پژوهشى نو در باره: خانواده ، بلاها ، سختیها قسمت اول

نویسنده


 

پژوهشى نو در باره:
خانواده, بلاها, سختیها (قسمت اول)
احمد لقمانى

 

 

آغاز سخن
دیرزمانى است که پـرسشهایى اینچنین بـراى بـسیارى از انسانها مطرح بوده است:
هدف خلقت چیست؟ فلسفه آفرینش انسان و پـدید آوردن مرگ او پـس از سالها درد و رنج چیست؟ پایان زندگى ما چگونه خواهد شد؟ و پس از آن چه آینده اى در انتظار ما خواهد بود؟
همزاد با این سخنان, پرسشى دیگر نیز از اوان نوجوانى و همراه با ورود هر یک از ما بـه محیط زندگى در اعماق اندیشه هامان وجود دارد که: به راستـى فلسفه وجود بـلاها, گرفتـاریها و پـدید آمدن غصه ها و مصیبتها در زندگى چیست؟
ابـعاد مخـتـلف و عمق فراوان این سوال سبـب گردیده تـا چـنین ابـهامى بـا جهان بـینى, توحید عملى, عدالت خداوند, معاد, سلسله بـحثـهاى کلامى, اجتـماعى, سیاسى و حتـى حکومتـى پـیوندى دیرینه برقرار کرده و افراد بسیارى با سلیقه هاى متنوع, هر یک از زاویه خاصى به این پرسش بنگرند. هنگامى که از بیان پاسخ درست, جامع و قانع کننده عاجـز مى مانند ره بـه بـیراهه زده, گاه اصـل هدفمندى هستـى را زیر سـوال بـرده, گاهى از سـر نادانى نسـبـت بـه نوعى بى عدالتـى در آفرینش سخن مى گویند, زمانى دین بـاورى و اعتـقادات مذهبـى را مایه رنج و اندوه مى شمرند و سـرانجـام رو بـه جـبـر, بـى خیالى, بـى تعهدى در مسایل زندگى و ارائه بـرداشت نادرستى از قضا, قدر و سرنوشت بـراى فرار از مسوولیتـهاى مختـلف کرده ـ و تقصـیر این حـوادث را بـه گـردن دیگـران مى اندازند و مى گـویند:

اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از آن پرسم که این چین است و آن چون؟
گلیم بخت هر آن کس که بافتند سیاه
به آب کوثر و زمزم سفید نتوان کرد
نمى دانیم چرا همیشه سنگ به در بسته مى خورد!
امان از کسى که پـیشانى نوشت او از روز ازل بـدبـخـتـى, رنج و مصیبت است!
به راستى که ((ز منجنیق فلک سنگ فتنه مى بارد)) !
اگر من به جاى خدا بودم ...

چه مى شود کرد, قسمت است; دست ما که نیست!
تا بوده چنین بوده و تا هست چنین باد!

اما بـرخـى از روشـن ضـمیران نیک اندیش و عـالمان فرزانه که از فرارخسارهاى حوادث زندگى و حکمتها و علتـهاى مصایب آگاهى دارند و چـونان دیده بـانى مى مانند کـه از قـلـه دانایى و بـینایى بـه ماجراهاى امروز و فردا مى نگرند, بینشى دیگر از پدیده ها, شادیها و شیونها دارند. اینان سختـیهاى زندگى را چونان خال زیبـارویان مى بـینند که دست نقاش آفرینش بـر صورت سپیدسیرتان مى زند و آنان را در محضر پروردگار آراسته مى سازد.
سخن همیشه آنها این است که:
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فداى او شد جان نیز هم
این که مى گویند آن خوش تر زحسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روى اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم(1)

برخى فراتر از چنین معرفتى گام نهاده, افزون بـر تسلیم روح و جان و جسم, عشقى بـى پایان یافته اند و خود بـه دنبـال بـلا و درد روانه مى شـوند تـا بـه هنگـامى کـه در آغـوش لطف و رحـمت الهى, روزىخـوار شـوند و آرام و قـرار یابـند, اینان شـاهدان همـیشـه زنده اند که به آنان مى گوییم:
کجایید اى شهیدان خدایى
بلاجویان دشت کربلایى
کجایید اى سبک بالان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوایى

اکنون که به دو دیدگاه در رویارویى با بلاها و مصایب در زندگى پى بـردیم, پیش از آنکه بـه مبـانى معرفتى و شناختى بـپردازیم, نخست, مجـموعه پـرسشهایى که پـیرامون تـلخیها و بـلاها در حوادث روزمره افراد رخ مى دهد و یا در امور زندگى دیگران مشاهده مى شود مطرح مى کنیم تا افقى وسیع تـر در بـرابـر نگاهمان گشوده شود. از نکته هایى که در متن جامعه و بـین خانواده ها از آن سخن مى گویند, آگاه شویم تا با پى بردن بـه ضرورت این بـحث, مشتاقانه فرازهاى مختلف آن را پى گیریم.

مجموعه پرسشها پیرامون مصایب و بلاها
بلا یعنى چه؟
فلسفه وجود بـلاها و گرفتـاریها در زندگى چیست؟ آیا زندگى بـه دور از غم و غصه امکان دارد؟
آیا در مصایب و سختیها, آثار مثبتى براى بلادیدگان وجود دارد؟
انواع بلاها کدامند؟
راههاى رهایى از بلاها و برطرف ساختن مصایب چیست؟
فلسفه تفاوت میزان بلاها چیست؟ چه معیارى براى سنجش سختیها در زندگى وجود دارد؟
چگونه است که افراد مذهبى و خانواده هاى مومن بیشتر از دیگران هدف تـیرهاى بـلا قرار مى گیرند؟ در هر روز دردى و غمى و بـلایى و مصیبتى!! مگر آنان که بـه خداوند توجه کرده و بـه معصومان توسل کنند, پروردگار نیز به آنها رو نکرده و گرفتاریهاشان را بـرطرف نمى سازد؟! پس چگونه است که اندوه و بلاى دین باوران همیشگى است و پایان ندارد؟!
اگر ما اهل گناه و معصیت هستیم و بلاها براى تنبـیه و بـیدارى ما فرود مىآید, به راستى فلسفه نزول بلاها و مصایب بر معصومان ـ درود خداوند بـر آنان ـ چـیسـت؟ بـا آنکـه انبـیا و امـامـان ـ علیهم السلام ـ نه تنها اهل گناه, بلکه اهل غفلت هم نبوده اند, پس چه رازى در تلخیها و سختیهاى زندگى آنان نهفته است؟
گاه کودکانى را مى بینیم که به خاطر خطاى پدر و مادر به هنگام انعقاد نطفه یا پس از آن, دچار بـیماریهاى روحى یا جسمى شده اند و تمامى عمر باید به بـلایى ناخواسته ـ بـدون آنکه خود کوچکترین تقصیرى در ایجاد آن داشته اند ـ مبـتلامى شوند آیا صحیح است, خطاى عده اى گـریبـان دیگـران را گـرفـتـه, آنان را از تـمامى لذات و بـهره هاى زندگى محـروم سازد؟ این پـدیده موجـب جـبـر در آفرینش نخواهد بود؟
در جامعه خود و در دیگر کشورها, افرادى را مى بینیم که رو بـه سوى خدا نداشته, تمامى زندگى آنان بـا گناه و سرکشى آلوده است, در حالى که هر روز بـه سلامتى, رفاه و توانایى مالى آنان افزوده مى شود و زمینه هاى دورى از مصایب, بلاها و ضررها و بهره بـردن از لذتها و نعمتها بـراى آنان فراهم مى شود, آیا اینان سزاوار سختى و بلا نیستند؟!
بهترین شیوه برخورد با مصایب چیست؟
پـاکـان و صـالـحـان چـه روشـى در رویارویى بـا آوار بـلاها و گرفتاریها داشته اند؟
به هنگام دیدن بلادیدگان چه وظیفه اى داریم؟
آیا شیوه اى براى مصون ماندن از بـلاهایى که بـرخى از افراد در جامعه مى بینند, براى ما وجود دارد؟ چگونه؟

بلا یعنى چه؟
بلا به معناى آزمایش, امتحان, فتنه, کهنه شدن و نعمت است(2)که بـا چـهره هاى متـفاوتـى پـدید مىآید; گاه آشکار است(ان هذا لهو البلإ المبـین)(3)و گاهى پـنهان. زمانى بـا تـلخیها و کاستـیها همراه است, و زمان دیگر بـا رفاه و راحـتـى(و نبـلوکم بـالشر و الخیر فتنه(4)) ; پـاره اى اوقات دارایى و اموال در معرض امتحان قرار مى گیرد و موقعى دیگر جانهاى خود, عزیزان و محبوبان(لنبلون فى اموالکم و انفسکم(5))
از یک منظر ((نعمتهاى خداوند)) بستر امتحان انسانها مى شود تا مـیزان ((شـکـر و سـپـاس)) آنان هویدا شـود و از مـنظرى دیگـر, ((نقمتهاى الهى)) ; ناکامیها, نداریها وکاستـیها, زمینه ساز این آزمایش مى شوند تـا میزان ((صبـر و شـکیبـایى)) آشـکار گردد. (و بـلوناهم بـالحسنات و السیئات لعلهم یرجعون(6)) هدف اصلى تمامى آزمونها و بـلاها معلوم شدن عیار ایمان افراد در سوزش سختـیها و آتش آزمایشهاى الهى است تا بـهترینها بـرگزیده شوند و نیکوترین اعمال پـدیدار گردد(لیبـلوکم ایکم احسن عملا(7)) ; حقیقتى که در تـفسیر دلنشین امام صادق ـ علیه السلام ـ این گونه بـیان شده است که:
((امتحانات الهى نه بـه خاطر ((اکثر)) بـودن اعمال انسان است بلکه به دنبال ((احسن)) بودن آنهاست. معیار این صفت تإثیرگذار نیز دو ویژگى است: خشیت الهى و نیت خالص.)) (8)
((فـتـنه)) واژه اى دیگر اسـت که همردیف بـلا بـیان مى شـود اما مفهومى متـفاوت بـا آن دارد زیرا در این میدان امتـحـان, سـوزش سختیها و آتش اندوه و بلا به عمق جان سرایت مى کند, تمامى لایه هاى روحـى روانى را از هم گشـوده, ذرات خـالص را کنارى زده و تـمام خوبیها و صفات پسندیده را نمایان مى سازد. همچـون طلایى که در کوره آتـش, نخـست ذوب شده, سپس تـمامى ناخالصیها از آن کنار مى رود تـا ماهیت اصلى پـیدا و معیار واقعى آشکار شود.(9) تـکالیف الهى, حوادث و مصایب تـلخ و ناگوار زندگى و سنگلاخهاى گوناگون, افراد را به دو دستـه تـقسیم مى کند تا خوبـان در مسیر رشد و کمال و بـدان در راه زشتى و ضلال وارد شده, سره از ناسره جـدا شود. تـمامى شعارها و سـخـنان بـا پندارها و اعمال آزموده شود و عیار دین باوران و خداجویان معلوم گردد:
((احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتـنون و لقد فـتـنا الذین من قبـلهم فـلیعـلمن الله الذین صـدقوا و لیعـلمن الکاذبین)) (10);
به دل مى نمایند آیا گمان
همین که برانند روى زبان
که هستیم مومن به یکتا خدا
رها مى شوند و نیاید بلا؟
از این پیش بودند بسیار امم
شدند امتحان با بلایا و غم
بگردند تا راستگویان عیان
از آنان که دارند صدق بیان(11)

د
شوارى عرصه هاى امتحان چنان سخت و طاقت سوز است که امتحان شده را از کثرت امتحان و شدت بلا به غم و اندوهى دچار مى سازد که بدن او کهنه و فرسـوده مى شـود, از این رو بـلا را ((بـلإ)) نامیده اند زیرا بر جسـم و جـان سـنگین اسـت و تـن را فرسـوده مى سـازد.(12 در این میان تـمامى افراد دچار فتـنه و امتـحان مى شوند, گرچه بـنده اى ممتاز و والاگوهر چون حضرت ابـراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ باشد که در باره ذبـح فرزند و حرکت خانواده خود بـه سوى سرزمین سوزان و تفتیده حجاز و ساکن کردن آنان در آن دیار, مورد امتحان قرار گرفت و پس از سربلندى شایسته در این آزمون, به مقام امامت نایل گردید(و اذ ابتلى ابـراهیم ربـه بـکلمات فاتمهن ...(13 )) آنچه در این بـاره مىآموزیم آن است که انسان در محضر خداست و هیچ حادثه و خاطره اى بـدون حکمت و مصلحت پدید نمىآید; شادیها و شیونها عرصه گاه امتـحان افراد است که چـونان کیمیایى بـدان محک مى خـورند و میزان ناخـالصیها و خـلوص هر یک آشکار مى شود, بـدون آنکه فرقى بین یکایک آنها وجود داشته باشد.

فلسفه وجود بلاها و فرود گرفتاریها و غصه ها چیست؟
پـیش از هر پـاسخـى, لازم است بـا یادآورى نکاتـى چـند, نگاهى دوباره بـه بـاورها و بـینشهاى خود نماییم و در صورت ضرورت بـه نوسـازى و بـازسـازى اندیشـه هاى خـود در این بـاره بـپـردازیم. نخـست آنکه بـدانیم دنیا منزلگاهى است که در گوهر و بـاطن آن سختیها و بـلاها موج مى زند و انتظار آسایش و آرامش و مصون ماندن از هر ناهموارى و سخـتـى, خـواستـه اى نادرست است. همان گونه که امام امیرالمومنین علیه السـلام ـ فرمود: ((دنیا سـرایى اسـت که بلاها آن را احـاطه کرده اسـت و بـه بـى وفایى و مکر معروف اسـت, حالاتـش یکنواخـت نمى ماند و سـاکنانش ایمن نیسـتـند ... امنیت و آسایش در آن غیر ممکن است و اهل آن همواره هدف تیرهاى بلا هستند که پـى در پـى بـه سوى آنان پـرتـاب مى شود و بـا مرگ نابـودشان مى سازد.)) (14)
آنگاه که نوع نگاه ما به زندگى این حـقـیقـت گردید که ((دنیا مزرعه شرور و بـدىها)) و ((معدن تـلخى ها و ناکامى ها)) (15)است, بى تردید هر گونه چشمداشتى براى زندگى بى پایان, وصال بـى هجران و رفاه و راحتى بـى فرجام, بـا واقعیت هستـى سازگار نخواهد بـود و چونان مشت بر سندان کوبـیدن است که گرچه در آغاز نمى خواهیم این سـخـن را بـپـذیریم اما زمانى فرا مى رسـد که چـون سـعـدى فریاد برمىآوریم که:
ایها الناس جهان جاى تنآسایى نیست
مرد دانا به جهان داشتن ارزانى نیست (16)

برخـى که در نگاه ما افـرادى بـى درد و مرفـه بـوده و هیچ گاه خراشى بر بـدن ندیده و کمترین کاستى در زندگى نداشته اند, بـلایى بزرگتر و ابدى بـر آنان ریزش کرده که خود نمى دانند و ساده لوحان و خوش باوران نیز بدون توجه به ابعاد مختلف زندگى آنان تحلیلهاى نادرستى مى کنند که در فرازهایى از آینده بحث با نام ((استـدراج)) مطرح خواهد شد. نکتـه دیگر آن است که ذات مصایب و سخـتـى ها بـه طور مطلق نشان عذاب الهى, زشتـى کردار انسان و یا عکس العمل اخلاق و عملکرد آدمى نیست بـلکه در پـاره اى موارد ریزش رحمت خداوند و هدیه الهى به بـندگان بـرگزیده اش محسوب مى شود تا درجاتى بیشتر بـراى خوبـان بـه سوى قرب محبـوب بـوده و در جوار رضوان الهى قرار یابـند. از این رو پاکان و صالحان بـلا را لطف و نعمت پروردگار و راحتى را مصیبت شمرده و هماره صبـر بـر سختى ها را بهتر از غفلت در رفاه مى دانند.(17)نکته آخر آن است که بـراى تـفسیر و تـحلیل حوادث زندگى و در قضاوتـها هیچ گاه ((خود)) را محـور هسـتـى قرار ندهیم و علاوه بـر آن ((شیرینى و خـوشى زندگى امروز)) خود را معیار نسازیم. که در این هنگام آنچـه بـا ذائقه شخصى و خواستـه هاى نفسى ما سازگار بـوده و غذاى لذیذتـر, لبـاس شیک تر و دارایى بـیشتر بـرایمان فراهم سازد لطف مى شمریم و آنچه ما را از این پـدیده ها دور سـازد خـشم و غضب مى بـینیم!! که این بینش با معارف ناب دینى ما متفاوت و حتى متضاد خواهد بود, همان گونه که خداوند به رسول عزیز خود فرمود:
((اى محمد! آنگاه که بـنده اى را محـبـوب شمارم, وى را بـا سه پدیده همراه مى کنم:
دلش را غمگین مى سـازم, بـدنش را بـیمار مى کنم و دسـتـش را از بهره هاى دنیایى تهى مى گردانم.
... و آنگاه که بر بنده اى خشم بگیرم او را بـا سه حالت همراه مى کنم:
دلش را شاد مى سـازم, بـدنش را سـلامت مى بـخـشم و دسـتـش را از بهره هاى دنیا آکنده مى کنم.)) (18
این سخن نه بـدان معناست که فقر, درد و اندوه در هر حال ارزش است ـ که در بـحثهاى آینده از هر یک سخن مى گوییم ـ بـلکه بـدین مفهوم اسـت که هیچ گاه بـا دیدن نعـمت و یا نبـود نعـمت قضـاوت شتـابـزده اى نکنیم و افراد را بـا معیارهاى دل پـسند خـود, مورد ستـایش یا نکوهش قرار ندهیم و افزون بـر آن مصایب را در آینه اى بـه وسـعت ابـدیت بـنگریم تـا از فرداى امروز زندگى که آخـرتـى بى پایان است غفلت نکنیم و بدانیم:
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش مى دهند

اینک به پاسخ این پرسش مى پردازیم که بـا توجه بـه این واقعیت که خداوند ((قادر)) است و توانایى بـرطرف کردن بـلاها و سختى هاى بـندگان خود را داراست, ((عالم)) است و, از حقایق پـشت پـرده و میزان ایمان افراد و پایبندى آنان بـه اصول الهى آگاه است و از سوى دیگر ((حکیم)) است و تمامى تدبـیرات و تصمیمات او سنجیده و از سر جامع نگرى است, بـه راستى فلسفه مصایب و تلخ کامى هاى زندگى چیست؟ آیا از حکمتـها و علتـهاى این پـدیده ها مى تـوان آگاه شد؟ پاسخ آن است که مجموعه این حوادث و بلایا, بـه خاطر چندین علت ایجاد مى شود:

1ـ بلاها, دستآورد رفتار, گفتار و پندار انسانهاست

نکوهش مکن چرخ نیلوفرى را
برون کن ز سر باد خیره سرى را
چو تو خود کنى اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اخترى را
بسوزند چوب درختان بى بر
سزا خود همین است مر بى برى را(19)

مبـناى نظام زندگـى بـر اصـل ((عـلـت و معـلـول)) و ((عـمل و عکس العمل)) استـوار است و مجـموعه فعالیتـهاى ما داراى سه اثـر خواهد بود:
الف ـ اثـر شرعى: آنگاه که بـا انجام احسان بـه همنوعان و یا تـلاوت قـرآن کار پـسـندیده اى انجـام دادیم و یا آنکه بـا سـخـن ناپسندى, قلبـى را رنجاندیم, پاداش اعمالمان در آخرت, اثر شرعى فعالیتهاى ما خواهد بود.
ب ـ اثر قانونى: تشویقها و تنبـیه هایى که در جامعه وجود دارد که گاه بـه سربـلندى و یا سرافکندگى مى انجامد, نمودهاى این اثر است.
جـ اثر تکوینى: تـإثیر وجودى و ذاتـى عمل انسان که در جسم و جان او تإثیر مى گذارد, ویژگى این اثـر است, چه آنکه اثـر شرعى بر عمل او وجود داشته و بـه پاداش یا مجازات خود بـرسد یا آنکه با ریا پاداش خود را ضایع و با توبه, لطف خداوند را به سوى خود جلب کند و از عذاب اخروى برهد.
همچون کسـى که از سـر جـهالت و نادانى مرتـکب عمل زشتـى چـون شرابـخوارى شده است و پس از آگاهى از کرده خویش نادم گشته, بـا تـوبـه تـمامى عذابـهاى سراى آخرت را از خود دور کرده است, حال چـنین شخصى از آثـار سوء و ضررهاى جـسمى و روحـى شراب نیز ایمن خواهد بود؟! هرگز. زیرا آثار وضعى و تکوینى عمل باقى است. گرچه خداوند قادر است و تـوانایى محو آن آثار را دارد و خداوند عالم است و بـه آثار سوء عمل گذشته او آگاهى دارد اما نظام هستى بـر اساس عمل و عکس العمل و علت و معلول استوار است و اگر یکایک این آثار و پدیده ها برداشته شود, مجموعه قوانین آفرینش به هم خورده و تمامى هستى دچار هرج و مرج مى شود.
با این مقدمه ـ که کلید بسیارى از مشکلات فکرى و شبهات عقیدتى است و در آینده بحث ما نیز کاربردهاى فراوانى خواهد داشت ـ بـه اصل سخن بـرمى گردیم و نخـستـین علت بـلاها و مصایب را از گفتـار آفریدگار هستى بخش مى پذیریم که فرمود:
((و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر)) ; (20)
و هر[ گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست, و [خدا] از بسیارى در مى گذرد.
در آیه اى دیگر, این پـدیده را لطف خویش بـه بـندگان دانسته و حکمت آن را هوشیارى انسانها نسبت به اعمال گذشته و بـازگشت بـه صراط بـندگى و اصـلاح نفس معرفى مى کند ((. .. لیذیقهم بـعض الذى عملوا لعلهم یرجعون)) .(21)
امام على(ع)در حـدیثـى از رسول خـدا(ص), تـفسیر این آیه(و ما اصابکم من مصیبه .. .)را اینچنین فرمود:
((این آیه, بـهتـرین آیه در قرآن مجید است. اى على! هر خراشى که از چوبـى بـر تن انسان وارد مى شود, و هر لغزش قدمى, بـر اثر گناهى اسـت که از او سـرزده و آنچـه خـداوند در دنیا عفو مى کند گرامى تر از آن است که(در قیامت)در آن تـجدید نظر فرماید و آنچه را که در این دنیا عقوبـت نموده, عادل تـر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد.)) (22)
شایان ذکر است که, گرچه ظاهر آیه و سخن رسول خدا(ص)عام است و همه مصایب را در بـر مى گیرد ولى مطابـق معمول در تـمامى عمومات استـثـناهایى وجـود دارد که در بـیان فلسفه ها و حکمتـهاى دیگر, بدانها مى پردازیم.
على(ع)در سخنى کوتاه عذابـهایى را که اعمال انسان پدیدآورنده آنهاست, مصیبت ندانسته بلکه از آن بـه ((خوبـى خداوند)) تعبـیر مى کند زیرا مشکلى است که بـهشت در پى آن خواهد بـود و عکس العمل گناهى بوده که هیچ تإثیر و پىآمدى در آخرت نخواهد داشت.(23)از این رو در دعاى کمیل نیز بـه پیش از آنکه بـلایى که نتیجه اعمال ناپسند است نازل شود نگریستـه ـ از خـداوند بـخـشنده و مهربـان درخواست مى کند که:
((اللهم اغفر لى الذنوب التـى تـهتـک العـصـم; اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل النقم; اللهم اغفر لى الذنوب التى تغیر النعم ... اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل البلإ))
بـارالها! گناهانى که پـرده عصمت را مى درند بـر من بـبـخشاى; بارالها! گناهانى که مایه ریزش تیره بـختى است بـر من بـبـخشاى; بارالها! گناهانى که موجب تغییر دادن نعمتهاست بـر من بـبـخشاى ...; بارالها! گناهانى که مایه فرود آمدن بلاست بر من بـبـخشاى. آنچه تا کنون دانستیم این حقیقت است که بخشى از بـلاها رهآورد اعمال انسانهاست که گریبانگیر آنان خواهد شد تا تإثیر تربـیتى مصایب موجـب بـیدارى از خـواب غفلت و هوشیارى از مسـتـى غرور و عصیان شود و آنان را بـه خود آورد, چنان که رسول خدا(ص) نخستین فلسفه ریزش بـلا و مصایب را ((ادب ساختن)) ,(24)ظالمان بـه خود, خلق خدا و حدود الهى دانسته و امام صادق(ع)در جمله اى کوتاه این واقعیت تلخ را این گونه بـیان مى کند: ((آنها که بـه وسیله گناه از دنیا مى روند بیش از کسانى هستند که به مرگ طبیعى مى میرند!!)) (25)
از این رو در معارف دینى سلسله سخنانى روشنگر در این باره بـه چشم مى خورد که:
((زنا روزى را قـطع, نورانیت دل را سـلـب و سـبـب مـرگ زودرس مى شود, ندادن زکات و نپرداختن حقوق الهى موجب قطع نعمتهاى الهى و مانع ریزش بـاران مى شـود, اسـراف و تـبـذیر زمینه سـاز فـقر و تنگدستـى مى گردد, دورى از دیدار خویشان و قطع رحم, عمر آدمى را کوتاه مى کند و ...)) (26)
با این نگرش درمى یابیم که پاره اى از بلاها, نوعى نعمت و کرامت پـروردگار محسوب مى شوند و چـونان زنگ بـیداربـاشى است که بـراى شایستگان غافل بـه صدا در مىآید تا گذشته را جبـران و آینده را روشن سازند, همان گونه که بسیارى از اوقات برخى از ما در رفتار یا گفتار خود مرتکب عملى ناشایست شده ایم و ساعاتـى اندک پـس از آن با ایجاد صحنه اى دردآور و زیانبار, پى بـه زشتى رفتار و سخن خـود بـرده ایم و در بـرخـوردهاى بـعـدى مراقـب خـویش بـوده ایم. بـر این اساس, پیشوایان معصوم ـ علیهم السلام ـ بـلاها و مصایب را ((هدیه ها و تحفه هاى خداوند براى بندگان برگزیده))
(27)دانسته و تمامى سختـیها را ((زینت دین بـاوران)) (28)قلمداد کرده اند که با آن از هر زشتى گناهان, پـیراستـه و وارستـه شده, ((لطفى پنهان و خفى)) (29)و ((کرامتى جاودان و ابدى)) (30)نصیب خـود مى سازند و شایستـگى خـود را در ((پـذیرایى ویژه خـداوند)) (31)بر سفره هستى نشان داده اند.
ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ دیوان حافظ, برگزیده غزل 356.
2ـ مفردات الفاظ القرآن, راغب اصفهانى, ص61 و ;371 مجمع البـحرین طریحى, ج1, ص;247 قاموس قرآن, سیدعلى اکبـر قرشى, ج1, ص229 و ج5, ص;147 المنجد فى اللغه و الاعلام, ص49.
3ـ صافات, ;106 رک: انبیإ, ;35 فجر, ;15 طه, ;120 طارق, 9 و ;10 یونس, 30.
4ـ انبیإ, ;35 رک: بقره, ;49 انفال, 17.
5ـ آل عمران, 186. نک: بـقره, ;155 محمد, ;31 مائده, ;48 هود, ;7 ملک, 2.
6ـ اعراف, 168.
7ـ هود, 7.
8ـ تفسیر برهان, سیدهاشم بحرانى, ج2, ص207.
9ـ قاموس قرآن, ج5, ص147 و 148.
10ـ عنکبوت, 2 و 3.
11ـ ترجمه منظوم امید مجد, ص396.
12ـ قاموس قرآن, ج1, ص229.
13ـ بقره, ;124 رک: قاموس قرآن, ج5, ص150.
14 نهج البـلاغه, خـطبـه 226 و فراز 1 و 2(بـا اندکى تـلخـیص).
15ـ امام على(ع); غررالحکم و دررالکلم.
16ـ پـالایش نفس (مجـموعه اشـعار در بـاره تـهذیب نفس); ص118.
17ـ امام کاظم علیه السلام; بـحـارالانوار, مرحـوم علامه مجـلسى, ج67, ص237.
18ـ همان, ج72, ص;48 جامع الاخبـار, بـاب 67, روایت 11, ص301.
19ـ ناصر خسرو.
20ـ شـورى, ;30 مراجـعـه کنید بـه آیات 22 سـوره حـدید و 165 آل عمران.
21ـ روم, ;41 بـنگرید تفسیر بـرهان, ج4, ص;127 الدر المنثور, ج6, ص;9 صافى, ج4, ص;377 طبـرى, ج25, ص20, المیزان, ج18, ص59 و نورالثقلین, ج4, ص580.
22ـ تـفسیر نمونه, زیر نظر آیت الله مکارم شیرازى, ج20, ص;404 رک: تـفـسـیر مجـمع البـیان, ج19, ص31 و تـفـاسـیر درالمنثـور و روح المعانى ذیل آیه 30 سوره شورى و تـفسـیر نمونه, ج16, ص456 و 24, ص198.
23ـ مفاتـیح الجـنان, مرحوم حاج شیخ عبـاس قمى, فرازهاى نخست دعاى کمیل.
_24 رک: بـحارالانوار, ج67, مجموعه احادیث بـلاها و مصایب; اصول کافى, ج1, باب شدت گرفتارى مومن, ص351.
25ـ رک: سفینه البحار, حاج شیخ عباس قمى, ماده ذنب.
26ـ تفسیر نمونه, ج16, ص456 و ;457 سفینه البـحار, ماده زنى.
27ـ امام کاظم(ع); کافى, ج2, ص260.
28ـ امام صادق(ع); بحارالانوار, ج67, ص231.
29ـ امام کاظم(ع); بحارالانوار, ج67, ص237.
30ـ امام صادق(ع); بحارالانوار, ج67, ص231.
31ـ امام صادق(ع); بحارالانوار, ج67, ص241.