خانه حکمت و محبت قسمت دوم


خانه حکمت و محبت
(قسمت دوم)

غلامرضا گلى زواره

 

سالگرد شهادت استاد شهید, آیت الله مرتضـى مطهرى, فرصتـى بـود که نگاهى دوباره به شخصیت خـانـوادگـى آن شهیـد بزرگـوار داشته بـاشیـم.
بخشى از این تحلیل را در شماره پیـش آوردیـم. آنچه مى خوانید بخـش پایانى ایـن نـوشته است که امیـدواریـم بتـوانـد درسهاى ارزنـده اى را پیـش راه بگذارد.
آیینه اخلاص و تلاش همسـر آن وارسته در خـون خفته گفته است: مطهرى معنـویتـى از خـود باقـى گذاشت و رفت و عجیب, تیزبیـن و دوراندیـش بـود و آنچه ما در آیینه نمى دیدیم او در خشت خام مى دید.
تقـواى شگفتـى داشت. در مدت بیست و شـش سالى که با ایشان زندگى کردم, در تمام طـول شبانه روز, نیـم ساعت بـى وضو نبـود. همیشه تاکید مى نمـود: با وضـو باشید.
منـاجـاتهاى شب و نمـازهـاى شب ایشـان حــالت ویژه اى داشت.
سـروش نیمه شبـان مطهرى هنگـام نماز شب ایـن بـود: نخـوابیـد, شیطـان خـوشحـال مـى شـود.(1) رهبـر انقلاب, طـى خـاطـراتـى فـرمـوده انـد:
((مرحـوم مطهرى یک مرد اهل عبادت, تسویه, تزکیه اخلاق و روح بـود ... ایـن مرد نیمه شب تهجد با آه و ناله داشت, نماز شب مى خـواند و گریه مـى کرد, به طـورى که صداى گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار مـى کرد ... هر شب قبل از خـواب حتما قرآن مى خـوانده است ... اتاق ایشان وضعیت خاصى داشت ... یک الله بـود که با نئون سبز با ایـن شب نماها نـوشته شـده بـود و فقط در شب جلـوه داشت و مشخص مـى کرد که استاد همان نیمه شبها که مشغول ذکر خـدا هستنـد و ذهنشان هـم به یاد خداست مى خواهند که از همه حـواس خـود نیز استفاده کنند ...))(2) فرزندش مجتبى مطهرى نوشته است: پدرم قرآن را با آهنگ خوش مى خـواند. هر شب بعد از نماز مغرب و عشإ یک یا چند سـوره از قرآن را با صـوتـى خـوش, تلاوت مى نمـود.(3) آیه الله مهدوىکنى خاطرنشان نموده است:
مرحوم مطهرى تظاهر به تقدس نمى کرد, شاید اکثر ماها نمى دانستیـم اهل تهجد است, ولى خانـم ایشان ذکر مى کرد که اتاق خاصـى داشت. شبها گاهى صداى ناله هاى او را مـى شنیـدیـم. در دل شب قرآن مـى خـوانـد ((و قـرآن الفجـر ان قـرآن الفجـر کان مشهودا)). (4) آنقدر اهل خانه تحت تإثیر مناجات و نوافل وى بـودند, به طـورى که محمد از فرزندان آن شهید در حالى که هنگام شهادت پدر, نوجـوانى بیـش نبـود ساعت دو و نیـم بامداد در همان جاى پدر به نماز شب مـى ایستد و تا صبح با خداى خـویـش نجـوا و مناجات مـى کند! همسرش اظهار داشته است: در مدت سه سال که شهید مطهرى به دانشگاه مى رفت و ممنوع المنبر بـود, کارش در منزل صـورت مى گرفت. پـس از نماز ظهر مختصر غذایى مى خورد, یک ساعت مى خـوابید, بعد تجدید وضـو مـى کرد و به اتاق مطالعه مىآمد و مشغول مى شـد و وقتـى دانشجـویان مىآمدند درس مـى گفت و بعد از نماز مغرب تا ساعت 10 و 11 مطالعه مى نمـود یا جلسه داشت. قبل از خـواب حـدود نیم ساعت, قرآن تلاوت مـى نمـود. (5) باید بگـویم که ایشان در تنظیـم وقت ابتکارى عجیب داشت و چنان اوقات شبانه روزى خـود را تنظیـم مى نمـود که به تمام کارهایـش مى رسید, گویا خداوند به وقت او برکت داده بـود. هرگز از حوادث, پروا نداشت و در کارها به خدا تـوکل مى کرد. از غیبت و دروغ شدیدا احتراز مـى نمـود.
در نظافت دقت کافـى داشت. همیشه جمله اى را قـرائت مـى نمـود که در نظر ما نقـش بسته و آن اینکه در همه حال بـدانید که بنده خدایید و در کارها ناظر اعمالتان است و بازگشت شما به سـوى اوست. همسـرش مـى افزایـد: در مسایلـى که مـربـوط به بانوان مى شد با مـن مشـورت مى کردند. به عنوان مثال نـوشته هایى مانند ((مسإله حجـاب)) و ((نظام حقـوق زن در اسلام)) را قبل از چاپ در اختیار مـن قـرار داده بودند تا نظرم را ابراز کنـم, ولى در برنامه هاى سیاسى و موضوعات حساس اجتماعى از روى کنجکاوى پرس و جو مى کردم. در غیر ایـن صورت کمتر صحبتى به میان مىآمد.
بسیار مودب و فروتـن بود. براى من, همسرى مهربان و براى فرزندانش پدرى فداکار محسـوب مى گشت. با اینکه برخى مواقع بر اثر شدت کار و فشار تلاشهاى فکرى اعتراف مى نمـود که خسته ام و سرم گیج مـى رود و احتیاج به استراحت دارم, با خـوشرویى و قیافه اى بشاش به گفته هاى ما گـوش مى داد و مـن و فرزندان را راهنمایى مى نمود و به حق مى توان گفت: ((او معلـم زندگى ما بـود)).(6) همیشه با یک حالت تـواضع و آرامـش با مـن رفتار مـى کردند. با صداى متیـن و چهره خندان به طـورى که با یک ارادت و عشق خاصى کار مى کردم و علاقه شدید ایشان به مـن و محبتهایى که مى کردند مرا در انجام کارهاى منزل رغبت و شوق عجیبى مى بخشید. تا کسى با ایشان برخـورد نداشت اخلاقـش را درک نمى کرد. مطهرى مراد خانواده بـود و افراد خانـواده مریدش بودند. محیط خانه را چنان مساعد ساخته بـود که فرزندان, متقـى پـرورش یابنـد.
تإثیـر رفتار پـدر در فـرزنـدان, آنها را راهیان راه پـدر و سالکان طـریق حق ساخته است.(7) صفاى معنـوى زندگـى مرحـوم شهیـد مطهرى که داراى چهار فرزنـد دختـر و سه پسر مى باشـد, با وجـود فعالیتهاى وسیع و چشمگیر سیاسـى و علمـى در حوزه و دانشگاه هرگز وظیفه تعلیـم و تربیت فرزاندان را فراموش نکرد و آنان را با علـم و عمل به سوى راستى, درستى و تقوا و فضیلت هدایت نمود. همسرش مى گوید:
مـن خـودم پیـش ایشان قرآن و عربـى یاد گرفتـم. بچه ها هـم درسهایـى نزد ایشان آمـوخته اند. در سالهاى آخر عمرشان کلاس درسـى در منزل گذاشته بـودنـد که مـن و دخترها و یکـى از دامادها و نیز پسرها جامع المقـدمات مـى خـواندیـم.(8) وى در نامه اى به یکى از فرزندانـش مى نویسد: ((در انتخاب دوست و رفیق فوق العاده دقیق باش که مار خـوش خط و خال فراوان است ... حتى الامکان از تلاوت روزى یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول مى کشد مضایقه نکـن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول اکـرم(ص) بنما که مـوجب بـرکت عمـر و مـوفقیت است ان شإالله)).(9) ایشـان در فرازى از نامه به دخترش چنیـن نوشته است: ((خوشوقتـم که خداوند دعاهاى نیمه شب مرا در باره تو مستجاب فرموده, تـو را سعادتمنـد و خـوشبخت فرمـود ... امید و آرزوى مـن ایـن است که همه فـرزندانـم قـدردان نعمتها و تفضلات الهى باشنـد تا روزبه روز خـداوند بر نعمات خـود بیفزاید. اگر زندگـى مـن و مادرت از صفر شروع شـده روزبه روز و سال به سـال بهتـر شـده (لله الحمـد) از آن جهت است که همیشه قـدردان نعمتهاى الهى بـوده ایم و جاهلانه عمل نکرده ایـم. همیشه تفکر و تعقل را جانشیـن احساسات و هیجانها کرده ایـم ...))(10) آقاى محمد مطهرى ـ فرزند استاد ـ مى گـوید: ایشان براى تشـویق, همیشه ما را مـورد محبت قرار مى دادند. کارهایى که انجام مى دادیـم برایشان اهمیت داشت; به نحـوى که تلاشهاى جالب فکرى, هنرى و عملـى را براى پدر تـوضیح مى دادیـم. بعد از شهادتشان در بیـن نـوشته هاى ایشان دیدیـم به هر کدام از فرزندان خود یک دفترچه اختصاص داده که در آن از نوشته ها و نقاشیهاى ما نگهدارى مى کردند. ایـن مـوضـوع نظم و ارزشى را که آن شهید براى افراد خانـواده قایل بـودند, نشان مـى دهد. (11) آقاى مجتبـى مطهرى فرزند دیگر استاد گفته است: گاهى که از سخنان والدیـن ملول مى شدم پدرم مى فرمودند: مجتبى, انسان هیچ گاه از سخـن پدر و مادرش ناراحت و دلگیر نمـى شـود. آنان همیشه خیر و سعادت فرزندان را خـواستار هستند.(12) همسر شهید مطهرى یادآور شـده است آنقدر با مـن صمیمى و نزدیک بـودند که رنج و ناراحتیـم را نمـى تـوانستند تحمل کنند.
یادم هست یک بار براى دیدن یکى از دخترانـم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با یکى از آشنایانـم به تهران برگشتـم, حوالى سحر بود. چون وارد خانه شدم مشاهده کردم بچه ها خـوابند ولى آقا بیدار است. چاى حاضر نموده, میوه و شیرینى چیـده بـودنـد و منتظرم بـودنـد. دوستـم از دیـدن ایـن وضع تعجب کــرد و گفت:
همه روحانیون ایـن قدر خوبند؟ بعد از سلام و علیک چـون آقا دیدند بچه ها خـوابند با تإثر به من گفتند: مى ترسـم یک وقت مـن نباشـم و شما از سفر بیایید و کسـى نباشد که به استقبالتان بیاید. یک وقت هـم به کربلا رفته بـودیـم, چون به خانه بازگشتیـم چـون دو سه تـا از بچه ها خـواب بـودنـد, ناراحت شـده و بـا حـالتـى بـرافـروخته گفتنـد: چـرا وقتـى مادرتان از سفـر کـربلا بـرگشته به استقبـالـش نیامـده ایـد؟! روزهاى پنج شنبه و جمعه وقتـى ایشـان به قـم عزیمت مـى نمـودنـد, لباسهایشان را شسته و مرتب مى نمـودم, اتاق آن شهیـد را منظم مـى کـردم و منتظر مـى ماندم. هر چه از صفا و محبت ایشان بگـویـم کـم گفته ام. بیشتر صبحها چاى دم مى کردند. در تمام طـول زندگى یاد ندارم که به مـن گفته باشند یک لیـوان آب به ایشان بـدهـم. از ستـم به زنها بسیار ناراحت و منقلب مى شـدند و مـى گفتنـد: زن نبـایـد استثمار شـود. رفتـار محتـرمانه و صمیمانه اى بیـن مـن و ایشـان بـود.
عاطفه و مهر عجیبـى بیـن ما جـارى بـود. در بیـن سخنهایشان از مقـربـان درگاه پروردگار و اولیاى الهى حرف مـى زدنـد و با تمثیلات و مطالبـى پـرمعنا اما ساده مرا به تقـوا و فضیلت فرا مى خـواندنـد. اگر از مسایل مادى دنیا حـرف مـى زدم و گله اى مـى کـردم, ایـن شعر را بـرایـم مـى خـوانـدنـد:
اگر لذت ترک لذت بدانى
دگر لذت نفـس, لذت نخـوانى(13)
آن بانوى فداکار در جاى دیگر گفته است:
شهید مطهرى در برابر مشکلات سخت بردبار بـودند و با دشوارتریـن مسایل به آسانى برخـورد مى نمودند. بارها امرى در برابر ما بزرگ و چـون کوهى جلوه گر بـود, ولى چـون بـا ایشـان در میـان مـى نهادیـم بـا لبخنـدى مسـرتآمیز مـى گفتنـد:
چیزى نیست به زودى بـرطرف مـى شـود.(14) اختلافـى بیـن سخـن و عملشان نبـود. از مشاهـده فرزندان و تربیت و صحبت با آنها لذت مـى بردنـد, البته کثرت مطالعات و مراجعات به ایشان مجال رسیدگـى به مسایل فرعى را نمـى داد ولـى با ایـن وصف در بهترسازى اندیشه هاى اهل خانـواده مراقبت کامل داشتند.(15) خـوى ملکـوتـى آن حکیـم الهى از شرح صدرى برخوردار بود که هـم نسبت به شهود حضورى او در پاره اى از حقایق شهید صادق است و هـم نسبت به تحلیل فلسفى و ادارک حصولى, گواهى عادل است. حـریـم هر یک از مراحل احساس و تعقل را آن چنان در نظر داشت که به دیگرى آسیبـى نرسد. آنچه را که با تحلیل عقلانى مى اندیشید مـى تـوانست با بیان و بنان به مرحله احساس تنزل دهـد. (16) اصـولا هر ارزشـى را که استاد مطهرى بـدان پـى مـى بـرد هیچ گاه آن را از دست نمـى داد بلکه آن ارزش در کنار ارزشهاى دیگـر در تکـویـن شخصیت او جاى ویژه خـود را بـاز مـى کـرد و بـر بعدى از ابعاد شخصیتـش مـى افزود. بدیـن جهت با کسب علـم و در نـوردیدن طریق فلسفه و حکمت از تقـوا و اخلاصـش کاسته نمـى شد و با تبحر و غواصـى در علـوم گوناگـون از مناجات و راز و نیاز غافل نمى گردید و تحصیل علـم را بدون آن حالات معنوى, حجابى بزرگ مى دانست.
همچنین تحقیق علمى, او را از اندیشیدن به مسایل جامعه دور نمى کرد و سخن گفتـن بـراى عوام, وى را به سطحـى نگرى سـوق نمـى داد. دانسته هاى آن شهیـد به یکـدیگر ارتباط داشت, گرچه در شاخه هاى متنوع علمى بود, هـم دامنه معلوماتش وسیع بود و هـم به درجات عالـى و فضایل انسانـى نایل شده بـود. شهید مظلـوم آیت الله دکتر بهشتى خاطرنشان نموده است: مرحـوم مطهرى, دوستى بى تکلف و در دوستى و ادامه آن دیـرپاى, در رفتار اجتماعى ساده و بـى تکلف, در اهتمام به عبادات اسلامـى قـوى, مـردم دوست, انسان دوست و به هـر حـال از ملکات ارزنـده متعددى پـر بهره بـود.
داراى پشتکـار فـراوان, خـوش قـریحه و خـوش نفـس بـود.
داراى فکرى قوى و قدرت تجزیه و تحلیلهاى زیادى بـود.(17) استاد مطهرى جاذبه اى قوى داشت; همان گـونه که داراى دافعه اى قـوى بـود. نزد ارباب زر و زور, خضـوع نمى نمـود و تا امکان داشت اظهار حاجت نمـى کـرد. خیرخـواه و مشکل گشا بـود و تا جایـى که دستـش مى رسیـد به دیگران کمک مـى کرد و از نابسامانـى اوضاع و احـوال معیشتى دوستان رنج مى برد.
واقع بینى, انصاف, دلبستگى به فضیلت, حقگـویى و تسلط بر اعصاب موجب مى شد تا آن شهید در برابر لیاقت و فضل افراد, حتـى اگر از راهـش جـدا بـودند خاضع باشـد.
دوراندیـش بـود و هیچ فعالیتـى را بـدون تمهید مقـدمات لازم آغاز نمـى کرد.(18) مدافع صدف عفاف یکى از مسایلى که توجه خاص ایـن عالـم شهید را به سوى خود جلب نمـود, مقـام و ارزش زن بـود. او بـا بینـش عمیق و درک مقتضیات زمان, دریافت, استکبار جهانـى قصـد دارد با وارد نمـودن فرهنگ مبتذل به کشـور اسلامـى ایران, تمامى ارزشهاى اسلامى زن را پایمال هوسها و امیال خـویـش کند و او را از فضایل و هـویت اصیل خود خالى ساخته و نقشه نابکارانه خـود را عملـى سازد. بدیـن جهت ((مسـإله حجـاب)) را در جلسـات متعددى مـورد بحث قـرار داد(19) و سپـس آن سخنرانیها به صورت کتابى با همیـن عنوان, بارها به زیور طبع آراسته گردید. او در دورانـى که عفاف, چادر و پـوشـش را نـوعى تحجـر و عقب افتادگـى زنان مسلمان محسـوب مـى کـردنـد در سنگـر دفاع از حق و اثبات هـویت واقعى زن, قلـم را چـون ذوالفقار علـى(ع) از نیام بیرون کشید و مسإله حجاب را از دیدگاههاى گوناگـون مـورد بررسى قرار داد و در معرض قضاوت مردم گذاشت. ایـن اثر که نمایشگر نـوعى ابتکار در بیان مسایل فقهى به ساده تریـن زبان, آن هـم فارسى است تـوانست تحول عظیمى در افکار نسل جـوان و نگرش ایـن نسل به فقه اسلامـى در قلمرو مسایل زنان پدید آورد و در عیـن حال یکى از مشکلات اجتماعى را حل کند. حتـى برخـى بانـوان ناآشنا به اسلام بر اثر مطالعه ایـن کتاب به راه اسلام بازگشت نمودند.(20) شهید مطهرى در ایـن کتاب کـوشیـده است تـا به رفع شبهات و اتهاماتـى که مغرضیـن در اطراف ایـن مسإله ایجاد کرده بودند بپردازد و حدود حجاب را روشـن ساخته, علل وضع ایـن قانون و عواقب و پیامدهاى وجـود یا عدم آن را بررسى نماید. وى اظهار مـى دارد: حجاب آرامـش روانى در معاشرتهاى معمـول بین زنان و مردان را تإمیـن مى کند, پیوند خانوادگى را مستحکـم نمـوده, به جامعه استـوارى مى بخشد و ارزش و احترام زن با حفظ حریـم وقار و عفت و موقع خویش در قبال مردان توسط حجاب محقق مى گردد. استاد مطهرى در فرازى از ایـن اثر ارزشمند مـى نـویسد:
((حجاب در اسلام یک وظیفه اى است بر عهده زن نهاده شـده که در معاشـرت و بـرخـورد با مرد بایـد کیفیت خاصى را در لباس پوشیدن مراعات کند. ایـن وظیفه, نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزى است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشـد و نه تجاوز به حقـوق طبیعى او که خداوند برایـش خلق کرده است, محسـوب مـى شـود. اگر رعایت پاره اى مصالح اجتماعى زن و یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصـى را اتخاذ کنند و طـورى راه بروند که آرامـش دیگران را بـر هـم نزننـد و تعادل اخلاقى را از بین نبرند, چنیـن مطلبى را زندانى کردن یا بردگى نمى توان نامید و آن را منافـى حیثیت انسانى و اصل آزادى فرد نمى تـوان دانست ...))(21) در محیط دانشگاه و در اختناق رژیـم پهلوى شهید مطهرى در جهت رعایت حجاب از سوى بانوان اهتمامـى ویژه داشت. در یکـى از سالهایـى که شمار داوطلبـان ورود به دانشکـده الهیات سخت رو به فزونى رفت, شمارى از آنان, زنان بى حجاب بـودند. استاد که به سختى تلاش مى نمود فضاى دینى آن محیط علمى با ورود ایـن گـونه افراد آسیب نبیند.
در یکى از جلسات شوراى دانشکده پیشنهاد نمود, دختران و زنانى که مى خـواهند در این مکان به تحصیلات خود ادامه دهند باید با پـوششى وزیـن ـ و داراى حجاب شرعى ـ باشند وگرنه دانشکده از پذیرفتـن آنان معذور است. این نظر مورد تصویب اعضإ شورا و رییـس وقت دانشکده ـ که براى شهید مطهرى احترام قایل بود ـ قرار گرفت.
قبل از شـروع کنکـور اختصاصـى دانشکـده, استاد مطهرى تعداد زیادى روسـرى تهیه نمـود و در روزهایى که در رسانه ها و محافل وابسته به رژیـم شاه از بى حجابـى و اختلاط زن و مرد تعریف و تمجید مـى کردنـد, بخشـى از ایـن روسریها را به نگهبان درب جنوبى و بخشى را به نگهبان درب شمالى دانشکده سپرد و به آنها فرمـود: یکى از ایـن روسریها را به هر داوطلب زن که بـدون حجاب وارد مـى شـود هدیه کنید تا بدون حجاب به مکانـى مقدس (به خاطر تدریـس دروس مذهبـى و رشته الهیات) نیاید.
از ایـن حرکت استقبال شد و تدبیر اندیشمندانه استاد به نحـو مطلوبى موثر واقع شد و اکثر قریب به تمام زنان که براى امتحان ورودى روى صندلیها نشسته بـودند, با حجاب کامل و یا نسبى دیده مى شدند.(22)

حمایت از حقـوق بانوان
استاد شهید مطهرى در سـالهاى 1345 ـ 1346 ه.ش در مجله ((زن روز)), سلسله مقـالاتـى با عنـوان ((زن در حقـوق اسلامـى)) نشـر داد که تـوجه افراد زیادى را به خـود جلب نمـود. مقالات ایشان و فـرد دیگـرى به نام مهدوى, همزمان و در برابـر هـم نشـر مى یافت. پـس از شـش هفته مهدوى با سکته قلبى درگذشت و براى همیشه از پاسخگویى راحت گردید! اما برخـى علاقه مندان از استاد مطهرى خـواستند نـوشته هاى وى ادامه یابـد که ایشان قبـول نمـوده و تعداد مقالاتشان به 33 عدد رسید که در سال 1353 ه.ش تحت عنوان ((نظام حقوق در اسلام)) چاپ شد. ایـن کتاب نقـش عظیمى در عقیـم ساختـن برنامه هاى رژیـم شاه در جهت مخدوش نمودن نظام خانواده ها و غربى نمـودن معاشرت افراد داشت. در ایـن اثر, نخست به واقعیتهاى وجودى زن و فطرتش پرداخته شده و آنگاه به تشریح حقـوقـى که اسلام بر اساس ایـن مسایل بـراى زن قایل شـده اقـدام شـده است. تیزنگرى و روشـن بینـى استاد در کشف واقعیتها او را در پـدید آوردن این اثر موفق نموده, و احاطه و آگاهى آن شهید بر قوانیـن قرآن و عترت و تـوانایى در استخراج مفاد حقـوقـى از منابع اسلامـى وى را موفق نمـوده است. آن شهید والامقام در پیشگفتار کتاب مورد اشاره, ایـن موضوع را مورد توجه قرار داد که مشکل روابط خانـوادگـى را تنها نمـى تـوان با بـرگزارى سمینار حل کـرد و از اینکه گروهى بى خبر چنیـن مسایلى را با امـورى چـون حمل و نقل و خدمات رفاهى و اجتماعى و مانند آن یکى مى گیرند ابراز تإسف نمـود و افزود شایسته نیست که در گشودن این گره از غرب تقلید کنیم. استاد در فرازى از مقدمه کتاب نوشت: ((ایـن پنـدار محض است. آنها[ اروپاییان] در ایـن مسایل بیچاره تر و گرفتارتر و فریاد فـرزانگانشان بلنـدتـر است. از مسایل مربـوط به درس و تحصیل زن که بگذریـم در سایر مسایل, خیلـى از ما گرفتارترنـد و از سعادت خانـوادگـى کمترى بـرخـوردار مـى باشند ... براى ما مردم مسلمان ... هیچ ضرورت اجتناب ناپذیرى نیست که از هر راهـى که آنها رفته اند بـرویم و در هر منجلابـى که فرو رفته انـد فرو رویـم. ما باید به زندگى غربى, هوشیارانه بنگریم. ضمـن استفاده و اقتباس علوم و صنایع و تکنیک و پـاره اى مقـررات اجتماعى قابل تحسیـن و تقلیـد آنها, بـایـد از اخذ و تقلید رسوم و عادات و قوانینى که براى خود آنها هزاران بدبختى به وجـود آورده است پرهیز نماییم ... ))(23) استاد در جاى دیگر کتاب مـى نـویسد: ((قرآن کریـم به اتفاق دوست و دشمـن احیا کننـده حقـوق زن است. مخـالفان لااقل ایـن انـدازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولـش گامهاى بلندى به سود زن و حقوق انسانى او برداشت, ولى هرگز به نام احیاى زن به عنـوان ((انسان)) و شریک مرد در انسانیت و حقـوق انسانى, زن بودن زن و مرد بـودن مرد را به فرامـوشـى نسپرد. به عبارت دیگر قرآن زن را همانگونه دید که در طبیعت هست. از ایـن رو هماهنگى کامل میان فرمانهاى قرآن و فـرمانهاى طبیعت بـرقـرار است ...))(24) در بخشهاى بعدى کتاب پـس از رد تشابه حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام که از سوى منادیان آزادى زن در محافل غربـى عنوان مى شـود مـى نـویسد: ((تفاوتهاى زن و مرد تناسب است نه نقص و کمال, قانون خلقت خـواسته است با ایـن تفاوتها تناسب بیشترى میان زن و مرد که قطعا براى زندگـى مشترکـى ساخته شده اند و مجرد زیستـن, انحراف از قانـون خلقت است به وجـود آورد)).(25) همسـر شهیـد مطهرى اظهار داشته است: استاد مطهرى ازدواج را امر واجب و الهى مى دانست و ازدواجـى را تـوصیه مـى نمـود که بر پایه ایمان و تقواى طرفین بنا شده باشد. در این صورت طرفیـن به هم اطمینان داشته و در زندگى مشترک آنان نارسایى نخـواهد بـود هر یک وظیفه شرعى را در قبال دیگرى اجرا خـواهند کرد ایشان نقـش مادر را بسیار با اهمیت مـى دانست. و تإکید داشت مادران بایـد در دوران باردارى از نظر عبادى و ارتباط بـا خـداونـد رعایت حال خـود را بنمایند و بدانند تربیت فرزند به عنـوان وظیفه اى سنگیـن به عهده آنان است و باید آن را به نحو احسـن انجام دهند.(26) شهید مطهرى در مباحث مربوط به زنان براى خـوشامـد سلایق برخـى افراد و جمع کردن طرفـدار زیادتر سخنـى نگفت و چیزى ننوشت. از تـوجیه و تفسیر پیـش خودى و اظهارت غیر محققانه که با موازیـن شرع و اسلام در تبایـن بـود ولـى تـوجه عامه را به سـوى خـود جلب مى کرد اجتناب مى نمـود. به خـود اجازه نمى داد حقایق ناب اسلامى و گـوهرهاى گرانبهاى قرآنى را در لعاب سلیقه هاى شخصـى و بـرداشتهاى فـردى مخفـى سـازد. دقیقا بـر معیارها و مـوازیـن اسلامى تإکید و اصرار داشت. نمى خـواست معارف دینى را در خصـوص مسایل زنان و حقـوق آنان در لفاظیهاى کلامـى به شکلـى جاى دهـد که خـود را به عقایـد روشنفکران و یا متفکـران غربـى نزدیک کنـد و ایـن کار را به نفع مبانـى دینـى نمى دانست. شهید مطهرى در رفتار اجتماعى خود نیز براى زنان احترام قایل بـود و از برخى برخوردها که با ایـن قشر از جامعه به صورت استثمار انجام مى شد, اظهار ناراحتـى مـى کرد. یک بار که براى معالجه علامه طباطبایـى همراه همسرش به اروپا رفته بود, عده اى از دختران دانشگاهى نزد ایشان آمدند و گفتند: آیا ایـن موضوع صحت دارد که علماى مسلمان به زنهایشـان احتـرام نمـى گذارنـد و آنان را در هیچ کـارى شـرکت نمـى دهنـد. استـاد مطهرى جـواب دادنــد:
خیر, ایـن طـور که مطرح کرده اند نیست و در آنجا از حقوق زن در اسلام مباحثى را مطرح کردند و از جمله اظهار داشتند: اسلام حق بسیار زیادى براى زنان قایل شـده که حتـى مـى گـوید زن وظیفه نـدارد به بچه خـود شیر بـدهـد چه برسـد به کارهاى دیگر.(27) بانـوان با ایمان ما شهیـد مطهرى ساعاتـى قبل از شهادت, مطالبـى در باره نقـش بانوان در تاریخ معاصـر ایـران به نگارش درآورد تا آن را به عنـوان مقاله اى در مقـدمه کتاب ((مسإله حجاب)) قرار دهـد. متإسفانه ایشان نتـوانست آن مطالب را تکمیل کند و بنا به اظهار همسرش هنگام رفتـن به جلسه مـوردنظر در شب شهادت, قلـم را بر زمیـن نهاده و مى گـوید: بقیه را بعدا مى نـویسـم اما فعلا باید بروم. دریغا و دردا که این رفتـن چنان هجرتى بود که مشتاقان معارف را از معنویت نـوشته هاى دیگر ایـن استاد, محروم کرد. وى که نقـش مهمـى براى زنان در حرکتهاى انقلابـى قایل بـود و شرکت زنان باحجاب را در تظاهرات میلیـونـى پدیده جالب و شگفت مى دانست در این نـوشتار آخـریـن اظهار داشته است: ((انقلاب اسلامـى ایـران ویژگیهایـى دارد که در مجمـوع خـود آن را در میـان همه انقلابــات جهان بـى نظیـر و بـى رقیب ساخته است. یکـى از آن ویژگیها ذى سهم بـودن بانـوان است.
بانـوان سهم بزرگـى از انقلاب را به خـود اختصاص دادنـد و ایـن حقیقتـى است که جملگـى برآنند. رهبر عظیـم الشان انقلاب اسلامى ایران[ امام خمینى قدس سره] بارها با تکریـم و تحسیـن از نقـش فعال بانـوان یاد کـرده انـد و احیانا سهم آنان را عظیـم تر از سهم مردان شمرده اند. رهبر انقلاب اسلامى با تیزبینى و تیزهـوشـى خاص خود دریافته بـودند که انقلاب اسلامـى ایران بدون شرکت بانـوان به ثمر نخـواهید رسید. از ایـن رو شرکت آنان را در مراسم انقلابى واجب و لازم شمردند حتى موافقت پدر یا شوهر را لازم ندانستند. بانوان باایمان ما, پـس از آن که از فرمان رهبر آگاه شدند با حفظ اصـول و مـوازیـن اسلامـى از هیچ گـونه فداکارى در راه به ثمر رسانیـدن انقلاب خـوددارى نکردنـد, پا به پاى مـردان راهپیمایـى کـردنـد, شعار دادند, در تظاهـرات شـرکت نمـودند, شهید دادند, زندان رفتند, شکنجه کشیـدنـد, آواره خانه و خانـواده شدند, دربه درى کشیدند, محرومیتها متحمل شـدنـد. به نظر مى رسد این چنیـن نقـش تاریخى براى زنان در جهان بى سابقه است .. . تنها در صدر اسلام است که مى بینیـم بانوان نقش موثرى از نظر سیاسى یا نظامى یا فرهنگى ایفا کرده اند ... زنان در طـول تاریخ تنها مولد و زاینده مردان و پرورش دهنده جسـم آنها نبوده اند, بلکه الهام بخـش و نیرودهنده و مکمل مردانگى آنها بـوده اند. از پشت جبهه جنگ, همـواره به مـردان مـردانگـى مـى بخشیـده انـد ...))(28) آخـریـن دست نوشته اى که پـس از شهادت از جیب لباسشان به دست آمد یادداشتى است که ایشان در نظر داشته مـوارد منـدرج در آن را با حضرت امام خمینـى در میان بگذارد. از هشت موضوع مذکـور دو مـوضـوع آن به مسایل زنان, حجاب و خانـواده اختصاص داشته است.(29) شهد شیرین شهادت متفکر شهیـد مرتضـى مطهرى در 12 فروردیـن 1358 به جمهورى اسلامـى رإى دادنـد و ایـن تنها همه پـرسـى بـود که ایشـان در آن شـرکت نمـود.(30) از اواخـر ایـن ماه, استاد حال و هـواى دیگـرى داشت و مهربانتـر و خنـدان تـر شـده بـود. گـاهـى ایـن شعر را زمزمه مـى نمــود:
آنان که ره دوست گزیدند همه در کـوى شهادت آرمیدنـد همه یک هفته قبل از شهادت خود و یک روز بعد از شهادت سرلشکر قرنى, به شهید دکتر مفتح گفته بـود, بعد از قرنى نـوبت مـن است.(31) مجتبى مطهرى, فرزند بزرگ شهید مطهرى طى خاطره اى گفته است: پدرم شب جمعه اى (چند شب قبل از شهادت) خـوابـى دیدند و با حالت خاصـى از بستر خود برخاستند. مادرم که متـوجه حالت وى شده بـود پرسید: مگر چه شده است؟
پدرم گفت: در عالـم رویا دیدم مـن و حضرت امام خمینى(قدس سره) در مکه هستیـم و گویا باید به زیارت رسول اکرم(ص) برویـم. به همیـن جهت سر و صورت خود را مرتب نمـودیم, عطر زدیم و از مسجـدالحرام به سـوى خانه کعبه حرکت کردیـم. در همیـن اثنا دیدیـم فردى از سمت خانه خدا به طرف ما مىآید و نور او تمام آن منطقه را روشـن کرده است. وقتـى به چنـد قـدمـى ما رسید, هر دو احساس کردیـم آن فرد را مى شناسیم. او به سمت من آمد و مـن براى ایـن که به امام خمینى بى احترامى نشده باشد قدرى خـود را کنار کشیدم و در حالـى که به حضرت امام اشاره مى نمـودم عرض کردم: یا رسـول الله(ص) آقا از اولاد شما هستند ... پیامبر اکرم(ص) تبسمى نمـود و سکـوت کردند. فهمیدم رازى در کار است و لذا تسلیـم شـدم. رسـول خـدا(ص) مرا مورد محبت و تفقد قرار داده و سپـس به حضرت امام نزدیک شـده و ایشان را مـورد لطف خـویـش قرار دادند. بعد حضرت محمد(ص) مجـددا به سـوى مـن آمـدنـد و لبهاى مبارکشان را براى لحظاتى روى لبان من گذاشتند و مـن به همیـن خاطر از خواب جا پریدم; به طورى که داغى لبهاى مبارک رسول اکرم(ص) را بر روى لبهاى خـود احساس مـى کردم و از هیجان و التهاب عجیبـى که داشتـم شروع به گریستـن نمـودم. آن گاه پدرم گفتند: اطمینان دارم که به زودى حادثه مهمى برایـم رخ مى دهد. مادرم گفت:
ان شإالله حضـرت رسـول اکرم(ص) گفته ها و نـوشته هاى شما را تإییـد کرده انـد.
قرار بر ایـن شد که پدرم به قـم برود و ماجراى خـواب مزبـور را براى امام امت بیان کنـد که سه شنبه شب به شهادت رسید و شب جمعه هـم جنازه پاکـش به امر امام خمینى در حرم مطهر حضرت فاطمه معصـومه(س) دفـن گردید.(32) ایـن نـوشتار را با اشعارى از مرحـوم سپیـده کاشانـى که در دىماه سال 1363 در سـوگ آن استاد مطهر سروده شده به پایان مى بریـم: اى چشمه جوشنده علـم و فضیلت آه اى مطهر, مرتضى, خـونینه دستار رفتى نه ایـن هنگام, گاه رفتنت بـود افسرد بـى تـو دشت, اى باران ایثار کردى وفا با جان و آن میثاق خونیـن شد مهر با خون تو, بنگر صدق گفتار در شب فشاندى بذر خورشید دل افروز فارغ ز بیـم و از گزند خصـم خونخوار تـو جاودان گشتى شهید راه تـوحید کردى وضـو در خـون و رفتى سـوى دلـدار رفتـى به معراج و منـافق رو سیه مـانـد خفـاش بـر خـورشیـد بنـدد چشـم دیــدار ...
پى نوشت ها:
1ـ مجله راه زینب, همان, ص10.
2ـ سرگذشتهاى ویژه, ج اول, ص56 ـ 57.
3ـ ویژه نامه استاد مطهرى, ص21.
4ـ سیماى استـاد در نگـاه یـاران, به اهتمـام سیـدحمیـد جـاویـدمـوسـوى, ص78.
5ـ مطهرى مطهر اندیشه ها, ج2, ص657.
6ـ مجله تربیت, همان, ص19 و 20.
7ـ مطهرى مطهر انـدیشه هـا, ج اول, ص27 ـ 28 و نیز جلـد دوم, ص656.
8ـ سرگذشتهاى ویژه, ج2, ص110 ـ 111.
9ـ جلوه هاى معلمى استاد, ص41 و 42.
10ـ لمعاتـى از شیخ شهید, ص36, سـرگذشتهاى ویژه, ج2, ص165 ـ 164, شهیـد مطهرى مرزبان بیدار, ص155.
11ـ سرگذشتهاى ویژه, ج3, ص168 ـ 169.
12ـ همان مإخذ, ج2, ص151.
13ـ سـرگذشتهاى ویژه, ج اول, اقتبـاس و مـإخـوذ از صفحـات 108 112.
14ـ مطهرى مطهر اندیشه ها, ج2, ص660.
15ـ مجله راه زینب, همان, ص12.
16ـ بـرگرفته از سخنان آیت الله جـوادى آملـى, منـدرج در یادنامه شهیـد مطهرى, ص223. 17ـ یادنامه شهید مطهرى, ص193.
18ـ نگاه کـن به مقاله سیرى در زندگى علمى و انقلابـى استاد شهید مرتضى مطهرى, آیه الله واعظزاده خـراسـانـى, منـدرج در یادنامه استـاد شهیـد مـرتضـى مطهرى.
19ـ کتاب مسإله حجـاب, حاصل سخنـرانـى استـاد در انجمـن اسلامـى پزشکان است و اولین بار در سال 1347 منتشر شد.
20ـ مطهرى مطهر اندیشه ها, ج اول, ص273.
21ـ مسـإله حجـاب, شهیـد مـرتضـى مطهرى, ص85 و نشـر صدرا, ص101.
22ـ مـإخـوذ از اظهارات دکتـر سیـدمحمـدبـاقـر حجتـى, نک:
سـرگذشتهاى ویژه ... ج2, ص73 ـ 76 و نیز بنگـرید به کتاب شهیـد مطهرى مـرزبان بیدار, ص125.
23ـ نظام حقـوق زن در اسلام, استـاد شهیـد مـرتضـى مطهرى, ص4 و 7.
24ـ همان مإخذ, ص25.
25ـ همان, ص169 ـ 170.
26ـ مصـاحبه بـا همسـر شهید مطهرى, مجله زن روز, 1360/2/11 ه.ش.
27ـ سرگذشتهاى ویژه, ج2, ص110.
28ـ مجله راه زینب, همان, ص16 ـ 17.
29ـ لمعاتـى از شیخ شهیـد, ص;41 شهیـد مطهرى مـرزبـان بیـدار, ص199.
30ـ همان مإخذ, ص41.
31ـ سرگذشتهاى ویژه, ج2, ص144 ـ 145.
32ـ خوشایند زندگى, خـویشاوند مرگ, از نگارنده, به نقل از مجله خانـواده, سال ششـم, شمـاره 113, ص18 ـ 19. در ضمـن ایـن رویـا تـوسط همسـر شهیــد مطهرى در مصاحبه هاى متعدد نقل شده است.