در سایه همسایه قسمت 2


در سایه همسایه
((قسمت دوم))

غلامرضا گلى زواره

 

 

حقوق متقابل
حضرت رسـول اکرم(ص) حد همسایگـى را چهل خانه از روبه رو, پشت سر, سمت راست و سـوى چپ تعیین نمـوده اند.(1) و در واقع طبق ایـن روایت, خانه هر انسانى در مرکز دایره اى قرار مـى گیرد که شعاع آن از هر طرف, چهل خانه مسکـونى را شامل مـى گـردد. و بـر ایـن اساس در شهرهاى کـوچک و روستا و شهرکها و محلات شهرهاى بزرگ, جمع کثیرى از افراد با یکـدیگر همسایه خـواهند بـود و حقـوق همسایگى در مورد آنان صادق است و اگر تـوصیه هاى قرآنى و روایى در مناسبات رفتـارى سـاکنیـن ایـن منازل, مـراعات شـود آنـان بسیـارى از دشـواریها و ناملایمات را پشت سر گذاشته و از زندگى تـوإم با آرامـش و آغشته به مـودت بـرخوردار خـواهنـد شـد و در ایـن بستر باصفا در تـربیت کـودکان و پـرورش فرزندان و تقویت رشد عاطفى و فکرى اعضاى خانواده, تـوفیق افزونترى به دست خـواهند آورد و چنیـن رونـدى بر ساختار فرهنگـى, اجتماعى و اقتصادى مناطق شهرى, روستـایـى تـإثیـر سـودمنـدى خـواهـد گذاشت.

نبـى اکـرم(ص) از لحـاظ مـراتب حقـوقـى, همسـایگـان را به سه دسته تقسیـم نموده اند:
نخست همسایه اى که سه حق به او تعلق مـى گیرد و او همسایه مسلمان خـویشاوند است. دوم, همسایه مسلمـان که داراى دو حق است و سـوم همسـایه اى که از اهل کتاب مـى باشد و همان حق همسایگـى برایـش صادق است.(2) ملامحسـن فیض کاشانى مى گوید: پـس بنگر که چگـونه براى فرد غیر مسلمان به محض همسایگى, حقـوقـى ثبت گردیده است.(3) دقت در ایـن تقسیم بندى بیانگر آن است که میزان تعهد و مسوولیت ما به چه میزان فراگیر مى باشد که اگر حتى مشرکى در جـوار خانه ما سکـونت داشته باشد در ارتباط با او وظایفـى ویژه داشته و مضایقه از عملـى ساختـن حقـوق او از خلل در جنبه هاى اخلاقى و معاشرتـى ما حکایت دارد. حسـن معاشرت با همسایه غیر مسلمان خـود یک فعالیت تبلیغى محسـوب مى شود. و وقتى که چنیـن افرادى عطـوفت اسلامـى و مـودت ناشـى از عقیده و ایمان را مشاهده کنند امکان دارد از گرایشهاى قبلـى دست برداشته و به اسلام تمایل نماینـد.
و البته روشـن است که لزوم خـوش رفتـارى بـا همسـایه غیـر مسلمـان تنها به انگیزه جلب او به اسلام نیست, بلکه چـون همسایه است.
از خصـوصیات مهم حقـوق همسـایگان ایـن است که اثـرات متقـابل دارد و بیـن مجاورین جارى بـوده و متبادل است و چنیـن نیست که همسایه اى به عهده دیگرى حقى داشته باشد; ولى خـودش ایـن گـونه نباشد. هر کـس که تصـور مى نماید به گردن دیگرى حق دارد در همان حال بایـد متـوجه ایـن حقیقت باشـد که او هـم مـدیـون است و رعایت حق همسـایه بـدون همـدردى و تعاون اجتماعى و جنبه هاى عملـى مقدور نیست و هیچ همسایه اى نمى تـواند ادعا کند که به مددکارى دیگرى نیاز ندارد. و نیز رتبه, شغل و تـوان فکرى و مراتب اجتماعى, مانع از اداى حقـوق متقابل در روابط همسایگان نخـواهد بـود و همه اعم از عالـى و دانى, قـوى و ضعیف, فقیر و غنى باید با یکدیگر پیـوستگى عاطفـى و ارتباط اخلاقـى داشته بـاشنـد همان گـونه که منازلشـان به یکـدیگـر متصل است. حضـرت امام صادق(ع) فرمـوده اند: آیا شرم نکند فردى از شماها که همسایه اش حق همجـوارى را نسبت به او رعایت کند و او ایـن حق را نشناسـد.(4) ابـن عباس گفته است:
سه خصلت در بیـن جاهلیت استحباب داشت و مسلمانان در آن اولـویت دارنـد که یکى از آنها اداى دیـن و مراعات حقـوق همسایه است.(5) امام محمد غزالى در اثر معروفش نوشته است:

((یکـى از بزرگان را رنج بـود از مـوش بسیار, گفتنـد: چـرا گـربه نـدارى؟
گفت: تـرسـم مـوش آواز وى بشنـود و به خـانه همسـایه شـود.
آن گـاه چیزى را که خـود نپسنـدم وى را پسنـدیـده بـاشـم.))(6)

((بخارى)) در ((ادب
المفرد)) از محمد بـن زیاد نقل مى کند که گفت: پیشینیان را یافتـم که در یک منزل همراه با خانـواده هاشان زندگـى مـى کردند. گاهى که براى یکـى از آنها مهمان مى رسید و از همسایگان کسى غذایى و یا دیگى بر آتـش داشت, همسایه آن را براى مهمانـش مى برد و چـون صاحب دیگ آن را نمى یافت, مى گفت: غذاى ما را چه کسـى بـرداشته است, آن کـس که مهمـان داشت جـواب مـى داد, مـا بــــراى مهمانانمان برده ایـم. صاحب دیگ مـى گفت: بـر شما گـوارا باد و خـداى آن را برکت دهد.(7) آرى به قول طالب آملى:
به هر چه دست رسد زین و آن دریغ مدار
چو مهر پرتـو خویش از جهان دریغ مدار
تو چون به نور خرد, شمع گیتى افروزى
فروغ خویــش ز همسایـگان دریغ مـدار

بایدها و نبایدها
البته بایـد متوجه ایـن واقعیت بـود که رعایت ایـن دستـورات, مزیت اخلاقـى به طـور متقابل براى همسایگان دارد و مانع بـروز خصلتهاى منفـى چـون رشک, حقارت و بخل مى باشد و رشد فضایل و مکارم انسانى را سبب مى گردد که خـود در تربیت آحاد خانـواده ها و خصـوصا فرزنـدان دخالت عمـده اى دارد. همچنیـن ما اجازه نداریـم براى جلب رضایت همسایگان به امور خلاف و غیر منطقى و مسایلى که شرع روا نـدانسته روى آوریـم و مثلا براى شاد کردن همسایگان که شیـوه اى پسندیده است از روشهاى نامطلوب چـون تحقیر دیگران و غیبت اشخاص و استهزإ نمـودن ایـن و آن استفاده کنیـم و در معاشـرت و ایجاد ارتباط با مجاوریـن باید در رإس همه امـور, به خشنودى خـداوند و اهداف عالـى و معنـوى تـوجه داشته باشیـم. در ایجـاد مناسبـات بیـن همسـایگـان سـوءاستفـاده از عواطف همسایگان در لکه دار نمـودن حیثیت فرد یا افـرادى که شخصا از آنان خـوشمان نمىآید جایز نمـى باشـد و بهره گیرى از احساسات جمع, به منظور ارضاى تمایلات شخصـى و خـالـى کـردن کینه ها, عقـده ها و حسادتها, خیانت به انسانیت و ذبح ارزشهاى عالـى است و نـوعى استثمار عاطفه که ظلـم محسـوب مى شـود, در ایـن رفتـار صـورت گـرفته است. حفظ اسـرار همسایه, جزو وظایف مسلـم ماست و روا نیست به ذکر مسایلـى از زنـدگـى وى بپـردازیـم که با فاش شـدن آن مـوجبات ناراحتى و آزردگى وى را فراهـم نموده باشیم. در برخوردها و معاشرتها باید نسبت به همسایه حسـن ظن داشت و برخوردهاى تجسس گونه جز برانگیختـن بدبینى, فایده دیگرى ندارد. رسـول اکرم(ص) فرموده اند: اگر همه شما در راه نیکى با یکـدیگر پیـوند یابید و متحـد باشید از نظر عاطفـى دوستـدار و علاقه مند به یکدیگر مـى شـوید و نیز آن حضرت افزوده اند: رحمت خداوند بر همسایه اى که در کارهاى نیک یار همسایه خـود باشد. حضرت علـى(ع) نیز فرمـوده اند: رساتریـن چیزى که توسط آن مى توان رحمت الهى را به سوى خویشتـن نزدیک نمود ایـن است که در باطـن نسبت به همه مردم عطـوف و مهربان باشى و خداوند دوست دارد که انسانها در باره هـم, خوش فکر کنند و خیر یکدیگر را بخواهند.(8) در مناطق سنتى و شهرهایى که محلات آن هنوز از آداب و رسوم پایدار گذشته برخـوردارند تا حدودى چنیـن روابط نیکو و معاشرت مفرح دیده مى شـود. به عنوان نمونه در برخى مناطق کویرى چون ناییـن, یزد, اردستان و زواره در محلات قدیمى قبل از طلوع آفتاب درب خانه گشوده مى شود. گرد و غبار از کوچه زدوده مى شود و ایـن کار را مـایه بـرکت مـى داننـد. انگیزه هاى مذهبـى و نکـات اخلاقـى در روابط همسایه ها کاملا محسـوس است. در ماه مبارک رمضان آنکه سحر زودتر بـرمـى خیزد در اندیشه بیدار نمـودن همسایه هـم هست و گـویى اگر وى را خبر نکند گناهى مرتکب شـده است. همه مـى کـوشند در حـد تـوان حاجات همسایگان و آشنایان را برطرف کنند تا با ایـن کار خیر, ذخیره اى بـراى سـراى باقـى داشته باشنـد.
گاهـى چشمى از فرط ناراحتـى به خاطر دیده اى خفته, بیدار مـى ماند و صبح آن روز در جهت گره گشایى از کار برادر مسلمانش اهتمام مى ورزد و به همیـن دلیل در امثـال گفته انـد: ((همسایه نزدیک به از بـرادر دور)). و ((همسایه خـوب نعمت است)). در عصـر کنـونـى که فرهنگ مهاجـم مشغول ذبح عواطف و سست کردن روابط اخلاقـى پسندیده مى باشد مردم بر ایـن باورند که یکـى از نعمتهایى که خداوند به انسان ارزانى مـى دارد همسایه خـوب است که متإسفانه چـون کیمیا نایاب است و بسیارى افراد از نظر زیستـى در نزدیک هـم هستند ولى در روحیه و عاطفه با هـم فاصله زیادى دارند. به قـول سعدى: 1بیگانگـى نگر که مـن و یار چـون دو چشـم1همسایه ایـم و خانه هـم را نـدیـده ایـم1 و اگـر انسان از همسایه اى خوشخـو محروم باشد در زندگى با مشکلاتـى مـواجه است. ناصرخسرو چه خوب در این زمینه سروده است: 1همسایه نیک است تـن تیره ات را جان1همسایه ز همسایه برد قیمت و مقـدار1 هر انسانـى در شرایط خاصـى رشـد یافته و بر آن اساس, شخصیتـش تکمیل شده و مطابق چنیـن تربیتى, شیوه خاصى در زندگى خویـش پیـش مى گیرد و همسایه ها باید در ایـن مسیر به تفاوتهاى فردى توجه داشته و در پى آن نباشند که چـون دیگران زندگى کنند و تفاوتها و فرازها و فرودهاى مجاورین باید مورد توجه آنان باشد. همچنیـن امکان دارد همسایه اى با تلاش و زحمت, امکاناتى را فراهـم کرده باشد. اگر از ایـن وسایل استفاده مى کنیم و لطف همسایه شامل حالمان مـى گردد باید در حیـن برخـوردارى, از آنها مراقبت نماییم. خواهرى گفته است همسایه اى داشتیم که به تدریج با هـم صمیمى شدیم.
مادر خانواده تمایل داشت تمام وسایل خانه اش, چـون امکانات ما باشد حتى از حرکات و رفتارمان تقلید مى نمـود, در خصـوص کارهایمان تجسـس نشان مـى داد و چـون متـوجه شدم در دوران کـودکـى و نـوجـوانـى از عطـوفت والدیـن و محبت خانوادگى محروم بـوده است در مقام دلسـوزى و رإفت او را راهنمایى کردم و اگر به مشکلى برمى خورد کمکـش مى نمودم; حتى از زندگى خـود نمونه هایى آورده و برخى رنجها و مصایب را مطرح مى کردم تا جبران آن ناکامیها بشـود, اما در پـاسخ به ایـن همه محبت, بـدون اینکه متـوجه باشـم, رابطه ام را بـا دیگـر همسایگان تیره نمود و از قـول مـن اکاذیبى به آنان گفت و آن چنان چهره حق به جانبـى از خـود بـروز داد که ادعاهایـش را پذیرا شـدم. البته قصـور از ناحیه خودم بـود که به عنوان همسایه مى کوشیدم معایبـش را نادیده بیانگارم و متـوجه نبـودم که او تحمل موفقیت خانواده ما و بهره مندى از امکاناتى را که ما داشتیـم ندارد و با آن مشکلات عاطفى, آتـش رشک را روشـن نمود. البته همسایگان, یک سال بعد متـوجه ایـن واقعیت شـدنـد که وى در اظهاراتـش صادق نبـوده و از مـن عذرخـواهـى نمـودنـد. به همیـن دلیل کمتر اشتیاق دارم با همسایگان خود روابط برقرار کنم!(9)

خوش همسایگى
به همیـن دلیل اولیـإ دیـن پیـروان خـویـــــــــــــــــــــــــــش را به خوش همسایه دارى فرا خـوانده اند و حضرت امام صادق(ع) نیکو همسایه دارى را در ردیف اقامه نماز در مساجد, معرفـى فرمـوده اند.(10) دلجـویى از همسایه, نشانه اى از خـوش همسایگـى است. چنانچه حضـرت علـى(ع) ایـن موضـوع را مـورد تإکید قرار داده اند. (11) همچنیـن انسان به وسیله نعمتهایى که خدا به او داده, مى تواند به همسایه خود خوبى کند و زکات زیست توإم با آرامـش, ایـن است که دشـواریهاى دیگـران را از سـر راهشـان بـرداریـم.
طمع نـداشتـن به دارایـى همسایه, اجتناب از آزار رسانیدن به او و استقامت در مقابل اذیتهایـش از نشانه هاى برجسته خـوش همسایگى است. ارتباط اخلاقـى و خـوش سلـوکـى با همسایگان غیـر از آنکه به شـرط انگیزه الهى و نیت صادقانه جنبه آخرتـى دارد و پرونده اعمال را درخشان مـى کند, مـوجب آبادانـى محلات, فزونى نعمتها و افزایـش برکات خـواهد گشت. رسـول اکرم(ص) فرموده اند: چهار چیز رزق و روزى را زیاد مـى نمایـد: خـوش خلقـى, خـوش سلـوکـى با همسایگان و امتناع از اذیت به مردم و کاستـن از بیقرارى و نگرانـى در هنگام ناملایمات و عوامل اندوهآور روزگار.(12) از فواید دیگر خوش همسایگى افزایـش همسایگان مى باشد, زیرا خـوش خلقـى و نیکـویى ما نسبت به آنان مـوجب مى شـود که افراد بیشترى به ایجاد رابطه با ما تمایل نمایند. ملاطفت در زبان و رفتار حلاوتـى دارد که کام روان انسانها را شیریـن نمـوده و ارمغان آن سـودمنـد است. به همیـن دلیل حضـرت علـى(ع) فـرمـوده انـد: خـوش رفتـارى بـر تعداد همسـایگان مـى افزاید. و نیز بنا به فرمایـش آن حضرت, هر کـس با مجاوریـن خـود رفتار خـوبى داشته باشد خدمه اش زیاد مى شود زیرا همسایگان در هنگام بروز مشکلات و گرفتاریها به امدادش مى شتابند.(13) شهیدمصطفـى ردانى پـور در دوران کـودکى بر اثر بیمارى, آن چنان ناتـوان شده بـود که برخـى از زنده ماندنـش ناامید شده و بعضـى مـى گفتند از دنیا رفته است. مادرش او را در پارچه اى پیچیده و کنار اطاق گذاشته بـود و مدام اشک مى ریخت. همسایه ها دسته, دسته مـىآمـدند تا به ایـن مادر دلگرمـى داده و او را نسبت به بازگشت سلامتـى به فـرزنـدش امیـدوار سازنـد تا آنکه همسایه دیـوار به دیـوارش از در اطاق وارد شـد و کـودک را به بغل گرفت و مقـدارى تربت حضرت امام حسیـن(ع) را به آرامـى بر لبان ایـن نهال نـورسته مالید و مقدارى نیز در دهانـش گذاشت. لحظاتى طـول نکشید که چهره زرد کـودک گل انداخت و ایـن روحانـى شهید, زندگـى را از سر گرفت و بـدیـن گـونه همسایه اى به امـداد خانـواده اى شتافت و به برکت تربت امام حسیـن(ع), کودکى را از مرگ حتمى رهانید. شهید ردانى پـور با شروع جنگ تحمیلـى بـر یاوران سپـاه حسیـن زمان, به جنگ بـا متجاوزان بعثـى شتافت و سـرانجـام رداى زیبـاى شهادت را در رزمـى بـى امـان در بـر نمـــــود.(14)


جذب و دفع در رابطه ها محیط پیرامـون و معاشرت با مجاوریـن, در حالات رفتارى و اخلاقـى افراد اثـر مى گذارد و به قـول شهید مطهرى, معاشرت و اثرگذارى آن بر دیگران چه در جهت نیکـى و چه در جهت بدى, امر واضح و مسلمى است. زیرا آدمى روح لطیف و حساس دارد و زود تحت تإثیر واقع مـى شـود و صلاح و فساد بدون آنکه خـودش متـوجه باشد به سـویـش سرایت مى کند. حضرت على(ع) فرموده است: آگاه باشید که ریاى کـم و اندک هـم, شرک به خداست و همنشینى با هواپرستان, فرامـوشخانه ایمان است. یعنى انسان آنقدر تحت تإثیر معاشران ناباب قرار مى گیرد که تا وقتـى با آنان است گـویى که وى را به فرامـوشخانه برده اند و مثل ایـن است که در آن وقت همچو افکار و عقایدى نـداشته است.(15) آرى, همسایه خـوب چـون گلـى خوشبـوى, رایحه اى عطرافشان دارد و روح و روان مجاوریـن خود را صفا داده و طراوت زندگى را افزون مى نماید و همسایه ناشایست, چون ماده اى متعفـن, مشام آدمیان را آزرده و محیط آلـوده اى پـدید مـىآورد که حالات درونـى و خصلتهاى اخلاقـى مجاوریـن را مخدوش مى کند و اجازه بروز صفات نیک را نمى دهد. معاشرت با همسایگان خـردمنـد و با تجـربه که به فضایل و مکارم آراسته انـد, روحـى تازه در ما دمیده و راه و رسـم زندگـى را فرا روى ما قرار مى دهند و نظرات و تفکـرات ما را نسبت به امـور اجتماعى و دیگـران اصلاح و کنتـرل نمـوده و گـویـى در عقل و فضیلت آنان سهیم مـى گردیـم. حسـن معاشـرت با مردم در غیر معصیت خـداوند از نشانه هاى فضل الهى است و صمیمـى نبـودن با همسایگان, یک نـوع محـرومیت انکارناپذیـر است. رسـول اکـرم(ص) شخصـى را به دنبـال کارى فرستاد که نامبـرده در انجام آن تإخیر نمـود. حضرت چـون وى حاضر شـد سبب تعویق افتادن را جـویا گشت. او عرض کرد: لباس نداشتـم. پیامبر فرمود: مگر همسایه اى نداشتى که به رسـم عاریه, تـن پـوشى به تو دهد. گفت: همسایه دارم ولى با من الفت ندارد که اینگـونه به مـن لطف کند. حضرت با تإسف و تإثر فرمود: او با تـو اخوت دینى نداشته و در اندوه و شادیت شریک نمى باشد.(16)
از ایـن برخورد استفاده مى شود که اسلام مى خـواهد همه مردم را نسبت به امور یکـدیگر دلسـوز نمـوده و همسایگان را فـریادرس و کارساز همـدیگر نمایـد و عاطفه دینـى آنان را چنان تحـریک کنـد که در اوقـات نابسـامـان به امـداد یکدیگر بشتابند و اگر همسایه اى جز ایـن باشد پیـوند با وى بیهوده است. از نظر انگیزه هاى درونى و گرایشهاى فطرى, انسانهایى که به خـوبى تمایل دارند ایجـاد ارتباط با صالحـان و شایستگان را بـر معاشـرت بـا دیگـران بـرتـرى مى دهند:
ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را جاذبند.

احساس تعهد و مسوولیت حضـرت علـى(ع) فـرمـوده انـد: شایسته است همسایگان به دیـدار هـم رونـد یا همسایگى را ترک گویند.(17) و رسـول خدا(ص) در بیانى نورانى تـوصیه کردند:
چـون دو نفر تـو را دعوت کردند فراخـوانـى کسـى که خانه اش نزدیکتر است را بپذیر, زیرا در همسایگـى تقدم دارد.(18) عیادت از همسایه به هنگامى که در بستـر بیمارى قـرار مـى گیرد جزو وظایفـى است و به عهده ماست در جهت حـرمت نهادن و گرامى داشتن او موثر است.
احساس تعهد و مسـوولیت در مقـابل همسـایگـان و تلاش در جهت رفع دشـواریهاى آنان, از دیگـر وظایفـى است که در ارتباط با همسایگان به عهده ما خـواهـد بـود. رسـول اکـرم(ص) فـرمـوده انـد: ((ما آمـن بـى مـن بـات شبعان و جاره جائع))(19) یعنى به مـن ایمان نیاورده است کسى که شب با شکـم سیر بخـوابد ولـى همسایه اش گرسنه باشد. و نیز امام سجاد(ع) در حدیث دیگرى فرمـوده اند:
ترک کمک به همسایه از جمله گناهانـى است که مانع نزول باران مـى گردد.(20)
ابـوذر غفارى مى گـوید: رسـول خدا(ص) مرا وصیت فرمود که چـون غذایى را طبخ کردى محتویات آن را چنان زیاد کـن که بتـوانـى همسایه را از آن برخـوردار نمایى.(21) دگردوستى و به فکر مصایب دیگران بـودن از نمونه هاى مکارم اخلاق و سجایاى انسانـى است و اولیاى گـرامـى اسلام چنیـن ویژگـى را از نشانه هاى خوشبختى و بهزیستى براى انسانها شناخته و رعایتـش را در سطح جهان به عموم مردم توصیه کردند, زیرا ایـن خصلت روابط جوامع را محکـم نموده و پیوندهاى محبت را گسترش مى دهد و زندگـى را گرم و مطبـوع مـى نماید. ائمه طاهریـن(ع)
همچـون پیامبر اکرم, دردمند انسان دوستـى بـودند و محرومان و بینـوایان را فرامـوش نمى کردند, از غمشان محزون و به واسطه ناراحتـى آنان رنج مى کشیدند و از حقـوقشان دفاع نمـوده و اوضـاع و احـوال تـإثـر بـارشـان را از یاد نمـى بـردنـد. کسانـى که از مصایب محـرومان احساس ناراحتـى نمـى کننـد و در گرفتاریهاى دیگران بى تفاوتند و تنها به ارضاى تمایلات خـویـش فکر مى کنند و از دگـردوستـى بـى نصیبنـد, مصـداق ایـن شعر سعدى مـى بـاشند:
تو کز محنت دیگران بى غمى
نشاید که نامت نهند آدمى

رعایت حال مجاورین
پـس از انبیإ و اولیإ, عالمان متعهد چنیـن دلسوزى را نسبت به محرومان و خصـوصا همسایگان بینـوا داشته اند. وحید بهبهانى که سرآمد اندیشمندان جهان تشیع در قرن دوازدهـم هجرى است و شخصیتهایى چون سیدبحرالعلوم, میرزاى قمى و کاشف الغطإ در محضر وى درس خـوانده اند در شـرح حالـش نگاشته انـد: روزى عروسـش (همسر آقامحمـداسماعیل) را در حالـى مشاهده نمـود که لباس ملـون و فاخر و زربفتى پـوشیده بـود. به فرزندش اعتراض کرد به چه دلیل براى همسرت چنین لباس گرانبهایـى خـریـده اى؟ ! و او را از ایـن فعل ملامت نمـود. پسرش جـواب داد قرآن مـى فرمایـد: ((قل مـن حـرم زینه الله التـى اخـرج لعباده و الطیبات طیبات من الرزق.)) آن جناب گفت: مـن نیز همین آیه را تلاوت کرده و شنیده ام و مـى دانـم لباسهایى که براى عروسـم تدارک دیده اى حلال بـوده و از طیبات الهى است لیکـن بر اساس حساب دیگرى که احساس همـدردى مـى باشـد ایـن اعتراض را بر تو وارد مى دانم, زیرا مـن مرجع تقلید ایـن مردم هستم و آنان ما را به عنـوان عالـم دینى مى شناسند. فقراى بسیارى در همسایگى ما سکـونت دارند که تمکنى نداشته و قادر نیستند چنیـن لباسهایى براى همسر خـود تهیه نمایند. از آن سوى, ما نیز نمى توانیـم چنیـن جامه هایى را براى همه فقیران تهیه نماییم و آنان را هـم سطح زندگى خـویـش قرار دهیـم. ولى با ساده پـوشى مى توانیم با همسایگان محروم و مجاورین بینوا همدردى کنیـم و تسکیـن خاطرى برایشان فراهم کنیم و اگر ما هـم چون مرفهان بى درد روزگار بگذرانیـم مایه تسلـى خاطر و آرامـش روحـى همسایگان فقیر از دست مى رود. اگر روزى آنان هـم توانستند لباس فاخر بپـوشند; ما نیز چنیـن خواهیـم کرد.(22) نقل کرده اند:
شهید سیدعبدالحسیـن واحدى به بیمارى مبتلا شد. شهید سیدمجتبى نواب صفوى نذر کرد اگر ایـن سید بهبـود یابـد بـراى همسایه فقیرشان کارگرى نمایـد. نذرش قبـول شد و شهید واحدى سلامتى خود را باز یافت. شهید نواب صفوى به خشت زنى و خاک کشـى براى خانه همسایه پرداخت و در نصف روز به اندازه چندیـن نفر عمله کار کرد. نـواب صفـوى گفته است ایـن کار علاوه بر امدادرسانى به همسایه, در سرکوبى نفس اماره نقـش موثرى دارد. ایـن شیوه اخلاق پیامبرگونه نواب را در اذهان تداعى مى کرد که مى خـواست نسبت به همسایگان فقیر بى تفاوت نباشد.(23)
دکارت فیلسـوف اروپایى مى نـویسد: اگرچه فردى از ما از دیگران جداییـم ولى چـون نمى تـوانیم تنها زیست کنیـم باید منافع خود را تابع منافع جماعتى که جزء آنها مـى باشیم بنماییـم. و اگـر کسـى ایـن حـس را داشته باشـد که صلاح دیگران بر صلاح خـود مقدم است, مکارم والا از او ظهور مى کند و براى خدمت به دیگـران جـان خـود را به مخـاطـره مـى افکنـد.(24) اسحـاق بـن عمار از امام ابـوالحسـن(ع) در باره زکات فطـره سـوال کرد. آن حضـرت فـرمـود: همسایگان نیازمنـد, نسبت به دریافت آن سزاوارتـرنـد.(25) حضـرت امام خمینـى(ره) در خصـوص مصـرف فطـریه مـى فـرماینـد: ((و مستحب است که فطـریه را به بستگان, همسایگان و مهاجـرین در راه دین و اهل فقه و عقل و سایـر کسانـى که چنیـن اولـویتهایـى را حـائز هستنـد اختصـاص داد)).(26)

گره گشایى از مشکلات
شخصـى که در همسایگـى ما به سر مـى برد و روزگارى را با نادارى گذرانیـده, نبایـد به خاطـر فقرش مـورد اهانت و تحقیر قـرار گیـرد و حفظ عزت و رعایت حقـوق ایـن افـراد از دستـورات مـورد تـإکیـد اسلام است. امام صادق(ع) از پدرانـش نقل نموده که رسول اکرم(ص) در حدیث مناهى فرمودند: هر کس به فقیر مسلمانـى بـى اعتنایـى کنـد حقـوق الهى را تضییع نمـوده و پروردگار در روز قیامت به حالت بـى تـوجهى به وى مى نگرد. مگر آنکه از ایـن رفتار استغفار و تـوبه نموده باشد و نیز آن مصطفاى پیامبران فرمود: هر کـس به فقیر مـومنى اکرام کند, در روز جزا خداوند از وى خوشنود خـواهد بـود.(27) هاندریک وان لون در کتاب ((تاریخ بشر)) نوشته است: به قـول پیامبر اسلام(ص) لازم است با همسـایگـان تقلب و اعمـال دور از شـرافت و تحقیـر کننـده انجـام نـــداد.
رسول اکرم(ص) در روایتى فرموده اند:
((جالـس الفقرإ))(28) و بـر ایـن اساس اسلام ما را به همنشینـى با فقیران فرا خـوانده است و همنشینـى با همسایگان بـى بضاعت, سبب نزدیکـى به آنان و درک نیازها و ناراحتیهاى ایـن قشر محروم مـى گردد و به تدریج انسان به رفع حاجات آنان اقدام خواهد نمود.
ایـن نکته را نباید فراموش کرد که همسایگان بى بضاعت که نیازهاى خود را به زحمت تهیه مى نمایند باید ایـن نکته را در نظر داشته باشند که ساده زیستى و قناعت و با کـم روزگار گذرانـدن در بـرخـى احادیث, معادل کـرامتـى است که خداوند به کسى عطا فرموده محسـوب مى شود و فقیران از مقربان درگاه الهى به شمار رفته اند و امام صادق فرموده اند:
هر چه ایمان انسان فزونى مى یابد در معیشت او تنگـى پدید مىآید.(29) شخصـى که مشکلات مالـى دارد نبـایـد در مقابل همسـایگان, از خـود جزع و فزع نشان داده و از وضع زندگى خویش در نزد این و آن بنالد که چنیـن وضعى روح عزت و کرامت را در وى به تحلیل مـى برد و بازگـویـى رنجها و آلام براى دیگران تـن دادن به خوارى است و پیشـوایان شیعه بـر پیروان خـویـش تـوصیه کـردنـد که گرفتارى خـویـش را براى اطرافیان نقل نکنید که حقیر مى شوید. عزت انسان به قنـاعت است و ذلت به طمع, شـاعرى مـى گـویـد:
مخواه از غیر حق چیز, اگر تو مرد دانایى
قناعـت کــن ز غیر حق و گرنه دون دنیایى
روزى از خــزانه خــالـــق مــقــدر است
دون همتى بـــــود ز در خـــلــق خواستن

مرداب ملال
رسـول اکرم(ص) یکى از مـوارد مهم شـومى خانه را همسایه بد دانسته اند و در فرمایـش دیگرى از جمله موارد شقاوت را ((جار سـوء)) معرفى نمـودند.(30) و حضرت امام صادق(ع) فرمـوده اند: سه چیز زندگـى آدمى را تیره و تار مى نماید که یکـى از آنها همسایه بـد است.(31) عمادالـدیـن نسیمـى در سروده اى گفته است:
سه عامل است که دل را کنـد مکـدر و غمگیـن
بگــوش بــــاش که تا بشنوى تو طرفه حکایت
مجــاور بــــد و ناساز, یار و همره بدخو,
عیال بد, هــــمه اینها عقوبت است و سیاست
حضـرت علـى(ع) از بزرگتـریـن زیانها و گـرفتـاریها را همسـایه بـد معرفـى نمـوده اند و در سخنـى دیگر اظهار داشته اند ((بئس الجار جار السـوء)).(32)
لقمان حکیم مى گوید: صخره هاى بزرگ و آهـن را حمل کردم و هر بارى سنگین است اما چیزى سنگیـن تـر از همسایه بـد, تحمل نکـردم.(33) در مـورد معاشـرت با همسایه بد مى گویند: رفتارش چون کوره آهنگر است که اگر تـو را به شعله خود نسـوزاند بـوى بـد و دودش در تـو اثر کند و رنجت دهد. به همیـن دلیل اسدى طوسى گفته است:
مجویید همسایگى با بدان
مدارید افسوس نابخردان
حضـرت امام باقر(ع) فـرموده اند: یکـى از امـورى که کمر انسان را مـى شکنـد همسایه اى است که اگر نیکى و خـوبـى ببیند مخفى مى کند و چـون خطا و لغزشـى مشاهده کرد آشکار مى سازد.(34) در برابر خلاف همسایگان نباید بـى تفاوت بـود و مطابق دلخـواه آنان سخـن گفتن و از حق گـویـى دم فرو بستـن و با سکـوت و خامـوشـى, آنان را در کارهاى ناروا نگه داشتـن برخلاف مقاصد دینـى و اهداف قرآنى مى باشد. و کسـى که همسایه بدى داشته باشد و او را از گناه منع نکند بـا وى در جـرم شـریک است. دورى از آزردن همسـایگـان, نشـانـى از تقـوا و پـرهیزگـارى است و آن که همسـایگـان را ذلیل دارد هـرگز عزیز نشــود و در روایات معصـومیـن آمـده است که همسایهآزارى فـرد را از رایحه بهشت محـروم مى کند و کسـى که حق همسایه را تباه کند پیرو اهل بیت نخـواهد بـود.(35) در منابع دینـى همسایهآزارى از نشانه هاى بلاهت است و یکـى از علایـم فرومایگان اذیت همسـایه, معرفـى شـده است.(36) روزى اصحـاب به پیامبـر اکـرم(ص) عرض نمـودند: فلان زن روزها صائم است و شبها را به عبادت و تهجد مـى گذراند. در ضمـن صـدقه هـم مى دهد ولـى به زبان, همسایگان را مـىآزارد. رسـول خـدا(ص)
فرمود: خیرى در آن زن نیست. او اهل جهنـم است. آنان افزودند: بانوى دیگرى تنها به اداى نمازهاى واجب و روزه ماه رمضان اکتفا مـى کنـد ولـى همسایه اش را نمـىآزارد. فـرمـود: ایـن زن اهل بهشت است.(37)
1ـ کـافـى, ج2, ص669, وافــى, ج اول, ص351.
2ـ المحجه البیضـإ, ج3, ص422, نصـایح, ص130, جـامع الاخبـار, ص387.
3ـ المحجه البیضإ, ج3, ص422.
4ـ کـافـى, ج8, ص;214 آثـار الصـادقیـن, ج2, ص379.
5ـ تنبیه الغافلین, ص108.
6ـ کیمیاى سعادت, ص428.
7ـ جامعه تـوحیدى اسلام و عدالت اجتماعى, مصطفى السباعى, ترجمه سیدعلى محمد حیدرى, ص253.
8ـ الحـدیث, گـردآورنـده مـرتضـى فـریـد, ج3, ص388 ـ 389.
9ـ مجله خـانـواده, سـال ششـم, شمـاره مسلسل 116, ص41 بـا دخل و تصـرف در عبارات و بازنویسى.
10ـ مستدرک الوسایل, ج3, ص208.
11ـ تحف العقول, ص87.
12ـ نزهه النـواظر, ص45 و نیز ص23 همیـن مـإخذ.
13ـ غررالحکم, ص615 و 626.
14ـ ماهنـامه کـوثـر, سال دوم, اردیبهشت سـال 1377, شمـاره 14, ص89 و 98.
15ـ حکمتها و انـدرزهـا, شهیـد مطهرى, ص281.
16ـ درسهایـى از تـاریخ, عبـدالکـریـم اقـدمـى, ص222 ـ 223.
17ـ شـرح نهج البلاغه, ابـن ابـى الحـدیـد, ج20, ص322.
18ـ نهج الفصاحه, ص25.
19ـ وافى, ج اول, جزء سوم, ص96.
20ـ تـإمیـن اجتمـاعى در اسلام, ص191 به نقل از تفسیـر نـورالثقلیـن, ج5, ص597. 21ـ المحجه البیضإ, ج3, ص425.
22ـ بـرگـرفته از کتـاب حق و بـاطل, شهیـد مطهرى, ص151 ـ 150.
23ـ نـواب صفـوى سفیـر سحـر, سیـدعلـى رضـا مسیـرکبارى, ص117.
24ـ سیـر حکمت در اروپـا, محمـدعلـى فـروغى, ج1, ص120.
25ـ مـن لا یحضـره الفقیه, شیخ صـدوق, کتـاب صـوم, ج2, ص536.
26ـ تحـریـرالـوسیله, امـام خمینى, ج1, ص350.
27ـ نک: مـن لا یحضـره الفقیه, ج2, ص192, عیـون اخبار الـرضا, ص201 ـ 228.
28ـ تحف العقول, ص43.
29ـ بحارالانوار, ج77, ص9.
30ـ حلیه المتقین, علامه مجلسى, ص445.
31ـ تحف العقول, ص370.
32ـ غررالحکم, ص369 و 341.
33ـ میزان الحکمه, رى شهرى, ج2, ص192.
34ـ بحارالانوار, ج78, ص372.
35ـ نک: مکـارم الاخلاق, ص429, مجمـوعه ورام, ج2, ص260.
36ـ نصایح, ص126 و 118.
37ـ مستدرک الوسایل, ج2, ص97.