نویسنده

درک ترویج از نقش زنان روستایى
به منـاسبت هفته آمـوزش و تـرویج کشاورزى

 

رفیع افتخار

 

 

جهان مـا شتـابـان در حـال تغییر است.
تحـولات پیاپى و بى وقفه چهره دیگرگونه اى از آنچه در قرون پیشیـن و یا سالیان نه چنـدان دور به اذهان متبادر مـى نماید; اینک فرا روى ماست.
علوم و فنون و مجموع آن چه فـنآورى اطلاق مى شود چنان در هر سوراخ و سنبه اى رسـوخ و سیماى زندگى را عوض کرده که فرصت تفکر و مجال نیز نمـى نمایاند. ایـن دگرگـونیها فاصله هایـى عمیق و شگرف میان جوامع به وجـود آورده و در میان همیـن جـوامع و مناطق مختلف آن نیز جـداییهایـى سبب گردیـده است. اقتصاد در هر کشـور و جـوامع مختلف, در عیـن اینکه به اقتصاد جهانى متصل مـى باشد در داخل آن کشور به گونه اى خاص به هـم مربـوط مـى شـود. به گـونه اى که اگـر تعادلـى در وضعیت جامعه شهرى و جامعه روستایى حادث نیاید نتیجه آن نابهنجاریهاى مختلف اقتصادى اجتماعى و فرهنگى خواهد بـود که یکـى از آنها پـدیده مهاجرت مـى باشد که امروزه به صـورت معضلـى لاینحل گریبان کشـورهاى در حال تـوسعه را گرفته و مشغولیت ذهنـى بـرنامه ریزان ایـن کشـورها را فـراهـم گردانیـده است. تفاوتهاى درآمـدى میان اقشار شهرى و روستایـى بـاعث گسیل روستـاییان جهت بهره منـد شـدن از مزایـا و درآمـد بیشتـر خـواهـد شـد که لاجـرم فورىترین راه حل جهت حل ایـن مشکل بالا بردن سطح درآمد روستاییان خـواهد بـود. در ایـن صـورت با تمهیداتى از قبیل تغییر در شیوه کار و بازدهـى و بهره ورى بیشتر, زمینه براى بالا رفتـن تـولیدات کشاورزى و دامپرورى مهیا گشته و آنان در خـواهنـد یافت در سایه استفاده و بکارگیـرى شیـوه هاى نـویـن از درآمـد مکفـى بهره منـد خواهند بـود.
جوامع مختلف چاره کار را در نوسازى ساختار بخـش کشاورزى و به وجـود آوردن تغییرات مختلف و لازم در اقتصاد روستا یافته انـد; به گـونه اى که با به کار بستـن علـم و دانـش لازم در گستـره تـولیـدات کشاورزى ایـن مهم را میسـر ساخته انـد.
عامل انتقـام پیشـرفتهاى علمـى و حـاصل مطـالعات فنـى به روستـاهـا, سازمانهاى مرتبط با امر ترویج کشاورزى و تـوسعه روستایـى بـوده که قادر گشته انـد خـود را در هیإت پیامآوران ارتقإ تـولیـدات کشاورزى, جلـوه گـر سازند و در نهایت, سایه فقـر و نـدارى را از جامعه روستایى زدوده اند. در واقع ترویج نیروى محرکه اى بـوده که روستا را به سـوى ترقـى و تعالـى بـرده و کارگزاران ترویجـى به عنوان مبشران نـوآورى مـوجبات رفاه روستاییان و تـوسعه کشاورزى مـى باشنـد.
رسمیت کار تـرویج کشاورزى در ایـران به عنـوان یک وظیفه دولتـى و در سطح وسیع, بـا تـوجه به آمـوزش اصـول فنى کشاورزى نویـن از پنجاه و چهار سال پیش آغاز شد. در آن زمان با تـوجه به سلطه نظام سنتـى مالکیتهاى بزرگ که بر اکثریت قریب به اتفاق روستاها حاکـم بود و به سبب کمبـود امکانات آمـوزشى و در نتیجه سطح بـالاى بیسـوادى در مناطق روستـایـى و عشـایـرى و عدم دستـرسـى روستاییان به انـدک وسایل ارتبـاط جمعى مـوجـود, رووس فعالیتهاى ترویجـى مبتنى بر کلیات و محتـواى برنامه هاى آمـوزشى شامل اصـول اولیه کار کشاورزى بـوده که در قالب روشهاى ترویجى, به مثابه آمـوزش مقـدمات و تـدریـس الفباى زبان باى نـوآمـوزان دبستـانـى, به روستـاییـان عرضه مـى شد.
نـوآمـوزان مـدارس ترویجـى, علـى رغم مشکلات اقتصادى و اجتماعى و مقـاومتهاى طبیعى در قبـال پذیـرش نـوآوریها, در طـول زمـان به فراگیرى الفباى تحول و تـوسعه در کلیه شوونات روستایى و بـویژه در امور کشاورزى مى پرداختند.
ثمره پذیرش پدیده هاى نویـن تـوسط روستاییان گرچه سریع الحصـول و قابل لمـس نمى باشد ولیکـن تإثیر آن در اولیـن دهه از آغاز کار ترویج گزارش شده است.
کنـد بـودن حرکت تحـول و تـوسعه در فراگیرى و پذیرش پـدیـده هاى نویـن, از یک سـو ناشى از عدم شناخت کامل برنامه ریزان و مجریان از خواستها, نیازها و واقعیتهاى موجود در بطـن جـوامع روستایى, و از سـوى دیگر مرتبط با وجـود و تنـوع سنتهاى ریشه دار در ایـن جـوامع و پـاىبنـدى روستـاییان به حفظ آنها و در نتیجه مقـاومت آنان در پذیرش پدیده هاى نـو مـى باشد. بنابرایـن, شاگردان مدرسه ترویج, برخلاف آنچه که در مـدارس رسمـى متـداول است, نتـوانستند دوره آموزش مقدماتى اصول و روشهاى پیشرفته در کشاورزى نویـن را بر طبق اصول متعارف طى بنمایند.
در دومیـن دهه از شروع کار ترویج, علاوه بر نارساییهاى ذکرشـده, بر اثر عدم شناخت کامل از اصالت حرکتهاى آمـوزشى و ضرورت تداوم آن در طول زمان, بـویژه براى اقشار روستایى, تـوجه آموزشگران و مروجان غالبا معطـوف به امورى بـوده که ماهیتا غیر آموزشى و یا حتى اجرایى مى باشد.
بدیـن ترتیب, معلم و یا به عبارت دیگر, مروج مجرى شده و لذا از یک سـو, به دلیل نقصان و یا حذف برنامه هاى مربـوط به آمـوزشهاى تکمیلـى بـراى مـروجان و از سـوى دیگـر به علت ایجاد جذابیتهاى صـورى در جریان اجراى برنامه هاى اجرایى و غیر آمـوزشـى در طـول دهه هـاى دوم و سـوم, روابط نـوپـاى آمـوزشـى و فـرهنگـى میــان روستاییان و کارکنان ترویج به تـدریج به سردى گراییده و نتیجتا اسباب رکـود بیشتر و بیشتر در ارتقإ نوآموزان مدرسه ترویج, از کلاسهاى مقـدمـاتـى به کلاسهاى بـالاتـر فـراهـم آمد.
ایـن حالت رکود نه تنها موجبات مردودى برخى و دلسردى برخى دیگر از روستاییان داوطلب شـد بلکه مایه پـراکندگـى مروجان علاقه منـد نیز شد, چه آنکه آنان مى دیدند که نوآموزانشان هنوز هـم در همان کلاسهاى مقـدماتـى هستنـد و بـراى روستاییان پیشرویـى نیز که به لحاظ استعداد ذاتـى در جـریان آمـوزشها قـرار گرفته انـد, امکان استفاده از یک کلاس بالاتر در مدرسه ترویج فراهـم نشده و از ایـن روى علاقه مندى و کـوشـش آنان براى جهش و تعالى بلاثمر مانده است.
همچنیـن, مروجان از نظر دستیابـى به دانشهاى جـدیـد و مهارتهاى پیشـرفته خـود را در حـال رکـود و اغلب نـاتـوان مـى یـافتند.
ترویج, مدرسه اى است که با تـوجه به ویژگیهاى فرهنگى ارباب رجوع آن همـواره نیازمنـد معلمانـى بـا معلـومات و در حال پیشـرفت و برنامه هایى با محتـواى پربار و منطبق با خـواستها و نیازهاى در حال تحول شاگردان است.
بـراى شاگـردان و معلمان, احساس فـراگیرى مستمر و ارتقإ تـوان علمى و عملى از طریق برنامه هاى آموزشى در حال تحـول و تکامل با محتـوایـى پیشـرفته, خـود مهمتـریـن انگیزه بـراى حـرکت در جهت یادگیرى مطالب جدید است.
اما متإسفانه در طول تاریخ تـوسعه نظام آموزشى ترویج در کشور, ایـن انگیزه به عنوان یک اصل هرگز مـورد عنایت جدى قرار نگرفته است.
آمـوزش, اصالتا تعلیـم است و تعلیمات نیز, تدریجا مقدمه و بناى شکل گیرى قالبهاى ذهنى و زیربناى فکرى افراد را منسجـم مـى سازد.
با آموزش, مجمـوعه اطلاعات, معلـومات و دانشهاى پایه و کاربـردى در جریان آماده شـدن فرد جهت کسب الگـوهاى نـویـن رفتارى متشکل مـى گردد. با آمـوزش شالـوده قالبهاى فکرى و ذهنى افراد پـى ریزى شده و سامان مى یابد. از ایـن رو است که گفته مى شـود آموزش مبناى تغییر و تحـول در الگوهاى رفتار انسانى است. جـوامع روستایى به عنوان یک منبع سنتى اصیل و مـولد و متعهد و فعال در جـوار دیگر مـولـدان سـایـر بخشهاى اقتصـادى محسـوب مـى شـوند.
اقشار روستایـى به عنـوان نیـرویـى آماده کسب آمـوزش و تحـول و تکامل, در همه جـوامع حضـورى فعال دارند. بکارگیرى و بهره منـدى از ایـن اقشار مستلزم تـوجه خاص در کشف استعدادهاى بالقوه آنان و نیز انتخاب نظامهاى متناسب آمـوزشى در راه تـوسعه معلـومات و اطلاعات فنى و فرهنگى آنان به عنوان مولدان هر کشـور و از عوامل اسـاسـى تـإثیـرگذار بـر بـرنـامه هـاى تـوسعه اى مـى بـاشند.
در مقام مقایسه نسبـى جامعه شهرى با جامعه روستایـى و عشایـرى, شهرنشینان بـا استفـاده از امکـانات آمـوزشـى و منابع اطلاعاتـى موجـود و در دسترس خـود, از مواهب پـرورشى و آمـوزشـى بیشتـر و بالاترى برخـوردار مـى باشنـد و در حالـى که روستانشینان و عشایر چادرنشین و کـوچـرو, به مقـدار کمتـرى به ایـن امکانات و منابع دسترسـى دارند, زنان روستایـى و عشایرى, در مقام قیاس با مردان جـوامع ذکـر شـده به میزان بسیار کمتـرى از مـواهب بـرنـامه هاى پرورشى و آمـوزشـى قابل دسترس در کل جامعه برخـوردار مـى باشند.
و بدیـن ترتیب, به طور کلى زنان روستایى و عشایرى را مى توان در زمـره آن دسته از اعضـاى جـامعه دانست که بـرنــامه اى مشخص جهت پـرورش استعدادهـاى فطـرى آنـان در طـول سـالیان مختلف از طـرف برنامه ریزان مـورد نظر و تـوجه نبـوده و از طرف دیگر اقداماتـى مـوثر از بـراى تکامل دانستنیهاى علمـى و مهارتهاى حرفه اى آنان مد نظر نبوده است. لذا ایـن قشر عظیم و زحمتکش با اندک معلومات مکتسب از خانـواده و محیط اطراف و محدود خـود, آن هـم در دنیاى متحـول و روبه پیشـرفت, به گذران زنـدگـى سنتـى خـود اشتغال داشته اند.
بدین ترتیب, مى تـوان ایـن گروه از زنان روستایى و عشایرى را به دلیل عدم دسترسى به منابع اطلاعاتى و امکانات آمـوزشى به عنـوان ضعیف ترین و آسیب پذیرتریـن اقشار قلمداد نمـود. حال آنکه تـوسعه برنامه هاى پرورشى و آموزش علوم و اطلاعات نویـن به زنان روستایى همـواره یک امر ضـرورى و اجتناب ناپذیر بـوده است که غفلت از آن داراى پیامـدهاى حـاد اقتصـادى, اجتماعى و فـرهنگـى مـى بـاشـد.
آموزش و پـرورش در جامعه همـواره مطرح و لازم مـى باشـد اما ایـن مـورد در ارتباط بـا روستاییان به طـور اعم و زنان روستایـى به طـور اخص (به لحاظ محرومیتهاى ریشه دار آنان) از اولـویت بالاترى برخـوردار مـى باشد. ایـن اولـویت منبعث از دلایل چندى است که به دنبال مىآید:

1ـ زنان روستـایـى مادران جـامعه
فـرزنـدانـى که در دامـان مادران و زنان روستایـى پرورش مـى یابند, نه تنها فرزندان آینده جـوامع روستایـى هستنـد, بلکه به دلیل جریان مهاجرتهاى ((روستا به شهر)) به عنـوان بخشـى از جمعیت آتـى جـامعه شهرى به حســاب مـىآیند. به ایـن دلیل, پسران و دخترانى که به دست مادران آگاه و مطلع و دانا پرورش مـى یابند; لاجرم از کیفیتهاى رفتارى والاترى بـرخوردار خـواهند بـود, تا فرزنـدانـى که تـوسط مادران ناآگاه تحویل جامعه داده مى شوند.
نقـش مادران در پرورش فرزندان متعهد و متعالى اصلى انکارناپذیر در تمام جـوامع مـى باشـد. بنابرایـن مهیا ساختـن فرصتهاى لازم و مکفى براى پرورش استعدادها و مهارتآمـوزى زنان روستایى از جمله اقـدامات بنیانـى در فرآیند تحـول, تکامل و تعالـى اعضاى جامعه محسوب مى شود.

2ـ زنان روستایى و نظام اقتصادى
زنان روستـایـى مـولـدان و مبـدلیـن محصـولات کشاورزى در جامعه روستایى مـى باشند. بر پایه آمار سال 1375 از کل 055 / 60 میلیـون نفـر جمعیت کشـور تعداد 817 / 36 میلیـون نفـر در شهرها و 026 / 23 میلیـون نفر در روستاها زندگى مى کرده اند و از ایـن تعداد 25 / 19 درصد از کل جمعیت کشـور یا حدود 5 / 11 میلیون نفر را جمعیت زنان روستایى تشکیل مى داده است. علاوه بر زنان روستایى, نیـم میلیـون نفر نیز جمعیت زنان عشایرى است.
حـال, اگـر در میان جمعیت زنان شهرى, گـروهـى وجـود دارد که از آنان در تقسیمات جمعیتـى به نام خانمهاى خانه دار ذکـرى به میان مىآید و صرفا کار آنها سرپرستـى امـور خانه و خانـواده مى باشد; در روستاها کمتر زنى یافت مى شـود که در کار تـولیدى کشاورزى یا دامـى مشـارکت مـوثـر با مـردان نـداشته بـاشـد. طبق نتـایج یک آمارگیـرى در زراعت بـرنج 60 درصـد کل کار بـا زنان بـوده و در مورد سبزى و صیفى ایـن رقـم تا حدود 90 درصد کار بالا مى رود. در مـورد پنبه و دانه هاى روغنـى 50 درصد و در کار باغدارى 30 درصد کارها تـوسط زنان انجام مى شود. علاوه بر زراعت, در امور دام نیز زنان دخالت بسیار مـوثرى داشته و گاه سهم آنان صد در صد کار را در بـر مـى گیـرد. یک آمـارگیـرى سهم زنــان را در بخشهاى مختلف دامپـرورى به صـورت زیـر تعییـن و بیـان نموده است:
چـراى دام23 درصـد تعلیف دام41 درصـد مـراقبت از دام42 درصد شیردوشـى86درصـد و در یک بررسـى دیگر, سهم زنان براى تربیت کرم ابریشـم 90 درصد و در پرورش دام و مواد لبنى 65 درصد بوده است.
در ارتباط با پـرورش طیـور, ایـن آمارها بالاتـر رفته و در بخـش طیـور روستایـى مسـوولیت زنان گـاهـى تـا 100 درصـد مـى بـاشـد.
بـر اساس یک آمار دیگـر در روستـاها 263 هزار نفـر زن مستقلا در کشاورزى و دامـدارى و جنگلـدارى به عنـوان بهره بـردار و مسـوول واحد کشاورزى دست اندرکار بـوده و تمام امـور را تحت نظارت خـود داشته اند. بنابراین, مـولـدان و مبـدلیـن محصـولات و فراورده هاى کشاورزى محق هستند از آمـوزشهاى فنى و حرفه اى برخـوردار شـوند.
چرا که آموزش ضمـن کار از جمله اصول کلى افزایـش بهره ورى نیروى انسانـى در بخشهاى مختلف صنعتى و خـدماتـى و کشاورزى مـى باشـد.

3ـ زنان روستایى و خانواده ها
مدیریت امـور خانه و خانواده و روابط خانـوادگى و خـویشاوندى و تمشیت و تنظیـم سایر امور مرتبط با خانواده از دیگر نقشهاى مهم و حیاتـى زنان روستایى مـى باشد. زنان روستایى به عنـوان مدیران خانـواده مستحق فـراگیرى آمـوزشهاى لازم و کافـى در حـوزه اصـول خانه دارى و فنـون مربـوط به تـدبیر حـوزه مـدیریت خـود هستنـد.

4ـ زنان روستایى و تصمیم گیرى
هر زن روستایـى با عنـوان همسر و شریک زندگـى, نقـش عمـده اى در اتخاذ تصمیمات مـربـوط به امـور خـانـوادگـى خـود دارد. تنظیـم خانواده, تغییر و تحـولات امـور داخلى خانـواده, آینده فرزندان, اشتغال و ازدواج و دیگـر مسایل از جمله مـوارد مـرتبط با حـوزه تصمیـم گیرى زن روستایى مـى باشد. زنان روستایـى آگاه در مـوقعیت بالاترى در تصمیـم گیرى قـرار دارنـد. بـدیـن تـرتیب, لازم است زن روستایـى در مقام شریکـى منفعل و بـى تإثیر نباشد بلکه در مقام کدبانویـى آگاه و مسلط سهم عمده اى در تصمیمات مـوثر خانـوادگـى داشته بـاشـد.

5ـ زنـان روستـایـى و مشارکت
زنان روستایـى در مقام عوامل مـوثـر در تـوسعه و عمران جامعه و محیط خود باید بتـوانند متحـولگر فرهنگ و فعالیتهاى دیگر مرتبط با خود باشند.
ایجـاد انگیزه هاى مشارکت زنان روستـایـى در فعالیتهاى اجتماعى, جـرإت اعلام آمادگـى آنان از بـراى همکـاریهاى متناسب در اداره امور اجتماع خـود, آگاهیهاى لازم براى ایجاد هسته هاى رهبرى زنان به منظور ایجـاد تشکلهاى حـرفه اى و تعاونـى و نیز ابـراز وجـود زنان جهت استیفاى حقـوق سیاسـى و اجتماعى و ... مستلزم پرورش و آمـوزش مستمر براى بهره مندى جامعه از استعدادهاى فطرى و آگاهـى و تـوانمنـدى اکتسـابـى زنـان روستـایـى مـى بـاشـد.
در پایان بایـد خاطـرنشان ساخت, مطابق تعالیـم مقـدس دین مبیـن اسلام, زنـان روستـایـى به عنـوان قشـر عظیمـى از جـامعه, مستحق استفـاده از فـرصتهاى پـرورشـى و امکـانـات آمـوزشــى به منظور بهره منـدى از تـوانهاى بالقـوه و فطرى خـود در جهت اعتلاى کیفیت خویش مى باشند.
در ایـن ارتباط مى تـوان به کلام امام خمینى(ره) اشاره اى داشت که مـى فـرمـاینـد: قـرآن مجیـد انسان ساز است و زن نیز انسـان سـاز.
بدیـن ترتیب آموزش و پرورش زنان روستایى به عنوان یک حق مسلم و یک دیـن کل جامعه به آنان بر ذمه دولت از طریق نهادهاى فرهنگـى مربـوطه مى باشد. قصـور در اداى این دین, ظلمـى مضاعف براى ایـن قشر بـوده که پیامد فورى و یا درازمدت آن استمرار عقب ماندگیهاى مختلف فـرهنگـى و اجتمـاعى و اقتصـادى مـى بـاشد.
از ایـن روى, ایجاد فرصتهاى پرورشى و تدارک تسهیلات ویژه آموزشى براى زنان روستایـى باید به عنـوان یک راهبرد اساسـى و از رووس بـرنامه هاى تـوسعه منابع انسانـى در کشور تلقـى شـود. تـرویج و سازماندهى ترویجى براى افزایـش قابلیتهاى مختلف آموزشى, مهارتى و حـرفه اى و افزایـش آگاهـى, دانایى و کارآیى زنان روستایـى در جـریان تـولیـد و تبـدیل محصـولات و فراورده هاى زراعى و دامـى و مصنـوعات روستـایـى, رکـن اصلـى ایـن راهبـرد خـواهـد بـود.
منبع:
1ـ شهبازى, اسماعیل: ((رسالت امروزیـن تـرویج در جـریان تـوسعه کشاورزى)) مجمـوعه مقالات پنجمیـن سمینار علمـى تـرویج کشـاورزى کشور.
2ـ شهبازى, اسماعیل: ((تعلیمات اساسـى و تـرویج خانه دارى بـراى زنـان روستـایـى و عشـایـرى)) تـوسعه و تـرویج روستـایـى.