جنسیت و اخلاق (قسمت اول)
فاطمه صفرى
مقدمه و طرح مساله
اصلاح و تـوسعه فرهنگ عمـومـى, روح اصـول سیاست فـرهنگـى جمهورى اسلامى را تشکیل مـى دهـد. از ایـن رو در راستاى اصلاح حـوزه فرهنگ علمـى, اصلاح اخلاق اجتماعى همواره مـورد تـوجه و بحث بـوده است. گرچه تـوجه به قـواعد اخلاقـى بـراى رفتارهاى اجتماعى با نگاهـى عمیق و همه جانبه در کلیه مناسبات اجتماعى همـراه نبـوده است. و ایـن نگاه نه تنها در ظواهر امـور باقى مانده بلکه براى پیشبرد و تحقق آن نیز بیشتـر از ابزارهاى کنتـرل و اجبار استفاده شـده است.
بـى شک اصلاح اخلاق اجتمـاعى در گـرو شنـاسـایــــى دقیق آسیبها و کاستیهاى فـرهنگ عمـومـى است. اما متـإسفـانه به رغم مناقشـات فرهنگـى و اجتماعى در طـول سالهاى بعد از انقلاب, طرح, گفتگـو و اقدام در زمینه آسیبها و کاستیهاى جـدى مـوجـود در جامعه بسیار نـاقص و در مـوارد بسیـارى سهل انگـارانه بـوده است. به بیـانـى روشـن تـر اخلاقیات و رفتارهایـى منفـى چـون خـدعه, تزویر, ریا و تفاوت ظاهر و باطـن یا دو چهره بودن, قدرت طلبى, بى نظمى اجتماعى و فقدان وجـدان کارى, رعایت نکردن یا نادیده انگاشتـن قانـون و یا حقـوق دیگـران, حـرص و آز, سـوءاستفـاده هـاى مـالـى, تملق و چاپلـوسـى, مفاسد ادارى, تـوطئه چینى, غش در معاملات و شکاف عمیق بیـن گفتار و کردار چندان مـورد تـوجه جـدى و اقدام عملـى قرار نگـرفتنـد بلکه در اصلاح اخلاقیات اجتمـاعى تنها به ظواهـر امـور پرداخته شده است. در ایـن میان, مسإله چگـونگـى و حدود ارتباط سالـم بیـن دختر و پسـر یا زن و مـرد و به عبارت عام تـر, رعایت عفاف(1) به عنـوان یکى از مصادیق اخلاق اجتماعى بیشتر در ظاهر و اغلب به شیوه اى خشـن مـورد تـوجه بـوده است. به همیـن دلیل, در سطحى نسبتا گسترده پوشـش خانمها و یا طرز لباس پوشیدن و احتمالا آرایـش مـوى جـوانان و ارتباط و برخـورد دختر و پسر, آن هـم با بکارگیـرى ابزارهاى کنتـرل و اجبار مـورد هـدف بـوده است که به دلیل کارآمد ناقص ایـن ابزارها نـوعا نتایج معکـوس به دست آمده است.
از طرفـى اواخـر سال 76 شوراى انقلاب فرهنگـى به پیشنهاد شـوراى فرهنگـى, اجتماعى زنان, طرح ((توسعه فرهنگ عفاف)) را در دستـور کار خود قرار داد. با مطالعه این طرح چنیـن به نظر مى رسد که در تـدویـن و بیـان ابزارهـاى پیشبـرد آن از متفکـران, محققــان و صاحبنظران در حـوزه مسایل اجتماعى و مسایل روانى و تربیتى بهره برده نشده است.
ایـن طـرح که از واژه عفت تعریف نسبتــا وسیعى ارایه داده است, اما از آنجا که از سـوى شـوراى فـرهنگـى, اجتماعى زنان تقـدیـم شوراى انقلاب فرهنگـى و شـوراى فرهنگ عمـومـى شـده است و نیز بر اساس مفاد طـرح, منظور از ((تـوسعه فرهنگ عفاف)) در آن, انضباط در اخلاق جنسى است.
در خصـوص ابزار پیشبرد طرح, گرچه طرح مذکـور به ایجاد تسهیلات و زمینه سازى فـرهنگـى و اجتماعى در بـاب ازدواج اشاره نمـوده است اما به طـور اساسـى فاقـد زمینه هاى اجتماعى و روان شناسـانه لازم است. و ابزارهاى پیشبرد آن نیز چندان اندیشیده به نظر نمـىآید.
و بعضا ابزارهایـى هستنـد که در طـى سالهاى اخیر تجـربه شـده و تقریبا ناکارآمـد بـوده اند. ایرادات وارد به ایـن طرح در ادامه این پژوهـش مطرح خـواهند شد. در ایـن مطلب آنچه صورت مسإله را تشکیل مى دهد دو پرسـش ذیل است: سوال اول ایـن است که: آیا براى داشتـن جامعه اى سالـم و عفیف به تربیت جنسى نوجوانان و جـوانان از طریق تعلیـم رفتار مناسب و سالـم بیـن دو جنـس دختر و پسر و احساسات نجیبانه در آنها نیاز است, یا آن گونه که طرح ((تـوسعه فرهنگ عفاف)) در ذیل عنوان:
زمینه هاى لازم و سیاستهاى اجرایـى براى ظهور تدریجـى فرهنگ عفاف گفته است, باید به ((تعییـن و تحـدیـد دقیق روابط زن و مـرد در کـوچه و خیابـان و کارخـانه و اداره و مـدرسه و ... و تـرویج و تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم آن)) پرداخت. در ایـن بخش به مسإله تربیت جنسى و اخلاقى نوجوانان و جـوانان و اهمیت فردى و اجتماعى آن و بررسى و نقد وضعیت ایـن مسإله مهم تربیتى از سوى نهادهاى آمـوزشـى, رسانه ها, سازمانها و مـراکز فـرهنگـى و همچنیـن نهاد خـانـواده, و نیز بحث و گفتگـو در زمینه مسـایل جـانبـى و نکات ضرورى براى ایـن آموزش و تربیت پرداخته مى شـود. دوم اینکه: آیا مـردان نیز ماننـد زنان به عفت و پاکـى و نزاکت و ادب در رابطه با جنـس مخالف احتیاج دارنـد؟ و به عبـارتـى, آیا اخلاق و فضیلت تنها بر باطـن زنان مى بایست حکومت کند و عفت و پاکدامنى و سلامت اخلاقى تنها بر زنان فرض است. پاسخ ایـن سـوال, از آن جهت اهمیت دارد که اندیشه اى سنتـى, عفت, پاکدامنى و سلامت اخلاق را در میان زنـان دنبـال مـى کنـد. از ایـن رو, اولا: به منظور تـإمیـن سلامت جامعه, ایـن زنان هستند که به طور دایم مورد خطاب قرار مى گیرند و نقـش مـردان در سلامت نظام اجتمـاعى و انضبـاط در اخلاق جنســى تقریبا به فرامـوشى سپرده مى شـود. ثانیا: بسیارى از مزاحمتها و رفتارهاى غیر اخلاقـى نیمه پنهان, بـرخـى از مـردان در رابطه با زنـان در جـامعه مـورد تجـاهل قـرار مـى گیـرد. مگـر اینکه ایـن رفتارهاى غیراخلاقـى با خشـونت شـدیـد و احتمالا همـراه با جنایت گردد. پاسخ به سـوال طرح شده و بررسـى دلایل رفتارهاى غیراخلاقـى برخـى از مـردان و یا به عبارت عام تـر, بـررسـى علل و عوامل به وجـود آورنده پدیده هاى رفتارى مخل عفت عمـومى و اخلاق اجتماعى و ارایه نکاتى در پیشگیرى و عدم گسترش ایـن گـونه رفتارها, مطالب ایـن بخش را تشکیل مى دهند. و در پایان نیز نکاتى در خصوص بررسى و نقـد طـرح ((تـوسعه فرهنگ عفاف)) بیان مـى شـود. در بحث حاضـر ابتدا, نگاهى کوتاه به مفهوم اخلاق, خواهیـم داشت و سپس در خصوص دو سوال و دو محور یادشده و مسایل اساسى آنها سخـن خواهیم گفت.
نگاهى کوتاه به مفهوم اخلاق
اخلاق از ماده ((خلق)) است. ((فـرهنگ معیـن)) آن را چنیـن تعریف کرده است:
((خلق:خـوى, عادت, سجیه. ج اخلاق. هیـإت راسخه ایست در نفــس که مصـدر افعال جمیله است عقلا و شـرعا به سهولت چنان که خلق نیکـو گویند.))(2)
و در ذیل کلمه اخلاق اشاره نمـوده است: به ((اخلاق معنـوى. طبیعت باطنى, سرشت درونى.))(3)
با توجه به این معنى علم اخلاق چنیـن تعریف شده است: ((علم اخلاق یا تهذیب اخلاق یا تهذیب نفـس, یکـى از شعب حکمت عملـى است و آن دانش بد و نیک خویها و تدبیر انسان است براى نفس خود یا یک تـن خاص.))(4) متفکران در تعریف اخلاق و فضیلت نظریات مختلفـى ارایه کرده اند. ((در تعیین بنیاد علم اخلاق یعنى حسـن عمل پیشینیان را مى توان به دو دسته منقسـم نمود: فیلسوفان و ارباب دیانات.))(5) و در گویـش جامعه شناختى با مفهوم دیگرى از اخلاق (جدا از مهفـوم آن در کلام و فلسفه) روبه رو هستیـم.
سقراط و افلاطـون, حسـن خلق و فضیلت را علـم و حکمت مى دانستند و معتقد بـودند اگر جهل و نادانى از میان برود مردم خـوب و بد را بشناسند, و به خیر و شر اعمال خویـش واقف شوند, طبعا به خوبیها مى گـرایند و از بـدیها دورى مـى کننـد. ((فضایل پنجگانه: حکمت و شجاعت و عفت و عدالت و خداپرستى, اصـول اولى اخلاق سقراطى بـوده است.))(6) ارسطـو اخلاق و فضیلت را پیروى از فرمان عقل مى دانست. ((فضیلت انسان ایـن است که وظیفه نفـس را به مـوافقت با عقل به بهتـرین وجه انجام دهد, و اگـر چنیـن کـرد سعیـد و خوش خـواهـد بـود.))(7) کانت چنیـن بیان مـى کنـد: ((دو چیز روح را به اعجاب مـىآورد و هر چه اندیشه و تإمل بیـش کنـى اعجاب و احترام نسبت به آن دو چیز همـواره تازه و افزون مى شـود, یکـى آسمان پرستاره که بالاى سـر ما جا دارد, دیگر قانـون اخلاقـى که در دل ما نهاده شـده است.))(8) و به ایـن تـرتیب, معیـار فعل اخلاقـى از نظر وى وجـدان و احسـاسـى است که در درون انسـان قرار داد.
در خصـوص اخلاق از دیدگاه ارباب دیانت از آنجا که هدف یا یکى از اهـداف ادیان اصلاح و تکامل اخلاق بشـر است, بخـش قابل تـوجهى از گفتار و یا نـوشتـار عالمان مذاهب و ادیان مختلف را اخلاق تشکیل مـى دهـد. و از پیامبر اسلام حضرت محمـد(ص) نقل شـده است: ((بعثت لاتمـم مکارم الاخلاق)); مـن بـرانگیخته شـدم تا مکارم اخلاق را به کـامل کنـم. علمـاى مذهبـى, حسـن عمل را یــــا از آن جهت واجب دانسته اند که خداوند انسان را مکلف به حسـن عمل نموده است و یا با استفاده از ابزار منطق و دلایل عقلـى براى بیان مطالب دینى و پیشبرد آن, اخلاق را تضمیـن کننده زندگى و روابط اجتماعى سالم و سعادت انسان در ایـن جهان و مـوجب کمال انسان و نجات آن جهانـى او معرفـى کرده اند. به ایـن ترتیب دستـورات اخلاقـى یا به واسطه تعلق داشتـن به قوانین آسمانى مى بایست مورد تبعیت قرار گیرند و یا از آن جهت که عقل به آن حکـم مـى کنـد. گرچه بـر اساس اعتقاد بسیارى از علمـاى دیـن و اربـاب دیانـات, از آنجـا که قـوانیـن آسمانى با عقل و فطرت انسان منطبق است, دستـورات اخلاقـى نیز در عین تعلق به قوانیـن آسمانى با مقتضیات عقلانى انطباق دارند. از على علیه السلام است: ((العاقل مـن قمع هواه بعقله)); خردمند کسى است که در پـرتـو عقلـش بـر هـواهـاى نفسـانـى پیـروز گـــردد.
اعتقاد به رابطه قـوانیـن اخلاقـى با مقتضیات عقلانى در بکارگیرى ابزارهاى منطقى و انـدیشیده در پیشبرد ارزشهاى اخلاقـى و معنـوى در سطح شخصى و اجتماعى به عنـوان ارزشهاى هنجار شده مـوثر است.
شهید مطهرى که اخلاق را مساوى با اختیار مى داند و فعل اخلاقـى را در مقابل فعل طبیعى مطرح مـى کند, معتقـد است ((اگر جامعه بشریت بخواهد باقـى بماند اخلاق مى خواهد و اخلاق همه جانبه مى خـواهد ... اخلاقـى که مبنا و پایه و اساس داشته باشـد و ایـن جز با دیـن و معنـویت امکان نـدارد.))(9) با ایـن وجـود ایشان معتقـد است در دوره علـم باید فضایل اخلاقـى را با منطق و ریشه دار درست کرد نه با تقلیـد و تلقین.(10) و تلقیـن و القإ تنها در مواردى مـوثر است و هنگامـى که بشر شروع به تفکر و مطالعه کند تلقیـن والقإ موثر نخواهد بود.
ایشان معتقـد به نسبیت وسیله ها و ابزارها در بیان مطالب اخلاقـى و دینـى مـى باشنـد و ایـن ابزارها و وسیله ها با شـرایط هر عصـر ارتبـاط مستقیـم دارد.(11) از سـوى دیگـر, از دیـدگـاه بـرخـى, دستـورات اخلاقـى صـرفـا حـاصل یک قـرارداد اجتماعى است.
همچنیـن میان مفهوم اخلاق در زبان کلام و فلسفه با مفهوم اخلاق در جـامعه شنـاسـى تفـاوت وجـود دارد. ((علـم اخلاق اجتمـاعىethics social از ریشه اى یـونانى به معناى ((آداب و رسـوم)) گرفته شده است. درعلـم اخلاق به مطالعه اصـول دستـورى در رفتـار انسانـى و ارزشهاى اخلاقـى که حیات انسانها را راهبـرى مـى کننـد, پـرداخته مى شود. ))(12) همچنیـن در زبان جامعه شناسى با واژه ((هنجارها)) Norms برخـورد مى کنیـم که ((عبارت از احکامى هستند که به عنوان ضـوابط مشترک عمل اجتماعى به خـدمت گرفته مـى شـوند.))(13) اکثر فلاسفه و دانشمنـدان از قـدما و متإخـریـن, فضایل اخلاقـى را از ارکان اساسـى سعادت بشـر به حسـاب آورده و آن را مایه تعالـى و تکامل مادى و معنوى مى دانند.
ارسطـو هـدف از اخلاق را سعادت بشرى دانسته است. از نظر او غایت مطلوب انسان یعنى خـوشى و سعادت به فضیلت حاصل مى شـود. و فضیلت اخلاقـى و سعادت عبارت است از اعتـدال. چـون افـراط و تفـریط در امور خلاف عقل است و رذیلت محسوب مى شود.(14) وجـود اختلاف نظر در مصـادیق اخلاقـى بیان کننـده سعادت بشـر و سلامت روابط اجتماعى به علت تفاوت دیـد در تشخیص امـر مطلـوب و نامطلـوب بـراى انسان و اجتماع است.
بـا ایـن وجـود به دلیل مـوقعیت تعییـن کننـده اخلاق, نه تنها در جنبه هاى فـردى رفتار بلکه در روابط اجتماعى, همـواره فیلسـوفان به بیان مبناى علمـى, عقلـى و وجـدانـى اخلاق و صاحبنظران فلسفه اخلاق به صحبت در بـاره مفهوم اخلاق و مصادیق آن و نیز الزاماتـى که نتیجه عملى خواهد داشت پرداخته اند. و نیز علـم اخلاق اجتماعى به استخـراج قـواعد و هنجـارهاى اداره کننـده روابط و مناسبـات اجتماعى اقـدام کـرده است. ایـن در حالـى است که علماى دینـى و مذهبـى بحث از اخلاق و مصادیق اخلاقـى را جهت پرورش و تعالـى روح انسان, سالـم سازى زنـدگـى فـردى و اجتماعى او و نیز سعادت ایـن جهانى و آن جهانى وى همواره در دستـور کار خود داشته اند. ((اگر تـوصیه هاى مذهبى را در قلمرو اخلاق طبقه بندى کنیـم مشاهده مى شود مذهب مـى کـوشـد در سه حیطه به رفتـار انسـان سمت و جهت بخشــد:
یکم: ثروت
دوم: قدرت
سوم: شهوت
به عبارت دیگر, مذهب مى کوشد با تبییـن حصار گسترده اى از بایدها و نبایدها در سه قلمرو فـوق به رفتار انسان هـویت بخشد و او را از برخـى رفتارها که ناهنجار تعریف مى کنـد, باز مـى دارد.))(15)
مبحث حاضر در حیطه و قلمرو سـوم و در خصـوص اخلاق و تربیت جنسـى نـوجوانان و اهمیت فردى و اجتماعى آن و جـوانان و نیز تـوجه به نقش مردان در کنار نقـش زنان در سلامت نظام اجتماعى و انضباط در اخلاق جنسى است.
از آنجا که روابط اخلاقى بر اساس فرهنگ, دیـن و معیارها و ضوابط تاریخى, فلسفى و اجتماعى هر جامعه قابل تعریف و تبییـن است, از ایـن رو بحث در خصـوص اخلاق و تربیت جنسى در جامعه ایران به دلیل مسلمان بـودن ایرانیان و بافت مذهبـى جامعه در چارچـوب ارزشهاى مذهبـى دین اسلام و روح عقایـد دینـى قابل بررسـى و تبییـن است.
منتهى در تاریخ معاصـر به دلیل رشـد و پیشـرفت علمـى و اجتماعى غرب در مقیاس وسیع و از طرفـى عقب مانـدگـى علمـى و ضعف سیاسـى, اجتماعى ما و به تبع آن استفاده از محصـولات صنعتـى و فکرى آنها و نیز رشد و گسترش وسایل ارتباط جمعى که مـوجب نشر سریع ایده ها و افکـار گشته و همچنیـن به دلیل کنتـرل نهادهاى سیاسـى ایـران عمـدتـا تـوسط انگلیـس و آمـریکـا در دوره اى از تـاریخ معاصـر, تعارضات و بحـرانهاى فکـرى و فـرهنگى و نـوعى به هـم ریختگـى در جامعه ایران رخ نمود که هنوز نیز موجـود است. در ایـن میان بحث در باره اخلاق و تـربیت جنسـى, رفتار مناسب بیـن دو جنـس پسـر و دختر, عفت و سلامت جامعه از جمله مسایلـى است که در گردونه ایـن تعارضـات و بحـرانها قـرار داشته و یکـى از مسـایل اجتمـاعى را تشکیل مى دهد.
بخـش اول: تربیت جنسى و اخلاقى نوجوانان و جـوانان و اهمیت فردى و اجتماعى آن
اخلاق و تـربیت جنسـى نه تنها در سطح فردى, با تـوجه به ارزشهاى فرهنگى, باورها و شخصیت افراد قابل بررسـى است, بلکه از آن جهت که داراى جنبه اجتماعى است در سطح میانى یعنـى در چارچـوب نهاد اجتماعى خانـواده در جامعه و نیز در سطح نظام اجتماعى با تـوجه به هنجارها و ارزشهاى فـرهنگـى جـامعه در پیـدایـش نظم اجتماعى قابل تحلیل است.
((در کتابهاى پزشکـى همگان, تربیت جنسـى, اغلب در مفهوم آمـوزش جنسـى است. ولـى ((تـربیت جنسـى)) مفهوم وسیعترى دارد.
تربیت نه تنها احساس جنسـى را در بـر دارد, بلکه داراى خصـوصیت رشد شخصیت اجتماعى و اخلاقـى و فرهنگى است.))(16) ((در آغاز قرن بیستـم در بسیـارى از کشـورهـاى جهان نظریه اى معروفیت و گستـرش زیادى پیدا نمود; مبنى بر اینکه هر گـونه روابط جنسى کاملا امرى شخصـى است و اجتماع حق کنترل آن را ندارد. ایـن نظریه به گسترش بـى بنـد و بـارى در ارضاى خـواهشهاى نفسانـى که به وسیله تئورى کذایى ((لیوان آب)) بیان شده بـود کمک نمود. ایـن تئورى بسیارى از دختـران و پسـران را به وضع فلاکت بار و شـومـى دچار کـرد ...
[مقصـود دختـران و پسران کشورهاى غربـى و کشـورهاى دیگرى که از ایـن تئورى تبعیت مى کردند است]. خـوردن آب در حقیقت امرى شخصـى است, ولـى در عشق دو نفر شرکت دارنـد. در اینجا نفع جامعه مطرح است و وظیفه اى در قبال جامعه بروز مـى کنـد.))(17) بنابرایـن نه تنها, ایـن تصـور که احساسات جنسى امرى کاملا شخصى است بى اساس و اشتباه است, بلکه بـى اعتنایـى به جنبه اجتماعى ایـن احساسات از سـویـى مانعى در جهت رشـد اجتماعى دختران و پسران جـوان, متفکر ساختـن و تلطیف احساسات عمیق انسانى آنها و از سـوى دیگر مـوجب تزلزل بنیان خـانـواده به عنـوان یک نهاد اجتماعى و نیز مخل به نظم اجتماعى است.
صاحبنظرى در خصـوص قدرت تسلط بر احساسات چنیـن مى گـوید: ((قدرت تسلط بر احساس خود, بر تصورات خود, بر آرزوهاى خود از مهمتریـن قدرتهایـى است که اهمیت اجتماعى دارد.))(18) سقـراط نیز معتقـد است: انسان جـویاى خـوشـى و سعادت است و جز ایـن تکلیفى ندارد, اما خـوشـى به استیفـاى لذات و شهوات به دست نمـىآیـد, بلکه به وسیله جلـوگیرى از خـواهشهاى نفسانى بهتر میسر مى گردد, و سعادت افـراد در ضمـن سعادت جمـاعت است. او که فضیلت را دانـش و حکمت مى داند مى گوید, دانـش چـون در رعایت مقتضیات نفسانى به کار رود عفت خـوانده مى شود. و از ایـن رو عفت از اصول پنجگانه اولى اخلاق سقـراط مـى بـاشـد.(19) شهیـد مـرتضـى مطهرى نیز مـى گـویـد:
همچنـان که از مقـررات و اخلاق محـدودکننـده و انضبـاط در امـور اقتصادى و سیاسـى گریزى نیست, از مقررات و اخلاق محـدودکننـده و انضباط در احساسات و غرایز جنسـى نیز گریزى نمى باشد.(20) مباحث ذکرشـده, اهمیت کلیـدى تربیت جنسـى نـوجوانان و جـوانان را, که دنیاى ذهنـى و روحـى آنها همراه با پیشـرفتهاى علمـى و فرهنگـى همواره متحـول مى شود, بیان مى کند. در واقع, آنچه از سویى تربیت جـوانانى متفکر, داراى احساسات انسانى و رشد اجتماعى و از سویى دیگر تحکیم نهاد اجتماعى خانواده و نیز جامعه اى سالـم و عفیف و داراى نظم و انضباط را در پـى دارد, عبارت است از تـربیت جنسـى نوجوانان و جـوانان و آگاه نمودن آنها به دانـش خوبیها و بدیها و پرورش احساسات نجیبانه در آنها. نه, آن چنان که طرح ((تـوسعه فرهنگ عفاف)) گفته است: ((تعییـن و تحدید دقیق حدود روابط زن و مـرد در کـوچه و خیابـان و کـارخـانه و اداره و مـدرسه و ... و ترویج و تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم آن.))(21) که ایـن خود امرى ناشـدنـى است, بخصـوص در زنـدگـى اجتمـاعى امـروز و دامنه وسیع نیازها, فعالیتها, و کلیه امـورى که هر شخص به عنـوان یک فرد و نیز عضـوى از اعضاى جامعه با آن سر و کار دارد. نقد طرح یادشده در ادامه این پژوهش خواهد آمد.
تربیت جنسى مسإله اى بغرنج و دقیق و از مشکل تریـن مسایل تربیتى است. و اساس آن, تعلیـم رفتار مناسب و شایسته بیـن دو جنس دختر و پسـر و ایجـاد روابط صحیح میـان آنها و نیز پـرورش احسـاسـات نجیبانه و قدرت تسلط بر احساسات و تـوانایى اداره خود در هر دو جنـس است. و بـدیـن ترتیب کمک به تشکیل تـدریجـى شخصیت اجتماعى سالـم و رشد اجتماعى یعنى شرکت فعالانه دختران و پسران جـوان در زنـدگـى اجتماعى است. نکته مهم قابل ذکـر ایـن است که آمـوزش و تربیت جنسى اى که در غرب به نوجوانان و جـوانان داده مى شود براى ایـن است تا از آزادیهاى تقـریبا نامحـدود مـوجود در آن جـوامع صحیح تـر استفاده شـود. در حـالـى که چنیـن مسإله اى در جـوامعى مانند جامعه ما مطرح نیست. از این رو تـوجه به تفاوت موجود بیـن ساختار فرهنگ غرب و شرق براى تعییـن اهداف آمـوزش و تربیت جنسى و شیوه آن در ایـن جـوامع و نیز نوع رفتار با جنـس مخالف ضرورت دارد.
در جامعه ما به دلیل بافت مذهبى جامعه و اهمیت خانـواده, روابط آزاد بین دختر و پسر به شدت نهى مـى شـود. ایـن نهى چندان شـدید است که حتـى مـردهایـى که قبل از ازدواج ایـن قـانـون را رعایت نکرده اند, نیز, به هنگام ازدواج شدیدا به آن پاىبند مى شـوند, و در پى ازدواج با دخترى عفیف هستند. گرچه ایـن رفتار خودخواهانه خـود به عفت عمـومى لطمه وارد مـى سازد و البته مـورد تجاهل نیز قرار مـى گیرد. به هر حال, نفـى روابط آزاد بیـن دختـر و پسر به دلیل بافت مذهبـى جامعه و اهمیت نهاد خانـواده در ایران, مسیـر تربیت جنسـى را به سوى روابط معقـول و مشروع سـوق مى دهد و ایـن پرسـش را طرح مى کند که وضعیت مطلـوب در روابط دختر و پسر چیست؟
اما چنان که در پیش گفتیـم تعارضات و بحرانهاى فکرى و فرهنگى اى که در تاریخ معاصـر ایـران رخ نمـود همـواره مانعى بـراى ارایه پـاسخـى یکسـان و راهگشا بـوده است. و در واقع ما بـا طیفـى از پاسخها روبه رو بـوده ایـم که یک سمت آن را ایده هاى خشک, شـدیـدا محـدود و کنترل کننده و ناآشنا به زمان و نیازها و سمت دیگرش را ایده هاى آزادىخـواهانه در معناى غربى اش یعنى آزادیهاى بى حساب و متزلزل کننده نهاد خانـواده یعنى همان منطق بى بند و بارى تشکیل مى دهد. ایـن بحران در نظر, در عمل نیز ایجاد بحران نمـوده است. به طـورى که باعث شده است بسیارى از جـوانان بر اثر ایـن بحران مقدارى جهتشان را گـم کنند; که ایـن به نوبه خود در ساخت شخصیت و شکـوفـایـى استعدادهـاى مختلف آنها در مسیـر زنـدگـى فـردى و اجتمـاعى اشـان نیز دچـار اشکـال نموده است.
اما دیدگاه میانى موجـود بیـن ایده برخـورد محدود, خشک و شدیدا کنترل شده بیـن دختر و پسر و ایده معتقد به آزادیهاى بى حساب در روابط و معاشـرت بیـن دو جنـس مخالف عبارت از بـرخـورد و رابطه معقـول مبتنى بر شناخت و احترام متقابل در چارچـوب رعایت شخصیت طـرفیـن, رعایت قـوانیـن عرفـى(22) و مذهبـى و سلامت جــامعه در محیطهاى گـوناگـون کـار, دانشگـاه, منزل و ... است. وجـود ایـن چارچوب, در خصوص چگونگى و حدود ارتباط مناسب و سالـم بیـن دختر و پسر و رعایت اخلاق و نزاکت در روابط بیـن آنها در زمان ما, که زنـان دوش به دوش مـردان در دانشگـاهها, ادارات, کـارخـانه هـا, بیمارستانها و ... مشغول کار و فعالیت هستنـد الزامـى و ضـرورى است. و در واقع ایده ((تعییـن و تحدید دقیق حـدود روابط(23) زن و مـرد در کـوچه و خیابـان و کارخانه و اداره و مـدرسه و ... و تـرویج و تبلیغ مستقیم و غیر مستقیـم آن))(24) نه تنها ایـده اى نشدنى است بلکه بى تـوجه به دامنه نیازها و مسایل گوناگون زندگى فـردى و اجتمـاعى و نـاآشنـا به زمـان است.
دو مطلب ذیل فرازهایـى از وصیت نامه و بیانات حضـرت امام خمینـى است: ایشـان در وصیت نـامه خـویـش مـى گـویند:
((ما مفتخریـم که بانـوان و زنان پیـر و جـوان و خـرد و کلان در صحنه هاى فرهنگـى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریـم فعالیت دارند. و آنان که تـوان جنگ دارند در آمـوزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشـور اسلامـى از واجبات مهم است شـرکت و از محـرومیتهایـى که تـوطئه دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بـر اسلام و مسلمانان تحمیل نمـودنـد, شجـاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتـى که دشمنان براى منافع خـود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمیـن به وجـود آورده بـودند, خارج نمـوده انـد.))(25) شـرط صحت و سلامت محیط از نظر ایشان شـرطـى اساسـى است: ((... البته در آن محیطـى که شما [زنان] تعلیـم نظامى مى بینید باید محیط صحیح باشد, محیط اسلامـى بـاشـد, همه جهات عفـاف محفـوظ بـاشـد, همه جهات اسلامـى محفـوظ باشـد.))(26) تعلیـم برخـورد و رابطه مبتنـى بر شناخت و احترام متقابل بین دختـران و پسـران در چارچـوب رعایت شخصیت طـرفیـن و رعایت قـوانیـن عرفى و مذهبـى در تربیت نـوجوانان و جـوانان یک مسإله روانى, اجتماعى است که اخلاق عمـومى جامعه را تحت تإثیر قرار مـى دهـد. و تحقق آن در گرو رشـد شخصیت و قـدرت فهم, درک و نیز ارزشهاى فرهنگى درونى شده افراد جامعه است. بنابرایـن, ذکر نـاشیانه مطـالب خشک اعتقـادى و اخلاقـى و یـا مطـالب کلیشه اى و بـى روح از تاریخ اسلام و حتى ذکر مرگ و قیامت و ... آن گـونه که در طـرح تـوسعه عفـاف پیشنهاد شـده است,(27) به جـاى تــوجه به زمینه هاى یادشده در شکل دهى رفتارهاى افراد جامعه کمتریـن نتیجه را در بر دارد. و در شرایط فعلى جامعه ما به دلیل استفاده بیـش از حـد و کسل کننده رسانه ها از جمله صـدا و سیما, اغلب نهادهاى آمـوزشـى مثل مـدارس و غیره از آن, تقریبا دیگر نتیجه اى در بـر نـدارد. و بلکه برعکـس, نتیجه معکـوس دارد و یا منجر به مقاومت روانـى جـوانان و نیز دیگـر افـراد شـده است. استفاده تقـریبـا گستـرده و ناصحیح از ابزارهاى کنتـرل و اجبـار در قالب امـر به معروف و نهى از منکـر و مته به خشخاش گذاشتـن و ایجاد جـو فشار در مـورد نـوجوانان و جـوانان خـود دلیل مهم دیگرى براى مقاومت روانى جوانان محسوب مى شود.
و خطرناکتـر اینکه ایـن طـرز عملکرد به نـوجوانان و جـوانان که نیاز به پرورش و تربیت دارند, یا هـویت منکراتـى داده است و یا آنان را بـى هـویت و دو شخصیتـى کرده است. ایـن در حالـى است که بـراى رشـد شخصیت جـوانـان, به طـورى که آنها علاوه بـر نیازهاى فیزیکى, نیازهاى اجتماعى و نیز نیاز به خـودشکوفایى و به فعلیت رساندن استعدادها و قابلیتهاى خـود را احساس کرده و قدرت درک و فهم خـوب و بـد را داشته باشند, باید به کیفیت نهادهاى اجتماعى مثل نهاد خانواده, آمـوزش و پرورش و رسانه ها و نیز شیوه عملکرد مجریان سیاست فرهنگى و طرز زندگـى (پنهان یا آشکار) گردانندگان و مدیران ارشد و حتـى میانى جامعه به لحاظ تإثیرى که بر جامعه دارند توجه کرد.ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ عفـاف و عفت در لغت به معنـى خـویشتـن دارى و امتناع از چیزى است و در اصطلاح به معنـى خـویشتـن دارى از دادن پـــاسخ مثبت به شهوات, امیـال و خـواهشها و تسلط بـر احسـاسـات خـود, که داراى اهمیت اجتماعى است.
2ـ معین, محمد, سلسله فرهنگهاى معیـن شماره ((3)), موسسه چاپ و انتشـارات امیـرکبیـر, تهران, 1342 ـ ص 1436.
3ـ همان, ص174
4ـ همان.
5ـ فـروغى, محمـدعلـى, سیـر حکمت در اروپا, جلـد دوم, انتشارات زوار, چـاپ چهارم, تهران, زمستـان 1366 ـ ص 242.
6ـ همان, ج1, ص18.
7ـ همان, ص44.
8ـ همان, ج2, ص193.
9ـ مطهرى, مرتضـى, فلسفه اخلاق, انتشارات صدرا, چاپ اول, تهران, بهار 1366 ـ ص291.
10ـ همان.
11ـ رجـوع شـود به مقـاله ((رهبـرى نسل جـوان)) از کتــاب ((ده مقاله)) و کتاب ((فلسفه اخلاق)) و برخى نـوشته هاى دیگر از مرتضى مطهرى.
12ـ بیـرو, آلـن, فـرهنگ علـوم اجتمـاعى, تـرجمه: دکتـر بـاقـر ساروخانـى, چاپ اول, انتشارات کیهان, تهران, 1366, ص355 ـ 354.
13ـ آبرکـرامبـى نیکلاس, هیل استفـن, اس. تـرنر بـرایان, فـرهنگ جـامعه شناسـى, تـرجمه: حسـن پـویان, چاپ اول, انتشارات چاپخـش, تهران, بهار, 1367, ص259.
14ـ فروغى, محمـدعلـى, سیر حکمت در اروپا, جلـد اول, ص44, (نقل به اختصار).
15ـ ادیب, محمـدحسیـن, جامعه شناسـى ایـران, ص41. 16ـ کـوچتکف, و.د. ولاپیک, م.
(روانشناسان بزرگ شـوروى), روانشناسى و تـربیت جنسـى کـودکان و نوجوانان, ترجمه: محمد تقى زاده, انتشارات بنیاد, چاپ چهاردهـم, 1373, تهران, ص6.
17ـ همان, ص225.
18ـ همان, ص6.
19ـ فـروغى, محمـدعلـى, سیـر حکمت در اروپـا, ص18 ـ 17.
20ـ مطهرى, مـرتضـى, اخلاق جنسـى در اسلام و جهان غرب, انتشـارات صـدرا, قـم, بـى تا, فـرهنگ عفاف, وزارت فـرهنگ و ارشاد اسلامـى, دبیـرخـانه شـوراى فـرهنگ عمـومـى, سال 76, ص74 و 72.
21ـ طرح پیشنهادى دبیرخانه شـوراى فـرهنگ عمومـى پیرامـون طـرح توسعه ص5.
22ـ منظور از ((قـوانیـن عرفـى)) رعایت ارزشها و هنجـارهــــاى پذیـرفته شـده اجتمـاعى در جهت حفظ سلامت اخلاق اجتمـــاعى نه به معناى سنتهایى که هیچ ارتباطـى با مـوازیـن عقلى و دینى ندارد. مـاننـد بسته بنـدى و محـدود کـردن دختـران و زنـان و ایجــــاد محـرومیتهاى مختلف بـراى آنها و غیره.
23ـ در عبـارت, ((تعییـن و تحـدیـد دقیق حـــدود روابط)), کلمه ((حدود)) اضافى است.
24ـ طرح پیشنهادى دبیرخانه شـوراى فـرهنگ عمومـى پیرامـون طـرح توسعه فرهنگ عفاف, ص5.
25ـ امام خمینـى, صحیفه نـور, جلـد21, انتشارات سـازمان مـدارک فرهنگى انقلاب اسلامى با هـم کارى انتشارات سروش, چاپ اول, 1369, ص172.
26ـ امام خمینـى, صحیفه نـور, جلـد 19, سازمان مـدارک فـرهنگـى انقلاب اسلامـى و انتشـارات وزارت فـرهنگ و ارشـاد اسلامــى, بهار 1368, ص280.
27ـ طرح پیشنهادى دبیرخانه شـوراى فـرهنگ عمومـى پیرامـون طـرح توسعه فرهنگ عفاف, ص5 ـ 4.