مراسم عروسى در سروستان


 

زن و خانواده, فرهنگ و آداب محلى (19)
مراسم عروسى در سروستان

 

 

در سروستان گاهى اوقات هنگام تولد نوزاد, اگر دختر باشد نامش را به نام یکى از پسربچه هاى خانواده مى برند. اما آنها, (از وقتى خود را شناختند) تا شب عروسى, حق دیدن همدیگر را ندارند و دختر باید از پسر رو بگیرد و اگر پسر وارد خانه شان شد, در اطاق پنهان شود, یا اگر در جایى با هم روبه رو شدند, دختر باید فورا با چادرى که بر سر دارد صورتش را بپوشاند. مردم معتقدند: ((هر گاه ناف دخترى به نام پسرى بریده شد, هر کس سبب شود آنها به همدیگر نرسند حق را ناحق کرده و عواقب شومى گریبانگیرش خواهد شد و خیر نخواهد دید.)) بعضى اوقات هم والدین و بخصوص مادر براى پسر یا دختر خود (بدون تصمیم و مشورت با آنان) کار نامزدىشان را صورت مى دهند. البته سنین دختران باید از 9 سال و پسران از 15 سال به بالا باشد. سواى اینها, همین که جوانى تصمیم به ازدواج گرفت موضوع را به طریقى به بستگان محرم و نزدیک خود مانند مادر و خواهر و خاله در میان مى گذارد. آنها نیز پس از آن به جستجو مى پردازند تا دختر دلخواه را پیدا کنند. براى این منظور بهترین مکان حمام است. در حمام با بهانه هاى مختلف با دختر حرف مى زنند اما این گفتگوها معمولى بوده و هیچ ارتباطى به نیت و قصد آنها ندارد و چه بسا مى خواهند فهم و کمال او و روحیه و طرز رفتار و گفتارش را دریابند. بعد از آنکه دختر را دیدند و پسند کردند با سرور و خوشحالى از حمام در مىآیند و آنچه را دیده و گفته و شنیده اند براى پسر با گرمى بازگو مى کنند. بعضى اوقات هم پدر و مادر پسر, دخترى را مى بینند و مى پسندند. در هر حال همین که مادر و خواهر پسرى, دخترى را پسند کردند و پسر هم موافقت کرد (که معمولا مى کند) دو سه تن از زنان نزدیک داماد (دلاله زنى) بدون وقت قبلى به خانه دختر مى روند و در مى زنند و به بهانه احوالپرسى وارد مى شوند. در نهایت اگر از سوى خانواده عروس روى خوش نشان داده شد, شبى را براى ((بله برون)) معین مى کنند و این کارها باید پنهانى انجام شود که مبادا دشمنان یکى از دو طرف کار را به هم بزنند و نگذارند عمل خیر صورت بگیرد. در شب یا روزى که تعیین شده چند نفر از مردهاى خانواده داماد به اتفاق یکى از سران محل به خانه پدر دختر مى روند. در آنجا بزرگتر محل قبل از همه شروع مى کند به حرف زدن و از خاطرات خوش, عروسیهاى خوب هفت روز و هفت شب سابق, نامزدیهاى غیر مترقبه, سرنوشت و طالع و بخت و اقبال و ... سخن مى گوید و دیگران هم با شوخى حرفهایى مى زنند. صاحبخانه نیز با چایى از مهمانان پذیرایى مى کند و اگر تابستان باشد هندوانه و در زمستان و پاییز انار به این پذیرایى اضافه مى شود. بالاخره بزرگتر محل موضوع را به خواستگارى مى کشاند و مى گوید: ((حالا ما آمده ایم خانه شما تا فلانى را به غلامى خودتان قبول کنید.)) بعد صفات داماد را یکى یکى برمى شمارد: ((خودتون که مى دونید اهل چیزى نیس, معقول و محجوبه, سر براه و مظلومه, باسواده و ...)) پدر عروس که قبلا از موضوع خبر داشته و با زنش تبادل نظر کرده, چنانچه موافق باشد مى گوید: ((مبارکه)) یا ((اختیار دختر با شما, شما مى تونى دستش را بگیرى بیندازیش توى چاه)) یا ((ما کى باشیم پیش شما حرفى بزنیم. صاحب اختیار دختر خودتون و صاحب اختیار پسر هم خودتون.)) اما اگر موافق نباشد, مدتى سکوت مى کند و بالاخره مى گوید: ((ما که در برابر شما نمى توانیم حرفى بزنیم اما خودتون مى دونید دختر ما کوچیکه تا بعد ببینیم خدا چى مى خواد و نصیب و قسمت چیه)) یا مى گوید: ((مى دونید که نامزد داره))
بعد از قبول خواستگارى مجلس تمام مى شود. داماد در این مجلس حتى یک کلمه حرف نمى زند. ساکت, صامت و مودب مى نشیند و معمولا سرش را زیر انداخته و به گفتگوها گوش مى دهد. از آن به بعد بزرگترها رفت و آمد و گفتگو کرده و بالاخره روزى را براى نامزدى تعیین مى کنند. در روز نامزدى سورىهاى داماد (میهمانان مراسم عروسى را سورى مى گویند) در خانه اش جمع مى شوند و یک جفت کفش, حلقه طلا, یک عدد ساعت, پنج کله قند, سه من نقل و یکى دو من شیرینى, یک سرانداز, یک قبا, یک چارقد, یک روسرى و یک جفت جوراب در سینى مى گذارند و روى سر چند نفر گذاشته, تورهاى نازک را روى آن مى کشند. ضمنا توى هر لنگه کفش داخل سینى یک شاخه نبات مى گذارند. سینى به سران از جلو و سورىها از دنبال آنان به خانه عروس مى روند. وقتى بستگان داماد وارد خانه عروس شدند ((کل)) مى زنند و زنانى هم که توى خانه عروس آماده شده اند با ((کل)) بلندترى آنها را پاسخ مى دهند و بالاخره در اتاقى که قبلا آماده شده مى نشینند و خانواده عروس با گرمى از میهمانان خود پذیرایى مى کنند. توى این مجالس به خانواده داماد خیلى عزت و احترام مى گذارند. پیرزنان منسوب به داماد را بالاى مجلس مى نشانند و با بچه ها و کوچولوها به گرمى رفتار مى کنند. در پذیرایى خانم باجى ها را مقدم بر همه شمرده و پذیرایى ابتدا از آنها شروع مى شود چرا که بعید نیست با کوچکترین بى ادبى و کم توجهى گزک یا بهانه اى دست داده و بعد از گلایه ها و گفتگوها, کار به هم بخورد. خاصه اینکه چنانچه فلان پیرزن نزدیک به داماد گله مند شود, حتى اگر آن روز را هم طاقت بیاورد دیگر به هیچ وجه در مراسم عروسى شرکت نخواهد کرد.
پذیرایى با چاى و شربت و شکرپنیر و احیانا انار است ضمن اینکه در این مراسم واسونک (نوعى ترانه) خوانده مى شود و ممکن است دایره زنگى هم بزنند. عروس را نیز در میان جمع که همه چهارزانو دور تا دور اتاق نشسته اند بر یک رختخواب مى نشانند و دو تن از زنهاى مسن و محرم, هر یک شاخه نباتى را به نام شیرینى براى خود برمى دارند. تا چندى پیش مرسوم بوده که از طرف خانواده عروس حلقه و یا انگشترى را به دست عروس بکنند. عروس دست آنان را مى بوسد (دو نفرى که کفش به پا و حلقه به دستش کرده اند) و زنهاى سورى کل مى زنند بعد نقل و بیسکویت و شیرینى میان حضار تقسیم مى شود. این مراسم را مراسم کوش و انگشتر (کفش و انگشتر) یا شیرینى خوران مى گویند. فرداى آن روز خانواده عروس یکى را به منزل داماد مى فرستد و او را با یارانش به شام دعوت مى کنند. در آن شب, بعد از صرف شام به اقوام نزدیک داماد پیش رویى مى دهند به این معنى که جلوى هر یک از آنها یک سینى محتوى پسته, تخمه, بادام و به اضافه یک دستمال مى گذارند که آنها همه را برداشته و با خود مى برند. به داماد علاوه بر آن یک پیراهن, یک زیرپیراهن, یک جفت جوراب و یک زیرشلوارى نیز هدیه مى دهند.
در فاصله کوش و انگشتر تا عقدکنان و حتى عروسى در روزهاى اعیاد مذهبى و عید نوروز و نیز به مناسبتهاى فصل, هدایا و سوغاتهایى از خانه داماد به خانه عروس فرستاده مى شود. از این قرار: در فصل بهار مقدارى گل سرخ و باقلا و کاهو که خانواده عروس آنها را میان بستگان خود تقسیم مى کنند و ضمنا چند کله قند و یک پیراهن به عنوان پاظرفى به خانه داماد مى فرستند. در روز عید قربان از طرف خانه داماد یک گوسفند رنگ شده در حالى که پارچه سبزى به گردنش بسته اند به خانه عروس مى فرستند. در روز اول عید نوروز نیز یک دست لباس با شیرینى به خانه عروس فرستاده مى شود و از طرف خانواده عروس هم یک دست لباس زیر براى داماد و یک قواره لباس زنانه براى خواهر داماد و یک قواره براى مادرش فرستاده مى شود. در سایر اعیاد به مناسبت فصل میوه فرستاده مى شود و ضمنا هر گاه داماد به خانه عروس براى دیدن مى رود چیزى مانند شیرینى یا میوه با خود مى برد. ناگفته نماند که عروس و داماد نمى توانند یکدیگر را ببینند و حتى وقتى که داماد براى دیدن به خانه پدرزنش وارد مى شود عروس باید خودش را در اتاقى پنهان کند و بیرون نیاید تا او برود. چند روز پیش از عقد, بستگان و بزرگتران عروس و داماد مى نشینند و در باره مهریه, تعداد مهمانان و وسایل و نحوه برگزارى عقد گفتگوهایى مى کنند تا بالاخره مهریه تعیین و سایر مسایل هم حل مى شود.
هنگام خواندن خطبه عقد یک سوزنى پهن مى کنند و روى آن نمک مى پاشند و یک بقچه سفید روى آن مى اندازند و یک قرآن و یک جانماز در جلو آن مى گذارند, دو کله قند در دو طرف قرآن قرار مى دهند. یک لاله روشن مى کنند. دو ظرف شیرینى و یک کاسه ماست و تربت (خاک کربلا) و حنا نیز در کنار جانماز مى گذارند. عروس را روى سوزنى و رو به قبله مى نشانند و قرآن را مى گذارند توى دامنش و سوره یوسف را باز مى کنند تا اگر باسواد است آن را زیر لب زمزمه کند و اگر هم بى سواد است چشمهایش بر کلمات آن و اندیشه اش متوجه یوسف و زلیخا باشد و نیز بدان امید که عروس و داماد تا آخر عمر یکدیگر را دوست بدارند. دستمال سبز همراه با نخ ابریشمى سبزى را دور گردن عروس و داماد مى اندازند که نشان و یمنى از سبزى و خرمى آنان در زندگى باشد. زندگى نیک فرجامى که بهارش عقد آنهاست. یکى از بستگان نزدیک هم کله قندى را در دست گرفته و بالاى سر عروس مى ساید و یکى دیگر هم مقدارى عمبریو که همان مشک است در هاونى ریخته و بالاى سر عروس مشغول کوبیدن مى شود.
در این مجلس نیز, عروس و داماد با هم حرفى نمى زنند. همین که این مراسم در میان کل و شادى تمام شد عروس را از جا بلند مى کنند و پسربچه اى را سر جایش مى نشانند به امید آنکه در زندگى صاحب پسر شود. پذیرایى مجلس عقد با گردو, قصبک (خرماى خشک شده), نقل و چاى و احیانا شربت است. خیلى از میهمانان شیرینى عقد را توى دستمال ابریشمى خود ریخته و براى بچه هایشان به خانه مى برند و البته کمى از آن را هم در مجلس مى خورند. عقد که تمام شد همان شب باید از خانه داماد پلو و خورشى پخته شود و در چند سینى به خانه عروس ببرند. خانواده عروس نیز در عوض بعد از سه شب خانواده داماد را میهمان مى کنند.در فاصله عقد و عروسى داماد همه وسایل را آماده مى کند و بالاخره عروسى سر مى گیرد.