حرف جدایى را نزن


 

حرف جدایى را نزن!

 

 

زن: من بـسیار اندیشیدم. فکر کردم و فکر. این سوال در مخـیله من نقش بست که آیا جدایى راهى آسان بـراى فرار از بـار زندگى و مسوولیت نیست؟
مرد: من بسیار اندیشیدم. فکر کردم و فکر. به این نتیجه رسیدم که زندگى زناشویى پیمانى است که مسوولیتهاى مختلفى را بـه عهده زن و مرد مى گذارد.
زن: من مى پـنداشتم که بـه مرحله اى رسیده ایم که چاره دیگرى جز جدایى برایمان باقى نمانده است.
مرد: من مى پنداشتم با هر اختلافى که بین ما پیش مىآید, یک راه بیش در مقابلمان وجود ندارد. طلاق!
زن: اما, من دانستم بـروز اختلاف در زندگى زناشویى چندان غریب نیسـت, مهم این اسـت که نگذاریم اخـتـلافاتـمان ریشـه دار شـوند.
مرد: اما, من دانستم در بروز اختلاف, بهترین راه بحث منطقى با هم و مشورت گرفتن از ریش سفیدان و افراد باتجربه است.
زن: اما, من دانستم در هنگام پـیدا شدن اختلاف, بـهتر است بـا زبـان خوش بـا همدیگر حـرف بـزنیم و بـه دنبـال راهى بـراى حـل اختلافاتمان باشیم.
مرد: اما, من دانستم, اگر اندکى انعطاف پـذیرى داشتـه بـاشیم, دیگر حرفى از جدایى و طلاق به میان نخواهیم آورد!