سرود فردا

نویسنده


سرود فردا

نرگس گنجى

 

 

ابراهیم حقى ـ بستانآباد ـ تهران
برادر گرامى!
اشاره اى که شما به جواز تکرار کرده اید بحثى است جدا از اشکالات قافیه. امرى مشهور است که در شعر سنتى شاعر مى تواند کلمه اى از کلمات قافیه را بیش از یک بار به کار ببرد. این کاربرد عادتا یک بار در اول شعر و یک بار در انتهاى آن است ولى به اشکال دیگر هم دیده شده است و به ندرت بیش از یک بار تکرار مى شود, آن هم عللى دارد مانند اختلاف نسخ در دیوانهاى کهن یا طبعآزمایى شاعر ـ بویژه در شعراى سبک هندى ـ اصفهانى.
نوع اشکالى که در شعرتان به نظر رسید, نحوه استفاده از پسوند جمع و پسوند قید حالت است که هر دو ((ان)) هستند; مانند ((شهیدان)) و ((لبیک گویان)). در این موارد, کلمات به اعتبار دو حرف آخر هم قافیه دانسته نمى شوند. این مسإله را در مجله شماره 100 (تیرماه), صفحه 78 با ذکر مثال براى یکى از دوستان شاعر توضیح داده ایم. این اشکال معمولا در شعر شاعران نوپا و ناآشنا به عرف شعر فارسى دیده مى شود. ولى با توجه به سابقه طولانى شما در خواندن, شنیدن و گفتن شعر انتظار آن است که این نکات را مد نظر قرار دهید.
براى پرهیز از این اشتباه, معیار آن است که اگر ((ن)) را از آخر کلمه برداریم, یکى از این دو حالت حاصل شود:
1ـ کلمات باقى مانده هنوز هم قافیه باشند; مانند شعر حافظ که شما مثال زده اید (مپوشان, مى فروشان, خروشان) کلمه اول فعل امر, کلمه دوم اسم مرکب و کلمه سوم صفت و یا حال است که هر سه با برداشتن ((ان)) همچنان هم قافیه هستند. (مپوش, مى فروش, خروش) شایگانى قافیه در این شعر حافظ به دو سبب پذیرفته است:
الف) کلمات مشابه گاه به صورت اسم مرکب است و گاه به صورت فعل و عین هم نیستند: (خرقه پوشان, مپوشان, دلق پوشان)
ب) بداعت مطالب و تنگى قافیه, شایگانى آن را قابل قبول مى سازد. روشن است که در شعر شما به خاطر آنکه قافیه سهل الوصول و روان است شایگانى پذیرفته نیست.
اما در باره رنجش خاطر شما, و اینکه معتقدید به جاى نقد شعر به نقد شاعر پرداخته ایم; متإسفانه رد قأل به جاى قول را ـ اگر اصولا چنین کارى کرده باشیم ـ پیش از ما خود شروع کرده بودید. زیرا تذکر ما را در باره شعرتان که قبلا چاپ شده, نوشداروى پس از مرگ سهراب دانسته اید, و وقتى به شما یادآور شدیم که نباید در چاپ تعجیل مى کردید, آن را نقد شاعر تلقى کرده اید. ما به همه دوستان شاعر تذکر مى دهیم که صرف انتشار شعر, فضلى براى آن محسوب نمى گردد و بهتر است که با پیراستن شعرها و حذف برخى از آن, کم گوى و گزیده گوى باشند. آیا این نقد شاعر است؟ و اینکه بگوییم کسى که شعر مى گوید شاعر است و لزوما نویسنده و مولف نیست نقد شخصیت است و باید موجب رنجش گردد؟
تواضع واقعى, در تحمل شنیدن نظر مخالف است و گرنه آوردن الفاظ مداهنهآمیز و دیگران را استاد مسلم لقب دادن و خود را طفل ابجدخوان نامیدن جز مشتى تعارف خالى از فایده, چه حاصلى دارد.
به هر حال همیشه نظر دیگران به وفق مراد ما نیست و جز با مروت و مدارا نمى توان به آسایش خاطر دست یافت که به قول حافظ:
ترسم از این چمن نبرى آستین گل
کز گلبنش تحمل خارى نمى کنى
حق یارتان.

عزت حلوانى ـ خور و بیابانک
خواهر عزیز! در اینکه استعداد ادبى دارید شک نیست, ولى آنچه ما را به تعجب وا مى دارد استعداد عجیب شما در ساختن عبارات نومیدوار و غمگنانه است! آیا واقعا مى توانید این را که استفاده از نوشته هاى شما فعلا در مجله میسر نشد ((زانو زدن در مقابل شکست)) بنامید؟! کمى به عباراتى که در جاى جاى نامه تان به چشم مى خورد نگاه کنید:
جزیره متروک تنهایى, ویرانه تاریک قلبم, جاده یإس, بى خریدارترین کالاى این بازار, زورق شکسته قلبم, دل تنها و خسته, دل افسرده من, دریاى محزون روحم, زندان آشفته امواج و ... و ...
نامه شما پر از این تعابیر است. اگر واقعا این قدر محزون هستید, بهتر است بدانید که آنچه شما به عنوان مشکل مطرح کرده اید درخور این همه حزن و اندوه و مرثیه سرایى نیست ولى اگر محزون گویى و غمبار سخن گفتن را عین ادبیات مى دانید, باید گفت که اصولا ادبیات, آه و اشک نیست و غم, تنها یکى از حالات عاطفى بشر است که گاه در ادبیات متجلى مى گردد نه همه آنها.
از اینها گذشته, آثارى که فعلا از آنها در مجله استفاده مى شود در قالب شعر یا داستان هستند و براى قطعات ادبى که به ندرت به دست مى رسد نیز مایلیم که ستون جداگانه اى اختصاص دهیم ولى با توجه به کم بودن این آثار و نیاز به برنامه ریزى سنجیده, هنوز تصمیم قطعى در این باره نگرفته ایم. بنابراین بهتر است نوشته هاى خود را همچنان براى ما بفرستید و باب آشنایى خود را با مجله نبندید. اینکه نتوانسته اید پلیس شوید را نیز از فضل الهى بدانید زیرا با روحیه حساسى که شما دارید بهتر است سراغ مشاغل خشن و پر درد سر نروید!
به خدا توکل کنید, بر مطالعات خود بیفزایید و به نوشتن ادامه دهید و ناامیدى را شکست دهید. حتى در باره آن سخن نگویید زیرا سخن مإیوسانه حتى اگر از روى اعتقاد نباشد کم کم در روحیه شما اثر مى گذارد و اعتماد به نفس شما را ضعیف مى کند.پیروز باشید.

حسن یعقوبى ـ سرخه
مجموعه انتخابى شما رسید, سپاسگزاریم. نظر ما پس از رایزنى با همکاران از طریق مسوول ارتباطات مجله به شما اطلاع داده خواهد شد. سعى شما مإجور باشد.