در استقبال از هشتم اسفند, سالروز تإسیس نهاد امور تربیتى
سمیه شمشادى
به بهانه هشتم اسفندماه, سالروز تإسیس نهاد امور تربیتى, بر آن شدیم تا با کار این نهاد و چگونگى شکل گیرى آن و نحوه فعالیت مربیان پرورشى مدارس بیشتر آشنا شویم.
دستیابى به تربیت صحیح, آن هم بر اساس تعالیم اسلام, زمینه ساز پایه گذارى نهاد امور تربیتى توسط دو شهید بزرگوار ((رجایى)) و ((باهنر)) گردید. این دو شهید عزیز با توجه به بینش خاصى که نسبت به تربیت مذهبى و اسلامى کودکان و نسل جوان در نظام جمهورى اسلامى داشتند, بر آن شدند تا با تإسیس این نهاد, مرکزى براى برنامه ریزى, جذب و آموزش و اعزام افراد متعهد و متخصص در امر تربیت به مدارس داشته باشند. این افراد با عنوان ((مربیان تربیتى و پرورشى)) مشغول به کار مى شدند و به عنوان حافظان ارزشهاى انقلاب و پاسداران دین و قرآن خدمت مى کردند.
با توجه به نظر مسوولین امر, فعالیت امور تربیتى به سه دوره مشخص تقسیم مى گردد. دوره اول که به سالهاى اول انقلاب مربوط مى شود, مرحله ((مبارزه با انحرافات عناصر ضد انقلاب)) در مدارس بود. در آن زمان مربیان تربیتى که به تعبیر شهید ((رجایى)) سربازان انقلاب نامیده مى شدند, هشیارانه, مانع انحراف فکرى دانشآموزان شده و توطئه هاى گروهکها را خنثى مى کردند. در دوره دوم که به سالهاى جنگ تحمیلى باز مى گردد, کار عمده وظیفه بسیج دانشآموزى بود. در این مدت ایران اسلامى شاهد ایثارگریهاى چشمگیر قشر دانشآموز و شهادت سى و شش هزار تن از آنها بود. در دوره سوم که به زمان حال برمى گردد با مسإله سازندگى و شبیخون فرهنگى مواجه هستیم. در این مرحله حساس که به مراتب پیچیده تر از دو مرحله قبل مى باشد, مربیان با فعالیتها و برنامه هاى گوناگون در زمینه هاى مختلف فرهنگى, هنرى و قرآنى و ورزش سعى در فعال کردن دانشآموزان و تهیه خوراک فرهنگى و فکرى آنها دارند.
با توجه به آشنایى با امور تربیتى این سوال به ذهن متبادر مى شود که در وضع موجود آیا امور تربیتى توانسته کارآرایى لازم را داشته و در شکل گیرى و ثبات شخصیت دانشآموزان موفق باشد. سوالاتى از این دست, مى طلبید که در تهران و قم به میان دانشآموزان و مربیان برویم تا از نزدیک با فعالیت این نهاد آشنا شویم.
یکى از مسوولین امور تربیتى شهر قم فعالیتهاى این نهاد را در طرحهاى ذیل خلاصه کرد. طرح اسوه, طرح کرامت, طرح ارشد مدرسه, طرح نمایندگان کلاس, طرح تقویت بسیج دانشآموزى و انجمنهاى اسلامى, طرح بهداشتیاران مدارس, طرح پویندگان, طرح یاران معروف و همچنین ایجاد رغبت و عادت به مطالعه و کتابخوانى, تقویت پیوند دانشآموزان با مساجد, تشکیل مجمع بحث و انتقاد جوان, تشکیل گروههاى راهپیمایى و کوهنوردى و راه اندازى اردوهاى تفریحى, زیارتى و علمى, تهیه صندوق پاسخ به سوالات, برگزارى برنامه هایى به مناسبت ایام اسلامى و انقلابى, برگزارى جشن تکلیف دانشآموزان دختر و پسر, پر کردن اوقات فراغت دانشآموزان در پایگاههاى تابستانى, تجهیز کتابخانه مدارس و اهدإ کتاب و کمد به مدارس, برگزارى مسابقات قرآنى و تواشیح زیر نظر اساتید مجرب, برگزارى مراسم دعاى توسل, ندبه, کمیل و زیارت عاشورا, تشکیل نمایشگاه کتاب و برگزارى کنگره شعر دانشآموزى و غیره.
خانم ((لاجوردى)) مربى پرورشى یکى از مدارس منطقه 20 شهر تهران در باره طرح ((اسوه)) مى گوید:
ـ این طرح با توجه به اهمیت ایجاد و گسترش تشکیلات و گروهى براى جذب و مشارکت دانشآموزان مى باشد که با الهام از آیه شریفه ((لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه)) تهیه شده است و سعى دارد با الگو قرار دادن سیره و سنت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع), در برقرارى ارتباط و مشارکت بین دانشآموزان, تربیت اخلاقى, ایمانى, پرورشى و شکوفایى استعدادهاى بالقوه آنان را براى پذیرش مسوولیتهاى اجتماعى, فرهنگى, هنرى و غیره در آینده جامعه فراهم کند.
در این طرح همه دانشآموزان به نوعى فعالیت مى کنند و خودشان کلیه کارهاى تربیتى را زیر پوشش دارند و مربیان نیز بر کار آنها نظارت مى کنند. در حال حاضر این طرح در مدرسه ما به اجرا گذاشته شده است ولى مشکل اصلى ما هنوز پا برجاست.
مشکلات فرهنگى و مادى خانواده هاى دانشآموزان, یکى از بزرگترین مشکلات اساسى ماست, تا حدى که اکثر خانواده ها حتى مسایل و احکام شرعى مورد نیاز خود را نمى دانند و ما ناچاریم با کمک دیگر ارگانها از هر جهت به مشکلات این دانشآموزان و خانواده هایشان رسیدگى کنیم.
خانم ((عسگرى)) یکى دیگر از مربیان در ادامه مى گوید: مربى تربیتى, در حال حاضر باید حالت ((آچارفرانسه)) را داشته باشد و اقدام به حل انواع مشکلات مادى, فرهنگى, روحى, پزشکى, درسى و ... دانشآموزان کند. تنوع کار مربیان این نهاد بسیار زیاد است و تنها با علاقه به کار و دانشآموزان و داشتن نیتى خالص است که مى توان به کار ادامه داد. به عنوان مثال, یکى از دانشآموزان ما از بدو ورود به این مدرسه داراى مشکل حاد اخلاقى بود که به تدریج و با ایجاد رابطه صمیمى و دوستانه با وى به صورت تذکرات مستقیم و غیر مستقیم موفق به جذب او شدیم. طورى که در حال حاضر با چادر و با رعایت موازین اخلاقى به مدرسه رفت و آمد مى کند.
خانم ((مشایخى)) که مدیریت دبیرستان ((شهید بابایى)) را به عهده دارد, مى گوید: سالها به عنوان مربى تربیتى کنار بچه ها بودم و به نظرم اگر یک مربى جنبه ایثار و از خودگذشتگى را در کارش مد نظر داشته باشد, کارهاى زیادى مى تواند بکند. یک مربى به عنوان مشاور همیشگى به حل مشکلات و مسایل دانشآموزان مى پردازد و مى تواند به صورت یک بازوى قوى به مدیر و دیگر کادر آموزشى مدرسه کمک کند و نظر بدهد.
از خانم ((مشایخى)) مى پرسیم که آیا معاونت پرورشى منطقه بر کار مربیان نظارت مى کند یا نه؟ ـ به طور مداوم که نه, فقط سالى یک بار, آن هم در دهه فجر مىآیند که خواه ناخواه در آن زمان هر مدرسه اى فعالیتهایى را انجام داده است.
در رابطه با کارآیى مفید مربیان تربیتى و دیدگاه کادر آموزشى نسبت به آنها, یکى از معاونین پرورشى مى گوید: حیطه آموزشى, گستره وسیعى دارد. با آنکه سابقه آموزش رسمى حدود نیم قرن است ولى هنوز هم با مشکلاتى مواجه هستیم. بنابراین, این نهاد که فقط 17 سال از تإسیس آن مى گذرد, بالطبع با مشکلات درون سازمانى و برون سازمانى زیادى مواجه است. وقتى در نظر بگیریم که به ازإ هر 326 دانشآموز یک مربى تربیتى 24 ساعته تعلق مى گیرد, یعنى براى هر 58 دانشآموز یک ساعت تربیتى; از طرفى دیگر با توجه به ابزارهایى که دشمن براى خراب کردن اخلاق دانشآموزان به کار مى برد, خراب کردن, راحت تر از ساختن است, بنابراین نمى توانیم انتظار داشته باشیم که مربى صد در صد موفق باشد. با در نظر گرفتن حیطه کار و با وقت محدود و با توجه به اینکه یک مربى تنها در زنگ تفریح است که باید روى دانشآموزان تإثیر بگذارد, بنابراین اصل را زیر سوال بردن منصفانه نیست.
یکى از مدیران منطقه 3 تهران در باره نقش خانواده در همکارى با مربیان تربیتى مى گوید: در منطقه ما, خانواده ها داراى فرهنگهاى متفاوت و اکثرا به نوعى مخالف با اهداف تربیتى مدارس مى باشند. مثلا ما باید دایم مواظب باشیم که اگر دانشآموزى امروز حرفى را از ما شنید و قبول داشت, آیا فردا هم آن را قبول دارد یا اینکه صد و هشتاد درجه تغییر کرده است. نقش خانواده در تإثیرگذارى بر شخصیت کودک خیلى بیشتر از بقیه است. بچه ها پاک و معصومند و این ماییم که بر لوح ضمیر آنها نقش مى زنیم, لذا باید خانواده ها را هم آموزش بدهیم. در همین راستا ما جلساتى براى خانواده ها داریم که در این جلسات از متخصصان تربیتى و روانشناسى دعوت مى کنیم تا خانواده ها هم مسایل و مشکلات خود را در ارتباط با فرزندانشان مطرح کنند; ولى عملا نمى توانیم تغییرى در خط فکرى آنها بدهیم و کلا عقاید و فرهنگشان را دگرگون کنیم. مثلا ما نمونه هایى داشتیم که بعد از انجام مراسم خاصى که نکات اخلاقى و مذهبى در آن گفته مى شد, کسانى نزد خودم آمده و گفته اند که خانم, ما مى دانیم حرفهاى شما حقیقت دارد و خیلى هم مایل هستیم به تمامى احکام و اصول اخلاقى پاىبند باشیم و چادر سر کنیم ولى خانواده هایمان ما را مسخره مى کنند.
ـ پس با این حساب نقش خانواده و بعد از آن, نقش دوستان در شکل گیرى شخصیت کودک مهمتر از نقش مربیان تربیتى است. به نظرتان چگونه مى توانید با این مسإله کنار بیایید؟
ـ من فکر مى کنم که نباید بچه ها را به حال خودشان رها کنیم, به هر طریقى که شده باید با آنها ارتباط برقرار کرد. در دوره دبیرستان جوان بیشتر تحت تإثیر دوستان و همسالان خود است. پس ما مى توانیم با اجراى برنامه هاى اردوى تفریحى, زیارتى یکروزه به اندازه یک ماه داخل مدرسه, روى بچه ها کار کنیم, چون که خارج از محیط مدرسه رابطه بچه ها با مربیان و مدیران و معلمانشان یک رابطه دوستانه و صمیمى است و بهتر مى توانند تإثیرپذیر باشند.
سیده مطهره موسوى که مسوول کتابخانه یکى از دبیرستانهاى تهران است, در این رابطه گفت: خودتان که مى بینید کتابخانه ما چقدر فقیر است. از امورتربیتى ناحیه تقاضاى کمک کرده ایم ولى گفته اند فقط هفت هزار تومان وجه پرداخت مى کنند. آخر با این پول چند کتاب مى توان تهیه کرد. از طرفى به دانشآموزان هم نمى توانیم فشار وارد کنیم چرا که وضعیت مادى خانواده اکثر آنها خوب نیست. البته مى شود برنامه هایى جهت بازدید از کتابخانه هاى شهر و استفاده از آنها را براى بچه ها پیاده کنیم ولى چون اکثریت دانشآموزان این شیفت, چهارم دبیرستانى هستند, مسإله کمبود وقت هم اجازه این کار را نمى دهد.
ـ به عنوان فردى که خودش در دوران بعد از انقلاب و جنگ دانشآموز بوده, چه تفاوتى بین فعالیتهاى تربیتى آن دوران و این زمان مى بینید؟
ـ این سوالى است که براى خود من بارها پیش آمده است. دورانى که ما دانشآموز دبیرستان بودیم, مربیان تربیتى فقط نظارت بر کار دانشآموزان داشتند و این دانشآموزان بودند که خودشان فعالیت مى کردند, اتحادیه تشکیل مى دادند, مسوول, انتخاب مى کردند, کلاسهاى عقاید و اخلاق بر پاى مى کردند, حتى اگر کسى را نداشتیم که تدریس کند خودشان یک نفر از بچه ها را که مقیدتر بود انتخاب مى کردند و جزوه اى به او مى دادند تا جزوه را تدریس کند. در واقع خود بچه ها بودند که به دنبال مربى تربیتى مى رفتند و پیشنهاد فعالیت مى دادند. ما هم علاوه بر فعالیت در مدرسه و غیر مدرسه به درسهایمان هم توجه کافى داشتیم و شعارمان این بود که تمام بچه هایى که در انجمن هستند و فعالیتهاى تربیتى مى کنند, باید درسشان هم خوب باشد ولى در حال حاضر بیشتر بچه ها درس را بهانه قرار مى دهند و همکارى نمى کنند و این به نظر من دو علت دارد: یکى نبود انگیزه براى فعالیتهاى تربیتى و فقدان هدف مشخص, و دیگرى عدم توانایى در انجام کارهاى تربیتى. پس با این حساب نکته اساسى عدم موفقیت صد در صد برنامه هاى تربیتى و پرورشى مدارس در جلب همکارى و ایجاد انگیزه و ثبات شخصیت مناسب دانشآموزان مى باشد.
مسإله دیگرى که اهمیت بسزایى در کار مربیان دارد, سطح تحصیلات, تخصص و تجربه آنها در زمینه کارهاى پرورشى و تربیتى است. مربیان تحصیلات یکسانى ندارند. از دیپلمه هاى عادى گرفته تا فارغ التحصیلان علوم تربیتى, از مراکز تربیت معلم تا کارشناسى و کارشناسى ارشد که البته اکثر آنها فارغ التحصیلان مراکز تربیت معلم مى باشند. پس با این حساب مى توان ادعا کرد مربیان داراى تخصص تربیتى و روانشناسى به شرط دارا بودن شرایط دیگر, کارآیى بیشترى در مدارس خواهند داشت. از طرفى دیگر تفاوتهایى که در میزان و نوع فعالیتهاى تربیتى در مدارس نمونه مردمى, شاهد, غیر انتفاعى و دولتى در مناطق مختلف داریم, خود شاهد این امر است که تخصص و نحوه اجراى برنامه هاى مختلف, خود سهم بسزایى در جذب و همکارى دانشآموزان دارد. به عنوان مثال امورتربیتى یک مدرسه تیزهوشان با یک مدرسه دولتى قابل قیاس نیست. در ضمن اگر مدارس دولتى به دلیل کمبود فضاى مناسب, تعداد زیاد دانشآموزان, کمبود نیروهاى توانا و علاقه مند و کمبود وقت آموزشى و پرورشى از ناحیه امورتربیتى ضعیف هستند, اما مدارس نمونه مردمى به دلیل نیمه دولتى بودن, از یک طرف تحت نظارت مستقیم معاونین پرورشى هستند و از طرفى دیگر به دلیل داشتن امکانات مالى بیشتر که توسط خانواده ها تإمین مى شود, در شاخص بودن نسبت به مدارس دولتى, برنامه هاى تربیتى بهتر و مفیدتر دارند.
((اعظم عینى)) دانشآموز سال چهارم انسانى در باره فعالیتهاى امورتربیتى مدرسه شان مى گوید: به نظر من چندان هم خوب نیست و تنها به مراسم صبحگاهى اکتفا مى شود. وقتى علت را جویا شدیم فهمیدم که فعالیت مربى کم است و از طرفى دیگر چون که در شیفت ما اکثرا چهارم هستند به خاطر حجم زیاد درسها نمى توانند فعالیت داشته باشند.
((خیرالنسإ مرشدى)) که سال دوم دبیرستان است, در این باره گفت: من از دوره راهنمایى در مسابقات قرآنى شرکت مى کردم و در فعالیتهاى تربیتى همکارى زیادى داشتم. الان هم در دبیرستان, قرائت قرآن بر عهده من است ولى مى بینم که فعالیت زیادى در این باره صورت نمى گیرد که به گمانم سنگین بودن درسها و کمبود وقت, مسإله ساز است. اگر در دبیرستان هم مثل دوران راهنمایى ساعت پرورشى داشته باشیم برنامه هاى تربیتى با استقبال بیشترى مواجه خواهد بود. مثلا یکى از دبیران ما مى گفت: هر چه دبیرستانها از جنبه آموزشى در سطح بالاترى قرار داشته باشند, فعالیتهاى پرورشى در آن کمتر است. به عنوان مثال مى گفت در یکى از مدارس بالاى شهر تهران که تنها رشته تحصیلى آن ریاضى فیزیک است فعالیت پرورشى ((صفر)) است.
یکى دیگر از دانشآموزان این طور اظهارنظر کرد:
هر چه سن و سال بچه ها کمتر باشد, علاقه بیشترى نشان مى دهند, همان طور که ما خودمان در دوره راهنمایى فعالیت بیشترى داشتیم ولى هر چه سنمان بالاتر رفت فکرمان پیش درس و دانشگاه و کنکور مى رود.
یک دانشآموز سال چهارم تجربى هم گفت: از وقتى که وارد دبستان شده ام تا به حال در هیچ فعالیت تربیتى شرکت نکرده ام. علتش را هم عدم موقعیت مناسب مى دانم. از طرفى چون خجول هستم احساس مى کنم توانایى لازم را براى پذیرش مسوولیتى ندارم.
دیگرى در ادامه همین مطلب گفت: اگر فعالیتهاى پرورشى در نمره انضباط تإثیر مثبت داشته باشد مسلما بچه هاى بیشترى جذب مى شوند. از طرفى باید شاگردان را به گردش علمى و تفریحى ببرند تا آنها هم با رضایت بیشترى کار کنند.
دانشآموز دیگرى مى گوید: من از دوره راهنمایى با امورتربیتى مدرسه مان همکارى داشتم. در دبیرستان هم عضو بسیج دانشآموزى و انجمن اسلامى بودم. در حال حاضر هم در این دبیرستان شهردار مدرسه هستم. اما سال گذشته که در ملایر درس مى خواندم امورتربیتى آنجا را منظم تر از تهران دیدم, طورى که بچه هاى زیادى با امورتربیتى همکارى مى کردند.
دانشآموز یکى از مدارس شبانه که دلخوشى زیادى از مربیان پرورشى نداشت, این طور گفت: ما دیگر بزرگ شده ایم, کوچک نیستیم که به مربى تربیتى نیاز داشته باشیم, چون که احساس مى کنیم همه چیز را مى دانیم و نیازى به امر و نهى مربیان نداریم.
دوست این خانم, در ادامه سخنان وى گفت: در دوره راهنمایى در فعالیتى شرکت داشتم ولى به تدریج که بزرگتر شدم و وارد دبیرستان شدم, هم به علت حجم زیاد درسها و هم به علت احساس خجالت از انجام سرود و تإتر, کناره گیرى مى کنم چرا که مورد تمسخر دوستان و بچه هاى دیگر قرار مى گیرم.
یکى دیگر از دانشآموزان که برخلاف بقیه با جدیت و صبورى تمام حرف مى زد گفت: اجتماعى بودن افرادى که با امورتربیتى همکارى دارند خود عامل مهمى است. از طرفى دیگر, مربیان با همه به یک صورت برخورد نمى کنند و تفاوتهایى بین افراد دور و برشان و بقیه قائل مى شوند. به بچه ها امر و نهى مى کنند, مخصوصا به کسانى که به طریقى مى خواهند با آنها همکارى کنند, در صورتى که به کسانى که از دید آنها دور باشند و با آنها ارتباطى نداشته باشند, حتى اگر بدترین وضع رفتارى و پوششى را داشته باشند, کارى ندارند و مى گویند اینها دیگر از عهده ما خارج هستند و کارى از دستمان بر نمىآید.
ـ به نظر شما چطور مى توان با این افراد و مربیان برخورد کرد؟
ـ یک مربى تربیتى بایستى مانند یک خواهر با بچه ها رفتار کند و سنگ همه مسایل را به سینه بزند و بداند که حسادتها وجود دارد و حرفهاى بى ربط زده مى شود و در عین حال مردم دار باشد و تنها به افراد خاصى توجه نکند. طورى رفتار نماید که بچه ها او را به عنوان الگو و نمونه رفتار خودشان قرار دهند نه اینکه از هنرپیشه هاى فیلمها الگو بگیرند و اگر چادر سر مى کنند مانند فلان شخصیت فلان فیلم چادر سر کنند.
و ما همچنان با این پرسشها مواجهیم که چرا قشر جوان ما حتى برخى از افراد به ظاهر مذهبى و مقید پذیراى الگوى کاذب شخصیتهاى تلویزیون و سینماى خودى و بیگانگان هستند!
چرا هنوز برخى از خانواده ها معتقدند که الگوهاى تربیتى غرب براى تربیت فرزندانشان کاملتر و مفیدتر است و چرا هنوز هم مسإله تربیت یکى از معضلات جامعه ما مى باشد و چرا علایق بخش گسترده اى از قشر جوان و نوجوان بیشتر به سوى ارزشهاى غیر اسلامى گرایش دارد؟
امید است که این نهاد مقدس و باارزش بتواند به نحو احسن تمامى نوجوانان و جوانان مدارس را زیر پوشش خود داشته باشد.