مشاور شما

نویسنده


مشاور شما

دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
خواهرS.B ـ گرگان
خواهر م.شـ قاین
خـواهـر ملائکه دل شکسته! ـ خـوروبیـابانک
خواهر م.الفـ سنندج
برادر مهدى.مـ اصفهان
خواهر آمنه نصیرى ـ قم
خواهرA - H ـ خوروبیابانک

گفتگـوهـاى صـادقـانه میـان دختـر و پسـر چه حکمى دارد؟
خواهرS.B ـ گرگان
دخترى بسیت و دو ساله هستـم. مـن بسیار مقید به دستـورات اسلامى بـوده و سعى مـى کنم در کارهایـم حـدود شـرعى را رعایت کنـم. در مقابل جامعه خـود و همنـوعانم نیز احساس مسـوولیت مى کنـم. براى کسانى که در حال سقوط از پرتگاه هستند کارى نمى توانم بکنـم ولى فکـر مى کنم مـى تـوانـم بـراى کسانـى که زمینه سازندگـى دارنـد, وسیله اى باشـم براى پیشرفت آنان. مدتـى است با فردى آشنا شده ام که به دلیل داشتـن زمینه مذهبـى و عقـایـد دینـى خـود از طــرف خانواده اش طرد شده و دیگر محیط خانه محل امـن و آرامش او نبوده و از صفا و صمیمیت نیز در خانه آنها خبرى نیست. او جـوانـى است که از نیرنگها و فریبهاى اجتماع آزرده خاطـر است و نیاز به کسـى دارد که با روحیاتـش آشنا باشد و با او درد دل کند و راهنماییش نماید. او مرا به عنوان خواهر دینى خویـش پذیرفته و تقید زیادى به رعایت اصـول اخلاقـى دارد و ادعا دارد از صحبتهایى که با هـم مى کنیـم نکات پسندیده اى را مىآموزد و به کار مى گیرد. البته هیچ گـونه دیـدار و رفت و آمـدى بیـن مـا نیست و صحبتها هـم بسیـار محتـرمانه مى باشـد. هر دو مشغول تحصیل مـى باشیـم و البته هر دو شرایطى داریم که آمادگى خانـوادگى براى ازدواج نداریـم, بخصـوص ایشـان. مـن نیـازمنـد راهنمـایـى شمـا هستـم که ادامه چنیــن گفتگـوهایـى چه نتایج سـوئى, از هر لحاظ به دنبال خـواهد داشت.
آیا گفت و شنودهاى عادى و معمـولى خالى از هر گـونه لذت و هوس, بلکه با نیت و عمل پاک بیـن دو جنس مخالف, خصوصا اینکه مجرد هم بـاشنـد, خلاف شـرع اسلام است یـا خیـر؟
خـواهـر گـرامـى!
صـرفا گفتگـو بیـن دو نامحـرم چه مجـرد باشنـد یا متإهل جز در مـواردى خاص بر خلاف شـرع نیست. آنچه اهمیت دارد فضاى حاکـم بـر ایـن روابط است. اسلام براى هر عمل یا رفتار انسان و هر آنچه در روابط افراد یا جامعه مـى خـواهد رخ دهد, براى حفظ شـوون انسانى افراد و جلـوگیرى از بروز هر گـونه مفسده اى حـدودى معیـن ساخته است. ایـن حـدود و مقـررات دست و پاگیـر نیستنـد بلکه آرامـش و امنیت روانـى اخلاقـى را بـر روابط انسانـى در همه حیطه ها حاکـم مـى سازد. چه حیطه هاى اجتماعى, سیاسـى, اقتصادى و ... براى سلامت رابطه ها در همه ایـن حیطه ها حدود مقرراتى را وضع نمـوده که اگر همه انسـانها ملزم به رعایت آن بـاشنـد, بـروز مشکلات اخلاقـــى, اقتصـادى, اجتمـاعى و ... جـایـى نخـواهـد داشت.
در روابط بیـن دو نفر چه مجرد یا متإهل, تإکید شـده است تنها نباشنـد. اگـر دختـرى مجرد است صحبت کـردن با ایـن دختـر مجـرد بایستى با اطلاع خانواده او بخصـوص پدر باشد. حال تنها بـودن دو طرف و اطلاع نداشتـن اطرافیان از چنیـن رابطه اى است که گاه حتـى قالب و ظاهر آن را مخالف شـرع یا عرف تصـویر مـى کنـد. اگر کسـى مشکلى داشته باشد و خـواهان حل آن باشد بخصـوص مشکلات اخلاقـى یا اجتماعى, یا فردى دردآشنا باشد و بخواهد راههایى که مى تـوان به جامعه کمک نمود را بررسى کند, آیا هیچ کـس دیگر در جامعه وجـود نـدارد و او به آنها دستـرسـى نـدارد تا بـا آنها مشـورت کنـد, راهکـارى بجـویـد یا پیشنهادات خـود را بـدهـد؟ آیـا مجمـوعه اى فرهنگى, مذهبـى یا معلمى, دوستـى و یا ... پیرامـون او نیست که راهنمایـش باشد. روابطى چنیـن نزدیک و تنهایى چیزهایى هستند که مصـونیت شمـا را به خطـر مـى انـدازد. در روایت آمــده است ((دو نامحـرم بـا یکـدیگـر تنها نیستنـد مگـر آنکه نفـر سـوم شیطـان است)).(1)
شیطان به هزار رنگ در مىآید و براى مـومـن حتى به رنگ ایمان او. شما هر چه اصرار داشته باشید ایـن رابطه فقط به عنـوان همراهى و همفکرى است و تنها به خاطر طرح مسایل و دردهاى اجتماع و ...
است, باید خدمتتان عرض کنیـم, در شرایط فرهنگى و اجتماعى حاکـم بر سیستمهاى تربیتـى خانـواده ها یا جامعه ما, متإسفانه دختر و پسر ما کمتر ایـن گـونه بار آمده اند که وقتـى کنار یکدیگر قرار بگیرند, نگاه جنسیت گرایـى به یکـدیگر را کنار بگذارند و قبل از آنکه همـدیگر را زن یا مرد ببیننـد, به عنـوان یک انسان به هـم نگاه کنند. نگرش انسان گرایى در جامعه ما در روابط بیـن فردى کم است. ما دیگران را یا ابتدا به جنسیتشان مى نگریـم و یا به رتبه و موقعیت و شرایطى که دارند. ما هنوز نیاموخته ایـم که مثل رسول خدا(ص) یا على(ع) یا فاطمه(س) به دیگران نگاه کنیـم. اگر رسـول خدا(ص) به دیگران نگاه مى کند و کنار فقیرتریـن مردم مـى نشیند و دور و بـرش پـر از ایـن افـراد است (اصحاب صفه) و آنها را عزیز مـى دارد و احتـرامشـان مـى کنـد, رسـول خـدا(ص) ابتـدا آنـان را انسانهایى مـى بیند که شایسته تکریمند و شایسته دوست داشتـن او, بعد به جنسیت و مقـام و شـإن اجتمـاعیشـان نگاه مـى کند.
فاطمه(س) اگر بعد از پدر بارها سلمان را فرا مـى خـواند و با او سخـن مى گـوید او را یک مرد نمى بیند, انسانى مـى بیند که پدر جزء اهل بیتـش خواند و محرم سر خدا و بعد, به خاطر جنـس او حفظ حدود و پـوشـش مى کند. متإسفانه ما نیاموخته ایـم چون پدران و مادران ما نیاموخته بـودند و به ما چیزى نداده اند. و خـود نیز هنوز در پـى آمـوختـن بر نیامده ایـم. تإسف بیشتر نیز از سـوى رسانه هاى جمعى و ارتباطـى ماست که گرچه ظاهرا نیت خیر دارند ولى در واقع به شدت نگرش جنسیت گرایى را در روابط افراد دامـن مى زند. دختران و پسران ما که غالبا در تربیت اجتماعى و فردى خود از ایـن بابت ضعیفنـد نیز بـا دیـدن ایـن فیلمها و تبلیغات به شـدت بیشتــرى مىآمـوزند که به جنـس مخالف خـود که مى نگرند ابتدا جنسیت او را ببینند بعد دیگر خصوصیاتش را.
مىآمـوزند که اگر مقابل جنـس مخالف قرار گرفتى نهایتا به او به عنوان کسى که مى تواند همسر تـو باشد نگاه کـن. و اغلب قصه ایـن نمایشها ایـن گـونه است. به طـورى که حتـى کـودکان ما وقتـى در نمایشـى یک دختـر یا پسـر جـوان و یا حتـى زن و مرد تنهایـى را ببینند پیش بینـى مـى کنند که در آخر نمایـش اینها با هـم ازدواج خـواهند کرد! ایـن نگرش منحطى است که تبلیغ مى شـود. اگر دختر و پسر جـوان ما با دیـد انسان گرایى با جنـس مخالف خـود در فضایـى مشغول کارى باشند و به دیگرى به چشـم یک همکار و یک همفکر نگاه کنند و برخـورد نمایند, رشـد یافته اند و دیگر در چنیـن روابطـى مخفـى کارى و پنهان کارى و اضطراب حاکـم نیست. تـرس از گناه کردن به ایـن شـدت که در هر کلام و بـرخـورد از آن وحشت داشته باشنـد معنى ندارد.
آرامش و امنیت بر چنین فضایى حاکـم خواهد بـود. ایـن آرامـش به افراد اجازه مـى دهـد حتـى اگر خـواستنـد از بیـن همکاران همسرى برگزینند با دیدى همه جانبه و عمیق انتخاب کنند, نه انتخابـى از سر ترس از افتادن به دامـن گناه یا یک اجبار درونى یا اجتماعى.
با ایـن تفاصیل خواهـر گـرامـى, خـودتان قضاوت کنیـد هیچ کـدام نیاموخته ایم دیگرى را فراى جنس زن بودن یا مرد بودنـش ببینیـم.
و از طرف دیگر, سنیـن حساسـى که شما هستید, پایان نـوجـوانـى و تمـایلات طبیعى یک انسـان است. همه اینها عواملـى هستنـــــد که مـى تـوانند براى چنیـن روابطـى خطرساز باشند و تسهیل کننده بروز مشکلاتـى. پاسخ سـوالتان را خـود بیابیـد.در پناه خـدا بـاشیـد.
1ـ وسائل الشیعه, آل البیت, ج19, ص154, ح24356.

انتخاب رشته ام اشتباه بوده است
خواهر م.ش ـ قاین
دختـرى هفـده ساله و سال سـوم رشته ریاضـى هستـم. تا سال گذشته وضعیت درسى مطلـوبى داشتـم. موقع انتخاب رشته هـم به دلیل آنکه معدلـم بالا بـود توسط معلممان تشویق به انتخاب رشته ریاضى شدم.
اما حالا که سال سـوم هستـم به دلیل مطلـوب نبـودن نحـوه تدریـس معلمان و نبـود امکـانـات کمک آمـوزشـى در شهر مـا افت شـدیـدى کـرده ام. فکـر مـى کنـم مـن اصلا استعداد ریـاضـى نداشته ام.
مغزم تنبل شده, قادر به درک مسایل نیستـم و مطالب درسى را خـوب یاد نمـى گیرم. معلممان نیز تجربه کافـى براى تـدریـس نـداشته و حـوصله زیـادى بـراى سـوالات مـا ندارد.
تصور مى کنم انتخاب این رشته, اشتباه بوده و مـن استعداد خود را نشناخته ام و حالا هم براى برگشت دیر است و کنکـور هـم در مقابل, نمى دانم چکنم.
گرچه قلـم خـوبـى دارم و دوستانـم مى گـویند باید مـى رفتـى رشته ادبیات ولـى مـن مطالب حفظى را دوست نـدارم. دلـم مـى خـواهد در آینده مفید باشـم و به کشـورم خدمت کنـم, ولـى با ایـن وضع مگر ممکن است.
خواهر گرامى!
در مورد مستعد بودن یا نبـودن خـود, اغراق کرده اید. با افتى که در دو ترم اخیر داشته اید, نمى تـوانید خـود را کم سواد یا کـم فهم بدانید. شما که در سالهاى قبل بسیار مـوفق بـوده اید و حتـى ترم اول دبیرستان با معدل 19 قبـول شـده ایـد, هیچ گاه بـدون داشتـن استعداد تحصیلى قادر به چنیـن پیشرفتى نبودید, زیرا فقط درسهاى سال سـوم دبیرستان نیستنـد که غامض است و فهمیدنـى, در هر رتبه تحصیلى بعضى از مطالب براى همان سال پیچیدگى خاص خـود را دارد.
بنابراین با کمى تعمق در وضعیت خـودتان بایستـى علل اصلـى ایـن افت تحصیلى را پى جویى نمود.
شرایطـى که در شهرتان براى شما و دیگر همسالان فراهـم است گـویا یکسان است.
محدود بودن محیط, نبـودن کمکهاى آموزشى مثل کلاسهاى فوق العاده و کـم تجربگى و کمى مهارت تدریسى برخى از معلمان که مى توان شرایطى یکسان براى همه دانـشآمـوزان دید, حالا سـوالـى که مطرح است آیا همه دانـشآمـوزان چنین افتى داشته اند؟ آیا همه آنها دچار چنیـن مشکلاتـى هستنـد و آیا واقعا هیچ وقت کسـى از شهر شما در کنکـور سراسـرى مـوفق نبوده یا احتمال قبـول همسالان شما نیز اصلا وجـود ندارد چـون آنها هـم مثل شما از بسیارى امکانات محـروم هستنـد.
پاسخ شما به ایـن سـوالات چیست؟ اگر منصفانه قضاوت کنیـم آن است که تا کنون بسیارى افراد در دانشگاههاى کشـور پذیرفته شده اند و خیلـى ها هـم افت نکرده انـد. حتـى کسانـى که به تشـویق دیگران و راهنمایـى آنها رشته اى را انتخاب کرده باشنـد و شـرایطـى مشابه شما داشته باشند.
جـواب دیگر, آیا واقعا شما کـم استعداد و تنبل هستید. مگر ممکـن است یک فـرد کـم استعداد مراحل قبلـى را که سختیهاى خاص خـود را داشته با مـوفقیت طى کند و آن وقت طى یکى دو مرحله چنیـن مشکلى بـرایـش پیـش بیایـد. پـس کمـى استعداد نیست. روحیه تان نیز بـا درسهایـى به غیـر از مباحث فهمیـدنـى و تحلیلـى چنـدان سازگارى ندارد. پـس به نظر مى رسد انتخابتان از اول اشتباه نبـوده و خوب شروع کردید. درست است که شرایط کاملا مطلـوبـى ندارید ولى به هر صـورت وضعیتـى است که بسیارى از دانـشآمـوزان دیگـر هـم بـا آن گریبانگیر هستند.
مسإله دیگر که اخیرا مى تـوان گفت مد شده است کلاسهاى تقـویتى و اضافه است که اغلب دانـشآموزان ما فکر مى کنند حتما بایستى براى مـوفق شـدن به ایـن کلاسها بـروند و اگر نرفتنـد در امتحانات یا کنکور موفق نبـوده اند. خواهر گرامى, مطالب درسى تـوسط متخصصیـن تهیه شده که توان هوشى و قدرت جذب و فهم دانـشآموزى درس شما را در نظر گـرفته انـد و بـرنـامه ریزى نمـوده اند.
به نظر ما مشکل اسـاسـى شما در کاهـش اعتماد به نفـس و اضطـراب است. قبلا در پـاسخ بسیـارى از عزیزان که مشکلاتـى شبیه شمـــــا داشته انـد از تإثیر منفـى و مخـرب اضطراب روى یادگیرى مطالب و یـادآورى مطـالب صحبت کـرده ام که به اشـاره مـى گذریم.
وقتـى فـردى دچـار اضطـراب و نگـرانـى زیـادى بـاشـد علاوه بــر ناراحتیهاى جسمـى مثل تپـش قلب, احسـاس لـرزش یا رعشه در بـدن, ضعف, بـى حالـى, دلآشـوبه, تکـرر ادرار و گاه علایمـى مثل اسهال, احساس بـى قرارى مشکلاتـى نیز پیـدا مـى کننـد و آن, تغییر در درک مطالب, کاهش تـوجه و تمـرکز روى مطالب است. به دلیل ایـن کاهـش تـوجه و تمرکز و تغییرات درکـى, فرد براى یادگیرى مطالب جـدیـد دچار مشکل مـى شـود. هر یادگیرى مستلزم دقت و تـوجه و تمرکز روى مطلب مـورد یادگیرى است تا ذهـن, خـوب آن را دریابد و براى به یاد آوردن مطالبـى که قبلا آمـوخته شـده است نیز ذهـن بایـد روى مطلب متمرکز شود و ارتباط مناسب بیـن اطلاعات برقرار کند تا آنها را به خاطـر بیاورد و حتـى درک ایـن ارتباطات و بـرقرارى رابطه بیـن مطالب یادگیرى شـده بـراى به خاطر سپـردن مطالب نیز ضرورى است, لذا بـا تـوجه به نکاتـى که در فـوق گفته شـده و رفع خطاى فکرى خود نسبت به وجـود امکانات اضافـى یا تـواناییهاى خـودتان کمـى از اضطراب خـود بکاهید.
رعایت نکات دیگرى مثل کمتر مصرف نمـودن مـواد کافئیـن دار مثل چایى, نـوشابه, شکلات کاکائویـى یا قهوه و مـواد دیگـرى مثل ادویه جـات و فلفل نیز در کـاهـش میزان اضطـراب بسیار مفیـد است. مصـرف مـوادى مثل زیره, رازیانه, عرق نعنا (در حـد مناسب نه مصـرف افـراطـى) و نـارنج نیز در ایجـاد آرامـش مفید است. اگر ایـن روشها چندان مفید نبـود مقدار بسیار کـم داروى تجویز شده توسط روانپزشک مى تواند در کاهش سطح اضطراب و کمک به یادگیرى مفید باشد.
به خـداونـد اتکا داشته باشیـد و آنچه در تـوان داریـد را مایه بگذاریـد. ان شـإالله خـداونـد کمکتـان خـواهـد کرد.
موفق و پیروز باشید.
در تخیلات خود غرق نشـوید درخـواست ازدواج بایـد از طریق معمـول جامعه باشد
خـواهـر ملائکه دل شکسته! ـ خـوروبیـابـانک
خواهر گرامى!
اهل قلـم بودن و نویسندگى, هنر باارزشى است که باید مراقب بـود شـإن آن حفظ بشـود, و چیزى روى کـاغذ نگاشته شـود که بیان درد جـامعه و درمـان آن بـاشـد. قلـم بـایـد متعهد بـاشـد.
نوشتـن داستانهاى عاشقانه چه دردى را درمان مى کند چه راه حلى به خواننده مىآمـوزد و تفکر خـواننده را به چه سمتـى سـوق مى دهد و نوشتـن این مطالب, آن هم براى دخترى به سن شما مناسب نیست, چرا که مى تـواند محرک شما به سمت گناه باشد. شما هنـوز در میانه هاى سـن نـوجـوانى هستید هر چند دیگران فکر مـى کنند شما خیلـى بزرگ شده اید که حتى براى ازدواج زبان به طعنه گشـوده اند, ولى نه جاى نگرانى براى شما وجود دارد و نه صلاح به نوشتـن چنان داستانهایى است. تـوجه به نیـش زبان دیگران و فرو رفتـن در تخیلات و رویاهاى آنچنـانـى, آشفتگـى روحـى شمـا را بیشتـر مـى کند.
براى آرامش یافتـن روشهاى مختلفى وجـود دارد. یکى ورزش و نرمـش مـداوم روزانه, کـاهـش مصـرف غذاهـاى تنـد و محــــرک ((فلفل و ادویه جات)), مشغول کـردن ذهنتان به افکار لطیف و خـوشاینـدتـر.
مثلا اگر ذوق نویسندگى دارید به نـوشتـن قصه هایى براى بچه ها فکر کنید; داستانهایى که در عین زیبایى, سادگـى و لطافت, دلنشیـن و آمـوزنـده بـاشـد. سـوژه هـم که در اطـرافتان زیاد است. هـر چه نـوشته هایتان با زندگـى روزمره آشناتر و نزدیک تر باشـد مـوفقیت شما در جلب خـواننـده بیشتـر است. به اعتقادات خرافـى در زمینه ازدواج تـوجه نکنید. کسـى که به خـدا اعتقاد دارد براى حفظ شدن از هر شرى باید از او کمک بخـواهـد. سـوره هاى معوذتیـن را مکرر بخوانید.
فردى که از راهـى خلاف, زبان به علاقه به شما گشـوده است قصدى جز فریب ندارد. اگر واقعا قصد ازدواج باشـد و نیت پاک, چه نیاز به پنهان کـارى است; مـى تـوانـد رسما و طبق عرف به خـواستگـارى شما بیاید. وجـود مدرک تحصیلـى بالا دلیل بر پاکـى و صـداقت او نیست حتـى اگـر بـر ایـن صـداقت کـاذب, سـوگنـد یـاد کنـد.
بنابرایـن, بـى دلیل با نگرانى از تإخیر در ازدواج, خـود را به چنگ فریبکارانى که در کمیـن دختران پریشان و سرخورده و ساده لوح هستند, نیانـدازیـد. بگذاریـد هـر چیز, سیـر عادى را طـى کنـد.
پسـرعمـویتان هـم اگـر طالب شماست صبـر کنیـد بیایـد و طبق سنت مإلـوف جامعه از شما خـواستگارى کند و با مشـورت با والـدیـن, همسر خود را برگزینید. اگر دل خـود را با خدا معامله کنید و از او کمک بخواهید و به گناه نیانـدیشیـد, او هـم یاریتان خـواهـد کرد. مطمئن باشید, چرا که خداوند دوستـدار جوانان است. جـوانـى که از گنـاه, چه عملـش و چه فکـرش, تـوبه مـى کنـد و به سـوى او بـرمـى گـردد. در امـان خـدا و خـوشبخت بـاشید.

خواهر م.الف ـ سنندج
خواهر گرامى!
همـان گـونه که در پـاسخ نـامه قبل خـدمتتـان گفتیـم ایــن عمل عمده ترین مشکلى که برایتان فراهم مى کند ایـن است که ناراحتیهاى جسمى ناشى از دستکارى و آلـودگى مـوضعى مثل خارش و سـوزش ناحیه یا تـورم و درد ناراحتتان خـواهد نمـود که با پـى گیرى درمانى و مصرف داروى مناسب برطرف خـواهد شـد. البته به شرط آنکه دستکارى مجـدد صـورت نگیـرد, حتما همـراه یکـى از بستگان به متخصص زنان مـراجعه نمـاییـد تـا مـورد بـررسـى دقیق قـرار گیـرید.
مـراقبتهاى بهداشتـى نیز از جمله تعویض مـرتب لبـاسهاى زیـــر, شستشـوى روزانه یک بار با محلول 1 قاشق سرکه بهداشتى در 2 لیتر آب ولرم و خشک کردن بـدن بعد از انجام طهارت, نپـوشیدن لباسهاى ضخیـم و زبـر و استفاده از لباسهاى زیر نخـى تا حـد زیادى ایـن نـاراحتیهاى جسمـى را تسکیـن خـواهـد داد.
از طرف دیگر به نظر مـى رسد ایـن همه بـى قرارى و شکایات متعدد و پیچیده جسمـى تا حدى نیز جنبه روانشناختـى و روحـى داشته باشد.
زیرا خارشهاى مقاوم به درمان, دردهاى پراکنده و مقاوم تا درصـد بالایى علل روحى, روانى داشته و بخصـوص شما نیز که دچار افسردگى و اضطراب شدید هـم شده اید, در تشـدید ناراحتیهاى جسمیتان مـوثر است.
ایـن همه پشیمانـى و سـوز و گذار ان شإالله براى گشـودن درهاى رحمت خداوند به روى شما, وسیله نیکـویـى است و بـدانید خـداوند ارحم الراحمین است.
و او خـود در کلام نـورش (قرآن مجید) مى گـوید ((اگر خلافى کردید, از سر نادانـى و سپـس از راه خطا برگشتید و راه اصلاح و درست را پیـش گرفتید, پس به درستى خداوند نیز نسبت به شما مهربان است و گذشت مـى کند (انعام, آیه 54))) و ((خداوند بنده هاى تـوبه کننده و آنها که در پـى کسب طهارت هستنـد را دوست دارد (بقـــره, آیه 222))).
لذا چند پیشنهاد داریم: 1ـ با مـراجعه مجـدد به متخصص زنان, مـورد معاینه و درمان جـدى قرار بگیرید.
2ـ تـوصیه هـاى بهداشتـى گفته شـده را انجـام دهیـد.
3ـ حتما براى کنترل اضطراب و افسردگـى خـود به روانپزشک مراجعه نمایید.
یکـى از همکاران بسیار خـوب روانپزشک ما در سننـدج مشغول خـدمت هستنـد که مـى تـوانید به ایشان مـراجعه نماییـد نام ایـن همکار محتـرم آقاى دکتـر خیـرآبـادى است که بعنـوان روانپزشک و معاون آمـوزشى دانشگاه سنندج مشغول خدمت بـوده اند. با درمان اضطراب و افسردگى شما همراه با پى گیرى طبـى, ان شإالله همه مشکلاتتان حل خواهد شد.سلامت و موفق باشید.
مادرم به مـن بى احترامى مى کند و حتى جلو همسرم, مرا کتک مى زند! خواهر م.ح ـ مازندران دختـرى بیست و یک سـاله هستـم که مـدتها قبل پـــدرم را از دست داده ام. مدتـى است که به عقد جـوانى از آشنایان درآمده ام که از قبل نیز هر دو خانواده بر ایـن وصلت تـوافق داشتند اما به دلیل مشکلات اقتصادى اجتماعى براى همسر, امکان پاپیـش گذاشتـن نبود و حالا هـم بنا بر اصرار مادرم که تکلیف مرا باید روشـن کنید آنها اقدام کـردنـد با ایـن شـرط که سه سال عقـد ادامه یابـد تا درس ایشان و سپـس سربازیـش تمام شده و امکاناتـى براى زندگـى جدیدش فراهم کند.
شـوهرم مـرد خـوب و فهمیـده و مهربانـى است و از بـودن کنار او احساس خـوشبختـى مى کنـم. او از رفت و آمد بـدش نمـىآید ولـى از محیطهاى شلوغ و پر سر و صدا ناراحت مى شـود. مـن نیز سعى مى کنـم در رفت و آمـدها و نشست و بـرخاستها نظر او را رعایت کنـم. اگر جایـى او اجازه بـدهـد بـروم مـى روم و اگـر دوست نـداشته باشـد نمى روم. اما مادرم خیلـى به ما فشار مىآورد هر جا بخـواهد باید با او بـرویـم (مـن و شـوهرم) وگـرنه هـم به مـن و هـم شـوهـرم بى احترامى مى کند و بارها نزد او به مـن تـوهیـن کرده و حتى مرا زده است! بارها با شکایت از مـن نزد برادرم مـرا زیر کتک بـرده است. سـر مسایل مختلف از جمله همیـن اصرار او به رفت و آمـدهاى زیاد فامیل و امتناع مـن مرا زده و از خانه بیرون کـرده است یا اجازه نداده به منزل خانواده شـوهرم بروم. مادرم خیلى بهانه گیر است و دایـم از کارهاى مـن عیب مى گیرد; حتـى بارها نزد شـوهر و پدرشـوهرم از من عیب جـویى کرده و به مـن تـوهیـن مـى کند. مادرم مى گـوید هر دو نفر شما هر جا بخـواهید بروید باید از مـن اجازه بگیرید و آنچه مـن مى گویـم گوش کنید.
چندیـن بار مرا از خانه بیرون کرده و مـن به خانه شوهرم رفته ام و پدرشـوهرم آمده واسطه شـده و مرا به خانه برگردانـده است. مادرم همیشه مـى گـوید: تـو خانـواده شـوهـرت را بیشتر دوست دارى و به آنها بیشتـر احتـرام مى گذارى و به ما و بـرادرت احترام نمـى کنـى. مادرم در هیچ کارى به ما آزادى نمـى دهـد. بیشتر مـواقع جلـوى او از خـواستگارانـم مى گـوید, که اگر با یکى از آنها ازدواج کرده بـودى حالا خـوشبخت بـوده و آواره و بلاتکلیف نبـودى و زودتـر ازدواج مـى کـــــردى.
مـن به شخصیت خـود و شـوهرم اهمیت مى دهـم و هر کـس به شخصیت ما بى حرمتى کند مـن هم متقابلا بیشتریـن بى احترامى و بداخلاقى را با او خواهـم کرد. چه مادرم چه هر کـس دیگر که بخواهد در زندگیمان مداخله کند. با مادرم و ایـن رفتارهایش چه کنم؟ آیا براى رفتـن به خـانه شـوهـرم از او اجـازه بگیـرم.
او حتـى براى رفت و آمد مـن به خانه همسرم وقت معیـن مـى کند که بایـد فلان ساعت خانه باشـى. اگـر کمـى تإخیر شـود جنجال به پا مى شود.
آیا اجازه مـن و شـوهرم و اینکه چطور زندگى کنیم, کجا برویـم و کجا نرویـم, باید دست خانـواده مـن باشد؟ آیا لجبازى و بداخلاقى کـردن و حـرف گـوش نـدادن مـن به ضـررمان است؟
مـن سه سال دیگر باید ایـن محیط را تحمل کنـم و شوهرم نمى تواند مـرا به خانه شـان ببـرد; بـا خـانـواده ام چطـور کنـار بیـایـم.
خواهر گرامى!
شما در برابر خود چند مسإله دارید که براى داشتـن آرامش روانى بـایستـى بتـوانیـد به خـوبـى بـا آنها مـدارا کنید.
1ـ مسـإله ازدواج و تـإخیـر در آن است که مـى گـوینـد به دلیل مشغله هاى مختلف شـوهرتان, تا سه سال دیگـر بایـد عقـد شما طـول بکشد و در منزل مادرى بمانید.
2ـ مسإله نـوع رابطه شما با اطرافیان بخصـوص مادر و بـرادرتان است.
3ـ نوع رابطه شما با همسر و خانـواده شـوهرتان نیز مسإله مهمى است.
خواهر گرامى!
طـولانى شدن دوران عقد و نامزدى مى تـواند معضلاتى را براى طرفیـن به دنبال داشته باشد. به دلیل آنکه زن و مرد جـوان تمایل دارند رابطه مستقلى از والدیـن با هـم داشته باشند ولى هنوز از حیطه خانواده هاى خـود خارج نشده و در واقع روابط خیلى خانوادگى هنوز نزدیک و درهـم تنیـده است. در ایـن میان اختلاف نظرهـاى زیادى رخ مـى دهـد; آن گـونه که شمـا به آن گـرفتـار شـده اید.
در خانه مادر هنـوز آن دخترک کـوچکى محسـوب مى شـوید که بایستـى تابع مطلق بزرگترهاى خـود باشید; حتـى نحـوه آمد و شد و افرادى که بایستـى با آنها حشـر و نشـر داشته بـاشیـد. خـانـواده شمـا ناخـودآگاه چـون هنـوز وابسته به آنها هستید تمایل به همراهى و اطاعت شما دارند.
از طـرف دیگر شـوهـرتان که دیگـر شما را متعلق به زنـدگـى خـود مى دانـد اصرار دارد شما آن گـونه که او مـى خـواهـد باشید و عمل کنید.
البته در ایـن میان هر چه واقع نگرى و منطقى بودن دو طرف و توجه به مصالح دیگرى از جانب آنها کمتر باشـد مشکل پیچیده تر خـواهـد شد و کسى که در ایـن کشمکـش پنهانى آسیب مى بیند خود شما هستید.
چون شما نه مى تـوانید تعلقتان به خانواده تان را منکر شوید و به آن پشت پا بزنید و نه رابطه روحـى و عاطفى که با همسرتان دارید را کنار بگذارید.
دلتان مى خواهد در زندگیتان نیز ایـن رابطه حاکم باشد و در واقع خود را ممتاز از دیگـر خـواهر و بـرادرها در خانه مـى دانیـد. و دیگـر آن تعلق محض و وابستگـى زیـاد به مـادر و خـانـــواده را نمـى پسنـدیـد. ایـن دوگانگـى احساس در شما, فشارهاى بیـرونـى و تمایلات همسر, همه موجب بروز تشنج در روابط بیـن فردى شما خواهد شد و در واقع بیشتریـن فشارها به شما وارد مىآید. و مستقیـم یا غیـر مستقیـم رابطه شما بـا اطـرافیان بخصـوص همسـرتـان را تحت تإثیر قرار داده و مى تـواند آن را مخدوش کند که به نفع زندگـى آینـده تـان نیست. واقعا مـا علت اصلـى و واقعى امتناع شـوهـر و خانـواده اش را بـراى سـر گرفتـن مراسـم عروسـى متـوجه نشـدیـم.
آیا امکانات مادى او کـم است؟ آیا خانه پـدریـش آنقـدر امکانات نـدارد که بتـوانـد شما را به نزد خـود ببـرد؟ آیا حتما اصـرار دارید خانه اى مستقل داشته باشیـد و شـوهـرتان نیز طالب زنـدگـى معین شـده اى است؟ علت واقعى ایـن تإخیر چیست؟ دانشجـو بـودن یا رفتـن به سـربازى مسإله و معضل بزرگـى نیست که دلیل امتناع از عروسـى شمـا بـاشـد, چـرا که بسیـارنـد از افــرادى که در دوره دانشجـویـى یا سـربازى خـود ازدواج مـى کننـد. منتها با قناعت و صبـورى ایـن دوران را پشت سر مـى گذارنـد. شما نیز که حالا ساعات زیادى را منزل خانواده شـوهر مى گذرانید چرا نمى تـوانید همه وقت را مثل دختـر آنها کنـارشـان بـاشیـد.
ایـن همه زمان, و اتفاقاتى که نمى توان تصور کرد انصافا مادرتان را نگران مـى کنـد. ایـن نگرانـى روى رفتار او با هر دو نفر شما تإثیر مى گذارد.
خـواهر گرامـى, مجـددا یک بازنگرى به همراه همسرتان روى زندگـى خود داشته باشید. و مشکلات کوچک را بزرگ نشمارید و تنها به خـود زنـدگـى و مقـدوراتتان متکـى نباشید. تـوکل به خـدا را فرامـوش نکنید. تصمیـم منطقى ترى براى زندگى خود بگیرید و از آفتهایى که از حالا در زنـدگـى مشترک و روابطتان با یکـدیگر و در بطـن ایـن رابطه دارد نفـوذ مـى کنـد و سالها بعد احتمال فاسـد کـردن ایـن زندگـى را فراهم مـى کند, خـود را حفظ کنید. از دیگران هـم براى کمک به شمـا در ایـن امـر بهره بگیـریـد و از آنها راهنمـایــى بخـواهید. اگر واقعا به دلایلـى که ما نمـى دانیـم هیچ راهى نیست (البته دلایلى که عنـوان کردید چندان منطقـى و کافـى نیستند) به شیوه دیگرى باید با همسر و خانـواده تان عمل کنید که حداقل آسیب به زندگـى آینده و شرایط فعلى شما وارد آید. که در بخـش بعد به آن اشاره خواهیم کرد.
معضل مهم دیگـرى که پیـش روى شماست رابطه آشفته تـان بـا مادر و خانـواده است. درست است که مادر یا برادر رفتارهایـى دارنـد که براى شما آزارنده است و دلگیرتان مـى کنـد. و بعضـى از آنها اصلا صحیح نیست اما در قضاوت و برخـورد با رفتار مادر تنها یک سـویه نباید بـرخـورد کرد. شما شرایط مادر را هـم در نظر بگیریـد. او زنـى تنهاست, همسر خـود را از دست داده است, یک تنه بایستـى با مشکلات زندگـى دست و پنجه نرم کنـد. و در خانه, هـم مسـوولیتهاى پدر و هم خـود را انجام بدهد. هر مادرى هـم تمایل دارد به نحـو احسـن زندگى فرزندانـش را اداره کند. و بخصـوص وقتى کمک پدر را در کنار خود نداشته باشـد مجبـور است چنـد برابـر به خـود فشار بیاورد که آن خلا را هـم پر کند که نه به فرزندانـش سخت بگذرد و نه دیگران بتـوانند زبانى به طعنه باز کنند. زندگـى او نیز هـم اکنون در مرحله دشوارى است.
بسیارى از تصمیمهایـى که پدر باید براى زندگـى آینده فرزندانـش بگیـرد او بایـد عهده دار بـاشـد و بـالطبع بـا روحیه نـازک بیـن مادرانه با هر مسإله اى برخـورد مى کند و ممکـن است ایـن دقت نظر مفـرط در بعضـى مواقع نمـود یک سختگیرى خشک و غیر قابل انعطاف را به خود بگیرد. حالا این مادر با ایـن شرایط دشوار که خـود را هم در برابر شـوهر مرحـومـش و هم فرزندان جـوانـش و هـم دیگران مسـوول مى بیند و حداکثر تلاش خود را براى خوب بـودن و خـوب نشان دادن زندگیـش به دیگران مى کند, یک تـوقع کـوچک از فرزندان خـود دارد; آن هـم قدرشناسى و احترام است. و وقتى ایـن دو خواسته را در معرض تباهـى ببینـد آشفته مى شـود و به اطرافیان سخت مـى گیرد چون رنجیده خاطر شود. ممکـن است برخوردهاى غیر معقول و تندى هـم از او سر بزند. هر انسانى ظرفیتـى دارد. و ظرف وجـود همه یکسان نیست و هـر کـدام تـا حـدى فشـارهـاى محیطـى و روحـى روانـى را مـى تـواننـد تحمل کننـد. تحمل و ظرفیت روانـى مادرتان نیز حـدى دارد. هر فشار و استرس مضاعفـى هر چند کـوچک مـى تـواند منجر به برخـوردهاى شدید و تندى از جانب او شـود. از طرف دیگر حتـى اگر اینها هیچ کـدام در مـورد مادرتـان صادق نبـاشـد و کلا او فـردى کـم حـوصله و پرخاشگر باشد, باز هـم طبق فرمانى که خداوند به ما مى دهـد و امام معصـوم(س) برایمان مـى گـوید تکلیف ما فقط احترام است.
قرآن کریم مى گوید: ((به والدیـن خود احترام بگذار و به آنها حتـى ((افى)) نگـو. )) به تندى با آنها حرف نزن و آنها را نرنجان. و امام سجاد(ع) به زیبایى مى گـوید: ((خداوندا! حتى اگر آنها در حق مـن کـوتاهى کرده باشند و ظلمـى روا داشته باشند یا نسبت به مـن زیـاده روى کـرده و از وظیفه پـدر و مـادرى قصــورى نمـوده اند حق خـود را به آنها بخشیدم و از آنچه درباره ام انجام داده انـد ناراضـى نیستـم زیرا رعایت حق آنان بـر مـن واجب تـر و منتشـان بـر مـن بیشتـر از آن است که از آنان از روى عدل تقـاص بکشـم یا نسبت به ایشان معامله به مثل کنـمe .. (دعاى 24 صحیفه سجـادیه))) (البته به ایـن بخـش صحیفه در پـاسخ خـواننـده عزیز دیگـرى در مجله آبـانماه نیز اشـارتـى رفته است به آن بخـش نیز تـوجه کنید) خـواهر گرامـى, شما از ما سـوال کرده ایـد در مقابل مادر چگـونه باید عمل کنید و تکلیفتان چیست؟ تکلیف شما را امام معصـوم(ع) به روشنى و وضـوح بیان کرده اند. با درک شرایط مادر و فرمایـش امام(ع) تلاش کنید شیوه برخورد و مقابله خود با مادر را تغییـر دهیـد. بـا او و احساساتـش مـدارا کنیـد تا حملات خشـم و ناراحتى او نسبت به شما کاهـش یابد. بداخلاقى و مـوضع گرفتـن در مقـابل او نه تنها کمکـى به حل مشکلاتتـان نمـى کنـــــد که آنها پیچیـده تر و بیشتـر مـى کنـد. در خانه از یکـى به دو کردن, جر و بحث, بـداخلاقـى, لجبـازى و بـى اعتنایـى و بـى احتـرامـى به مادر بپـرهیزیـد. سعى کنیـد خـوشـروتـر باشیـد تا آنجا که از دستتان برمىآید با او همدلى کنید.
در کارها کمکـش کنید حتى قبل از آنکه او بخواهد. در مقابل او صداى خـود را بلند نکنید یا به او از روى قهر پشت نگـردانیـد. با لحـن آرام و با محبت با او حـرف بزنید و با نگاهـى از سر مهر به او نگاه کنیـد. شما براى اینکه به ایـن مرحله از رشد برسید مدیـون زحمتهاى مادر هستید. بعد از ایـن هـم حتى وقتى پا به خانه شوهر بگذارید بخواهید یا نخواهید نیازمنـد محبت و حمایت او هستیـد. درست است که همسرتان را دوست داریـد و او نیز شما را, اما اگـر پلهاى پشت سـر خـود را خـراب کنید و حمایت مادر و خانـواده را از دست بـدهید در آینده مشکلات زیادى خـواهید داشت که حالا حتى هیچ تصـورى از آن ندارید. شما و همسرتان نهالهاى جـوانـى هستید که براى مقاومت در مقابل تندباد حـوادث زندگـى نیازمنـد چتر حمایت تنـومنـدتـرها و سـرد و گـرم چشیـده هـاى زنـدگـى هستیـد که هـم از تجـربه و هـم از حمـایت و پشتیانى شان بهره بگیرید. عزت یک دختر در مقابل همسر و خانـواده او تا حد زیادى بستگى به عزت او در خانـواده اش دارد و عزت دختر در مقابل خانواده اش به عزت شـوهـر و خانـواده او بسته است. پـس کارى نکنید که به واسطه عصبانى شدن از دست شما حتى شـوهرتان را مورد توهیـن قرار دهند. یا در مقابل او شما را کوچک کنند. و یا مقابل همسر بدگـویى خانواده و مادر را نکنید که احترام او نسبت به خانـواده تان کـم شده و مـوجب رفتارهایى از سر بـى اعتنایـى و اهـانت به مـادر و خـانـواده از جـانب او شـود که در واقع ایـن شماییـد که در نگـاه او حقیـر مـى شـویـد. ایـن اثـرى است که در درازمدت خود آن را لمـس خـواهید نمـود.
احترام برادر بزرگتر را که حـالا حکـم پـدر خـانـواده را دارد داشته بـاشیــد. به او بى احترامى و تـوهین نکنید. محبت دخترانه و خـواهرانه بزرگتریـن حـربه و سلاح شما در مقابل مادر و بـرادرتان است. به میزانـى که با نرمـش و ظرافت بتـوانید با آنها مـدارا کنید مطمئن باشید در زندگى خود و در مدارا با شوهر و خانواده او موفق خـواهید بـود.
شما دیگر یک زن هستید که مسـوولیتهایـى در مقابل دیگران دارد و بـایـد بتـوان روى او به عنـوان یک فـرد عاقل و دانا و نکته سنج حساب کـرد. اگر بتوانید که ان شإالله مـى تـوانیـد جـو منفـى و آشفته روابط خانـوادگى خود را اصلاح کنید, عزت خـود نزد شـوهر و خانواده اش را اضافه مى کنید. چرا که آنها هـم مى تـوانند روى فهم و درایت و محبت شما حساب باز کرده و به شما اعتماد کنند و حتـى زودتر از ایـن سه سال پذیراى شما در خانه خـویـش باشنـد; بـدون آنکه دغدغه پرخاشگرى, عناد و لجبازى و بـى اعتنایى و گستاخـى را از جـانب شما داشته بـاشنـد.خـدا یار و یاور شما. فضـاى دشـوار خـانـواده و نـاامیـدى به آینـده ام بـرادر مهدى.م ـ اصفهان مـن نوجوانى هستـم که در خانواده اى با مشکلات اقتصادى زندگى مى کنـم.
من حالا با چندیـن مشکل مواجهم.
مـن وابستگى بسیار شدیدى به یکـى از دوستانم دارم و اگر مدتـى او را نبینـم بسیار افسرده و غمگیـن مى شوم. لحظه هاى مطلوب زندگیم زمانى است که با او هم صحبت هستم. فکر مى کنـم علت ایـن وابستگـى شدید مـن به دوستـم, نبـود عاطفه در فضاى خانه بـاشـد. مـن بیـش از یازده ماه نـداشتـم که مـادرم فـرزنـد دیگـرى به دنیـا آورد. مـادرم نیز زنـى است بـا ناراحتـى اعصاب, خشـن و پرخاشگر. و حضـور پدر نیز در فضاى خانه کـم است. او کارگـر کارخانه ریسندگـى و بافنـدگـى است. به دلیل مسایل فوق و نبودن روابط عاطفى بین اعضاى خانواده مـن همیشه در خانه افسـرده و ساکتـم و از محیط خانه دلزده ام. مشکل دیگـر مـن ناامیـدى نسبت به آینـده است. بـا وجـود آنکه درسـم خـوب است و امیـدوارم به دانشگاه بـروم وقتـى با افرادى که دانشجـو هستنـد صحبت مى کنـم مـى گـویند تحصیلات دانشگاهـى هیچ تإثیرى در آینـده شغلى ندارد چون هم فارغ التحصیلان دانشگاهى زیاد است و هـم بازار جذب آنها محدود مى باشند و مى گـویند آنها هـم که جذب مى شـوند یا پـول دارند یا پارتـى. و مـن که هیچ کدام را ندارم فکر مـى کنـم آینـده شغلـى تاریک و مبهمـى داشته باشـم. گرچه به کلام پیامبـر اعتقـاد دارم که ((نزدیک است فقـر به کفـر تبـدیل شــود(1))) و اینکه ((انسان مـومـن هرگز ناامید نمى شـود.)) ولـى واقعا نگران آینده شغلى و مالى خود هستـم. خیلیها را مى شناسـم که با داشتـن مدارک بالاى تحصیلى نه شغلـى دارند و نه حرفه اى. آن وقت نگرانـى و تردید مـن نسبت به آینده بیشتر مى شـود. حالا که وضع ایـن گونه است چنـد سال دیگر که نـوبت ورود ما به جامعه است وضعیت چگـونه است و ((سهم ما از آینده چقدر است؟)) برادر گرامى! تـوصیفـى که از وضعیت خود نمـودید و اشکالـى که در روابط بیـن فردى خـود با دیگران داریـد تا حـدى مـى تـوانـد بسته به مسایلـى که در روابط عاطفـى شما در گذشته مـوجـود بـوده یا هست باشـد, اما همه آنها عوامل منحصـربه فرد ایـن مشکلات نیستنـد. بلکه عوامل دیگر به جز آنچه ذکر کردید مثل: منحرف شـدن توجه مادر از شما با تـولد طفل دیگرى در خانه یا عصبانى و پرخاشگر بـودن مادر یا روابط عاطفـى محدود و کمرنگ در فضاى خانه بخصـوص با پدر, عوامل دیگرى نیز در ایجـاد چنیـن وابستگیهایـى در شما دخالت دارد. وقتـى شما احساس خـودکـم بینـى یا احساس حقارت داشته باشیـد بـراى جبـران آن سعى مـى کنید خـود را با عناصرى مربـوط کنیـد که به واسطه آنها ایـن احساسات ناخوشایند را جبران کنید.
وقتى انسان خـود را حقیر ببیند دیگر براى خـود ارزشـى قایل نیست که تصـور کند به تنهایى مـى تـواند کارى را انجام دهد یا حضـور خـود را به دیگران اثبات کند یا وقتى تنهاست این تنهایى آزاردهنده و دردناک نباشد. ایـن فـرد همیشه به دنبـال دستآویز و تکیه گاهـى مـى گـردد. اگـر ایـن تکیه گاه که منبع ایجاد احساس امنیت و آرامـش بـراى فـرد است از او گرفته شـود او مصرانه به دنبال منبع حمایتـى دیگرى مـى گردد.
ایـن افراد وقتـى در آینه به خود نگاه کنند خـود را نمـى بیننـد بلکه منبع وابستگى و تکیه گاه عاطفى خویش را مى بینند. بنابرایـن دور شدن از کسـى که به او وابسته شـده اند یک احساس تلخ و گزنده تنهایـى و پـوچـى به آنها مـى دهد. اگر فرد وابسته به ایـن روال ادامه دهد, ممکـن است حتى دیگر نتـواند تصمیمهاى اصلى زندگى را خود به تنهایـى بگیـرد. دیگـر علایق و سلیقه خـود را نمـى بینـد.
انتخاب دیگران انتخاب او است. حتـى گاه مـى خـواهد که دیگران به جاى او فکر کنند چون خودش از فکر کردن, تصمیـم گرفتـن یا انجام کارى به تنهایى وحشت دارد. فرد وابسته, دیگر هویتى ندارد, چـون داشتـن هویت و شخصیت سالـم و منسجـم نیازمند استقلال است. ادامه دادن این روابط با ایـن شکل چسبنده و وابسته اش بیش از پیش باعث مى شود تا فرد وابسته خود, تواناییها, استعدادها و عرضه هایـش را در انجام هر کارى فرامـوش کند. این فرد در ایـن حال طعمه خـوبى براى کسانى است که به دنبال ایـن گـونه افراد مـى گردند تا آنها را وسیله رسیدن به خواستها و امیال خـود کننـد. یا ایـن تمایلات شدید وابستگى مى تـواند سبب دلزدگى و فرار دیگران از او و تحقیر و تمسخـر او شـود. که در هـر دو حـال ضـررش متـوجه فـرد وابسته مى شـود. با ایـن تفاصیل کسـى که نیازهاى عاطفـى یا روحـى او در خانه ارضا نمـى شود چه باید بکنـد تا دچار مشکل نشـود؟
براى جبران این نیازها لازم نیست حتما به ایـن شیوه به دیگران وابسته شویم. شما مى توانید از طریق مناسب ترى ایـن نیاز به محبت و توجه خـود را جبران کنید. با تـوجه به رونـد نگارش نامه شما, به نظر مـىآیـد نـوجـوان صـاحب فکـر و فهمیـده و باهـوشـى هستیـد. بـا تواناییهایى که دارید مى تـوانید هـم خود به روشـى صحیح خـود را ابراز کنید و توجه مثبت دیگران را به خود جلب نمایید و هـم از طرف دیگر با اخلاق خوش و محبت کردن به دیگران مى تـوانید طیفى از دوستان داشته باشید که در کنار آنها احساس آرامـش و نشاط کنید.
سعى کنید به فعالیتهاى جمعى و گـروهـى بیشتـر رو بیاوریـد و در مجمـوعه هایى که دیگر نوجـوانان نیز فعالیت دارند شرکت کنید. در جمع دوستان بودن مى تواند فراهم آورنده همیـن احساس تعلق و محبت و صمیمیت باشد که در کنار یک دوست احساس مـى کنید. از طرف دیگر, تنها محبت دیـدن نیست که نیازهاى عاطفـى انسان را غنـى و سرشار مـى کنـد. بلکه محبت کردن به دیگران نیز قادر به انجام ایـن کار هست یعنى انسان مـى تـواند با محبت و مهربانـى کردن به دیگران و کاستـن رنج یا تنهایى دیگران رشد کند, و خـود نیز سرشار از عشق و صمیمیت شـود. پـس در ابتـدا به نزدیکـان خـود در خــانه محبت بورزید; سپـس به دیگرانى که نیازمند محبت شما هستند توجه کنید.
مادرى که عصبـانـى و پـرخـاشگـر است را تـا کنـون بـدون قضاوت, نظاره کرده اید او چرا عصبـى است. آیا او مشکلـى نـدارد. آیا او به خاطر مشکلات زنـدگى و خانـوادگى که دارد دچار افسردگـى نشـده است. آیا او نیز نیاز به توجه و حمایت ندارد. پدر که حضورش کـم است. شما هـم که با او کارى نـداریـد. شایـد بـاور نکنیـد ولـى مـى تـوانید کسـى باشیـد که منبع شادمانـى و آرامـش بـراى افراد خانـواده باشـد. مادر اگر احساس کنـد شما با او همـدلـى دارید, شرایط سخت زندگى را درک مى کنید و حتى اگر نتـوانید حاضرید بارى از دوش او بردارید و تلاش دارید کمکـش کنید, آرامش پیدا مى کند و انرژى و تـوانـى دوباره مـى یابـد و آرامشـش در محیط خانه بیشتر مى شـود و با نگاهى دیگر به زندگى خـود نگاه مى کند; با نگاهى پر از امیـد و آرزو و نشاط مادرانه. اگر عصبانیت و پـرخاشگرى مادر زیاد است به طـورى که در غالبا مواقع آرامـش نداشته باشد و روى خواب و خـوراکـش نیز تإثیر گذاشته و حتـى با دیگـران نیز مشکل دارد حتما بایـد به پزشک (روانپزشک) مـراجعه نمایـد. هـر گـونه اضطراب و افسردگى مى تـواند به صورت پرخاشگرى خـود را نشان دهد.
یا بـا پـدر صحبت کنیـد یا بـا یکـى از نزدیکـان مثل خـاله یـا مادربزرگ یا کـس دیگـرى که پـدر و مادر پذیرش حـرف از او داشته باشنـد در مـورد مادر و بـردن نزد پزشک صحبت کنیـد. بـا درمان, افسردگـى و اضطراب رفتارهاى مادر نیز بهتر خـواهد شـد و تحملـش بیشتر مى شود. در مورد آینده شغلى و تحصیلى خـود نیز نگرانیهایى داریـد. البته آنچه از بـرخـى فـارغ التحصیلان شنیـده ایـد در همه زمینه ها عمـومیت نـدارد. مطلبـى که به واسطه شـرایط خـاص مملکت بـروز کـرده است متـإسفانه در سالهاى گذشته بـدون محاسبه نیاز کشـور بخصـوص در بـرخـى رشته ها مثل رشته هاى علـوم نظرى یا حتـى پزشکـى به طـور بـى رویه اى دانشجـو پذیرفته شد. در نتیجه بعد از چند سال, فارغ التحصیلان تا حدى فضاى کارى خویـش را محدود دیده و دچار سردرگمـى شده اند. اما خـوشبختانه ایـن وضعیت در مـورد همه رشته هاى دانشگاهـى وجـود نـدارد. شما اگـر اهل ابتکـار و خلاقیت باشید و بیشتر به رشته هاى کاربردى روى بیاوریـد, ان شإالله تا بیایید و فارغ التحصیل شـوید بسیارى از مسایل حل شـده و نگرانـى شغلى نخـواهید داشت.
از مشاوران تحصیلى دبیرستان یا آموزش و پرورش براى آشنایى با رشته هاى کاربردى کمک بگیرید.مـوفق باشید.
1ـ وسائل الشیعه, حـدیث 20757 خواهر آمنه نصیرى ـ قـم خـواهر گرامـى! بـر خلاف آنچه عقیـده عمـوم است که تنها امکان پیشـرفت علمـى یا مـادى در رشته هاى ریاضـى یا تجـربـى است, خـوشبختـانه رشته هاى علوم انسانى در کشـور ما هـم اکنون گستردگى زیادى پیدا کرده و بسته به تـوانایى, استعداد و ذوق افراد امکان پیشرفت تا مدارج عالى لیسانس ـ فـوق لیسانـس و دکتراى آن وجـود دارد. برخى از زیر گـروههاى رشته علـوم انسانـى عبارتنـد از رشته مـدیریت, حقـوق ـ روانشناسـى, علـوم اجتمـاعى, جـامعه شناسـى و ... بـراى اطلاعات بیشتر مى تـوانید به اداره آمـوزش و پرورش مشاور راهنماى تحصیلى یا دفترچه هاى کنکـور که بیـن شرکت کننـدگان قبلـى آزمـون سراسرى تـوزیع شده, مراجعه نمایید.
و شما با استعداد خوبى که دارید حتما هر رشته اى که انتخاب کنید, مـوفق خـواهیـد بـود. ان شإالله.خدانگهدار.

خواهرA - H ـ خوروبیابانک
چگـونه مـى تـوان وارد مـدرسه عالـى قضـایـى و ادارى قـم شـــــد یا چگونه مى توان در رشته هاى حقوق ادامه تحصیل داد. نمى دانـم در چه رشته اى دیپلـم متـوسطه بخوانـم و چون در منطقه محرومى زندگى مـى کنـم دستـرسـى به اطلاعات کـافـى نـدارم.
خواهر گرامى!
شما براى ورود به مدرسه عالى قضایى قـم با شرکت در کنکور سراسرى مـى تـوانید متقاضـى ورود به ایـن دانشگاه باشید. براى تحصیل در رشته حقـوق, رشته تحصیلـى شمـا در دوره متـوسطه بـایستـى علـوم انسانـى باشـد. با وجـود آنکه گفته اید در منطقه محرومـى زندگـى مى کنید اما معمـولا در دبیرستانها یک مشاور راهنمایى تحصیلى هست که مى تـواند به دانـشآمـوزان, راهنمایى مناسب در ایـن زمینه را بنماید. البته اگر آشنایان و دوستانى داشته باشید که در کنکـور سراسرى شرکت کرده باشند, در دفترچه کنکـور تمام رشته هاى تحصیلى و زیرشاخه هاى آن نـوشته شـده است که مـى تـوانـد راهنماى خـوبـى برایتان باشد.
موفق باشید.