به زیر مقنعه
بررسى جایگاه زن ایرانى از قرن اول تا عصر صفوى
نویسنده: بنفشه حجازى
ناشر: نشر علم
چاپ اول: 1376
تعداد: 3300 نسخه
تعداد صفحات: 343 صفحه
قطع: وزیرى
قیمت: 1200 تومان
کتاب حاضر که با تلاش و زحمت فراوانى در بررسى جایگاه زن ایرانى از قرن اول تا عصر صفوى تدوین شده, در هشت فصل تنظیم گردیده و از ابعاد مختلف به بررسى تاریخ ایران پرداخته است. نویسنده در باره نحوه بررسى کتاب مى نویسد:
((مدارک تاریخى صحبت مى کنند و چون فرض بر این بوده است که بیشتر از خلال نوشته ها و شرح احوال افراد از حوادث تاریخ و وضعیت اجتماعى, اقتصادى, سیاسى و فرهنگى دوره مورد بررسى آگاه شویم, از شرح و تفسیر مبسوط براى گرفتن نتایج دلخواه سود نجسته ام.))
((سعى شده است با دریوزگى هفت شهر عشق, بایگانیها و منابع و مآخذ و مراجعه به اسناد, تصویرى واضح از وضعیت زنان ارایه شود تا علاوه بر روشن کردن گوشه هایى از تاریخ ایران, نحوه ساخت و پرداخت اسطوره فرودستى زن نیز معلوم شود و سعى کرده ام از گنجاندن این اطلاعات در قالبى پیش ساخته و تحمیل عقیده و فکر خود بر خواننده اجتناب کنم.))
مقدمه کتاب اشاره به ظهور اسلام و نفوذ آن در ایران و اسطوره سازى ایرانیان دارد.
فصل اول به بررسى ((تحقیر تاریخى زنان)) در آثار نویسندگان, شاعران, دانشمندان و حکیمان پرداخته و نمونه هاى متعددى را ارایه داده و در خاتمه فصل, تعدادى از ضرب المثلهاى مربوط به زنان را, که از عوامل انتقال فرهنگ تحقیر زنان از نسلى به نسل بعد شمرده شده, نقل کرده و بر تإثیر تخریبى آنها تإکید نموده است.
نویسنده در فصل دوم, با عنوان ((احترام به زنان)) آورده است:
((با وجود شواهد و مدارک فراوان حاکى از بى قدرى زنان و بى احترامى به آنان, به مدارک قابل توجهى از وجود علاقه و احترام عمیق و رعایت حال آنان برمى خوریم.))
در این فصل نمونه هایى از کلمات ادبا, شعرا و حکمایى چون ابن سینا و اندرز به مردان در خصوص رفتار پسندیده با زنان و رعایت حال آنان, نقل شده است.
در فصل سوم که با عنوان ((ازدواج)) تنظیم شده, آمده است:
((هر چند که نکاح کردن را از آداب دین مى شمردند و سبب اصل وجود و فایده آن را در فرزند داشتن, دین در حصار کردن, حصول راحتى در دل, داشتن یاور در راه دین و کفایت کردن مهمات اهل و عیال و توصیه مى شده که طلب مال زن مکنید و حرمت وى را نیکو نگه دارید, به نمونه هاى زیادى از حرمت نداشتن نکاح و وجه المصالحه قرار گرفتن زنان در ازدواج برمى خوریم که بنا بر علل و اهداف مختلفى چون صلح بین قبایل و کشورها, نجات جان از مرگ, انتقام گیرى, ایجاد اتحاد, دادن جایزه و قدردانى از متحد و هوسرانى, حقوق انسانى و رضایتهاى مشروع زنان در ازدواج نادیده گرفته شده است.))
سپس به ذکر نمونه هایى از زندگى پادشاهان و اشراف زادگان و صاحب منصبان در این زمینه پرداخته است.
در فصل چهارم شواهدى از ظلم بر زنان و سوء استفاده از آنان نقل شده و بخشى از این فصل به ظلم و جنایت شاهان و قدرتمندان و نیز شوهران بر زنان اختصاص داده شده و متقابلا در بخشى دیگر, کشتن مردان توسط زنان و با انگیزه هاى مختلف سیاسى, اجتماعى, حسادت, عشق یا انتقامجویى مورد توجه قرار گرفته است.
در فصل پنجم حکومت مستقیم زنان در ایران یا نفوذ غیر مستقیم ایشان در شاهان و امرا مطرح شده و با استفاده از متون تاریخى شمارى از زنان سیاستمدار و ذىنفوذ معرفى شده اند.
فصل ششم به سفارت, مشورت و شفاعت جستن زنان نزد سلاطین و حکام براى نجات جان افراد یا جلوگیرى از جنگها و خونریزیها اختصاص دارد.
فصل هفتم با عنوان ((چهره اجتماعى زنان)), به حضور پاره اى از زنان در مجامع مختلف علمى و سیاسى و اجتماعى و معرفى زنان دانشمند, بویژه در خانه علمإ و فقهإ که به آموزش زنان و دختران اهتمام مى ورزیدند, و نیز زنان محدثه, که به نقل احادیث مى پرداختند, و زنان منجم و عارف و صوفى مسلک و زنان شاعر و خوشنویس اختصاص داده شده است. به همین مناسبت, با استناد به کتب تاریخى و ادبى گروهى از زنان در رشته هاى مختلف علمى به اختصار معرفى شده اند.
در همین بخش, نمونه هایى از لطایف حکمى و عرفانى که از این زنان نقل شده, آمده است. به عنوان نمونه:
((جمعى از ظرفاى بصره به در خانه رابعه عدویه (زنى عارف مسلک) رفتند و گفتند: اى رابعه مردان را سه فضیلت است که زنان را نیست. اول آنکه مردان کامل العقل اند و زنان ناقص العقل و دلیل بر نقص عقل ایشان آنکه گواهى دو زن برابر گواهى یک مرد است. دوم آنکه زنان ناقص الدین اند و دلیل بر نقص دین ایشان آنکه در هر ماه به جهت حیض چند روز از نماز و روزه باز مى مانند. سوم آنکه هرگز زنى به درجه پیغمبرى نرسیده. رابعه گفت: راست مى گویید, اما زنان را نیز سه فضیلت است که مردان را نیست. اول آنکه در میان زنان مخنت نیست و این صفت خاصه مردان است. دوم آنکه همه انبیإ و صدیقان و شهیدان و صالحان در شکم زنان پرورش یافته و در کنار ایشان بزرگ شده اند. سوم آنکه هیچ زنى دعوى خدایى نکرده و این جرإت و بى ادبى از مردان سر زده است.))
بخش دیگرى از این فصل به پوشش زنان اختصاص دارد, مولف در این بخش آورده است:
((رعایت حجاب زنان ایرانى مسلم است که حتى از برقع و روبند نیز استفاده مى کرده اند, ولى در دوره اى بعضى از پیشوایان اسماعیلى سعى بر منسوخ کردن پوشش صورت داشته اند.))
سپس اقسام پوشش زنان را همچون چادر و انواع آن, معجر, مقنعه, سرآغوش, روبند, نقاب, برقع, ایازى, خدر, سرانداز, لچک و امثال آن را برشمرده و نسبت به هر کدام توضیحى مختصر به همراه کاربرد آنها در اشعار شعراى ایرانى, ارایه کرده است.
مولف, منابع و مآخذ هر فصل را به طور جداگانه در بخش ((ارجاعات حواشى)) ذکر کرده است.
در پایان, با اشاره به تتبع فراوانى که نویسنده با مراجعه به دهها کتاب در زمینه هاى تاریخى, ادبى, اخلاقى, تراجم و مجلات انجام داده و رنج و تلاش فراوانى را متحمل شده, ذکر یک نکته خالى از فایده نیست.
از آنجا که محور کتاب بر ((دفاع از زنان)) و نشان دادن ((فرودستى)) آنان در تاریخ بوده, مولف بخشى از این امر را متوجه مورخان مرد مى داند و مى گوید:
((مورخان به سختى, رضایت به تعریف و تمجید از زنان مى داده اند, کارى که به راحتى براى مردان انجام گرفته است. و اگر مختصر مدایحى دیده مى شود, آفتابى بوده که به گل قلم اندود نمى شده است.))
سپس شاهدى را بر مدعاى خویش آورده است. بدون آنکه قصد, دفاع از مورخان باشد. یک نکته باید ملحوظ نویسندگان بالاخص زنان نویسنده در عصر حاضر, که به برکت انقلاب اسلامى زمینه حضور و فعالیت زنان در عرصه هاى مختلف اجتماعى, سیاسى, علمى, فرهنگى و اقتصادى و امثال آن فراهم شده, باشد و آن اینکه براى دفاع از زنان راه افراط نپیماییم تا همان ایرادى را که بر مردان در طول تاریخ وارد کرده ایم, هم اکنون بر خودمان وارد شود. ((اعتدال و انصاف)) را مراعات و ((واقعیات)) را دیده و بیان کنیم. مولف محترم پس از ذکر نمونه هایى از حکومت زنان, اظهار داشته اند: ((زنان, همیشه حاکمان با کفایت و توانایى نبودند ولى در صورت احساس فقدان لیاقت در خود به کنار رفته و حکومت را به دیگرى وا مى گذاشتند.))
آنگاه یک نمونه را به عنوان شاهد آورده اند که زنى به خاطر بروز خلل در ملک و حکومت, قدرت را به برادرش واگذار کرد.
هر خواننده اى با مشاهده این فراز, به فکر فرو مى رود که آیا نویسنده محترم شواهد دیگرى هم بر این مدعا داشته اند؟ همچنان که در موارد دیگر شواهد متعددى را ذکر کرده اند. آیا با مشاهده یک نمونه مى توان یک حکم کلى در باره (زنان) صادر کرد؟! نه دلبستگى به حکومت و قدرت, اختصاص به مردان دارد و نه وارستگى و خودساختگى مختص زنان است. هر انسانى چنانچه وارسته و خودساخته نباشد, خود را فاقد لیاقت احساس نمى کند و قدرت را به دیگرى واگذار نمى کند.