نویسنده

سرود فردا

نرگس گنجى

 

 

دوستان ارجمند:
مریم تاج الدینى (کرمان), معصومه مرادى (کرمان), مهدیه غریب طایفه ـ (نوشهر), زینب اسکندرى (کرج)
نامه ها و سروده هاى شما رسید. بیشتر دوستان مانند شما انتظار دارند که به نامه هر یک از آنها جداگانه پاسخ دهیم و آثارشان را یک به یک بررسى کنیم. ولى با توجه به محدودیت صفحات مجله این کار امکان پذیر نیست. از آن گذشته, برخى از نوشته هاى شما اصولا هنوز در حدى نیست که بتوان آن را شعر نامید و به رفع اشکالات آن پرداخت. ما معمولا به بررسى اشعارى مى پردازیم که برخى از ویژگیهاى شعر را دارد و از برخى جهات ناقص است, به این امید که سراینده آن با به کار بستن توصیه هاى ما در سروده هاى بعدى خود موفق تر باشد. ولى وقتى نوشته اى در حدى نیست که بتوان آن را شعر نامید و در باره استعداد سراینده آن هنوز قضاوت زود است, بحث کردن بر سر آن معنایى ندارد.
پاسخ ندادن جداگانه به شعر شما گاهى به این معنى است که مى توانید توضیحات لازم را از مطالعه پاسخهایى که به دوستان دیگر ـ در همین صفحات ـ داده ایم دریابید و ما را از تکرار معذور بدارید. موفق باشید.

خواهران عزیز:
لیلا هوشمند (سروستان), شهلا ((سائل)) (اصفهان), سیده نصرت شجاعى (قم)
از شما که سروده هاى خود را براى مجله فرستاده اید, سپاسگزاریم. عواطف صادقانه و آشنایى شما با وزن نشان مى دهد که گامهاى مقدماتى شعر را برداشته اید ولى براى آشنایى با عالم شعر و پیشرفت کارتان نیاز به مطالعه بسیار بویژه خواندن آثار شعراى موفق قدیم و جدید دارید. عالم شعر فارسى, گسترده, متنوع, عمیق و پررمز و راز است و بدون ورود به آن نمى توان در کار شاعرى توفیق یافت. بهترین راه ورود به این گستره, مطالعه فراوان و بادقت است. موفق باشید.

برادر قربان عاملى ـ شیروان
غزل کوتاه شما رسید. البته در شعر آنچه مهم است, کوتاهى یا بلندى آن نیست بلکه کامل بودن پیام شاعر است, ولى نباید فراموش کرد که گاه کوتاهى سروده هاى شاعران جوان, حاکى از نوعى کم حوصلگى و کوتاهى کردن در تکمیل اثرشان است. هر اثر کاملى داراى پیامى کامل است. به عبارت دیگر, شعر شما هنگامى به پایان مى رسد که پیام کاملى را به شنونده یا خواننده منتقل کرده باشد. هنگامى که شعر زمزمه اى شخصى و از سر تفنن باشد, بعید نیست که به تناقض گوییهایى از این دست دچار شود:
سبکبال از عبورى سبزگونه
هواى خام درماندن ندارم (بیت سوم)
دو بال پر زدن تا باغ احساس
تو گفتى دارى اما من ندارم (بیت پنجم یا آخر)
در بیت سوم, شما نه تنها مى توانید پرواز کنید بلکه سبکبال هستید و براى حرکت شتاب دارید. (همان طور که در مصرع اول شعرتان مى گویید: ((من امشب فرصت ماندن ندارم))) ولى در بیت آخر نه تنها سبکبال نیستید بلکه اصولا بالى ندارید!
صرف نظر از بیت آخر, در سایر بیتها از اشتیاق براى حرکت و هجرت سخن گفته اید ولى کوچکترین اشاره اى به جهت یا مقصد حرکت خود نکرده اید. علاوه بر این تکلیفتان با قافیه شعر روشن نیست. با آوردن کلماتى چون ((خواندن)) (مکرر), ((ماندن)) (مکرر) و ((افشاندن)) به نظر مى رسد که حروف قافیه شما ((...اندن)) است ولى در مصرع آخر شعر با آوردن ((من)) در قافیه گویى, تصمیم شما عوض مى شود و به قافیه ساده ترى منتقل مى شوید (یعنى حرکت فتحه حرف ((ن))).
با توجه به شباهت آشکار بیت اول شعرتان به یک مثنوى مشهور, لازم بود با دقت بیشترى هم در ظاهر و هم در محتواى شعرتان این شباهت را جبران مى کردید. با این حال, سادگى و روانى کلمات که از امتیازات شعر است و سلیقه شما در انتخاب وزن مى تواند نشان دهد که با مطالعه مداوم و جدىتر گرفتن شعر مى توانید به توفیقات بیشترى دست یابید. موفق و پیروز باشید.

خواهر تمنا شریفى ـ ماسال
مثنویتان رسید. شهر کوچک شما, شهر استعدادهاى جوان و امیدوارکننده است که شما نیز ـ ان شإالله ـ یکى از این استعدادها هستید. اگر خدا بخواهد از سروده هایتان در مجله استفاده خواهد شد, ولى قبل از آن تذکر چند نکته را لازم دانستیم: در بیتى که گفته اید ((هفت آسمان اندوه شیرین در دلم هست)) علاوه بر ضعف در قافیه ارتباط لفظى و معنایى میان دو مصرع وجود ندارد. نیز در این بیت که ((امشب اگر یاد تو پیچک باشد ...)) با آنکه مضمون زیبا و نوى را آفریده اید, با قدرى دقت متوجه اشکال اساسى در قافیه آن خواهید شد. سروده هاى دیگر خود را نیز براى ما بفرستید.

برادر یعقوب بهادرگللو ـ اردبیل
نمى دانیم چرا تا این اندازه به بى دقتى و قضاوتهاى شتابزده علاقه دارید! در نامه قبلى خود مدعى شده بودید که مجله بیشتر به شعر نو مى پردازد و به آن اهمیت بیشترى مى دهد, در حالى که با یک ورق زدن ساده شماره هاى مختلف مجله, مى توانستید چنین اشتباهى نکنید و خلاف گفته خود را آشکارا ببینید. در نامه فعلى خود نیز حمله شما متوجه شعر نو است! ما نه علاقه و عنایت خاصى به شعر نو داریم و نه فکر مى کنیم با چند جمله شعارى و از روى احساس مى توان ـ یا باید ـ فاتحه آن را خواند! اصولا وارد شدن به این گونه بحثها نیاز به مطالعه و تجربه فراوان دارد و کار هر کسى نیست.
شما مى گویید ((به نظر بنده شعر نو در واقع نوعى جداخواهى و خودمدارى است)) و بنیانگزاران آن را به تقلید کورکورانه از ادبیات اروپایى متهم کرده افزوده اید: ((مى خواستند مقابل حافظ و سعدى و صائب بایستند))!
ما بارها در صفحه ((پیغام آشنا)) قسمتهایى از نظرات بنیانگزار شعر نو را ـ که مجموعه آنها در کتابى تحت عنوان ((در باره شعر و شاعرى)) منتشر شده است ـ نقل و معرفى کرده ایم. ما منکر تإثیرگذارى ادبیات اروپایى در شعر نو ـ بلکه در کل ادبیات معاصر ایران ـ نیستیم ولى مطالعه نظرات نیما در باره شعر فارسى ـ در کتاب یاد شده ـ نشان مى دهد که او و پیروانش قصد تقلید صرف از غربیها یا رد کردن کامل شعر سنتى نداشته اند. از آن گذشته, بزرگانى چون سعدى, حافظ, صائب و دیگران بخشى از فرهنگ و تاریخ ما هستند که هیچ کس نه مى خواهد و نه مى تواند آنها را یکسره طرد و رد کند. شعر نو بخش کوچکى از تاریخ و فرهنگ ما را تشکیل مى دهد, زیرا حتى به اندازه یک قرن از پیدایش آن نگذشته و حجم سروده هاى نیمایى و سپید در مقابل سروده هاى کلاسیک ـ در گذشته وحالـبسیاراندک است.
شما به ما که در شعر ((زیبایى و رسایى)) را دو شرط اساسى دانسته ایم, ایراد گرفته اید که ممکن است ((شعر زیبا و رسا باشد, اما هیچ مفهومى را نرساند))(؟) مگر رسا بودن چیزى جز ((رساندن مفهوم)) است؟! و مگر ممکن است اثرى ((زیبا)) نباشد ولى ((هنر)) باشد؟ اگر شرط زیبایى را از هنر و ادبیات برداریم, هر کارى هنر است و هر سخنى, ادبیات!
داورى شما در باره شعرهایى که در مجله پیام زن چاپ مى شود, منصفانه نیست. به نظر ما مقایسه این شعرها با سروده هاى سایر نشریات نشان مى دهد که بیشتر آنها خوب و قابل قبول هستند.
سرانجام, به نظر مى رسد که به خاطر درج نشدن شعرهایتان در این مجله, گله مند هستید! با توجه به اهمیتى که شما به محتوا و رساندن مفهوم مى دهید, چند بیتى از غزل ارسالى شما را به عنوان نمونه در اینجا مىآوریم و قضاوت در باره ظاهر و باطن آن را به خوانندگان صاحب نظر وا مى گذاریم:
ز فراق هجر او شد دلم از فغان و زارى
به کجا روم که یابم دل باصفاى یارى ...
ز بهشت گر ز جویش گل و باغ و روح نورش
دل ما تپد ز کویش بر جوى آبشارى
دل عاشقان شهین شد که ز دیده واژگون شد
به هر آن نظر که کردند گل بوى باغدارى ...(؟)
امید است از قضاوتهاى خود کاسته, بر مطالعه خود بیفزایید. موفق باشید.

پیغام آشنا (32)
((از لفظ تا معنى))
... مى خواهم تإکید کنم که روى قالب شعر خیلى کار شود. من مى بینم که شما شاعرید و طبع شعر دارید. بعضى بیشتر و بعضى مقدارى کمتر. لکن آن دقت و وسواسى را که لازم است, باید داشت. من از دیروز که اینجا نشسته ام این دو رباعى را ـ که نمى دانم مال کدام یک از آقایان است, دارم مى خوانم. همین طور مرتب به دل من این دو رباعى نیش مى زند. یکى دو مصرع عالى در این دو رباعى است که با چند مصرع ((آبکى)) قاطى شده است. عرضم این است که یک شاعر درست و حسابى که گاهى اوج خودش را نشان مى دهد, چرا همیشه اوج نداشته باشد؟
ما این مرغى را که پرواز مى دهیم, اگر صد متر بالا رفت معلوم مى شود که تا صد متر مى تواند بالا برود و اگر همین مرغ ده یا بیست یا پنجاه متر بالا رفت باید گفت که تنبلى دارد, زیرا او نشان داده که مى تواند تا صد متر برود. اگر مى گویید [ گفتن شعرى که همه ابیاتش عالى باشد] سخت است, بله,[ بهتر است شعر ضعیف را] پاره کنید. گاهى که با دوستان بودم, یکى غزل مى گفت. مى گفتیم: غیر از مصرع اول همه اش را خط بکشید!
شما شنیده اید که در قصاید شعراى بزرگ عرب ((حولیات)) بود; یعنى قصایدى که یک حول (یک سال تمام) روى آن کار مى کردند. هى مى گفت; مى دید[ قصیده خوبى] نشد. یک کلمه دیگر مى گفت. گاهى در طول یک سال, یک قصیده را درست مى کرد. این قصیده بلاشک در تاریخ مى ماند و اثر مى کند و اگر این طور[ با تإمل گفته شده] نباشد نمى ماند و اثر هم نمى کند. هنر, این خصوصیت را دارد که چون ملایم طبع آدمى است, در آن اثر مى کند, اگر چه آن کسى که مورد اثر قرار گرفته نتواند آن را تحلیل کند[ .اما] اگر مایه هنرىاش کم بود, اثر آن عمیق نخواهد بود.
شعرهایى جدیدا معمول شده که الفاظ و ترکیباتى زیبا را مىآورند و در بند معنایش نیستند! بعضى از جوانهایى که تازه وارد شعر مى شوند, آدم مى بیند همین طور الفاظى را مى گویند و پختگى ندارد. من توصیه مى کنم که خودشان از خودشان مواخذه کنند که معناى این بیت و این مصرع چیست؟ خودشان از خودشان جواب بخواهند و به این که[ سرسرى بگویند] ((حالا یک معنایى دارد!)) اتکا نکنند که تکیه بر هیچ است; معنا واقعا برایشان متصور شود, آن وقت آن را به نظم بیاورند ...
(از بیانات حضرت آیت الله خامنه اى, در دیدار با اعضاى گروه شعر سازمان تبلیغات اسلامى مشهد در تاریخ 1367/1/5, نقل[ با ویرایش و تلخیص] از کتاب: ((شعر شهودى)) انتشارات حوزه هنرى, چاپ اول 1369, ص17 ـ 18.)

خواهر سیده تارا روحانى ـ چابکسر
از اینکه براى مجله خودتان نامه و شعر فرستاده اید متشکریم. شعر شما نشان مى دهد که وزن و قافیه را به خوبى مى شناسید, ولى قافیه مشکلى که انتخاب کرده اید دست شما را در بیان مطالب بسته است. از همان ابتدا که شعرى به ذهن شما خطور مى کند, توجه داشته باشید که تنها شیفته زیبایى وزن و قافیه نشوید و اگر احساس کردید که وزن و قافیه دلخواهتان مشکل است و باعث مى شود نتوانید مفاهیم مورد نظرتان را به راحتى بیان کنید, آن را قدرى تغییر دهید تا شعر شما و عواطف و اندیشه هایتان در قالبى روانتر و مسیرى هموارتر جریان یابد. سروده هاى دیگر خود را نیز براى ما بفرستید.
در باره تهیه مجله, منظور شما از ((کمى امکانات)) براى ما روشن نشد. اگر منظورتان قیمت مجله باشد, حتما بسیارى از خوانندگان عزیز مى دانند که این مجله نسبت به مجلات مشابه آن ـ از نظر کیفیت ظاهرى ـ بسیار ارزان است. اما اگر منظورتان کمبود مجله در شهر شما و مشکل بودن تهیه آن است مى توانید ((فرم اشتراک)) را که در صفحه آخر همه شماره هاى مجله چاپ مى شود, جدا و تکمیل کنید و همراه مدارک لازم به نشانى مجله بفرستید, تا علاوه بر اینکه مجله را هر ماه به طور منظم دریافت مى کنید از تخفیف ویژه دانشآموزان (به ازاى هر شش شماره مجله 200 تومان تخفیف) برخوردار شوید. موفق باشید.