مشاور شما

نویسنده


مشاور شما

دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره:
برادر رضا.ن ـ اصفهان
برادر م.م ـ نائین
خواهرM.DP ـ شاهرود
خواهر ص.ک ـ فارس
خواهرM.M ـ قم
خواهر ا.ن ـ ماسال سبز
خواهر ط.ل ـ نائین
برادر ع.م ـ خوزستان
خواهر عاطفه.ب ـ شیراز
خواهر ف.د ـ کرمان
خواهرF.R ـ شاهرود
خواهر ه. معصومى ـ تالش

آیا خواهرم طلاق بگیرد؟
بـرادر رضا.ن ـ اصفهان
خـواهـرى دارم بیست و پنج ساله و 6 ماه از ازدواج او بـا پسر یکـى از همکاران پدرم مـى گذرد. ایـن ازدواج تنها به صرف آشنایـى پـدرمان با همکـار خـود انجـام گـرفته و هیچ تحقیقـى پیـرامـون وضعیت داماد و خـانـواده او نکرده ایم. بعد از ازدواج به نکات ناخوشایندى پى بردیـم, اولا دامادمان کار مناسب و تحصیل کـافـى نـدارد. او به زحمت تـا دوم راهنمایـى درس خـوانـده است. مطلقـا اراده اى براى انجام کارهاى خـود حتى مسـوولیتهاى روزمره نداشته و تمام کارهایـش بایستى با دستـور و نظارت پدرش باشد. او حتى قادر به انجام یک خرید کـوچک نیست.
او افت شدید خود را به دلیل کتکهاى زیادى که در کودکى و نوجـوانى از پدرش خورده مـى دانـد. بـا ابـراز نگـرانـى خـواهـرم در ایـن مـورد, او پـرخاشگـرى مـى کنـد.
در خانواده خـود نیز جایگاهى ندارد و کسـى براى او ارزشى قایل نیست. هـم اکنـون پدرم به دنبال گرفتـن طلاق خواهرم است, نصیحتهایى هم که خواهرمان به همسرش مى کند سـودى نـداشته است. آیـا او مـى تـوانـد چنیـن زنـدگـى را تحمل کند؟
بـرادر محتـرم! مشکل خـواهـر شمـا ریشه در مسـایلـى چنـد دارد:
1ـ نحـوه انتخاب همسر از عناصر مهم شروع یک زندگـى مشترک است و در مـورد خـواهر مظلـوم شما متإسفانه ایـن رکـن مهم که در شریعت اسلام نیز بسیار بدان سفارش شده تـوجهى نشـده است. پدرتان تنها به صرف همکار بـودن با پـدر داماد, فرزنـد او را براى دخترش برگزیـده است, بـدون آنکه هیچ شناختـى از داماد خـویـش داشته باشـد.
2ـ خواهر شما هر چنـد در سنـى به سر مـى برد که انتظار برخـورد سنجیـده ترى از او مـى رود و مـى تـوانست چنیـن مسإله مهم و بارزى را در چنـد جلسه صحبت (بـا نظارت خانواده) و برخورد با همسر آینده خویـش تا حدى پى ببرد, او نیز چشـم و گوش بسته به چنیـن انتخابى پاسخ مثبت داده است. البته ما نمى دانیـم آیا در محیط خانـواده شما چنیـن امکانى فراهم بوده است یا خیر؟ اگر فراهم بوده خواهرتان نیز مقصر است و اگر نبـوده, مسـوولیت پدرتان چند برابر است؟ یعنـى هم انتخاب از سر جهل و هـم اجبـار به یک انتخـاب. اگـر بتـوان راهـى بـراى تغییـر وضع مـوجـود خـواهـر و شوهرخواهرتان یافت که زندگى مشترکشان حفظ شود بهتر است. مثلا اگر بتـوانید او را با تغییر محل سکـونت از خانـواده جدا ساخته و فرصتهایـى در اختیار او قرار دهید تا بتواند به طـور مستقل عمل کند و تـوان ابراز وجـود خـود را بیازماید و تقویت کند مفید است. در غیر این صـورت اگر وضع بدیـن منـوال که تـوصیف نمـوده اید پیـش برود, قبل از آنکه بچه هایى به ایـن خانـواده اضافه شـوند و به آتشى که بزرگترها افروخته اند, بسـوزند آنچه را که پدر تصمیـم گرفته عمل کنید. اما باز هـم تإکید مى کنیم مبادا همان طور که در انجام ازدواج, پدر عجـولانه تصمیـم گرفت و عمل کرد, ایـن بار نیز در انجام طلاق عجله به خرج دهـد و بعد از آن باز پشیمانـى بیشتـر و حسـرتـى افزونتـر گـریبـانگیـر خـواهـر و خـانـواده تـان شـود.خـدانگهدارتـان.
کمبـودهاى زیادى در زنـدگـى دارم بـرادر م.م ـ نائیـن پسرى 16 ساله هستـم که در خانواده فقیرى زندگى مى کنم و کمبودهاى زیادى در زندگى احساس مى کنـم. اکثر اوقات تنها و گوشه گیرم. دوستان زیادى ندارم. مـن اهل مسجد و نمازم ولى با چندتایى هـم که برخـورد کردم بـى بند و بار بـودند و زود از آنها بریدم. از کـودکى عادت زشتى پیدا کردم و بعد از رهایـى از آن, کشـش عجیبـى نسبت به کـوچکترها پیـدا کرده ام.
مشکلات مالـى شـدیـدا گـریبانگیر خانـواده ماست و در خانه ما نیز اغلب درگیـرى و دعواست. احساس حقارت نیز از سویى دیگر آزارم مى دهد. چـون سر و وضع مناسبى ندارم در مقـابل تمسخـر و فخـرفـروشـى دیگـران عذاب مـى کشـم.
برادر محترم! متإسفانه هنوز هستند خانـواده هایـى که به دلیل مشکلات عدیده مالـى و اقتصادى تحت فشار قرار داشته و نمى توانند شرایط مطلوب فرزندان خویش را فراهـم کننـد. اما ایـن دلیل نمـى شـود که به خاطر فقر خـود از نگاههاى متکبرانه دیگران بهراسید یا شرم کنید.
بسیارى از مسـوولیـن کنونى مملکت ما و بسیارى از بزرگان علوم دینى هـم در شرایط سخت اقتصادى زندگى کردند, با دشـواریها مبارزه نمـوده و با تقـویت نیروى ایمان, خـود بـر مشکلات متعدد خـود فـایق آمـدنـد و چه بسیار کسـانـى که در نـاز و نعمت غوطه ورند و در نهایت دست خالـى تر از شماهایـى مـى مانند که تنها به خـداى خـود و نیـروى ایمـان خـود و بـازوهـاى پـرتـوان خـویـش اتکـا داریـد.
از هر لحظه غصه و رنج نداشتـن خود, شعله هاى خشـم مقدس خویش علیه فقر و بى عدالتى در جهان را فروزان تر کنید و بر توان پاهاى خـود براى حرکتى استـوارتر بیفزایید.
اگـر امید و ایمان خویـش را حفظ کنید به بسیارى از ایـن نـداشتنها دست خـواهیـد یافت. براى جبران محدودیتهاى مالـى یکـى از راههاى صحیح ایـن است که شما همچـون بسیارى از پسرهاى همسال خـود در اوقات فراغت یا تعطیلات در محیطى سالـم و با نظر خانواده کارى براى خود پیدا کنید که هم از بیکارى و عوارض آن مصون بمانید و هـم امکاناتى مالى براى خود فراهم آورید.
در مـورد مشکلات دیگر و رفتارهاى ناهنجارتان یا تنهایـى مفرط چند تـوصیه داریـم.
ـ پـرداختـن جـدى و مستمـر به ورزش که بـرایتـان چنـد سـود دارد. ورزش نیرو و تواناییهاى خفته جسمى و روانى شما را بیدار مى کند. هم باعث کمرنگ شدن و از بیـن رفتـن رفتارهاى انحرافى در شما و هـم موجب شکوفا شدن تـواناییهاى فکرى و جسمى و سلامت نفـس شمـا مـى شـود و از حـالت کنـدى و خمـودگـى خـارج مـى کند.
از طـرف دیگـر شـرایط مناسبـى را فـراهـم مـى کنـد تا با پسـرهاى همسال خـود بـا تـوانمنـدیها و خصـوصیات دیگـر آشنا شـویـد و طیف دوستان خـود را گستـرش دهیـد.
ـ از آنجا که علاقه به رفتـن به مسجد دارید, بچه هاى مسجد مى تـوانند دوستان خوب و صـالحـى بـراى شمـا و پـر کـردن لحظه هـاى تنهایـى تـان بـاشنـد.
شما به دنبال پیدا کردن صمیمیت و همـدلـى در رابطه با دیگران هستید. و در رابطه با دیگران براى رسیدن به ایـن هدف یکى از مقدمات اصلى آن نزدیک شدن افراد به هم و در کنار هم قرار گرفتـن است. هر چه رفت و آمد و مجالست خود را با بچه هاى مسجد یا افراد شایسته اى که در محیط ورزشگاه با آنها آشنا مـى شـوید بیشتر کنید, بیشتر به آن صمیمیت و همـدلـى که مـى خـواهیـد دست مـى یـابید.
از ایـن طریق, هم دوستانـى خوب و صمیمـى و همـدل پیدا خـواهیـد کرد و هـم از آن گرایـش غیر عادى که مى تـواند موجبات انحراف را برایتان فراهـم کند, رها خـواهید شد. خداوند یاورتان.

توبه کنید, خداوند مى پذیرد
خواهرM.DP ـ شاهرود خواهر گرامى!
به صـرف تغییـر ظاهـرى هـر عضـو نمـى تـوان حمل به ضایعه اى حتمـى نمـود و قبل از اطمینان به ضایعه اى بـى دلیل نگران شد. قبل از هر قضاوتى ابتدا بایستـى به متخصص زنـان مـراجعه نمـاییـد و نظر ایشـان را جـویـا شـوید.
گاهى عفـونتهاى شدید و مزمـن و درمان نشده نیز به دلیل چسبندگـى که ایجاد مى کند ممکـن است تغییرات ظاهرى در ناحیه یاد شده را ایجاد نماید. در ایـن صـورت درمان دارویى و رعایت بهداشت ضرورت حتمى دارد.
در مـورد سـوال دوم شما باید عرض کنیـم, خداوند هیچ گاه بنده اى که با دل خاشع و پشیمان از بـى وفایى و عهدشکنـى, رو به او آورده را رد نمـى کند. بخصـوص اگر ایـن بنده پشیمان و تائب, جوان باشد. خداوند توبه جوان را از عبادت پیر فرتـوت بیشتر دوست دارد.
خداوند ستار العیـوب است. بخشنده و مهربان است, تنها یک چیز است که خشـم خداوند را برمى انگیزد و دیگر پوشاننده عیب ما نخواهد بـود و آن تکرار عهدشکنى و شکستـن تـوبه است. یعنـى در واقع آنچه که مـا را مفتضح مـى کنـد, پـرده هـا را مى درد و آبـرویمان را به بـاد مـى دهـد و ما را از خـدا دور مـى کنـد, اعمـال خـود مـاست.
وقتـى شما بـدانید که چه گناه عظیمـى مرتکب شـده ایـد و از تکـرار آن شـرم و ابا داشته باشید, دامـن لطف و رحمت خـداوند پذیراى شما خـواهد بـود و به واسطه ایـن توبه واقعى خداوند مهربان نه تنها پوشاننده عیب و گناهان گذشته شما خواهد بـود, بلکه شما را عزیزتر از آنچه که قبلا بـودید مى گرداند. دعاى ((تـوابیـن)) از دعاى خمـس عشر در مفاتیح الجنان که از حضرت امام سجاد(ع) نقل شـده است و دعاى کمیل به روشنى بیشتر پاسخ شما را خواهد داد.
حق یارتان.

شما در منجلاب فساد فرو رفته اید
خواهر ص.ک ـ فارس
خواهر گرامـى! شما اضافه بر آنکه در نامه پیشیـن از وضع خـود گفته بـودیـد چیزى نگفته اید و علت آن هـم که نامه مجـددى نـوشته اید معلـوم نیست چرا که ما در نامه قبلى مفصل در مـورد وضعیت شما برایتان نوشته بـودیـم. شما چنان که خـود در ایـن دو بار برایمان نوشته اید, تا گردن در منجلاب فساد فرو رفته اید و تاوان آن هـم بر گـردن خـودتان است. بـا وجـود گفته هاى قبلـى به شما, گـویا هنـوز مشغول به همان بازیهاى گذشته اید.
هر چند گفته اید مى خواهید در آینده درس بخوانید و خـوب باشید. ولى به طـور عملـى هنوز از محتواى کلامتان چنیـن چیزى مشاهده نمى شود. هنوز دل مشغول گذشته و افرادى هستید که در آلودگى و گناه با شما شریک بـوده اند. تـوبه واقعى یعنى نفرت و گریز از هر آنچه رنگ و بـوى گناه دارد حتى اگر ایـن یادگار, کلامى یا عکسى باشد. حتـى گوشت و پـوستى که در گذشته غرق در گناه بر تنتان روییده است. آیا حکایت آن جوان گناهکار را نمـى دانید که حتـى با وجـود تـوبه و قطع ارتباط کامل با همه آنچه در گذشته گناهآلـوده خـود با آن ارتباط داشت, به بیابان پناه برد و روزه دار بـود و تنها با گیاهان صحرایى ارتزاق مى کرد تا گـوشت و پـوستـى که از گناه روییده بـود بریزد و با حلال رشـد کنـد! ایـن چه تـوبه اى است که هنـوز با عناصر آلـوده گذشته دمخـورید و هنـوز مسإله اول شما آنها هستنـد. شما بار سنگینـى به دوش داریـد و گـویا هنـوز سنگینـى آن را درنیافته ایـد. اگـر دریابیـد, آن وقت حکایت فـردى را خـواهیـد داشت که روى تخته اى آهنـى که زیـر آن آتشـى گـداخته ایستـاده بـاشد.
همه گذشته را رها کنید و هر آنچه شما را به آن پیـونـد مـى دهـد, ببریـد و از آن دور شـوید. به طهارت واقعى روى بیاورید و با پذیرش هر چه بیشتر سختى و اقدام به اعمال خیر, جبران مافات کنید و بعد از ایـن اگر مـوردى پیـش آمد, با طهارتـى که پیدا کرده ایـد, زودتر ازدواج کرده و شرایطـى را که شما را به گناه تشـویق کنـد, تـرک کنیـد.
درود بـر هـدایت پیشه گان

مـادرم به خـاطـر ادامه تحصیل, بـا ازدواجـم مخالف است
خواهرM.M ـ قـم
دخترى هفده ساله هستـم که در کلاس سوم ریاضى فیزیک تحصیل مى کنم.
نسبت به اعتقادات مذهبـى و انجام فرایض بسیار پایبنـدم. یک سال بیـش با جـوانـى دانشجـو برخـورد داشتـم. او فردى بود که چنـدان مقید نبـود و گرایـش به تیپها و مدهاى خاصى داشت.
به دنبال این آشنایى, طى ایـن مدت او تغییر زیادى کرده و دست از رویه سابق خـود بـرداشته است. مـن نیز مـرتبـا مطالب یا کتبـى در زمینه هاى مذهبـى بـرایـش تهیه مـى کردم. حالا او تـوسط مادرش از مـن خـواستگارى کرده است. پدرم او را جـوانى با شعور و متـدیـن مـى نامـد ولـى مادرم, به دلیل علاقه به ادامه تحصیل مـن, جـدا با ازدواج ما مخالفت مى کند.
پـدرم نیز پذیـرش خـود را منـوط به رضـایت مـادر کرده است.
خواهر گرامـى! شما اول قبل از آنکه در پـى تغییر نظر مادر خـود باشید, در مـورد ازدواج خود با ایشان خـوب فکـر کنید. آیا واقعا اطمینان داریـد که تغییـر رفتار ظاهـرى او به دلیل تغییـر در گـرایـش و انگیزه هـاى ایشـان است.
آیـا واقعا از درون متحـول شـده انـد و ایـن تغییـرات رفتـارى که شمـا شـاهـد آن بـوده اید, تنها براى به دست آوردن شما و کسب رضایت خانـواده مذهبى شما نیست. از ایـن دست موارد تاکنون کـم نبوده و بعد از آنکه وصال محقق شد, افراد چهره واقعى خویش را نشان داده اند.
اگـر اطمینـان قلبـى داریـد که ایشـان حقیقتـا متحـول شـده انـد و صـراط حق را بـرگزیده انـد و فـردا از این بابت دچار مشکل نخـواهیـد شـد, پذیراى ایـن ازدواج باشید. ولى اگر حتى ذره اى ایـن اطمینان قلبـى وجـود نداشته باشد, در تصمیـم گیرى عجله نکنیـد و بـا تـإمل بیشتـرى به مسـإله ازدواج بـا ایـن فـرد فکـر کنیـد.
اگـر ایـن مـرحله بـرایتان حل شـده است و به حقیقت کلام و رفتـار آن فـرد ایمـان دارید, کسب رضایت خانواده در مرحله بعد قرار دارد. پدرتان که حرفى ندارد. گـویا مادر نیز نگرانـى عمده اش مسإله تحصیل شما است. با تـوجه به هـوش و استعدادى که دارید برنامه آینده خـود را از همیـن حالا مشخص نمایید. اگر بنا بر تحصیل باشد و موافقت و تضمیـن کافى از جانب همسر داده شود, احتمالا مادرتان نیز نگرانیش برطرف خـواهد شد. شما مـى تـوانید مسإله ادامه تحصیل یا رفتـن به دانشگاه حتـى انتخاب مسکـن و ... را بعنوان شروط ضمـن عقد در عقدنامه خود نوشته و با پذیرش همسر, او مقید به اجراى آن است.
ضمنا در مـورد همکارى بـا مجله شما مـى تـوانیـد آثار خـود را اعم از قصه, شعر و مقاله را براى مجله ارسال نمایید که در صورت مناسبت از آنها استفاده خـواهد شد.
حق یارتان.

شما دچار افسردگى هستید
خـواهـر ا.ن ـ مـاسـال
سبز خـواهـر گـرامـى! ایـن حالات ناخـوشایند و رنجآورى که شما حـس مى کنید, نوعى افسردگى و اضطراب شدید است. ایـن همه رنجها و شدایدى که در زندگى زناشویى خـود تحمل کرده اید, در بروز ایـن شرایط روحى بسیار موثر است.
آنچه از وضعیت روحـى خـود, دیـوانگـى نامیده ایـد, همه پاسخـى به استرسهاى متعدد روحـى, روانى و جسمى است که بر شما وارد شده است. نمى دانیـم شرایط زندگى شما در ابتداى شروع آن چگونه بـوده است. با همسر خـود چگونه روابطى داشته اید و استحکام روابط عاطفیتان با او چقـدر است. منشإ و نـوع اختلافاتتان چه بـوده است که چنان شما دو نفر را از هم بیگانه کـرده که حتـى روابط انسانـى بیـن دو نفـر هـم دیگر بینتـان جـارى نیست و نتیجه اش همیـن کتک کـاریها و ضرب و شتمهاست.
آیا هیچ گاه با کسـى دیگر در مـورد شرایط سخت زنـدگـى خـود گفتگـو کرده اید و از آنها بـراى اصلاح روابط زنـاشـویـى خـود کمک خـواسته ایـد.
خـواهر گرامـى, حالاتـى که شما دارید نه جنـون است و نه دیـوانگـى, بلکه به دلیل فشارهاى روانـى و جسمـى زیادى که به شما وارد شده مقاومتتان درهـم شکسته و دچار اضطراب و افسردگى شـده اید. ایـن احساس ناتـوانـى, سستـى, بـى علاقه گى به زنـدگـى, ناتـوانـى از تصمیـم گیرى و فعالیت, ناامیـدى و احساس درمانـدگـى همه, علایمـى از بیمارى افسردگى است.
افسـردگـى بیمارىاى قـابل درمـان است و چـون غالبا به دنبـال فشـارهـاى روانـى, اجتماعى ایجاد مـى شـود, یکـى از روشهاى درمانـى آن, برطرف نمـودن یا کاهـش ایـن استرسهاى روانى, اجتماعى است.
قـدم دوم درمانهاى دارویـى, مشاوره و روان درمانـى است. دارو اگر به میزان و مدت مناسب استفاده گردد, نتایج خوبـى در پى خـواهد داشت. همراه شدن درمان دارویى با مشاوره و روان درمانـى, که کمک مـى کند فـرد بـر احساسات منفـى خـود از زنـدگـى و آینده اش غلبه کند و مجددا احساس توانستـن, خوب بـودن و اعتماد به نفـس خویـش را بازیابـد, مـى تواند در بهبـود بیمارى نتایج چشمگیر و قابل تـوجهى داشته باشـد و بیمار را از این رنج فزاینده آسوده کند.
آنچه از عوارض درمان دارویى به صـورت خـوابآلـودگى و سستى گفته اید, در مورد همه درمانهاى دارویى صدق نمى کند. پاسخ فیزیولوژیکى هر کـس خاص خود او بـوده و در هر کـس متفاوت مـى باشد. بعضـى از بیماران نسبت به پاره اى از عوارض دارویـى هر دارو حساستر بـوده و واکنـش شدیدترى نسبت به بیمار دیگر نشان مى دهند. و در ایـن صورت خـوشبختانه با پیشرفت علوم دارویى و درمانهاى طبى, داروهاى جایگزینى وجـود دارد تا بتـواند با حداقل عارضه, بیشتریـن نتایج درمان را براى بیمار به همراه داشته باشد.
بایستـى تإکید کنیـم, هر چنـد مصرف دارو لازم است, اما به دلیل آنکه ایـن وضعیت روانى شما به دنبال مشکلات متعدد اجتماعى و خانوادگى ایجاد شده و شاید نقـش اصلى را داشته بـاشـد, حتما بـراى کسب پـاسخ بهتـر به روشهاى درمانـى, بـراى حل ایـن تعارضها و معضلات خـانـوادگـى, اجتمـاعى نیز اقـدام کنید.
بنابرایـن مراجعه به پزشک را قطع نکرده با شرح شـرایط زنـدگـى خـود از او بـراى مـراجعه به مشاور و روان درمانگـر کمک بگیریـد و از تـوصیه هاى مشاور خانـواده در زمینه حل مشکلات خـانـوادگـى خـود کمک بگیـرید.
پیروز باشید.

شوهرم عقب ماندگى ذهنى دارد
خواهر ط.ل ـ نائیـن
ما در مقامى نیستیم که تـوصیه اى براى قاضى دادگاه بنویسیـم.
منتها راهنمـاییهایـى در اختیـارتـان مـى گذاریـم, ان شـإالله کمکتـان کند.
اگـر ادعا مـى کنید همسـرتان عقب افتادگـى ذهنـى دارد, حتما بایـد ایـن امر بـراى دادگاه ایـن امر اثبات شـود که یکـى از راههاى آن انجام تست هـوش است. در صـورت عقب افتادگـى ذهنى روانـى, راهـى بـراى درمان آن وجـود نـدارد زیرا اغلب به دلیل آسیبهاى مغزى دوران جنینـى است و در دوران بزرگسالـى درمان خـاصـى نـدارد. مگـر آموزشهاى مختلف در زمینه مهارتهاى مراقبت از خـود یا آمـوختـن شغلهایى که بیشتر به مهارت دستى نیاز دارد.
با مشـورت والدیـن و ریـش سفیدها راههاى حل مشکل را بررسـى کنید و ان شإالله در صـورت مداراى خانواده همسر مى تـوان مشکلات خانـوادگى را حل کرد. ولى اگر وضع مثل قبل بـوده و درگیریها و کتک کاریها ادامه داشته باشـد و تغییرى در وضع زنـدگیتان داده نمى شـود بهتر است رإى دادگاه را بپذیرید. در صورتى که عقب افتادگى ذهنى به دلیل بیماریهاى ژنتیک و ارثى باشد, احتمال آسیب فرزندان هـم وجـود دارد. ولى در صـورتى که عقب ماندگى ذهنى یکى از والدیـن به دلیل بیماریهاى مادر هنگام باردارى یا بروز مشکلاتى حیـن تـولد باشد, تإثیرى چندان در فرزندان نخـواهد داشت.خداوند یاورتان برادر ع.م ـ خوزستان برادر محترم! با آنکه مفصل از مشکل خـود نـوشته اید باز هـم بر ما روشـن نشد که واقعا علت اختلاف چیست؟ خیلى غیر معقول به نظر مى رسد که تنها لاغرى یک پا از پاى دیگر مـوجب ایـن همه درگیرى و آشفتگى باشد. به طـورى که چنـد سـال اختلاف و درگیـرى را به دنبـال داشته بـاشد.
به صـورت واقع بینانه تر و بـى طرف تـر بایستـى مسائل را طرح و به دنبال رفع مشکل و حل این معضل بود.
کمیسیون امـور بانـوان, یک ارگان اجرایى یا قضایى نیست; بیشتر در حکـم یک ارگان فرهنگى مشورتى و حمایتى است.
مشاور مجله نیز با ایـن میزان اطلاعات نمـى تواند تـوصیه اى واقع بینانه داشته باشد مگر اینکه به شما تـوصیه کنیـم با اندیشه بیشترى در ایـن مورد برخورد کنید و از نظر بزرگترها و ریـش سفیدان بهره بگیریـد. اگر با وجـود ایـن همه درگیرى همسرتان نیز دلسرد شده انـد, شاید بهتـر باشـد کناره بگیریـد ولـى اگر هنـوز مهرى بـر دل همسرتان است, با برخوردهاى نسنجیده و عجـولانه و درگیرى با خانواده ایشان وضع را بدتر نکنید و از وجـود افراد بى طرف و عاقل استفاده کنید. چرا که بسیارى از ایـن برخـوردها و جدالها مى تـواند آن احترامى که بایستى بیـن دو طرف بخصوص زن و شوهر باشد را خـدشه دار کرده و حرمتها را بشکند و در آینده زندگـى را بر زن و مرد تلخ کند.دست حق یاورتان.

برادرم پرخاشگر است
خواهر عاطفه.ب ـ شیراز
بـرادر 12 ساله اى دارم که در عیـن آنکه درسـش خیلـى خـوب است و به درس اهمیت مـى دهـد و همیشه به دنبـال بیشتـر دانستـن و فهمیـدن است, پرخاشگر هم هست.
او فـرزند پنجـم خانـواده است. کافـى است مشکلـى پیـدا کنـد, با همه خـواهرها و برادرها گلاویز مى شود, و به خاطر همیـن حتى به شدت از برادر بزرگتر کتک مى خـورد.
او دوست صمیمى ندارد. در مدرسه پسر آرام و خـوبـى است و همه از او راضـى هستند.
پرخاشگریهایـش تنها در محیط خانواده است. او زیاد سـوال مى کند و به مسایل سیاسى و اخبار هـم علاقه دارد. اهل تماشاى تلویزیون یا تفریح نیست ولى به فـوتبال علاقه دارد.
مصطفـى در دوره شیرخوارگـى یک ماه از مادرمان دور بـود و دیگر شیر مادر نخـورد.
در دوره کودکى او, یعنى اول دبستانـش به شیراز مهاجرت کردیـم. او مى گوید اگر به شهرستان خودمان برگردیـم مـن خوب مى شوم. از نظر جسمى هـم بسیار لاغر و ضعیف است.
بـا وجـودى که خیلـى خـوب غذا مـى خـورد, وزنـش تغییـرى نمـى کنـد.
خـواهر گرامى! وضعیت مـوجـود برادرتان مى تـواند چند دلیل داشته باشد, برادر شما چند استرس مهم در دوره هاى بااهمیتـى از رشـد خـود داشته است که ایـن چنـد استرس مـى تـوانـد مسـوول بسیـارى از رفتـارهـاى او بـاشـد.
سال اول تـولـد هـر شیرخـوار, تإثیـر زیادى در سلامت روان او در آینـده دارد. و وجـود مادر تإمین کننده اصلى ایـن سلامتى است. هر گونه جدایى مادر و شیرخـوار در سال اول تولد مى تـواند آثار منفـى دیرپایى در وضعیت روانى و روحـى و حتـى جسمـى شیرخوار داشته باشد.
یکـى از ایـن عوارض, ناتـوانـى کـودک در بـرقرارى ارتباط با دیگران و اعتماد به دیگران است.
استرس دیگر, مهاجرت خانـواده در سـن 6 سالگى برادرتان است. تغییر محل زندگى, از دست دادن دوستان دوران کـودکى, ورود به محیطـى جدید و نامإنـوس که ایجاد احساس ناامنـى در کودک مـى کند, همه امکان سازگارى با شرایط جدید را براى کـودک دشـوار مى کند.
احساس ناامنى, تنهایـى و ناتـوانـى, سازگارى با محیط جـدید, مـوجب احساس نیاز و آرزوى بـازگشت به مـوطـن اصلـى در فـرد مـى شـود.
کـودک به دنبـال احساس ناامنـى و تنهایـى ممکـن است دچـار رفتـارهاى تحـریکـى و پرخاشگرانه گردد.
از سـوى دیگر به نظر مـى رسـد بـرادرتان بهره هـوشـى بالایـى داشته باشـد و همیـن سازگارىاش را با محیطـى که حداقل اطلاعات را به او مـى دهد و یادگیرىاش را محـدود کـرده, دچـار مشکل مـى کنـد. بـراى حل مشکل بـرادرتـان چنـد راه حل وجـود دارد:
1ـ اگر پرخاشگریهاى او تا ایـن حـد شدید است که شما را نگران کرده است که مبادا اقـدام خطرناکـى از او سر بزنـد, در درجه اول به یک روانپزشک مراجعه نمایید. او به کمکهاى مشـاوره اى و درمـانـى نیـاز مبـرم دارد.
2ـ در محیط خانه مى تـوانید براى کنترل رفتار او از علایقى که دارد استفاده کنید.
او به مطالعه, مطالب سیاسـى و فـوتبال علاقه دارد. مجلات یا کتابهایـى که در ایـن مـورد باشد براى او تهیه کنید. اگر به زمینه هاى فنـى و مکانیکى و الکتریکـى هـم علاقه داشته بـاشـد, مـى تـوان مطالب یا کیتهایـى که قادر به ساختـن بعضـى وسـایل الکترونیکى باشد برایش تهیه نمود که با سرگرم شدن به چنیـن سرگرمیهاى مفیدى, هم نیـاز به دانستـن و هـم خلاقیت او ارضـا شـده و آرامـش بیشتـرى پیـدا مـى کنـد.
توفیق حق همراهتان.

شما دچار بیمارى وسواس مى باشید
خواهر ف.د ـ کرمان
خواهر گرامى! شما با نامه مفصل خود ما را در جریان وضعیت کلـى خـود قرار دادید.
هر چند احتمال مـى دهیـم به غیر از آنچه نـوشته ایـد در دیگـر زمینه هاى زنـدگـى و فعالیتهاى روزمـره خـود دچار مشکل بـاشیـد و به دلیل محـدودیتهایـى به آن اشاره نکرده اید. شما دچار بیمارى وسواس در حد شدید شده اید. ایـن همه تـوجه به جزئیات, ریزه کارى اشیإ پیرامون, هـر چیز را در مورد طهارت آن یا عدم طهارت مـورد سـوال قـرار دادن, طـول کشیـدن آداب طهارت, در طـول روز وقت و انـرژى زیادى را از شما مى گیرد. و در واقع وقت براى پرداختـن به هر کارى را از شما گرفته و زمیـن گیرتان کرده است. حتى مشکل هموروئید (بـواسیر) نیز مى تواند به دلیل وسواستان باشد. چون مدت زمان زیادى را به حالت سرپا در دستشویى مى نشینید. یا چـون خیلى در دستشـویى معطل مى شوید احتمالا ترجیح مـى دهید خـود را بیشتر نگه دارید و کمتر به دستشـویـى مـى رویـد و ایـن منجـر به یبـوست مزاج در شما شـده و نهایتـا ایـن بیمارى جسمـى (هموروئید) را برایتان ایجاد کرده است.
در ابتـدا سعى کنید به معالجه سریع بـواسیر خـود اقـدام کنیـد و تـوصیه هاى پزشک معالج اعم از رعایت تغذیه, دارو یا حتـى اگر جراحـى ضرورت پیـدا کرد را پـى گیرى نمایید.
در رابطه با وسواستان هـم با سابقه اى که در دوره نوجـوانى داشته اید نیاز جدى به درمان روانپزشکـى دارید. درمان وسـواس بسته به شدت آن, حداقل نیاز به درمان شـش الـى دوازده ماه دارد. و گـویا درمان جدى در ایـن زمینه نداشته اید. رفتاردرمانى یا شناخت درمانـى در درمان وسـواس به ایـن شدیدى, به تنهایى قادر به تإثیرگذارى چشمگیر نیست و مصرف دارو بـراى کنترل سریعتر علایـم همراه با رفتاردرمانـى ضرورت دارد.
سـوالات متعددى را مطـرح کـرده ایـد و تصـورتان ایـن است که با پاسخ گـرفتـن آنها مشکلتان حل خواهد شد. در صورتى که بیمارى وسواس چنیـن حالتى دارد که وقتى از یک موضوع برداشته شـود (با پرس و جـو و پاسخ گرفتـن نسبت به یک موضوع خاص) نسبت به موارد دیگرى حساسیت پیدا مى کند. همان طورى که خـود شما دچار چنیـن وضعى شده اید.
تـوجه شما را به چند نکته در زمینه بیمارى وسـواس بر اساس رهنمـود معصـومیـن(ع) جلب مى کنیم.
((در هیچ مومنى چهل روز نمى گذرد مگر اینکه وسـوسه اى در روانـش پدید مىآید که در ایـن هنگام باید دو رکعت نماز بگذارد و به خداوند پناه ببرد.))(1) امام صادق(ع) ((پیامبر اکرم(ص) فرمود: براى وضـو یک مد آب (کمتر از یک کیلـو) و براى غسل, یک صاع (سه کیلـو) بـس است. در آینده کسانى مىآیند که ایـن اندازه را کـم مى شمرند, آنان برخلاف سنت من عمل مى کنند. کسى که بر سنت مـن استـوار بماند در بهشت خـواهد بـود.))(2) از امام باقر(ع) در مورد غسل پرسیدند, فرمود: سه مشت آب بر سرت بریز و بر طرف راست و چپت, همیـن که آب را مثل روغن بر بدن بمالى کافـى است.(3) امام على(ع) فرمـودند: هنگامى که نمى دانـم, باکـى ندارم از اینکه آنچه به مـن پاشیده شده است ادرار است یا آب.
و بسیارى از احادیث و روایات دیگـر که مجالـى بـراى گفتـن آنها نیست. همه اینها تإکید بر آن دارد که از ریزبینى بیـش از حد و دقت افراطى در مـورد نجـس و پاکى بایستـى پرهیز نمـود. همیـن که نمى دانید نجـس است, دیگر نباید تفحص کنید و شک و وسـواس خود را تشدید کنید. خـود قضاوت کنید در دینـى که بر پایه راحتـى و سهولت بنیان نهاده شده است آیا مى پذیرد که مسلمانان همه زندگى خـویـش را معروف مسإله بسیار کوچک و ساده اى به عنوان طهارت و نجات کنند! آیا ایـن گونه گرفتار شدن شما در دام وسواس و زیاده روى در طهارت خارج شـدن از سنت رسـول اکرم(ص) و ائمه اطهار نیست.
در سوالهاى مکررى که از ائمه اطهار(ع) در زمینه وسـواسهایى همچـون اینها که شما گرفتار آنید شده است فرموده اند, وسواس از تلقینات شیطان است تا فرد مومـن را از ذکر خـدا غافل کرده و به کارهایـى عبث, تکـرارى و بیهوده مشغول سازد. پـس بـراى رهایى از ایـن وسوسه ها ذکر ((لا اله الا الله)) و ((لا حـول و لا قوه الا بالله)) را زیاد بگـویید و با کمک خداوند, در مقابل اجبار به انجام کارهاى وسـواسـى مقاومت کنید.
سـوره معوذتیـن, تسبیحات حضـرت زهرا(س) را زیاد بخوانیـد. خـوردن روغن زیتـون یا مالیدن آن به بدن, خوردن سیب, خرما و انار نیز در کاهـش وسواس مفید است. دستـور دیگرى که داده شده اعتنا نکردن به وسـوسه هاست, و اینکه هیچ گاه یقینتان را با شک نشکنید. یعنى اگر ابتدا به درستى یا پاکى و صحت چیزى یقیـن دارید, با تردیدها و دو دلیها که نکنـد پاک نباشـد, یقین خـود را نشکنیـد, یقین تنها با یقیـن شکسته مى شـود.(4) آن هـم ((یقیـن)) به شکلى که در افراد عادى وجـود دارد نه آنهایى که مانند شما از حالت اعتـدال بیرون رفته انـد. شما خـود را ملزم کنیـد که مثلا حتما مـى خواهید با لباس یا بـدن نجس نماز بخوانید و یا غذاى نجـس بخـورید و از اینکه مـرتکب گنـاهـى شـده بـاشیـد نتـرسیـد. قطعا شمـا گنـاهـى نکـرده اید.
امیدواریـم با رعایت آنچه ائمه اطهار به ما تـوصیه کرده انـد و درمان مناسب از شر ایـن آفت جـان و روان خـویـش رهـا شـویـد.مـوفق بـاشیـد.
پى نوشت :
1ـ امـام صـادق(ع): بحـارالانـوار, ج58, ص323, روایت 12, بـاب 11.
2ـ وسـایل الشیعه, ج1, ص330, بـاب 31, حـدیث 6.
3ـ وسایل الشیعه, ج1, ص511, باب 311.
4ـ وسایل الشیعه, ج1, ص175.

خواهرF.R ـ شاهرود
خواهر گرامى! گرچه ایـن نوع برخـورد خانواده با شما در مورد ازدواج درست نیست, ولى ایـن برخورد آنها دلیل درستى براى رفتار شما در اقدام به خودکشى نیست. از ضعف جسم خود ناراحتید.
طعنه هاى برادر یا پـدر را ناروا مـى دانیـد و از آنها تـوقع برخورد خـوب و مناسب دارید. انتظار دارید به شما احترام بگذارند و برایتان ارزش قائل باشنـد. اما در عمل, با بـرخوردى نسنجیـده و بـدون تفکـر نهایت بـى حـرمتـى نسبت به خـود را روا مى دارید و شخصیت خود را زیر سـوال مى برید. اقدام به خـودکشـى, راه حل نیست بلکه فرار است, فرارى مذبـوحانه و از سر ترس و ناتـوانى. یعنـى اینکه در عمل, شما به اطرافیان نشان دادید شما همان هستیـد که آنها مـى گوینـد. با ایـن گـونه رفتارها نهایت خـودشکنـى و تـوهیـن به خـود را روا مـى دارید.
بنابـرایـن راه شکستـن آن نگاههاى حقیرانه به خـود و مقابله واقعى با کسانـى که شما را مىآزارند و مورد اهانت قرار مى دهند, ایـن است که براى افزایـش تواناییها و رشـد شخصیت خـود, تلاش بیشترى کنید و در عمل نشان دهیـد که ارزش یک دختر, تنها به داشتـن خـواستگـاران زیـاد یـا ازدواج در سنیـن پـاییـن نیست.
سعى کنید در هر زمینه که بتـوانید, درسى یا فعالیتهاى هنرى تمام همت خـود را به کار بگیرید و از هر فرصت بـراى آمـوختـن و پیشرفت استفاده کنیـد. به دلیل شرایط پرتنـش خانـواده و فشارى که روى شما وارد مى شـود, امکان بروز اضطراب یا افسردگى در شما هست و شاید علت بى حـوصلگـى و بـى اشتهایـى شما همیـن نگرانیها باشد. براى آنکه بتـوانید فضاى خانه را تا حدى آرام کنید و خـود آرامـش بیشترى در خانـواده داشته باشید به چند نکته توجه کنید:
1ـ در هر برخـوردى که بیـن افراد پیـش مىآیـد معمـولا نمـى شـود تنها یک طرف مقصر باشد, بلکه دو طرف تا حدى در این امر دخالت دارند; منتها ممکـن است یک نفر کم و دیگرى زیادتر. بنابرایـن وقتى در خانه از پدر و برادر تا مادر به صـورتى با شما برخورد دارند; ممکـن است به هر دلیل که باشـد شما هـم گاهـى برخـوردهایـى از سر ناراحتى یا بى حـوصلگى یا خشـم, داشته باشید, که سبب تحریک دیگران و برخـورد تند آنها با شما شود. بنابرایـن خـواهر عزیز, سعى کنید زمینه مشاجره یا بحث را پیـش نیاورید, یا اگر پیـش آمد با بگو مگـو کردن یا تندخـویـى وضع را بدتر نکنید, تا کمتر آزار ببینید.
سعى کنید ارتباط خـود را با اعضاى خانواده نزدیکتر کنید. از مادرتان شروع کنید.
او مى تواند حامى خوب و تکیه گاه امنى برایتان بـوده و فشار دیگران را هـم بر شما بکاهد. وقتـى را که شما در مدرسه مى گذرانید مادر به تنهایى در خانه زحمت مـى کشد بنابرایـن براى جبران آن, هم در زمینه تحصیل تلاش کنید و با موفقیتهاى خود, پاسخ زحمات او را بدهید, و هـم وقتى در منزل هستید به صـورت فعالترى در انجام کارهاى خانه مشارکت کنید. از حاضرجوابى, پرخاشگرى, توهیـن و بدگویى, اگر هست بپرهیزید.
بیشتر به او محبت کنیـد و تـوجه نشان بـدهیـد. از ایـن رو, هـم خـود آزار کمتـرى مى بینید, هـم تـوجه و محبت او را بیشتر به خـود جلب مى کنید. به خاطر رنجهایى که در کـودکـى کشیده با او همـدردى کنیـد. وقت بیشترى را با درد دل کردن و صحبت با مـادر خـود بگذرانیـد. ارتبـاط عاطفـى خـود را بـا مـادر بیشتـر کنیـد.
2ـ براى کمتر شدن جـوشهاى صـورتتان از خـوردن مواد پرچربى, شیرینى زیاد, ادویه, ترشى و آجیل خوددارى کنید.
مصرف بیشتر سبزیجات, میـوه, نظافت مداوم بدن و صـورت به بهبـود ایـن جـوشها کمک مـى کند. این جوشها را دستکارى نکنید بخصـوص جـوشهایى که روى بینى و بیـن ابروان بـاشـد, زیـرا خطـرنـاک است و احتمـال دارد منجـر به نـاراحتیهاى مغزى شود.
در سایر نقاط صورت هـم, باعث پررنگ شدن ضایعات و لکه لکه شدن صـورتتان مـى شـود.
موفق باشید.

همکارى با صدا و سیما
خواهر ه.معصـومى ـ تالـش
خواهـر گـرامـى! از اینکه چنیـن صمیمانه با مشاور خـود گفتگـو کرده ایـد, سپاسگزاریـم و متإسف از آنکه نامه اول شما بـدون پاسخ مانـده است.
از آنجا که شما علاقه زیادى به بـرنامه هاى صـدا و سیما و رادیـو داریـد و احتمالا شنونده و بیننده پر و پا قرص آن هستید, از کـم و کیف برنامه هاى آن هـم به خـوبى اطلاع دارید و برنامه هاى رادیویى یا تلـویزیـونى را که مخصـوص پاسخ به نامه ها یا خاص جوانان و نوجوانان است وجـود دارند که شما مى تـوانید با مکاتبه به نشانى که اعلام مى کنند, به خـوبى پاسخ فنى و کامل دریافت کنید. پاسخ کلى که مى تـوانیـم در مورد سوالتان بدهیم, ایـن است که براى فعالیت در صدا و سیما بایستى دوره تحصیلات عالـى در دانشکده صدا و سیما را طـى کرده باشید و لازمه آن شرکت در کنکـور صدا و سیما بعد از گرفتن دیپلم است.
شما چـون علاقه به صـدا و سیما دارید, تنها راه ارتباط با ایـن مجمـوعه کار کردن مستقیم در آن نیست. وقتى چنان وضعیتـى برایتان فراهـم نباشد همکارى غیر مستقیـم شما مى تواند, ارتباطى موثر برایتان فراهـم کند. و آن فرستادن مطالب مختلف مربوط به فرهنگ بـومى منطقه خودتان, شرکت در مسابقات علمى, هنرى و سرگرم کننده آن توسط مکاتبه یا فـرستـادن شعر و نکـات جـالب است. در هـر حـال در صـورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتـر در ایـن زمینه بـایستـى بـا خـود صـدا و سیمـا مکـاتبه نمـاییـد.
پیروز باشید.