قصه هاى شما قسمت 12

نویسنده


  قصه هاى شما (11)

 

 


این شماره:
مجرم کیست؟ ـ طیبه.ج ـ نایین
هنرمند ـ الف.ق ـ نیریز
تشویق ـ شهره مدنى ـ مبارکه

مجرم کیست؟
طیبه.ج ـ نایین
دوست گرامى, از اینکه تازه به جمع نویسندگان جوان پیوسته اید خرسندیم, اما این را فراموش نکنید که شما هنوز در آغاز راه هستید و احتیاج به تجربیات فراوانى دارید.
نوشته شما در حد یک نقل است و باید بدانید که نقل ساده حوادث, داستان نیست. معمولا در این گونه نقلها, نویسنده از زبان خود آنچه را که گذشته است براى خواننده تعریف مى کند. این, در حالى است که شما مى توانستید با استفاده از طرح داستانى, تصویرپردازى, شخصیت پردازى و ... نقل خود را به یک داستان خواندنى تبدیل کنید. یعنى اینکه شخصیت داستان شما باید پررنگ باشد و او با بیان توصیف صحنه هاى محل وقوع داستان, اشخاص و وقایع دیگر, چنان درک حسى به خواننده منتقل کند که وى احساس نماید تمام آن حوادث چون تصویرى واضح در مقابل دیدگان او جان گرفته اند.
در واقع این اندیشه اصلى داستان است که باعث به وجود آمدن حادثه عمده داستان مى شود. بر اساس کتاب هنر داستان نویسى ((داستان کوتاه اثرى است کوتاه که در آن نویسنده به یارى یک طرح منظم, شخصیتى اصلى را در یک واقعه اصلى نشان مى دهد و این اثر بر روى هم تإثیر واحدى را القا مى کند.))
پس بنا به این تعریف, نوشته شما طرحى قابل پرداخت ندارد. شخصیتهاى آن کم رنگ و نامرئى هستند و در آخر حرفى براى گفتن ندارند و هیچ تإثیرى روى خواننده نمى گذارند.
بهتر است با یارى گرفتن از خصوصیات یک داستان کوتاه موفق, نوشته خود را دوباره پرداخت نمایید و آن را بر اساس ویژگیهاى یک داستان دوباره بازنویسى کنید. در هر حال هرگز نوشتن را فراموش نکنید. موفق و موید باشید.

هنرمند
الف.ق ـ نیریز فارس
نویسنده محترم, اول از همه بگوییم که شما نباید از خواندن شعر و یا داستانتان در حضور دیگران خجالت بکشید و کارتان را بى ارزش بدانید. اولین اصل براى پیشرفت, اعتماد به نفس و بها دادن به هنرى است که به آن مشغولید. در وهله بعد نقد اثر توسط متخصصان آن رشته به یارى شما خواهد آمد تا بتوانید به اشکالات خود پى ببرید. از طرفى اگر دوستان و آشنایان شما که به ادبیات وارد نیستند, نوشته هاى شما را خوب و یا بد تلقى کنند, نه خوشحال شوید و نه هراسى به دلتان راه بدهید چرا که آنان با فنون نویسندگى و شاعرى آشنا نیستند و فقط نظر شخصى خود را اعلام مى کنند و شما نباید به خاطر گفته هاى آنها نوشته هایتان را پنهان کنید. این را هم همیشه مد نظر داشته باشید که کار را باید به کاردان سپرد و فقط حرف او را عملى کرد.
داستان شما مربوط به دخترى است که على رغم میل والدینش, کنکور هنر مى دهد و در رشته نقاشى پذیرفته مى شود. ((یادش آمد که چطور وقتى در مسابقات نقاشى توى کشور مقام اول را کسب کرده بود و با هزار امید و آرزو به خانه آمد و تقدیرنامه اش را به پدرش نشان داد, پدرش سرش داد زد و بعد هم آن را که این قدر برایش ارزش داشت پاره کرد و گفت: ((این کارها به تو نیومده دختر. چقدر بگم, باید برى دکتر بشى. این قدر هم براى من نقاشى نکش. من این حرفها حالیم نیست. اصلا کسى که رفت دبیرستان دیگه بجز درس خوندن مگه کارى باید داشته باشد. برو ببین اصلا این دکترها نقاشى بلدند که بکشند. فقط درس. اگر هم یک بار دیگه دیدم دارى نقاشى مى کشى, من مى دونم و تو. چنان کارى بکنم که خودت از کرده خودت پشیمون بشى.)) تذکر پشت سر هم بعضى از افعال, ضمیرها و کلمات لطف نوشته شما را از بین برده است. سعى کنید دایم از کلمات و جملات بهتر و تازه اى استفاده کنید ولى با این همه چون در آغاز راه هستید, باید به همین مقدار هم راضى باشید و براى رفع اشکالتان بیشتر تلاش نمایید. شما شخصیت داستانتان را در اوج مشکلات به راه حل مناسبى رسانده اید, ولى خانمى که در پارک موجب این گره گشایى مى شود معلوم نیست چه کاره است؟ شما فقط ظاهر او را توصیف مى کنید اما از حرفها و طرزفکرش حرفى به میان نمىآورید. و معلوم نیست آن خانم با چه حرفها و با چه استدلالهایى شخصیت شما را راهنمایى کرده است.
مشکل اصلى شما در داستان ضعف در پرداخت است, یعنى نمى توانید درست طرح داستان را بسط دهید و شخصیتها و دیگر عوامل داستان را در کنار هم با قوت پیش ببرید. دیگر اینکه لازم نیست از زمان حال شروع کرده و یک سال تمام زندگى دختر را شرح دهید, بلکه مى توانستید از زمانى که دختر مى خواست اسامى قبول شدگان رشته هنر را ببیند, داستان را شروع کنید و در ضمن اشاره به دلهره او, خاطره سال گذشته و قبول نشدن در رشته پزشکى را عنوان کرده و گذشته او را بیان کنید.
باز هم براى ما داستان بفرستید. قلمتان سبز و اندیشه تان بارور.

تشویق
شهره مدنى ـ مبارکه اصفهان
خواهر عزیز, داستان پر از احساستان ما را هم مسرور کرد. ((تشویق)) شما نشان دهنده تلاشتان در حیطه داستان نویسى است, گرچه هنوز هم اشکالاتى به داستان شما وارد است که به صورت خلاصه به آن مى پردازیم.
با توجه به اینکه شما زاویه دید ((اول شخص)) را به کار برده اید, خوب توانسته اید حالات و روحیات شخصیت اول را بیان کنید, طورى که کاملا احساس همذات پندارى در خواننده بیدار مى شود و او حس مى کند که خود ((مریم)) داستان است; اما از آنجایى که در این نوع زاویه دید شخصیت اصلى نمى تواند دایم از خود سخن بگوید, معمولا شخصیت پردازى ناقص از کار در مىآید چرا که مثلا مریم نمى تواند در مورد دیگر خصوصیات خود, حرف بزند و فرضا از هوش, استعداد, سن یا بداخلاقى و زیبایى اش سخن به میان بیاورد, و یا کارهایش را توجیه کند پس این وظیفه نویسنده است که در چنین مواردى شخصیت پردازى قهرمان داستان را به شخصیتهاى فرعى وا گذارد تا آنها در ضمن گفتگوهاى خود, او را به خواننده معرفى کنند که گویا شما از این جهت قضیه غافل مانده اید.
دیگر اینکه گفتگوهاى شما صمیمیت لازم را ندارند, مخصوصا حرفهاى عزیزخانم که باید با لحنى صمیمى, مهربان و خودمانى بیان شود. گفتگونویسى, خود تبحر خاصى نیاز دارد و نویسنده موظف است زیباترین, رساترین, کوتاهترین, پرمعناترین, ... جملات را به کار ببرد و در ضمن آن هم با توجه به متن داستان از زبان محاوره و شکسته نویسى استفاده کند.
از این جزئیات که بگذریم باید به شما تبریک بگوییم که خوب و بجا از عنصر انتظار و بحران سود جسته و توانسته اید درست جایى که تصور مى شود داستان تمام شده, خواننده را دوباره دنبال خود بکشید و او را با اتفاق تازه اى روبه رو کنید. در این شماره تشویق شما را مى خوانیم و منتظر داستانهاى بعدى شما مى مانیم. شاد و پیروز باشید.