پى آمدهاى عمل ، مراقبت و محاسبه


  روشهاى تربیت و تهذیب
پىآمدهاى عمل, مراقبت و محاسبه
قسمت چهارم

سیدمهدى موسوىکاشمرى

 

 

در قسمتهاى پیش, به برخى زمینه هاى صحیح و سازنده فکر و اندیشه پرداختیم و اینک به یکى از آن موارد اشاره مى کنیم و در ادامه به عناوینى دیگر از روشهاى تربیتى مى پردازیم.
پىآمدهاى اعمال نتایج و عواقب اعمالى که از انسان سر مى زند و به او مى رسد بر سه قسم است:
1ـ برخى از آنها نتیجه مادى یک عمل محسوب مى شود که در این صورت چنین پىآمدى با حواس, قابل درک است. مانند اینکه کسى خود را از بلندى به سنگفرش خیابان پرت کند یا سم کشنده اى بخورد که عاقبت چنین کارى براى همه معلوم است.
2ـ برخى دیگر از پىآمدها ارتباط با باطن اعمال دارد و نتیجه ملموس یک عمل محسوب نمى گردد. و به سخن دیگر, به جنبه ملکى عمل بر نمى گردد بلکه به ملکوت آن مربوط مى شود و در همین جهان به سراغ انسان مىآید. مانند بسیارى از اعمال نیک و پسندیده که در زندگى مادى و معنوى انسان, داراى آثار و نتایج مثبتى است.
به عنوان مثال بر طبق روایتى از امام صادق(ع) صله رحم موجب افزایش عمر است.
(1) و نیز از امام باقر(ع) نقل شده که این کار, اعمال را پاکیزه و اموال را زیاد و بلا را دفع و حساب آخرت را آسان و اجل را به تإخیر مى اندازد.(2) چنان که به صراحت قرآن کریم شکرگذارى از نعمتهاى الهى, افزایش نعمت را به دنبال دارد(3) و اطاعت خداوند و تقوا سبب ازدیاد برکت و ریزش رحمت و مواهب او است(4) و روىگردانى از یاد او, سختى و فشار زندگى و ناکامى را موجب مى شود(5) و بر طبق روایات, ندادن زکات و عدم پرداخت آن, مانع ریزش نعمت و برکت و افزایش روزى مى گردد.(6) و نمونه هاى دیگرى از این دست که فراوان است.
3ـ نوع سوم از پىآمدهاى اعمال, عواقبى است که مترتب بر کارهاى انسان است و در جهان آخرت به سراغ او مىآید که این باز خود بر دو قسم است:
الف ـ آنچه پس از پایان زندگى دنیا و پیش از قیامت, یعنى در عالم برزخ به انسان مى رسد; مانند فشار قبر که طبق روایات, در اثر برخى از کارها مانند ضایع کردن نعمت(7) و یا بدرفتارى و سوءخلق در منزل و با اهل خانه(8) براى مومن پیش مىآید. همچنان که به واسطه بعضى اعمال از انسان دور مى شود, مثل اینکه به فرموده امام صادق(ع) کسى که چهار مرتبه به زیارت خانه خدا برود از فشار قبر مصون است.
(9) ب ـ آنچه در قیامت و پس از آن از نعمتهاى بهشتى یا عذابهاى دوزخ به انسان روى مىآورد.
مردم نوعا وقتى به عواقب و سرانجام کارها مى اندیشند اگر آن را بدفرجام ببینند, بدان اقدام نمى کنند ولى بیشتر آنان به نتایج آنى و محسوس مى نگرند و لذا غالبا در اعمالى که پىآمدى از نوع اول نتایج اعمال را دارد طریق احتیاط را در پیش مى گیرند ولى نسبت به امورى که عواقبى از نوع دوم و سوم دارند, بى توجه اند و این هم ریشه در ضعف ایمان و مبانى اعتقادى دارد. و لذا اعمال فکر و نظر در این گونه کیفرها و پاداشها که جنبه ملکوتى دارد, سهم بسیار موثرى در جلوگیرى و ممانعت از ارتکاب فجور و یا تشویق و تحریک به سوى انجام عملهاى صالح و پسندیده دارد.
در یک روایت معتبر, سکونى از امام صادق(ع) نقل مى کند: ((شخصى خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: به من توصیه و سفارشى بفرمایید. حضرت به او فرمود: اگر به تو سفارشى بکنم بدان عمل خواهى کرد؟ عرض کرد: آرى. رسول خدا براى سه بار این سوال را تکرار کرد و او هر بار جواب مثبت مى داد. آنگاه حضرت به او فرمود:
سفارش من به تو این است که هر گاه تصمیم به کارى گرفتى در عاقبت و پىآمد آن کار اندیشه کن, اگر خوب بود به دنبال آن برو و اگر مایه گمراهى تو بود از آن صرف نظر کن)).(10) حضرت امام خمینى در این باره مى فرماید:
((عواقب امور را بسنجید. عقبه هاى خطرناکى که دارید به یاد آورید, از فشار قبر, عالم برزخ مشکلات و شدایدى که دنبال آن است غفلت نکنید ...)).(11) 2ـ مشارطه, مراقبت, محاسبه, مواخذه از روشهاى بسیار مهم و موثر در جهت تربیت نفس و خودسازى معنوى, استفاده از ابزارى است که بزرگان اهل معرفت و پیشتازان وادى معنویت و تقوا بیان کرده اند(12) و آن داراى چهار مرحله است, که به ناچار باید آن را طى نمود.

1ـ مشارطه و عزم:
انسانى که قصد حرکت در جهت کمال و تربیت نفسانى خود دارد ابتداى هر روز لازم است با خود شرط کند و تصمیم جدى بگیرد که در طول روز مرتکب گناهى نگردد. مثلا کسى که مى خواهد با یک صفت بدى که در او وجود دارد و یا عادت زشتى که در خود احساس مى کند به مبارزه برخیزد, باید با خود عهد کند که آن صفت و یا عادت را از صحنه عمل و رفتار خود دور کند و شیوه زندگى خود را از حاکمیت آن بر کنار نگه دارد و این قدم اول است.

2ـ مراقبت و مواظبت:
پس از تصمیم و اراده قطعى بر ترک یک عمل و یا صفت زشت و یا اقدام بر کار مثبت و صالح و نیز ایجاد صفتى خوب, باید همواره در طول روز و تا هنگام استراحت شبانگاهى به کشیک نفس پرداخته و لحظه اى از آن غافل نباشد تا وسوسه هاى نفسانى و حالات شیطانى نتواند شخص سالک را از جاده حق و اعتدال خارج کرده و او را به سوى آن عمل و یا صفت زشت سوق دهد و یا کار پسندیده را در نظرش به صورت دیگرى جلوه دهد و یا با تنبلى و کسالت او را از اقدام بر آن و ادامه بر انجام آن منصرف کند. این قدم بسیار مهمى است که در آغاز, سخت و دشوار است ولى به تدریج در اثر تمرین و تقویت نفس از دشوارى آن کاسته و سهل و آسان خواهد شد.

3ـ محاسبه:
حسابرسى و تفتیش نسبت به حالات نفسانى و اعمال صادر شده از شخص در طول روز و در پایان مقطع خاص از مجاهده با نفس, از ضرورىترین گامهایى است که باید برداشته شود و بدون آن هیچ حرکتى رو به سامان نخواهد رفت.
انسان در محاسبه است که نقاط ضعف و قوت خود را مى یابد و به مقدار توانایى خود در برخورد با موانع و غلبه بر عوامل بازدارنده از حرکت به سوى هدف واقف مى گردد.
امام کاظم(ع) فرمود:
لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم, فان عمل حسنا استزاد الله و ان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب الیه.
هر کس روزانه به حساب خود رسیدگى نکند, تا اگر کار نیکى انجام داده است از خداوند تقاضاى توفیق بیشتر کرده و چنانچه مرتکب عمل زشت و گناهى شده است از او طلب آمرزش و توبه کند, از ما نیست.(13) در این باره امام راحل(ره) مى گویند: ...
میزانى که خدا قرار داده بفهمیم. ولى ما خداست یا ولى ما طاغوت است. ما داریم خدمت به شیطان مى کنیم یا خدمت به خدا مى کنیم; ما که داریم درس مى خوانیم, براى خدا درس مى خوانیم یا براى هواهاى نفسانیه که همان شیطان است. ما که داریم فتوا مى دهیم براى خدا فتوا مى دهیم یا براى هواهاى نفسانى؟ ... ما که داریم در اداره کار مى کنیم براى خدا کار مى کنیم یا براى هواهاى نفسانیه که همان شیطان و طاغوت است. این محکى است که خدا قرار داده است.(14) 4ـ مواخذه:
قدم نهایى در طى این عملیات, برخورد جدى با خود کردن, مواخذه و گریبانگیرى از خویشتن و تنبیه نفس به وسیله روزه و مانند آن در صورت نقض پیمان و گرفتن تعهد از او براى رعایت کردن و نشکستن دوباره آن است چنان که در حدیث شریف گذشته, بدان اشاره شده بود و در آینده نیز ـ با خواست خداوند ـ بدان خواهیم پرداخت.
3ـ خود را به جاى دیگرى انگاشتن و این از روشهاى بسیار کارا و موثرى است که با ابزار ((حب نفس)) عمل مى کند, زیرا:
حب ذات و علاقه به آن از حجابهاى بسیار غلیظى است که در موارد زیادى با تیرگى و سیاهى خود, مانع مشاهده جمال حقایق گشته و در این صورت چه بسا رفتار به واقع زشت انسان در رابطه با دیگران و یا قضاوت بد و غیر واقع بینانه او نسبت به دیگران و رفتار آنان در نظرش خوب و پسندیده جلوه کند و بر عکس, در برخى از اوقات نیز, عمل خوب و مفید دیگران را بد و داراى عیب دانسته و یا قضاوت بحق آنها نسبت به موضوع و یا فرد دیگرى را بر باطل و دور از واقع نگرى بداند.
براى مثال فردى را مشاهده مى کنید که به راحتى از دیگران بدگویى مى کند یا آنها را با رفتار و برخورد توهینآمیز, خود تحقیر و رنجیده خاطر مى سازد. کلمات نیش دار و سرزنشآمیز مى گوید. با حرکات و کارهاى خاصى آنان را به باد استهزإ و مسخره مى گیرد و در عین حال, گویا ابدا زشتى این کارها را احساس نمى کند, در حالى که همین رفتار را از ناحیه آنها نسبت به خود, زشت و ظالمانه مى بیند.
چنان که ممکن است دیگران را در رنج و محرومیت ببیند و آنها را گرفتار و دچار مشکلات زندگى مشاهده کند و با اینکه مى تواند به نحوى در رفع آن بکوشد و یا در تخفیف آن موثر باشد, هیچ اقدامى نمى کند, در صورتى که انتظار دارد اگر خود او به چنین گرفتارى مبتلا گردید, آنان با تمام وجود و بدون هیچ منتى به کمک او بیایند و در برطرف کردن آن تلاش کنند و احیانا نیز این تلاش را وظیفه آنها نسبت به خود تلقى مى نماید.
تعریف و تمجید اشخاص از فردى که نسبت به او رقابت و یا حسادت مى ورزد و یا با او دشمنى خاصى دارد و نیز طرفدارى و حمایت و خوش بینى آنها در خصوص جریان خاص فکرى, باندى و یا حتى ورزشى و امثال آن که در طرف مقابل او قرار دارد و به نوعى رقیب او به حساب مىآید, او را ناراحت, دلگیر و غمگین مى سازد; در صورتى که همین قضاوت و داورى را نسبت به فرد مورد علاقه خود و یا گروه مربوط به خود, پسندیده و واقع بینانه دانسته و از آن با کمال خوشحالى استقبال مى کند; بىآنکه در این باره به حق و یا باطل بودن آن, با توجه به معیارها و ملاکهاى تشخیص هر یک از دیگرى, توجهى داشته باشد.
انسان به همین خاطر که به خود علاقه مند است وقتى اعمال و رفتار مختلف را در ارتباط با خود بسنجد, به سهولت مى تواند نسبت به خوبى یا بدى هر یک از آنها قضاوت کرده و براى انجام یا ترک آن اقدام کند و یا داوریهاى غیر واقع بینانه خود را نسبت به اشخاص و یا امور مربوط به دیگران اصلاح و تعدیل نماید.
به عنوان مثال, وقتى یک زن خانه دار نسبت به مادر همسر خود که پیرزن افتاده و محتاج کمک شده است زخم زبان بزند و او را اذیت و آزار دهد و نسبت به او دلگیر و بى مهر باشد و یا اگر فرزندى نسبت به پدر و یا مادر خود بى اعتنایى کند و به آنان محبت نشان ندهد و خدمت خالصانه نکند و یا حتى آنان را به خصوص در سنین پیرى, بارى بر دوش خود احساس کند, اگر ملاحظه کند که ممکن است روزى او هم به همین سرنوشت مبتلا گردد, در این صورت آیا او به همین رفتار از ناحیه دیگران در باره خود رضایت مى دهد؟
و یا مثلا در همان وقتى که به توطئه علیه دیگرى مشغول است و یا در اثر حسادت و خودخواهى, بدحالى و گرفتارى او را مى طلبد و یا سعى در بد جلوه دادن شخصیت فلان همکلاسى و یا همکار و یا رقیب خود را دارد و یا در کمک رسانى به یک انسان درمانده و گرفتار و محتاج به کمک, کوتاهى مى کند, چنین شخصى براى یک لحظه بیندیشد که چنانچه خود او در موقعیت آن طرف مقابل بود و آن شرایط براى او پیش آمد, آیا حاضر بود دیگران نسبت به او این گونه عمل کنند؟ و یا عکس آن را از آنان انتظار دارد؟
این گونه است که به زودى ملاحظه مى کند که قضاوتش عوض شده و به راحتى مى تواند موضع خود را تغییر دهد و شیوه صحیحى را در رفتار با دیگران در پیش گیرد.
معلى بن خنیس مى گوید: از امام صادق(ع) در باره حق مسلمانى بر مسلمان دیگر پرسیدم ... تا اینکه مى گوید: عرض کردم فدایت شوم, آن حقوق را بیان فرما! حضرت فرمود: از آنجا که نسبت به تو دلسوزم و به تو علاقه دارم, خوف دارم آن حقوق را ضایع کرده و بدان عمل نکنى. عرض کرد: از خدا براى رعایت آن کمک مى گیرم. حضرت فرمود: ((سهل ترین آنها این است که آنچه را براى خود مى پسندى براى دیگران نیز همان را بخواهى و هر آنچه را بر خویش روا نمى دارى در باره دیگران نیز بدان خشنود نباشى)).(15) و این روشى بود که امامان معصوم(ع) براى تربیت و تهذیب نفس به دیگران توصیه مى کردند و با اهمیت دادن فراوان بدان, بندگان خدا را به بهره گیرى از آن در جهت خودسازى و رعایت حقوق دیگران تشویق و ترغیب مى فرمودند.
امیر مومنان به فرزندش امام حسن(ع) مى فرماید: ((اى فرزندم, خودت را بین نفست و دیگران میزان قرار ده. آنچه براى خود مى خواهى براى غیر خود نیز دوست بدار و هر چه را براى خویش نمى پسندى براى او نیز آن را مخواه. همچنان که راضى نیستى دیگران در حق تو ستم کنند نسبت به آنها نیز آن را روا مدار و همان گونه که دوست دارى آنها به تو نیکى کنند در باره آنان نیکى کن. رفتارى را که از دیگران زشت مى بینى, صدور آن را از خود نیز زشت بدان و آن رفتارى که مى خواهى آنها نسبت به تو در پیش گیرند همان را در رابطه با آنان اعمال کن ...))(16) و در حدیثى دیگر, عزیزترین کسان و نزدیکان او به عنوان میزان سنجش معرفى گردیده است.(17) به عنوان مثال ممکن است انسان در کوچه و خیابان به پیرمرد و یا پیرزنى برخورد کند که بر زمین افتاده و یا در اثر حادثه اى, سخت به کمک نیاز دارد. او باید فکر کند که اگر این شخص پدر و یا مادر من بود چه انتظارى از مردم داشتم؟ آیا اگر بى تفاوت از کنار آن بگذرند در نظر من کار پسندیده اى محسوب مى شود یا از زشت ترین کارها در چشم من جلوه مى کند؟
و یا جوانى که در بازار و معابر عمومى چشم به ناموس مردم دارد و براى آنها ایجاد مزاحمت مى کند لحظه اى فکر کند که اگر مادر, خواهر و یا همسر من, از سوى افراد هوسران مورد اذیت و آزار واقع شوند براى من خشنود کننده است؟ و این عمل در دید من خوب شمرده مى شود یا از این عمل و کننده این کار به شدت متنفر و خشمناک مى شوم؟ و بالاخره مى توان از این روش که از آن به عنوان ((خود را در جاى دیگر گذاشتن)) یاد شد نسبت به خوبى و یا زشتى یک عمل قضاوت واقع بینانه کرد و سپس در این راه به اقدام مناسب دست زد.
روشى که اگر همه گیر شود و عمق یابد جامعه به همان جایى مى رسد که رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: ((المومن إخو المومن کالجسد الواحد ان اشتکى شىء منه وجد الم ذلک فى سائر جسده و ارواحهما من روح واحد)).
مومن, برادر مومن است; مانند اعضاى یک بدن, که اگر عضوى از آن به درد آید, سایر اعضإ نیز آن را احساس مى کنند و در آن شریک اند و روح آن دو از یک حقیقت سرچشمه یافته است.(18) قرآن کریم در خصوص متولیان امور یتیمان و در ترغیب و توصیه به رعایت حقوق آنان و رسیدگى دلسوزانه به وضع سرمایه و معیشت آنها, از همین روش استفاده کرده و مى فرماید: ((و لیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریه ضعافا خافوا علیهم فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا)).
باید بهراسند متولیان امور یتیمان و به درستى بدان رسیدگى کنند; آن چنان که اگر خود پس از مرگ فرزندانى ضعیف بر جاى گذارند دوست دارند دیگران بدانان دلسوزى و محبت داشته باشند و نگران وضع آنان هستند.
پس باید تقوا پیشه کنند و با یتیمها به خوبى و نیکى سخن بگویند.(19) امام راحل(ره) با استفاده از این شیوه در جمع نمایندگان مجلس خبرگان مى گویند:
((اگر گفتند اصل جمهورى اسلامى بد است ریشه اش شیطانى است که در قلب انسان هست خودش هم نمى فهمد. خیال مى کند براى خدا دارد جمهورى اسلامى را تضعیف مى کند و این اشتباهى است که انسان دارد; مگر اینکه انسان واقعا مراقب خودش باشد.
محاسبه و مجاهده کند تا بتواند تشخیص دهد که من که این حرف را مى زنم چنانچه خودم به جاى آنها بودم همه چیز را خوب مى دانستم.
پس ریشه اش نفسانى است ...))(20) و در جاى دیگر مى فرمایند: ((الان مملکت مثل عائله ماست. ما همان طور که براى عائله مان با محبت عمل مى کنیم, الان هم آقایان وزرا, مردم, کارگران و کارمندان باید براى مملکت با محبت کار کنند ...))(21)
جوانى به محضر حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله مشرف شد و عرض کرد:
آمده ام که اگر مى شود مرا اجازه دهى تا زنا کنم! اصحاب آن حضرت بر سر آن جوان فریاد کشیدند و او را سرزنش کردند. پیامبر گرامى به آن جوان فرمودند: نزدیک من آى. او نیز اطاعت کرد و پیش آمد. آن حضرت فرمود: آیا دوست دارى که دیگرى با مادر و یا خواهر و یا دختر و یا با یکى از محارم دیگر تو این کار را انجام دهد؟ عرض کرد راضى نمى شوم. فرمود:
همه بندگان خدا مانند تو همین حال را دارند.
سپس حضرت دست مبارک خود را بر سینه آن جوان گذاشت و برایش دعا فرمود. و از آن پس آن جوان پیرامون هیچ زن بیگانه اى دیده نشد.(22)
پى نوشت ها:
1ـ الاخلاق, سیدعبدالله شبر, ص114.
2ـ همان, ص115.
3ـ سوره ابراهیم, آیه 7.
4ـ سوره اعراف, آیه 96.
5ـ سوره طه, آیه 124.
6ـ وسائل الشیعه, ج6, روایات باب 3, ابواب ما تجب فیه الزکاه, ص17 ـ 10.
7ـ سفینه البحار, ج2, ص74.
8ـ مستدرک الوسائل, ج2, ص338, ابواب جهاد النفس, باب 69, ح4.
9ـ سفینه البحار, ج2, ص74.
10ـ وسائل الشیعه, ج11, ص223, ابواب جهاد النفس, باب 33, ح1.
11ـ نقل از جزوه گردآورى شده نظرات امام, کنگره بررسى اندیشه و آثار تربیتى امام خمینى, ص1052.
12ـ نگاه کنید به رساله سیر و سلوک, منسوب به علامه بحرالعلوم(ره), ص143 ـ 139 و غیر آن.
13ـ اصول کافى, ج2, ص453, چاپ عربى, باب محاسبه العمل.
14ـ صحیفه نور, ج12, سخنرانى شماره 593, ص124.
15ـ وسائل الشیعه, ج8, ص544, ابواب احکام العشره, باب 122, ح7.
16ـ نهج البلاغه, صبحى الصالح, ص397, نامه 31.
17ـ وسائل الشیعه, ج8, ص542.
18ـ الاخلاق, مرحوم سیدعبدالله شبر, ص96.
19ـ سوره شریفه نسإ, آیه 9.
20ـ کوثر, مجموعه خلاصه بیانات امام خمینى, ج2, ص7 ـ 636.
21ـ کوثر, ج1, ص738.
22ـ منتهى الامال, ص20, با تغییراتى در عبارت.