ازدواج باصریها زن و خانواده، فرهنگ و آداب محلى قسمت 3


زن و خـانـواده, فـرهنگ و آداب محلى (3)
ازدواج باصریها

 

 

کارکـردهاى فـراوان ازدواج در جامعه ایلـى و عشایرى که همـراه با منافع و مضار افراد زیادى است به گـونه اى است که مقدمات و مراحل پیچیده اى را باید عروس و داماد و گـروههاى خـویشاوندى پشت سـر بگذارنـد تا به مرحله نهایـى ازدواج برسند.

مراحل ازدواج در میان باصریهاى فارس
دخترها چندى پـس از رسیدن به سـن 15 سالگى نامزد مى شوند. نامزدى دیرتر از آن هم صورت مى گیرد. مردها معمولا پیرترند و ممکـن است تا سـن 39 سالگى هـم نامزد نشوند.
همیـن که یک پدر و پسر بر سر اقدام در مورد نامزدى تـوافق کردند پسر شروع به انجام یک سلسله خدمات عروسى به طـور غیر رسمى نموده و با آوردن هیزم و تعارف کردن چاى, پـدرزن آینـده خـود را کمک کـرده و به او در کارهایـى که انجام دادنـش مستلزم همکارى چند مرد است, ماننـد رام ساختـن اسبهاى جـوان براى سـوارکارى و چیدن مـوى گـوسفند معاونت مى نماید. هدایایى نیز به دختر تـوسط پدرش تقدیـم مى شـود که قبـول آن وى را تحت قیودات اخلاقى معینى قرار مـى دهد; در حالـى که امتناع یا عودت دادن چنیـن هـدایایـى یک ابـراز صریح انصراف و امتناع است. بالاخـره چنانچه بتـوان یک قـول رسمـى از پـدر دختـر گـرفت, روز بعد آن را با آییـن و تشـریفات رسمـى در یک جشـن نامزدى قطعیت مى بخشند.
(عقدبران) جشـن و مراسـم نامزدى عبارت از مهمانـى ساده اى با برنج و گـوشت است که به وسیله پـدر پسر داده مى شود و در آن اعضاى اردو دعوت مـى شـوند و پـس از آن نیز, به عنـوان شـاهـد مـدرک در کـار شـرکت مـى کنند.
میهمانان زن, هـدایایـى از پارچه به عروس آینـده هـدیه داده و به عمـد به صـورت دسته جمعى وارد شـده تا حـداکثر اثر را ایجاد کننـد. میزان شیربها و مهریه نیز در عقـدنامه تصـریح مـى گردد. شیربها در وجه دختـر و بـراى تهیه وسایل خانگى که وى باید با خـود بیاورد منظور شده و همچنیـن مبلغى به نام ((مهر)) به عنـوان بیمه یا جـریمه طلاق یـا بیـوه شـدن که معادل سهم زن از امـوال شـوهر بوده و در صـورت وقـوع طلاق نیز قابل پرداخت خـواهـد بـود در عقدنامه تصریح مى گردد.
مبلغ مهریه از راه بحث و گفتگو از طریق اشخاص شرکت کننده تعییـن مى شود. از جمله رسوم باصریها در مراسـم نامزدى, هدیه کردن دو کله قند از جانب داماد به برادر ارشد مادر دختر (دایـى ارشـد) است. ایـن امر شاید نشانگر بقایاى فرهنگى خانواده مادر سرى عشایر باشد; چرا که در ایـن نوع خانواده ها, دایى به جـاى پـدر, قـدرت مسلط خـانـواده خـواهـر خـود مـى بـاشـد.
غالبا قـرارداد ازدواج (عقدنامه) تـوسط عاقـدى که وابسته به قبیله اى نیست نـوشته مى شـود. از نظر تقدم و تإخر زمانى, عقدبندان پـس از تعییـن مهر و شیربها و یا به قـول باصریها ((عروس بها)) است اما هم تعییـن شیربها و هـم عقـدبنـدان در مـراسـم نـامزدى انجـام مـى شـود.
بعد از پایان ((عقـدبنـدان)), دوران نامزدى شـروع مـى شـود. ایـن دوران تا انجام مراسـم عروسـى ادامه مـى یابـد. در ایـن مدت, داماد وظایفـى بر عهده دارد. او باید در تمامـى دوره نامزدى به مناسبت اعیاد و جشنها, هـدایایـى بـراى عروس تهیه و نیز کمکهاى مختلفـى به شکل مسـاعدتهاى کـوچک و مـداوم, نسبت به والدین همسر آینده اش انجام دهد. بـدیـن ترتیب کمک و همیارى داماد به خانواده عروس در سه مرحله صورت مى گیرد:
الف ـ قبل از مراسـم نامزدى, ب ـ بعد از عقـد و جشـن نامزدى, ج ـ و بعد از انجام و پایان عروسـى. بعد از اینکه شیربها و مهریه تعییـن و عقد صـورت گرفت, جشنى بزرگ ترتیب یافته که تـرکیب کلـى آن هـدایت عروس از چادر خـود به چادر شـوهر, دست به دست دادن آنها تـوسط شخصـى بـرجسته و ذىنفـوذ و بـالاخـره زفـاف مـى بـاشـد.
در جشـن عروسـى, اشخاصى از اردوى همسایه و همچنیـن از اردو یا اردوهاى دو همسر در آن شرکت مى جویند. این جشـن از طرف والدیـن داماد که پرچم قرمز یا آبـى رنگـى به دیرک چادر خـود افـراشته و چادر آشپزخانه جـداگانه اى و چادر مخصـوص میهمانان که در تمام طـول روز در آنجـا به میهمـانـان غذا, چـاى و سیگـار مـى دهنـد بـر پـا سـاخته انـد; بـرگزار مـى شـود.
در صورت امکان موسیقى نیز وجود دارد.
موسیقى دانهاى حرفه اى را از دهات آورده و در غیر ایـن صـورت مراسـم با دست زدنهاى منظم و مـوزون تـوسط زنان و چـوب بازى, و مسابقه اسب دوانى به وسیله مردان صورت مى گیرد.
میهمانان به وسیله زنان اردو با چهچهه هاى بلند و تحریر دادن صـدا استقبال مـى شـونـد. مـردم نیز بهتـریـن لبـاسهاى خـود را مـى پـوشنـد.
عروس در چادر خـود بـا بستگان مـونث خـود که او را در شستشـو, روغن زدن و شانه کردن مـوى سـر و رنگ کردن کف دست و پایـش با حنا کمک مـى کننـد انزوا مى جـوید. در عیـن حال یک چادر مـوقت تـوسط بستگان داماد با هدایت مردى که عنوان ((سلمانى)) دارد تهیه مى شود.
در ایـن چادر, چیزى جز تعدادى پتـوهاى خـوش رنگ که روى دو سه پایه کره گیرى خـارج از چـادر دامـاد گستـرده شـده است وجـود ندارد.
وى داخل ایـن چادر شده و در اینجا براى او آب گرم تهیه کرده اند که خود را شستشو دهد.

هنگامى که داماد, پاک و تمیز شد لباسهاى نو خـود را که سلمانى براى او در خارج چادر, روى قالیچه اى گذارده است مى پـوشد. مادامـى که وى استحمام کرده و لباس مى پـوشد, کشمـش (براى تبرک) و نمک (براى جلوگیرى از زخـم چشـم) بر روى او و چـادرهـا و تمـاشـاچیـان مـى پـراکنند.
وقتى خبر رسید که عروس حاضر است, گروهى از مردان خانواده داماد, سـوار بر اسب شده و مى روند که عروس را بیاورند. ضمنا, یک اسب اضافى با خـود مى برند تا عروس بر آن سوار شود. در حالى که داماد به چادر عروسى خـود وارد شده و منتظر عروس مى شود. وقتى که اجتماع به چادر دختر وارد مى شـوند, پدر و مادر عروس دو عقدى (چیزى علاوه بر قرارداد عروس) و ((با روزى)) (براى روز) خـود را که عبارت از برنج و قند و ران بره براى یک غذاى جشـن است ادعا مى کنند.
سپـس عروس و رختخـواب را سـوار بر اسب یدکى نمـوده و صـورت او را با تـور مـى پـوشانند. پدر عروس اسب را هدایت کرده و غالبا آینه اى عقب سر اسب براى خـوشبختـى و دفع ((چشـم زخـم)) مـى گیرند. با رسیدن به چادر عروس, پدر عروس معمـولا تـوقف کرده تا از او تملق گفته و چاپلـوسى کنند. وقتـى وى نزدیکتر آمد, داماد از چادر خارج شده و در ایـن نقطه است که مردها سعى مـى کنند او را گرفته و بزننـد. به محض اینکه وى داخل چادر فـرار کرد بایـد مجـددا از چادر خارج شود که در این موقع کسى متعرض او نمى شـود. در ایـن زمان اسب را به مـدخل چادر آورده و داماد, عروس را از روى اسب بلنـد کرده و بـر زمیـن مـى گذارد. در ایـن وقت پـدر عروس مجددا مداخله کرده و ادعاى ((پارنجـون)) (قدم رنجه کردن براى آوردن عروس) خـود را مى کند, که معمولا وعده اى به دادن یک حیـوان مناسب مانند یک شتر به او داده مى شـود. سپـس داماد, عروس را از روى اسب بلند کرده و او را به داخل چارد مى برد. وى در آنجا در گـوشه اى با حالت کمرویى ایستاده و نه در جشـن شرکت مى کند و نه از چادر خارج مـى شـود.
داماد هنگام غروب آفتاب مجددا به چادر عروسـى وارد شده و در آنجا با عروس دست به دست داده مى شود.
منبع:
ایل بـاصـرى, فـردریک بـارث, صفحات 225, 230, 56.