نویسنده

  مشاور شما

دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره:
مشکل اصلى من, نداشتن اعتماد به نفس است
خواهر ؟.ح ـ سرودشت
دخترى 20 ساله هستم و تا کلاس اول راهنمایى درس خوانده ام ولى فعالیتهاى هنرى را دنبال کرده ام. مشکل اصلى من نداشتن اعتماد به نفس است. از زندگى مى ترسم. همیشه فکر مى کنم در زندگى شکست خورده ام. قادر به تصمیم گیرى نیستم. قادر به مقابله با مشکلات زندگیم نبوده و حتى براى ازدواج, با وجود خواستگاران متعدد, در خود آمادگى نمى بینم و انتظار شکست در زندگى آینده خود را دارم. براى همین همه خواستگاران را به بهانه هاى پوچ, حتى اگر بسیار مومن و خوب باشند, رد مى کنم.
بیشتر اوقات دوست دارم در اتاق خود تنها باشم. زیاد گریه مى کنم. خود را ضعیف و ناتوان مى بینم. از زندگى با مردم دیگر بدم مىآید.
حتى بى دلیل احساس تنفر نسبت به مردها دارم. گاهى فکر مى کنم شاید علت ترک تحصیلم نیز به خاطر این ناتوانى در تصمیم گیرىام مى باشد. شرایط بد روحى ام آزارم مى دهد. نمى دانم چه کنم.
خواهر گرامى! شما با توجه به حالاتى که از خود ذکر کرده اید, به نظر مى رسد دچار بیمارى افسردگى شده اید. علائم عمده افسردگى, تمایل بیش از حد به تنهایى و گوشه گیرى, احساس ناخوشایند و بدبینى نسبت به اطرافیان, کمى اعتماد به نفس, احساس عدم کفایت, احساس ناامیدى و درماندگى, گریه کردنهاى بى دلیل یا احساس اندوه بیش از حد, افسردگى و حساسیت مفرط و زودرنج شدن و ناتوانى از تصمیم گرفتن در کارها مى باشد. گاه کم یا زیاد شدن خواب و اشتها از علائم دیگر است. با توجه به آنچه نوشته اید به نظر مى رسد اغلب این علائم در شما وجود دارد. براى رفع این حالات در ابتدا چند توصیه برایتان داریم که امیدواریم مفید باشد. بعد از دو یا سه هفته اگر بهتر نشدید توصیه مى کنیم حتما با یک روانپزشک مشورت نمایید.
زیرا مصرف کوتاه مدت دارو همراه با موارد توصیه شده برایتان بسیار موثر خواهد بود. و اما توصیه ها:
1ـ سعى کنید شبها زودتر بخوابید تا بتوانید صبح خیلى زود بیدار شوید, زیرا خواب صبحگاهى افسردگى مىآورد. به این منظور بعدازظهرها نخوابید تا شبها بتوانید زودتر بخوابید.
2ـ یک روز در میان حمام بگیرید ولى مدت آن کوتاه باشد.
3ـ سعى کنید ظاهر آراسته و مرتب داشته باشید.
4ـ از پوشیدن لباسهاى تیره خوددارى کنید.
5ـ در صورت عدم حساسیت, از حنا استفاده کنید. حنا بستن موجب کاهش حزن و اندوه است.
6ـ از خوردن غذاهاى ترش و پرادویه خوددارى کنید.
7ـ صبحها ناشتا 20 عدد مویز یا کشمش سبز بخورید.
8ـ مصرف روغن زیتون یا زیتون را در رژیم غذایى خود بگنجانید.
9ـ از خواندن نمازهاى یومیه اول وقت غفلت نکنید.
10ـ زیارت عاشورا زیاد بخوانید.
11ـ ذکر ((لا حول و لا قوه الا بالله)) را زیاد بگویید.
12ـ بر قرائت قرآن جدیت کنید و زیاد قرآن بخوانید. (با توجه به معانى آیات) 13ـ در فرصتهایى که پیدا مى کنید از قدم زدن در فضاى سبز و نگاه کردن به آب روان بهره ببرید. زیرا نگاه کردن به سبزه و آب موجب کاهش حزن و افسردگى است.
خواهر گرامى, باید توجه کنید که آنچه گفته شد, بعضى از توصیه هایى است که از امامان معصوم علیهم السلام در کتابهاى حدیث نقل شده و ما گلچینى از آن خرمن معارف را برایتان نقل کردیم.
موید باشید.
مشکل بى نمازىام را چگونه حل کنم؟
آب کم جوى تشنگى آور بدست
خواهر الف.ک ـ خرامه
دخترى 16 ساله و سال اول دبیرستان هستم.
به خدا ایمان دارم و حجابم کامل است ولى نماز نمى خوانم. چندین بار سعى کردم نمازم را سر وقت بخوانم ولى بى فایده بود. در انجام کارهایم از خدا کمک مى خواهم ولى این مشکل نماز من حل نشده است.
خواهر گرامى!
این اشتیاق شما و گرایشتان به سوى خداوند, زیبا و با ارزش است. اما عشق در این وادى هدف نیست بلکه مرکب رسیدن به حقیقت و رضاى حق است. شما فعلا تنها ظاهرى از دین را پذیرفته اید و به آن مقیدید و رعایت مى کنید ولى هنوز روح آن را درنیافته اید. شما اگر تشنه باشید و عطش آزارتان دهد آیا با اشتیاق از جا نمى پرید تا به نحوى خود را سیراب کنید و آرامش پیدا کنید. اگر ما نسبت به آنچه رابطه ما را با خداوند نزدیکتر و عمیقتر مى کند بى تفاوتیم چون هنوز خداوند را به عنوان آنچه مى تواند به روح ما غنا و تعالى دهد نفهمیده و احساس نکرده ایم و نه تنها به عنوان آنکه برآورنده نیازهایمان باشد. خواهر عزیز هر چند شما رعایت ظواهر مى کنید که این خود نیز بسیار پسندیده است زیرا که این تسلیم هم نیکو است و لازمه رسیدن به معرفت. چرا که آگاهى از روح دین و اینکه چرا این اعمال عبادى را بایستى انجام بدهیم به اعمال ما معنا مى بخشد و هر چه معرفت شما نسبت به دینتان بیشتر باشد
و شعور و آگاهى تان افزونتر, شما براى انجام فرائض اشتیاق بیشتر خواهید داشت و یا حتى شما را بر انجام مستحبات بر مى انگیزد. شما چگونه وقتى دوستى به دیدار خود مى خواندتان با اشتیاق به سوى او مى روید, ظاهر خود را مىآرایید و سعى مى کنید در کمال ادب و متانت رفتار کنید و سر ساعت به قرار خود حاضر شوید. حال هر چه مقام ظاهرى آن فرد بیشتر باشد مراقبت شما هم بیشتر مى شود که دست از پا خطا نکنید, آن وقت چگونه است که خدا ما را مى خواند, دعوتمان مى کند و مى گوید:
تو مرا بخوان پاسخت مى دهم, و یا حتى بعد از پشت گرداندن وقتى در مشکلات او را مى خوانیم باز دستمان را مى گیرد, ولى ما باز سرکشى مى کنیم و از او رو مى گردانیم! هر کس ما را به خود دعوت کند به طمع خواهشى یا نیازى است ولى دعوت خداوند مهربان نه از سر نیاز است که او بى نیاز مطلق است. عبادت ما نه حقارت ماست که وسیله رشد و پیشرفت ماست.
و اگر خدا ما را مى خواند به خاطر ماست.
با این نگرش که اعتقاد دینى تنها یکسرى اعمال اتوماتیک نیست, بلکه شناخت حق, تسلیم شدن در برابر او, انجام اعمال صالح و توصیه خود و دیگران به شکیبایى در مقابل سختى عبادت و سختى خوب بودن و خوب ماندن و انجام اعمال و رفتار نیکو است. اگر با این دید به دین خود و انتخاب هویت دینى خود نگاه کنید جواب خویش را خواهید یافت.موید باشید.

در هندسه مشکل دارم
خواهر م.الف ـ صفاشهر(فارس)
دخترى 16 ساله و کلاس دوم رشته ریاضى فیزیک هستم. من در دوران راهنمایى و سال اول دبیرستان شاگرد ممتاز بودم. با توصیه دیگران که رشته تجربى احتمال قبولى دانشگاه آن ضعیف است و در رشته ریاضى شانس قبولى دانشگاه بیشتر است, رشته ریاضى را انتخاب کردم. در درسهایم موفق هستم ولى در درس هندسه مشکل دارم و برایم معضلى شده است. از نظر شغل, به رشته هایى که سر کارش با سیاست و اقتصاد یا مقامات سیاسى کشورى باشد علاقه مند هستم. من اهداف بزرگى براى خود و جامعه ام در سر دارم و دوست دارم خدمتگزار کشورم باشم.
خواهر گرامى!
در مورد انتخاب رشته بایستى همیشه به علایق واقعى خود توجه داشته باشید و راهى را برگزینید که میانه آن با روبه رو شدن با مشکلات و سختیها دلسرد و ناامید نشوید. همیشه براى رسیدن به یک هدف عالى بایستى انگیزه اى قوى داشت. این انگیزه قوى هم ناشى از ماهیت هدف است و هم گرایش و علاقه و تمایل فرد براى رسیدن به آن هدف است.
شما نیز که چنین پرشور و امیدوار قصد خدمت به کشور و مردم خویش را دارید, این علاقه مى تواند پشتوانه حرکتى و تلاشى افزون باشد.
خوشبختانه به دلیل آنکه رشته شما ریاضى است و هم اکنون کشور ما نیز گامهاى توسعه را برمى دارد و براى این توسعه, مدیریت توسعه از ضروریات است, مى توانید مهندسى صنایع و یا رشته مدیریت را برگزینید. براى تحصیل در زمینه اقتصاد یا سیاست, رشته تحصیلى شرکت در کنکور بایستى علوم انسانى یا اقتصاد باشد. البته در دفترچه هاى کنکور تمام رشته هاى تحصیلى دبیرستان و رشته هاى دانشگاهى مربوط به آنها ثبت شده که مى توانید از دوستان و آشنایانى که کنکور گذرانده اند گرفته و مطالعه بفرمایید. به هر صورت حتى در رشته تحصیلى فعلى تان امکان پیشرفت در زمینه هاى مطلوب وجود دارد.
ضعف موجود در هندسه را با دلگرمى به آینده اى روشن براحتى مى توانید برطرف کنید.
مطمئن باشید اگر عشق به هدفى در شما شعله ور باشد هر مشکلى را از سر راه کنار خواهید زد و خداوند نیز در مسیر خدمت به دین و مردمتان یاور شما خواهد بود. ان شإالله پیروز باشید.

شوهرم و زندگى مادرسالارى
خواهر ط.م ـ اصفهان
من دخترى هیجده ساله و در کلاس سوم دبیرستان مشغول تحصیل هستم. ده ماه است ازدواج کرده ام, خانواده شوهرم مادرسالارى است. ما در خانه مادرشوهرم زندگى مى کنیم و شوهرم در حد سیکل و شاگرد کارگاه مکانیکى برادرش مى باشد. پدرشوهرم هم فرد بى تفاوت و تحت تسلط همسرش مى باشد. من به شوهرم براى پیدا کردن استقلال فکرى و اجتماعى اصرار مى کنم و به فکرم رسیده از او جدا شوم. چون با توجه به پایین بودن تحصیلات ایشان, امید به موفقیت براى ما کم است. آیا مى توانم براى خود شغلى دست و پا کنم و هر چند شوهرم مخالف است, کمک خرج زندگى باشم. آیا شکل فعلى زندگى ام قضاى الهى بوده یا انتخاب خودم؟
خواهر گرامى!
شما هنوز اول راه زندگى هستید و مسیرى طولانى را ان شإالله در پیش دارید. هر چند حضور مادرشوهر را در زندگى خود مستبدانه مى دانید و این حضور, زندگى را کمى برایتان دشوار ساخته ولى هر مشکلى راه حلى دارد.
فرار, ساده ترین و کودکانه ترین راه حل و کار افراد بزدل و ترسو است. جدا شدن از همسر خود به دلیل وجود مادرش نیز نوعى فرار است.
اولا شما از کجا مطمئن هستید با طلاق از این فرد شرایط بهترى براى خود فراهم مىآورید و حتما با کسانى برخورد مى کنید که مشکل نداشته باشند؟ دیگر اینکه, هر کس اگر خصوصیات ناپسندى دارد حتما صفات مثبت هم در وجود او پیدا مى شود و با درک و دریافت آنها و تقویت آنها, صفات منفى نیز کاهش پیدا مى کند.
اگر حضور بارز فردى در یک جامعه به دلیل توانایى بیشتر او براى تعقل و برنامه ریزى باشد الزاما مستبد خوانده نمى شود. و شما با نزدیک کردن خود به او از طریق احترام و محبت, هم از حمایت او برخوردار خواهید شد و محبت متقابل او را جلب خواهید نمود و هم از تجارب او براى اداره زندگى آینده خود بهره خواهید جست. براى استقلال فکرى و اجتماعى نبایستى فکر کنیم که باید تنها هم زندگى کنیم و زندگى خانوادگى جداگانه اى داشته باشیم. بودن شما در کنار مادرشوهر, هم به شما کمک خواهد کرد سریعتر پیچ و خمهاى پرمسوولیت یک کدبانوى خوب, قوى و مدیر را فرا گیرید و هم به دلیل مشکلات اولیه اقتصادى, منبع حمایتى خوبى براى احساس امنیت روانى و اقتصادى براى شما و همسرتان خواهد بود.
در همه حرفه ها و فنون که هم اکنون در کشور ما متداول است مدارج تحصیلى خیلى بالا لازم نیست هر چند تحصیلات در سطوح بالا حتى در تسلط بیشتر فرد صاحب فن روى کارش بسیار مفید است ولى تعیین کننده میزان درآمد و اعتبار فرد نیست.
اگر شما همسرتان را تشویق کنید که در کلاسهاى فنى و حرفه اى مطابق با رشته کارى خویش شرکت کند راه پیشرفت او را تسریع نموده اید و او با مهارت و هوشیارى بیشترى همراه با تجربه فنى خویش تلاش خواهد کرد و پله هاى ترقى را سریعتر طى خواهد نمود. آنچه براى انسان رخ مى دهد چیزى خارج از حیطه اراده الهى نیست ولى این انسان است که با انتخاب و اراده خویش زندگى خود را انتخاب مى کند و دیگر سرزنش کردن یا قضا و قدر یا دیگران معنى ندارد; مگر آنکه چنان تحت اجبار قرار گیرد که اجازه یا قدرت انتخاب نداشته باشد. ولى حتى در چنین شرایطى فرد مى تواند خود در محیط تإثیر بگذارد و تا حد زیادى آن را به میل خود تغییر دهد.
شما براى ادامه زندگى آینده خود و نحوه زندگى کردن مختارید. اگر به اندیشه و بازوهاى جوان و قوى خویش اتکا کنید و در این راه از مساعدت و همکارى دیگران از جمله همسر خویش بهره جویید حتما موفق خواهید شد.موفق باشید.

استخاره راه اول نیست
خواهر نسترن 75 ـ راوند
خواهر گرامى!
این احساساتى که شما نسبت به فردى که هرگز ندیده اید پیدا کرده اید, در واقع علاقه اى است به خصلتهاى خوب و پسندیده انسانى.
شما چون برایتان آن خصوصیات اخلاقى که در آن فرد به شمار آورده اند, اهمیت دارد و شیفته آن هستید, به این باور رسیده اید که واقعا عاشق و دوستدار آن فرد شده اید. در حالى که شما حقیقتا عاشق ایدهآلهاى خود در زندگى و مرد آینده خود هستید. و البته کم نیستند جوانانى که چنین خوبیهایى را دارا باشند. اگر اندکى بیشتر در مورد آنچه به اشاره گذشت بیندیشید, مطمئنا به آنچه گفته شد خواهید رسید. شما خواهر مومن و بزرگوارى که چنین ارزشهاى والا و ایدهآلهاى باارزشى را براى زندگى فرداى خود خواستارید بدانید خداوند حتى بیش از خود شما به آنچه در درون جان و روان شما مى گذرد, آگاه است و ان شإالله شرایطى چنان را برایتان فراهم آورد و این از فضل خداوند به دور نیست. از شما به آن تدینى که دارید ناامید شدن از احسان خداوند بعید است و یإس از رحمت و فضل خداوند نیز نوعى ناسپاسى و شرک به خداوند است.
اما سخنى دیگر و حتى مهمتر باقى است و این رسمى است که بجا و نابجا در برخى خانواده ها جارى است که براى پاسخ نهایى به خواستگاران یا قبول دخترى براى همسرى فرزندشان اقدام به استخاره مى کنند. برخى این خانواده ها جایگاه واقعى استخاره (طلب خیر) را فراموش کرده اند و به گونه اى خطا به آن نگاه و عمل مى کنند. اولا استخاره یا همان طلب خیر از ذات بارىتعالى یعنى آنکه وقتى کمر همت به انجام کارى مى بندید که همه جوانب آن را سنجیده و مشورت کرده اید, از خداوند در انجام آن خواستار خیر و صلاح باشید.
استخاره حضرت على(ع) بدین گونه بود که وقتى بعد از تفکر و تعقل پیرامون کارى تصمیم به انجام دادن آن مى گرفتند, ابتدا وضو ساخته و دو رکعت نماز مى خواندند.
سپس دعایى که مضمون اجمالى آن چنین بود مى خواندند که ((خداوند اگر در انجام این عمل خیر و صلاحى هست مرا بر انجام آن استوار کن و ابزار انجام آن را تسهیل نما و اگر به دنبال چنین عمل, شرى دامنگیر من شود و خیر و صلاحى در آن نباشد, خود مرا بر انجام ندادنش هدایت کن.)) حال وقتى رسول اکرم(ص) در برگزیدن همسر براى دخترش فاطمه زهرا(س) ابتدا دیانت و صلاحیت فرد را در نظر مى گیرد و سپس نظر دختر خویش را ملاک انتخاب نهایى قلمداد مى کند و به هیچ وجه وقتى مسإله خواستگارى افراد قبلى از فاطمه زهرا(س) مطرح مى شود در روایات و احادیث, ما نقلى از استخاره و تفإل نمى شنویم, چرا پیروان آن رسول مکرم(ص) به سیره اش عمل نمى کنند. چرا برخى خانواده ها بیش از هر چیز به شایستگیها و خصوصیات اخلاقى فرد و سپس تحقیق و مشورت وقعى نمى نهند و براى رفع مسوولیت و شانه خالى کردن از بار مسوولیت و انتخاب, متوسل به چنین کارى مى شوند. پس جاى تحقیق, پرسش, بصیرت, بینش و شعور و نهایتا توکل در معادلات انسانى و اجتماعى کجاست که ما تنها به یک عمل, آن هم نه در مجراى صحیح اکتفا کنیم.
آیا چنین رفتار کردن در مسإله اى چنین خطیر مثل ازدواج پیش یا پس افتادن از خدا و رسولش نیست؟خدا یار و یاورتان.

هشدار, که رفتار مادر, عذرى براى شما نیست
خواهر ش.سیاوش ـ ؟
خواهر گرامى!
در مورد رابطه سردى که بین شما و مادر برقرار است تنها نمى توان همه مسوولیت آن را به گردن مادر انداخت. هر چند انتظار است او توان مادرى خود را در زمینه ارتباط موثر با فرزند خویش به کار گیرد ولى شما نیز به عنوان فردى مستقل با خصوصیات شخصیتى و اخلاقى منحصر به خود, بایستى سعى کنید استقلال خویش را با تلاش براى برقرارى ارتباطى مفید و موثر با دیگران بخصوص بزرگترها حال مادر یا مسوولین مدرسه, نشان دهید. استقلال یک نوجوان تنها در نشان دادن رفتار پرخاشگرانه, ستیزه جویانه و بى اعتنایى نسبت به بزرگترها نیست. نشانه بزرگتر شدن, بى احترامى به بزرگترها یا توهین به آنها و کنار کشیدن خود از آنها یا انتقاد و بهانه جویى دایم از آنها نیست. آنچه شما را به عنوان فردى صاحب درایت و شعور و استقلال به دیگران معرفى مى کند, تلاشتان در برقرارى روابطى پویا و سالم با دیگران (مادر و دوستان هم سال یا مسوولین مدرسه یا کارگاه و ...) است.
وقتى چنین رابطه خوبى برقرار باشد دیگران شما را به عنوان یک دخترخانم باشخصیت و قابل احترام به نام خودتان نه وابسته به پدر و مادر خواهند شناخت.
در مورد رابطه خود با مادرتان و اصلاح آن, از مشاور مدرسه کمک بگیرید تا با مداخله عاقلانه و سنجیده ایشان و ارتباط مناسب ایشان با مادر, مادرتان نیز متوجه برخوردهاى خود و نیازهاى عاطفى شما بشود.
اما در مورد رویه اى ک پیش گرفته اید, آیا تا کنون به آن فکر کرده اید؟ آیا هیچ گاه از خود سوال کرده اید؟ آیا کارى که مى کنید درست است یا خیر؟ هر چند به زبان مى گویید مى خواهید مثل بسیارى از دخترهاى هم سن خود که صالح و سالم هستند, باشید ولى در عمل چه مى کنید؟ باز به این رویه ادامه مى دهید و تمام مسوولیت آن را به گردن مادرتان و بى مهریهاى او مى اندازید؟ گرچه ایشان در آنچه بر شما مى گذرد مسوولیت دارند و باید پاسخگو باشند, ولى میزان قصور و گناه ایشان, چیزى از بار مسوولیت و گناه شما نمى کاهد.
شما خود مى گویید دوستان خوب و ارزنده اى در مدرسه دارید و در آنجا هم سعى مى کنید مثل آنها خوب باشید و خوب عمل کنید و موفق هم هستید, پس چرا باز ادعا دارید به دلیل تنهایى و نیاز به محبت, به دام روابطى نامشروع افتاده اید. شما قدم در راه پرخطر و منجلاب منفورى گذارده اید که هر چه دلیل بیاورید از مسوولیتتان چیزى کم نمى کند. و چون خواننده مجله هستید اگر نگاهى گذرا به مشاوره هایى که تا کنون در مجله مطرح شده بیاندازید و قصه نوجوانانى مثل خود و عاقبتى را که به آن گرفتار شده اند را بخوانید, مسلما قدرى عاقلانه تر عمل خواهید کرد.
مثل شما, مثل قوم بنى اسرائیل است که براى خطاهاى خود عذر آوردند که دیگران و مسوولان جامعه ما, ما را به چنین ابتذالى دچار کردند, و پاسخ قرآن به آنها چنین است که گناه شما گناهى مضاعف است و مجازاتى مضاعف مى طلبد. هستند نوجوانانى که مشکلاتى چون شما دارند, آیا همه همین مسیر را طى مى کنند.
شما نبایستى تبعیت از غرایز خود را با بى مهرى دیگران توجیه کنید. پس اراده, شعور و معرفتتان کجا جاى دارد.
وقتى دوستان خوبى دارید یا اطرافیانى که بسیارى از کمبودهاى عاطفى شما را جبران مى کنند; دیگر این رفتار چه معنى دارد. خواهر گرامى, اگر مى بینید در مقابل آن افراد به دلیل کار کوچکى که مى کنید, مورد توجه قرار مى گیرید این توجه تا وقتى است که آنها به مقصود خود برسند. شما در رابطه خود با مادر, طلبکارانه (و گاه بحق) از او محبت مى خواهید و توجه مى طلبید, اما در مقابل به او چه مى دهید. چه مى توانید بدهید. اما اگر کمى دقت کنید در رابطه هاى مبتذل خود در واقع آنها به شما چیزى نمى دهند. این شمایید که همه چیز خود را به آنها عرضه مى کنید و خود را, آدمیت و شرافت انسانى خویش را دو دستى به آنها تقدیم مى کنید و آنها آنچه را نسبت به شما انجام مى دهند در واقع رفع نیاز خودشان است نه برآوردن نیازهاى شما و چون این رفع نیاز, مستلزم ارتباطى نزدیکتر است و حربه آنها سوءاستفاده از عواطف شماست, فکر مى کنید به شما محبت مى کنند و عاطفه هایشان را نثارتان مى کنند. شما از ما راه حلى قانع کننده خواسته اید. اگر این حقایق که برایتان گفته شد قانعتان نکند دیگر خود مى دانید ولى آرزوى قلبى ما این است که نوجوانان و جوانانى همچون شما, همچون مروارید در صدف عفاف و طهارت خویش رو به سوى ((نور)) هدایت داشته باشید و با درک عزت خویش و عمل به وظایف انسانى خود, جامعه و خانواده خود را از برکات وجود خویش بهره مند سازید. قلمها به این امید و با این عشق بر کاغذ مى لغزد و لحظه هامان را پر مى کند.
... اما سخنى با مادران که غایب از حضور فرزندان خود و زندگى آنها هستند و با بى اعتنایى از کنار آنها و دردها و غصه هاشان مى گذرند.
واى بر مادرى که به دلیل بى مهرى و خشونت با فرزندش, آن هم دختر نوجوانى که بایستى زن بودن و چگونه بودن و چگونه رفتار کردن خود را از او بیاموزد, چنان دلسردى و یإس را بر جان نوجوان خویش بریزد, که او را با دست خود به دهان نهنگان و پلیدان و گمراهان بیاندازد. چرا در سرزمینى که مسلمان است و تابع ((نبى)) و شیعه است و تابع ((ولى)), چنین به کلام و دریافتهاى عمیق معصوم از روح و روان و نیازهاى بشرى بخصوص دختران و زنان, بى اعتنایى مى شود. آن هم سفارشى که رسول خدا(ص) نسبت به دختران و اشباع آنان از محبت و عاطفه والدین است چه مى شود. آن هم اکرامى که او به دخترش, در برابر جمع مى کند, اکرام در کلام و رفتار, آیا جز براى من امت است که از او بیاموزم که دخترم را چگونه ببینم؟
چگونه با او همکلام شوم و چگونه رفتار کنم تا مبادا هر مرد ناشایستى که از راه برسد بخواهد این رحمت خداوند را با حیله هایش از من برباید و با پلیدى خود آلوده اش کند و سپس همچون تفاله اى او را به من و به دامن جامعه بازگرداند.
پدران, و بخصوص مادران, مادران عزیز, شما که قرنها در مقابل عشق و ایثار و شعور و بصیرتتان بزرگترین متفکران و شاعران به زانو افتاده اند و در حسرت بیان آنچه که هستید سوخته اند. بترسید از آنکه با بى حرمتى, بى توجهى, بى همتى و بى مهرى نسبت به دخترانتان که پیامبر خدا(ص) این قدر در مورد آنها سفارش کرد, مشمول آیه کریمه شوید که مى فرماید:
((و اذا الموده سئلت باى ذنب قتلت)). مبادا مادر تو که سرچشمه حیات جامعه انسانى هستى, عامل تخریب و نابودى آن شوى که در این حال از قهر خداوند گریزى نخواهى داشت.

درود به هدایت خواستگان.
خواهر ف.ع ـ صومعه سرا
خواهر گرامى!
این احساس تعهد و مسوولیت در برابر خواهرتان قابل تقدیر است. براى برخورد صحیح با این مشکل خواهرتان که مى تواند منجر به نابودى حیثیت و شخصیت خواهرتان شود به چند نکته توجه کنید.
ـ به هیچ وجه سعى نکنید خودتان شخصا موضوع را حل کنید و مثلا بخواهید با آن فرد صحبت کرده و بخواهید دست از سر خواهرتان بردارد; بخصوص که شما از خواهرتان کوچکتر بوده و ممکن است در ذهن دیگرى نسبت به رفتار شما سوءتعبیر ایجاد شده و خود شما هم دچار مشکل شوید.
ـ سعى کنید از رابطه دوستانه با خواهرتان استفاده کرده و به طور غیر مستقیم باب صحبت را گشوده و به او تذکر دهید و در مورد عواقب ناگوارى که به دنبال چنین رابطه هایى پیش خواهد آمد با او حرف بزنید تا از نظر او آگاه شوید. در صورت اصرار بر عمل, دیگر شما به هیچ وجه در این مورد با او مجادله نکنید زیرا نه تنها مشکل حل نمى شود, بلکه رابطه شما دو نفر هم به هم مى خورد.
ـ اگر از برخورد با او متوجه شدید لجاجتى در ادامه رفتار خود ندارد از او بخواهید بیشتر مراقب رفتار و برخوردهاى خود باشد و در رفتارش تجدید نظر کند.
ـ قدم بعدى موضوع را با نزدیکترین فرد خانواده مثل مادربزرگ در میان بگذارید.
آن هم به گونه اى که تنها موجب برانگیختن جنجال نشود.
ـ ان شإالله سعى شود در برخورد با خواهرتان قصد اصلاح باشد نه فقط تخریب و تنبیه چرا که اگر در برخورد با او با قاطعیت همراه با حفظ احترام به شخصیت او برخورد نشود, موجب پاره شدن حریم بین او و دیگر اعضاى خانواده مى گردد.
ـ با او صحبت شود و مشکلاتى که ادامه این رفتار مى تواند برایش ایجاد کند به او گوشزد شود.
ـ قدم نهایى در صورتى که اصرار به ادامه این کار داشته باشد, پنهان کارى از برادر صلاح نیست. منتها تإکید مى کنیم از آنجا که برادرتان زود عصبانى مى شود و خواهر نیز نسبت به او احترام زیادى قایل است. این آخرین قدم باشد که در این مورد برداشته مى شود و ان شإالله با برخورد مناسب شما و مادربزرگتان مسإله حل مى شود.موفق باشید.

خواهر الف.ف ـ مازندران
در نوجوانى به دنبال شروع بلوغ و عادت ماهیانه, چون از صحبت کردن با مادر خجالت مى کشیدم و نزد من هم نبود به رساله مراجعه کرده و نکاتى را که براى تشخیص خونریزى اشاره شده بود خواندم و با برداشتى غلط به خود رسیدگى کردم. بعد از آن به طور وسواسگونه هر ماه این عمل تکرار شده است و حالا که 19 ساله هستم, به وحشت افتاده ام که چه کنم مبادا حیثیت خود را لکه دار ساخته ام و نمى دانم با خواستگارى که دارم چه کنم.
خواهر گرامى! اگر هنوز این عمل را ادامه مى دهید کارى بسیار نامعقول است و اگر قبلا به دلیل بى اطلاعى چنین اشتباهى کرده اید حالا دیگر ادامه آن با آنکه نگران بروز مشکلى هستید وسواس بیهوده اى است. براى دخترى چون شما, تنها بررسى آثار روى لباس کفایت مى کند. اگر کارى که کرده اید همانگونه باشد که گفته اید, معمولا ضایعات خیلى شدیدى ایجاد نمى کند, ولى براى اطمینان بیشتر بهتر است جهت معاینه به پزشک متخصص مراجعه نمایید و البته حتما مسإله را با مادر مطرح کرده و با او به پزشک مراجعه کنید.
از طرف دیگر, لزومى ندارد این مسإله را براى دیگرى تشریح کرده یا در میان بگذارید و بى دلیل شک و شبهه ایجاد کنید.
خدانگهدار.

با هم پیمان برادرى و خواهرى بسته ایم!
خواهر و برادر س.ح.س.ب ـ شاهین دژ
ما دختر و پسرى هم سن هستیم که با هم همسایه ایم و روابط خانوادگى داریم. در سال پیش با هم هم پیمان شدیم تا آخر عمر به عنوان خواهر و برادر عمل کنیم و این مطلب را با خانواده هایمان هم در میان گذاشتیم ولى حالا اطرافیان نسبت به ما سوءبرداشت پیدا کرده و برخوردها با ما بغضآلود است.
آیا این رابطه نامشروع است؟ با نگرانى خانواده چه کنیم؟ مگر این رابطه براى ما مشکلاتى را ایجاد مى کند؟ ما که مشکل نداریم ولى اخیرا به دلیل ممانعت خانواده از رابطه ما, هر دو افت تحصیلى پیدا کرده ایم. هر چند پدر و مادر راضى اند اطرافیان اشکال تراشى مى کنند. در این رابطه فکر بدى نداریم. حتى یک بار فکر گناهآلود نکرده ایم و حالا که ما قسم خورده ایم این رابطه را حفظ کنیم چگونه مى شود قسم را شکست؟
خواهر و برادر محترم!
هر گونه رابطه اى از این دست بین دو فرد که مکلف بوده و نامحرم هستند شرعا اشکال دارد و حرام است. شما که هر دو متعلق به خانواده هایى متدین هستید, بایستى این آگاهى را داشته باشید که شرع مقدس براى هر عملى حدودى تعیین کرده و آن تعیین حدود هم بر اساس شناخت کاملى است که خداوند از تمام خصوصیات انسان و نیازهاى فطرى او دارد.
در ابتدا سوالى مطرح است. شما مى گویید خانواده مطلع بودند ولى حالا والدین موافقند و دیگران مخالف. منظور شما چیست. مگر در خانواده شما چه کسانى تصمیم گیرى مى کنند.
اصل براى تصمیم گیرى پدر و مادر هستند. آیا آنها الان واقعا موافق ادامه وضعیت کنونى هستند؟
ممکن است وقتى که خانواده به شما اجازه چنین کارى را داده اند, در سنینى بوده اید که چندان اطرافیان به این مسإله توجهى نکرده اند و حالا که بزرگتر شده اید موجب برانگیختن حساسیت اطرافیان روى روابط شما شده است.
خداوند به طور طبیعى غرایزى را در وجود انسان قرار داده تا هم مایه ادامه حیات او و هم مکملى براى رشد او باشد. این غرایز, هر کدام در سنینى خاص شکوفا مى شود. حال اگر این غرایز قبل از آنکه انسان بلوغ فکرى لازم براى کنترل بهینه آنها را داشته باشد; و بتواند به عنوان ابزارى در جهت رشد خویش استفاده نماید, با تحریکات محیطى بیدار شود, دیگر کنترل و هدایت آن به مسیر صحیح چندان آسان نخواهد بود.
گرچه مدعى هستید مشکلى پیدا نکرده اید, ولى همین اشتغالات ذهنى منجر به کاهش توجه و تمرکز شما روى مهمترین تکلیف زندگیتان یعنى تحصیل مى شود و مى بینید که منجر به افت تحصیلى شما شده است.
دوستدار (عاشق) بودن چند شرط دارد و اگر این شروط رعایت نشود جز احساس دروغین چیز دیگرى نخواهد بود. پذیرفتن تغییر و تحول, استقلال و علاقه مند بودن به رشد طرف مقابل و تعهد و مسوولیت شرعى و قانونى از شروط عمده دوستدار بودن است. آیا شما در پیمانى که بسته اید به این امر توجه کرده اید و یا به جاى آنکه به استقلال یکدیگر بیندیشید به وابستگى و به جاى علاقه مندى به تغییر و تحول و رشد یکدیگر به ایستایى و جمود و به جاى پذیرش تعهد مسوولیت در مقابل هم به چه چیزى فکر مى کنید؟ شما اگر دوستدار واقعى هم هستید, باید پیمانتان بر تعهدى نسبت به یکدیگر استوار باشد که رشد و پیشرفت و ترقى شما را تضمین کند و از هر عاملى که این رشد را مورد تهدید قرار دهد, دورى کنید. اگر دوستدار هم هستید و مى بینید شرایط کنونى منجر به درگیرى ذهنى و روحى شما دو نفر شده و منجر به ایستایى تان شده است در تحصیل و پیشرفت به خاطر همدیگر رویه اى آرامتر را در پیش بگیرید و در شرایطى توإم با آرامش, امکان رشد خویش, بخصوص طرف مقابل خود را فراهم آورید. دوستدار بودن, یعنى آنکه شما براى تعالى آنکه دوستش مى دارید هر آنچه از دستتان برمىآید بکنید. حتى اگر دور شدن و گذشتن از او باشد و اگر غیر از این باشد این دوستى و محبت بودن نیست بلکه وابستگى و خودخواهى و کودکانه عمل کردن است. که حتى وقتى سوزش آتش به او هشدار داده مى شود دست در آتش مى کند. آن هم به خاطر لجاجت. عشق و صمیمیت واقعى نیاز به گذشت, ایثار و باارزش تلقى کردن دیگرى دارد. اگر آن تعهد و علاقه به رشد و تعالى دیگرى و این ایثار و گذشت فراهم باشد, مى توان به استحکام چنین روابطى در عمق قلبها اطمینان داشت و گرنه همچون کفى بر آب خواهد بود که به زودى فرو خواهد نشست.
و شما عزیزان, اگر واقعا خود را دوستدار یکدیگر مى دانید باید شیوه اى دیگر پیشه کنید و با علاقه مندى به پیشرفت و کمال یکدیگر تلاش خود را براى ترقى و دست یافتن به رشد و تعالى, افزون کنید. تا آنچه را مى خواهید به دیگران اثبات کنید.
چون این علاقه واقعى استe ه موجب تحریک و نشاط انسان مى شود نه علاقه اى کاذب که موجب رکود و افسردگى و بى حاصلى مى شود. و به هر حال, شما برادر گرامى و خواهر ارجمند این پیمانى که با یکدیگر بسته اید هیچ تعهدى ایجاد نمى کند و از نظر شرعى و وجدانى, هیچ مسوولیتى متوجه شما نمى سازد. اگر مسوولیتى باشد همین است که قدم در راهى گزارده اید که ادامه آن نمى تواند شما را از تبعات ناگوار آن دور بدارد و باید از آن رها شوید.موید باشید.

خواهر ـ خرمآباد
خواهر گرامى!
در مورد مسائلى مشابه شما بارها و بارها در مجله, در بخش مشاوره بحث شده است و با ورق زدن پاسخ خود را خواهید گرفت.
به هر تقدیر بگذارید مسایل طبق روال عرف پیش برود. از کارهاى خودسرانه و رفتارهایى چنین که مى تواند در آینده اى نه چندان دور برایتان مشکلآفرین باشد, بپرهیزید. اگر موردى هست با مادر خویش در میان بگذارید و از راهنمایى او استفاده کنید, بیش از این خود را درگیر نسازید و سعى کنید این گونه کارها مسیر عادى خویش را طى کند.
خوشبختى هر کسى در گرو رفتار و انتخاب او و استفاده عاقلانه او از امکانات پیرامونش مى باشد. شما بگذارید کار در مسیر اصلى قرار گیرد, خانواده در جریان قرار گرفته و بتوانند در این تصمیم گیرى دشوار یاریتان دهند. در غیر این صورت اشتباهات بزرگ و پشیمانى غیر قابل جبران برایتان به ارمغان خواهد داشت.
هوشیار باشید.

تماشاى فوتبال
خواهر ز.ع ـ کاشان
آیا دیدن فوتبال براى دختران و اظهار علاقه زیاد به این ورزشکاران اشکالى دارد؟
روزى یکى از بچه هاى ما در برابر دیگران به شوخى حرف ناجورى به من زد. من هم خواهر گرامى!
تماشاى فوتبال از تلویزیون اجمالا اشکالى ندارد البته در مورد پخش زنده آن برخى از فقها اشکال کرده اند. چنان که نگاه مستقیم به بدن نامحرم نیز شرعا درست نیست و اظهار علاقه زیاد یا توجه عاطفى مفرط به هر گونه قهرمان پرورى کار درستى نیست.
زیرا زیاده روى در چنین مسایلى فرد را از توجه به مسایل اساسى پیرامون خویش باز مى دارد. اعتدال در هر برخورد و رفتار, پسندیده ترین شیوه است.
موفق باشید.