سرود فردا

نویسنده


 

سرود فردا
نرگس گنجى

 

 

حسن غفارى ـ زنجان
از زمانـى که نخستیـن شعرهایتان را براى مجله فرستاده اید مدتها مـى گذرد و با فرستادن همان نخستیـن شعرها که برخـى از آنها نیز مجله را زینت بخشیـده, استعداد و تعهد شما هـر دو نمایان بـود. از همیـن رو سخت منتظر بـوده ایـم که شکـوفایى قدرت ابتکار, وسعت مطالعه و دستیابـى به افقهاى جـدیـد را که نهایتـا راهـى بـراى رسیـدن به تعابیر نـو و دلپذیر است, در باره شما شاهـد باشیـم. ولى گـویا مشغله هاى دیگرى دارید که باعث شده است به حدى از شعر بسنده کنید و پیشتر نروید: شهنشه گردون خـدم, شهسـوار ملک ظفر, قبله گاه اهل نظر و ... آیا تعبیـرهایـى از ایـن دست در شعر شما کشف و شهود شـاعرانه خـودتـان یا احسـاس شخص یک معتقـد است یـا تکـرار یک سنت شعرى و تعابیـر مـوروثـى؟ خـود قضـاوت کنید!
شعرتان را با تغییرى اندک و حذفى اندک در سخـن اهل دل مىآوریـم تا اختلالهاى مختصر وزنى, دستـور زبانـى و معنایـى برطرف شـود و همچنـان منتظر رسیـدن سـروده هـاى دیگـرتان هستـم. حق یـارتـان.

فرزانه بازرگان ـ اصفهان
سخـن در باره دو شعر اخیرتان را به خاطر طولانى بودن نسبى شعرها و پراکندگى مضامیـن آنها به فرصتـى دیگر مى گذاریـم. از سه غزلى که قبلا ـ در شهریـور ماه ـ به دستمان رسیده است, فعلا یکى را که روانتر و صیقل خـورده تر است, بـراى مجله انتخاب کردیـم. دو غزل ((رهایى)) و ((آتـش)) چنان موسیقى گـوشنوازى دارند که با وجـود بـرخـى کاستیها نتـوانستیـم بگـوییـم از خیـرشان بگذریـد. تنها مـى گـوییـم: در فرصت مناسبتر ـ و شاید حضـورى ـ بایـد چکـش کارى شوند! همچنان موفق باشید!

غلامرضا ظهیرى توچائى ـ رشت
مثنوى بلند و شعرپسندتان رسید. از شما متشکریـم. طبع شعرى خوبى داریـد. متـإسفانه فـرصت محـدود اجـازه صحبت تفصیلـى در بـاره شعرهایتان را نمـى دهد. ولـى امید است به تدریج در ضمـن مکاتبات شعرى شما, به گـوشه هایى از سروده هایتان بپردازیـم. نوسروده شما را پس از ویرایـش در صفحه سخـن اهل دل درج کرده ایـم. ممکـن است تغییرات و حذفهاى انجام شـده, شما را دلگیر سازد. ولـى اگر دقت فـرماییـد به کلیت شعرتـان لطمه اى وارد نشـده و به نظر ما ایـن گـونه بهتـر است. شما هـم نظر خـود را مطرح کنید. امیـد است در مکاتبات آینـده سال تـولـد و میزان تحصیلات خـود را نیز ـ بـراى آشنایـى بیشتـر ـ بنـویسیـد. تـوفیق شما را از خـدا مـى طلبیـم.

عزت حلوانى ـ خور و بیابانک
ما را متهم به کـم لطفـى کـرده, گفته ایـد که به نامه قبلـى شمـا اعتنا نکـردیـم. اگر شعر فـرستاده باشیـد, نامه شما را به قسمت ((سرود فردا)) ارجاع مى دهند که ما پاسخگـوى آن هستیـم. در بخـش قصه و مشاوره نیز دو تـن از همکاران عزیز نامه هاى شما را پـاسخ مى دهند. ما به سهم خـود نامه اى به نام شما دریافت نکرده ایـم به جز همیـن نامه اخیر. چه بسا اشتباهى در نشانـى باعث شده است که نامه به دست ما نرسد. در نامه فعلى خـود نیز گـویا نشانى تان را به طـور کامل ننـوشته اید. از نامه تان پیـداست که دلنازک هستیـد ولـى دلیلـى نـدارد که بـدبیـن هـم بـاشیـد!
به نظر ما نثر نامه تان از شعرتان, شاعرانه تر است. حتـى بعضى از قسمتهاى آن با یک تغییر کوچک به یک بیت شعر تبدیل مى شـود; نگاه کنید:
از نـامه شمـا: ((عجب یـار وفـادارى است دنیـا که مــرا در اوج حسرتها رها کرد)) و شعر:
((مرا در اوج حسرتها رها کرد
عجب یار وفادارى است دنیا!))
خلاصه آنکه شعرتان, خیلى کار دارد تا شعر بشـود ولـى از نثـرتان با قدرى حذف و اصلاح در بخش جدیدى که بنا داریـم (براى نوشته هاى ادبـى که نه قصه انـد نه شعر) در مجله در نظر بگیـریـم, استفاده خواهد شد. مطالبى که مى تـوان آنها را شعر منثور یا نثر شاعرانه نامیـد. هنـوز نام آن بخـش را انتخاب نکرده ایـم. پـس شما مطالب مجله را پـى بگیرید و ما منتظر مکاتبات دیگر شما هستیـم. مـوفق باشید.

ایران عرب ـ مارکده
سـروده شما رسیـد. گـویا قبلا هـم سـروده کـوتاهـى در بـاره جنگ فرستاده بـودید. یک جمله در سروده شما هر چند گاه یک بار تکرار شده و آن اینکه ((یک روز مادرم پیر شـد))! ما علت ایـن تکرار و اصـولا رابطه ایـن مطلب را بـا بقیه سـروده تان به روشنـى دریافت نکـردیـم. مگـر آنکه شمـا بـرایمـان تـوضیحـى بنـویسیـد.
سروده هاى شما چیزى میان شعر و نثر است. در بخـش جـدیدى از مجله ـ که در پـاسخ به خـواهـرمـان ((عزت حلـوانـى)) نیز گفتیــم از نـوشته هاى شما استفاده خـواهد شـد. باز هـم آثارتان را براى ما بفرستید. متشکریم.

وحیده مهدویان ـ تهران
شعر زیباى شما رسید. با وجود آنکه از طریق فاکـس فرستاده بودید ولـى امکان استفاده بمـوقع از آن نبـود زیرا مطالب هر شماره از یک ماه قبل آماده چاپ است بنابرایـن مطالب مناسبتـى باید بسیار زودتر از مناسبت به دستمان برسد. امیدواریـم در موقعیتهاى دیگر بتـوانیـم از سـروده هایتان استفاده کنیـم. در پناه حق بـاشیـد. دوستان عزیز:
رزیتا نعمتـى (تهران), رعنا یکه فلاح (آبیک), سیدمحمدعلى رضازاده (فـریـدون کنـار), حمیـده کـاظمـى (قزویـن). منتظر رسیـدن سـروده هـاى شمـا هستیـم.