نویسنده

 

راز گل یاس عشق
گزارشـى از نمـایـش مصیبت نـامه ((دهر))
فریبا انیسى

 

 

((و فاطمه(س) مظلـوم همیشه تاریخ است و اشک, داروى درد بـى پدرى و غم هجران است که بر گونه اش مى نشیند در روزهاى خـون و آتـش در هجـوم بر خانه اى که وحـى بر آن نازل مـى شـد و جبرئیل گام بر آن مى نهاد.
نمایـش دهر شاید به خاطر همیـن مظلومیت است که بر دل مى نشیند و تـو را به دروازه هاى شهر مـدینه مـى بـرد تا راز مـرگ شهر را در روزمـرگـى مـردم به تـو نشـان دهـد. ))

 

دهــر 
نویسنده: محسن مسجدجامعى (با بازنـویسى دانشجویان)
کارگردان: محمدرضا مداحیان
زمان و محل اجرا: شهریـور 1378 ـ دانشکده هنرهاى زیبا, دانشگاه تهران, تالار شهید آوینى
اجرا: گروه تراب (شهید حسن زاده)
در شإن نزول آیاتى از سـوره دهر آمده است: زمانى که حسنیـن(ع) به بیمارى سختـى مبتلا شدند على(ع) به امر پیامبر(ص) نذر کرد که اگـر آنها شفـا یـابنـد سه روز را روزه بـدارد. فــــاطمه(س) و حسنین(ع) و فضه نیز نذر کردند.
چون حسنیـن(ع) شفا یافتند همگى روزه گرفتند. شب اول فقیرى و شب دوم یتیمـى و شب سـوم اسیرى بـر در خانه آمـدنـد و علـى(ع) نان جـوینـى را که به قـرض از یهودى مهیا کـرده بـود به آنها داد و بانـوى دو عالـم فاطمه(س) و دیگران هـم به او اقتدا کردند. روز چهارم که حسنیـن(ع) از گرسنگى بى تاب شده بودند, مائده بهشتى بر ایـن خانـواده فرود شد و آیاتى از سـوره دهر در شإن آنها نازل شد.
و بـدیـن جهت نام نمایشـى در رثاى فضایل حضرت فاطمه(س) ـ دهر ـ نام گرفت.
مـاجـراى نمـایـش, داستـان یهودىاى است که حضـرت علـى(ع) به وى مراجعه مـى کند تا مقـدارى جـو قرض بگیرد و وثیقه ایشان در ایـن معامله چادر وصله دار حضـرت زهرا(س) است. شب هنگام یهودى چادر را به منزل بـرده و در اتاقـى مـى گذارد. وقتـى شب فرا رسیـد همسـر یهودى براى کارى وارد آن اتاق مى شـود. وى شاهد نـور عجیبـى است که از جـانب چـادر سـاطع مـى شده است.
به برکت ایـن معجزه یهودى و همسرش و 80 نفر دیگر ایمان مىآورند و مسلمان مى شـوند. یهودى تاجر بـوده است و از شهرى به شهرى سفر مى کرده است. زمانى حضرت پیامبر(ص) را در خـواب مى بیند که وى را به دیـدار از دختـرش فـاطمه(س) امـر مـى کند.
یهودى به منزل فـاطمه(س) در مـدینه مـراجعه مـى کنـد. اما در را بسته مـى بینـد. او را از کنار خانه مـى راننـد. گیج و گـم است و رازى در دل دارد امـا رازدانـى نمـى بینـد تـا اینکه سلمـان(ره) مى رسد ...
در ایـن نمایش سعى شده است که مطالب با واقعیات و احادیث منقول تطبیق نماید و از کتبى چـون بحارالانوار, مناقب ابـن شهر آشـوب و تفسیر المیزان و کتبـى که در زمینه شخصیت حضرت فاطمه(س) نـوشته شده, بهره گرفته شده است.
گفتگـویى کـوتاه با برادر محمدرضا مداحیان دانشجـوى رشته تإتر دانشگاه آزاد اسلامـى و کارگردان نمایـش که آن را مصیبت نامه دهر نـامیـده انـد داریـم که تـوجه شمـا را به آن جلب مـى کنیم:
با تـوجه به اینکه در فضاسازى بسیار موفق بـودید و فضاى نمایـش بسیار مـوثر داستان را به پیـش مى برد, آیا مـى تـوانید بفرمایید چگـونه به ایـن سطح از فضـاسـازى رسیـدید؟
ما در حد خـودمان کلى کار مى کنیـم تا کار به اینجا برسد. زیارت عاشوراى ما تـرک نمـى شـود حتـى در تمرینات در اوج گرفتاریها تا دعاى فرج را نخـوانیم شروع نمى کنیـم. دوستان مـوظف مى شـوند حتى وضـو بگیرند و بعد به صحنه بیاینـد ... البته تماشاگران هـم در این زمینه موثر هستند.

چـرا نـام شهیـد را بـر گـروه خـود نهاده اید؟
نام اصلـى گـروه ما ـ تـراب ـ است. آقاى حسـن زاده قبلا معلـم ما بـوده است و بعد همکار ما شده است و دوست ما. خیلى براى ما تلاش کرد. اشعار, مداحى و نـوشته هاى ایشان خیلى مـوثر بـود و همه را جذب مى کرد. ما تا لحظه آخر نمى دانستیـم که ایشان شیمیایى بـوده است. ایشان در تیر ماه سال جارى شهید شـد و به پاس قدردانـى از وى نـام ایشـان را بـر گـروه نهادیم.