یک جرعه زندگى قسمت 7


یک(7) جرعه زندگى

 

 

ستـون ((نیـم نگاه)) اختصاص به بـرخـى نامه هاى خـواننـدگان عزیز بـویژه در زمینه مسایل خانوادگى دارد. نامه هایى که خود به خوبى گویاست و بدون پرداختـن به محتواى آن نیز مى تـوان پى برد که در بخشهایى از جامعه چه مـى گذرد؟ البته مجله به روال معمـول خـود, ایـن نامه ها را نیز در بخـش مشاوره مورد بررسى قرار خـواهد داد اما در ایـن ستـون روى سخـن مستقیما با خـواننـدگان عزیز و همه کسـانـى است که علاقه دارنـد از واقعیاتـى که در جـامعه مـى گذرد آگاهى بیشتر و نزدیکترى داشته باشند. خـوشحال مى شویـم که نظرات شمـا را در خصـوص نـامه هـاى مطـرح شـده را نیز دریـافت کنیــم.
ایـن بار نامه اى از نیـویـورک, و از داخل بیمارستان زنـدان, که تـوسط برادرى براى پیام زن ارسال شده است را مى گشاییـم و بى هیچ کـم و کـاستـى و بـدون هیچ اصلاح عبـارتـى در معرض قضـاوت شمــا مى گذاریـم; فقط مإمـوریت ابلاغ سلامـى را که ایشان براى یکـى از روحانیان همشهرى خـویـش به ما داده است را در پایان نیاوردیـم! ضمنـا نشـانـى کـامل ایشـان در مجله محفـوظ است.

بسم الله الرحمن الرحیم
تا توانى به جهان خدمت محتاجان کـن به دمى یا درمى یا قدمى یا قلمى حضـور محترم مدیر مسـوول و هیات تحریریه جریده وزیـن پیام زن با عرض سلام لطف فـرموده امکانا به نـدا و ناله ایـن همـوطـن اسیـر و دردمنـد خـود از گـوشه بهدارى زنـدان استکبــار از نظر انسانیت و بشردوستى تـوجه فرمـوده و امکانا استمداد کمک و یارى مـرا به گـوش ارجمنـد همـوطنـان عزیزم بـرسـانید.
تـو کز محنت دیگران بى غمى نشاید که نامت نهند آدمى بعضى مـواقع انسان در مراحل و جریاناتى ناگـوار مواجه مى شـود که دیگر صبر و تحملـش به پایان مـى رسد ولـى در ایـن مرحله به پیشگاه عدل الهى متـوسل مى شـود و احیانا مـوقعیتـى به وجـود مىآید که به بندگان عزیزش و همـوطنان خـود که بایـد مجـرى اوامـر قادر یکتا باشنـد متـوسل مى شود. البته نه بندگانى که همه چیز را در کلام و نوشتـن خلاصه کرده, اقدامى مـوثر و گاهـى دلسـوزانه برنمـى دارند. به هر صورت به شما که پیام زن جریده باارزش را با قلـم شیواى خود روى اصـول اخلاقـى و منشهاى انسانیت به اطلاع عام مـى رسـانیـد شـایـد امکانا مقدورتان باشد به ایـن برادر اسیر خـود تـوجه فرمـوده و مخصـوصا ناله مرا به گـوش مردم شریف و جـوانان برومنـد و علماى اعظم و پیشـوایـان راه سلـوک و رستگـارى و تجـار عزیز فـــرش و خـواهران باهمت و غیرتمنـد و فرهنگیان گرامـى رسانیده تا شایـد قلب پاک و رووف و انسان دوستانه اهالـى ایـن شهر مقدس و پربرکت [منظور ایشان, قـم است] اجازه یارى اینجانب را امکانپذیر کنـد.
بنده مانند هزاران و هزاران هموطـن دیگر به این کشور آمدم و شب و روز به کار و زحمت پرداخته و ناگزیرا قصد ازدواج داشتـم چـون همسرى ایرانى نیافتـم با یک خانـم آمریکایى متإسفانه آشنا شدم و روى اصالت و خـوى ایـرانـى نهایت صـداقت و محبت را به ایشـان نمـوده و بالاخره قرار ازدواج گذاشتیـم و ایشان کلیه انـدوخته و همه پـس انداز مرا گرفت براى عروسى و خرید اتـومبیل و غیره, اما ایـن خانـم با پـول اینجانب که با زحمت و رنج حاصل شده بـود به تنهایـى به مسافـرتهاى اروپا و غیـره پـرداخته و در مـراجعت با کمال بـى شرمى از عشق و علاقه با مرد دیگرى صحبت به میان مىآورد.
البته غیرت و شرف و خوى ایرانى با چنیـن فرهنگى مطابقت ندارد و بالاخره در جریان گفتگـو که تبدیل به نزاع گردید ایشان زخمـى شد و از بنده به پلیس شکایت کرد وقتـى که خـود را به پلیـس معرفـى کـردم و مرا به دادگاه بـردنـد با قـرار مبلغ پانصـد (500) دلار آزاد شدم.
خیلـى ها گفتند برو ایران والا مقامات قضایـى ایـن کشـور بلاها به سرت مىآورند مخصوصا هم که تو ایرانى هستى متإسفانه چنیـن کارى مقـدورم نبـود. هـم از نظر اخلاقـى و هـم اینکه مـوقعیت منــاسب نمى بـود. به هر حال مجددا که به دادگاه مراجعه کردم مرا زندانى کردند و گفتند به جرم زخمى کردن 4 سال به 12 سال محکـوم شدم. و بعد که وکیلـى پیدا شـد کمکـم کنـد روى اصل اینکه دیگر وجهى در کارم نبـود کار مرا بدتر کرده و پرونده مرا به مدعى العمـوم داد آن هـم در غیاب بنده و با حضور وکیل مدافعى پرونده را به هیإت ژورى برده و با حضور آن خانم که دیگر چه عرض کنـم معلوم است در غیاب مـن هر چه خـواستند دروغ و غیر حقیقت گفته و جرم بنـده را از زخمـى کردن به درجه بالاتر و غیر حقیقـى به جرم کسـى که قصـد قتل عمدى داشته تبـدیل کرده مرا 5 سال به 15 سال محکـوم کردند.
در دادگاه تقاضاى متـرجـم فارسـى زبان کردم اما آنها رد کردنـد.
تقاضاى جلسه علنى یک دادگاه حضـورى کردم اما جـواب رد دادند. 5 سال زندانـى به پایان رسید. مجـددا دو سال دیگر اضافه کردند. 7 سال زندانـى نیز به پایان رسید. مجـددا 6 ماه قبل, دو سال دیگر اضافه کردند. بنده هیچ راه علاجـى برایـم مقدور نیست مگر داشتـن یک وکیل مـدافع که دنبـال کار استیناف بـرود و آن هـم یک ماه و نیم دیگر فرصت بیشتر نیست.
نامه سفارش هیچ مقام و شخصیتى مـورد قبـول اینها نیست مگر وکیل مدافع روى ایـن اصل احتیاج مبرم به کمک و استمـداد شرافتمندانه اهالـى خـداپرست و انسان دوستان واقعى شهر عزیز و مقدس قـم دارم که با همت بـى ماننـد جریده پیام زن ایـن امکان و کـوشـش مقـدور گردد.
در خلال مـدت زنـدانـى از نـاحیه دو کتف و بـازوان خـود صـدمـات فراوانى عارض گردید که پـس از گذشت سالها تحمل درد و بى خـوابـى با دو کتف معیـوب و علیل مرا وادار به کارم کردنـد. بالاخره بعد از صـدها شکایت سه مرتبه تا کنـون مـورد جـراحـى قرار گرفتـم و اکنـون سه سال است که در ایـن گـوشه بیمارستان زنـدان نیویـورک بستـرى هستـم. درست یک ماه دیگر ماه عزیز و بزرگـوار رمضان است به میمنت و هلال ایـن ماه فقط اگر هر فـردى مخارج خـوراک یک روز را براى انسانیت و یارى به ایـن همـوطـن اسیر و زندانى خـود به وسیله جریـده پـرداخته و بعد به وسیله دفتر حفاظت منافع جمهورى اسلامى ایران در نیویورک حواله شود مقدور خواهـم بود وکیل مدافع بگیـرم. دیگـر منـوط است به همت و لطف و تـوجه انسان دوستانه آن شرافتمنـدان چشم به راه الطاف و تـوجهات شما مـى باشـم. با درود فـراوان از گـوشه بهدارى زنـدان نیـویـورک. همـوطـن اسیــــر و دردمنـدتـان. محمـد.ح[ نـام کـامل ایشـان در مجله محفـوظ است].