بانوان سرزمین توحید ، نقش ایمان و انقلاب زدند


 

بانوان سرزمین توحید, نقش ایمان و انقلاب زدند
((قسمت اول))
شرایط شایستگى
غلامرضا گلى زواره

 

 

پـروردگار متعال بـراى آنکه انسانها بـه پـویایى و پـرورشهاى پـرمایه و جـهت دار نایل گردند و بـه مقاصـد عالى و سـعادت کامل برسند توسط بـرگزیدگان خود, قوانین استوار و دقیقى را وضع نمود تا نیازهاى درونى و علایق فطرى آنان تإمین گردد و گام نهادن به سوى هدایت و صراط مستـقیم بـراى تـمامى آدمیان اعم از زن و مرد میسر گردد, گرچه خداوند این شرایط و امکانات را بـه نحو احسن و کامل فراهم ساخـت و در اخـتـیار بـشر قرار داد ولى بـسـیارى از انسانها به جاى آنکه به سوى چشمه پاکى و صداقت و جویبـار حقیقت روى آورند در مردابهاى نفسانى و شهوانى غوطه ور شدند و بـا تعدى بر یکدیگر, علم طغیان بـرافراشتـند و از رشد و شکوفایى راستـین بـاز ماندند. در این میان زنان که نیمى از پـیکره جامعه بـودند بـیش از دیگران مورد تـعدى و ایذإ قرار گرفتـند و بـا فشارهاى شـدید و رفتـارهاى خـشـن که در مورد این افراد اعمال گردید بـه ناچار به ظلم و تبعیض تن داده و بدین سان سرنوشت بشریت در معرض آسیبها و تهدیدهاى وافر قرار گرفت.
نمونه بـارز جامعه اى که وضع مرارت بـارى داشت و در آتـش جهل و خرافات مى سوخت و انحطاط و تـیرگى اخلاقى سایه شوم خود را بـر آن افکنده بود و در آن از نشاط روحى و شادابـى روانى و امنیت فکرى و فرهنگى اثرى دیده نمى شد, جوامع انسانى در آستـانه عصر بـعثـت مى باشد که بـیش از همه زنان در شعله هاى این فساد و ستم فشارهاى سختـى را تـحمل مى کردند و از آن مقام شرافت و عزتـى که داشتـند تنزل داده شده بـودند, که ناگهان وعده هاى الهى تـحقق پـذیرفت و بـعثـت حضرت رسول اکرم(ص)چـون آذرخشى کویر منحط و خفقان گرفتـه انسـانیت را پـرتـوافشـانى کرد و طلیعـه وحـى بـا فرمان فروزان ((اقرإ)) نمودار گشت و چشمه جـوشان و زلال حاکمیت تـوحید جـارى گشت و بـا طلوع خورشید بـى غروب و پرفروغ اسلام زنان هویت راستین خـویش را بـاز یافتـند و بـه مقامى والا از کرامت و عزت رسیدند. قرآن کریم بـر هویت انسـانى زن تـإکید نمود و از یکسـان بـودن جوهره انسـانى زن و مرد و تـسـاوى آن دو در بـهره گیرى از حـقوق انسانى سخن گفت و بـا لفظ خلقنا در آیه ((انا خلقناکم من ذکر و انثـى)) (1)خـلقت این دو موجـود را یکسان دانست و زن را همچـون مرد, داراى سرشتـى ملکوتـى, نفخه الهى, فطرت پـاک و مسیرى روشن براى ترقى معرفى کرد و بـه او حق حیات اجتماعى, مالکیت و مناصب متناسب با مقتضیات زیستى و عاطفى داد. قرآن کریم بـه قدرى زن و مرد را نزدیک به هم و داراى تإثیر متقابل بر یکدیگر مى داند که از آنان به ((لباس)) یکدیگر تعبیر مى کند و این پوشش است که بـه آدمى آبرو مـى دهد و او را از نارواییها حـفـظ مـى کـند و از شـر زشتیها ایمن مى دارد از دیدگاه قرآن وقتى نوزاد در رحم مادر است پـس از آنکه بـه رشـد جـسـمى رسـید روح در بـدنش دمیده مى شـود.
قرآن و عتـرت زن را همچـون مرد بـه عنوان انسـان مى شـناسـد و انسانیت آدمى هم بـه جـان او وابـستـه است و روح و روان هر کسى منزه از آن است که مرد باشد یا زن, در امور زندگى براى هر کدام از زنان و مردان وظایفى است که وقتى آنها را انجام دهند مکمل و معاون یکدیگر خواهند بـود, همچنین اسلام بـاب مشورت و همفکرى در راه اداره خانواده, سلامتى زندگى و تربیت فرزندان را در پیش روى زن و مرد گشوده است. نکته جالب اینکه وقتـى قرآن زنى شایستـه و صالح را به عنوان الگو معرفى مى کند, آن بـانوى بـرجسته را اسوه تـمام مردم مى داند نه سرمشقى بـراى زنان صالح: ((ضرب الله مثـلا للذین آمنوا امرإه فرعـون)) (2)یعـنى خـداوند همسـر فرعـون را الگوى مردم بـاایمان قرار داد. در قرآن هر جـا از ((حیات طیب)) سخن گفته شده در نیل به آن بین زن و مرد تفاوتى نمى بـاشد و سهم اساسى در این مسـیر دو رکن ایمان و عمل صالح مى بـاشد: ((من عمل صالحـا من ذکر او انثـى و هو مومن فلنحـیینه حـیاه طیبـه ...)) .(3)این کتاب شریف آسمانى وقتى مى خواهد بـه افراد توصیه کند که والدین خود را گرامى بدارید و بعد بـراى این بـرنامه بـه ارائه دلیل و توضیحات مى پردازد, آنچه را شرح مى دهد همه اش از مادر سخن مى گوید(4)و زحمات او را در دوران باردارى, نگهدارى کودک در رحم و زمان شیردهى شرح مى دهد و در مسوولیت خـانه اگر مدیریت را بـه مردها واگذار مى کند به خاطر برترى آنان نیست بلکه شرایط جسمى و زیستـى مرد تـحـصیل و تـحـمل همه هزینه ها و مشکلات را مى پـذیرد.

کوثر بابرکت
بدون شک الگوى زنان از صدر اسلام تا کنون آن کوثر بابرکتى است که چون موهبـتى بـزرگ خداوند بـه انسانها ارزانى داشت و همانند درى گرانبـها و مرواریدى گران سـنگ در بـحـر نبـوت و صـدف عصـمت پـروریده شد و داناى رازها گردید و چشمه سار حکمت را جارى ساخت, یکتـابـانوى دو سراى یعنى حضرت فاطمه زهرا(س)که همتـاى نخستـین امام شیعیان بود و روح بزرگش شریک دردها و رنج هاى آن امام گشت, بـانوى وارستـه و بـاعظمتـى که فرزندانى چون امام حسن(ع)و امام حسین(ع)و شیرزن قهرمانى بـه نام زینب(س)را در دامان خود پـرورش داد, همو که زینت پـدر بـود و بـرادر حـسـن(ع)و حـسـین(ع)و بـا حـماسهآفرینى و صبـر قهرمانانه اش, سخـنان گیرا و افشاگرانه اش و زبان حق گوى صریحـش نهضت عاشورا را زنده نگه داشت و خروش حـسینى را پرجوشش نمود.
آرى خـداوند بـراى آنکه ارزش زن را در عرصـه عینى و عملى بـه جهانیان نشان دهد, ذریه و نسل واپسین پیامبرش را در وجود دخترش قرار داد و چـنین مقدر کرد که ستـارگان درخـشان آسمان امامت از نسل زهراى اطهر به وجود آیند و بـدین وسیله بـر دهان جاهلانى که دخـتـر را در زمـره اولاد خـویش بـه حـسـاب نمـىآوردند مـهر زد.
وجود مبـارک حضرت زهراى مرضیه که نمونه عالى و منحصر بـه فرد زن پـارسا و پـرهیزگار است, بـدین جهت بـود که آن نگرش نفرتآور جاهلیت را از وجـود زن زایل سازند زیرا آنان نه تـنها بـراى زن هیچ گونه منزلتى قایل نبودند بلکه بـه عکس وى را مظهر و جلوه اى از نگون بختى و تیره روزى مى پنداشتند.

ولادت این بانوى نمونه, همه ارزشهاى
انسانى را تجسم بخشید, حیات بـابـرکتش بـا آن خانه محقرش عطر ایمان, تـقوا, فـداکارى و صـبـر را در مشـام ذهن و روان آدمیان پراکنده ساخت.
فاطمه(س)بـه توصیه پـدرش تلخى دنیا را مى خرد تا حلاوت آخرت را به دست آورد و از تـنعمات مادى اعراض مى نماید تـا معنویت را در یابد و چون با نهایت ایثار بـه همراه همسر و دو فرزندش طعام سه روز خویش را به فقیر, یتیم و در راه مانده مى بـخشند در حالى که خود بـراى خوردن به آن شدیدا محتاجند, خداوند از آفرینش و خلق بندگان خود راضى مى شود و سوره دهر را در شإن آن بزرگواران نازل مى کند. از این جهت حضرت امام خمینى در مورد جده اش حضرت صدیقه کبرا(س)مى فرماید: ((عنصر تابناکى که زیربناى فضیلت هاى انسانى و ارزشهاى والاى خلیفه الله در جهان است)) .(5)
در آن روزهایى که جاهلیت مقام والاى زن را به استـهزإ گرفتـه بود کسى باور نمى کرد رسول اکرم(ص)بانویى چون حضرت زهرا(س)را به صحنه اى چـون مبـاهله فرا بـخواند و حضورش را در این امر خطیر و سرنوشت ساز لازم بداند و بـراى اثبـات حقیقت بـه مدعى خویش او را گواه بگیرد: ((نسإنا و نسإکم)) .(6)
رسول اکرم(ص)به رغم رسم موهوم که طوایف عرب دچار آن بـودند و فـرزندان دخـتـر را از آن خـویش نمى دانسـتـند, فـرزندان حـضـرت فاطمه(س)را فرزند خـود خـواند و فـرمود: ((حـسـین منى و انا من حسین)) . در برنامه هاى عملى و عبـادى اسلام اعمالى گنجانیده شده که نشانگر مقام زن در نظام توحیدى است, از جمله در مراسم حج نه تنها بانوان بلکه مردان پا بـه جاى پاى هاجر, آن اسوه استقامت, مى گذارند و هفت بـار در نقش آن بـانو سـعى بـین صـفا و مروه را انجام مى دهند و در این تلاش توإم بـاشوق و ایمان بـر او تـإسى مى جویند. به احترام مادر و دامن پرمهر او, حجر اسماعیل به خانه خدا پیوسته و جزو طواف قرار دارد و به فتواى اکثر علما از جمله حضرت امام خمینى طواف بـر گرد خانه خدا بـدون حجر اسماعیل مورد قبول نمى باشد و بـاطل است.(7)در صدر اسلام زنان در جبـهه هاى جنگ نقش حساسى داشتند و بـرخى بـه مداواى مجروحین مى پـرداختـند, در حماسه پـرشور حـسینى بـانوان سهمى مهم را عهده دار بـودند. آنان گاهى در پـس خـیمه ها و در مواقعـى درون پـرده و زمانى در عرصـه میدان, رزمنده و نستوه, شجاعت هاى قابـل تحسینى را از خود بـروز داده اند و تاریخ آن نهضت عظیم نشان داد که زن هم مى تواند همپاى مردان و فداکاران صحنه نبرد, گام بردارد و بـه پیش رود و بـراى حفظ اسلام و صیانت از موازین قرآنى و روایى مجـاهدتـى چـشمگیر و ثمربـخش داشتـه بـاشد. امام خمینى فرموده اند: ((... زن یک همچو موجـودى است که مى تـواند بـا یک قدرت لایزال, یک قدرت شیطانى را بشکند. چنان که زینب(س)... در مقابل حکومتهاى جبار ایستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد. زنى که در مقابل جبارى ایستاد که اگر مردها در بـرابـرش نفس مى کشیدند همه را مى کشت, نترسید و حکومت یزید را محکوم کرد و به او گفت: تو آدم نیستى زن باید یک چنین مقامى داشته باشد و زنهاى عصر ما بحمدالله شبیه به همانها هستند ...)) .(8)
حـضرت سکینه دختـر امام حـسین(ع)ضمن خودسازى و حـضور فعال در عرصه هاى اجتماعى بـه مقامات علمى و ادبـى دست یافت. از بـانوان کربـلا بـاید بـه همسر زهیر بـن قین اشاره کرد که چـون قاصد امام حسین(ع)وى را براى یارى فرا خواند و او از رفتـن امتـناع کرد و گفت: بنا دارم با امام روبه رو نشوم, همسرش او را از سرگردانى و دو دلى بـیرون آورد و بـه وى گفت: چـرا خاموش نشستـه اى و پـاسخ فرزند رسول خدا(ص)را نمى دهى و سرانجام او را براى لبیک گویى بـه نداى امام تـشویق کرد و زهیر را جزو فداکاران کربـلا نمود و این فرد با شهادت خویش در روز عاشورا بـه فیض بـزرگى نایل گردید.(9 بـه همین دلیل حـضرت امام خـمینى که دیدگاههاى اصولى او همان برنامه هایى است که قرآن و عتـرت مطرح کرده اند, تـإکید داشتـند ((از دامن زن مرد به معراج مى رود)) و سر این نکته در آن است که عواطف بانوان جاذبـه هاى خوبـى بـه همراه دارد و در قوىتر نمودن روحیه مردان و تشویق آنان براى بـرنامه هاى حماسى و فرهنگى موثر است و پیشرفت هاى گوناگون جـامعه بـا آن جـاذبـه هاى عاطفى زن هم تقویت مى گردد و نیز حالت تعدیل شده اى را به خود خواهد داد, شدت و خشونت هایى که مردان در برنامه هاى اجتماعى از خود بروز مى دهند بـه وسیله رإفت زن که جـلوه اى از رحمت الهى است ملایم مى گردد و نیز هر گونه رکود و کندى در کارها مى تواند بـا حمایتهاى تشویقى و ایجاد انگیزه توسط زنان, به تحرک و پویایى و توسعه هدایت شده, تـبـدیل گردد. عقلهاى آدمیان چون دانه هاى آجـر بـاید تـوسط این ملاتهاى نرم, منسجم و متحد شوند تا بـتـوانند گره از مشکلات بـاز گشایند و در تـسریع عمران و آبـادانى فکرى و فرهنگى جامعه کوشا باشند. پس اسلام نه تنها زن را از صحنه اجتماع حذف نمى کند بـلکه او را براى فعالیتهاى زیربـنایى و سازندگى هاى بـنیادین بـه متن جامعه فرا مى خـواند. یک خـبـرنگار آلمانى از حـضرت امام خـمینى پرسید: تشیع در نظر کشورهاى غربى بـه عنوان عنصرى محافظه کار در پیشرفت قلمداد شده است و زنان بر اساس قوانین آن از صحنه زندگى اجتـماعى حذف مى شوند, امام خمینى در جـواب فرمودند: ((تـشیع نه تنها زنان را از صحنه زندگى اجتـماعى طرد نمى کند بـلکه آنان را در جـامعـه در جـایگاه رفیع انسـانى خـود قرار مى دهد...)) (10)

مرداب و سراب!؟
در طول قـرون متـمادى همان گونه کـه بـسـیارى از تـوصـیه ها و دستورات دینى توسط حکومتهاى غاصب, به بوته فراموشى سپرده شد یا آنکه به نفع افراد و گروهها آماج تحریف قرار گرفت, احکام مربوط بـه احیاى ارزش زن و توجه بـه کرامتها و استعدادهاى ذاتى وى در معرض نسیان و غفلت و حتى برنامه هاى تعمدى حذف و انحراف واقع شد و این گونه آفات و علفهاى هرز به مرور ایام و با یک حرکت خزنده صورت پذیرفت اما در قرون اخیر بـه اسف انگیزترین وضع خود رسید و مکاتب و جوامع گوناگون بـه حقوق راستین و جایگاه واقعى بـانوان وقعى ننهادند و بـا حـیله ها و مکاید عوامل جـور و ستـم این قشر موثر و کارآمد از پایگاه ارشادى و تربـیتى خود, بـه آن شکلى که اسلام خواهان آن بـود و موازین شرعى اجـازه مى داد, کنار رفتـه و دچار پژمردگى و حرمان گشتند. و عزت کریمانه و گوهر گرانمایه به همراه آن تواناییها و لیاقتهاى درونى که ثمرات و بـرکات ارزنده و آموزنده اى به دنبـال داشت از زنان سلب گردید و تردید و تزلزل در ذهن و روحـشان رسـوخ نمود. گرچـه در مواردى بـا وجـود چـنین ضایعاتى آتـش انقلاب و عصیان علیه چنین افکار موهوم و پـوسیده اى را زیر خاکستر مظلومیتش مشتعل مى داشت. وقتى ناقوس ناهنجار دعوت غرب در جوامع اسـلامى بـه صدا در آمد و آزادى و تـسـاوق زنان را فریاد نمود, برخى از آنان که تشنه فضایل و مکارم بودند به تصور آنکه چشمه اى شفابخش و جـویبـارى جـانبـخش جـارى گردید این سراب فناپـذیر و نجـواى شیطانى فریبـنده را, فریادى گوش نواز و مسیرى بـراى رهایى خویش از آن همه رنج, نکبـت و تـحـقیر تـلقى کرده و متإسفانه قلیلى بـدان دل سپـردند اما در عمل و در عرصه آزمایش مشخص گردید که این حرکت چیزى جـز محو ارزشهاى والا و بـه تـحلیل بـردن گوهر عفاف نمى بـاشد و پیامد و ارمغان آن خودبـاختگى و از خود تـهى شدن مى بـاشد. در واقع حـیله گران در صدد آن بـودند تـا وظیفه انسان سازى را از بـانوان گرفته و بـا این ترفند جوامع را به انحطاط سوق دهند.
زمانى که حرکتهایى بـراى احقاق حقوق زنان در جهان پـدید آمد, زورمداران بـه مقاومت بـرخاسته و بـا بـه انحراف کشیدن قیامهاى مزبور بـه اسم اعطاى آزادى زن او را بـیشتـر و سخت تـر بـه بـند کشیدند و با بـیرون کشانیدن او از محفل پرانس و صفاى خانواده و جدا کردن وى در فضـاى آشـفـتـه اى که خـود پـدید آوردند, منافـع اقتـصادى و مطامع حیوانى خویش را عملى ساختـند. متـإسفانه این آزادى دروغین و ویران ساز در سرزمینهایى که اکثـریت آنان مسلمان بـودند, اشاعه یافت و بـرخى زنهاى مسلمان بـه دام این نیرنگ در غلطیدند و هویت اصیل و راستین خود را با غبار ابتذال پوشانیدند و آن مربیان جامعه و مادر مومنان که مظهر تحقق آمال بشریت بوده و سنگ زیرین تـمامى تـکاملها و ارزشها هستـند از اوج بـه حـضیض رسیدند. زنانى که در موقعیت عطرآگین شکوفایى اسلامى بـه موقعیتى بـالا دست یافتند و علاوه بـر تدبـیر منزل و تربـیت اولاد در امور سیاسى و اجتماعى شرکت مى کردند و در مراسم بیعت و تعیین رهبر در کنار مردان بـودند و احـقاق حـق مى نمودند, از منزلت عـالى خـود فاصله گرفتند و اندک اندک عادات و رسومات اجتماعى اقوام مختـلف بـا شریعت درآمیخت و زنان بـه زاویه هاى تـاریک رانده شدند و از رشد فرهنگى بـاز ماندند. در واقع بـانوان, در کشورهاى اسلامى از یک سو مورد یورش افکار غربى قرار گرفتـند و از سـوى دیگر رسـوم موهوم آنان را تـحت فشار قرار داد و در این بـرزخ پـرزحمت, زخم زیادى بـر روح و روان آنان وارد آمد که بـه آسانى التـیام پـذیر نبود.

احیاى هویت
امام خـمینى, آن روح قدسى و وارث راستـین اجـداد طاهرینش بـه احیاى شخصیت و کرامت زن مسلمان همت گماشت. امام نیک مى دانست که پیرایه هاى بسته شده بـر اسلام در خصوص حقوق زن و بـى اطلاعى بـرخى بـانوان از مسایل اسلامى, موجب آن گردید تـا آنان تـحت تـإثـیر القائات فاسـد و افکار مخـرب قرار گیرند. ایشان نخـسـت کوشیدند بینش اسلام ناب را در مورد زن بازگو کنند. مصاحبه ها, سخنرانیها, پـیامها, نامه ها و رفتـار عملى ایشان بـیانگر تـوجه عمیق و جدى امام به این موضوع حیاتى است. آن عالم عامل و فقیه عارف در یکى از مصاحـبـه هاى قبـل از پـیروزى انقلاب اسلامى فرمودند: ((... در نظام اسلامى زن همان حقوقى را دارد که مرد دارد. حق تحـصیل, حـق کار, حق مالکیت, حق رإى دادن, حق رإى گرفتن, در تـمام جهاتـى که مرد حـق دارد, زن هم حـق دارد لیکن هم در مرد مواردى است که چیزهایى بـه دلیل پـیدایش مفسـده بـر او حـرام اسـت و هم در زن مواردى است که به دلیل اینکه مفسده مىآفریند حـرام اسـت. اسـلام خواستـه است که زن و مرد حـیثـیت انسانیشان محـفوظ بـاشد. اسلام خواسته است که زن ملعبه دست مرد نباشد.)) (11)
در همان زمان تـإکـید نمودند: ((... زنان از نظر اسـلام نقـش حساسى در بـناى جامعه اسلامى دارند و اسلام زن را تـا حدى ارتـقا مى دهد که او بتواند مقام انسانى خود را در جامعه باز یابد و از حد شىء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدى است که مى تواند در ساختمان حکومت اسلامى مسوولیتهایى را به عهده بگیرد...))(12)
توجه حضرت امام بـه بـانوان بـه دلیل استـفاده هاى سیاسى, کسب وجـهه مردمى و بـرخى ملاحـظات مقطعى و جـلب نیرو نبـود و از روى اعتقاد قلبى که به نقش این قشر در معمارى جامعه داشت و با توجه و آگاهى عمیق و عالى و همه جـانبـه از معارف دینى و بـینش اسلام نسبت بـه زن سخن مى گفت و اینکه مى فرمود: ((نقش زنان در عالم از ویژگیهاى خـاصى بـرخـوردار است. صلاح و فساد یک جـامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مى گیرد, زن یکتـا موجـودى است که مى تواند از دامن خود افرادى به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهاى والاى انسانى کشیده شوند و مى تواند به عکس آن باشد ...)) (13)دقیقا نشإت گرفته از همین اعتقاد قلبـى و عمیق است. از جمله میراث گرانبـهایى که از امام بازمانده ایـن اســـت کـــه زن از حالـــت مصــــرف زدگى و بردگى بیرون آمد و هر نکته اى که در باره بـانوان در جنبـه هاى اخلاقى, تربـیتـى و حقوقى بـیان مى کردند, در کردار و اخلاق ایشان قابل مشاهده بود. امام به زن با نظر روشن بـینانه و واقع گرایانه نگریست و البته بیانات ایشان در این باره جداى از آنچه در اسلام و سنت پیامبر(ص)و معصومین(ع)آمده نیست, امام اختلاف زن و مرد را در شوونات فرعى و عرضى مى دید و از اینکه این قدر بر زن ضربـاتى وارد شده که در مواقعى نمى تواند ماهیت واقعى خودش را بروز دهد, رنج مى برد. آن حـصر و تـقسیم موهومى را که بـین زن و مرد حـاکم بـود, از میان بـرداشت. تـا آنجا که حتـى آنان را پـیشرو شمرد:
((زنان جلوتر از مردان هستند چون هم مسوولیت بـیرون از خانواده را بـه عهده داشـتـند که بـاید در تـظاهرات شـرکت مى کردند و هم مسوولیت داخل خانواده را. )) (14)
امام در صدد آن بودند که بر اساس سنت رسول اکرم(ص)به زن هویت اصیلى بـدهند. بـه این صورت که در عین حال که بـه عنوان همسر و مادر عامل اصلى تـشکیل خـانواده است, از دیگر تـوانایى هایش نیز استفاده شود. تإکیدشان بر این بود که زنان هم بـاید چون مردان بـه اسلام خدمت کنند و بـه اندازه وسعشان در صحـنه بـاشند. خانم مرضیه حدیدچى(دباغ)مى گوید وقتى در نجف خدمت امام رسیدم و تکلیف خودم را پرسیدم, فرمودند: بـمانید تا انقلاب پیروز شود, همه بـا هم برمى گردیم. چون سـوال کـردم کـه آیا اجـازه مى دهند در کـنار خواهران و برادران فلسطین با غاصبان بجنگم, فرمودند: هر کجا که ببـینید بـراى اسلام مفید است و مى توانید خدمت کنید, تکلیف است. برخورد امام با همسرش حفظ کرامت زن را بـه خوبـى نشان مى داد, احـتـرام خاصى بـر او قایل بـود و ایشان را در اموراتـشان آزاد مى گذاشت. روزى که همسر امام مهمان خـصوصى داشت, مىآمد از ایشان اجازه مى گرفت و مى گفت: امروز مى توانم به این قسمت بـیایم و غذا بخورم؟ یا اینکه: مى توانم بـیایم و داخل حیاط قدم بـزنم؟ و بـه این ترتیب نظر اسلام را در برخورد با زن عملا بـه اطرافیان آموزش مى داد.(15)
در اندیشه امام خمینى حقوق فراموش شده زن احیا مى گردد اما با وجود آنکه ایشان از دیانت سخن مى گوید, زن صاحب حق تعیین سرنوشت مى شود نه آنکه مکلفى بـاشد که از بـالا دستوراتى را بـرایش تعیین کنند و او مجبور به اطاعت محض و بدون بصیرت باشد. در واقع امام تـإکید مى نماید که زن حـق دخـالت در عـرصـه زندگى را دارد. در رساله حقوق امام سجاد(ع)از جمله حقوق بیان شده, حق همسر است که آن فروغ فروزان امامت فرموده اند: زن نعمتى از جانب خداست و حفظ و احترامش لازم و نیز او آرام بخش, انیس و نگهدار است و هر یک از مرد و زن نعمتى براى دیگرى مى باشد که بـاید خداوند را بـه خاطر آن سپـاس گفت. امام هم در وصیت نامه الهى سیاسى خـویش خـاطرنشان ساخته است: ((ما مفتخریم که بـانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه هاى فرهنگى و اقتـصادى و نظامى حـاضر و همدوش مردان یا بـهتـر از آن در راه تـعالى اسـلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند ...))
فرهنگ سلطه چنین تلقى کرده بـود که در میان مسلمانان آمدن زن بـه صحنه اجتـماع و سیاست, موجب از بـین رفتـن حیثـیت است! لذا منزوى بودنش حسن محسوب مى شد. امام از نخستـین روزهایى که ستـیز با استبداد و استکبار را در برنامه خود قرار داد بـه این بـاور غلط حمله کرد و بارها فرمود: نقش زنان بـسیار حائز اهمیت است و بـانوانى که پـیام امام را دریافت کردند همیشه در صفوف مبـارزه حاضر بـودند و دیگران را نیز تشویق مى کردند. این اصل بـه عنوان یک سیاست ثابـت و راهبـرد مهم و خدشه ناپـذیر در تمام بـیانات و سیره امام قابل مشاهده است و اگر به ارزیابى حوادث این چند دهه بـپـردازیم, مى بـینیم بـدون حـضور آگاهانه و فعالانه زنان نمى شد توفیقات مهم و پیروزیهاى چشمگیر را به دست آورد. بدین گونه است که امام بـه نقش زنان افتـخار مى کند و مى فرماید: ((اینجانب بـه زنان پرافتـخار ایران مبـاهات مى کنم که تـحولى آن چنان در آنان پیدا شد که نقش شیطانى بـیش از پـنجاه سال کوشش نقاشان خارجى و وابستـگان بـى شرافت آنان از شعراى هرزه گرفتـه تـا نویسندگان و دستگاههاى تبلیغاتى مزدور را نقش بـر آب نمودند و اثبـات کردند که زنان ارزشمند مسلمان دچـار گمراهى نشده و بـا این تـوطئه هاى شوم غرب و غربزدگان آسیب نخواهند پذیرفت.)) (16)

صیانت از دیانت
در طول تاریخ بـه رغم محدودیتهایى که بـراى زنان قایل شدند و خواستند این نیروى عظیم و پرتلاش از صحنه هاى اجتماعى و سیاسى بر کنار بـمانند, از سنگر عفاف و دژ استـوار حـجـاب بـه مقاومت در مقابل قدرتـهاى متـجاوز بـرخاستـند که نمونه بـرجستـه آن را در مبارزات ضد استعمارى بـانوان الجزایرى مشاهده مى کنیم. بـه همین دلیل استـعمارگران فرانسـوى کوشـیدند در این کشـور اسـلامى, بـا برنامه هاى تبلیغى فرهنگى خود چادر را از بین برده و بـى حجابـى را ترویج کنند و البـته هر بـار که زنى در این سرزمین کشف حجاب مى نمود بـه گفته فرانتس فانون, جامعه الجزایرى سیستم دفاعى خود را سسـت مى کرد و مسـلمان این سـامان بـه انکار هویت اصیل خـویش اعتراف مى کند.(17)
میرزاى شیرازى در جـهت بـاز گردانیدن حقوق از دست رفتـه زنان گامهاى زیادى برداشت و عرصه را براى فعالیتهاى آنان باز گذاشت.
از این روى بـانوان در صحنه هاى سیاسى اجتماعى همدوش مردان حضور یافتند, به مردان شجاعت آموختند و تا مرز شهادت در راه دفاع از دین و رهایى وطن از یوغ استکبـار مجاهدت نمودند. همسر میرزا در امور اجتماعى و کارهاى خیر پیشقدم بود و بـه خانواده هاى علما و طلاب کمک بسـیار مى کرد. شـیخ آقابـزرگ تـهرانى یادآور شـده اسـت میرزاى شیرازى همسرى بـاحیا, عاقل و داراى کمالات و بـزرگى داشت که با حسن تدبـیر و توجه بـه طلاب یکى از علل نیرومندى میرزا در سامرا بـوده است.(18)در صحنه مبـارزاتى نیز زنان بـیش از مردان بـراى دفاع از دیانت و شریعت بـه میدان آمدند و بـا تـظاهرات و تحصنات خود عرصه را بـر دشمن تـنگ کردند. در اندرونى شاه قاجار بـعد از تـحریم تـنبـاکو زنان قلیانها را جـمع کردند و عملا بـا خواستـه هاى شاه از در مخـالفت وارد شدند و در واقع بـا دو فشار بـیرونى مردم و مقاومت درونى, که از ناحـیه زنان بـود, روبـه رو گشت.(19)یک بـار فردى را که حـکم میرزا را اطاعت نکرده بـود از منبـر بـه زیر کشیدند, همچنین بـانوان گروه گروه بـه خیابـانها آمدند و روانه بازار شدند و هر دکانى را که باز دیدند بـستند و سپس در تهران روانه میدان ارک شدند و شاه را مورد لعن, نفرین و شماتـت قرار دادند و فغان بـرآوردند که ((اى خدا! مى خواهند دین ما را بـبـرند, عـلماى ما را بـیرون کنند, تـا فردا عـقد ما را فرنگیان ببندند, اموات ما را فرنگیان کفن و دفن کنند, بر جنازه ما فرنگیان نماز گزارند.)) (20)
در نهضت مشروطه نیز پس از تهدیدات روسیه و مداخله آن کشور به شـمال ایران, زنان قهرمان و مومن رشـادتـها کردند و در صف مقدم مبارزه علیه متجاوزین روس قرار گرفتند, عده اى از آنان در تهران کفن پوشیدند و جانبـازى خود در راه دین و میهن را نشان دادند و تلگرافهاى بـسیارى بـه آخوند خراسانى و سایر مراجع نجف مخابـره کرده و یکدل و یکزبـان اظهار داشـتـه بـودند: اگر مردها جـرإت مبـارزه و جهاد را ندارند اجازه بـدهید ما بـه جهاد بـرویم ... .(21)
امام خـمینى در بـیان نقش زنان در نهضـتـهاى ضـد اسـتـعـمارى مى فرماید: ((... کسى که تـاریخ این صد ساله را مطالعه کرده است مى داند که در جنبـشهایى که در ایران بـوده است ... قبـل از این دوره رژیم پهلوى, جنبش تنباکو و جنبـش مشروطیت, زنها همدوش بـا مردها فعالیت مى کردند ... بـراى اینکه قضیه تـنبـاکو را که همه چیز ما را به باد داده بود جلوگیرى از آن قرارداد بـکنند, زنان هم آن وقت شریک بودند و در جنبـش مشروطیت هم همان طور که مردها فعالیت مى کردند زنها هم فعـالیت مى کردند. این مال قبـل از رژیم بعد از سقوط این و در حال سقوط و از نهضتى که مسلمین کردند ... ملاحظه کردید که زنها پیشقدم بودند.)) (22)
اسـتـاد شهید مرتـضى مطهرى, در آخـرین متـنى که در بـاره نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران نوشته است, مى گوید: ((زنان در طول تاریخ تـنها مـولـد و زاینده مـردان و پـرورش دهنده جـسـم آنها نبـوده اند بـلکـه الهام بـخـش و نیرودهنده و مکـمل مردانگى آنها بوده اند, ... از پشت صحنه همواره به مردان مردانگى مى بـخشیده اند, گویى مرد آگاهانه یا ناآگاهانه از همه دلیریها و دلاوریهاى خود رضایت و تـحسین و جلب رضایت زن را منظور مى داشتـه است ...)) .(23)
رضاخان وقتـى روى کار آمد بـه ارزشهاى دینى و نمادهاى مذهبـى یورش بـرد و بـه نام کشف حجـاب, انسانیت را مخدوش کرد و مردمان مسلمان را بـا زور سـرنیزه وادار نمود که همراه بـا زنانشان در مجالس جشنى که با خون دل مردم و گریه زیاد آنان تمام مى شد, حضور یابند. زنان مسلمان با این بـرنامه مبـتذل موافق نبـودند. امام خمینى به مقاومت زنان در مقابـل ماجراى کشف حجاب رضاخانى اشاره نموده و فرموده اسـت: ((زنهاى ایرانى هم قیام کردند بـر ضـدش و تودهنى بـه او زدند که ما نمى خواهیم این طور چیزى را. ما بـاید آزاد باشیم و این مردک مى گوید آزادید, لکن باید حتما بدون چادر و بدون روسرى توى مدارس بروید. این آزادى است؟)) (24)
رضاخان مى خواست بـه اسم اینکه مى خواهیم نیمى از جـمعیت ایران را فعال کنیم این بـرنامه ها را عملى سازد اما نه تنها این گونه نشد بلکه با آن وضع اسفبـارى که بـه وجود آورد امورات مردان را هم بـا رکود مواجـه ساخـت زیرا شعله هاى این فساد و تـعفن چـنین ضایعه اى همه جامعه را در بر گرفت, بـحمدالله در شهرهاى گوناگون مردمان مومن و خصوصا بانوان باغیرت در مقابل این روند توإم با انحطاط پایدارى کردند و به مخالفت با آن برخاستند.
امام خمینى بر این بـاور بـود که زنان قربـانى آزادى کاذب در جاهلیت شاهنشاهى بودند: ((در ایران, زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابـق و شاه لاحق بـود, بـا اسم اینکه زن را مى خواهند آزاد کنند ظلم کردند به زن. زن را از این مقام شرافت و عزت که داشت پایین کشیدند ... زن را از این مقام معنویت که داشت شـىء کردند و بـه اسـم آزادى .. . آزادى را از زن و مرد سـلب کردند ... بـه اسـم اینکه بـراى زن مى خـواهد مقـام درسـت کند زن را از مقـام خـودش پایین تر آورد ...)) .(25)
در واقع, رژیم پـهلوى بـه اسـم اعـطاى آزادى و دفاع از حـقوق بانوان, فساد و فحشا را رواج داد و تربـیتهاى دینى و پرورشى هاى اخلاقى را مورد یورش سیلآساى تبـلیغات مسموم و زهرآگین قرار داد و فرهنگ فاسد مهاجـم را تـرویج نمود که بـویى از رشد و شکوفایى معنوى و دینى نداشت و این بـرنامـه, اقـشـار مـردم را از امـور اجتـماعى ـ سیاسى بـرحذر داشت و همه اینها بـه اسم ایجاد تـحرک اجتـماعى صورت مى گرفت! قلمهاى مسموم و گویندگان محروم از دیانت و شرافت با نوشته ها و گفته هاى خود در صدد بـودند زنان را همچون کالاهایى مصرفى درآورند و آنان را که آسیب پذیر بودند بـه مراکزى کشانیدند که قلم از ذکر آنها احساس شرم مى کند. جـراید و نشریات زمان طاغوت و نیز گزارشهاى بـاقى مانده از مجـالس و محـافل این رژیم, ادعاى فوق را تإیید مى کند.
ادامه دارد.

 

پى نوشت :
1ـ سوره حجرات, آیه 13.
2ـ سوره تحریم, آیه 11.
3ـ سوره نحل, آیه 97.
4ـ سوره احقاف, آیه 14.
5ـ روزنامه جمهورى اسلامى, 24 آذر 1371.
6ـ سوره
7ـ نک: تحریرالوسیله امام خمینى(ره), ج اول, ص423.
8ـ جزوه مظلومیت زن در طول تاریخ, ص17.
9ـ در این مورد بـه کتـاب ((نقش زنان در تـاریخ عاشـورا)) از دکتر على قائمى مراجعه فرمایید.
10ـ مجله راه زینب, ش38, اول اردیبهشت 1360, ص5.
11ـ مجله پـانزده خرداد, خرداد ـ تـیر1370, شماره دوم, ص33 ـ 34.
12ـ همان, ص35.
13ـ همان.
14ـ پا به پاى آفتاب, ج اول, ص203, 204.
15ـ همان, ص334 ـ 335.
16ـ مجله پاسدار اسلام, شماره 28, ص2.
17ـ نک: سـال پـنجـم انقلاب الجـزایر, بـه قلم فرانتـس فانون.
18ـ میرزاى شیرازى(هدیه الرازى), تـرجمه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, ص60.
19ـ تـحـریم تـنبـاکو, اولین مقاومت منفى در ایران, ابـراهیم تیمورى, ص108.
20ـ تحریم تنباکو, شیخ محمدرضا زنجانى, ص185.
21ـ مرگى در نور, مجـید کفایى, ص;187 مجـله حوزه, شماره 50 ـ 51, ص147.
22ـ صحیفه نور, ج9, ص219 ـ 220.
23ـ راه زینب, شماره 40, ص17.
24ـ سیماى زن در کلام امام خمینى, ص43.
25ـ مجله پیام انقلاب, شماره 30, ص15.