اندر احوالات دیگران (10) رفیع افتخار
گودزیلاى 21
اکنـون انتظارها به پایان مى رسد و زندگـى تازه اى آغاز مـى شـود! امروز, روز آخـر قرن بیستـم است. امروز, روزى است که کره زمیـن بر پاشنه خواهد چرخید و لباس قرن نو بر تـن خـواهد کرد! امروز, روزى است که میلیاردها نفـوس در دلواپسى قرن آینده اند; با ایـن اندیشه که, بالاخره چه خـواهد شد! از طرف دیگر, مردم چهار گـوشه دنیا, جشـن گرفته و در انتظار گذشت قرن حال مـى باشند, شاید, با ایـن اندیشه که, آینـده بهتر خـواهـد بـود؟ اما, یکایک آنان با قلبـى مملـو از امیـد به جـاده قـرن بیست و یکـم گام مـى نهنـد.
جشنها و مراسـم فراوانى, طبق آییـن و رسـوم هر منطقه در تمامـى دنیا بر پا شـده است. اما مهیج ترین, چشمگیرترین و بـى نظیرتریـن آن در توکیوى ژاپـن در جریان مى باشد. ژاپنیهاى مبتکر, ایـن بار نیز گـوى سبقت را از همگان ربـوده و در ابتکارى استثنایى اذهان را معطـوف تـوکیـو و هتل ((اینتر کنیتننتال)) نمـوده انـد. آقاى ((هیروتاشـى ایهارا)) مـدیر اجـرایـى ایـن فستیـوال مـى گـویـد:
((دقیقا, ما دو سال است بـراى انجام هـر چه باشکـوهتـر مـراسـم برنامه ریزى کرده ایم. قصد ما ایـن است که یادگارى عالى و به یاد مانـدنـى از خـود در قرن بیستـم به جاى بگذاریـم! 21 هزار نفر, شبانه روزى در قسمتهاى مختلف تدارکات, طراحـى, پذیرایـى, خدمات و دیگـر قسمتهاى وابسته جهت اجـراى مـوفق و بـى نقص مـراسـم تلاش کرده اند.)) طبق پیـش بینـى, ساعت 24/01 دقیقه قرن کهنه به پایان رسیـده و قـرن نـو در سـرتـاسـر گیتـى ظاهـر خـواهـد شـد.
درست در مقـابل هتل ((اینتـر کنیتننتـال)) ـ که بـراى اقـــامت مدعویـن در نظر گرفته شده است ـ در محوطه اى بسیار وسیع 21 هزار نفر از برجسته تریـن آدمهاى دنیا استقرار داده شـده اند. در میان مـدعویـن از هر رنگ و نژاد و تیره و ملیتـى یافت مـى شـود. فضاى اطراف تا کیلومترها دورتر, در زیر پرتـو نـورهاى الـوان, حالتى مسحـورکننده و پرجذبه دارد. به جرإت مـى تـوان گفت هتل ((اینتر کنیتننتال)) و اطراف, همچون الماسى بى همتا تلالو دارند! مراسـم, رإس ساعت 21 شروع مـى شـود. کف محـوطه با قالیهاى نفیـس ایرانى مفـروش و مبلهایـى پـرزرق و بـرق بـراى هـر یک از آن میهمـانان عالـى قـدر پیـش بینـى شــــده است. در منتهى الیه سمت چپ و راست, نفیـس تریـن و مشهورتـریـن نسخ نقاشیها که از مـوزه هاى مختلف به امـانت گـرفته شـده, جهت تمـاشـا و لذت بـردن دیـده مـى شـــود.
اتاقهاى هتل, طبق آخریـن الگوهاى مدل قرن بیستـم با دستشوییهاى مرمریـن و رعایت بهداشت و نظافت, درهاى کنده کارى شـده, تالارهاى پذیرایى متعدد و پر از پرده هاى نقاشـى با تزیینات فاخر, در جهت یک پذیـرایـى به یاد مـانـدنـى از مـدعویـن تـرتیب یـافته است.
اما, بلاشک, مهمتـر از تمهیـدات در نظر گـرفته شـده, وجـود خـود مدعویـن عالـى مقام مـى باشد! مردهایـى فـوق العاده ثروتمند و کله گنده; مردهایى صاحب مقام اجتماعى والا; مردهایى تـوپر و فربه که جلوى شکمهایشان قوس برداشته است; مردهایى خـوش اشتها با دستهایى گـوشتالـود; مردهایى پیچیده در زرهى از ثروت; مردهایى با موهاى نقره اى اشرافـى; مردهایى که مسإله اصلى شان شیک پـوشـى, جذابیت, خـوش مشـربـى و خنـده هـاى شعفآمیز است.
اما, زنها:
زنهایـى با گـوشـواره هاى زمـردیـن; زنهایـى با پارچه هاى رنگیـن ابریشمیـن, مخمل, حریر; زنهایـى که با کـش و فـش راه مـى رونـد; زنهاى خـرامـان در جـامه هاى فـاخـر; زنهایـى که امـواج عطـرهاى گرانقیمت از آنها به مشام مـى رسد; زنهایـى با آرایشهاى پرزرق و برق. همه چیز مرتب به نظر مى رسـد. تمامـى مدعویـن در اوج لذت, میل و کششـى مهار نـاشـدنـى به قهقهه زدن دارنـد. سـاعت 21 است.
آقـاى ((هیـروتـاشـى ایهارا)) به جـایگـاه مخصـوص مـى رود و پشت میکروفـن قرار مـى گیرد. میلیـونها بیننـده در سراسر جهان تـوسط گیـرنـده هاى خـود به طـور زنـده نظاره گـر ایـن مـراسـم هستنـد. منشـورهاى رنگیـن نـور سراسر صحنه را در بر دارنـد. سکـوت کامل حکمفـرما شـده است. آقاى ((هیروتاشـى ایهارا)) بسیار مـوقـرانه سخنـرانـى خـود را از روى کـاغذى مـى خـوانـد:
عالى جنابان! خانمها! آقایان! میهمانان عالـى مقام! اینک که چنـد ساعتـى بیـش از قرن کهنه باقـى نمانده است, همگـى در اینجا جمع شده ایم تا به قرن نـو خـوشآمد بگـوییـم. اینک, ما نیز به همراه تمامى مردم جهان به قرن بیست و یکم خوشآمد مى گوییم. بعلاوه, مـن از جانب تمامـى برگزارکنندگان ((فستیـوال گـودزیلاى 21)) به شما عالـى مقامان خـوشآمـد مـى گـویـم. عالـى جنابان! خانمها! آقایان! برگزارکنندگان ((فستیـوال گـودزیلاى 21)) معتقـدنـد قرنـى پر از فـراز و فـرودها, تلخکامیها و خـوش کـامیها پشت سـر گذاشته شـد.
آنان آرزومندند قرن آتى, صرفا قرن فرازها و خـوشیها باشد. (دست زن مدعویـن و حضار) عالى جنابان! اجازه مى خـواهد به اطلاع برساند جمع حاضـر ـ یعنـى 21 هزار نفـرى که به عنـوان سمبل قرن بیست و یکم به این مراسم دعوت شده اند ـ متنفذتریـن آدمیان روى کره ارض بـوده و بـرحسب اطلاعاتـى که بانک ((سـرمایه جهانـى)) در اختیار ستاد بـرگزارى ((فستیـوال گـودزیلاى 21)) گذاشته, به اینجا دعوت شده اند. در واقع, ایـن عالى مقامان بر اساس رقمهاى حساب بانکى و تملک بر اموال و ثروتهاى غیر منقـول از 1 تا 21 هزار رتبه بندى, و بر ایـن اساس از آنان دعوت به عمل آمد. در اینجا بر خـود لازم مى دانیـم از دیگر صاحبان ثروت و شوکت که به دلیل محدودیت, ستاد محذورات افتخار ((حضـور به هـم رساندن)) را داشته است; با تمام وجود پوزش بطلبیم.
(دست زدن مـدعویـن و حضـار) حضـار گـرامـى! اینک هتل ((اینتــر کنیتننتال)) توکیو میزبان ثروتمندتریـن مردان و زنان جهان است. مـدیریت هتل از این بابت بر خـود بالیـده و به ایـن امر مباهات مـى ورزد. ستاد بـرگزارى ((فستیـوال گـودزیلاى 21)) امیـدوار است تمامـى مردم جهان از طریق گیرنده هاى خـود در این واپسیـن ساعات قرن بیستـم, از حضـور یکجاى ایـن مردمان مـوفق و سرشار از ثروت بهره ها گیرند. عالـى مقامان! احتراما, به عرض مى رساند در ابتکار ستاد, نکته اى پـوشیده مانـده است. ستاد بر آن است پـس از حلـول ساعت 24/01 دقیقه و ورود قرن نو و امحإ گودزیلا, مدعویـن را به دیگـر سـالنـى هـدایت و آن نکته پـوشیـده را فـاش گـرداند.
عالى مقامان! ستاد ((فستیوال گودزیلاى 21)) براى هر چه باشکـوهتر برگزار شدن مراسم, میلیاردها یـن هزینه کرده است ما باید اذعان داشت در قبال چند ساعت عیـش و نشاط ثروتمنـدتریـن مردان و زنان عالـم, این به واقع مبلغ ناچیزى است. در ایـن ساعات باقیمانـده همه خوش باشیـم. به امیـد قرنـى پـربارتـر و سراسر از خـوشـى و شـادمـانـى! (کف زدن شـدیـد حضـار) پـس از سخنـرانـى عالـــى و احساس برانگیز آقاى ((هیروتاشى ایهارا)), طبق برنامه از مدعویـن با انـواع خـوردنیها و آشامیدنیها پذیرایى مـى شـود. در گـوشه اى کنسرت مـوسیقى بر پاست. انـواع و اقسام بساط سرگرمیها به نحـوى بـى نظیر تـرتیب یافته, چنان که هر یک از 21 هزار نفر طبق میل و سلیقه خـود مى تـوانند آن ساعات باقیمانده را در حد اعلاى عیـش و نـوش بگذرانند. کم کـم سرها گرم مى شـوند و صداى قهقهه ها به هوا مى رود.
گزارشگران شبکه هاى تلویزیونى همچنان با حرارت مشغول گزارش ایـن مراسـم کم نظیر هستند. گزارشگران هر از چند گاهى به سراغ یکى از ثـروتمنـدان رفته و نظراتشان را نسبت به سـرنـوشت بشریت در قرن آینده جـویا مى شـوند. آنان نیز با مسرت فراوان براى ابنإ بشرى آرزوى بهروزى و کامیابـى کـرده و خـالصانه تـریـن درودهایشان را نثار مردمان چهارگـوشه گیتـى مـى نمایند. بالاخره انتظارها به سر آمده و عقربه هاى ساعت روى 24/01 دقیقه مـى نشیند. غریـو شادى از چهار طرف به هـوا بلند مى شود. 21 تیر تـوپ شلیک مى شـود به ایـن معنا که 100 سال گذشت.
در ایـن لحظه به ناگـاه گـودزیلاى عظیـم الجثه اى غرش کنان به صحنه مىآید. بلندگو اعلام مى دارد:
((گودزیلاى 21)), قرن بیست و یکـم را به مدعویـن عالى مقام تبریک مى گوید. گودزیلا شروع به حرکت مـى کند. ایـن گـودزیلا به ارتفاع 3 متـر از 21 هزار تکه نان باگت فـرانسـوى به همـراه کـرم و پنیر سـاخته شـده است. 21 هزار تکه نـان و پنیـر فـرانســــوى که از خوشمزه تریـن نان و پنیرهاى دنیاست مى تـواند 21 هزار نفر را سیر کنـد! بلنـدگـو, باز اعلام مـى دارد: حال, پـس از غذاى فستیـوال, ((گودزیلاى 21)) صرف دسر خـواهد شد. گـودزیلا بر روى ماشینى حرکت داده شـده و از مقابل مدعویـن عبـور داده مـى شـود. آنان نیز به نـوبت تکه اى از آن را کنده و با مسـرت تمام به دهان مـى بـرنـد. ساعت حـدود 2 نیمه شب است. دیگر از گـودزیلا چیزى باقـى نمانـده است. 21 هزار تکه آن, تـوسط 21 هزار نفر ثروتمنـد دنیا بلعیـده شده است! بلندگـو, مدعویـن را به سالنى از هتل دعوت مـى کند. آن جمعیت به طرف سالـن به راه مـى افتنـد. کسـى از برنامه بعد مطلع نیست. ابتکـار دوم کـاملا محـرمـانه تلقـى شـده است. گزارشگـران تلـویزیـونى نیز حق ورود ندارند. برنامه هاى پخـش مستقیـم قطع و گزارشگـران بـا آرزوى قـرنـى خـوش از بیننـدگان خـود خـداحافظى مى کنند. جمعیت 21 هزار نفرى وارد سالنـى بسیار وسیع مـى شـونـد. بـرنامه ریزى ابتکـار دوم از طـرف کمیته ((حمایت از درمانـدگـان 21)) تدارک دیده شده است.
در سالـن, رییـس ستاد کمیته, طى سخنان کوتاهى, آن مردان و زنان ثـروتمنـد را نسبت به ابتکـار دوم تـوجیه مـى نمـاید.
سرتاسر دیـوارهاى سالـن وسیع و طـولانى از عکـس و پـوستر و شعار پـوشیده شده است. محتـوا و مضمون یکى است: گرسنگان, قحطى زده ها, شکـم بـاد کـرده ها, یتیمـان, بینـوایـان, درمـانـده هـا, فقـرا, نیازمندان, خانه خرابها, مصیبت دیدگان, چشـم انتظاران کاسه اى آرد, مادران بى شیر, طفلان شیر ندیده, خانه هاى گلیـن, آلونکهاى محقر و ... از چهره مـدعویـن نارضـایتـى از بـابت ابتکار دوم خـوانـده مى شود.
چشمهایشان قرمز است و باز نمى شـود. بعضیها خسته نشان مـى دهنـد, بعضیها خیلى خسته نشان مى دهند, برخـى خمیازه مى کشند. با ملال به دور و اطراف و عکسها چشـم مـى گردانند. از طرف کمیته ((حمایت از درماندگان 21)) صنـدوق بزرگـى در انتهاى سالـن قـرار داده شـده است. روى صندوق شعارى معنى دار به چشـم مى خـورد: به پیشـواز قرن بیست و یکـم مـى رویـم! ثـروتمنـدان به خـوبـــى منظور کمیته را درمى یابند و واقفند آن صنـدوق به چه کار مـىآید. یکى یکـى طـول سالـن را مى پیمایند. به طرف صندوق مـى رونـد. از کیف بغلـى خـود چیزى در آورده و در صنـدوق مـى انـدازنـد, سپـس از سـالـن خـارج مى شوند.
آنان, تـوسط راهنما به سمت اتاق خوابهاى راحت خود هدایت مى شوند.
اولیـن روز قـرن بیست و یکـم است. اعضـاى کمیته ((حمــــایت از درماندگان 21)) با هیجان زایدالـوصفـى در صندوق را باز مى کنند.
پولها شمارش مى شود. آنان در انتظار میلیاردها هستند اما در کمال تعجب در مـى یابنـد کل پـول واریزى به صنـدوق 21 هزار دلار است. ابتکـار کمیته بــا شکست کامل و تإسف بارى همراه شده است. چاره اى جز سکـوت و پذیرش عدم موفقیت نیست! مـوضـوع باید مسکـوت مـى ماند و نباید به جایى درز مـى کرد. آن 21 هزار نفر, تنها 21 هزار دلار در صنـدوق ریخته بودند.
چند روز بعد, 21 هزار ثروتمند دنیا هدیه هایـى تـوسط پست دریافت مى دارند. هدیه ها, بسته هاى کـوچکى است که در داخل آنها گودزیلایى نحیف و لاغر قـرار دارد. گـودزیلاها آردى بـوده و از خمیـر ساخته شده اند. داخل هر بسته کارت پستالى نیز مشاهده مى شـود. روى کارت پستالها نوشته شده است:
به پیشـواز قـرن بیست و یکـم مـى رویم !