نویسنده

 

جنبه هـایـى از مشـارکت زنـان در فعالیتهاى اقتصـادى, اجتمــاعى
رفیع افتخار

 

 

از واژه ((مشـارکت)), پژوهشگـران و محققـان به فـراخـور, تعریف خاصـى ارائه داده اند. ((میسرا)) نظریه پرداز معروف هندى, مشارکت را داراى چهار بعد اسـاسـى دانسته است:

1ـ صیـانت نفس
2ـ درک نفس
3ـ قدرت تصمیم گیرى
4ـ تسلط بر نفس

او مشارکت را فرایندى مـى شناسد که مـوجب رشد تـواناییهاى اصلـى بشر (از جمله شإن و منزلت انسانـى) و بارورى نیروى تصمیـم گیرى مى شود. وى معتقد است, مشارکت چنانچه از پایه اى مردمى برخـوردار بـاشـد, شخصیت متکـى به خـود و روح تعاون و همیارى را در جامعه ایجاد مى کند.
بنیادىتریـن اندیشه زیرساز مشارکت را مى توان اصل برابرى مردمان به شمار آورد که اگر مردم در مشارکت با یکـدیگر از وزن یکسانـى برخوردار باشند; مـوجبات بهره منـدیهاى بسیار حاصل خـواهـد گشت. مفهوم مشـارکت مـى تـوانـد بـر سه ارزش بنیـادى قـرار گیرد:
ـ سهیـم کـردن زنان و مردان در قـدرت و اختیار ـ اجازه دادن به مردم به نظارت بر سرنوشت خـویـش ـ گشودن راه پیشرفت به روى همه مردم اعم از زن و مـرد با اینکه اهمیت و ضـرورت مشارکت زنان در فعالیتهاى اقتصادى و اجتماعى, بـر کسـى پـوشیـده نیست و اکثریت صاحب نظران بر آن تإکید دارنـد لکـن میزان حضـور و مشارکت زنان بـا مـوانع و تنگنـاهـایـى مـواجه بـوده و هست.
میزان مشارکت و اشتغال, یکـى از شاخصهاى اصلـى نـوسـازى اقتصاد ملى و تـوسعه اقتصادى محسوب مى شود و میزان و نحوه مشارکت اقشار مختلف مردم از جمله زنان در فعالیتهاى اقتصادى یکـى از عوامل و شاخصهاى امر تـوسعه مـى باشـد. با اینکه الزام اقتصادى اشتغال و مشارکت زنان, همواره مطرح بـوده, لکـن هنوز هـم در کشـورهاى در حال تـوسعه تعادل قابل قبـولـى مابیـن فعالیتهاى زنان و مـردان وجـود ندارد. به عنـوان مثال, چنانچه هزینه کارگر زن بالا باشد, ایـن امر سبب تـرجیح دادن کارگر مرد مـى شـود. از طـرف دیگر, با تـوجه به بالا بـودن میزان بـارورى در کشـورهاى در حال تـوسعه و افزایـش میزان مرخصـى زایمان, زنان در مقایسه با مـردان, شانـس کمترى در احراز مشاغل دارند. ایـن مشکل بخصـوص در کشـورهایى که هزینه ایجاد و اداره مهد کـودک بـر عهده کارفرما مـى باشـد, سبب استخـدام کمتـر زنان مـى شود. در ایـن کشـورها که بارورى در سطح بالایـى قرار دارد و کارفرما از هزینه مادرى آگاه مـى باشد, رغبت کمتـرى نسبت به استخـدام زنـان از خـود نشـان مـى دهند.
از طرف دیگر, ایـن طرز تفکر ممکـن است در کارفرماها وجود داشته باشـد که زنان بیشتر از مردان غیبت غیر مـوجه دارنـد. آنان بـر این باورند که گرایـش عمومى زنان ایـن است که در کار خـود ثابت نباشند و یا مسـوولانه با کار خود برخـورد نمـى کننـد. بنابرایـن کـارفـرمـا جنـس مـرد را جهت استخـدام در اولـویت مـى داند.
از جمله مسـایل اقتصـادى دیگـر در زمینه مشـارکت زنــــــان در فعالیتهاى اقتصادى, صاحب سرمایه نبـودن زنان است. در بسیارى از مناطق کشـورهاى در حال تـوسعه, حق مالکیت و اداره اموال به شکل قانونى یا در عمل از زنان سلب مى شـود. لذا در بسیارى از مشاغل, زنان امکان راهیابى و ایجاد کارگاه و بنگاه تـولیدى را ندارند.
چـرا که بسیارى از امـور و مشاغل (بـویژه بخـش خصـوصـى) مستلزم سرمایه گذارى یا خریـد سهام افراد است که زنان از برخـوردارى از چنین حقوقى محروم مى باشند.
آمـوزش, یکـى از زمینه هاى زیربنایى تقـویت آگاهـى افراد است که مـوجب مـى شـود تا افقهاى روشنتـرى را فـرا روى او قرار بـدهـد.
یکى از ابعاد مهم و برجسته آمـوزش, ایـن است که دامنه فرصتها و چشـم انـداز وسیعتـرى از انتخـاب و اختیار را در مقابل انسـانها مى گشاید و آنان را نسبت به پذیرش اندیشه هاى نـو و برتر پذیرا و توانا مى سازد.
داده هاى حـاصل از پژوهشهاى مختلف نشان داده است که حتـى زنانـى که تا حدودى از موهبت آمـوزش ابتدایـى برخـوردار هستند, مدیران تـوانمنـدى بـراى اداره منـابع خـانه دارى بـــــوده و در زمینه فعالیتهاى مربوط به تندرستى, بهداشت, تغذیه و تعلیـم و تربیت و ... موجبات ارتقا و بهزیستى خانواده و افراد خانواده را فراهـم مىآورند. به علاوه, آمـوزش و پرورش صحیح و متعهدانه, ایـن امکان را براى زنان میسر مى سازد که بر پیـش داوریهاى غلط اجتماعى فایق آمده و سر رشته زندگى را خـود به دست گیرند و جایگاه و هـویتـى متناسب شإن و شوونات یک زن بیابند و از ایـن طریق هر چه بیشتر در زندگـى اجتماعى مشارکت داشته باشند. برعکـس, محروم ماندن از آموزش و پاییـن بـودن سطح آگاهى و معلـومات, دامنه انتخاب زنان را تنگ و وابستگـى آنها را تشـدید نمـوده و زنان در خانـواده و زنـدگـى عمـومـى, نقشـى حـاشیه اى خـواهنـد داشت.
بدیـن گونه, بى سوادى به عنوان یکى از تنگناهاى اساسى در مشارکت زنـان محسـوب مـى شـود. دیگـر عوامل و شـرایط نیز, نظیـــر شغل, تندرستـى, کنترل جمعیت و بارورى, فاصله گذارى فرزنـدان, نگرش به مسایل و مشکلات, درک عمـومـى و اجتماعى و قدرت تحلیل و حل مسایل و ... همگى به نـوعى متإثر از چگـونگـى تحصیلات زنان مى باشد. و پرواضح است چنانچه شرایطـى حاصل آیـد که موضـوع آمـوزش و پرورش صحیح و متعهدانه زنـان محقق شـود, زمینه تحـول در مشـــارکتهاى اجتماعى زنان به وجود مىآید.
در بسیارى از جـوامع رو به رشـد فرزنـدان پسر و دختـر در فرهنگ عامه و باورهاى عمـومى, با تبعیضهاى مختلفى روبه رو مى باشند. به صـورتى که زنان در قیاس با مردان, از جایگاه و منزلت پاییـن ترى برخـوردار بـوده و در سلسله مراتب اجتماعى در مرتبتـى پاییـن تر قرار مى گیرند.
در ایـن جـوامع به فرزندان دختر از همان اوان کـودکـى یاد داده مـى شـود که خمـوش, گـوشه گیـر, و انزواطلب باشنـد و ممنـوعیتهاى اجتماعى بسیارى را شامل حال آنان مـى گردانند. لذا در اثر تثبیت و رواج ایـن بـاورها (منزلت پـاییـن زن) شخصیت زنان به گـونه اى قـوام مى یابد که آنان به سختـى خـود را باور داشته و قادرند در عرصه هـاى مختلف فعالیتهاى اجتمـاعى و اقتصـادى حضـور یـابنــد.
بدیهى است با توجه به مطالب ذکر شده, تا زمانى که ایـن موانع و مشکلات و دیگر موانع در راه مشارکت اصولى زنان مرتفع نشود; بخـش زیادى از تـوان و نیروهاى خلاق بانـوان, در چنیـن جـوامعى بـدون استفاده خـواهـد ماند. هر چند که بسیارى از زنان نشان داده انـد حتـى در ایـن گـونه جـوامع مى تـوانند همپاى مردان در بسیارى از امور و تصمیـم گیـریهاى اجتماعى و اقتصادى, نقشـى مـوثـر و بسزا داشته باشند.