در سایه همسایه
((قسمت اول))

غلامرضا گلى زواره

در جهت بهبـود روابط افراد خانواده و تقـویت مسایل عاطفى اعضاى آن ایـن نکته را باید در نظر داشت که گروههاى همسایه در تکویـن شخصیت خانواده ها و خصوصا فرزندان آنان دخالت دارنـد و ایـن تإثیرپذیرى بستگـى به ویژگیهاى اخلاقـى و روانشناختـى مجاوریـن دارد و اگر شکل صمیمانه اى از ارتباط را با همسایه ها پـدید آوریـم شرایط زیستى و خصال و خلق و خـوى همسایگان قادرند نارساییهاى عاطفى را ترمیـم نموده و استحکام مناسبات رفتارى و مستمر با همسایگان گـروهـى را به وجـود آورد که هر یک از آنان موظف به صیانت یکدیگرند و در تقـویت هـم مى کوشند و محیطى که کـودکان در آن رشد مى یابند از امنیت روانى بیشتر برخوردار بـوده و به ابراز محبت و احساسات مثبت و مـودت شایسته آغشته مـى گردد. البته پیـونـد با همسایگان بایـد از مرزهاى مصلحت جـویـى و منفعت طلبـى فـراتـر رود و پـرتـوى از معنـویت در آن تجلـى کند.
عاطفه و اجتماع دعوت به ارتباط اجتماعى و انـس با افـراد بـا صـراحت و به صـورت مستقل جز از ناحیه پیامبـران(ع) و در قالب مفاهیـم ارزشـى و تعلیمات آسمانـى از منبع دیگرى آغاز نشده و بدون شک آییـن حیات بخـش اسلام تنها دینـى است که به طـور صریح پایه دعوت خود را بر اجتماع نهاده و در هیچ یک از شوون خـود ایـن موضوع را از یاد نبـرده است.(1) قرآن کریـم اصل اجتماعى بـودن را در نظر داشته و در آیات متعددى بـا صـراحت و تـإکیـد انسانها را به اتحاد, انسجام و تشکل دعوت کـرده و آنان را از انزواطلبـى و پراکندگى و اختلاف برحذر داشته است.(2) نیاز به اجتماعى بـودن و حضـور در جمع از بدو تـولد در کودک وجـود دارد اما او در نخستیـن مراحل حیات زیستى قادر نیست با اطرافیان ارتباط برقرار نماید و وقتـى فرد براى رسیـدن به هدفـى معیـن نیاز به وجـود دیگران داشته باشد گفته مـى شـود رفتارش حاوى محرک اجتماعى است. علاقه مند بـودن به زندگى با افراد همنوع را مى توان محرک معاشرت طلبى نامید. اگر انسان بخواهد در انزوا زندگـى کنـد وضع غیر عادى خـواهد داشت. اگرچه نیاز به معاشرت از همان دوران کـودکـى در نهاد فرد پدید مىآید ولـى قبل از آنکه ذاتى باشد اکتسابـى است و تحت تإثیر رابطه با دیگران و سنتهاى فرهنگى محیطى که در آن زندگى مـى کند متفاوت خـواهد بـود و شکل زندگـى اجتماعى در تنظیـم, اصلاح و جهت گیـرى رفتـار افـراد مـوثـر است.(3) کنشها و واکنشها یکـى از شـاخه هاى دانـش روانشناسى به ((روانشناسـى اجتماعى))(4) مـوسـوم است که مى کـوشد چگـونگى تإثیر حضـور واقعى یا ضمنـى دیگران را بـر افکار, احساسات و رفتار فرد و نیز وابستگـى متقابل رفتار بیـن افراد را بـررسـى کنـد. افراد همسایه همان گـونه که در مجاور یکدیگر زندگى مى کنند به طـور ضمنى و غیر مستقیـم بر حالات عاطفـى و اخلاقى یکدیگر تإثیر مى بخشند و هر فرد در مقابل کنش همسایگان واکنش نشان مى دهد که ایـن رفتار به طور متقابل مى تـواند خصوصیات اخلاقى و اجتماعى اهل محلى را ترسیـم کند و بروز دهد. همچنین اعمال ذهنـى و هنجارهاى انتقال یافته در بیـن همسایگان ضمـن تبادل, کـودکان را تحت تإثیر قرار مى دهد که گاهى ایـن روابط انفعالى است و در مـواردى بـر حسب تعهد و وجـدان اجتمـاعى صـورت مـى گیرد.
همسایگان در پیـدایـش بـرخـى نابسامانیهاى اجتماعى و حتـى مشکلات رفتـارى دخـالت دارند و فرزندان از طریق تلقیـن پذیرى, تلقید و نظاره آن خصوصیات آنان را به خود انتقال مـى دهنـد و در واقع معمار شخصیت کـودکان یک خـانـواده, مناسبـات رفتـارى همسایگان نیز خـواهد بـود. در بررسى دیدگاههاى همسایگان نمى تـوان در اغلب موارد حق را منحصر به اکثریت دانست و نبایـد ایـن خـوف و بیـم را به دل راه داد که در نظرات و داوریهاى خـویـش تنهاییـم یا قلیلـى از آن حمایت مى کنند. روانشناسان بر ایـن واقعیت اذعان دارند که هر گروه به طـور بالقـوه بـى وجدان و شر باقى مى ماند مگر آنکه فرد فـرد اعضاى گـروه مسـوولیت اخلاقـى خـود را در کل آن مجمـوعه احساس کنند.(6) پژوهشهاى روانشناختى موید ایـن واقعیت است که وقتـى محیط پیرامـون وضع ناگـوار و پستى داشته باشد نتایج آزمـون هوشى وخیـم مى گردد(7) و مهمتر از ایـن, آنکه رشد هیجانى و عاطفـى افراد به میزان ارتباط او با افراد بستگى خـواهد داشت و ایـن نکته, اهمیت انتخاب و گزینـش همسایه و ضـرورت ارتباط صمیمـى با همسایگان شایسته را مسلـم مى نماید. چارلز هورتـن کـولى
C.H.COOLEY) ) عقیده دارد همسایگان جزو گروههایـى هستند که به منزله پرورشگاه طبیعت انسانـى به شمار مـى روند که در آنها احساسـات پـایه اى, ضـرورى, وفـادارى و تـوجه به دیگـران آمـوخته مـى شـود و همسـایگان با روابط متقـابل چهره به چهره, مناسبـات عاطفـى و هماننـدى و همکارى نزدیک در تربیت اجتماعى و رشد عاطفـى یکدیگر مـى کـوشند.(8) در واقع همسایگان به حالتـى ناخـودآگاه رفتار یکدیگر را همانندسازى مـى کنند و روحیه فردى به شـدت از افکار جمعى تإثیر مـى پذیرد. از ایـن لحاظ در محلاتـى که همسایگان دچار کشمکشهاى رفتارى و نزاع مـى باشند, آرامـش روانـى افراد به مخاطره افکنده شده و از اختلالات عصبـى, فشارهاى روحـى و نابسامانیهاى عاطفـى رنج مى برند و چنیـن آشفتگى روانى و عدم نشاط روحـى مـى تـواند حتى سلامتى جسمانى و زیستـى افراد ساکـن در آن محله را دچار تهدید نماید. گروهـى از پژوهشگران با استفاده از مصاحبه اقدام به تحقیق بر روى هفت هزار نفر که داراى سبکهاى زندگـى متفاوت بـودند کردند و تمرکز خاصـى بر روى نیرومندى شبکه حمایت اجتماعى آنان نمودند. در یک سـو افراد نگـون بختى وجـود داشتند که از حمایت دوستان و همسایگان خیلى کـم برخوردار بـودند و در سویى دیگر انسانهایـى دیده مـى شـدند که با شبکه اجتماعى پرقـدرتـى شامل پیـوندهاى نزدیک و صمیمـى خـانـوادگـى دوستـان و همسـایگان سـرشـار از عطـوفت در ارتبـاط بـودنـد.
نه سال پـس از این سنجـش, پژوهشگران به سراغ آنان رفتند تا ببینند ایـن دو گروه از لحـاظ سلامتـى فیزیکـى و روحـى در چه حـالـى هستند.
نتایج به دست آمـده بسیار اعجابآور بـود. تنها 10% مردان میانسالـى که بالاتریـن پیـوندهاى اجتماعى را داشتند ظرف این مدت فـوت کرده بـودند اما ایـن میزان براى مردانـى که ارتباط اجتماعى و عاطفى ضعیفـى داشتنـد 31% بـود. در مـورد زنان نیز ارقام مذکور با اندکى نوسان قابل مشاهده بود. ایـن بررسى نشان مى دهد که افسردگى ناشـى از احساس تنهایى و انزواى اجتماعى و قطع رابطه با خـویشاوندان و همسایگان مـى تـواند عواقب مرگبار داشته باشد و میزان امید به زندگـى را به نحـو محسـوس و قابل ملاحظه اى تقلیل دهد.(9) به همیـن دلیل در منابع روایى تشیع تإکید شده براى افزایـش عمـر و شادابـى و سلامتـى, با خـویشاونـدان و دوستان و همسایگان ارتبـاط تنگاتنگ و مستحکمى داشته باشیم.
منـوهیـن
Menuhin) ) هنرمند اروپایى اعتراف مى کند تمام گروههاى قـومـى باید براى بهتـر درک نمـودن همسایگان بکـوشنـد; زیـرا جنگ اغلب بیـن سـرزمینهاى همسایه رخ مـى دهـد. اکنـون زمان آن است که جهان دریابـد که باید با همسایه ها دوست بـود نه دشمـن.(10) جامعه شناسان بر ایـن باورند از تجمع افراد, شعور اجتماعى پدید مىآید و ((امیل دورکیـم)) در کتـاب ((تقسیـم کـار اجتمـاعى)) مـى گـوید:
بزرگتریـن بخـش حالات شعورى ما ناشى از طبیعت روانى به طور کلى نبوده بلکه نتیجه چگـونگى پیـوندى است که آدمیان با یکدیگر برقرار مى نمایند و دانشمند دیگرى گفته است آگاهى از خود, از بینش و دانـش دیگران منفک نخواهد. ((ژان پیاژه)) روانشناس مشهور روح فردى و جمعى را به هـم پیـوند داده و تإثیر رفتارهاى افراد ساکـن در مجاورت خانـواده ها را در ویژگیهاى رفتـارى کـودکان امـر مسلمـى دانسته است.(11) توشه تحکیـم اخـوت آییـن حیات بخـش اسلام که از منبع فیاض وحى تـوسط رسول اکرم(ص) براى هـدایت جامعه وضع شـده و بر فطرتها و بنیانهاى خردمنـدانه استـوار بـوده و نسبت به ابعاد گـوناگـون فکـرى و عاطفـى و اجتماعى افـراد اشـراف کامل دارد, به منظور استحکام رشته هاى بـرادرى و تحکیـم اخـوت همسایگان دستـورات کامل و جـامعى صادر نموده و پیروان خود را به آنچه که بهبودى این روابط را تضمیـن مى نماید امر کرده و آنان را از امـورى که کمتـرین خلل به ایـن روابط وارد کنـد بـرحذر داشته است. تبعیت از تـوصیه هاى دینى و اخلاقـى که در فرهنگ قرآن و عترت ریشه دارد صفاى معنـوى و عطر روحانى در مناسبات افراد به وجـود مـىآورد که ثمرات ارزشمند آن در ابعاد گوناگـون زنـدگـى جـوامع انسانـى انکارناپذیر است. از دیدگاه اسلام هر فرد مسلمان بایـد قلمرو برخـوردار بـودن از نعمتهاى الهى و تسهیلات مادى و فرهنگـى و نیز همکارى و همیارى را از چهاردیـوارى خانه مسکـونى خـویـش به محیط پیرامـون و محله اى که در آن سکـونت دارد سـرایت دهـد و در معاشرتها مراعات حال همسایگان را جـدى بگیرد و بر این باور باشد هر گـونه مناسبات رفتارى, اخلاقـى با مجاوریـن در پرونده اعمالـش ضبط گشته و سعادت یا شقاوتـش در آخرت به چنیـن مسایلى نیز بستگى دارد. براى بهبـودى به کنترل روابط متقابل انسانى, احکام بخصـوصى در اسلام وجـود دارد که در صـورت اجـراى آنها نخست ثـواب زیادى متـوجه حال اشخاص مـى گـردد و در مـرحله بعدى محبت مـردم نسبت به اسلام و مسلمیـن جلب شـده و دشـواریهاى اخلاقـى همسایگان برطرف مى شـود و در نهایت شادمانى خانواده ها فراهـم مى گردد. اهمیت ایـن قـوانیـن هنگامى روشـن مـى گردد که اسلام روحیه فرد را نسبت به مصالح همسایگان آن چنان تقـویت و ترغیب مى نماید که به هنگام تصادم منافع شخصـى با برنامه هاى افراد همسایه از حق مسلـم خویـش چشـم پـوشیده و با حالتى از فداکارى, تسلیـم و خرسندى نسبت به رفع امـور آنان اهتمام مـى ورزد. البته مشروط بر آنکه مصالح همسایگان بر محـور حق و عدالت و درستـى و راستـى بـاشـد. چنیـن گذشتـى تجـویز شـده است.
در سى و ششمیـن آیه از سوره نسإ, خداوند از انسان مسلمان معتقد مى خواهد پـس از اطاعت و عبـادت پـروردگار, حق بنـدگان دیگـر و آداب معاشـرت را رعایت کنـد و در واقع, خداوند نسبت به حق خـویـش و حقوق دیگران ده فرمان بسیار مهم صادر کرده که بند ششـم و هفتـم در باره همسایگان نزدیک و دور است و بر اساس مضامین ایـن آیه, اولا رعایت حقوق آنان عملى ساختـن دستور واجب الهى است و ثانیا در ردیف پرستش او و شرک نورزیدن به پروردگار آمده است.
این دستـور بزرگ و درخشان اسلامى متضمـن فوایدى است که اگر از سـوى مسلمیـن عملى شـود بسیارى از مشکلات جـوامعى که در مجاور یکدیگر سکـونت دارند حل خـواهد شد. و نیز بایـد در نظر داشت چنیـن احسانـى, اداى تکلیف و اجراى فرمان خـداونـد است و باید به قصد قربت و در متـن تـوحید عملى صورت گیرد و انگیزه هاى عقیدتى در تقویت آن دخالت داشته باشـد. ارتباط شایسته خانـواده ها با همسایگان و خـوشـرفتارى بـا آنـان به حـدى در فـرهنگ اهل بیت(ع) اهمیت دارد که حضـرت امـام رضـا(ع) در سخنـى گهربار ایـن ویژگـى را از جمله اهداف بعثت حضرت محمـد(ص) برشمرده و فرمـوده انـد خـویشتـن دار باشید, از کوشـش در راه حق باز نایستید, امانت مردم را به آنان باز گردانید, راستگو باشید و با همسایگان خـوشرفتارى کنید. اینها برنامه هایى است که رسـول اکرم(ص) به خاطر آنها مبعوث به رسالت شده اند.(12) حضرت علـى(ع) در بیانـى جاودانه مـى فرمایند: شیعیان ما کسانـى هستند که به خاطر ولایت ما نسبت به یکدیگر فضل و بخشـش مـى کنند ... مایه برکت همسایگان هستنـد و با معاشران خـود در صلح و صفا به سر مـى برنـد.(13) و نیز روایت شـده که مکارم اخلاق ده چیز است که یکـى از آنها حمایت از همسایه مـى باشـد. (14) حضرت علـى(ع) چهار خصلت را برشمرده که اگر کسـى آنها را مـراعات کنـد اهل بهشت است که یکـى از آنها خوشخـویـى با همسایگان است.(15) امام صادق(ع) نیکـرفتارى بـا همسایگان را بعد از نماز و در ردیف اقامه آن در مسجـد ذکـر کـرده است: ((علیکـم بـالصلـوه فـى المسـاجـد و حسـن الجوار للناس)).(16) از این سخنان چنیـن استنباط مـى گردد که در ایجاد مناسبات اخلاقـى و رفتـارى با همسـایگـان بـایـد جـدیت به خـرج داده و رابطه بـا آنـان را مستحکـم گردانیده, حقوقشان را مراعات کرده و آرامـش مجاوریـن را در حد وسع و توان خویـش فراهـم سازیم و ایـن وظیفه شرعى, اسلامى و انسانى ماست. خانـم هیام عطوى, از زنان شاخص و مبارز لبنانى که مردى ایرانـى را به همسرى بـرگزیـده و سالهاست به ایران مهاجرت کرده است طـى خاطره اى مى گـوید: یکى از اساتیدم به منزل ما آمده بـود ولى قبل از آن در خانه روبه رو را زده و از اهل آن احوالپرسى کرده بـود. چون به خانه ما آمد پرسیدم: حال همسایه ما چطـور بـود؟ با ناراحتـى شـدید به من گفت: از مـن مـى پرسـى حال همسایه تو چطور است؟! گفتـم: بله استاد, چطـور مگر؟ گفت: تـو باید بروى بپرسـى و وظیفه تـوست که بـدانـى. گفتـم: آنان فرهنگ مختص خـود را دارند و احساس مى کنـم مایل نباشند با آنان مراوده داشته باشـم. گفت: دوست نداشته باشند, ولى وظیفه اسلامى تـو ایـن است که در را بزنى و از پشت آن احوال همسایه را بپرسى و بگویى آیا مشکلى ندارید؟ با کمبودى مواجه نیستید؟ اسلام ایـن را از ما مى خواهد و گرنه در مسلمانى ما کاستى دیده مى شود. نباید سر بر زمیـن بگذاریـم در حالى که از وضع همسـایه آگاهـى نـداریـم.(17) آرى اسلام دیـن محبت, صفا و مـودت است و از خشونت بیزار بوده و در پى آن است که در بیـن پیروانـش نشاط پدید آورده و دیگران را از ایـن شادى محظوظ نماید. سفارشهاى آسمانـى از حضرت محمـد(ص) پرسیـدنـد: در امـوال انسان مسلمان غیـر از امـور واجب چـون زکات و ... حق دیگـرى وجـود دارد؟
فـرمـود: آرى و افزود: نیکـى به بستگانـى که قهر کـرده انـد و پیـونـد با همسایه مسلمان. و در ادامه افزود: ((مازال جبرئیل یوصینى بالجار حتى ظنت انه سیـورثه)) یعنـى آنچنان دائما جبـرئیل به مـن در مورد همسایه سفارش مـى نمـود که گمان کردم همسایه را وارث همسایه خود خـواهد گردانید.(18) عبدالله بـن عباس خاطرنشان نموده است چنـد روزى قبل از فرا رسیـدن رحلت حضرت پیامبر(ص) آن وجـود گرامـى بـراى ما خطبه اى ایراد نمودند و در آن چنان مـوعظه اى کردنـد که چشمها پـر از اشک گردیـد, قلبها به طپـش درآمد و لرزه بر اندام حاضریـن مستـولى گردید و از مقدمه چینیها و تمهیدات پیامبر(ص) براى برپایى چنیـن جلسه اى برمىآید که آن بزرگوار در نظر دارد در واپسیـن روزهاى حیات دنیـوى براى اصحابـى که از فرشتگان برترنـد و افرادى که وارسته و مـومننـد و در محفلـى که فـرشتگان حضـور دارنـد مطالب مهمـى را به سمع حاضـران برساننـد. در ایـن خطبه و در چهار فـراز آن, پیامبـر اکـرم(ص) در مـورد همسایگان نکاتى را یادآور مى شوند و اصحاب و پیروان خویـش را از آزار رسانیدن به همسایه برحذر مى دارند.(19) حاتـم طایى از بزرگان عرب و مردى سخى و بلندنظر بـود و از اینکه نسبت به همسایگان خدمت مى نمـود و حـوائج آنان را برآورده مى ساخت لذت مـى برد. وى قبل از آنکه به شرف ملاقات با رسـول اکرم(ص) نایل گردد, سراى فانى را وداع گفت و پس از مرگـش ریاست قبیله ((طى)) که به عهده اش بود به فرزند وى, یعنى ((عدى)) رسید که سخاوت و خوشخـویى با معاشران و مجاوران و فقیران را ادامه داد.
در سال نهم هجـرت دودمان حاتـم طائى که تسلیـم اسلام نشـده بـودنـد بـا مجـاهـدت رزمندگان اسلام به رهبرى حضرت على(ع) مقهور مسلمانان گشته ولـى دختر حاتـم طایـى ((سفانه)) که زنى سخنـور و ادیب بـود همراه با گروهى از زنان قبیله طى اسیر شد.
چون اسیران و غنایم را به مدینه آوردند دختر حاتـم از رسول اکرم(ص) خواست تا او را به دلیل اخلاق خوب پـدر و سخاوت او و امـدادرسانـى به همسایگان و خـویشاوندان آزاد نماید. پیامبر اکرم(ص) به جهت ارج نهادن به چنیـن ارزشهایى دستور فرمود او را آزاد نمایند و با کاروانى از خـویشاوندانـش روانه شام سازند و به برادرش عدى که از نزد سپاهیان اسلام به شام گریخته بـود تحـویل دهند. چـون سفانه از برخـورد شایسته خاتـم رسـولان سخـن آورد عدى به مـدینه آمـد و اسلام آورد و در رکاب حضـرت على(ع) در جنگهاى متعدد از خـود رشادتها بروز داد. راستـى که نیکى به همسایه چه برکات ارزشمندى به همراه مـىآورد.(20) تـوصیه هاى نـورانى و نیز از امام صادق(ع) روایت شده که فاطمه زهرا(س) شکوه اى نزد رسول خدا(ص) برد. پـس آن حضرت ورقه اى به دخت دلبندش مرحمت فرمود و افزود: مضامیـن آن را فراگیر. در آن متـن آمده بود هر کـس به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد همسایگان را مـورد ایذإ قرار نمى دهد, مهمان را گرامى داشته و سخن نیکو بگوید یا سکوت اختیار نماید.(21) از ابـن مسعود نیز نقل شده: شخصـى به محضر آن بانـوى نمـونه اسلام شرفیاب گردید و عرض کرد: آیا از پدرتان نزدتان چیزى باقـى است؟ ایشان فرمـود: اى کنیزک آن چـوب تر را برایـم بیاور. کنیز پـس از تفحصى که مدتى به درازا کشید چـوب نوشته اى را یافت که بر آن نوشته بـود: رسـول خدا(ص) فرمـوده است: هر کـس همسایه از دست او ایمـن نباشد از ایمان محـروم است و یقیـن داشتـن به روز واپسیـن مانع آزار رسانیـدن به همسـایه مـى شـود. در متـن این روایت آمـده که فاطمه زهـرا(س) ارزش ایـن نـوشته را معادل حسـن(ع) و حسین(ع) دانسته زیرا سخنان آخرین فرستاده الهى و توصیه هاى خاتم رسولان بر آن نقـش بسته بـود.(22) نخستیـن پیشواى شیعیان در خطبه معروف قاصعه, در سخنى جـاویـدان از تعصبهاى غلط و افتخـارات بیهوده و مبـاهات بـى معنا به شـدت انتقاد مى کند و مى فرماید: اگر کسـى مى خـواهد تعصب به خرج دهد باید کردار پسندیده, خصال نیکـو و خلق مستحسـن را ملاک و میزان فضیلت قـرار دهـد.
بعد حضـرت(ع) در فـرازى از خطبه مـى افزاید: به صفات حمیـده و اخلاق کریمه مباهات نمایید. و به دنبال ایـن سخـن برخـى از خصلتهاى نیکـو را که سزاوار است انسانـى داشته باشـد بر مـى شمارد که نخستین ایـن حالات خـوب از دیدگاه حضرت(ع) حفظ حقـوق همسایه و مراعات حال او است: ((مـن الحفظ للجـوار)).(23) همام که از اصحاب حضرت على(ع) بـود از پیشگاه آن حضرت خـواست اوصاف پرهیزگاران را برایـش چنان برشمارد که گـویى آنان را با چشـم مى نگرد. یکى از صفات پرهیزگاران که در ایـن خطبه بدان اشاره گـردیـده زیان نرسانـدن به همسایه است: ((و لا یضار بالجار))(24) در رساله حقـوق امام سجاد(ع) پنجاه و یک حق مطرح شده که هر مسلمانـى ملزم به اداى آنهاست و در فرازى از این متـن متقـن, فرموده است: اما حق همسایه حفظ او است در نهان و تکریم وى در عیان و حمایتش در صورتى که مورد ستـم واقع شود و اگر احتمال تإثیر اندرز مى دهى او را موعظه کنى, در وقت سختیها وى را رها ننمایى و از خطا و جرمـش درگذرى و بـا او بزرگـوارانه معاشـرت کنـى (و لا قـوه الا بـالله).
چهل و چهارمیـن دعاى صحیفه سجادیه مـربـوط به هنگام دخـول ماه مبارک رمضان است.
در بخشى از ایـن دعا امام(ع) از خداوند مى خـواهد که به او تـوفیق دهد با همسایه به فضل و بخشـش رفتار کرده و در رفع نیازها و کمک به فقیرانشان اقـدام نمایـد و در مقـابل آزارشـان از در نیکـى و خـوشـى درآیـد.
ادامه دارد.
پى نوشت ها:
1ـ روابط اجتمـاعى در اسلام, علامه طبـاطبـایى, ص8.
2ـ نک: سـوره آل عمـران, آیه 105, سـوره انعام, آیـات 152 و 159.
3ـ مقـدمه اى بـر روانشنـاسـى عمـومـى, رضـا شـاپـوریـان, ص202 ـ 201.
PSYCHOLGLE SOCIALE .8 5ـ در ایـن مـورد بنگرید به کتابهایـى چـون روانشناسـى اجتماعى از آغاز تا کنون, گـوردون دبیلو آلیورت و ... ترجمه محمدتقى منشى طـوسى, ص20 و روانشناسى اجتماعى تجربى, رابرت جى, زایـونک, ترجمه محمـود ایروانى, ص18.
6ـ روانشنـاسـى شـرایت, ام. اسکـات پک. تـرجمه علـى مفتخر, ص351.
7ـ روانشناسـى اجتماعى, اتـوکلایـن بـرگ, تـرجمه علـى محمـد کاردان, ج اول, ص296.
8ـ درآمـدى بـر روانشنـاسـى اجتمـاعى, هـدایت الله ستـوده, ص118 117.
9ـ روانشناسـى شارى, مایکل آیزنک, تـرجمه مهرداد فیروزبخت و خشایار بیگـى, ص202 ـ 201.
10ـ روزنـامه همشهرى, 22 اسفنـد 1375, شمـاره 1216.
11ـ مسـایل روانشناسـى جمعى و روانشناسـى اجتمـاعى, بـاستیـد, بـوریکـو, پیاژه, دوفـرن, ستـوتزل و لـوفـوبـر, تـرجمه علـى محمـد کاردان, ص9 و 24.
12ـ سیرى در نماز, حسین انصاریان, ص23.
13ـ کافى, ج3, ص333.
14ـ تاریخ یعقوبى, ج2, ص202 و 201.
15ـ سفینه البحار, حاج شیخ عباس قمى, ماده رحـم, و نیز لئالى الاخبار, تـویسرکانى, ج3, ص9.
16ـ امالى شیخ مفید, ص205.
17ـ ماهنامه نیستان, گفتگـو با خانـم هیام عطـوىلبنانـى, رضیه میـرعنایت, دىماه 1376, شماره 28, ص11.
18ـ لئالـى الاخبـار, تـویسـرکـانـى, ج3, ص5, سفینه البحـار, ج1, ص413 4147, نخبه الانـوار فى هدایه الابرار, مـولـوى همدانى, ص77, تنبیه الغافلیـن, ص;106 نهج الفصاحه, ص546.
19ـ عرفـان اسلامـى, حسیـن انصـاریان, ج3, ص173.
20ـ نک: الاصابه فـى تمییز الصحابه, ج2, ص460 و نیز ج4, ص;322 زهـرالـربیع, ص89, مجالس المومنین, ج اول, ص646.
21ـ الکـافـى, ج2, ص;667 المحجه البیضـإ, ج3, ص426, وافى, ج1, ص350.
22ـ سفینه البحـار, ج اول, حـدیث فـاطمه زهـرا(س).
23ـ نهج البلاغه, خطبه قاصعه (19) و نیز ایـن عبارت با مضمـونى دیگر در غررالحکـم آمده است: ((تعصبوا لخلال الحمد مـن الحفظ للجار ...)) 24ـ نهج البلاغه, خطبه همام (193).