خمیه عفاف قسمت ششم شوراى خانوادگی

نویسنده


خیمه عفاف (6)
شوراى خانوادگى

جواد محدثى

 

 

تإثیر مشورت
خودرإیى, استبداد به رإى, تک روى و خودمحورى, پایه بسیارى از ناهنجارىهاست. در مسایل خانوادگى نیز تصمیم گیریهاى یکطرفه و بدون مشورت با سایر افراد خانه, اغلب مسإله ساز است.
هم احترام گذاشتن به همسر و فرزندان ایجاب مى کند که در باره موضوعاتى که به امور خانواده مربوط مى شود, با آنان ((مشورت)) شود, هم ثمره آن, بهره گیرى از افکار آنان است.
چه خوب است که خانه ها, ((مجلس شوراى خانوادگى)) باشند و اعضاى خانواده, همه حق نظر دادن داشته باشند و مسایل و مشکلات خانواده را با سرانگشت مشورت و تبادل نظر حل کنند.
لازمه یک زندگى جمعى, ((تفاهم)), ((حسن ظن)) و ((اعتماد)) است. بکارگیرى اصل مشورت در خانه, این عناصر مورد نیاز در پدید آمدن محیط و جمعى صمیمى و متعادل را فراهم مى سازد.
مثلا اگر مرد, بخواهد بدون همفکرى با همسرش یک مهمانى بدهد, یا زن بخواهد بدون هماهنگى و مشورت به دیدن اقوام خود برود, یا فرزند بخواهد بدون طرح مسإله با والدین, به یک اردو و مسافرت برود, یا بدون نظرخواهى از هم, تصمیم بگیرند خانه را بفروشند یا خانه اى بخرند یا تغییر شغل دهند, یا تغییراتى در ساختمان و بناى خانه پدید آورند, این گونه تک رویها اغلب مسإله ساز و بحرانآفرین و حداقل زمینه ساز گله و شکایت مى شود.
همه چیز را همگان دانند. این ضرب المثل, از یک حکمت ریشه دار خبر مى دهد. گاهى علاقه به یک چیز و کار, انسان را از دیدن ضعفها و درک معایب آن کر و کور مى سازد. مشورت و رایزنى با دیگران, براى درستى یک تصمیم و عمل, بستر مناسب ترى فراهم مىآورد. اشخاصى هم که در خانه مورد مشورت قرار مى گیرند و به نظر و رإى آنها توجه مى شود, احساس شخصیت مى کنند و در کارهاى خانه, بیشتر احساس مسوولیت و نقش و جایگاه مى کنند.

مشاور پیر یا جوان؟
البته در مشورت, سن و سال چندان ملاک نیست. آنچه رایزنى ها را اعتبار مى بخشد و مشورت را ارزشمند و قابل اعتماد مى سازد, ((عقل)), ((تجربه)) و ((ایمان)) و ((صداقت)) است. مشاوره با خردمندان مجرب و مومنان صادق, مانع آسیب در تصمیم و عمل مى شود. و چون على القاعده, پیران کارآزموده و سالمندان جهان دیده, باتجربه ترند و تجربه بالاتر از علم است, توصیه شده که با سالمندان مجرب مشورت کنند. در خانه, دیدگاه بزرگ خانواده و خاندان مى تواند طرف مشورت خوبى به شمار آید. حضرت امیر(ع) مى فرماید: ((افضل من شاورت ذوى التجارب));(1)
برترین کسى که با آنان مشورت مى کنى, صاحبان تجربه هایند.
در سخنى از حضرت رسول(ص), مسإله ((عقل)) ملاک قرار گرفته است. مى فرماید: ((استرشدوا العاقل و لا تعصوه فتندموا));(2)
با خردمند مشورت کنید و راه رشد را جویا شوید و نافرمانى او نکنید که پشیمان مى شوید.
هرچند تصمیم نهایى در خانواده, با ((بزرگ خانه)) است, ولى چرا باید خود را از اندیشه و فکر بقیه افراد, محروم ساخت؟ اگر در خانه, بزرگترى باشد که دانش و تجربه افزون ترى دارد, چه بهتر که از نظرات پخته او هم استفاده شود. و اگر جوانان تیزهوش و بااستعداد و آگاه هم باشند, مشورت با آنان به خاطر تیزهوشى و فراست و جولان ذهنى و سرعت انتقالى که دارند, مى تواند بسیار کارساز باشد.
حضرت امیر(ع) در سخنى حکیمانه فرموده است:
((هرگاه در کارى نیازمند مشورت بودى, آن را ابتدا با جوانان در میان بگذار, چرا که ذهن و فکر آنان تیزتر است و سرعت انتقالشان بیشتر. سپس آن را با رإى سالمندان باتجربه هم در میان بگذار و بر آنان عرضه کن, تا نیک و بد و قوت و ضعف آن را پى جویى کنند و بهترین را ((انتخاب)) کنند, چون تجربه آنان بیشتر است. ))(3)
در این کلام علوى, هم ((ذهن باز و فکر تیز)) معیار به شمار آمده است, هم ((تجربه)) که اغلب در پیران جهان دیده است. هر کس به خاطر برخوردارى از مواهبى مى تواند طرف مشورت قرار گیرد و ما را در تصمیم گیرى درست تر, یارى کند. در روایت است که جمعى از اصحاب نزد امام رضا(ع) بودند. از پدر بزرگوارش امام موسى بن جعفر(ع) یاد شد. حضرت فرمود: عقل و خرد او قابل مقایسه با عقل دیگران نبود, ولى در عین حال گاهى با غلامان سیاه خود مشورت مى کرد. وقتى مى گفتند: آیا با چنین کسى مشورت مى کنى؟ مى فرمود: خداى متعال چه بسا فتح و گشایش را بر زبان این شخص قرار داده است!(4)
حرمت بزرگان
پدر و مادر, به معناى واقعى کلمه ((چراغ خانه))اند. بخصوص اگر به سن بالایى رسیده باشند, محور وحدت و رمز همیشگى و کانون الفت در افراد خانواده اند. هم احترامشان لازم تر است, هم حقوق اخلاقى و معاشرتى شان بیشتر است.
در فرهنگ دینى و آداب تربیتى ما, بزرگداشت و حرمت نهادن به ((بزرگ)), یک وظیفه است. توصیه حضرت امیر(ع) این است که دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن و سالش باید احترام کرد (یکرم العالم لعلمه و الکبیر لسنه).(5)
کانون خانواده, به شدت محتاج این تکریمها و حرمت نهادنها به بزرگان است, تا از اراده و تدبیر و کارآیى بزرگان در حل مشکلات و ایجاد صفا و صمیمیت و رفع منازعات بهترین بهره گرفته شود. وقتى بزرگ خانواده مى تواند به عنوان ((مشاور عالى)) نظر بدهد و نظرش حرف آخر و فیصله دهنده برخى کشمکشها باشد که آن ((جایگاه)) والا و ممتاز و مورد اعتماد و حرمت را داشته باشد.
امام صادق(ع) فرمود: هر کس که به بزرگ ما احترام نگذارد و به کوچک ما ترحم نکند, از ما نیست.(6)
اگر ما ((امروز)), زیر بال پدر و مادر سالخورده خود را نگیریم و اگر به بزرگترها و صاحبان تجربه در خانواده احترام نگذاریم, از کجا که ((فردا)), فرزندان ما هنگام نیازمان به کمک ما بشتابند, یا هنگام نیازشان از اندیشه و تجربه و رهنمود ما بهره گیرند؟ وقتى ما به آنان با رفتار خودمان شیوه محبت و احترام به بزرگترها را نیاموزیم, در کدام مکتب و از رفتار چه کس بیاموزند که با بزرگان و سالخوردگان و اهل خرد و تجربه, برخوردى انسانى, احترامآمیز, حق شناسانه و تجربهآموزانه داشته باشند؟
رسول خدا(ص) فرمود: ((البرکه مع اکابرکم.))(7)
برکت و خیر ماندگار, با بزرگان شماست. آیا بهره مندى از اندیشه و تجربه و نظر مشورتى بزرگان, ((برکت)) نیست؟ یک پیرمرد در میان یک خاندان, همچون پیامبرى است که در میان امت خود باشد. این کلام حضرت رسول(ص) است. یعنى همان برکت و هدایت و روشنگرى و حمایت
و محوریت براى وحدت و عامل انسجام و همبستگى که یک پیامبر در میان مردم دارد, براى پیرمرد باایمان و تجربه هم همین جایگاه و نقش وجود دارد.
چه بسیار اختلافهاى خانوادگى که پس از فوت ((بزرگ خاندان)) به وجود مىآید و افراد از هم جدا مى شوند و رابطه ها و رفت و آمدها کمتر مى شود. این از نشانه هاى همان ((برکت وجودى)) آنان است که اثر آن را در فقدانشان بهتر مى توان دریافت. پس تا وقتى هستند, چرا قدرشان ندانیم و بر صدرشان ننشانیم و از آنچه که آنان در ((خشت خام)) مى بینند و جوانان در آینه کم کمتر مى بینند, فیض و بهره نبریم؟
حرمت نهادن هم در ظاهر و گفتار و برخورد است, هم در ارج نهادن به افکار و رهنمودها و هدایتهاى آنان که برخاسته از ایمان و نشإت گرفته از تجاربشان است.
پدر و مادر وقتى مى توانند ((محور وحدت)) در یک خانواده باشند که افراد خانواده و اعضاى فامیل, ((شإن)) آنان را بشناسند و مطابق آن شإن و جایگاه, احترام و اطاعت و تواضع کنند. این گونه زندگى ها گرمتر و رابطه ها صمیمى تر و مستحکم تر است. خطاها و مشکلاتى هم که اغلب نتیجه خامى و بى تجربگى است, کمتر پیش خواهد آمد.

صداقت در نظریه مشورتى
گاهى کسانى در موردى خاص, تجربه یا دانش کافى ندارند. وقتى طرف مشورت قرار مى گیرند, باید صادقانه به ناتوانى یا کم اطلاعى خویش اعتراف کنند, تا از این رهگذر, دیگران به خطا دچار نشوند.
مشاور (چه در خانه چه بیرون) باید صداقت و امانت داشته باشد و در محدوده دانایى و آگاهى خود نظر بدهد.
در ((رساله الحقوق)) امام سجاد(ع) چنین آمده است:
((حق مشورت کننده با تو, این است که اگر در مورد مشورت, رإى و فکرى دارى, در خیرخواهى نهایت تلاش را بکنى و آنچه را مى دانى به او برسانى, به نحوى که اگر تو به جاى او بودى همان کارى را مى کردى که به او مى گویى. این را هم همراه با نرمش و ملاطفت انجام بده. و اگر در آن مورد, رإیى نداشتى ولى کسى را مى شناسى که مورد اطمینان توست و به رإى او راضى هستى و مطمئن و او را به عنوان مشاور خودت مى پسندى, پس او را نزد او راهنمایى کن, تا نه خیرى را از او مضایقه کرده باشى و نه خیرخواهى را از او باز داشته باشى.))(8)
در این کلام, چند محور مهم دیده مى شود:
اول: اینکه انسان خود را براى اظهارنظر در باره هر چیزى, صالح و شایسته نداند و در حیطه علم و کارشناسى خود, نظر مشورتى بدهد.
دوم: اینکه انسان به درستى و صدق و استحکام نظر مشورتى خود اطمینان داشته باشد, در حدى که خودش هم بتواند به آن عمل کند.
سوم: اینکه صلاح طرف را مراعات کند, نه موقعیت شخصى خویش را.
چهارم: اینکه اگر خود, نظر و تجربه خاصى ندارد, او را به مراکز و اشخاص صالح و خبره راهنمایى کند و نقش وساطت در خیررسانى ایفا کند.
امام صادق(ع) مى فرماید: ((من استشار اخاه فلم ینصحه محض الرإى سلبه الله عز و جل رإیه));(9)
هر کس با برادر دینى اش مشورت کند و او رإى خالص و بى شأبه اى به او ارأه ندهد (خیانت در نظریه مشورتى) خداوند عقل و تدبیرش را مى گیرد.
این سخن, در مشورتهاى خانوادگى نیز صادق است.
وقتى افراد خانواده به مشاوره در امرى مى نشینند, باید ((صلاح جمع)) و ((مصلحت عمومى)) را مورد نظر قرار دهند, نه آنکه هر کس از زاویه نفع شخصى به مسإله بنگرد و نظرى هم که مى دهد, با در نظر گرفتن منافع خودش باشد!
امید است که با تشکیل گه گاه ((شوراى خانوادگى)), از معضلات خانه کاسته شود و این ((خیمه عفاف)), با استحکام بیشترى بر پاى بماند و پناهگاهى مطمئن براى افراد خانواده باشد.ادامه دارد.

1ـ غرر الحکم (به نقل از میزان الحکمه, 215/5).
2ـ میزان الحکمه, ج5, ص215.
3ـ شرح ابن ابى الحدید, ج20, حدیث شماره 866.
4ـ مکارم الاخلاق, ص319.
5ـ غرر الحکم (چاپ دانشگاه), حدیث 11007.
6ـ بحارالانوار, ج72, ص138.
7ـ همان, ص137.
8ـ مکارم الاخلاق, رساله الحقوق امام سجاد(ع), ص423.
9ـ بحارالانوار, ج73, ص102.