زن و خـانـواده, فـرهنگ و آداب محلى (6)
عروسى در لرستان

 

 

در هـر یک از منـاطق مختلف استـان لـرستـان آیینهاى عروســى به شیوه اى خاص برگزار مى شـود. ایـن مراسـم گرچه داراى وجـوه مشترک فراوانى است; در عیـن حال نمایانگر خصـوصیت دینى, فرهنگى و گاه جغرافیایى قـوم و طایفه مى باشد. به عنوان مثال, ناف برى و آییـن دستمال, رسمـى است که در تمام مناطق لرستان وجـود داشته و دارد اما تنها در منطقه چگنى ایـن استان است که سه روز پس از عروسى, زنان آبادى, نوعروس را به صحرا برده و براى او تاب بسته و چـون کـودکى با او به بازى مى پردازند. آیینهاى عروسى معمـولا از لحظه بـروز تمایل جـوان به دختر مـورد علاقه اش آغاز شـده و به مراسـم دعوتهاى خصـوصـى اهل فامیل که شروع دوباره زندگى عادى خانـواده نوپاست ختـم مى شود. در منطقه سرد و برف گیر نورآباد, ابتدا جوان جهت آگاه شدن از نظرات خانواده مقابل, دو تـن از ریش سفیدان محل را به منزل دختر مى فرستد. چنانچه خانواده دختر با وصلت مـوافقت داشتند روزى را به عنـوان دستگیرونى (نامزدى) تعییـن کرده و در روز مورد نظر مبلغ جهیزیه (جهیزیه معمـولا از طرف خانواده داماد تهیه شده و به خانه عروس برده مـى شـود تا دوباره به منزل داماد انتقـال یابـد) و شیـربها را مشخص مـى نماینـد و مـوافقت نامه را طـرفین با حضـور چندیـن ریـش سفیـد امضا مـى کننـد. بعد از مجلـس دستگیرونـى پـدر و مادر دختـر, داماد را بـراى صرف شام به منزل خود فرا مى خوانند.
در آن شب داماد باید هدیه مناسبـى براى پدرزن آینده خـود همراه ببـرد. معمـولا همسنگ ایـن سـوغات و گـاه بیشتـر از مبلغ آن, از شیـربها کـم مـى کننـد. سپـس مجلـس عقـد منعقـد مـى شود.
در نـورآباد, شب قبل از عروسى, شب حنابندان است که هزینه هاى آن معمـولا از طرف داماد پرداخت شده و در خانه عروس برگزار مى شـود.
در ایـن شب, پـدر و مادر و فامیل نزدیک داماد که به خانه دختـر دعوت شـده اند هر کـدام هـدایایـى به عروس آینده خـود مـى دهنـد.
روز بعد از حنابنـدان داماد به همـراه حـدود صـد نفـر و گاه در حالـى که یک یا چند دسته نـوازنده آنان را مشایعت مى کند به طرف منزل عروس حرکت کرده تا با عزت و احترام عروس آینده خـود را به خـانه بخت بیاورد. سه روز پـس از زفاف, مادر عروس در حـالـى که تـوسط چند زن از اقوام مشایعت مى شود به طرف منزل جدید دختر خود رفته و در آنجـا به اتفاق داماد و اقـوام او غذایـى را که خـود پخته صرف مـى کنند. آنگاه داماد جـوان نیز هدایایـى به مادرزن و زنان همراه داده و به همسـر تازه خـود اجازه مـى دهـد تا همـراه مادرش به خانه پیشیـن بـاز گـردد. چنـد روز پـس از ایـن آییـن, خانـواده عروس از داماد و همـراهان دعوت مـى کننـد تا جهت بـردن عروس خود براى صرف ناهار و یا شام به خانه آنها بروند. در ایـن روز پدر عروس هدیه اى مناسب به دختر خـود مـى دهد که ((بـوونـى)) نام دارد. از فرداى ایـن روز رفت و آمد دو خانواده شکل عادى به خود گرفته و عروس مى رود تا پـس از شرکت در مجالس دعوت خصوصى با اقـوام شوهر خـود آشنا شـود. اما در مناطق کـوهستانى و سرزمیـن پرپیچ و خـم و سرد بختیاریهاى لرستان مراسـم ازدواج بدیـن گونه است: ابتدا خانـواده پسر, بـىآنکه رسما علاقه خـود را به ازدواج با دختر مـورد علاقه اظهار دارند سعى مـى کنند به طـور پنهانى از نظر دختر و خانواده اش آگاه شـوند که به ایـن عمل اصطلاحا زیر به زیر (پنهانـى) مـى گـویند. پـس از حصـول نتیجه مثبت براى دریافت رسمـى نظرات آنان پیکـى از جانب پـدر و مادر پسر به خانه دختـر رفته و موضوع خواستگارى را آشکار مى کند. پـس از موافقت خانواده دختر, هدیه اى دریافت مى شود و از ایـن پـس با فرستادن حلقه و یا انگشتـرى به خـانه دختـر بـر روى او نشانه گذاشته و ایـن بـدان معناست که دختر نامزد دارد.
در شب بله بـرون خانـواده پسـر, تعدادى از ریـش سفیـدان و بزرگان طایفه را با خـود همراه کرده و با اطلاع قبلى به منزل دختر مورد نظر مى برد. با مـوافقت رسمـى بزرگ خانـواده عروس, پاى داماد به خانه عروس باز مـى شـود و در ایـن مرحله که پسر جـوان به دامادى خـود امیدوار شـده است یک دست لباس کامل زنانه به همراه یک سرى رخت و تـن پـوش به عنوان سررختى (سر لباس) براى عروس و خانـواده او هدیه مىآورد. معمـولا برگزارى مراسـم عقد و عروسى یک سال بعد از این آیین انجام مـى پذیرد اما اگر در ایـن یک سال, دو طایفه, پیر رو به مـوتـى داشته باشند قبل از فـوت او مراسـم را برگزار مـى کنند (بختیاریها مراسـم عروسـى را بعد از سالگرد متـوفایشان مى گیرند) و بعضى از خانـواده ها و خصـوصا اقـوام و ملاى آبادى را خبر مى کنند تا صیغه اى خـوانده و پسر و دختر شرعا محرم شـوند که به هـر حـال عروسـى سـال بعد بـرگزار مـى شـــــــــــــــــود.
بختیاریها در روز عروسـى, جشنـى به پـا کـرده و مهمانـى مفصلـى مـى دهنـد که هزینه و زحمت پخت و پز ایـن غذا به عهده دامــاد و خانواده او است و آن به ایـن ترتیب است که چند تـن از بستگان و نزدیکان داماد مقـدارى روغن و بـرنج و قنـد و چاى را به همـراه چندیـن گـوسفنـد به محل خانـواده عروس بـرده و خـود به طبخ غذا مـى پـردازنـد که ایـن آییـن را اصطلاحـا بـاروزى مـى نـامند.
روز ((خرج بـران)) روز تعییـن شیربها و مهریه و چانه زدن سر کـم یا زیاد کردن آن است. در ایـن مجلـس, بزرگان دو طرف نقـش اساسى را بازى کرده و پـس از دریافت نظرات دو خانواده, مبلغ نهایى را پیشنهاد کرده و آن را به دو خانـواده اعلام مـى دارنـد. وظیفه هر دو طرف قبـول پیشنهاد بزرگان و ریـش سفیدان است که در ایـن لحظه داماد برخاسته و در حضور جمع دست پدرزن آینده خـود را مى بـوسد.
اما ((زبان گشـو)) (زبـان گشادن) نیز آیینـى است در ادامه همیـن مجلـس و آن بـدیـن صـورت است که هنگـامـى که دامـاد مقـدارى از شیربهاى تعییـن شده را (نقدى یا جنسـى) در حضـور یکـى, دو ناظر پرداخته و توافق نامه اولیه تـوسط ریـش سفیدان و بزرگان خانـواده دو طرف امضا مى شود و عروس نیز طبق رسـم, باید آن را تـوشیح کند اما او از امضاى تـوافق نامه خـوددارى مى ورزد و طبق رسـم, داماد هدیه اى به او مـى دهد تا پاى ورقه را امضا نماید. به ایـن هـدیه در اصطلاح عامیـانه ((زبـان گشـونه)) مـى گـویند.
چنانچه دوران نامزدى پسر و دختر به عید نـوروز بکشـد, داماد به همراه والدیـن خـود با عیدى مفصلى از قبیل یک گونى قند, یک دست لباس, چند رإس گوسفند, یک گـونـى برنج, یک صنـدوق چاى و عطر و انگشتر و طلا به خانه پـدر عروس رفته و ضمـن بازدید و عیددیدنـى هدایا را تقـدیـم مـى دارد. چنانچه بعد از عید و دریافت عیدانه, نـامزدى تـوسط دامـاد به هـم بخـورد عیـدانه به هیچ وجه مستـرد نخـواهد شـد, اما اگر عروس و یا خانـواده او پیـونـد را به هـم بزننـد بـایـد مخارج عیـدانه را به طـور کامل به داماد پـرداخت نماینـد. مراسـم عقـد معمـولا نزد ملاى محل و در صـورت امکان نزد روحانى محضردار برگزار مى شود.
روز عروسى داماد به تناسب مدعوین چندیـن رإس گوسفند که گاه به پانزده راس مـى رسـد با مقـدارى برنج و روغن و قنـد و چاى همراه چنـد فرستاده به خانه عروس روانه کرده تا فرستادگان غذا را طبخ نمایند. در ایـن روز سوارکارى و تیراندازى, چـوب بازى و پایکوبى با دستمال از جمله مـراسمـى است که انجـام مـى گیـرد. چـوب بـازى بختیارى بسیار دیدنى و جذاب است که معمولا همراه با نواختـن ساز و دهل انجـام مـى گیـرد. کلاه ورانـى (کلاه بـرداشتـن) نیز از جمله بازیهاست که در روز عروسى انجام مى شـود و آن بدیـن صورت است که دو اسب سوار کنار هـم مى تازند و هر کدام سعى مى کند کلاه دیگرى را بقاپد. در ایـن بازى جایزه از آن کسـى است که کلاه سـوارکار دیگر را برباید.
هنگامى که مى خـواهند عروس را به خانه داماد بفرستند برادر عروس یا پسرعمـوى او شالـى را به همراه مقـدارى قنـد و نبات دور کمر خواهر و یا دخترعمـوى خـود مى بندد که پـس از آن تنها داماد است که حق باز کـردن شال از کمـر عروس خـود را دارد و عروس و داماد در صبح فرداى عروسـى قند و نبات را به نشانه شیریـن شدن زندگـى آتیه خود مى خورند.
هنگامى که عروس را به خانه داماد مـى برنـد جهیزیه را مقابل دید همگـان تحـویل داماد داده و آنگـاه عروس و دامـاد را سـوار اسب کرده و پسرکـى را در آغوش عروس مـى گذارند با ایـن نیت که فرزند اول او پسر باشد.
اسب از پیچ و خـم کـوچه هاى باریک روستا و یا فـراز و نشیب جاده مالرو بیـن دو آبادى گذشته و به مقصد مى رسد. داماد پیاده مى شود اما تا عروس هدیه اى که معمولا گاو و یا گـوسفندى است پرارزش, از پدرشوهر خـود نگیرد از اسب پیاده نمـى شـود. از هنگام پیاده شدن عروس تا ورود به خانه داماد آییـن دیگـرى به نام ((بـره کشـون)) اجرا مى شـود و آن بدیـن صـورت است که معمولا گـوسفندى جلـو منزل داماد سر بریده و از عروس مى خواهند که از روى خـون رد شود, اما عروس پا جلـو نمـى گذارد تا تکه اى جـواهر از دست شـوهـرش بگیرد.
آنگاه قدم به زمین خونرنگ مى نهد. ایـن در حالتى است که خانواده عروس, گـوسفند و طبقـى حلـوا را جهت پذیرایـى میهمانان به خانه داماد فرستاده است.
در مراسـم عروسى معمولا نوازندگان و زنان آوازى دسته جمعى موسـوم به ((هیوله)) مى خـوانند و مردان جـوان از سر شـوق تیرهاى هوایى شلیک مى کنند.
بختیاریهاى لرستان بـرخلاف بسیارى دیگر از مناطق لرستان زن و یا زنانى را هنگام زفاف براى یافتـن خبر در خانه داماد نمى گذارند.
از همان اولیـن روز پس از عروسى بستگان عروس به خانه او رفته و هدایایى به نـوعروس مى دهند که به آن ((رىگشا)) مـى گـویند. عروس هـم در مقابل, با بذل هدایایـى مانند دستمال چیت که در چمدانـى نگاه داشته لطف آنان را پاسخ مـى گـویـد. سه روز پـس از عروسـى, زنهاى آبادى جمع شده و نـوعروس را با خـود به سرچشمه برده و از او مـى خـواهند تا هفت مشک آب را پر کنـد. زنهاى اهل ده از ایـن آب, که با دست نوعروس پـر مـى شـود, نـوشیـده و مـرادشان را طلب مى کنند.
یکى دو روز پـس از عروسى, داماد به همراه یکى از بستگان خود به خـانه پـدرزن رفته و دست وى را مـى بـوسـد. در مقابل پـدرزن نیز هـدایاى به داماد و همـراه او مـى دهـد. ایـن آییـن را دامادسلام مى گویند.
عروس تا یک هفته در خانه داماد مانده و سپـس, بستگان وى, او را به منزل پدر خـود مى برند و اینگـونه نـوعروس یک هفته را دور از شـوهر خـود, در خانه پـدرى سر مـى کنـد. آنگاه داماد او به خانه پدرزن خود رفته و پـس از صرف ناهار, همسرش را به منزل خود دعوت مـى کنـد و بعد از ایـن رفت و آمـد عادى بیـن دو خـانـواده آغاز مى شـود. عروس هـم که آخریـن هدیه اش را که معمولا شامل لباس و یا گـوسفنـد و یا گاویست از خانـواده شـوهر گرفته و به کار روزانه خود مى پردازد. اما پـس از ایـن, نوبت اهل آبادى است تا با دعوت از خانواده جوان و پرداخت هدایایى در حد تـوان خود, آنان را در کشیدن بار زندگى کمک کنند. ایـن مراسـم در شهرستان الیگودرز که مـرکز بختیـاریهاى لـرستـان است بـدیـن شکل بـرگزار مـى شود:
ابتدا مادر پسر به خواستگارى دختر رفته و پـس از دریافت اولیـن مـوافقت پدر و پـدربزرگ, مـرد و دیگـر بستگان نزدیک وى به خانه دختر موردنظر رفته و شیربها و مهریه معمـول را تعییـن مـى کنند.
دوران نامزدى در الیگـودرز به عنـوان دوران شناخت بیشتر طرفیـن معمـول است. حنابندان که شب قبل از عروسـى است, تـوسط خانـواده داماد و در خانه عروس بـرگزار مـى شـود. در ایـن شب, عروس مبلغى پـول به عنـوان هـدیه, از بستگـان دامـاد دریـافت مـــــى دارد.
روز عروسـى معمـولا به مدعویـن, ناهار و شام داده مى شـود و عروس را, داماد و بستگان او به خانه نـو مى برند. الیگـودرزیها برخلاف اغلب منـاطق استان لـرستـان که اولیـن روز پـس از عروسـى را به عنـوان پاتختـى و تقدیـم هدایاى فامیل دو طرف و مدعویـن برگزار مى کنند, هفت روز پس از عروسى این آییـن را به جاى مىآورند. اما مـراسـم عروسـى در بـروجـرد, طـى پنج مـرحله انجـام مـى گیــرد:
1ـ جاهل نشین
2ـ حنابندان
3ـ عروسى
4ـ پاتختى
5ـ دامادسلام
جاهل نشین معمـولا دو شب قبل از عروسى است و آن هـم بدیـن صـورت است که خانواده داماد, جگر گـوسفندى را به روش خاصى طبخ کرده و با دعوت از رفقاى مجرد اجازه مـى دهنـد تا وى آخریـن شب تجرد را با دوستان جـوانـش بگذراند. ایـن جمع دوستانه تا نزدیکیهاى صبح به گفتگـو و خنـده و شـادى پـرداخته و آنگاه داماد را تـا حمام مشایعت مـى کنند. حنابنـدان یک شب قبل از عروسـى است و خانـواده داماد, با چنـد کیسه کـوچک حنا, به منزل دختـر رفته و در آنجا, عروس و داماد, به اتفاق دیگـران, دستان خـود را حنا مـى گیرنـد.
داماد باید به کسـى که حنا را در مجلـس مى چرخاند, پـولـى بدهد.

عروسى: در شب عروسـى, بـرادر داماد, سفـره اى نان و پنیـر را به کمر عروس مـى بنـدد. معمـولا ایـن کار را به نیت زاییدن هفت پسر, براى وى انجام مى دهند. در ایـن روز (یا شب) تختى وسط حیاط قرار مى دهند که عروس سه بار, دور تخت مى گردد و سپـس خداحافظى کرده و به همـراه داماد و همـراهان وى به سـوى خانه شـوهـر خـود حـرکت مـى کند. در حیاط منزل داماد, نیز تختـى قرار گرفته که آن را با گلـدان و منقل و اسپند, آذیـن بسته انـد و عروس و داماد باید دو بار دور آن بگردند. عروس و داماد به خانه نـو که وارد مى شـوند, هر یک سعى مـى کنند پاى خـود را بر پاى دیگرى گذاشته و فشار دهد و این گونه در اولیـن روز زندگى حاکمیت و سلطه خود را بر دیگرى ثابت کند. در فرداى آن روز به عروس زیره جـوش مـى خـورانند و به داماد نیز گوشت و عسل مى دهند.
پاتختى: بعدازظهر فـرداى عروسـى و بعد از صـرف ناهار, تختـى را وسط حیاط منزل دامادى قـرار داده و عروس را بـر آن مـى نشاننـد.
یکـى از زنان هدایا را از مـدعویـن گرفته و با صـداى بلند اعلام مى کند.
دامادسلام: معمولا سه روز بعد از عروسى, خانواده عروس, زوج جـوان را با چند تـن از اطرافیان داماد دعوت کرده و داماد به دست بوسى پـدرزن خـود مـى رود. پـدر عروس هـم هـدیه اى درخـور به دامـاد و هدایایـى سبک نیز به همراهان او داده و اینگـونه باب رفت و آمد باز مى شـود. عروسان بروجردى نیز چند روز پـس از عروسـى به خانه پـدر خـود رفته و چنـد روزى را در آنجـا سـر مـى کنند.
کـوهدشتیها(از دیگر شهرهاى ایـن استان) نیز مراسمى براى عروسـى خـود دارند: مـوقعى که یک جـوان کـوهدشتى به بلـوغ مى رسد ابتدا خواسته خود را به مادر خـود مى گوید چرا که او براى پدر احترامى بیشتر قایل است و قاعدتا نباید اینگـونه با پدر از عروسـى صحبت کند. بعد از ایـن, مادر نیز در فرصتى مناسب, خـواسته پسر را به شوهر خـود گفته و آنگاه زن و مرد مشغول بحث پیرامون همسر آینده پسر مى شوند.
پـدر, دختـرعمـوهـا و دختـرعمه هـا را پیشنهاد مـى کنــــد و زن, دختردایـى ها و دخترخاله ها را و بالاخره دختـرى انتخاب مـى شـود و آنگاه پیکـى که آشناى خانـواده دختـر است جـواب را به پـدر پسر مى دهد. چنانچه جواب مثبت بـود, پدر با چند تـن از بزرگان فامیل به منزل دختـر رفته و رسما از وى خـواستگارى مـى کننـد. در ایـن زمان, روزى را بـراى نامزدى تعییـن مـى کننـد که در اصطلاح محلـى بدان دستگیرونـى مـى گـویند. آن روز باید در یکـى از روزهاى فرد هفته باشد. دیگر روزها را براى دستگیرونـى, بـدشگـون مـى دانند.
در آن روز عده اى زن و مـرد از طـرف داماد با لباس و شیرینـى به خانه دختـر رفته و پـس از ایـن مـراسـم, دختـر رسما نامزد پسـر مى شـود. در ایـن روز قـرار عقـد و یا نکاح کنان گذاشته مـى شـود.
کـوهـدشتیها تکیه زیادى روى مبلغ مهریه نـدارنـد امـا نظر غالب آنان روى شیربهاست که در گذشته مقـدار آن یک رإس گاو, یک رإس قاطر و یک قبضه تفنگ بـوده است که به رسـم پیشکـش به پـدر عروس مى داده اند. شب قبل از عروسـى, چند زن مسـن به خانه عروس رفته و او را لباس پـوشانـده و به دستانـش حنا مـى بنـدنـد. در صبح روز عروسـى عده اى با ساز و دهل, به خانه عروس رفته و او را به خانه بخت مىآورند.
مردان کوهدشتى نیز فرداى عروسى به خانه پدرزن خـود به دستبـوسى رفته و هدیه اى دریافت مى کنند و آنگاه مـى مانـد ((پاگشا)) که یک هفته پـس از عروسى است که زنان و فامیل درجه اول عروسى به خانه داماد رفته و غذایـى را که خـود پخته بـا خـانـواده داماد صـرف مـى کننـد و عروس را به خـانه پـدر مـى بـرند.
اما ازدواج در خرمآباد بیشتر بـر اساس پیـونـدهاى طایفگـى, رفع کدورتها و قرابتها و هـم خونیها و گاه پیوند با مال و مکنت بوده است. از آنجـایـى که امـروزه رسـوم عروسـى خـرمآبـاد دستخـــوش دگـرگـونیهایـى شـده است, نگاهـى گذرا به مراسـم اصیل ایـن شهر باستانى داشته باشیم:
معمـولا پـدر براى پسرش دخترى را به عنـوان همسر انتخاب مـى کرده است و بزرگ طایفه و یا بزرگ خـانـواده به عنـوان قاصـد یا صاحب اختیار, در مقابل ریـش سفید طایفه مقابل, صحبت مى کرده است و حتى گاه دختر و پسر در محضر عقد نبـوده و چیزى (سوزن, سنجاق و ...) را به نیابت از طرف عروس و داماد با خـود برده و عقد را برگزار مى کرده اند.
وقتـى خانـواده مقابل جـواب مثبت داد, بستگان پسر به خانه دختر رفته تا در مـورد شیربها, جهیزیه و مهریه صحبت کننـد. گاه پیـش آمده که پدر خواستگار از جایگاه مناسبـى در میان ایل برخـوردار نبوده است. در ایـن صورت از مردى سخـن سنج و صاحب کلام و یا صاحب جاه و مقام محلـى دعوت مـى شده تا در مجلـس به جاى پـدر پسر حرف بزند.
در سنیـن بلوغ کمتر نامزدى معمول بوده و حتى پـس از عقد, تا شب عروسـى نیز دختـر و پسـر از گفتگـو با هـم ابا داشته و صحبت دو جوان در ایـن دوران امرى نکوهیده محسوب مى شده است. مبلغ و حدود شیربها و جهیزیه و مهریه, بسته به توان و تـوافق طرفیـن متفاوت بوده, گاه شیربها زمین, پول نقد یا حشم و تفنگ تعییـن مى شد. به بستگان نزدیک عروس نیز خلعتـى از طرف داماد تعلق مى گرفت که گاه لباس و یا تفنگ بوده است.

سر سفره عقـد, داماد مبلغى به نام ((دم چفتـونه)) (دهان بستـن) براى گفتن بله به دختر مى داد.
در گذشته, معمـولا عقـد و عروسـى در یک روز انجام مـى گـرفته اما اینک چند ماهى را بیـن مراسم عقد و عروسى فاصله مى اندازند. اگر بیـن عروسى, یکى از اعیاد پیـش آید, معمـولا داماد, عیدانه اى به خانه همسر آینده خود مى برد.
اگر پسر و دختر اهل روستا باشند, در ایـن مدت نیز پسر, باید در کـارهـاى کشـاورزى به پـدر زن آینـده خـود کمک کند.
شب عروسـى معمـولا داماد بر اسبـى سـوار شـده به همراه عده اى از همـراهان به خانه عروس مـى رود. و معمـولا پسـرى کـوچک را به نیت اینکه فـرزنـد اول عروس پسـر بـاشـد جلـویـش راهـى مـى کنند.
وقتـى عروس, قـدم به خانه داماد گذاشت, بر سرش نقل و سکه ریخته و زنان کل مـى زننـد. مردان نیز در کنار آبادى, همـراه با نـواى ساز و دهل به سـوارکارى و تیراندازى مشغول مى شوند و چنیـن رسـم بـوده اگر مرد سـوارکار, بز و یا مرغى را مى زد, حیوان شکار شده از آن او مى شده است.
پـس از سـوارکارى و تیزانـدازى و پـایکـوبـى, مـردان و زنان در مکانهایـى جـداگانه مـى نشسته تـا شـام صـرف شـود. در ایـن زمان آفتابه اى و جامـى مسیـن به میان مجلـس آورده و ابتدا جلـو بزرگ مجلـس مى برند تا او دستانـش را بشوید و سپـس دیگران, آنگاه شام صرف مى شده است.
بعد از صـرف شـام خانـواده داماد میهمانان را به خـانه هاى خـود روانه کرده خـواص مـى ماندنـد تا عروس و داماد را به حجله روانه کننـد. در گذشته زنـى به نام پـابئى (پـرده دار) که از نزدیکـان عروس بـوده پشت پرده مـى ماند. صبح فرداى عروسـى, عسل و نیمرو و زیره جوش به عروس و داماد خورانده مى شد. ایـن صبحانه را خانواده عروس تهیه مى کرده و عموما تـوسط نوجـوان و یا زنى به حجله برده مى شد و هنوز هـم این چنین است. در ایـن روز داماد به اتفاق یکى از بستگان خـود, جهت دستبـوسى به خانه پدر عروس رفته و در آنجا دست پدرزن خود را بوسیده و در ایـن مراسـم پدرعروس, هدایایى را که از قبل براى داماد و همراهان تهیه کرده است تحـویل مـى دهـد.
ایـن هـدیه در قـدیـم شال و ستره اى بـوده و امروزه قـواره کت و شلـوار و یا سـاعتـى مچـى مـى بـاشـد. یک هفته بعد از ایـن روز, مادرعروس به خانه داماد خـود مـى رود و دختر را به عنـوان پاگشا به خانه خـود دعوت مى نماید. معمـولا چند روز پـس از پاگشا داماد به خانه پـدر زن رفته و نـوعروس را به خانه مـىآورد و اینگـونه زندگى عادى آنها آغاز مى شود.
منبع:
فرهنگ قـوم لر ـ عزت الله چنگایـى, محمد حنیف, از انتشارات جهاد دانشگاهى دانشگاه تهران.