که اساسى ترین راه درمان این گونه مشکلات ازدواج است که هم خود فرد باید بکوشد که همه شرایطش را براى تسریع این امر مهیا کند و هم جامعه و مسوولین باید مقدمات فرهنگى, اقتصادى و اجتماعى لازم را براى آسان شدن ازدواج جوانان فراهم آورند.و من الله التوفیق.
آیا واقعا قصد ازدواج دارد؟
خواهر ر.ق ـ مراغه
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
شما موضوع غریبى را مطرح نموده اید. اینکه جوانى چند سالى است مدام در پى شما است و فکر مى کنید به شما علاقه مند است, بدون اینکه اقدامى براى نزدیک کردن خود به شما نماید و از طریق خانواده اقدامى بکند. شما نوشته اید که به دلایل اخلاقى هیچ ارتباطى با او برقرار نکرده اید. اگر چنین باشد, رفتار مناسب و صحیحى را در پیش گرفته اید. اگر او واقعا به شما علاقه مند بوده و این رفتار او یک بازى نباشد و واقعا قصد ازدواج داشته باشد, به شکلى سعى خواهد نمود جهت خواستگارى از شما اقدام کند. چون سن ایشان نیز خیلى پایین نیست و مسإله تحصیلات هم مانع بزرگى نیست. حال اگر محدودیتى هم باشد, حداقل اگر واقعا خواهان شما باشد, باز هم مى تواند با انجام خواستگارى, قولى از خانواده تان گرفته و تعهدى براى خود, در مقابل شما ایجاد نماید و بعد از اتمام تحصیلات اقدام نماید.
خواهر گرامى! هیچ چیز بهتر از روراستى و صداقت نیست. سعى کنید مطلب را به شکلى به مادر تفهیم کنید. به این صورت که مدتى است او مواظب شماست و علت رفتارش را نمى دانید. چون آن فرد هم محله اى شما است, مطمئنا مادرتان خواهد توانست از طریق واسطه جویاى نگرش خانواده آنها شود. مطرح کردن آن با خانواده از جانب شما, که باید در کمال بى تفاوتى صورت گیرد, بار شما را سبک خواهد کرد. به هر صورت, اگر آن جوان به این رفتار خود ادامه دهد و اطمینانى هم از طریق خانواده برایتان به دست نیاید که آیا ایشان به ازدواج با شما تمایل دارد یا خیر, در خواست واقعى ایشان تردید کنید. به هر شکل که مى توانید سرنخ کار را به دست بزرگترها بسپارید و خود از نزدیک شدن به ایشان به طور مستقیم و دور از چشم خانواده بپرهیزید.
نکته دیگرى که مطرح نمودید در باب عدم سازگارى یک دانشجوى رشته پزشکى با یک دانشجوى علوم قرآنى بود. چه کسى این مسإله را عنوان کرده است! مگر علوم قرآن و طب با هم منافات دارند. علاوه اینکه ایشان دکتراى داروساز است نه دکتراى پزشکى و طب, و هر چه که باشد بین این دو رشته جدایى نیست و برهانى مبنى بر ناسازگارى آنها با هم وجود ندارد!
ثالثا مگر قرار است دو دانشکده با هم ادغام شوند که مشکلى ایجاد شود. دو انسان قرار است با هم پیوندى پاک و دائمى داشته باشند و در برابر نیازهاى یکدیگر متعهد شوند. ارزشهاى انسانى ربطى به رشته تخصصى فرد ندارد. در یک زندگى مشترک, فهم, درک, شعور, صداقت, احترام, وفادارى و ... شروط اصلى پیوند است, نه چیز دیگر. بسیارى از زوجها را مى بینیم که رشته هاى فعالیتشان تفاوت زیادى با هم دارد ولى به دلیل درک و فهم آنها از یکدیگر و احترام به علایق و خواستهاى فردى دیگر به عنوان همسر, زندگى پربار و موفقیتآمیزى را سپرى مى کنند.
خدا نگهدار.
نامزدم همراه من بیرون نمىآید
برادر خ.ق ـ فارس
مشاور: م.س
نزدیک به 9 ماه قبل به خواستگارى یکى از بستگان رفتم و طبق میل دو طرف, مراسم عقد برگزار شد. نامزدم دختر خوبى است. او در کلاس اول دبیرستان درس مى خواند و من هم دانشجو هستم. در این میان فقط یک مسإله مرا زیاد ناراحت کرده و در فشار قرار مى دهد, و آن این است که نامزدم, با اینکه قبلا با خانواده اش بر سر این موضوع توافق کرده بودیم, حاضر نمى شود به همراه من به جایى بیاید. من دوست دارم که مثلا یک روز جمعه با هم به منزل خودمان یا خواهر و برادر یا اقوام خودم یا اقوام ایشان برویم اما او سخت مقاومت مى کند و نمىآید. واقعیت این است که به خاطر این موضوع از نامزدم سرد شده ام, خودم را بسیار مى خورم, از فشار روحى دارم دیوانه مى شوم و قصد جدایى از او را در سر مى پرورانم. دوست دارم که از راهنماییهاى شما استفاده کنم.
برادر گرامى!
خوشحالیم که براى حل مشکل خود اقدامى منطقى کرده و سعى نموده اید راهى مناسب بیابید و در عین حال متعجبیم که چطور به خاطر مشکلى کوچک, این همه خود را عذاب داده و حتى تصورات بدى را به ذهن راه داده اید. اگر به جز این مورد, نقطه ضعف دیگرى در رفتار همسرتان نمى بینید و سایر برخوردهایش حاکى از سردى و بى علاقگى وى نسبت به شما نیست نباید خودتان را به خاطر این مسإله خیلى ناراحت کنید.
در مورد اینکه علت بیرون نیامدن نامزدتان با شما چیست چیزى براى ما نگفته اید, اما ظاهرا ناشى از خجالت و شرم او مى باشد. براى حل این مسإله بهتر است در یک شرایط مناسب روحى و عاطفى با نامزدتان گفتگو کنید و از وى بخواهید که دلیل یا دلایل این کار را براى شما مطرح کند. مراقب باشید که فضاى گفتگو هرگز از حالت دوستانه و صمیمى خارج نشود, چرا که بعید نیست دلایل متعدد و در عین حال دور از تصور شما در این میان باشد. این آمادگى را داشته باشید که حتى توجیهاتى را بشنوید که به نظر شما هیچ منطقى نیست, اما با آنها عجولانه و احساساتى برخورد نکنید.
شاید نامزدتان شیوه و نحوه خاصى را براى بیرون رفتن با شما در نظر دارد, شاید به دلیل کم سن و سال بودن و یا اشتغال به تحصیل برایش مشکل باشد که به تنهایى با شما بیرون برود. ممکن است از اینکه دوستان و آشنایانش او را همراه شما ببینند احساس شرم مى کند. شاید از کسى چیزى در این رابطه شنیده باشد و براى خود تصوراتى در خصوص بیرون رفتن با شما داشته باشد, و یا ممکن است بیم آن را دارد که زیاد شدن این رفت و آمدها به درس خودش یا درس شما لطمه اى وارد آورد و یا احتمالا چندان راضى نبودن مادرش او را کاملا ناراضى کرده است و بسیارى احتمالات دیگر.
بعد از شنیدن حرفهاى نامزدتان اگر دلیل یا دلایل او را غیرموجه یافتید به شکل منطقى و با زبانى عاطفى پاسخ او را بدهید, اما در صورت موجه بودن عذرش, منصفانه از او بپذیرید و اصرارى بر این مسإله نداشته باشید. گرچه حتى در صورتى که دلایل موجهى از جانب نامزدتان مطرح نشود باز هم شما مى توانید اصرارى بر بیرون رفتن با هم نداشته و در مدتى که تا شروع زندگى مشترکتان باقى است بیشتر داخل منزل در کنار یکدیگر باشید.
اگر مشکل نامزدتان صرفا شرم و حیا است, مى توانید از بستگان دیگرتان کمک بگیرید; مثلا چند بارى را به اتفاق افرادى مانند خواهرها یا برادرهاى او بیرون بروید و یا اینکه ابتدا از مسیرهاى کوتاه شروع کنید و در کوچه و خیابان زیاد معطل نشوید, بلکه مستقیما به مقصدى که دارید بروید تا این کار به تدریج براى همسرتان عادى شود و به طور کلى چنانچه خواسته ها و سلیقه هاى خاصى براى بیرون رفتن از جانب نامزدتان مطرح است حتى الامکان آنها را تإمین و مراعات نمایید.
نامزد شما نیز قطعا به شما این حق را مى دهد که مانند هر زوج دیگرى مایل به رفت و آمد با بستگان باشید و خستگى و ملالت تحصیل و اشتغال را در کنار یکدیگر رفع نمایید. اگر چه با هم خویشاوند هستید اما رفت و آمدهاى دوران نامزدى موجبات آشنایى بیشتر شما ـ به عنوان یک زوج ـ را با یکدیگر و با سایر بستگان فراهم مىآورد و طبعا این آشنایى براى دوران زندگى شما بسیار پرارزش و مفید خواهد بود. اگر به اهمیت مراسم ازدواج و مخصوصا جنبه اعلام ورود یک زوج جدید به جمع فامیل توجه کنید, قطعا به رفت و آمدهاى خانوادگى بیشتر بها مى دهید.
به هر حال, همسر شما اگر به شوهرش علاقه مند است نباید به خاطر حساسیتهاى جزیى و احساسات شخصى خود, کارى کند که موجب دلسردى و کدورت شود, زیرا ممکن است که تإثیر منفى برخوردها و رفتار نسنجیده این دوران براى همه عمر در زندگى انسان باقى بماند. البته بزرگترها و بویژه والدین دختر نیز باید به این مسإله رسیدگى کنند و اگر فرزندشان داراى روحیات و اخلاقى است که احتیاج به اصلاح دارد او را با تذکرات و توصیه هاى خود راهنمایى و ارشاد کنند.
در صورت نیاز مى توانید خود و همسرتان از طریق تلفن نیز با ما گفتگو کنید. آرزو مى کنیم که سالیان سال در کنار هم زندگى خوب و موفقى را داشته باشید.
خدا نگهدار.
خواهر م.غ ـ شیراز
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
در مورد این شیفتگیها و علایق اگر نسبت به افراد جنس مخالف نبوده و گرایشهاى جنسى نداشته باشد, دلیلى ندارد آن را گناه بدانیم آن هم به تعبیرى که در ذهن شماست. به این وابستگیها و شیفتگیهایى که بین شما و افراد دیگر رخ مى دهد به طور خلاصه اشاره مى کنیم که مى تواند چند علت داشته باشد:
1- نوع رابطه شما با مادر در دوران کودکى; چگونه بوده است؟ آیا مادر شما به حد کافى فرصت توجه و رفع نیازهاى اولیه شما را داشته است یا به دلیل خاصى از شما دور بوده یا بیمارى یا مشغله و گرفتارى زیاد یا تولد نوزاد جدیدى که خود مى تواند فرصتهایى را که مادر بتواند مراقبتهاى عاطفى را از کودک به عمل بیاورد بکاهد. البته این جزئى از علت رفتار شماست نه همه آن.
2- هم اکنون شیوه ارتباط شما با مادر یا اطرافیان در داخل محیط خانواده چگونه است؟ اشاره اى نکرده اید. هم اکنون اگر شما قادر به برقرارى یک رابطه عاطفى مناسب با افراد نزدیک خود نباشید و این نیاز مسلم را نتوانید برطرف کنید ناخودآگاه به جبران آن از طریق وابستگیهاى افراطى بیرونى مى پردازید.
3- و یا ممکن است شما ذاتا و شخصیتا به تمایلات وابستگى داشته باشید و بیشتر مى خواهید به دیگران متکى بوده و بتوانید در امور زندگى خود با اتکإ به دیگران تصمیم گرفته یا عمل کنید و براى خود بهایى قایل نباشید و همیشه چشم به دست و دهان دیگرى داشته و دیگران را منشإ هر خیر و برکتى براى خود بدانید و از ابراز وجود خود ترسى داشته باشید.
به هر جهت هر علتى که داشته باشد, این رفتار خود نوعى اسراف است و افراط. و علت هر چه باشد چون هم اکنون خود به این وضعیت بصیرت پیدا کردید مى توانید آن را کنترل نمایید. براى همین, چند مسإله را بایستى مورد توجه قرار دهید تا آزاد شدن از این شرایط ممکن گردد:
1- انگیزه خود را در گرایش به دیگران دریابید و ببینید چرا به سمت دیگرى جذب مى شوید.
2- چه خصلتى در دیگرى در شما کشش ایجاد مى کند.
3- چنانکه از نامه شما برمىآید در این رابطه ها و دوستیها, شما بیشتر حالت منفعل و پذیرا دارید.شما درست فکر کن و ببین چرا؟ آیا آنها را منبع ارضإ تمام آرزوهاى پنهان خود مى دانى. که هیچ انسانى به این حد توانمند نمى باشد. مگر در دنیاى خیال و خیال پردازیهاى ما که چنین لباسى به تن دیگران مى پوشانیم.
آیا دلیل آن احساس حقارت و خودکم بینى شما نیست. وقتى شما احساس کفایت نفس و اعتماد به نفس نداشته باشى همیشه به دنبال یک محل اتکإ مى گردى و دیگران در چشم شما بزرگ مى نمایند. حال از خود بپرس این احساس خودکم بینى چرا در من است؟ آیا نقصى غیر قابل جبران در خود مى بینى؟ آیا دیگران خیلى توانمندتر از شما هستند و شما ناتوان. آیا شما در خود چیزهایى نمى بینى که حتى دیگران فاقد آن باشند و شما چون خود را حقیر مى پندارى از آنها چشم پوشیده اى و اصلا خود را قبول ندارى. این نگرش منفى به خود را باید تغییر داد. حتما در وجود شما ظرفیتها و استعدادهایى پنهان است که اگر درون شما را خوب جستجو کنى آنها را در غبار خودفراموشى و خودکم بینى خواهى دید. و این نکته اصلى در وضعیت فعلى شماست. خواهر عزیز! شما هر چه بیشتر خودت و سرمایه هاى وجودت, استعدادها, خصوصیات روحى عاطفى و فکرى خود را بشناسى, اعتماد به نفست افزایش خواهد یافت و خودباوریت افزون خواهد شد. آن وقت آنچه در دیگران مى بینى خیلى بزرگ جلوه نخواهد کرد تا بى اختیار به سوى آن جذب شوى.
در مورد خروج ترشحات سفید رنگ شبیه تخم مرغ, این ترشحات معمولا در صورتى که بى رنگ و بدون خارش یا سوزش باشد, ترشحات طبیعى مخاط مهبل زنانه است و بخصوص اوایل دوره قاعدگى (قبل از شروع قاعدگى) و آخر آن (بعد از پاک شدن) بیشتر از معمول خواهد بود. این ترشحات کاملا پاک بوده و نیازى به غسل کردن ندارد. حال هرقدر زیاد باشد, یا حتى هنگام نماز و روزه خارج شود; هیچ مسإله اى ندارد. فقط از نظر رعایت بهداشت فردى تعویض لباس زیر, مفید است و از ایجاد عفونتهاى موضعى جلوگیرى مى کند زیرا محیط غذایى خوبى براى رشد میکروبهاست.
اگر این ترشحات به شکل سفیده نیم بسته تخم مرغ باشد و گاه همراه با سوزش و خارش خفیف یا شدید باشد, حتما بایستى توجه داشت که امکان عفونتهاى تناسلى مطرح است و اگر به آن بى توجهى کنید منجر به شدت عفونت و عوارض ثانوى خواهد شد. لذا حتما به پزشک متخصص زنان مراجعه نموده تا رسیدگى شده و دارو تجویز شود. البته چون شما هنوز باکره هستید و ازدواج نکرده اید داروى موضعى توصیه خواهد شد که مفید است. اگر روزى سه بار بعد از انجام طهارت با محلول یک قاشق مرباخورى جوش شیرین در یک لیتر آب خود را شستشو داده و سپس خشک نموده و لباسهاى زیر مرتب تعویض شود نیز مى تواند تا حدى مفید باشد ولى مراجعه به پزشک حتما لازم است.
در مورد نامهاى مختلفى که براى این ترشحات مطرح نموده اید باید گفت: هر ترشحى از زن یا مرد اگر بدون دست کارى یا تحریکات جنسى و تغییر حالت خارج شود پاک بوده و موجب غسل نمى شود. شما اگر رعایت بهداشت نموده و هفته اى دو بار حمام بگیرید دیگر روى قسمتى از بدن یا موهاى شما جرمى نخواهد داشت. بهرحال جرمى که ناشى از عدم استحمام هر چند در مدتى طولانى باشد مانع غسل و وضو نیست.
وضعیت دیگرى که شرح دادید و گفتید هنگام صحبت در جمع, سرخ مى شوید و تپش قلب پیدا کرده و قادر به خوب صحبت کردن نیستید بیشتر نوعى اضطراب اجتماعى یا کارکردى است. روش حل این مسإله به این صورت است که:
1- شما علت خجالت کشیدن خود را دریابید: الف: آیا فکر مى کنید دیگران خیلى بیشتر از شما مى دانند. ب: یا اگر چیزى را اشتباه گفتید مورد تمسخر قرار مى گیرید. ج: یا فکر مى کنید اگر اشتباه گفتید از شخصیت شما کاسته مى شود و دیگران شما را ناقص یا ناتوان محسوب خواهند کرد.
باید توجه داشته باشید که در یک جمع همیشه دانستنیهاى افراد با هم متفاوت است, و همه کس همه چیز نمى داند که به قول بزرگمهر حکیم ((همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر زاده نشده اند)) و چه بسا از آنچه شما مى دانید دیگران بى اطلاع باشند.
2- به چه دلیل شما رفتار دیگران را پیش گویى مى کنید. وقتى حادثه اى هنوز رخ نداده شما نمى توانید پیشاپیش در باره آن قضاوت کنید و بى جهت خود را نگران کنید.
3- بایستى سعى کنید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید آن وقت حضور در جمع برایتان راحت تر و حتى مطلوب خواهد بود. تواناییها و استعدادهاى خود را بشناسید. در زمینه هایى که احساس مى کنید توانمندترید بیشتر فعالیت کنید و آنها را تقویت نمایید. مرتب به خود تلقین کنید: من نیز مى توانم. دیگران با من تفاوت دارند ولى دلیل ندارد برتر یا بهتر باشند.
4- صحبت در جمع را تمرین کنید. اول از جمعهاى کوچک مثل جمع دوستانه چند نفرى, جمع خانواده و به تدریج در جمعهاى بزرگتر, تا بتوانید تدریجا بر اضطراب خود غلبه کنید.
با تمرین مشکل حل مى شود ولى فرار از جمع به دلیل این اضطراب با مرور زمان مشکلتان را پیچیده تر و مشکل تر خواهد ساخت. در خاطر داشته باشید که پیامبر خدا حضرت موسى(ع) نیز لکنت زبان داشتند و در صحبت کردن کمى مشکل; ولى با اتکإ بر خداوند به گونه اى عمل نمودند و با تسلط در برخوردهاى اجتماعى ظاهر شدند که حتى دشمنان نتوانند این نکته را مستمسک تمسخر خود قرار دهند و بتوانند حضرت را به انزوا بکشانند.
این آیه را مرتبا با خود تلاوت کنید که دعاى آن حضرت(ع) بود ((رب اشرح لى صدرى و یسر لى امرى و احلل عقده من لسانى یفقهوا قولى)).
برادر رضا.ک.ف ـ مشهد
مشاور: م.س
نوشته اید که از بدو ورود به دانشگاه با دخترى از طبقه مرفه آشنا شده و با تحقیقاتى که انجام داده اید متوجه شده اید که خانواده اى مذهبى و متدین دارد, لذا قصد ازدواج با او را دارید. مشکل خود را شرایط نامناسب اقتصادى و اصرار مادرتان بر اتمام تحصیلات و دست و پا کردن شغلى مناسب ذکر کرده اید. براى ما ننوشته اید که با چه معیارهایى با او آشنا شده و به قول خودتان به مرور نسبت به هم علاقه مند شده اید. لذا بهتر است قبل از هر چیز در این خصوص بیشتر بیاندیشید تا خداى ناکرده صرفا بر اساس پاره اى ظواهر و احساسات آنى گرفتار این مهر و محبت نشده باشید. بویژه که چنین برمىآید که لااقل از حیث اقتصادى در وضعیت مشابهى با این خانم قرار ندارید.
برادر عزیز!
یکى از شروط اساسى براى یک زندگى موفق تناسب و کفو بودن زوجین در جنبه هاى مختلف, از جمله در ابعاد فرهنگى و اقتصادى است. تفاوت فاحش زن و مرد در زمینه هاى فرهنگى, اقتصادى و یا اجتماعى, کانون بالقوه اى از تنش و درگیرى را در زندگى زناشویى فراهم مىآورد و انسان عاقل هرگز نباید به واسطه خیالات و تصورات شیرین, خود را از این خطرات مصون بداند و تصور کند که با اشتراک برخى مسایل ظاهرى, یا زمینه بروز مشکلات جدى پیش نخواهد آمد و یا در صورتى که مشکلى به وجود بیاید به راحتى از عهده حل آن برخواهد آمد. البته این سخن بدین معنا نیست که دو همسر باید از همه جهات مانند هم باشند و در غیر این صورت حتما با مشکل مواجه خواهند شد. اما به طور یقین توجه به این مسإله و تإمین آن, خانواده را از بسیارى از خطرات احتمالى دور خواهد ساخت.
ضمنا عنایت داشته باشید که ازدواج صرفا پیوند دو فرد با یکدیگر نیست, بلکه پاى قرابت و خویشاوندى دو خانواده و دو قوم نیز به میان مىآید که طبعا هر خانواده بینش و فرهنگ خاص خود را دارد و چنانچه به این خصیصه هاى فرهنگى توجه لازم نشود و با دیدى محدود به ازدواج نگریسته شود تبعات جبران ناپذیر بعدى بسیار متحمل خواهد بود.
اولین توصیه ما به شما این است که گفته مادرتان را با دقت بیشترى مورد تإمل و بررسى قرار دهید. شایسته است مرورى بر شرایط فعلى خود و واقعیات زندگى مشترک داشته باشید. شاید بهتر باشد که در موقعیتى که هنوز مسوولیت اداره یک خانواده را به عهده ندارید, به اتمام تحصیل و فراهم آوردن زمینه هاى لازم براى شروع این کار بپردازید. اتفاقا تمایل شما به ازدواج مى تواند محرک خوبى براى تسریع در این امور باشد. قطعا در صورتى که درس خود را تمام کرده و به کارى اشتغال داشته باشید زندگى خود را با آسودگى و اطمینان بیشترى آغاز خواهید کرد.
اما در مورد ارتباط و علاقه مندى به دخترى که ذکر کرده اید قبل از اینکه به ازدواج با وى بیاندیشید ضرورىترین کار, بررسى میزان تناسب و تفاهم فکرى و فرهنگى میان شما و همچنین خانواده هایتان مى باشد. سعى کنید در این مورد واقع بین باشید و در صورت عدم سنخیت لازم, تلاش نکنید که با انتساب بى مورد برخى شرایط و تواناییها به خود و احتمالا دختر مورد نظرتان یک زندگى رویایى و به دور از هر گونه مشکلى را براى خود ترسیم نمایید. ولى در صورتى که فارغ از احساسات و بر اساس فکر و اندیشه به این نتیجه رسیدید که هم آمادگى و هم تناسب لازم میان شما وجود دارد خانواده تان را نیز متقاعد کنید که در مورد وى تحقیق کنند و در صورت تإیید, به طور رسمى به خواستگارى وى بروند. آنگاه در صورت نبود مشکلات جدى و اساسى مى توانید با توافق طرفین تا پایان تحصیلات و تا رسیدن به یک موقعیت مناسب در حالت نامزدى به سر ببرید. در این صورت طبعا رفت و آمد خواستگارها قطع خواهد شد و او و خانواده اش نیز از بلاتکلیفى و تردید نجات خواهند یافت. باید بدانید که در غیر این صورت, هم ادامه ارتباطتان وجه صحیحى نخواهد داشت و هم تضمینى براى صحت و ثبات روحیات, ملاکها و شرایط دختر مورد نظرتان و حتى خود شما وجود ندارد.
والسلام.
خواهر الف.ى ـ گیلان
مشاور: م.س
دخترى هستم 19 ساله که در خانواده اى نسبتا شلوغ و پرجمعیت به دنیا آمده ام. پدرم داراى چهار همسر و 17 فرزند است. وضع مالى ما خوب است اما هیچ روزى از زندگى من بدون درد و رنج نبوده است. احساس من همیشه این بوده است که در جمع خانواده خود, زیادى هستم. پدر و مادرم هیچ گاه براى من ارزش قایل نمى شوند و همیشه در نزد دیگران شخصیتم را زیر سوال مى برند. زمانى که دخترى 10 ساله بودم و براى خرید نان و مواد غذایى از خانه بیرون مى رفتم با مزاحمت بعضى از پسرها روبه رو مى گشتم. بارها این موضوع را با خانواده ام در میان مى گذاشتم, ولى به جاى اینکه مشکلم را حل کنند مرا مقصر مى دانستند و با مشت و لگد به جانم مى افتادند.
وقتى به سن 12 سالگى رسیدم احساس کردم که دل بستن به کمک پدر و مادر بى نتیجه است و تصمیم گرفتم که بعد از آن هر اتفاقى که برایم پیش آمد به آنها چیزى نگویم. در سن پانزده سالگى با دختر یکى از همسایه ها که با ما رفت و آمد خانوادگى هم داشتند دوست شدم. روزى که مشکلم را با او در میان گذاشتم در جوابم گفت; حالا که خانواده ات بى جهت تو را به باد کتک و دشنام مى گیرند بهتر است که از میان همین پسرها یکى را براى دوستى انتخاب کنى و از این طریق انتقام خود را از خانواده ات بگیرى! من از او که خودش نیز اهل این کارها بود متنفر شدم و مدتها با او قطع رابطه کردم. اما از فرط بى مهرى پدر و مادرم و از اینکه با چشم خودم مى دیدم که آنها بین من و سایر فرزندان تبعیض قایل مى شوند از خانواده ام بدم آمد و سعى کردم با این روش از آنها انتقام بگیرم.
با توجه به اینکه تشنه محبت بودم خیلى زود به پسرى از آشنایان دور علاقه مند شدم و با او طرح دوستى ریختم. با خود فکر مى کردم که در این دنیاى به این بزرگى کسى هم مرا دوست دارد. حدود یک سال از دوستى من با او گذشت و هیچ کس از آن خبر نداشت. او که اظهار محبت زیادى مى کرد پیشنهاد ازدواج داد و بالاخره روزى با خانواده اش براى خواستگارى آمدند, اما با مخالفت شدید خانواده ام روبه رو شدند. در تحقیقاتى که در باره او صورت گرفت روشن شد که او پسرى معتاد و خلافکار است. وقتى که چهره واقعى اش را دیدم از او خواستم که مرا فراموش کند ولى او دست بردار نبود و مرتب خواستگار مى فرستاد و از این طرف هم, پدرم به هیچ عنوان راضى نمى شد. در این مدت خواستگاران زیادى داشتم با شرایط خوب, که همه را یا من جواب مى کردم یا خانواده.
شبى زن پدرم به بهانه این که مریض است مرا به خانه خودشان برد و از من خواست که چند روزى نزد او بمانم. نیمه هاى شب از صداى صحبتهاى او و مردى که بعدا متوجه شدم کسى جز همان خواستگار سمج نیست از خواب بیدار شدم. از زن پدرم متعجب و حیران پرسیدم که موضوع چیست و او با خونسردى گفت که چیز مهمى نیست. آن پسر که اسمش کیومرث بود گفت آمده ام تو را ببینم. او با نقشه زن پدرم مى خواست مرا به ازدواج یا فرار, که بارها پیشنهادش را به من داده بود, مجبور کند. خواستم داد و فریاد کنم که مانعم شدند. در آن شب تاریک و ظلمانى کسى نبود که مرا از چنگال آن دیوها برهاند. هر چه گریه و التماس کردم فایده اى نکرد. آرى خلاصه, در آن شب گوهر نایاب خویش را از دست دادم.
او بعد از این ماجرا بارها به خواستگارى من آمد و هر بار با مخالفت خانواده ام روبه رو شد. هیچ کس جز زن پدرم راز زندگى مرا نمى داند. کیومرث مرا تهدید کرده است که اگر با او ازدواج نکنم همه چیز را به پدرم خواهد گفت. البته مدتى است که پدر و خانواده ام به ازدواج من و او راضى شده اند, ولى دیگر خودم به او هیچ علاقه اى ندارم. از زندگى سیر شده ام. از همه چیز و همه کس حتى از خود بیزار و متنفرم.
از چند ماه پیش یکى از بستگانمان که پسرى بسیار پاک و باایمان و مودب و خوش اخلاق است خواستگار من است. همه از او تعریف مى کنند و از من مى خواهند که با او ازدواج کنم, ولى چگونه؟! من که در نزد پروردگار روسیاه و شرمنده ام چگونه با او ازدواج کنم؟! بارها تصمیم گرفته ام که غم نهانى را که در سینه پردرد و رنج خود دارم به او بگویم, ولى شهامت این کار را در خود نمى بینم و از عاقبت آن مى ترسم. بارها سعى کرده ام که به او بفهمانم که من شایسته و درخور او نیستم ولى حرفهایم را نمى پذیرد و مى گوید که من همان دختر ایدهآل و مورد علاقه او و خانواده اش هستم.
کمکم کنید که بر سر دوراهى مانده ام. چگونه مى توانم با کیومرث خوشبخت شوم؟! مردى که از سادگى من سوءاستفاده کرد و خیانت را پیشه ساخت, کسى که معتاد و دزد سابقه دار است! آیا مجبورم تن به این ازدواج بدفرجام بدهم؟ چرا پدر و مادرم به جاى اینکه دوست و راهنماى من باشند مانند دشمنى که اسیر خود را شکنجه مى دهد مرا در زیر شلاقهاى بى رحم خویش زخمى و مجروح ساختند؟ گناه من در زندگى سراسر درد و رنجم چه بود که باید این گونه تاوان پس بدهم؟ به کدامین گناه باید چنین بسوزم و بسازم و از خود سخنى به میان نیاورم؟ باور کنید من هم روزى پاک و بىآلایش بودم همچون اشک زلال کودکان, من هم پاک بودم همچون گل میخک!
مى دانم که دخترى چون من حق زندگى کردن ندارد, مى دانم که لیاقت یک زندگى خوب و بى دغدغه را ندارد. سزاى چون منى مرگ و نیستى است. بارها خودکشى کردم اما موفق نشدم. حتى مرگ هم از من روىگردان است و خاک سرد هم مرا پذیرا نیست. از شما عاجزانه تقاضا مى کنم پاسخ نامه ام را بدهید. مى دانم که از پاسخ دادن به من شرم دارید. حق دارید که شما هم مرا پست و فرومایه بنامید, اما براى اولین و آخرین بار پاسخم را بدهید. آیا مجبورم که تن به ازدواج با کیومرث بدهم؟ غم بزرگى را که تا ابد بر سینه ام سنگینى مى کند چگونه پنهان سازم؟ پدرم فردى بسیار متعصب و ناموسى است و در جامعه نیز به عنوان فردى باشخصیت و صاحب نفوذ شناخته مى شود. وقتى که 10 سال بیشتر نداشتم اگر مسإله اى برایم پیش مىآمد و آنها را در جریان مى گذاشتم چنان مرا زیر مشت و لگد مى گرفت که مدتها در بستر بیمارى مى افتادم. حالا هم مى دانم که اگر بفهمد هر دوى ما را خواهد کشت. آیا براى من و دخترانى مثل من راه بازگشتى وجود دارد؟ به من بگویید که خواستگار جدیدم را چگونه متقاعد کنم که ازدواج من و او صحیح و عاقلانه نیست؟
دختر ناامید و رانده از همه جا; الف.ى
خواهر رها مظفرى!
ضمن سلام لازم به ذکر است که این اولین نامه اى است که از طرف شما به دست ما رسیده است و قبلا هیچ نوشته اى از شما دریافت نکرده ایم. لطفا از باب امانت, متن ضمیمه را عینا و بدون اینکه به رویت افراد دیگر برسانید به دست خواهرى که مشکل وى را براى ما مطرح ساخته اید برسانید. براى ایشان آرزوى خیر, و براى شما خواهر دلسوز آرزوى موفقیت داریم.((پیام زن))
خواهر گرامى!
ابتدا لازم است مراتب تإثر و تإسف خود را از شرایط ناگوار و حوادث تلخى که براى شما پیش آمده است ابراز نماییم. همان طور که معلوم است زمینه این گونه فجایع را مى توان در محیط خانواده و در نوع رفتار بزرگترها و خصوصا والدین با فرزندان جستجو کرد. متإسفانه خانواده شما و بویژه پدرتان در این ماجرا به شدت مقصرند;
1ـ ازدواجهاى متعدد پدرتان و طبعا ناتوانى وى از رسیدگى صحیح به این همه فرزند, اولین نکته اى است که مى توان به آن اشاره کرد. واقعیت این است که او به خاطر این کار, شایسته ملامت و مذمت است, زیرا انسان در امر مهمى مانند ازدواج علاوه بر در نظر گرفتن منافع خود, به مصالح دیگران ـ که عمده ترین آنها همسر و فرزندانش مى باشند ـ نیز باید بیندیشد. اگر کسى نتواند میان همسران خود به عدالت رفتار کند و یا از تربیت صحیح فرزندانش عاجز باشد هرگز نباید به چنین کارى اقدام نماید. این, اشتباه است که انسان فقط تإمین نیازهاى مادى خانواده و فرزندانش را مد نظر داشته باشد و از تإمین عاطفى و رفع نیازهاى معنوى آنها غفلت نماید.
2ـ بى توجهى والدین شما به فرزندان خود و تبعیضى که میان آنها قایل شده اند اشتباه دوم آنها است. زیرا این وظیفه والدین است که به گونه اى برخورد کنند و محیط خانه را سر و سامان دهند که فرزندشان در آن احساس امنیت و آسایش کند و آنان را پناه خود بداند. اگر کودکى در خانه احساس غربت کند و نتواند انس و توجه کافى بزرگترها را به خود جلب کند عقده هاى تلخى را در درون خود مى پروراند که معلوم نیست این عقده ها در کجا و چگونه سر باز خواهد کرد.
پدر و مادر باید آن قدر صبور و منطقى باشند که حتى اگر کودکى خطاکار و پرتوقع است و یا مسایل را اشتباه برداشت مى کند, به جاى بى مهرى و بى توجهى و یا تبعیض و خشونت, او را با حوصله و آرامش, به سوى خود جذب نمایند و اشتباهاتش را مرتفع سازند. زیرا روحیه کودک و نوجوان چنان لطیف و شکل پذیر است که با استفاده از روش درست مى توان با آسانترین و بهترین وجه او را دگرگون ساخت و به سمتى که شایسته است هدایت نمود, و براى این کار هیچ نیازى به استفاده از روشهاى خشونتآمیز و قهرآلود نیست.
3ـ اشتباه سوم پدر شما غیرت جاهلانه و تعصبات غلطى است که باعث شده است به جاى رسیدگى به مشکلات فرزندان, آنها را مقصر دانسته و نسبت به آنها با خشونت رفتار نماید. اولین وظیفه خانواده در مورد حوادثى که براى کودک یا نوجوانشان پیش مىآید این است که آن را با دقت و واقع بینى بررسى کنند. بسیارى از مسایل را باید از قبل پیشگیرى کرد و بسیارى را بدون اینکه نیازى به مطرح کردن با فرزند باشد باید رتق و فتق نمود, تا بدون حساس شدن مسایلى که نباید ذهن نوجوان متوجه آنها شود به طور طبیعى خطرات و مفاسد از پیش پاى فرزند برداشته شود و نیازى به بحث و گفتگو پیرامون آنها نباشد.
برخوردهاى تند و خشونتآمیزى که به طور نسنجیده و تنها از سر احساسات صورت مى گیرد باعث مى شود که فرزند ما مشکلات خود را از خانواده کتمان کند و این سکوت گاه او را به سوى رازگویى با بیگانگان سوق مى دهد و به دام افراد فاسد و دوستان بد مى اندازد. پدر و مادر و نزدیکان به عنوان اولین افرادى که وظیفه تربیت و حمایت فرزند را بر عهده دارند باید امین و رازدار و مشکل گشاى بچه ها باشند تا آنان بتوانند بدون ترس و با اطمینان خاطر, مسایل خود را و آنچه را که در بیرون از خانه مى گذرد براى آنها تعریف کنند و امکان استفاده از راهنمایى و نظارت بزرگترها همواره براى آنها وجود داشته باشد.
آنچه که ارزش دارد موضع صمیمانه و ناصحانه والدین است نه رعایت یک حریم خشک و بى ثمر بین خود و بچه ها که به هر قیمتى مانع طرح مسایل ضرورى شود, ولو اینکه واقعیتها در عمل به فجیعترین صورت پیش برود. بعضیها وقتى که متوجه مى شوند که مثلا فرزندشان سیگار مى کشد سعى مى کنند خود را به جهالت بزنند و به روى خودشان نیاورند. این برخورد موقعى مفید است که انسان با روشهاى غیر مستقیم و با حفظ کرامت و آبروى افراد, شیوه اى را اتخاذ کند که بدون هیچ گونه پرده درى در نهایت به ترک این کار بیانجامد. ولى سکوت غیر فعالى که به استمرار و ریشه دار شدن باطل منتهى مى شود و بالاخره موجب عادى شدن و علنى شدن آن مى گردد چه سودى دارد؟!
چنانچه مثلا در مورد کودک یا نوجوانى مشکلى مانند آنچه که براى شما پیش آمده رخ دهد, یعنى کسى در خیابان مزاحم او شود, ابتدا باید دید که آیا در شرایط و ظواهر و رفتار خود او ایرادى وجود دارد یا اینکه اشکال از محیط و ویژگیهاى جامعه و دیگران است. پس از این بررسى باید هم او را راهنمایى و کمک کرد و هم موانع بیرونى را از سر راهش برداشت. ولى متإسفانه تنها کارى که در این مورد از پدر شما برمىآمده این بوده است که شما را متهم دانسته و با برخوردهاى تند و خشونتآمیز خود, صورت مسإله را از پیش روى خود محو و سکوت را حاکم نماید.
بعضیها براى وجهه ظاهرى خود در نزد دیگران و براى ظاهرالصلاح بودنشان آن قدر اهمیت قایلند که براى این منظور دانسته یا ندانسته تلخ ترین و زشت ترین واقعیتها را بر خود تحمیل مى کنند. کما اینکه پدر شما که شنیدن شکایتهاى فرزندش در دوران کودکى برایش قابل قبول نبوده است اکنون با زشت ترین صورت همان چیز روبه رو است. از این به بعد نیز ـ چنانچه شما احتمال مى دهید ـ اگر به همان رفتار غیر منطقى و غلط خود ادامه دهد و به جاى بررسى درست موضوع و تصمیم گیرى عاقلانه, دست به اقدامات عجولانه و نسنجیده بزند قطعا هر چه بیشتر در منجلابى که از آن واهمه دارد فرو رفته و به دام چیزى که از آن مى گریزد گرفتار خواهد آمد.
پدر شما اگر علاوه بر غیرت و تعصب, از درک و شعور کافى هم بهره مند باشد در صورت اطلاع از این حادثه, باید نخست همسر خود و آن فرد متجاوز (کیومرث) را مقصر و مستحق مجازات بداند نه شما را, و جاى تعجب است که ایشان چگونه فردى را که ابتدا معتاد و خلافکار تشخیص داده و رد کرده است اکنون شایسته مى داند! باید از او پرسید که مگر شرایط فعلى فرد مورد نظر با گذشته اش چه فرقى کرده است که مخالفت جدى و سرسخت ایشان تبدیل به موافقت شده است؟!
اما شما نیز نباید براى گریز از چاله, خود را به چاه مى انداختید. آیا صحیح است که انسان به خاطر انتقام گیرى و لجاجت در مقابل بدیهاى دیگران, خودش را دچار خسارت کند؟! آیا نباید با خود فکر مى کردید که سرانجام پناه بردن به دوستان بد و افتادن در دام گناه, انتقام از والدین است یا بدبخت کردن خود؟! وقتى که کارى از نظر شرع حرام محسوب مى شود قطعا مفسده اى در آن وجود دارد که خداوند براى حفظ بندگانش از آسیبها و فتنه ها, آن کار را ممنوع کرده است. بعضى خطاها غیر قابل جبران است و بعضى چیزها را فقط یک بار مى شود تجربه کرد. باید حریم ارزشهاى الهى و دستورات خداوند را از ابتدا نگه داشت. نباید با بى توجهى به احکام دین تا جایى پیش برویم که سرمان به سنگ بخورد و دیگر راه بازگشتى نداشته باشیم.
منشإ بسیارى از انحرافات و گمراهیها دوستان بدند. تإکید فوق العاده دین و همه عقلإ نسبت به پرهیز از همنشینى با افراد ناشایست براى همین است که باب فساد از ابتدا گشوده نشود. همان طور که تماس و رابطه با نامحرم آغاز فرو افتادن در ورطه اى است که انتهایش بر باد رفتن حیثیت و ناموس آدمى است و منعى هم که در احکام دینى نسبت به این امر وجود دارد, براى حفظ شرافت و کیان انسان است. به هر حال امیدواریم که این تجربه تلخ عبرتى باشد براى همه و بویژه براى جوانان.
اما اکنون با از سر گذراندن همه این حوادث, براى شما هیچ الزام و اجبارى در مورد ازدواج با این فرد وجود ندارد. اگر نخواهید با وى ازدواج کنید او نمى تواند شما را به این کار وادار کند. اگر تهدید خود را عملى ساخته و این مسإله را پیش کسى مطرح کند, در صورتى که شما آن را انکار و از وى شکایت کنید, او به حد قذف(1) یعنى 80 ضربه شلاق محکوم مى شود. و اگر این موضوع تإیید شود به عنوان تجاوز به عنف (به زور) مجازات وى اعدام است, علاوه بر اینکه باید مبلغى را نیز به عنوان ارش(2) بکارت بپردازد. زن پدر نیز به خاطر معانت در جرم, به تعزیر و تنبیه سختى محکوم خواهد شد. با توجه به این مسإله نه تنها ایشان نمى تواند شما را با تهدید به فاش کردن این قضیه بترساند بلکه برعکس, شما مى توانید به او هشدار بدهید که در صورتى که پافشارى کند هر زمان که بخواهید این موضوع را مطرح ساخته و او را تا پاى مجازات (اعدام) پیش خواهید برد.
البته بد نیست که این نکته را نیز بدانید که وقتى مال و جان و بویژه ناموس و مقدسات انسان مورد تهدید و هجوم قرار مى گیرد انسان باید به هر قیمتى که ممکن است از خود دفاع کند. اگر با ایجاد سر و صدا, جلوى مهاجم و متجاوز گرفته مى شود باید این کار را انجام داد و اگر نیاز به وارد کردن خسارت مالى یا ضرب و جرح و حتى قتل هم باشد همه این کارها مجاز است و در این مسیر هر آسیبى که به متجاوز وارد شود و هر اندازه از اموال او که تلف شود ضمان و مسوولیتى ندارد و حتى خون او نیز هدر است(3). اما از این سو هر خسارتى که بر انسان وارد شود مهاجم ضامن است و حتى کشته شدن در راه دفاع نیز ((شهادت)) محسوب مى شود.
این احکام نشان مى دهد که مقابله با ظلم و تجاوز, عمل پسندیده اى است که مورد تإیید و علاقه خداوند است زیرا عدم دفاع و خوددارى از تنبیه متجاوز, سلامت و امنیت جامعه و شرف و آبروى افراد آن را در معرض تهدید جدى و دستخوش هوى و هوس افراد دیوسیرت قرار خواهد داد.
با توجه به این مسایل, طرف مقابل شما از نظر قانونى و شرعى به شدت محکوم است و چنانچه این موضوع را در جایى مطرح کند مجازات سختى در انتظارش خواهد بود. شما نیز هر زمان که به خاطر مطرح شدن این قضیه, از برخوردهاى غیر منطقى و عجولانه پدرتان و یا هر کس دیگرى احساس نگرانى کردید مى توانید از مرکز قضایى منطقه محل سکونتتان تقاضاى تإمین کنید تا امنیت شما را در مقابل تهدیدهاى دیگران بر عهده بگیرند و مانع ضرر رساندن آنان به شما شوند.
اما اگر به هر دلیل و در عین مشاهده این ناجوانمردیها تشخیص دادید که باید على رغم میل باطنى خود, با فرد متجاوز (کیومرث) ازدواج کنید, براى اینکه از خسارتهاى احتمالى ناشى از زندگى با یک فرد خلافکار و فاسد در امان بمانید سعى کنید شروط سختى را براى این ازدواج تعیین کنید تا در ادامه, او قادر به اعمال فشار و اذیت و آزار شما نباشد و در نتیجه هر گاه که وضعیت نامناسبى برایتان پیش آمد به آسانى بتوانید خود را از شر او خلاص کنید. لذا از جهت تعیین مهریه و سایر حقوق, آن طور که در شإنتان هست و مى توانید رفتار کنید و از وى بخواهید که تمامى شروط ضمن عقد را که در متن عقدنامه هاى رسمى مندرج است حتما امضإ کند. علاوه بر این از وى وکالت بلاعزل بگیرید که حق طلاق با خودتان باشد تا هر موقعى که صلاح بدانید بتوانید از طرف او خودتان را مطلقه کنید.
در صورتى که تصمیم به ازدواج با خواستگار جدید خود را داشته باشید, مسلما این موضوع چیزى نیست که شما آن را به طور مطلق, منتفى و غیر ممکن بدانید اما طبعا داراى ریزه کاریها و ظرافتهاى خاصى است که باید مستقلا در باره آن بحث شود. لذا بهتر است که در این باره از طریق تلفن با ما تماس بگیرید و در صورت عدم دسترسى به تلفن, مجددا براى ما نامه بنویسید.
پیروز و سربلند باشید.
پى نوشت :
1ـ ((قذف)) در اصطلاح به معناى متهم کردن دیگرى به زنا یا لواط است.
2ـ ((ارش)) یعنى مابه التفات قیمت یک چیز سالم با عیب دار همان چیز. در مورد انسان نیز وقتى که سخن از ارش به میان مىآید منظور این است که اگر بنا باشد براى انسان قیمتى را در نظر گرفته شود (مثل وقتى که بر روى برده قیمت گذاشته مى شود) تفاوت قیمت او در حالى که معیوب است با وقتى که سالم بوده است چه مقدار خواهد بود.
3ـ البته از جنبه حقوقى باید وضعیت به گونه اى باشد که در محکمه بتوان مهاجم بودن فرد و غرض وى را اثبات کرد. علاوه بر اینکه خسارتى که بر مهاجم وارد مى شود با خطر و تهدیدى که از او صادر مى شود باید تناسب داشته باشد. مثلا انسان مجاز نیست که براى جلوگیرى از سرقت یک مبلغ ناچیز و جزئى که دزدیده شدن آن اهمیت چندانى ندارد, مهاجم و سارق را به قتل برساند.
خواهر ز.ع ـ گیلان
مشاور: م.سعیدى
وقتى که مادرتان داراى ناراحتى اعصاب و دچار بیمارى است نمى بایست از او خیلى توقع داشته باشید. اکنون پس از گذشت شاید نزدیک به 20 سال از سنتان دیگر نباید از نظر احساسات این قدر متکى به خانواده باشید. از شما که به این خوبى مسائل را متوجه مى شوید و تحلیل مى کنید, انتظار مى رود که والدین خود را هم از نظر روحى و عاطفى سرپرستى کنید. باید روى آنها تإثیر بگذارید و اداره و ساماندهى امور خانه را عمدتا خودتان بر عهده بگیرید. همان طور که گفته اید مادرتان مریض است و بدخلقى ها و بى توجهى هایش عمدى و آگاهانه نیست. لذا مى بایست او را به دیده یک بیمار قابل ترحم نگاه کنید. به جاى غصه خوردن و گلایه کردن همت کنید و به جاى توقع داشتن از دیگران به خود متکى شوید و به دیگران هم خیر برسانید. خصوصا به مادر خود فوق العاده احترام و مهربانى کنید. شک نداشته باشید که آثار این کار را آشکارا در زندگى دنیا و آخرت خود خواهید دید و خداوند ان شإالله آن را سبب گشایشى در امور شما قرار خواهد داد.
با اعتماد به نفس و با امیدوارى به زندگى نگاه کنید. اگر به خاطر مشکلات خانوادگى و کمبودهاى اقتصادى, افراد پول پرست و سوءاستفاده گر, که همیشه چشمشان دنبال مادیات است به سراغ شما نمىآیند, چه بهتر. در بین طبقات پایین و افراد فقیر جامعه, بسیار فراوانند کسانى که از ارزشهاى انسانى والایى برخوردارند. همانها را بپذیرید و به خواهرتان هم بگویید که به مادیات اصالت ندهد. اگر فرد پاک و مومن و باصداقتى را پیدا کردید که از نظر ایمانى و اخلاقى مورد تإیید بود, ولو اینکه دستش از مادیات خالى باشد, او را به همسرى بپذیرید. مسلما زندگى ساده و بىآلایشى که بر اساس انسانیت پایه ریزى شود بسیار خوب و شیرین خواهد بود.
علاقه ها و دلبستگیهاى بیهوده را فراموش کنید و خواستگارهاى خود را به خاطر کسى که معلوم نیست قصد ازدواج با شما را داشته باشد رد نکنید. صحیح نیست که انسان به خاطر رفتار ناپسند یک نفر به همه افراد بدبین شود و مرتبا احساس تنهایى و ناامنى را به خودش تلقین کند. توصیه ما براى شما این است که سعى کنید با چهره اى گشاده و با شور و نشاط به زندگى نگاه کنید. با اتکإ به نیروى خودتان همه خانواده را سر و سامان دهید. محبت و مهربانى و احترام را بین افراد برقرار نمایید. اگر در بیرون از خانه کار مناسبى نمى یابید, در خانه با انواع هنرها و صنایع دستى از وقت خود بهره بگیرید. در هر کارى اگر انسان دقت و استقامت به خرج دهد و ناامیدى و سستى را به خود راه ندهد قطعا به موفقیتهاى خوبى دست خواهد یافت.
اگر مصمم به ایجاد یک زندگى سالم و فعال و پویا هستید, باید داراى روحیه اى قوى و امیدوار باشید. طى یک ارتباط مستمر با افراد دانا و کارآشنا, به برنامه ریزى و پیشبرد امور زندگى خود بپردازید. و هر جا که به مشکلى برخوردید با فکر و تحقیق و مشورت, گره کارها را بگشایید. این را بدانید که سرنوشت هر کسى به دست خودش رقم مى خورد. اگر انسان روحیات و اخلاقیات و رفتار خود را تغییر دهد, امور ظاهرى زندگى اش هم دگرگون خواهد شد. فراوانند افرادى که در شرایط خانوادگى نامناسب رشد پیدا کرده و با انبوه مشکلات و کمبودها و نارساییها درگیر بوده اند ولى با عزم و همت خود بر همه سختیها فایق آمده و اوضاع را متحول کرده اند. شما نیز با پاىبند به احکام الهى و با توکل به خداوند ان شإالله تلخیها و ناکامیهاى امروز را به فردایى روشن و پیروز مبدل خواهید ساخت. منتظر نامه پر از امید شما هستیم که با اخبار تصمیمات تازه و موفقیتهایى که در پیش رو دارید ما را خوشحال خواهید ساخت.شاد و سربلند باشد.
طلاق
نامه رسان :نامه دارید!
زن :نامه براى من است. نامه اى از دادگاه, طلاق ... دادگاه ... طلاق ... دادگاه . ..
زن :زیر پایم خالى شده بود ... زیر پایم دره اى عمیق بود که مى بایست قدم به قدم مى رفتم پایین ... هیچ دخترى پاى سفره عقد و جلوى آینه شمعدان نمى نشیند که بعدها پایش به چنین جاهایى کشیده شود. باورم نمى شود ((احمد)) با طلاق موافقت کرده باشد ... شاید, شاید هم زیر سرش بلند شده ... اما مگر خودم تقاضاى طلاق نداده ام؟ ... در فکر بودم احمد مثل همیشه مىآید دنبالم و مى بردم خانه. اما او گفته است
مرد :آخرین بارت باشد قهر مى کنى, این دفعه اگر رفتى قهر, خانه پدرت با پاى خودت برمى گردى, گفتم که بدانى ... زن :... و این بار به حرفش عمل کرد ... این یک ماهى که قهر بودم و آمدم خانه بابا هیچ خط و خبرى از احمد نشد ...
زن :مگر همین چند روز پیش نبود که بابا مى گفت ...
پدر : دخترمان روى تخم چشممان ولى ما که نباید تخم و ترکه غریبه ها را پرورش بدهیم ... زن :هرم ... تخم و ترکه غریبه ها ... رضا و لیلاى من ... چرا احمد مثل همیشه نیامد از مامان عذرخواهى کند و از بابا اجازه بگیرد تا مرا به خانه برگرداند؟ چطور مى توانم این کارش را ببخشم و برگردم خانه؟ اصلا شاید به قول مامان زیر سرش بلند شده و رفته زن گرفته ... مردها که منتظر نمى مانند ... با چه کسى مى توانم در این سرسیاه زمستان از غصه هایم بگویم ... این زمستونى, خونه و زندگیم را رها کردم و آمدم خانه بابا ... جایى که دیگر خانه ام نیست. آدمهایى هستند که مى گویند دوباره شوهر کن ... اما مگر شوهر رخت و لباس است که آدم هر وقت دلش خواست عوضش کند ... چطور مى توانم بدون احمد زندگى کنم؟ چرا تقاضاى طلاق کردم؟ شیطان زیر جلدم رفته بود یا غرور داشتم؟ ...
زن :همه چیز از همان فرداى عقدکنان شروع شد, بعد از قضیه مهریه ... از اولش که پدر و مادرم هزار سکه براى مهریه تعیین کردند, با آنها لج افتاد ... پدر و مادرم هم سر قوز افتادند و بکش و بکش شروع شد ... چند دفعه قهر کردم اما آمد دنبالم و برگرداندم اما این دفعه ... اگر رفتارش با خانواده من خوب بود این حرفها پیش نمىآمد ... چرا احمد به من مى گوید لجباز, از خودراضى و پرتوقع ... حالا که این جورى شد همین فردا صبح مى روم خانه را تمیز مى کنم و مى نشینم سر زندگیم, یعنى چه که آدم هر روز خدا قهر کند و برود خانه پدرش ... اما دیگر کار از کار گذشته, چرا غرورم را بشکنم و با پاى خودم برگردم, چند روز دیگر دادگاه تشکیل مى شود و همه چیز تمام است.
زن :سر ساعت است اما چرا احمد نیامد؟ ... مادر مى گوید ...
مادر :من مى دانستم نمىآید. از عهده پرداخت مهریه برنمىآید. لابد منتظر است مهریه ات را ببخشى, مهرم حلال, جانم آزاد. اذیت مى کند, امتیاز مى خواهد تا طلاقت دهد ...
زن :اما من خوشحالم نیامده, کاشکى اصلا نیاید ... اگر آمد چه خاکى سرم بریزم. اى خدا! التماست مى کنم احمد نیاید.
نامه رسان :نامه دارید و یک قطعه چک!
زن (مى خواند) :مى دانم, الان پدر و مادرت کنارت هستند. من با طلاق موافق نیستم. ماشین را فروختم تا مهریه ات را بدهم. مبلغ چک معادل هزار سکه است. من به هیچ وجه با طلاق موافقت نمى کنم. منتظرت هستم. احمد
زن :خدا را شکر ... خدا را شکر ... من مى روم, مى روم. به سر زندگیم برمى گردم.