((بتول جعفرى))
به نام حسین(ع) و به نام شهید, آنان که در سیاهى دهر, سپیدى و بلنداى عروج را عاشقانه پسندیدند و رفتند تا منتهاى درک انسان از تمام خوبیهاى موجود.
و به نام حسین, که در مرداب ظلم, چونان نیلوفرى کبود, عاشقانه سر بر آورد و رفت.
و چه رفتنى; که مدتهاست, قلم, پیشانى به خاک سپید کاغذ ساییده که قرنهاست, دیده, باریده که زمانهاست, دل, تپیده در ژرفاى مظلومیت و نهایت پیروزمندى او.
آن مرد, که بر مى کند, ظلم را از زمین در نهایت تنهایى, منتهاى ظفرمندى تاریخ را داشته است.
او که رهروان طریقش هنوز بر صحراى به خون تپیده اش به طفل گلو بریده اش به دستان از دنیا گسسته سقایش سوگند یاد مى کنند.
و سوخته دلان بى بال و پر در عزایش, حاجتها مى گیرند و از میان خاشاک, خوشه ها مى چینند.
و هنوز هم, معجزه ها در عاشورایش حس مى کنند.
و مسلمان, تنها نیست, هرگز.
که با یاد و نام حماسه خونین حسین(ع) هماره بر سریر اندیشه هاى جاویدان جاى دارد که من, چنین رهبرى دارم که ((مردن به ز زندگى با ذلت)) که, خون بر شمشیر پیروز است.
که عفاف و متانت در میان خاندانش فرهنگى دیرین است.
که بهشت, جایگاه ابدى انسانهاى سرسپرده به دین است.
و حسین(ع), راه رو و راهبر, سلاله پاک نبى اکرم(ص), فرزند حوریه شکسته پهلوى مدینه فرزند جوانمرد بى مثال, على اعلى است که پرده هاى نفاق را مى درد, که با خون پاک و مقدس خود و یارانش, صحرا را درمى نوردد و مى پندارم از آن پس بود که غروب همیشه رنگ سرخ را بر خود برگزید و شب جامه سیاه از تن به در نکرد و ابر با بغض گریست و فلک خمید.
حسین(ع), حدیث حجاب و مبارزه زنان کاروانت, باشد که ارمغان اندیشه زنانمان باشد.
مبارزه ات, سرلوحه ایستادگى و مقاومت رزمندگان میهن باشد خونت, تا قیام قیامت, خانه کفر را بتاراند و اعتقادت, پاکى و صداقت و نجابت و مظلومیتت, شفیع روز معادمان باشد.
آمین یا رب العالمین.