مشاور شما

نویسنده


مشاور شما

دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
خواهر ف. م ـ ؟
خواهر شقایقM. ـ گلستان
خواهر س. ف ـ قم
بـرادر سیـاوش بـرهـان دیـانـى ـ سیـرجـان
خواهر م.س.م ـ زرند کرمان
خواهر م.ب ـ خراسان
خواهرA ـ ؟
مراقب فرزندان خود باشید
خواهر ف. م ـ ؟
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى بیست ساله ام که در کودکـى به دنبال یک بازى کـودکانه(!!)
حادثه اى رخ داد که حالا بایستـى به خاطر آن بسـوزم و مثل شمع آب شـوم و از شـدت غصه دچار بیماریهاى گوناگـون شـوم. به خاطـر آن حـادثه جـرإت و روى ازدواج هـم ندارم.
خواهر گرامى!
بارها شاهد بیان چنیـن مسایل دردناکى از جانب خـوانندگان محترم بـوده و هر بار نیز سخنى تازه با والدیـن و هشدارى داشته ایـم و ایـن بـار نیز دردمنـدانه بـا آنها به درددل مـى نشینیم.
والدیـن عزیز! مى دانیـم اگر شما خود به آنچه بر فرزندتان گذشته است, آگاه مـى شدید چنان بـود که گـویـى دنیا بر سرتان خراب شده باشد. آن وقت خود را ملامت مى کنید که چرا بیشتر مراقب کودک خـود نبـودید و هـم فرزندتان را مـواخذه مى کردید که چرا به شما چیزى نگفته است و دچار دریغ و افسوسى سـوزنده خـواهید شد که چه باید بکنید.
هستند بسیار والـدینـى که در نشست و برخاستها و معاشرتهاى خـود با دوستان و فامیل چنان محـو و سرگرم گفتگوهاى خـود مى شـوند که کـودکانشان را به حـال خـود مـى گذارنـد و لحظاتـى از آنها غفلت مـى کننـد. و در ایـن سـاعات غفلت حـادثه هاى زیادى امکـان بـروز مى یابد.
اگر والدیـن به رفت و آمدهاى خود اهمیت مى دهند و آن را جزیى از آداب معاشرت خـود مـى دانند و برایشان مهم است, بایستـى در عیـن حال به مراقبت از فرزندان خـود نیز اهمیت بـدهند و مراقب رفت و آمـد و بازى فرزندانشان با دیگران باشنـد. در اسلام نیز گرچه به حضـور در جماعت و ارتباط با دیگران و صله رحـم بسیار سفارش شده است اما بـراى مسایل جانبـى نیز اهمیت وافـر داده شـده است. به طـور مثال, بیان ایـن نکته که مرد نامحرم نبایستى دختربچه اى که به تمیز رسیده را روى زانـو بنشاند یا در آغوش بفشرد یا لبانـش را ببـوسد, کودکان از سه سال به بالا نباید در یک بستر بخـوابند یـا از 6 سـال به بـالا نبـایـد در یک اتـاق تنها بمـاننــد.
کنجکاویهاى کودکان, تقلیـد حـرکات بزرگتـرها بخصـوص, اگر کـودک شاهد مسإله خاصـى در روابط نزدیک والدیـن خـود باشـد یا تماشا کـردن فیلمهاى مبتذل تـوسط کـودک, هنگامـى که والـدیـن یا دیگر افراد خانـواده غافلانه به تماشا نشسته اند و یا اگر کـودکـى قبلا تـوسط فرد دیگرى بخصوص کودکان بزرگتر از خـود یا افراد بزرگسال مـورد سـوءاستفاده قرار گرفته باشـد و ..., مـى تـواند زمینه ساز شرایطـى باشد که گریبانگیر ایـن خـواهر آسیب دیده در کـودکى نیز شـده و هـم اکنـون از آن رنج مـى برد. والدیـن محترم بیشتر مراقب کودکان خود باشید.
خـواهـر گـرامـى, از آنجـا که حادثه در کـودکـى آن وقت که مکلف نبـوده اید و بصیرتـى به عمل انجام شـده نداشته اید, رخ داده, ان شـإالله خـداونـد از آن گذشته است و حـال نیز تـوبه شما را پذیراست. و بارها گفته ایـم که از خداوند, مهربانتر و عطوفتر به بنـده اش بخصـوص اگـر جـوان بـاشـد, هیچ کس نیست.
تاوان شما همین سـوز و آه شماست و اینکه سعى کنیـد ایـن تجـربه تلخ درسى باشد براى همه زندگى تان. که اگر همراه کـودکان باشید, یا روزى خـود مادرى در کنار فرزنـدانتان, چنان غفلت زده نباشیـد که حادثه هایى مشابه رخ دهـد. رفتارهایـى که کـودکان با یکـدیگر دارند بیشتر در حـد کنجکاوى و لمـس است و بعید است به صـورت یک رابطه کامل جنسى باشد.
از سـوى دیگر اگر آسیب جسمـى به شما وارد شده باشد حتما شما آن تجربه دردناک را به خاطر داشتید و همان مـوقع هـم علایمى داشتید که مادرتان متـوجه مـى شد. حالا اگر نگران آزردگیهاى دیگرى هستید یا اینکه اکنون ناراحتیهایى دارید مى تـوانید به متخصص مراجعه و از سلامت خود اطمینان حاصل کنید.
خدا نگهدار.
با مادرم مشکل دارم
خواهر شقایقM. ـ گلستان
مشاور: زهرا آکوچکیان
دختـرى 16 سـاله و دوم دبیـرستـان هستم.
مشکل اصلـى مـن رابطه ام بـا مـادرم است.
یکسره با همدیگر ناسازگارى داریـم. مادرم همیشه منتظر نقطه ضعفى است که از من بگیرد و به رخم بکشد. به مـن اعتماد ندارد و مرتب وسایلم را مى گردد.
مادرم زن خوبى است اما رفتارش با من این طورى است مـن هم با او لجبازى مى کنم.
مهمتریـن نقطه ضعف او درس نخواندن من است. مـن هم تصمیم گرفته ام براى راحت شدن از دست او ازدواج کنـم. بعضى وقتها فکر خـودکشـى به سرم مى زند تا خـودم را راحت کنـم اما چـون امید و آرزوهایـم زیاد است از ایـن کار منصـرف مـى شـوم. بـاور کنیـد دیگـر طـاقت رفتـارهـاى او را نـدارم. مـدام به مـن زور مـى گـوید.
البته پدر خـوبـى دارم و از ته دل دوستـش دارم و از او به خاطر همه خوبیهایش تشکر مى کنم.
خواهر گرامى!
شما پـدر و مادر خوبى دارید که به خـوبـى آنها اذعان دارید اما چرا رابطه تان با مادرتان ایـن حـد مغشـوش و آشفته شـده است جاى سـوال بسیار دارد. درست است که برخى از برخـوردهاى مادر با شما ظاهـرا بـرایتان آزار دهنـده است, مثلا ایراد گـرفتـن یا مقایسه کردن با دیگران یا کنجکاوى نسبت به وسایل شخصـى تان و صد در صـد نیز مـورد تإییـد نیست, اما از طـرف دیگـر صد در صـد نیز قابل ایراد و منفى نیست.
خواهر گرامـى! شما فقط از دید خـود به قضیه نگاه کرده ایـد و حق هـم داریـد بـرنجیـد. شمـا در سنـى هستیـد که دوست دارید به استقلالتان و شخصیتتان احترام گذاشته شـود, مـورد پذیرش باشید و دیگران شما را به خاطر خودتان بخـواهند نه آنکه چـون مثل دیگرى هستید که آنها شما را بخـواهند. دوست دارید حریـم تان حفظ شـود.
به وسایلتان کسى دست نزند یا گاه رازهاى کوچکى براى خـود دارید که تمـایل نـداریـد کـس دیگـرى آنها را بـداند.
دوست دارید دیگران به نظر و عقیـده تان احترام بگذارنـد, شما را درک کنند, نیازهایتان را بفهمند و برخـورد درست و منطقى با شما داشته باشند. همه اینها درست است و خـواسته هاى بحقـى است که هر کسـى مـى تـواند بخـواهد و انتظار برآورده شدنـش را داشته باشد.
اما آیا هیچ گاه به افـراد مقابل خود و خـواسته هاى آنها هـم فکر کرده ایـد. نزدیکان و دوستانتان آیا ممکـن است آنها هـم احساسـى مثل شمـا داشته بـاشنـد و تـوقعاتـى ایـن چنین را.
خـواسته هاى مادرتان هیچ کـدام غیر منطقـى, غیر منصفانه و از سر بى مهرى به شما نیست.
او شما را دوست دارد که وضعیت درسى و رفتارتان برایـش مهم است.
اگر شما بـرایـش ارزشـى نداشتید چرا بایـد خـود را خسته کنـد و درگیـریهاى مکـرر بـا شمـا را بپذیـرد و تحمل کند.
وقتى کسـى براى فرد دیگر اهمیتـى نداشته باشد قابل انتظارتریـن رفتار از جانب او بى اعتنایى آن فرد به او است. خـودتان مى گویید او زن خـوبـى است. شما نیز با قلب باصفا و مهرطلب خـود به ایـن مهم اقرار داریـد. اما آنچه رابطه تان با او را آشفته ساخته است شیوه بیان نظرات مادر توسط او است. او دوست دارد دخترش بهتریـن باشد خطاهایش را بموقع بشناسد و اصلاح کند. نقصها و ضعفهایـش را ببیند و کامل کند.
دخترى مطلـوب از همه نظر باشـد و ایـن نگاه کمال گراى یک مادر است.
مادرى که ادامه وجـود خـود را در رشد و بالندگـى دخترش مى بیند, یک مادر, سیاهـى گیسـوانـش را به دست روزگار مـى دهد تا به بهاى سفیدى آن, شکفته شدن و طراوت سبز نهال زندگیـش را نظاره گر باشد و شکـوه زندگى را در وجـود فرزندش لمـس کند و گاه در ایـن میان ایـن کمال طلبـى و برتـرىخـواهـى بـراى فرزنـد, نگاه مادر را به واقعیت رفتار خـود مى بندد و چنان محـو آینده فرزندش مـى شـود که حال, چگـونه برخـورد کردن با او را فرامـوش مـى کند. مادر واقعا نمـى خـواهد فرزندش را آزار دهد, حقیر کنـد و کـم ارزش جلـوه دهد بلکه مـى خـواهـد تحریک کنـد تا با جهش و حـرکتـى هر چه سریعتـر فاصله ها را طى کند و زودتر میـوه مـوفقیت و خـوشبختى را بچیند.
گرچه او متوجه نیست که با چنان شیوه برخوردى, دل نازک نوجوانـش را مـى رنجاند و مـوجب دامـن زدن به آتـش لجاج و بـى اعتنایـى او مى شود که آن هـم از سر بى مهرى نیست.
اما شما عزیز نوجوان, با آن عقل نـورس و نگاه تیز خـود; مـى تـوانیـد از لابه لاى سنگلاخ کلام مادر, غنچه هاى سرخ محبت و عطـوفت روییده را ببینید و دریابیـد.
با ما کمـى هـم از این پنجره نگاه کنید. و ایـن قـدر ناامیـد و غمگین از برخورد او نباشید.
به جاى غصه خـوردن, لجاجت, لجبازى و بـى اعتنایـى با مادر, کمـى تحمل و سکـوت پیشه کنید. و اگر طاقت ایـن را ندارید با پـدرتان که این همه دوستش دارید گاهى به درد دل بنشینید تا از ایـن همه فشـار رها شـویـد. بـا مـادرتـان مـدارا کنیـد. مـدارا کـردن و صبـوریتان, تندى او را آرام مـى کند. چرا که یک فرزند دختر براى مادر آینه عمر اوست. سعى کنید مدتـى ستیزه جـویـى با او را کنار بگذارید و تا مى توانید مطیع حرف و دستور او باشید و در مقابلـش صـدایتان را بلند نکنید, به او اخـم نکنید, از او روى نگردانید با لبخند سلامش کنید, از پدر هـم خواهش کنید کمکتان کند.
معجزه این طلسـم را زمانـى نه چنـدان دور خـواهید دید. ایـن را از ما بپذیریـد.
در روایت است ((نگاه پـر مهر فرزنـد به پـدر و مادر رحمت خداوند را به خروش مـىآورد.)) و ما براى رسیـدن به آرامـش و راحتـى, به ایـن بارش رحمت سخت نیـازمنـدیـم. مـویـد بـاشید.

با افسردگى دخترم چه کنم؟
خواهر س. ف ـ قم
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى نه ساله دارم که مـدتى است دچار افسردگـى شـده و حالاتـى مثل بى حـوصلگى بسیار, دلتنگى, کسالت روحى, اضطراب, احساس تهوع, میل به گـریستـن و ... دارد که بیشتـر در اواخر روز است.
مـن نیز خود دچار افسردگى شدید بودم و او در اواسط دوره بیمارى من بیماریـش شروع شد و با وجـود بهبـودى مـن ناراحتـى او ادامه یافت. مـن از طـرق مختلف مثل صحبت, ایجاد تنـوع و سـرگرمـى سعى کردم باعث تغییر رفتار و بهبـودى او شـوم اما معمولا مشکل در هر روز, نوعى جلـوه مى کند. با نزدیکى سال تحصیلى نگران افت تحصیلى او هستـم. امیـدوارم هـر چه زودتر نشاط و شادى دختـرم را شاهـد باشم.
خواهر گرامى!
علایمـى که از فـرزنـد خود تـوصیف کردیـد چنان که خـود نیز حـدس زده اید افسردگى است.
افسـردگـى در کـودکـان بیشتـر علت بیـرونى دارد.
یعنى عوامل ناخـوشایند و استرس زا در محیط کـودک به او وارد شده و چـون کـودک هنـوز مکانیسمهاى دفاعى و مقابله اى آماده و تکامل یافته اى نـدارد با احساس طـرد, تحقیـر و تـرس روبه رو شـده و به تدریج افسرده مى شود.
افسـردگـى در کـودکان کاملا شبیه بالغیـن نیست. تنها در کـودکان علاوه بر آنچه شما از حالات کـودک خـود گفته ایـد علایـم دیگرى مثل ترس از جدا شدن از والدیـن و چسبندگى مفرط به آنها وجود دارد و بیشتر از بـروز حالت افسردگـى, تحریک پذیرى و حملات خشـم در آنها دیده مى شود بخصوص در نوجـوانان که تحریک پذیرى و زود از کوره در رفتـن را بیشتر مشاهده مى کنیم. علایم دیگر عبارتند از بى حوصلگى, بى علاقگى به بازیهاى کـودکانه و سرگرمیهایى که قبلا به آنها علاقه نشان مى داد, کنار کشیدن از جمع همسالان, بهانه جـویى, یا در خـود فرو رفتـن, بـى تفاوت شـدن نسبت به اطـرافیان, احساس ناامیـدى و اشتغال ذهنـى به مردن و اینکه اى کاش به دنیا نیامده بـودند یا آرزوى مرگ کردن (بخصـوص در نوجـوانان), افت تحصیلى و در مـوارد شدیدتر فرار از مدرسه و یا رفتارهاى ضد اجتماعى مثل دروغ گـویـى و دزدى در نوجـوانى که قبلا چنیـن رفتارهایى از او دیده نشده, و مـدتـى به گزارش اطرافیان, تغییر خلق و رفتار داده است, بیشتـر بایستـى ما را متـوجه بروز افسردگى در کـودک یا نـوجـوان بکند.
وقتـى کـودک یا نـوجـوانى دچار افسردگـى مى شـود. علاوه بر اینکه بایستـى هر چه سریعتر, اقدامات درمانـى را انجام داد, باید علل ایجاد کننـده اختلال را نیز مـد نظر داشت و به رفع آن عوامل همت گماشت. همان طور که پیشتر اشاره کردیـم عوامل محیطى و اجتماعى, بیـش از عوامل درونى در بروز افسردگى کودک یا نوجـوان موثرند و روى شـرایط روحـى و عاطفـى کـودک اثـر مـى گذارنـد. عواملـى مثل ناهماهنگیهاى زناشـویى (درگیریهاى بیـن پدر و مادر), تغییر محل زندگى, تغییر مدرسه, تولد نوزاد جدید, بیمارى جسمى مزمـن کودک, تغییر مقطع تحصیلـى, از دست دادن یکـى از والـدیـن یا فـردى که مـورد علاقه کـودک باشد, طلاق و جدایى والدیـن از یکدیگر, بیمارى جسمـى شـدید یا تهدیدکننده به مرگ در یکـى از والدیـن یا افراد مـورد علاقه کـودک, وجـود اضطراب یا افسردگـى در والدیـن بخصـوص مادر, دور شدن از والدیـن به دلایل متعدد و ...
به هر صورت هر دلیلى که بتـوان براى بروز افسردگى در کودک و نوجوان یافت, اگر ایـن عوامل با ثبات باشد و ادامه یابد افسردگى کـودک نیز ادامه خـواهد یافت و در صـورت طولانى شدن حضـور عوامل روانى ـ اجتماعى برانگیزاننده افسردگى, افسردگـى نیز مزمـن خـواهد شد و حتـى با رفع آن عوامل باز هـم ممکـن است افسردگـى ادامه یابد و نیازمند درمان جدى باشد. خواهر گرامـى, چنان که در رابطه با کـودک خـود اشاره کرده اید به دنبال وجـود بیمارى در شما فرزندتان نیز دچار مشکل شده است که لازم است علاوه بر اقداماتـى که تاکنـون کرده اید حتما بـا روانپزشک مشـورت نماییـد تـا در صـورت صلاحـدیـد ایشان اقدامات درمانى صـورت پذیرد. البته در مورد کودکان براى به دست آوردن نتایج خـوب درمانـى, ایجاد تغییـراتـى در محیط زنـدگـى و روابط اطـرافیان با یکـدیگر نیز ضـرورى است, زیرا همان طـور که اشاره شد عوامل روانى, اجتماعى ـ محیطـى کـودک در بروز افسردگى و اضطراب درونى بسیار موثر است و تا ایـن مداخلات محیطى اجتماعى صـورت نگیرد, نتیجه مطلوب حاصل نخـواهد شد.
البته مواردى هـم هست که برخـى بیماریهاى طبـى مثل یرقان یا حتـى سرماخـوردگیهاى ویروسى یا تب مالت (بروسلـوز) یا ..., مى تـوانند همراه با بروز افسردگى در فرد باشند یا حتى قبل از بروز علایـم جسمى مربـوط به بیمارى, خلق بیمار افسرده شده و ما شاهد علایـم بیمارى افسردگـى در فرد باشیـم. لذا در بررسـى هر بیمارى که ناراحتیهاى عاطفى یا روانى نشان مى دهد بایستى از نظر جسمى و طبـى نیز بررسى دقیق انجام داد تا چیزى از نظر دور نماند و در صورت وجـود رد پاى هر گـونه اختلال طبـى به درمان آن همت گماشت. به دنبال درمان اختلال طبـى و بیمارى جسمى فرد, دو حالت رخ مـى دهد; یا علایـم روانى او نیز بهبـود خواهد یافت یا با وجود درمان طبى مناسب علایـم روانى نیز ادامه خـواهد یافت که ادامه درمان روانپزشکـى تا رفع علایـم ضرورت دارد.خدا نگهدار.

امر به معروف و وضعیت برخـى مطبـوعات
بـرادر سیـاوش بـرهـان دیـانـى ـ سیـرجان
مشاور: زهرا آکوچکیان
چگـونه امر به معروف و نهى از منکر کنیـم که مفسده نداشته باشد یا اثر عکـس, در طرف مقابل نداشته باشـد و مـوجب لجبازى نشـود.
وضعیت بد بعضى از مطبـوعات که نه مطالب آن مطلوب است و نه بعضى از تصاویر, در شان کشـور ما نیست مثل چاپ عکـس بانـوان هنرپیشه روى جلد و ذکر نکات خصـوصـى زندگى آنها و گاه نشر بعضـى اکاذیب در مـورد مخالفان فکرى یا فرهنگى یا سیاسـى یا ورزشى و ... آیا آزادى مطبوعات یعنى این.
برادر محترم!
در مـورد امـر به معروف و نهى از منکـر و شـرایط آن, مطلب زیاد گفته شـده, از جمله یکـى از کتب باارزش شهید مطهرى به ایـن بحث مهم اختصاص دارد. اما به طـور کلـى آنکه, اگر در شرایطـى هستید که احتمال اثر مـى دهید, تذکر دهید. اگر احتمال اثر بـدهید ولـى با چنـد بار تذکر, باز نیز تکرار کنیـد. اگر احتمال اثـر نبـود خـود را از جمعى که به منکرى مشغولنـد کنار بکشید و یا حتـى آن فضـا را تـرک کنیـد و از بـرقـرارى ارتباط بـا آن جمع مشغول به منکر, خوددارى کنید.
بعضى وقتها افرادى براى جلب تـوجه و خودنمایى رفتار غلطى را به نمایـش مـى گذارند و قصدشان سر به سر گذاشتـن و سپـس مسخره کردن است. در مـورد این افراد, بهتـریـن واکنـش بـى اعتنایـى است, به گونه اى که گـویا او براى ما وجـود خارجى ندارد, البته برخـوردى از سر اقتدار و نه آنکه از گناه دیگران, ما دچار اضطراب شـویـم و بترسیم که نکند ما هم به آن کار دست, بزنیم. تقوا داشتـن غیر از ترسیدن است.
تـرس نگرانى مبهم است و نگرانـى از آنکه مـن تـوان کافـى بـراى برخـورد با مـوقعیت ترساننده را نداشته باشـم. تقـوا, یعنى شما خـود را براى مقابله آماده کرده باشید و با درک و شعور کامل از چیزى که خـود را مـى خـواهیـد از آن حفظ کنیـد دورى مـى کنید; یعنـى به مـوقعیت, اشـراف داشته و نیروهاى خـود را آماده بـراى مقابله با آن, نگاه مى دارید. بنابرایـن آن شرایطـى که با تقـوا از آن پرهیز کرده اید قادر نخـواهـد بـود شما را بفریبـد و اغوا کنـد و مفسـده اى بـرایتـان داشته بـاشد.
مواردى که افراد به عمد مى خـواهند جـورى عمل کنند که جلب تـوجه کنند, بى تـوجهى به آنها ایـن خـواسته آنها را برآورده نمى کند و مضطـرب شـدن, از رفتـار آنها, مـایه ارضـإ خـواسته آنهاست.
واکنشهاى نسنجیده نشان دادن و دستپاچه شـدن, نه تنها تغییرى در رفتار غلط فـرد خطاکار ایجاد نمـى کنـد بلکه او را جـرى و گستاخ مـى کند. شما چه برخـورد کنید و چه سکـوت (بسته به شرایط) هر دو بـایستـى از سـر اقتـدار و تسلط بـاشـد.
در مـوارد حاد انجام منکر, بهتریـن برخـورد در مقابل بى اعتنایى آنها به تذکـرات, امتناع نمـودن از همکارى با آنها است و البته ایـن برخـورد نیز بایـد در کمال ادب و احترام باشـد و از انجام کـار آنها عذرخـواهـى کنیـد و به کـار خـود بپـردازید.
ـ سوءاستفاده بعضى از مطبـوعات از آزادى و گنجاندن تصاویر و یا عناویـن و مطـالب نامطلـوب که جنبه اخلاقـى ضعیف و گاه ضـد اخلاق دارد ((مثل تهمت زدن به دیگران و ... ))
خـود, حـدیث دیگر است که مایه تإسف است. ما باید نشان بـدهیـم ظرفیت آزادى را داریـم و تلاشمان در جهت ارتقإ سطح شعور, دانش, بینـش و فـرهنگ جـامعه بـاشـد, و نه فقط درنظر داشتـن جنبه هـاى انتفاعى قضیه. اگر مسوولین و گردانندگان ایـن مطبـوعات, کمى به خود زحمت بدهند, مـى توانند با تـوجه به ذوق و سلیقه خـوانندگان خـود, مطالبـى تهیه کننـد که هـم جاذبه داشته بـاشـد و سبب جلب خـواننـده شـود و هم مسایل اخلاقـى جامعه را در نظر بگیرد و هـم سـوددهـى نشریه, بیشتر شـود; منتها استفاده کردن از ساده تـریـن ابزار (تحریک غریزه ها و ...) هنر نیست و از هر کسـى بر مـىآید.
مسـوولان امر نیز باید در جهت تـوجه به این مسایل و هـدایت ایـن نشـریـات, دقت و عنـایت بیشتـرى داشته بـاشند.
موفق باشید.

بـا مزاحمتهاى دیگـر از جمله مزاحمت تلفنـى چه کنم؟
خواهر م.س.م ـ زرند کرمان
مشاور: زهرا آکوچکیان
اغلب خـانـواده ها اگـر اتفاقـى بیفتـد در زمینه مسـایل و روابط اجتماعى دختران یا پسـران, دختـرها را مقصر قلمـداد مـى کننـد و آنها را بیشتر مورد سرزنـش قرار مى دهند, در صورتى که بسیارى از دختران عفیفه و باوقار هستند که از مزاحمتهایى که بعضى از ایـن افراد برایشان فراهـم مى کنند بسیار رنج مى برند. مـن و دوستانـم بارها با چنین مشکلى برخورد کرده ایم. ایـن مزاحمتها یا خیابانى است یا از طـریق تلفـن و ... گـاهـى تعداد مزاحمتهاى تلفنـى به قدرى مـى شـود که نگرانیـم نکند خانـواده نسبت به ما تردید پیدا کنند. یا در کـوچه و خیابان, حتـى در حالـى که ما کاملا محجبه و با متـانت از منزل خارج مـى شـویـم, بـاز احساس امنیت نـداریـم.
مواردى پیش آمده که تصمیم گرفته ام با آنها شخصا برخورد کنـم یا از در نصیحت وارد شوم. واقعا با ایـن وصف, چه باید کرد؟
خواهر گرامى!
ایـن رذیله اخلاقـى مشکلـى است که بــا یک کلام و دو کلام نصیحت و تـوصیه قابل حل نیست, مگر آنکه خـود هر فردى که اقدام به چنیـن آزارهایى مى کند به خـود بیاید. والدین و مسوولیـن تربیتى جامعه نیز بر شیـوه رفتار و منـش فرزنـدان خـود تإثیر داشته و ضرورت دارد.
مراقبت مناسب از چگونگى برخوردهاى نوجوان و جـوانشان با محیط بیرون به عمل بیاورند.
در مورد شیوه برخورد شما با ایـن مسایل توجه به چند نکته اهمیت دارد: 1ـ مطمئن باشیـد ایـن مزاحمتها براى برقرارى دوستـى نیست, بلکه روشى منحط براى سرگرمى شوم و مسخره اى است که لحظاتى خـود را با آن مشغول کنند یا خـود را به رخ دوستانشان بکشند یا بعضى وقتها بـراى سنجیـدن شمـا و ارزیـابـى متـانت و وقـارتـان است.
2ـ حتما و جـدا سعى کنیـد از برخـورد فردى با ایـن افراد پرهیز کنید.
3ـ بهتـرین پاسخ به ایـن رفتارهاى زشت بـى اعتنایـى محض است. هر گونه پاسخگـویى به ایـن رفتارها, حال یا با لحنى آرام یا تند و خشـن در هر صورت خـواسته آن بیماردلان برآورده شده است و شما را وادار به نشـان دادن عکـس العمل نمـوده اند.
4ـ از دادن شماره تلفـن خود به دیگران حتى المقدور خوددارى کنید و از رد و بدل کردن آن اجتناب کنید چون ممکـن است بى توجهى آنها در حفظ شماره, مـوجب دسترسى دیگران به آن شـود و به همیـن دلیل بعضـى از مزاحمیـن ممکـن است بـا شنـاسـایـى اسـم و شماره شمـا مزاحمتان شوند.
5ـ در منزل نیز بـراى آنکه خـود جنگ اعصاب نـداشته باشیـد و یا خانواده حساس نشوند در حد ممکـن از پاسخ دادن به تلفنها امتناع کنید.
6ـ اگر برخـوردى یا مشکلى در هنگام رفت و آمد پیدا مى کنید حتما جریان را با خانواده خود در میان بگذارید تا هم از ایـن اضطراب و ترس بیهوده رها شـوید و بـى جهت براى خـود اشتغال ذهنى فراهـم نیاورید, و هـم اگر خانواده از طرق دیگرى ایـن موضوع را بفهمند مبادا مـوجب نگرانـى شان شده و بـى دلیل نسبت به شما حساس شـوند.
لذا خـودتان صریح و صادقانه مسایلـى از ایـن دست را که برایتان رخ مـى دهـد با آنها در میان بگذاریـد. آنها به نحـو شایسته تـرى خـواهنـد تـوانست از شمـا حمـایت کنند.
7ـ نهایتا به خاطر بسپاریـد ایـن گفته حضرت علـى(ع) را که ((هر آنچه تـو را زیاد به خـود دل مشغول کنـد عاقبت گـرفتارت خـواهـد ساخت)). در نتیجه سعى کنیـد با رعایت نکات فـوق و بـى تـوجهى به این مسإله و خود را دل مشغول آن نساختـن, خود را بیش از این از نظر فکـرى یا رفتـارى بـا چنیـن مسایل مبتذلـى درگیـر نسازیـد.
8ـ همان گـونه که تاکنـون متانت و وقار خـویـش را حفظ کرده اید, باز هـم مراقب رفتار, حالات و سکنات خویش در کوچه و خیابان بوده و از صحبت بلند یا خنـدیدن یا شـوخیهاى دوستانه در هنگام عبـور از خیابـان, پـرهیز کنیـد ... و به تعبیـر قـرآن کـریـم ((چنان زیورهاى خـود را بپـوشانید تا مبادا آنها که در دلشان مرضى است به شما طمع کنند)).
9ـ بدانید بسیارى از ایـن افراد جاهل و بیماردل هر گونه که عمل کنیـد باز هـم دست از آزار و لـوده گرى, بـرنخـواهنـد داشت و به تعبیر قرآن ((سگـى را مـى مانند که چه اعتنا کنى چه بـى اعتنایى, پارس خـواهـد کرد)). بنابراین مهم, بـى تـوجهى شما نسبت به ایـن رفتارهاى جاهلانه و کودکانه است.
10ـ از سوى دیگر, ان شإالله خانواده ها و مسوولیـن تـوجه داشته باشند که نیاز به تنـوع و سرگرمى و تخلیه انرژى جسمـى و روانـى از ضـرورىتـریـن نیازهاى یک جـوان است و اگر به نحـوى شایسته و بایسته براى ایـن امر, برنامه ریزى نمایند و انرژیهاى متراکم در وجود جوانان را به کار بگیرنـد و جـوان ما دیگر وقتـى براى تلف کردن و بیهوده گرایى نداشته باشد ما کمتر شاهد چنیـن مسایلـى در جامعه خواهیم بود.موفق باشید.

بـا زورگـویـى هـاى شـوهـر و نـامهربـانیهاى پـدرم چه کنم؟
خواهر م.ب ـ خراسان
مشاور: م.سعیدى
مشـروح نـامه قبلـى شمـا و پـاسخ مفصل آن را در مجله شمـاره 35 (بهمن 1373), منتشر کرده ایـم. در آنجا ضمـن بیان برخـى کلیات و ارایه بعضـى تـوصیه هـا اضـافه کـرده ایـم که بـراى دریافت پـاسخ روشنتر, تـوضیحات بیشترى را در باره نحـوه رفتار خود و شوهرتان و چگونگى ایجاد اختلاف فى مابیـن براى ما بفرستید. اما اکنون پـس از گذشت بیـش سه سـال, نامه دیگـرى از شما دریافت کـرده ایـم که دوباره به بیان همان ماجراهاى گذشته پـرداخته است, بـدون اینکه بگـوییـد از آن مـوقع تـا به حـال چه کـرده و چه تـدابیــرى اندیشیده اید و یا چه تغییرى در رفتار و خصـوصیات خـود به وجـود آورده اید. تنها به همیـن مطلب اکتفا نموده اید که از آن زمان تا به حـال نه تنها مشکلتـان حل نشـده, بلکه بـدتـر نیز شـده است.
خواهر گرامى!
باید بدانید که هیچ کسـى ذاتا ضعیف یا زیردست و بـدبخت آفریـده نشده و هیچ کـس نیز خودبه خود عزیز و خوشبخت نمى شود. با دست روى دست گذاشتـن و فقط آه و نـاله سـر دادن و شکـوه و گلایه کردن نمى توان به جایى رسید.
درست است که پـدرتان پـس از ازدواج برادر کـوچکترش مجـددا هـوس ازدواج به سرش زده و پـس از آن, سختیها و فشارهاى بسیارى را بر شمـا و بـر مـادرتـان وارد کـرده, به طـورى که بیـن شمــا و ناخـواهریهایتان تفاوت و تبعیض فراوان قایل بـوده و زندگى مادر مرحـومه تان را همـواره با کتک و خشـونت, تلخ و تاریک کـرده است ...
و نیز درست است که پـدر و نامادرىتان بـدون اینکه کارى به رضـایت شمـا داشته بـاشنـد خـودسـرانه شمـا را به ازدواج مـردى درآوردند که اکنـون در طـى یازده سال زنـدگـى مشتـرک, نه خرجـى مـى دهد, نه مسکنـى در اختیارتان گذاشته و نه حتـى اجازه معالجه دردهاى مزمنتان را مـى دهد و از او جز کتک و بداخلاقـى چیز دیگرى نـدیده ایـد, در حالـى که خـودش نزد همسر دیگرش به سر مـى بـرد و یگانه فرزنـدتان را نیز به پـدر و مادرش سپـرده و شما را تنهاى تنها گذاشته است ...
همچنیـن صحیح است که پدرتان گفته است در کار شما دخالتى نمى کند و دیگران هـم از تـرس زبان او حاضر به حمایت از شما نیستنـد, و از همه بـدتر اینکه ما هـم مـى دانیـم که قانـون و محکمه نیز نه اراده جـدى بـراى احقاق حق امثـال شما دارد و نه ابزار و قـدرت چندان کافى.
همه اوضاع همیـن است که مـى بینیـد. حـال بـا وجـود اینها تکلیف چیست؟ آیا باید از تمامـى حقـوق خـود محروم باشید و بسـوزیـد و بسازید؟
آیا انسان, همسر انتخاب مـى کنـد بـراى اینکه از او کتک بخـورد؟
ازدواج مـى کند که همه آزادیها و حقـوق طبیعى, حتـى حق بهداشت و درمان خـود را هـم از دست بدهد؟ آیا یک زن, شـوهر مى کند که هیچ خیـرى از او نبینـد, نه خانه اى, نه هزینه اى, نه محبتـى, فقط یک آقا بالاسر مزاحـم که سـرنـوشت آدم را در دست بـى کفایت و ستمکار خود داشته باشد؟! مسلما خداوند عالم چنیـن چیزى را نخواسته است و قوانین اسلام که براى اقامه عدل و قسط وضع شده است چنیـن وضعى را اقتضا نمـى کند. اسلام هر انسانى, چه زن و چه مرد را عزتمند و مقتدر و باشخصیت مى خواهد.
اسلام آمـده است که افـراد را به گـونه اى تـربیت کنـد و نظامـات اجتماعى را به صورتى سامان دهد که هیچ کسى نخواهد و نتـواند حق دیگرى را پایمال نماید, و هر گاه فرد و یا جریانـى هـوس کرد که از اداى حق دیگران سر باز زند از مشت آهنیـن قدرتى که بالاى سرش مشاهده مـى کند چنین جرإتـى را به خـود نـدهد. ایـن همه تإکید اسلام نسبت به اجراى قوانین و اقامه حدود به همیـن منظور است. و عذاب دردنـاک جهنـم نیز بـراى تحقق چنیـن مقصودى است.
حال اگر پیامها و دستـورات اجتماعى اسلام از قبیل ضرورت دفاع از حق و حمایت از مظلـوم, امـر به معروف و نهى از منکـر, قـوانیـن جزایى و سایر حدود و مقررات به هر دلیلى به طـور کامل مورد عمل قرار نگرفت و به این مقصـود نیانجامید و حق و عدل از ایـن مجرا به دست نیامـد, در عیـن حال, احکام فـردى اسلام که در جاى خـودش باقى است. اگر کسـى که حق بر گردن او است حاضر به دادن حق نشد, صاحب حق باید حق خـود را به هر طریق ممکـن بگیرد. کوشـش و تلاشى که یک فـرد براى دفاع از حقـوق خویـش و بـراى رفع ستـم از خـود انجام مـى دهد مـورد تإیید دیـن است و در نزد خـداوند از اجر و ثواب برخوردار خواهد بود.
لازم است که شما شیوه اتکإ به خود را بیاموزید. از همه کـس قطع امید کنید و با تـوکل به خـداوند, فقط به نیروى عقل و تـدبیر و عمل خود متکـى باشید. اگر امیدى به تغییر سـرنـوشت خـود داریـد تنها باید به تصمیـم و اقـدام خـودتان دل ببنـدید. اول نقصها و خطاهاى خـود را اصلاح کنیـد و بعد دیگران را به راه درست و آنچه که باید انجام دهند فرا بخوانید. وقتـى که پاى حق خـود محکـم و استـوار بایستید و به کسـى اجازه تعدى و ستـم نـدهید خودبه خـود حساب دیگرى روى شما باز مى کنند و در نـوع روابط و مناسبات خـود با شما تجدید نظر مى کنند.
ما باید یاد بگیریم که افراد متجاوز و قانون شکـن را در هر سطحى که هستند مجازات کنیـم. اگر زورگویان مردمآزار عکـس العمل کردار خـود را ببینند و به خاطـر رفتار ناشایستشان تـودهنـى بخـورنـد مسلما از ادامه ایـن راه پشیمان خـواهنـد شـد. زنان باید قاعده عمومى ممنوعیت تقـویت ظلـم را همواره مد نظر داشته باشند. ایـن اصل بـر همه روابط اجتمـاعى انسـان و از جمله بـر روابط زوجیـن حاکم است.
بنابرایـن در روابط خانوادگى اگر مدارا و سازش موجب اصلاح رفتار همسرانشان مى شـود و ناراحتیها و عصبانیتها و ناسازگاریهاى سطحى را برطرف مى کند, از ایـن طریق وارد شوند و به اختلاف نظرهاى جزئى بیهوده دامـن نزنند, اما چنانچه سکوت و مدارا و تحمل, به تثبیت ظلـم منجـر مـى شـود و پـایه هاى یک روابط ناسالـم و ساختـار غلط خانـوادگـى را تحکیـم مـى بخشد هرگز ایـن کار را نکنند, زیرا نه تنها اجر و ثواب و ارزشى ندارد بلکه خودشان هـم شریک ایـن ظلـم محسوب مـى شـوند. گاهـى این روابط ناسالـم و ایـن سـوء تربیت به عنـوان یک عادت بـد, نسل انـدر نسل ادامه مـى یـابــد و به محیط خانـواده نیز محدود نمى شـود, بلکه در مطلق رفتار اجتماعى افراد به صورت تـوقعات یکسـویه, اعمال خـودکامانه, قانون شکنى و انواع نـاهنجـاریهاى دیگـر خـودنمـایـى مـى کند.
به نظر مـى رسـد که مناسبات غیر عادلانه و نامشروعى که بر زندگـى بسیارى از زوجیـن سایه افکنده و نهادینه شـده است عمدتا محصـول ضعف و بى تـوجهى خود خانمهایى است که معمولا در مقابل تضییع حقوق خود یا راه سکـوت و تسلیـم را پیـش مى گیرند و یا به برخـوردهاى احساسـى و مقطعى بسنده مى کننـد, و کمتـر مشاهـده مـى شـود که از اهرمهاى قدرتـى که شرع مقدس در اختیار آنان قرار داده, و مـوجب تعادل قـوا و در نتیجه باعث برقرارى یک رابطه صحیح و پایـدار و عادلانه مى شـود, کمتر بهره مى گیرند. زنان اگر از جهت شخصـى خـود را به سلاح علـم و دانـش و تـدبیر, مجهز کننـد و بر تـواناییهاى روحى و معنوى خویـش بیفزایند خواه ناخواه کفه خـود را سنگیـن تر خواهند کرد و با آگاهى از حقـوق مشروع خـود مى تـوانند به عنوان یک طرف قـوى و پرنفـوذ در قرارداد ازدواج حاضر شـوند و نسبت به حفظ شـوون و منافع خـود اطمینان خاطر داشته باشند. تشکیل مجامع حقـوقى, صنفى, سیاسى و ... ویژه بانـوان مى تـواند زنان را براى حضـور قدرتمندانه و ایجاد مـوازنه صحیح در زندگى زناشـویى یارى نمایـد.
خلاصه اینکه شما خـواهـر عزیز بـایـد سعى کنیـد که از خـودتان یک انسان آگاه, قـوى و بااراده بسازید. برخى سادگیها و بـى خبریها باعث مـى شـود که انسان از حقـوق خـود محروم بمانـد و محـدودیتهاى بـى جـایـى را بـر خـود تحمیل کند.
شما قید و بندهاى تـوهمى زیادى در اطراف خود ایجاد کرده و خـود را مقید به آنها مـى دانید که هیچ کـدام از نظر شرعى و قانـونـى اعتبار نـدارد. مثلا اگـر چنـانچه تصمیـم طلاق داشته بـاشیـد اصلا رضایت پـدرتان در ایـن کار شرط نیست و ایشان حق نـدارد نسبت به شخص شما یا هر کسـى که شما را یارى مى کند اعتراضـى داشته باشد.
تازه ایـن در مـورد پدرى است که همه وظایفـش را در باره فرزندش انجام داده است تا چه رسـد به کسـى که از ابتـداى شیـرخـوارگـى فرزند تا کـودکـى و نـوجـوانى و ازدواج و سایر مراحل زندگـى او تقصیرات فـراوانـى داشته و با خودخـواهیها و با بـى کفایتیهایـش عامل عمـده بـدبخیتهاى فـرزنـدش محسـوب مـى شود.
پـس اگر فرضا عمـویتان به شما کمک کند تا به خواسته خـود یعنـى جدایى از همسرتان برسید, ایـن کار هیچ گونه تخلفى محسوب نمى شود تا اینکه کسى مثل شـوهر یا پدرتان بتـواند از نظر قانـونى براى ایشان ایجاد مشکل نمایـد. البته ما, در اینجا به اینکه آیا طلاق در شرایط فعلى به مصلحت شما هست یا نه و اینکه چه عملى در ایـن رابطه باید انجام بدهید کارى نداریـم و ارائه هر گونه تـوصیه اى در ایـن بـاره نیـازمنـد داشتـن اطلاعات بیشتـر و دقیقتــر است.
در زمینه معالجه و انجام عمل جـراحـى هـم رضایت شـوهـرى که اصلا پیدا نیست و یا پدر خصـوصا وقتى که خیرخـواهى و مصلحت اندیشى او محل تردید است نمى تواند شرط باشد. لذا مى تـوانید از پزشک خـود, برگه اى مبنـى بر شرح بیمارى و ضرورت عمل جراحـى دریافت کنیـد و با استناد به آن از مـراجع قضایـى بخـواهیـد که بـا قطع نظر از رضایت یا عدم رضایت شـوهـرتـان اجازه انجـام ایـن عمل را بـراى بیمارستان صادر نمایند.
اشاره اى هـم به سوال دیگر شما داشته باشیـم که نوشته اید آیا حق مـن بـایـد پـایمال شـود و آیا واقعا از دست قانـون کارى ساخته نیست؟
در ایـن مـورد باید گفت که چرا, از دست قانون کارى ساخته هست و از ایـن راه به بسیارى از حقوق مى توان دست یافت, اما واقعیت هر چند ناخوشایند ایـن است که اگر خـودتان بـى دست و پا باشید و با زیرکى و کوشـش مداوم حقتان را پى گیرى نکنید و عاملیـن و مجریان قانون را به کار وا ندارید و آنان را نسبت به سخنان خود متـوجه و متقـاعد نسـازیـد, کلاهتـان همیشه پـس معرکه خـواهـد مـانــد.
بنابرایـن به نیروى خودتان متکى باشید و در همه زمینه ها با فکر و اندیشه عمل کنید و در ایـن راه از خداوند مهربان مدد بجویید.
از دردها و نارساییهاى زندگـى عبرت بگیرید و آنها را براى خـود انگیزه جدیت و سختکـوشى قرار دهید. اگر باایمان, بااراده, عاقل و پـرتeش بـاشیـد بـدون شک آینـده از آن شما خـواهـد بـود و ان شإالله به زودى بر همه مشکلات غلبه خـواهید کرد. ما هـم دعاگوى شما بوده و از خوانندگان عزیز نیز تقاضا مى کنیـم که براى شما و همه آنانـى که غریبـانه و بـى پنـاه بـا سختیها دست و پنجه نـرم مى کنند خالصانه دعا نمایند.
در انتها جملاتى را که اظهار علاقه کرده اید از ایـن طریق به اطلاع پـدرتان برسد عینا مـىآوریـم. باشد که اطرافیان و بـویژه اعضاى خانـواده بـراى رفع گرفتاریها و دفاع از حقـوق شما عنایت و همت بیشترى به خرج دهند; ((پدر! آیا اگر دخترت (...) به سرنوشت مـن دچار مى شد با او هـم ایـن گونه رفتار مى کردى؟! چگونه تو را پدر خطاب کنـم در حالى که در حقـم پدرى نکردى؟ آن زمان که طفلى بیش نبـودم و مادرم بیمار شـد چگـونه دلت آمـد مـرا به شیرخـوارگاه بسپارى, و بعدها چگـونه سر در لاک خـود فرو بردى تا آنگاه که از شـوهرم کتک مى خـوردم ناله هاى مرا نشنوى! و اکنـون آیا از اینکه مـن به خاطـر کارهاى تـو ماننـد بـى پـدر و مادران و بیچـارگان, سرگشته و دربه در شده ام هیچ احساس مسـوولیتـى نمـى کنـى؟! تـو در بـرابـر خـداونـد در بـاره آیه ((فـاما الیتیـم فلا تقهر, و اما السائل فلا تنهر)) چه جـوابى دارى که بگـویى؟
واى بر تـو! واى بر تـو!)) اگر در آینـده تصمیـم گـرفتیـد مجـددا بـراى ما نامه بنویسید حتما کمى در باره خصوصیات اخلاقى خـود و شـوهرتان و نیز زمینه هاى بروز اختلاف و انتقاداتى که شـوهر و یا اطرافیانتان به شما دارند تـوضیح بدهید. همیـن طـور بنـویسید که چه تلاشهایى در جهت بهبـود روابط با بستگان و خویشان خود انجام داده اید و ایـن کـار چه تـإثیـرى در جلب حمایت آنـان نسبت به شمـا داشته است.
پیروز و سربلند باشید.

چند سوال شرعى
خواهرA ـ ؟
1ـ حـدود دو یا سه سال پیـش یک زنجیر طلاى پاره شده پیدا کردم و منتظر ماندم تا صاحبش پیدا شـود اما اثرى از صاحبـش پیدا نشـد.
با این حساب مـن باید با این زنجیر طلا چه کنم؟ آیا مورد بى مهرى پروردگارم قرار مى گیرم؟
ـ در فـرض سـوال زنجیر مذکـور یا قیمت آن را از طـرف صاحبـش به فقیر صـدقه بـدهید و از رحمت الهى مإیـوس نباشید. ضمنا اگر آن را صدقه بدهید گناهى ندارید.
2ـ 6 / 12 نخـود نقـره سکه دار تقـریبـا معادل چقـدر است؟
ـ بایـد از بازار سـوال کنیـد و ظاهـرا حـدود دویست تـومان است
3ـ در مـورد بـازیهایـى مثل شطـرنج که بـا شـرط همراه است و موسیقیهاى شاد توضیح بفرمایید.
ـ شطرنج اگر از آلات قمار بـودن خارج شده باشد بازى بـدون برد و باخت با آن اشکالى ندارد و موسیقى اگر مهیج و مناسب مجالـس لهو و خـوشگذرانـى بـاشـد, نـواختـن و گـوش دادن به آن حــرام است.
4ـ مـن یک صندوق صدقه کوچک دارم که صدقه هایم را در آن ریخته ام.
خـانـواده اى را در اطـرافمان مـى شناسـم که نیازمنـد هستنـد آیا مى تـوانم با ایـن پـول چیزى تهیه کنم و به دست آنها برسانـم یا باید خود پول را بدهم؟
ـ بلـى مـى تـوانیـد به صـورت هـدیه و کـادو به آنها بـدهید.
5ـ آیا مى تـوانیم هر سوره اى که خواندیـم آن را به روح امواتمان هدیه کنیـم؟ آیا مـى شـود یک سـوره را به روح چند نفر هدیه کرد؟
آیـا شهداى مـا به ایـن هـدایـا نیـازمنـدند؟
ـ تمام مـوارد مذکـور جایز و صحیح است و هـر فـردى به خیـرات و میرات نیازمند است.