یک جرعه زندگى قسمت 8


یک(8) جرعه زندگى
خواهر ج.ح ـ اصفهان

 

 

ستـون ((نیـم نگاه)) اختصاص به بـرخـى نامه هاى خـواننـدگان عزیز بـویژه در زمینه مسایل خانوادگى دارد. نامه هایى که خود به خوبى گویاست و بدون پرداختـن به محتواى آن نیز مى تـوان پى برد که در بخشهایى از جامعه چه مى گذرد؟
البته مجله به روال معمـول خـود, ایـن نـامه هـا را نیز در بخـش مشاوره مورد بررسى قرار خـواهد داد اما در ایـن ستـون روى سخـن مستقیما با خـوانندگان عزیز و همه کسانـى است که علاقه دارند از واقعیاتـى که در جامعه مـى گذرد آگاهـى بیشتر و نزدیکتـرى داشته باشند. خـوشحال مى شـویـم که نظرات شما را در خصوص نامه هاى مطرح شده را نیز دریافت کنیم.
در مجله پیام زن شماره 81 در قسمت نیـم نگاه (یک جرعه زندگى) که واقعیتهاى زندگـى را مـى نـویسید, در همراهى آن خـواهر عزیزم که سخت مـن و خانـواده ام را تحت تإثیر قرار داد بایـد بگـویـم:
اى خواهرم! اى عزیزم و اى خواهر جوان! در ایـن دنیاى وسیع تنها نیستـى که ایـن مشکلات را دارى بخصوص در ازدواج.
باید بگویم ما سه خـواهر دم بخت هستیـم که دقیقا از شرایط ایـن خواهر برخورداریم. ما هـم تا کنون راه چاره اى پیدا نکرده ایـم و علت این بدشانسى را نمى دانیـم. وقتى نامه ایـن خواهر را خواندم بغض راه گلویم را گرفته بود و مى خواستـم فقط جیغ بکشـم و بگویم اى خداوند مهربان براى این دختر ستم کشیده و رنج دیده کارى کـن و بـراى ما سه خواهر هـم کارى کـن. خواهر بزرگـم 31 سال و خـواهر دومـم 21 سـال و مـن هـم 25 سال دارم.
خـواهـر بزرگـم که 38 سال دارد ازدواج کـرده است. پـدر و مادرم افرادى زحمتکـش و بدبخت بـوده اند و حالا که وقت خـوشبختى آنهاست سه دختر بزرگ هنوز در خانه دارند. آنها هم غصه دارند. مـن گاهى اوقات امیدم را از دست مى دهـم و مى گـویـم چرا تا حالا ازدواج ما دیر شده است؟ مـردم با چشمهایـى که دارنـد شـدیـدا به ما خیـره مى شوند و چیزى را مى فهمانند ولـى چکار مى شـود کرد. شاید مـن که کـوچکتـریـن آنها هستـم خیلـى غصه دار, ضعیف و رنجــورم و آن دو خواهرم هـم وضعیت مرا دارند ولى هیچ کارى از دستشان برنمىآید و فقط تنها امیدمان خدا است. مـن گاهى اوقات فکر مى کنم ما فراموش شده ایم. شاید هـم مصلحت در این است که ما ایـن طور زندگى کنیم.
بارها خواهرانـم تصمیـم گرفته اند جهیزیه اى را که دارند بفروشند ولـى مـن مانع ایـن کار شـده ام. مـى گـویند ما جهیزیه و همه چیز داریم ولى نمى تـوانیم خودمان از آن استفاده کنیـم.
مـن ایـن قدر نذر و نیاز کرده ام. از جمله نذر حضرت ابـوالفضل, روضه حضرت رضا, روضه موسى بـن جعفر و زیارت عاشـورا. فقط خدا مى داند که در نماز و دعا فقط از خداوند خوب و مهربان خواسته ام خـواستگارانـى خـوب, باایمان و کارکـن برایمان بفرستـد و ما هـم هماننـد دیگر دختران ازدواج کنیم و به سر خانه و زندگـى خـودمان برویـم ولـى نشـده و نمـى شـود و شایـد بارها بـوده که با وضـو و طهارت کامل خوابیده ام که علت را بدانـم ولى تا کنون هیچ چیزى دستگیرم نشده است. باور کنید دیگر قلبـم شکسته است و به طـور کلـى از زندگـى ناامید شـده ام ولـى نمـى دانم چکار باید بکنـم. مـن از مشاوریـن محتـرم خـواهشمنـدم جـواب مـرا بـدهید.

این وسط مقصر کیست؟
چکار باید بکنیـم؟ راه حلى را جلـو پاى ما بگذارید تا به آن عمل کنیم. شما را به خدا و حضرت على(ع) قسـم مى دهم که مرا راهنمایى کنید.
امید آن را دارم که نامه مرا حتما در مجله چاپ کنیـد و جـوابـم را بـدهید تا اشخاص خیر و نیکـوکار نیز از وضع ما باخبر شـونـد شـایـد که دعاى خیـر ایـن عزیزان مشکل گشـاى کـار مـا بـاشـــد.