مرد :همسر مـن یک مدیر است. یک مدیر به تمامـى معنا. او مدیریت خانواده و اداره کانـون خانـواده ما را عهده دار است و چه عالـى از پس وظیفه سنگین خود برمىآید.
زن :بیـن مـن و شوهرم همیشه حرمت کلام وجـود داشته است. میان ما احتـرام متقـابل وجود دارد و محبت و صمیمیت.
مرد : مـن نزد دوستان و خانواده ام بسیار عزیز و باعزت هستم چرا که همسـرم همیشه عزت و احتـرامـم را نزد دوست و آشنا نگه داشته است.
زن :مـن به عنـوان یک زن طـالب احتـرام, محبت و احســاس امنیت روانـى و مادى در زنـدگـى هستـم. شـوهرم همیشه به ایـن نیازها, نیازهاى یک زن تـوجه داشته و حـداکثر سعى خـود را داشته است تا این نیازها را مرتفع سازد.
مرد :تا بحال زن مـن نکات منفـى مرا زیر ذره بیـن قرار نـداده و بـرعکـس سعى در چشـم پـوشـى و نـدیدن آنها داشته است.
زن :همسـر مـن پـدرى دلسـوز و مهربان, تکیه گاه مـن و نقطه امـن خانواده ما مى باشد.