مشاور شما


مشاور شما

 

 

خواهرM ـ خوزستان ـ دزفول
خواهر س.خ ـ خراسان
خواهر س.ص - تهران
خواهر ر.ى ـ نایین
برادر م.م.ر ـ قم
خواهرX-E ـ کاشان
خواهر ز. پ ـ فارس
برادر ف.ک ـ تهران
برادر م - ف ـ تبریز
خواهر م-ت ـ دزفول
خواهر ه ـ قم
برادر ح.ف ـ تهران

مشاوران این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
م . سعیدى

خواهر  م ـ خوزستان ـ دزفول
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر محترم!
شما متإسفانه به طور مکرر اقدام به انجام گناه بزرگى نموده اید که گویا بحمدالله از آن شرمگین و نادم هستید ولى توبه و استغفار, روزى هر روز شما باید باشد.
متإسفانه مداومت بر این عمل همان طور که گفته اید منجر به عوارضى مثل عفونت خواهد شد و هر چه سریعتر این عمل قطع شود احتمال بهبودى به خصوص عفونت ایجاد شده بیشتر است ولى تغییر شکل برگشت ناپذیر است ولى اقدامهاى مکرر بعدى به صورت ناهنجارترى تغییر شکل ایجاد خواهد نمود و قطع عمل از بدتر شدن آن جلوگیرى مى نماید.
براى درمان بایستى به متخصص زنان مراجعه نمایید و مشکل خود را با او در میان بگذارید تا به طور جدى براى درمان بخصوص آلودگى شما اقدام شود, زیرا عدم درمان صحیح باز خود عوارض ناخوشایندى به جاى مى گذارد.
بعضى حالتهاى جسمى و روانى را که ذکر نمودید, به نظر مى رسد به دلیل سطح اضطراب بالاى شماست و لازم است حتما به متخصص روانپزشک مراجعه نمایید. هم درمان اضطراب و افسردگى انجام شود و هم اگر این اضطراب و افسردگى درمان شود مى تواند در بهبود عمل خودارضایى نیز موثر باشد.موفق باشید.

خواهر س.خ ـ خراسان
مشاور: م.سعیدى
خواهر گرامى!
ما نمى دانیم که شما چرا قبل از مراسم نامزدى و عقد, تحقیقات لازم را به عمل نیاورده اید و بنا به چه اجبارى به ازدواج با مردى که مورد علاقه تان نیست تن داده اید; مردى که پس از مرگ مشکوک همسر سابقش به خواستگارى شما آمده, از نظر سنى اختلاف نسبتا زیادى با شما دارد, بداخلاق, بى عاطفه و خسیس است, به خواسته ها و تمایلات شما هیچ توجهى ندارد و خود با صراحت گفته است که قصد ازدواج با دیگرى را داشته ولى با اصرار خانواده اش به سراغ شما آمده است! بدیهى است که ازدواج با وى همان طور که از هم اکنون پیداست مشکلات زیادى را در پى خواهد داشت.
کسى که در مورد او شبهه آدم کشى وجود دارد و مرتکب اعمال منافى عفت شده است, قابل اعتماد نیست و انتظار اصلاح وى توسط شما انتظارى غیر منطقى است. باید از خانواده شما, که بر این وصلت اصرار دارند, پرسید که آیا از یک زن, هر چقدر هم که خوب و سازشکار باشد, مى توان انتظار داشت که مردى را که هیچ علاقه اى به او ندارد و علاوه بر مجموعه اى از اخلاقیات ناپسند, انبانى از جرایم سنگین را هم به همراه خود دارد, بسازد و اصلاح کند؟!
البته اصلاح چنین افرادى شاید غیر ممکن نباشد اما توقع این کار از دخترى جوان که بسیار کم سن و سالتر از او مى باشد خلاف رإى عقل است. بعلاوه, کسى که در دوران عقد و نامزدى این چنین نسبت به شما بى لطف و بى محبت است و از اقرار به این مطلب و از برخوردهاى سرد و مغرورانه نیز ابایى ندارد, خدا مى داند که بعد از شروع زندگى مشترک چه رفتارى از خود بروز خواهد داد! افراد معمولا هر چقدر که بد و ناصالح باشند سعى مى کنند در دوران نامزدى ظاهرالصلاح بوده و مشکلات و نابهنجاریهاى خود را آشکار نسازند, چرا که دختر هنوز در خانه پدر از حمایت جدى خانواده برخوردار مى باشد و به هم خوردن قرار ازدواج در این مرحله آسانتر است. اما مردى که شما او را معرفى کرده اید از همین ابتداى کار بناى ناسازگارى و نامهربانى و برخوردهاى خشن را گذاشته است و لذا باید از شر او به خدا پناه ببرید.
خواهر گرامى, امیدواریم که هنوز به خانه این مرد نرفته باشید که در این صورت توصیه مى کنیم باز هم این کار را به تعویق بیاندازید و سعى کنید در اسرع وقت اطلاعات بیشتر و جامعترى در باره او و خانواده و سوابقش به دست آورید. طى گفتگو و مشورت با بزرگان فامیل و دوستانتان و با استمداد از آنها چنانچه خانواده شما بر ادامه این وصلت اصرار دارند بکوشید که آنها را با خود هم رإى نموده و درخواست طلاق نمایید. شما مى توانید با استناد به سوابق سوء وى که آنها را از شما و خانواده تان پنهان داشته, از او شکایت نمایید و خواستار متارکه شوید. از آنجا که زندگى با چنین فردى مى تواند بسیار خطرناک باشد و شما علاوه بر اینکه از جهت عاطفى و تإمین معاش نمى توانید به او تکیه کنید حتى ازنظر جانى نیز امنیت و آرامش نخواهید داشت و همواره این نگرانى و دلهره شما را عذاب خواهد داد, لذا شما که به قول خودتان این ازدواج را مصیبتى مى دانید و هر لحظه آرزوى مرگ مى کنید, اگر ادعاى عسر و حرج نمایید و بگویید که به هیچ قیمتى حاضر به زندگى مشترک با وى نخواهم بود, هیچ کس و هیچ قانونى نمى تواند شما را به اجبار وادار به این کار کند.
به خدا توکل کنید و تا دیر نشده است خود را از این مهلکه نجات دهید. از آنجا که از حیث شرایط تحصیلى و شغلى و از نظر استعداد و توانایى در موقعیت مناسبى قرار دارید و چه بسا افرادى مانند شما در محل زندگیتان چندان زیاد نباشند, بنابراین مى توانید به یک زندگى بهتر و در کنار همسرى هم شإن و هم قدر خود بیاندیشید. در مقابل فشارها و اصرارهاى دیگران قاطعانه بایستید و بى جهت گوهر عمر و وجود خود را براى هیچ هدر نسازید. اگر خانواده تان از شما حمایت کردند چه بهتر, ولى اگر از پشتیبانى آنها نیز برخوردار نباشید باز هم مى توانید با تکیه بر استقامت و جدیت خویش, این خطر را از خود برانید و صد البته به زحمات و سختیهایش مى ارزد. ما هم از خداوند بزرگ مى خواهیم که شما را در حل این مشکل پیروز و موفق سازد.شاد و سربلند باشید.

خواهر س.ص - تهران
مشاور: زهرا آکوچکیان
با توجه به مطالبى که در بخش دوم نامه خود اشاره نموده اید سوالتان در بخش اول کاملا بى مورد است. شما برخورد و روابطى را گناهآلود مى شمارید و از ما هم تإیید خواسته اید و سپس در بخش دوم اشاره کرده اید که اقدام به چند مورد داشته اید. شما گویا حتى به اعتقاد خود که لفظا اشاره نموده اید عمل نکرده اید و رفتار سرزده از شما کاملا مغایر با مطلبى است که عنوان شده است. شما اقدام به گناهى بزرگ نموده اید. و جز با طهارت و توبه, توبه اى واقعى و متحول شدن از درون و بیرون, چیزى جبران آن را نخواهد نمود.
توبه واقعى یعنى هماهنگى اعتقاد و رفتار شما, اگر از درون متحول شدید بایستى نسبت به افکار و رفتار خود در گذشته و هر آنچه احتمال وقوع در آینده داشته باشد انزجار پیدا کنید. این نفرت و انزجار بایستى در عمل و رفتار, نگاه و حرکات و افکار حتى عواطف شما خود را بنمایاند. یعنى آن علاقه و کشش به گناه تماما از وجود شما کنده شود و با هیچ وسوسه اى بازنگردد. توبه اى که بارها بشکند و دوباره توبه اى نو, ارزش ندارد. توبه, توبه نصوح باید باشد. شکستن توبه, شکستن میثاق با خداست و جریمه اش در دنیا و آخرت سنگین.
در باره ازدواج خود سوال نموده اید. واقعیتى را خدمتتان عرض مى کنیم و اینکه شما حتى براى خرید یک شىء ناقابل مادى, هیچ گاه حاضر نیستید جنسى نامرغوب و دست دوم خریدارى کنید و اگر مجبور باشید بهایى کمتر براى آن قائلید. حال حق بدهید کسانى که خواهان گوهرى انسانى هستند و خواستار آنکه چشم نامحرم و نگاه هرزه اى آن گوهر را برانداز نکرده باشد, و اگر بدانند چنین بوده هر چند به عنوان پیشکش گوهرى به آنان عرضه شود, پذیرایش نخواهند بود. و این حق انسانى آنهاست که خواهان طهارت و عصمت و پاکى در همسر خود باشند و خواستار کسى که کبوتر دلش بر هر بیغوله اى و خراباتى لانه نکرده باشد. ولى درهاى رحمت خدا بر روى بنده اى که با تواضع و خشوع به درگاهش عذر تقصیر آورد و مقر به گناه و نادم حقیقى نسبت به آن باشد و به دنبال راهى براى جبران خطاها و لغزشهاى گذشته اش باشد, همیشه باز است مگر بر روى پیمان شکنان که اینان منافقند و مإوایشان عذاب الهى است.
پس تنها فکر اینکه اشتباه کردم, دیگر نمى کنم کافى نیست. بایستى رفتارى پیشه کنید و به کارهایى روى بیاورید که بیانگر اعتقاد قلبى و طهارت واقعى شما باشد و تنها به اقرار به لفظ کفایت نکنید و به تعبیرى آنچنان عمل نمایید که آن گوشتى که هنگام اقدام به حرام بر تن شما روییده است آب شده و از حلال جبران شود.
و بعد از این چنین سوختن و تصفیه و خالص شدن است که شما شایستگى عنوان یک دختر طاهره مسلمان را پیدا خواهید نمود.
هدایت خدا شامل حالتان.

خواهر ر.ى ـ نایین
مشاور: زهرا آکوچکیان
دوستى دارم که در سن 10 ـ 9 سالگى مورد سوءاستفاده قرار گرفته و حالا قسم مى خورد که نمى دانسته چه بلایى سر او مىآید. حال از ازدواج مى ترسد و نمى داند مسإله را با مادر خود در میان بگذارد یا خیر و از طرف دیگر هنوز گاه با بعضى جوانها صحبت مى کند. ولى مى گوید دوست دارم پاک و عفیف باشم.
خواهر گرامى!
به هر جهت ایشان در کودکى مرتکب خطایى شده اند که بایستى از آن استغفار نمایند و متإسفانه موضوع را با خانواده خود در میان نگذاشته اند که از همان ابتدا چاره اى براى آن بیندیشند. به هر جهت توصیه مى کنیم اگر امکان دارد به پزشک متخصص زنان مراجعه کند. در سفارش اولیإ دین آن قدر که براى حفظ عفاف و حیإ در زنان به آنها سفارش شده روى انجام عبادات و اعمال مستحب سفارش نشده و این به دلیل آن است که رعایت حجاب و عفت در نگاه, رفتار و فکر یک زن مى تواند منشإ بقیه خیرات و برکات وجود او باشد.
بنابراین اگر دوست شما خواهان خیر و برکتى در زندگى خود مى باشد و نادم از خطا و غفلت گذشته مى باشد, حیا و عفت را منش خود قرار دهد و جدا از اعمال حرام چه کوچک و چه بزرگ بپرهیزد که نگاه و جدال یا گفتگو با نامحرم به طور غیر جدى یا به دلیل مزاح و سرگرمى و با نیت گناه جایز نیست و ایشان که چنین ضعفى را در خود مى بینند در نگاه و حرکات و ظاهر خود حجاب را رعایت نمایند تا دچار لغزش نشوند. موفق باشید.

احترام خانواده همسر
برادر م.م.ر ـ قم
مشاور: م.سعیدى
چه کنم که هیچ وقت به خانواده همسرم بى احترامى نکنم؟ شاید مى پرسید چرا؟ چون من دو سال است که داماد این خانواده شده ام. در چند ماه اول, روابط, کاملا خوب و دلخواه بود, اما بعد از آن مشخص شد که پدر همسرم تمایل چندانى به رفت و آمد داماد ندارد. نسبت به داماد اولشان همین طور بوده اند و نسبت به من و داماد بعدى هم که با فاصله کمى بعد از من آمد, همین حالت را دارند. رفت و آمد ایشان با بستگان و فامیل و حتى دامادهایشان بسیار کم است. اخلاق و رفتار ایشان سرد و گرم زیاد دارد. گاهى خوب است و گاهى نه.
اگر من به آنها سر نزنم و یا با آنها تماس نگیرم آنها هیچ گونه ارتباطى با من برقرار نمى کنند. من معمولا به آداب و رسوم تا حدى که بتوانم پایبندم. مثلا هر گاه مناسبتى پیش آمده یا مثلا سالگرد تولد او یا ازدواجمان بوده, به خاطر همسرم کم و بیش به مادرش هم کادو داده ام.
اما از آن طرف این طور نیست و البته من نه توقعى دارم نه گله اى. هیچگاه به این خانواده بى احترامى نکرده ام و آنها همیشه مى گویند ما در خجالت شما هستیم. مادرزنم و دختر و پسرهایش از برخى روحیات پدرشان ناراحتند و این امر را گاهى ابراز مى کنند. گاهى اوقات که به خانه آنها مى روم همسرم به خاطر اینکه دیگران هم حضور دارند اجازه آرایش ندارد و ما باید همیشه در جمع و در حضور دیگران باشیم.
صحبتهایى که از این و آن مى شنوم و یا دوستانم که در رابطه با خانواده همسرشان برایم تعریف مى کنند موجب مى شود که در خود احساس حقارت کنم. گاهى اوقات از فکر زیاد خسته مى شوم و دلتنگى شدیدى برایم پیش مىآید, اما وقتى که اخلاق و رفتار خانمم را مى بینم عوض مى شوم. او برخورد و رابطه بسیار خوبى با من دارد و من از او راضى هستم. همیشه مى گوید: بعد از عروسى تلافى مى کنم و هیچ وقت نمى گذارم که ناراحت و خسته و عصبانى بشوى. ما یک ماه دیگر قرار عروسى داریم. دوست دارم بعد از تشکیل زندگى مشترک هم هیچ گونه بى احترامى نسبت به خانواده همسرم از من سر نزند. شما چه راههایى را براى من پیشنهاد مى کنید؟
برادر ارجمند!
انسان به طور طبیعى و خواه ناخواه در طى زندگى خود به دیگران احتیاج دارد و این احساس نیاز, او را به برقرارى ارتباط با مردم وادار مى سازد. در خلال این رفت و آمدها و معاشرتها نیز تفاوت موجود میان فرهنگ و اخلاق و آداب و رسوم افراد و اقوام به تدریج آشکار مى گردد. وقتى که وجود تفاوت و اختلاف, امرى ناگزیر و طبیعى است و انسان نیز چاره اى جز انس و اختلاط با مردم ندارد, پس بهترین راه این است که هر کسى درصدد ایجاد بهترین نوع ارتباط میان خود و دیگران باشد.
یکى از لوازم ضرورى براى داشتن یک ارتباط اجتماعى صحیح, بهره مند بودن از قدرت تحمل و بردبارى است. انسان بزرگوار و باایمان, در روابط اجتماعى خود ـ بویژه در درون جامعه اسلامى و از همه مهمتر در میان خانواده ـ باید روحیه اى پرتحمل, باگذشت و خیرخواه داشته باشد. فراز و نشیبهاى اخلاقى دیگران را باید به خوبى تحمل نمود و البته باید براى اصلاح و تربیت آنان نیز تلاش کرد, و مى دانید که همین بزرگ منشى و برخورد کریمانه, بهترین تإثیر را در تربیت و آموزش عملى افراد دارد. این, یکى از اوصاف اخلاقى پیامبران(ع) است که بخش عمده اى از دستاوردهاى فرهنگى آنان مرهون همین ویژگى است.
بسیارى از نقاط ضعف مردم, نقص و ایراد محسوب مى شود ولى نمى شود به این خاطر آنها را محکوم و مجازات کرد. مثلا اگر سردى و خشکى روابط برخى از افراد را ریشه یابى کنید مشاهده خواهید کرد که این اخلاق در اثر فشارها, سختیها و شرایطى پدید آمده است که آنان در محیط تربیتى خود در دوران کودکى با آن دست به گریبان بوده اند. به تعبیرى مى توان گفت که اینان خود, زخم خورده و آسیب دیده از عوامل محیطى و اجتماعى شان هستند و حق دادخواهى و شکایت دارند, و شایسته نیست که به جاى کمک و همدردى, به موضعگیرى و رو در رویى با آنان پرداخته شود. وقتى که کسى با همه اطرافیان خود داراى طرز برخورد خاصى است, بدون شک مى توان گفت که این حالت, جزو اخلاق او است و با فرد خاصى در این میان غرض ورزى یا کینه اى ندارد.
شما باید با خانواده همسرتان بسیار بانشاط و مهربان و صمیمى باشید و یخها را با گرماى محبت خود ذوب کنید. اگر آنها عادت به تماس گرفتن و احوالپرسى ندارند شما این کار را به تدریج در بین آنها رایج کنید. همان طور که یک فرد پرجنب و جوش, با حضور خود مى تواند سکوت و خشکى محفلى را بشکند و جمعى را از کسالت و خستگى درآورد, شما نیز یک تنه مى توانید بر جو موجود غلبه کنید و اوضاع را تغییر دهید.
اگر احساس مى کنید که خانواده همسرتان تمایل چندانى به رفت و آمد دامادها در خانه شان ندارند نباید آن را حمل بر بى محبتى و سردى کنید. گاهى این حالت به علت کمبود جا و امکانات و به خاطر برخى ملاحظاتى است که نسبت به سایر فرزندان صورت مى گیرد. البته جلوگیرى و مانع تراشى در روابط همسران جوان, کار درستى نیست. بزرگترها و خانوادها باید حتى المقدور و تا آنجایى که براى بچه هاى مجرد داخل خانه بدآموزى نداشته باشد نه تنها مانع معاشرت آنها نشوند بلکه زمینه را براى آنان فراهم کنند, زیرا گفتگوها و خاطرات شیرین این دوران در تإمین تفاهم متقابل بسیار موثر است و آنان در طى این مدتى که همچنان عضو خانواده خود هستند به خوبى مى توانند به انتقال فرهنگها و تطابق با یکدیگر و ایجاد سازش میان هر یک با خانواده دیگرى بپردازند در عین حال شما باید شرایط و محذورات آنها را درک کنید و این مدت باقیمانده را نیز به خوبى پشت سر بگذارید.
همین مقدار که اعضاى خانواده همسرتان عمدتا قدرشناس محبتهاى شمایند و مى گویند ما در خجالت شما هستیم, نشانه فهم و درک و انسانیت آنها است و بر شماست که این موضوع را ارج نهید. در مورد ویژگیهاى اخلاقى پدر نیز وقتى که سایرین هم با شما هم عقیده اند نباید آزرده خاطر شوید و یا لب به اعتراض بگشایید. بلکه باید اگر مى توانید با همکارى سایرین کارى کنید تا وضع, بهتر از این شود. فرض کنید اگر پدر خود شما این گونه بود و از حیث آداب و تشریفات و تعارفات و یا در مقام ابراز محبت آن طور که دلنشین و مورد انتظار است عمل نمى کرد, شما در برابر دیگران چه مى کردید؟! پدر همسر نیز مثل پدر خود انسان است و بالاخره باید با سرد و گرم او ساخت و احترامش را نگه داشت.
اگر بتوانید با بلندنظرى و با سعه صدر این مسایل را تحمل کنید و نه تنها موضعگیرى منفى نداشته باشید بلکه با برخورد خوب و حسن معاشرت, محیطى ساده و صمیمى و بىآلایش ایجاد کنید مطمئن باشید که جو خانواده تحت تإثیر قرار مى گیرد و شرایط دلخواهتان را پس از مدتى به دست خواهید آورد.
مهمتر از همه چیز این است که خوشبختانه از همسر خود کاملا راضى هستید و با هم تفاهم کامل دارید, و این نعمت فوق العاده گرانبهایى است. وجود توافق اخلاقى در میان زوجین آن قدر ارزش دارد که به خاطر آن مى توان رنج هرگونه سختى و کمبوى را بر خود هموار کرد. بدون شک, بسیارى از افرادى که از جهت بستگان همسر خود از مزایاى بیشترى برخوردارند در عوض, از این موهبت الهى که مهمترین توفیق در زندگى مشترک مى باشد بى بهره اند, و لذا شما هرگز نباید خود را در مقایسه با دیگران مغبون بدانید.
فهم و اخلاق همسر شما ستودنى است; همان طور که تعهد و التزام اخلاقى شما براى رعایت احترام خانواده او بسیار قابل تحسین است. با وجود این اوصاف و با بزرگوارى متقابلى که در شما و همسرتان وجود دارد ان شإالله زندگى شیرین و با تفاهمى خواهید داشت. به همسر خود محبت کنید و به خاطر او با خانواده اش نیز همواره در کمال احترام و صمیمیت رفتار نمایید. روابط فیمابین را خیلى آسان و راحت و بى تکلف کنید و از تشریفات زاید و هزینه هاى سنگینى که معاشرتها و رفت و آمدها را مشکل مى کند بپرهیزید. به خانواده و بویژه والدین خودتان هم بیش از پیش محبت و احترام کنید. حرفهاى دلسردکننده این و آن را هرگز مورد اعتنا قرار ندهید. شما, تا این مرحله, در ازدواج خود فرد موفق و خوشبختى هستید و به حول و قوه الهى آینده روشنى نیز برایتان پیش بینى مى شود. هر دو قدر یکدیگر را بدانید و از خداوند بخواهید که با شروع زندگى مشترک, کانونى باصفا و مالامال از ایمان و معنویت و محبت را برایتان مقدر سازد. ان شإالله.دست حق یارتان باد.

تجربه تلخ و بازگشتى دوباره
خواهرX-E ـ کاشان
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى 15 ساله هستم که حدود دو سال پیش پدرم را از دست دادم. خانواده خوبى دارم. سال گذشته توسط دخترى از آشنایان اغفال شدم و او مرا تشویق به روابط ناصحیح کرد. من نیز نامه نگارى را شروع کردم. هر چند قبلا به چنین کارهایى دست نزده بودم. خانواده ام از این امر مطلع شدند و مرا تنبیه کردند. بعد از آن من از عمل خود پشیمان شدم. در مدتى که به آن رفتار ناشایست دست مى زدم, اخلاقم در خانه عوض شده بود. بسیار تندخو و بداخلاق شده بودم و یکى از عواملى که خانواده را متوجه رفتارم کرد همین تغییر خلق بود. حالا من ناراحت از کرده خود و غمگین از سرزنشهاى خانواده ام هستم و فکر مى کنم دیگر آنها به من اهمیت نمى دهند.
خواهر عزیز!
از اینکه از خواب غفلت بیدار شدید خوشحالیم. شما نیز بایستى با وجود آنکه توسط خانواده تنبیه شدید, از آنها سپاسگزار باشید, چرا که برخورد قاطعانه و هشیارانه آنها توانست شما را متوجه عمل غلط خود کند و از راهى که مى توانست به سقوط شما منجر شود رهانید. البته وظیفه خانواده ها تنها تنبیه نیست چرا که حضرت على(ع) در مسیر تربیت, تنبیه را آخرین وسیله قرار مى دهند. بلکه در مراحل اول به عنوان پیشگیرى خانواده ها باید به فرزندان خود نسبت به دامهایى که بر سر راه آنها گسترده مى شود. هشدار دهند و بخصوص در دوستیها و انتخاب دوست همراه فرزند خود باشند و حتى به صرف فامیل بودن, فرزندان خود را براحتى تحت اختیار و دستبرد دیگران قرار ندهند. و چون شما خواهر گرامى مى خواستید تجربه تلختان موجب هشیارى دیگر همسالان باشد آن را در مجله درج نمودیم. همین قدر که شما متوجه خطاى خود شده اید و از این عمل نفرت پیدا کرده اید و پشیمان هستید, در مسیر توبه قرار گرفته اید و خداوند دوستدار توبه جوان است. شما با عبرت گرفتن از گذشته و امید به رحمت و غفاریت خداوند و آگاهى به این امر که ارتباطى چنین با نامحرم خلاف است, ان شإالله مى توانید خطاى خود را جبران نموده و صداقت و عفاف خویش را به خانواده محترمتان نشان دهید تا آنان نیز از در مهر با شما درآیند. از طرف دیگر این نکته براى شما و همه جوانان عزیز دیگر, عبرتى باشد و هشدارى که به هر دوستى دل نبندید و با هر کس ننشینید که طبع شما جوانان عزیز بسیار حساس و رنگ پذیر است و بدون آنکه متوجه باشید به تعبیر حضرت على(ع) خصائص و صفات دوستتان در وجود شما خواهد نشست.خدا نگهدار.

در انسانها نکات مثبت را ببینید
خواهر ز. پ ـ فارس
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
درگیریهاى کوچک خانوادگى را نباید چنان بزرگ کرد تا روى مسائل اصلى که قابل اهمیت هستند را بگیرند. این قدر در بند حرفها نباشید و با دل مشغول کردن خود به این حرفها, بى جهت خود را آزار ندهید. اینکه دائم وقت ما به این بگذرد که کى چى گفت و چه کرد و راجع به من چه نظرى دارد یا به نقل قولها گوش بسپاریم, جز آنکه آینه ذهن ما را نسبت به همدیگر تیره سازد و محبتها را کم کند و خشم و انزجار را افزایش دهد نتیجه دیگرى ندارد. از طرف دیگر با دیدن یک برخورد از طرف کسى یا شنیدن یا نقل قول شدن حرفى از جانب کسى نباید ملاک قضاوت ما قرار گیرد.
ما انسانها به دلیل ضعف نفسى خود, گاه در شرایط عصبانیت, خستگى و بى حوصلگى برخوردهایى حتى با عزیزترین کسانمان مى کنیم یا صحبتهاى ناخوشایندى مى گوییم که بعدا هم موجب ندامت زیاد ما مى شود و هم سبب رنجش آن عزیز و دور شدن دلها از همدیگر و باز شدن باب بى اعتنایى, انزجار, قهرها و کدورتها.

و به دنبال ایجاد چنین فضاى ناخوشایندى در روابط آدمها به تدریج همه نسبت به همه حساس, زودرنج, بدبین و نکته سنج مى شوند و هر حرکت و حرف دیگرى را تعبیر به توهین یا تمسخر خود مى کنند.
پس سعى کنید در برخورد با افراد چه آشنا چه غریبه, به نکته هاى مثبت آنها بیشتر توجه کنید و مثل وقتى که به یک لیوان با نصف آب نگاه مى کنید فقط نصفه خالى آن را نبینید و نگویید آب ندارد بلکه اغلب به نیمه پر آن نگاه کنید و در آن چیزى ببینید. در آدمها هم مى توان به جاى دیدن ضعفها و ناتوانیهایشان نکات مثبت آنها را دید و لذت برد و نهال دوستیها, صمیمیتها و صحبتها را افزون کرد و در قلب خود رویانید.موفق باشید.

این شوریدگى عشق نیست
برادر ف.ک ـ تهران
مشاور: زهرا آکوچکیان
برادر گرامى!
حالى که شما دارید شوریدگى عشق نیست, تمناى دل است. در فضایى نفس مى کشید که هر لحظه این اشتها را دامن مى زند و شما نگاه را در این منظره ها باز کرده و چشم دوخته اید و این چشم دوختن پریشانى و خیالاتتان را افزون تر ساخته و این خیالات بیشتر شعله حسرت, سوختن و خسران را دامن مى زند و جانتان را مى سوزاند. از خودتان مى پرسید آیا سر به آستان شیطان فرو آورید و پیش دختر, یا آنکه راه عفاف و دیندارى پیشه کنید. ولى اسفا که گردن در زنجیر هوس نهاده اید. مى پندارید هنوز گردن به تیغ هیچ اغیارى نداده اید و بین خدا و ... مانده اید اما دریغا که گوهر جان به اغیار سپرده اید.
با کلمه ها, رازها و نیازها که آموخته اید (تنها آموخته اید ولى نفهمیده اید) به بازى نشسته اید ولى هیهات که آن هوا شما را به بازى گرفته است و چون گردن در زنجیر و سر به او سپرده اید و بازى او مدهوشتان کرده جز آنچه او (هوا) به رختان بکشد نمى بینید و تنها قصه آن را مى سازید.
نه همه دخترها لوس و بى معنایند و نه شما پریشانیتان با دستیابى به آنها آرام مى گیرد. جسم و روان شما آشفته تر از آن است که به چنین سکویى پهلو بگیرد و آرامش بیابد.
قبل از آنکه انتخاب کنید و اقدام نمایید, اول به خود بپردازید و لختى به خود بیاندیشید. آیا همه گناه تنها به گردن آن دختران و زنان جلف و بى بند و بارى است که خود را در کوچه ها و خیابانها رها کرده اند, و یا شما هم شریک بى بند و بارى آنها هستید. شما نیز نگاه و خواهش دل را همچون اسب وحشى بى دهنه رها ساخته اید و در واقع آنکه زیر دست و پاى وحشى او استخوان خرد مى کند خود شما هستید; چنان که از کلامتان هویداست. هستند پسرانى که گناه آشکار کوچه ها, آنان را از خود بى خود ساخته و دل و دین به شهوت فروخته اند. در عین حال چه بسیار جوانانى هستند که با همان غرایز و همین شرایط, آگاهانه و نه ذلیلانه بر این نفس لگام زده اند و با پوشاندن چشم سر, چشم دل از گناه پوشانده اند و با اعتصام به زنجیر خدا, زنجیرهاى شیاطین را به مسخره گرفته و پاره کرده اند. خیل کثیرشان در جبهه ها جان باختند و بسیاریشان گمنام در جمع آدمها مى زیند.
مگر قصه ابن سیرین را نشنیده اید, جوانى که در غایت حسن, براى آنکه از شر وسوسه هاى درونى خویش و تحریک زنى عیاش, خویش را رها سازد خود را به فضولاتش آلوده ساخت تا نزد هر دو نفس (خود و آن زن) منفور گشته و از دام گسترده شده بگریزد و به سبب این عمل, به حکم خداوند داراى علم تعبیر خواب و عزیز عام و خاص گشت! ما در جامعه خود ابن سیرین ها کم نداریم. شرایط گناه هیچ گاه کاملا از بین نمى رود و وسوسه هاى شیاطین خاموشى نمى گیرد چرا که شیطان قسم خورده است که تا قیام قیامت در کمین انسان باشد و اغواکننده به سوى گناه: ((قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین)). با این حال که دارید نیاز به طبیب و دارو داشته و لازم است از کمکهاى یک پزشک (روانپزشک) کمک بگیرید تا قدرى جسم و روانتان بیاساید. و آنگاه آرامتر و روشن تر به آنچه باید بکنید بیندیشید. در این صورت غبارى که به شدت پیرامونتان را گرفته و دیدتان را محدود کرده برطرف کنید. تا چنین نکرده اید دست از مولانا بدارید که فى الحال به شما کمکى نمى رسانند. چرا که اول باید سکویى داشته باشید (ایمان) تا بعد از آن ذکر حق آرامتان سازد (... الذین آمنوا لیطمئن قلوبهم بذکر الله).

برادر م-ف ـ تبریز
مشاور: م.سعیدى
میزان غریزه جنسى در درون انسان یک نیاز ثابت و با اعلام حضور یکنواخت نیست, بلکه در اثر برخى امور این نیاز تشدید مى شود و حتى بیش از حد ضرورت شعله ور مى گردد, و گاهى نیز کاهش مى بابد به کمتر از آنچه که باید باشد. انسان عاقل همان طور که تدبیر همه امور خود را در دست دارد و مرز اعتدال را در همه ابعاد زندگى اش مراعات مى کند باید از طغیان و به جریان افتادن نابجا و غلط غریزه جنسى نیز جلوگیرى کند. چنانچه مى دانید خویشتن دارى در حال تحریک شدید این غریزه به طور مسلم براى انسان زیانآور است و از این مضرتر ارضاى ناصحیح و نامشروع آن است. پس بهترین راه این است که جلوى تحریک بى ضابطه گرفته شود و این همان روشى است که شرع مقدس مقرر فرموده که با حفظ نگاه و مراعات حجاب و منضبط بودن روابط زن و مرد این منظور در بیشترین حد ممکن تإمین مى گردد.
براى کسى که قادر به تسلط یافتن بر نفس خود نیست و یا به هر دلیل تحت فشار بیش از حد غرایز قرار مى گیرد, بهترین راه این است که زمینه ازدواج خود را هر چه سریعتر مهیا کند. براى شما که با گذشت 23 سال از سنتان و با داشتن شغل, هنوز مقدمات اقتصادى مناسبى جهت ازدواج فراهم نیامده, سعى و کوشش بیشتر و جدىتر براى تإمین معاش مى تواند این امر را تسریع کند. علاوه بر اینکه افزایش فعالیت به طور طبیعى موجب کاهش افکار زاید و آزار دهنده نیز مى شود.
اگر امتحان خودتان را پس داده اید و مطمئنید که فردى مسوولیت پذیر و اهل کار هستید نباید به خاطر نداشتن پس انداز, از تشکیل خانواده واهمه داشته باشید, زیرا این وعده خداوند به تجربه نیز ثابت شده است که افراد واجد صلاحیت, پس از ازدواج, با عنایت و فضل الهى, بى نیاز و توانگر خواهند شد. شما نیز به خاطر خوف و هراس از فقر و ندارى از ازدواج خوددارى نکنید. مى توانید با پرهیز از تشریفات و تجملات زاید زندگى مشترکى را با سادگى و صمیمیت شروع و با مشارکت و همکارى یکدیگر اداره نمایید. این, راه مناسبى است که براى فردى با شرایط شما مى توان پیشنهاد کرد. وجود برادران بزرگترتان را که هنوز ازدواج نکرده اند نباید سد راه خودتان بدانید. به خداوند توکل کنید و تمام فکر و تلاش و همت خود را به کار ببندید, ان شإالله موفق خواهید شد.
ازدواج مى تواند شما را در ساختن یک شخصیت متعادل و سالم یارى دهد و فاصله میان درون و بیرون شما را کاهش دهد. وقتى که شخصیت متین و استوارى پیدا کنید مسلما از میزان وابستگى شما به نگاه دیگران و علاقه افراطى اى که به مقبولیت و اول بودن در جامعه دارید کاسته خواهد شد. سعى کنید ساده و متواضع و بى پیرایه زندگى کنید. از برخوردهاى تصنعى و ژستهاى قلابى فاصله بگیرید, واقعى زندگى کنید. براى خودتان باشید و با خدمت و دلسوزى به مردم جایگاه شایسته اى را در میان آنان جستجو کنید. حس بى نیازى از دیگران را در خود بپرورانید. هرگز گناه نکنید و هواى آن را نیز از دلتان بیرون برانید, زیرا لذت و آرامشى که از گناه به دست مىآید مسلما رنج و عذاب بیشترى را در دنیا و آخرت به دنبال خواهد داشت و طعم لذت حلال را نیز از انسان سلب خواهد کرد.سرافراز باشید.

با عزمى جزم, توبه کنید
خواهر م-ت ـ دزفول
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر محترم!
همان طور که خودتان ذکر کرده اید اقدام به دو رفتار غلط نموده اید. یکى گرایش و ارتباط با فردى که نامحرم براى شما تلقى مى شود و هر گونه ارتباطى از این گونه که گفتید با فرد نامحرم جز با اجازه والدین و تنها به قصد ازدواج (مثل مراسم خواستگارى) حرام و گناه مى باشد. و به دنبال چنین روابطى, مبتلا به گناهى دیگر شدید کارى که از گناهان کبیره محسوب مى شود. علت آن هم ارتباط با یک فرد به عنوان دوستى است که در بیدار شدن تمایلات, و تحریکات مکرر موثر مى باشد.
ان شإالله شما از این کار دست برداشته باشید و دیگر آن را تکرار نکنید, زیرا تحریکات مکرر منجر به ضایعات مى شود. از جمله احساس اضطراب و نگرانى به دلیل احساس گناه, کاهش اعتماد به نفس و احساس حقارت و در آینده, کاهش تمایلات طبیعى در زندگى زناشویى که خود مى تواند منشإ بعضى از درگیریهاى بین زن و شوهر باشد. اقدام به رفتارهاى مشابه آنچه شما مرتکب شده اید چنان که گفتیم منجر به اضطراب مى شود یا اضطراب را تشدید مى کند و وسواس نیز یک اختلال و بیمارى اضطرابى است و با رفتار شما تشدید یافته و بدتر مى شود. احساس رعشه هم یکى از علائم اضطراب بوده و مراجعه به روانپزشک هم در جهت کنترل این رفتار گناهآلود, وسواس و اضطراب شما و درمان آنها مفید است.
فعالیت فیزیکى مناسب, کاهش ساعات بیکارى به خاطر کاستن از زمان براى خیال پردازیها, اجتناب از دیدن مناظر و صحنه هاى تحریک کننده مثل فیلم, عکسها یا حتى فردى که قبلا با او دوست بوده اید و ورزشهاى مستمر و مفید که به حد کافى انرژیهاى نهفته شما را به کار گیرد, اجتناب از مصرف غذاهاى پرکالرى (چرب و شیرین), مصرف بیشتر ماست بخصوص شبها و کاهش خواب و استراحت در تخفیف رفتارهاى انحرافى شما موثر مى باشد و آنچه مى تواند از عود آن جلوگیرى کند و درمان قطعى آن باشد, تقویت رفتارهاى مذهبى و اعتقادات دینى است. وقتى شما آگاهى و علم داشته باشید و به یقین قلبى رسیده باشید که این کار گناهى کبیره است و مجازات سختى به دنبال خواهد داشت, از این امر اجتناب خواهید نمود و اگر توبه نمایید توبه اى واقعى خواهد بود و خداوند تواب و غفور شما را خواهد بخشید.
ان شإالله.

خواهر ه ـ قم
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
متإسفانه مشکلى که در نامه تان به آن اشاره نمودید گریبانگیر بعضى از جوانان ما شده است و بارها در مجله در مورد آن و عوارضش صحبت کرده ایم که مطالعه آنها مى تواند به شما کمک کند.
به هر صورت, این رفتار اگر ادامه یابد گذشته از آنکه از گناهان عظیم بوده, به دلیل ادامه آن اصرار بر گناه محسوب شده و هیچ گناهى عظیم تر از کوچک شمردن و اصرار بر گناه نیست و عقاب سخت خداوند را به دنبال دارد و در همین زندگى نیز مشکلاتى را ایجاد خواهد کرد. مثلا از نظر ظاهرى مى تواند منجر به تغییرات ظاهرى در آن ناحیه شود و زمان طولانى براى برطرف شدن نسبى آن تغییرات, لازم است.
در صورتى که به طور مطلق این عمل گناه را ترک نمایید امید اصلاح آن هست. اگر تمایل به ازدواج دارید هر چه سریعتر اقدام به ازدواج کنید. بى دلیل خواستگاران را رد نکنید. ان شإالله یک مورد خوب, باایمان و مناسب را برگزیده و هر چه سریعتر با شروع یک زندگى پاک و عفیف هم خود را از گناهان دیگر حفظ کنید و هم قبل از شروع یک زندگى, با استغفار و توبه اى واقعى و تطهیر جسم و روان خود, خود را براى زندگى مطهر و وارسته از گناه آماده سازید. چرا که بنیانگذارى هر سازمانى بر اساس تقوا بهتر است و این سازمان است که پایا و مستحکم باقى مى ماند.
(افمن اسس بنیانه على تقوى من الله و رضوان خیر ام من إسس بنیانه على شفا جرف هار فانهار به فى نار جهنم و الله لا یهدى القوم الظالمین) 109 توبه.
هدایت و غفران خداوند شامل حالتان.

مادرم راضى به ازدواج من نیست
برادر ح.ف ـ تهران
مشاور: زهرا آکوچکیان
برادر محترم!
مشکل شما قابل درک است. آن طور که از محتواى نامه تان برمىآید, به دلیل شرایط خاصى که برایتان پیش آمده دچار افسردگى شده اید و حتى با معالجاتى که نموده اید, بهبودى کامل حاصل نشده است, و این شاید به خاطر عدم مصرف مناسب دارو یا مقدار کافى روزانه دارو باشد. به علاوه مشکلاتى که به طور روزانه با آن دست به گریبان هستید نیز از عواملى است که در تداوم حالت افسردگى شما مى تواند موثر باشد.
و البته نگاه ناامیدانه شما نسبت به شرایط موجودتان تا حد زیادى به دلیل وضعیت روحیتان است نه آنکه تماما به دلیل مشکلات واقعى شما باشد.
مشکل ازدواج شما و مخالفتهاى مادر, علل متعددى مى تواند داشته باشد. مهمترین نکته همان طور که خود اشاره کرده اید, ترس از تنهایى و از دست دادن تنها مونس, خود مى تواند یکى از علل عمده مخالفت حتى ناخودآگاهانه مادر باشد و این مسإله با شرایط سنى خاصى که ایشان دارند قابل فهم است. حال اگر این علت دلیل اساسى مادر است خوب چه اشکال دارد شما اگر ازدواج کردید (هر چند از خود خانه مسکونى دارید) مدتى را نزد مادر خود زندگى کنید و یا او با شما زندگى کند. و این با هم بودن مى تواند به طور موقت باشد تا هر دو به شرایط جدید عادت نمایید, زیرا به احتمال زیاد به همان نسبت که مادرتان به شما وابسته است شما نیز به دلیل آنکه مدتهاى متمادى با او به تنهایى به سر برده اید متقابلا وابستگى دارید و اینکه ناگهان به طور کامل بخواهید از او جدا شوید شما را نیز آزار خواهد داد.
دیگر اینکه همراه بودن یک زوج جوان در سالهاى ابتداى زندگى مشترک با افراد بزرگسال فواید زیادى در بر دارد که متإسفانه با شکل زندگى امروزى, جوانان ما از آن محرومند. این همراه بودن مى تواند منجر به بهره گیرى از تجارب زندگى افراد بزرگسال توسط زوج جوان شده و با این وسیله بتوانند بنیان زندگى مشترک خود را مستحکم نمایند. به علاوه اگر هر دو طرف حدود خود را رعایت نمایند, یعنى جوانها حرمت افراد سالمند را حفظ نمایند و افراد سالمند نیز استقلال و راحتى جوانترها را محترم بشمارند, اختلاف نظر یا مشکلى پیش نخواهد آمد.
شما اگر مى توانید, با مادرتان صحبت کنید و این اطمینان را به او بدهید که تنهایش نخواهید گذاشت و سپس جویاى دیگر مسایل از نظر مادر شوید و علت مخالفت او را, اگر علل دیگرى دارد, جستجو کنید. در ضمن در این زمینه با خواهران و برادران خود هم صحبت کنید و از آنها بخواهید در زمینه ازدواج شما فعالتر عمل نموده و با مادر نیز در زمینه ازدواجتان و ضرورت آن, صحبت نمایند. از اینکه اراده قوى دارید و خود را از گناهانى که برایتان زمینه سازى مى شود مى رهانید به شما تبریک مى گوییم و آرزوى ایام خوشى را برایتان مى کنیم.موفق باشید.

((عیدى))

مرد ـ زندگى در صدف خویش گهر ساختن دارد ... هواى مسیحا نفس, غبار تن از چهره جانها شسته است.
زن ـ و باد نافه گشاى, روح انسانى را از آلایش, پالایش مى کند.
مرد ـ کوهها جلوه مى فروشند, دشتها آبستن شده اند, باغها مى خندند.
زن ـ نسیم سحرى زلف سنبل را شانه مى زند ... مرغ چمن با گل نوخاسته نجواها دارد.
مرد ـ زمین در التهاب استقبال از موکب بهارى به میزبانى گلها نشسته است.
زن ـ و آسمان آغوش فراخش را بر روى پرندگان مهاجر گشوده است.
مرد ـ طبیعت طرب انگیز حرکتى بهجت زا را از نو تجربه مى کند.
زن ـ بله, بله ... از نو از نو ... از تو بسیار متشکرم از بابت لباسهاى فاخر و نو.
مرد ـ یک دست لباس مردانه, یک دست لباس زنانه از براى عید ... لباسهاى کهنه را به دور مى اندازیم و جلوه اى نو مى یابیم ... سال, تحویل مى شود و ما روى سبز, قدم مى گذاریم و آبى, را نفس مى کشیم.
زن ـ آه که ما چقدر خوشحال و خوشبختیم ...
مرد ـ بله, بله, درست است, خوشحال و خوشبختیم ... بهار از شوق, پر شده است ... همه ذوق زده اند!

زن ـ همه؟ گفتى همه؟
مرد ـ البت ... حتى کوه هم که دلش از سنگ است ... او هم از شوق نو شدن به گریه در آمده است.
زن ـ تإمل دار ... م ...
مرد ـ کوه, اشکهایش را پیاپى جارى مى سازد.
زن ـ من دل مشغولى دارم ...
مرد ـ تنها کسى که اشک عیدى مى دهد کوه است, در چنین حال و هوایى ... تو گفتى دل مشغولى؟
زن ـ واى خداى من! ... عیدى ... تو چه مى خواستى بر زبان برانى, در چنین حال و هوایى چى؟
مرد ـ در چنین حال و هوایى ما به هستى پیوند مى خوریم.
زن ـ آه خداى من! ما را ببخش ...
مرد ـ تو را چه شده ... از چه مى گویى؟
زن ـ چقدر زیبا گفتى ... در چنین حال و هوایى به هستى پیوند مى خوریم.
مرد ـ در چنین حال و هوایى به هستى پیوند مى خوریم و به کلبه زیباى دل سر مى زنیم.
زن ـ اما آیا کلبه اى را فراموش نکرده ایم؟
مرد ـ کلبه اى؟
زن ـ آرى ... کلبه اى دیوار به دیوار, در همین نزدیکیها ... در همسایگى, در همسایگى ما, آنانى که براى نو پوشیدن مانده اند.
مرد ـ چه درست گفتى, هشدار, هشدار که بهار فصل گذشتن و شتاب نیست. بهار فصل ایستادن است و درنگ.