نقد فیلم براى رحمان،پسر مریم

نویسنده


نقد فیلم
براى رحمان, پسر مریم

مریم بصیرى

 

 

حمید جبلى به مناسبت سال 2000 میلادى, فیلم ((پسر مریم)) را به روى پرده اکران برد. این فیلم علاوه بر اکران داخلى در ایران, توانست در جشنواره هاى شیکاگو, بوستن, هیوستن, پاسیفیک, توکیو و قاهره شرکت کند و موفق به دریافت جایزه اول از دهمین جشنواره بین المللى کودکان قاهره شود.
در زمان نمایش فیلم در شهر قاهره, برخوردهاى خشونت بارى بین طایفه هاى مسلمان و مسیحى این شهر پیش آمده بود که اکران این فیلم توانست تا حدى اذهان را متوجه خود سازد و نظر مطبوعات مصر را جلب کند.
از آنجایى که اکران ((پسر مریم)) با ورود پاپ ژان پل دوم به مصر, هم مصادف بود, نشریات عربى, پیام انسانى و گیرایى فیلم و برخورد واقعى اسلام بار دیگر ادیان الهى را به عنوان ویژگیهاى قابل توجه ((پسر مریم)) ذکر کردند و بحث گفتگوى تمدنها و فرهنگها را پیش کشیدند. در ایران نیز گفته شد که این فیلم نخستین اثر هنرى در دایره گفتگوى تمدنها است.
جبلى که پیش از این در مجموعه هاى طنز برنامه کودک ظاهر شده و پرفروش ترین فیلم زمان خود یعنى ((کلاه قرمزى)) را روى پرده اکران برده بود, ناگهان تصمیم به ساخت فیلمى در حیطه سینماى دینى مى گیرد.
داستان فیلم از این قرار است که در یکى از روستاهاى غرب کشور مسلمانان و مسیحیان در جوار هم زندگى مى کنند و کشیش قصد دارد آن سال مراسم تولد حضرت مریم را در کلیساى خودش برگزار کند تا تمامى مسیحیانى که در آن روستا زندگى مى کردند براى مراسم به آنجا بازگردند. ((رحمان)) نوجوانى مسلمان است که کارش کمک به پدر نجارش و فروختن شیر نسیه است. معصومیت او با آویزان کردن چوب خطهاى فروش شیر به گردنش بیشتر مى شود, خاصه آنکه هر روز براى دخترکى بیمار که پشت پنجره نشسته است شیر مى برد و سهمش فقط لبخندى از آن سوى پنجره است.
اسقف بزرگ پرده اى از نقاشى حضرت مریم(س) را براى کشیش روستا مى فرستد و چهره پاک و خواستنى حضرت مریم, احساسات نهفته رحمان را زنده مى کند. او که مادرش مریم را از دست داده است, به واسطه اشتراک اسامى و مشاهده سیماى مهربان حضرت مریم مى اندیشد که دوباره مادرش را یافته است. حتى کشیش که مادر او را دیده مى گوید مادر رحمان شبیه پرده حضرت مریم بوده و اصلا همه مادرها شبیه حضرت مریم هستند.
کشیش که مشغول آماده کردن کلیساست پایش از روى نردبان لیز مى خورد و به زمین مى افتد. رحمان از کشیش پیر مراقبت کرده و به دنبال یافتن برادر او راهى شهر مى شود و عاقبت پس از گشتن در کلیساهاى مختلف برادر کشیش را که خود نیز کشیش است مى یابد و به روستا مىآورد, برادر, با دیدن وخامت حال برادرش او را به شهر مى برد و چند روز بعد تنها با یک عکس بازمى گردد. کشیش فوت کرده و یک یادگارى براى دوست باایمانش رحمان فرستاده است و هدیه او چیزى نیست جز تصویر کارت پستالى حضرت مریم که پشتش نوشته شده است ((براى رحمان پسر مریم)).
این فیلم به واسطه مطرح کردن موضوع پیوند مذاهب, حرف نویى در سینماى دینى ایران محسوب مى شود, اما در محدوده سینماى کودک و نوجوان شاید نتواند گوى سبقت را از دیگر فیلمهاى کودکان برباید.
آبدیده شدن کودکى خام در جریان سفر, سوژه اکثر فیلمهاى مربوط به کودکان است ولى تنها چیزى که باعث مى شود ((پسر مریم)) بر دل بنشیند, صمیمى و قابل باور بودن آن است. فیلمى در نهایت سادگى که به اشتراکات مذهبى یک منطقه, یک کشور و شاید یک دنیا مى پردازد. روستاى رحمان تمثیلى از جهان بدون مرز آینده است که هر کس مى تواند در هر ملیت و قومیتى که باشد, با اعتقادات خاص خودش زندگى کند و هیچ عامل بازدارنده اى در مقابل او قد علم نکند.
البته نبودن همین عامل و عدم حضور شخصیت منفى یکى از ضعفهاى فیلم مى باشد, چرا که آدمهاى ((پسر مریم)) همگى با خلوص کامل به مراسم مذهبى خویش مشغولند و هیچ تضاد اخلاقى و مذهبى بین کاراکترها وجود ندارد. جبلى در فیلم شاعرانه اش جهان را بسیار زیبا به تصویر مى کشد و گویا از نظر او دیگر هیچ تضاد ایدئولوژیکى بین مذاهب موجود نیست و همه در کمال آرامش در جوار همدیگر زندگى مى کنند و به اعتقادات دینى هم احترام مى گذارند, همان گونه که از دید رحمان کلیسا و مسجد یکى است. او همان طور که به کلاس قرآن مسجد مى رود و آنجا را براى ماه محرم آب و جارو مى کند و سراسر مسجد را سیاه پوش مى نماید, با همان اعتقاد خالص به یک کلیسا رسیدگى مى کند و در زمان عدم حضور کشیش در آن جا, به همه کارها رسیدگى مى کند; حتى قنات نیمه کاره کشیش را به آبى مى رساند و همه چیز را براى برگزارى مراسم آماده مى کند.
کارگردان مى کوشد به مدد کدها و نشانه هاى تصویرى, حرفش را با زبان استعاره پیش ببرد; مثل تصاویر نمادین عکس گرفتن کشیش و رحمان با هم, دعا خواندن کشیش بر سر قبر مادر رحمان, ((لا اله الا الله)) گفتن رحمان در میان تشییع کنندگان کشیش و ... و مهمتر از همه صحنه اى که اذان و صلیب, نماد اسلام و مسیحیت مى شود. وقتى رحمان در کنار گنبد مسجد اذان مى گوید, در ((بک راند)) تصویر, کشیش در حال نصب کردن صلیب بر بالاى بام کلیساست که ناگهان به روى زمین پرت مى شود, صلیب مى شکند و اذان رحمان براى لحظه اى قطع مى شود.
از سویى دیگر تلفیق آواى کلیسا و نواى مقدس اذان بارها در کنار هم شنیده مى شود و جبلى سعى دارد علاوه بر نمادهاى تصویرى در ساختار صوتى و موسیقى فیلم نیز هماهنگى ایجاد کند.
در عوض تإکید بر روى مسجد بسیار کمتر از کلیساست و آنقدر که روى کشیش پیر مانور داده مى شود, روحانى جوان مسجد به چشم نمىآید و تنها حضور جدى او, صحنه عیادتش از کشیش است. در مسجد فقط قرآن خوانده مى شود ولى در کلیساهاى شهر, کم و بیش به تمام مراسم مذهبى اشاره مى شود و در پس زمینه حوادث, صحنه هایى از همسرایى خوانندگان کلیسا, غسل تعمید و یا عروسى و ... نشان داده مى شود.
رحمان و حتى دوست نابینایش علاقه خاصى به کلیسا و خصوصا شمایل و مجسمه حضرت مریم پیدا مى کنند, دوست رحمان پس از لمس صورت مجسمه مى گوید که مریم خانم زن مهربانى بوده و رحمان, نقاشى چهره مادرش و حضرت مریم را شبیه به هم ترسیم مى کند.
رحمان در خانه یک مسیحى نماز مى خواند و دوربین اماکن مقدسه اش را از جانماز برداشته و به پسرک صاحبخانه هدیه مى دهد و او با دیدن کعبه و نوشته خانه خدا مى گوید: ((خانه خدا فقط کلیساست.)) و رحمان جواب مى دهد: ((خدا همه جاست.))
دوستى ساده و صمیمى رحمان با بچه هاى مسلمان و مسیحى همه باعث ایجاد کمال جویى در فطرت او مى شود و همه و همه دست به دست هم مى دهند تا فیلم با یک ظرافت و لطافت شاعرانه اى به پیش رود. هم زیستى مسالمتآمیز و انسان دوستانه مسیحیان و مسلمانان تا آنجا پیش مى رود که حتى مسیحیان مراسم ازدواج خود را قبل از محرم برگزار مى کنند و به کوچکترین مسایل هموطنان خود توجه دارند.
البته این آرزوى هر انسانى است که روزى بتواند به دور از جار و جنجال, اعتقادات مذهبى خویش را علنى کند و زندگى دوستانه اى با پیروان سایر ادیان داشته باشد و ما امیدواریم هرچه زودتر دوستداران همه ادیان زیر پرچم امام زمان(ع) گرد هم آیند و به نداى او لبیک گویند.