سرمقاله
خطابه زینب(س), حماسه جاودانه شام
(در بزرگداشت 15 رجب, سالروز رحلت بانوى بزرگ اسلام,حضرت زینب(س

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس خداوندى را که پروردگار جهانیان است, و درود خدا بر پیامبر و خاندانش همگى. خداوند راست گفت آنجا که مى گوید: ((سرانجام کسانى که بدى کردند چنین شد که آیات خدا را دروغ شمردند و آن را به مسخره مى گرفتند[.((روم, آیه ].10 آیا گمان کرده اى, اى یزید, که چون زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما همانند اسیران دربند,[ به این سو و آن سو] کشیده مى شویم, ما در پیشگاه خداوند فروافتاده و پستیم و تو در پیش او بزرگى و کرامت دارى؟ و این به خاطر بزرگى شخصیت تو در پیش اوست؟ که اینچنین باد به بینى ات انداخته, سرخوش و مسرور, نگاه متکبرانه دوخته اى; وقتى دیدى دنیا برایت هموار است و امور سامان یافته, و ملک و حکومت ما دربست در اختیار تو شده است! پس صبر کن, صبر کن, از سر نادانى سبک مغزى نکن! آیا فراموش کردى گفته خداوند تعالى: ((آنان که کافر شدند به هیچ روى گمان نبرند مهلتى که به آنان مى دهیم براى آنان خیر است, ما به آنان از این روى فرصت مى دهیم که بر گناه افزایند و براى آنان عذابى پست است[((.آل عمران, ].178
آیا عادلانه است اى پسر آزادشده ها! که زنان و کنیزانت را در پرده نگه دارى و دختران رسول خدا(ص) را به اسارت حرکت دهى در حالى که حجابشان هتک شده و چهره هاشان آشکار گشته, دشمنان, آنان را از شهرى به شهرى مى کشانند, و بادیه نشینان و بارونشینان به آنان چشم مى دوزند, و نزدیک و دور, و پست و شریف, به چهره اشان خیره مى شوند, همراهشان نیز کسى از حمایتگرانشان و سرپرستى از مردانشان نیست. چگونه امید مى رود کسى که جگر پاکان را به دهان گرفته و افکنده و گوشتش به خون شهیدان روییده, رعایت حال کند؟ و چگونه مى توان انتظار داشت کسى که به چشم اعتراض و بغض و کینه و بدخواهى به ما نگریسته, در بغض و دشمنى با ما اهل بیت کوتاه آید! بعد گستاخانه و بى پروا[ در اشاره به سران بنى امیه که در بدر به هلاکت افتادند] شعر مى خوانى:
((شادمان مى گشتند و فریاد خوشحالى سر داده مى گفتند: اى یزید دستت فلج مباد!))
در حالى که خم شده با چوب دستى ات بر دندانهاى ابى عبدالله, آقاى جوانان بهشتى, مى زنى! و چگونه چنین نگویى در حالى که با ریختن خون ذریه محمد(ص) و ستارگان زمینى خاندان عبدالمطلب, زخم[ ما] تازه کرد کارد به استخوان رساندى. سران خاندانت را صدا مى زنى با این گمان که با آنان سخن مى گویى, در حالى که بى گمان باشتاب به جایگاه آنان در خواهى آمد و آن زمان دوست خواهى داشت که دستت فلج بود و لال بودى, و آنچه گفته اى نگفته بودى و آنچه کردى نکرده بودى!
خدایا! حق ما را بگیر, و از ستم کننده به ما انتقام کش, و کسانى که خونهاى ما را ریختند و حامیان ما را کشتند دچار خشمت کن.
به خدا سوگند[ اى یزید] جز پوست خودت را نبریدى و جز گوشت خودت را نکندى, و قطعا بر رسول خدا وارد خواهى شد با بارى که از خون فرزندانش ریخته اى, و هتک حرمتش که در خاندان و خویشانش روا داشته اى, زمانى که خداوند همه آنان را گرد آورد و پراکنده حالى اشان را مرتفع سازد و حقشان را بستاند, ((و آنان را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید, آنان در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزى دارند[.((آل عمران, ].162 تو را بس است که خداوند داور باشد و محمد, خصم و جبرئیل, پشتیبان[ ما], و بزودى آن کسى که راه بر تو هموار کرد و تو را بر گرده مسلمانان جاى داد خواهد دانست که ستمکاران جزایى بد خواهند داشت و معلوم خواهد شد کدام شما بدترین جایگاه و سست ترین نیرو را دارد.
و اگر مصیبتها سخن گفتن با تو را بر من بار کرده است اما من منزلت تو را کوچک مى دانم و کوبیدنت را باارزش مى شمارم و توبیخت را بزرگ. لیکن چشمها اشکبار است و سینه ها سوزان.
هاى! شگفت است و چه شگفت که نجیب زادگان حزب الله به دست آزادشده هاى حزب شیطان کشته مى شوند! این دستها خونهاى ما را مى ریزد و دهانها از گوشت ما مى مکد, و آن بدنهاى پاک و پاکیزه در معرض نیش زنبوران و خوراک جانوران است!
اگر ما را ((غنیمت)) گرفته اى بزودى ما را ((غرامت)) خواهى یافت, زمانى که جز آنچه پیش انداخته اى نخواهى یافت ((و پروردگارت ستم کننده به بندگان نیست. [((فصلت, ].46 شکایت پیش خداست و تکیه بر او. پس[ اى یزید همه] حیله ات را به کار گیر و تلاشت را بکن و کوششت را آشکار ساز, اما به خدا سوگند یاد و نام را محو نخواهى کرد و وحى ما را از میان نخواهى برد و به پایان ما دست نخواهى یافت و ننگ اینها را از خود نخواهى زدود, و جز این است که رإیت ناتوان و روزگارت چند روز و گروهت پراکنده است, آن روز که منادى ندا در مى دهد: هان! لعنت خدا بر ستمکاران باد.
پس ستایش خداوندى را که نخستین ما را ختم به سعادت و آخرین ما را ختم به شهادت و رحمت کرد و از خداوند مى طلبیم که پاداش آنان را کامل گرداند و مایه زیادتى پاداششان شود و جانشینى را بر ما نیک گرداند, که او مهربان و بامودت است, و خداوند ما را بس است و بهترین وکیل.

 

بحارالانوار, ج45, ص135ـ133.