شهربانو ، مادر نیایشها 2

نویسنده


شهربانو, مادر نیایشها
((قسمت دوم))

ناهید طیبى ـ زهره انارى

 

 

در بخش پایانى مقاله به ویژگیهاى برجسته بانوى سراى حسین(ع) مى پردازیم و اگرچه منابع بسیار کمى در این مورد وجود دارد اما با توجه به نامهاى ذکر شده براى شهربانو و اهمیت زیادى که اعراب براى تطابق اسم و مسمى قایل هستند, ویژگیهاى شخصى و شخصیتى او را بررسى مى کنیم و سپس به کیفیت ازدواج و مرگ وى که فاصله کمى بین آن دو وجود داشت مى پردازیم.
امید آنکه با شناختن ستارگان درخشان تاریخ و مادران ولایت و امامت و الگوپذیرى از آنان راه کمال و سعادت را طى نموده و به سرچشمه پاکیها و خوبیها راه یابیم.

ویژگیهاى والا
پس از آنکه حضور بانویى ایرانى در خانه حسین بن على(ع) اثبات شد به ویژگیهاى شخصى و شخصیتى آن بزرگوار مى پردازیم. از زمان ازدواج این بانو با امام حسین(ع) تا وفات ایشان زمان کوتاهى وجود داشته و این یکى از دلایل نبودن مطالبى در مورد خصوصیات فردى آن بزرگوار است. دلیل دیگر اینکه دوران زندگى مشترک شهربانو و امام حسین(ع) مصادف با جریانهاى سیاسى مانند جنگ جمل و صفین در زمان خلافت حضرت على(ع) بود و به علت فاصله جغرافیایى بین شهربانو و همسر بزرگوارش و توجه مورخان و راویان زمان به وقایع مهم تاریخى, مسایل داخلى خانه امام حسین(ع) پوشیده مانده است.
به نقل اکثر مورخان و راویان احادیث امام سجاد(ع) در مدینه به دنیا آمده است و این در حالى است که امام حسین(ع) در کوفه همراه با پدر بزرگوارش به اداره امور مسلمانان و فرماندهى سپاهیان مى پرداخت.
البته برخى از نویسندگان مى نویسند:
ولادت آن حضرت در کوفه بوده است به دلیل اجماع راویان و مورخان بر اینکه آن بزرگوار دو سال پیش از وفات جدش امیرالمومنین(ع) به دنیا آمده است.(1)
اما با توجه به منابع حدیثى و روایى مى بینیم که زادگاه امام سجاد(ع) را به اتفاق مدینه ذکر کرده اند.(2) برخى دیگر از نویسندگان بین روایات و سخن کسانى که در تولد امام در مدینه تشکیک کرده اند جمع کرده و مى نویسند:
((سالهاى یاد شده (36 و 37 و 38 هجرى) سالهاى بحرانى و پرکشمکش بوده و حضور على(ع) و فرزندان او براى مقابله با اصحاب جمل صورت گرفته است و بعید نمى نماید که در چنین شرایطى حسین بن على(ع) همسرش را در مدینه گذاشته باشد تا در میان خویشاوندان و با آرامش کامل, فرزند خود, على بن الحسین(ع) را به دنیا آورد. ))(3)
بنابراین اگر امام سجاد در مدینه به دنیا آمده و در حقیقت چنین هم هست, و امام حسین(ع) در کوفه به امور مسلمین مشغول بوده و رابطه خانوادگى کمترى با همسر خویش داشته است طبیعتا از زندگى زناشویى آن دو بزرگوار مطلبى در دل تاریخ درج نشده و ما به ناچار از آن مى گذریم.
در مورد قبل از ازدواج نیز در کتب تاریخ ایران مطلبى در مورد ویژگیهاى شخصى شهربانو به عنوان دختر یزدگرد نیامده است و این یا به واسطه کم ارزش دانستن زنان در نگاه ایرانیان است و یا ناشى از غیرت ویژه اى است که بین اعراب و عجمها وجود داشته و به خاطر حفظ ناموس اجازه نشر مسایل درونى و ویژگیهاى خاص بانوان را نمى دادند.
مسعودى مى نویسد: ((همه شاهان ساسانى از اردشیر پسر بابک تا یزدگرد پسر شهریار [پدر شهربانو] از مرد و زن سى پادشاه بوده اند دو زن و بیست و هشت مرد.))(4)
البته مسعودى پیش از این سخن در باره پادشاهى آن دو زن یعنى پوران دختر خسرو پرویز که مدت پادشاهى او یک سال و نیم بوده و آذرمیدخت دختر خسرو پرویز[ که شهریار را غافلگیر کرده و کشت] که به مدت یک سال و چهار ماه شاه مردم ایران بود مطالبى را ذکر مى کند.
مبرد, مورخ شهیر عرب, در باره شهربانو مى نویسد: ((... معروفه النسب من خیرات النسإ و ...;(5)
او نسب و خاندان شناخته شده اى داشته و از بهترین زنان بوده است.))
عبارت ((معروفه النسب)) نمایانگر مشخص بودن نیاکان و اجداد اوست. برخى از تاریخ نگاران, امام سجاد(ع) را کنیز زاده دانسته و ریشه مادرى ایشان را مجهول ذکر کرده اند. از جمله ابن سعد در طبقات مى نویسد:
((و امه ام ولد اسمها غزاله خلف علیها بعد حسین زیید مولى الحسین.))(6)
و مادر او (على بن الحسین(ع) ام ولد (کنیز صاحب فرزند) بوده به نام غزاله که بعد از[ شهادت] حسین(ع) به ازدواج زیید, عبد آزادشده حسین(ع) در آمد.
در این سخن اشکال محتوایى وجود دارد و آن اینکه: بانویى که بعد از شهادت حسین(ع) توسط مادر امام سجاد(ع) با زیید, عبد آزاد شده توسط حسین(ع), ازدواج کرد مادر حضرت نبوده بلکه دایه ایشان و یا خاله آن حضرت بوده و ما در آینده به این بحث خواهیم پرداخت.
برخى دیگر از مورخان معاصر که شهربانو, مادر نیایش, را انکار مى کنند مى گویند:
منصور دوانیقى در پاسخ نامه اى به محمد بن عبدالله بن حسن (نفس زکیه) که خود را مهدى امت مى خوانده و ادعاى امامت و خلافت داشته مى نویسد: ((پس از مرگ رسول خدا(ص) فاضل تر از على بن الحسین(ع) در خاندان شما نزایید و مادر او ام ولد بود. )) و نوشتن ام ولد تحقیرى است از سوى منصور براى محمد بن عبدالله. این نامه را طبرى در حوادث سال 145 هجرى آورده است و در آن زمان بسیارى از هاشمیان که در طبقه دوم پس از رسول اکرم اند زنده بوده اند اگر داستان اسیر شدن شهربانو و آوردن او به مسجد مدینه درست و اگر مادر على بن الحسین(ع) دختر یزدگرد پادشاه ایران بود, منصور چنان عبارتى را نمى نوشت و اگر دروغ نوشته بود محمد سخنش را در دهانش مى شکست.(7)
در اینجا ذکر یک نکته ضرورى است و آن اینکه ((ام ولد)) بودن مادر امام سجاد(ع) منافاتى با شاهزادگى او ندارد. ام ولد یک اصطلاح است و به کنیز یا آزاده اى که اسیر شده و به عنوان مملوکه در آمده است و جزء سهمیه جنگ و غنایم, تقسیم شده و یا به فروش مى رسد و براى همسرش فرزندى مىآورد ام ولد گویند. اگر کنیز یا آزاده اسیر, عتق شود[ با لفظ ((اعتقها)) در روایت ذکر شود] و بعد به ازدواج درآید و از او فرزندى متولد شود او را ام ولد نمى گویند ولى اگر به عنوان ملک یمین و مملوکه براى مولایش فرزندى آورد ام ولد مى گویند.
پس ام ولد بودن شهربانو مخالفتى با شاهزادگى او ندارد که نوشته شود:
((اگر دروغ نوشته بود محمد, سخنش را در دهانش مى شکست و به او پاسخ مى داد که مادر على بن الحسین شاهزاده بوده است نه کنیز.))(8) در تمامى روایاتى که اسارت شهربانو را با اندک اختلاف ذکر کرده اند سخنى از عتق و آزاد شدن او پیش از ازدواج نیامده است و از این رو او ام ولد محسوب مى گردد و این دلیل بر نسب مجهول و خاندان ناشناخته و مبهم نیست.
از سوى دیگر حتى اگر بپذیریم که تحقیر است, چون از سوى دشمن اهل بیت بیان مى شود به هیچ عنوان قابل استناد نمى باشد; منصور دوانیقى سخنان دیگرى دارد که در آنها نیز بغض اهل بیت نهفته است.
در کتب تاریخى در مورد قضیه محمد بن عبدالله بن حسن (نفس زکیه) نوشته شده است:
((اختلاف میان بنى الحسن و بنى الحسین از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش, محمد, را به عنوان قائم آل محمد(ص) معرفى کرده و به نظر مى رسد که عباسیان مخصوصا منصور به منظور بهره بردارى سیاسى از این اختلاف آن را دامن زده است ... وقتى سخن از امام صادق(ع) به میان آمد (در جلسه بیعت با محمد بن عبدالله بن حسن) عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر[ امام صادق(ع]( در اینجا لزومى ندارد زیرا او کار شما را خراب مى کند.))(9)
وقتى در مورد امام معصوم چنین سخن مى گوید و پسر خود را به عنوان امام و قائم آل محمد(ص) معرفى مى کند! چه انتظارى مى توان داشت که از شخصیت مخالف خود (امام سجاد(ع)) دفاع کرده و مقام مادر او را بیان کند؟ پس هم سخن منصور قابل حجت نیست و هم عدم مخالفت محمد بن عبدالله (نفس زکیه) که او داعیه امامت داشت و تحقیر و تضعیف على بن الحسین(ع) نه تنها ضررى به او نمى رساند که در بعضى موارد به نفع او بوده است. البته این موارد در صورتى است که ام ولد بودن را منافى با شاهزادگى و اصالت داشتن افراد بدانیم و روشن شد که چنین نیست. خلاصه کلام اینکه آبإ و نیاکان شهربانو شناخته شده هستند و در کتب تاریخى از آنها سخن به میان آمده است و (معروفه النسب) به همین معناست حال چه دختر شاه باشد و چه از شاهدختهاى دربار شاهان ساسانى. صفت دیگر بانوى نجابت این است که از ((خیرات النسإ)) شمرده مى شود.
آنگاه که صفت خیر براى فردى به کار مى رود و به صورت عام ذکر مى شود تمامى صفاتى که انسان را در میان بهترین ها قرار مى دهند زیرمجموعه این صفت قرار مى گیرند. ((خیر)) در واقع ((اخیر)) بوده و صفت برتر است (افعل التفضیل) و این شامل ادب و وقار و متانت و عقلانیت و عفت و ... مى شود.

بانوى برگزیده
((خیره)) در لغت به معناى بانوى پرخیر و نیکوکار و دین دار(10) آمده است و خیرات نیز به معناى زنهاى نیکو و گزیده و پرخیر است.
در رابطه با ((خیره و یا خیره)) بودن شهربانو, سخنى از امام سجاد(ع) نقل شده است که مى فرمود: ((انا ابن الخیرتین)).(11) زمخشرى پس از ذکر این سخن از امام(ع) مى نویسد: ((لان جده رسول الله(ص) و امه بنت یزدجرد الملک و انشإ ابوالاسود (دوئلى):
و ان غلاما بین کسرى و هاشم
لا کرم من نیطت علیه التمائم))
زیرا جد او (امام سجاد(ع)) رسول الله است و مادرش دختر یزدگرد شاه (ایران) و ابوالاسود دوئلى در مورد او مى سراید: بدرستى که آقاى جوانى که برگزیده از میان کسرى (پادشاهان) برگزیده عجم و هاشم برگزیده عرب به وجود آمد همانا گرامى ترین کسى است که تمام مکارم و فضایل و صفات جمیله بر او جمع شده است.
مصحح بحارالانوار در مورد این شعر مى نویسد: در دیوان ابوالاسود این بیت را نیافتم و در کتب روایى مثل کافى (مرحوم کلینى) این شعر به صورت تک بیت آمده است و منسوب به ابوالاسود است.(12)
در مورد اینکه ((خیرتین)) چه کسانى را شامل مى شود اختلافهایى وجود دارد:
الف) منظور جد بزرگوار ایشان حضرت على(ع) و جده کریمه ایشان حضرت زهرا(س) است. همان گونه که امام حسین(ع) خود را در کربلا ((ابن الخیرتین)) معرفى نموده و فرمود: من فرزند دو برگزیده عالم هستم. جدم رسول الله است و مادرم فاطمه زهرا. (13) امام سجاد(ع) نیز خود را فرزند آن دو بزرگوار مى داند.
ب) منظور از خیرتین, امام حسین(ع) و شهربانو دختر یزدگرد است که پدر و مادر امام سجاد(ع) هستند. قائلین به این سخن روایات متعدد ـ که مضمون واحد دارند و به نقل از پیامبر گرامى اسلام(ص) قریش را برگزیده عرب و فارس را برگزیده عجم ذکر کرده اند(14) ـ بیان مى کنند. بررسى این روایات در این قسمت از مقاله خالى از لطف نیست. برخى از نویسندگان معاصر در مورد این روایت مى نویسند:
این روایت از طرق شیعه ذکر نشده و آن را از طرق اهل سنت روایت کرده اند (دیلمى, ابن شاهین و ابن منده و ابونعیم و ...) و از عبدالله بن رزق نقل شده است در حالى که او پیامبر(ص) را ندیده و مثل اینکه از انس بن مالک روایت نکرده است و ((ازدى)) در مورد او گفت: حدیث او صحیح نیست.(15)
و نیز نوشته شده است: افزون بر اینکه حدیث از نظر سند اشکال دارد از جهت تطابق با مبانى و تعالیم دین مبین اسلام نیز نقص فراوان دارد. زیرا در قرآن کریم آمده است: ((ان اکرمکم عندالله اتقاکم)) پرهیزگارترین شما نزد خدا گرامى ترین است. و از سوى دیگر پیامبر(ص) مى فرمود: ((لا فضل لعربى على اعجمى و لا لا عجمى على عربى الا بتقوى.)) عرب بر عجم برترى ندارد و عجم هم بر عرب هیچ برترى ندارد مگر به خاطر پرهیزگارى.
بنابراین احادیث مربوط به فضیلت اقوام و طوایف بر یکدیگر از احادیث مجعول و ساختگى است همان گونه که حدیث جعل کرده اند و از پیامبر(ص) نقل کرده اند که ((انا ولدت فى زمن الملک العادل (یا انوشیروان عادل). من در زمان پادشاه عادل (انوشیروان) به دنیا آمدم)). در این باره امام خمینى, احیاگر ارزشهاى اصیل دینى مى فرماید:
((حدیثى جعل شده است و به حضرت رسول(ص) نسبت داده شده که ((من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشیروان!))
این اولا سند ندارد و مرسل است و ثانیا کسانى که اهل تفتیش در امور هستند تکذیب کردند این را و معلوم است که یک دروغى است که بستند. انوشیروان ظالم باید گفت, نه عادل.))(16)
نتیجه اى که از بحث گرفته مى شود این است که اگرچه روایات مربوط به برترى قریش بر دیگر اعراب و فارس بر دیگر عجمها معتبر و قابل استناد نیست و در همه مواردى که امام سجاد(ع) را ((ابن الخیرتین)) لقب داده اند از روایات فوق به عنوان تعلیل این نامگذارى استفاده(17) کرده اند ولى اصل وجود لقبى با عنوان ((ابن الخیرتین)) براى ایشان اشکالى ندارد.
شاید وجه جمع موارد ذکر شده این باشد که امام حسین(ع) پس از جد بزرگوار و پدر و برادرشان به عنوان آخرین نفر از اهل کسإ و امام شیعیان بهترین و برگزیده ترین انسان روى زمین بوده اند و شهربانو نیز در میان فرزندان شاهان ایرانى و کل ایرانیان به خاطر صفات و فضایلى که او را شایسته میزبانى نور امام(ع) کرده بود از برگزیده ها و بهترینها بوده است و در نتیجه خیرتین به امام حسین(ع) و شهربانو اطلاق مى شود.
به عنوان یک اصل غیر قابل انکار و پذیرفتنى و نیز یکى از باورهاى همیشه جاودان ما شیعیان, مادران ائمه(ع) از زنان برجسته و برگزیده زمان بوده اند. دلیل این مطلب عبارتى است که در اکثر زیارتنامه ها ذکر شده و ما خطاب به اهل بیت مى خوانیم: ((اشهد انکم فى الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره)).
براستى اگر بانویى شایستگى مادرى امام را نداشته باشد و در زمره ارحام مطهره نباشد هرگز جهت حمل نور امام برگزیده نمى شود و این لیاقت و قابلیت حتما در شخصیت شهربانو وجود داشته که از میان دیگر همسران امام(ع) برچین شده و نشان پرافتخار مادرى امام را کسب کرده است.

در آینه اسمإ آسمانى
از دیگر نامهاى شهربانو مى توان به خوله, بره, سلافه, غزاله, سلامه, حرار, مریم و فاطمه و حلوه و اسامى ایرانى مثل شاه زنان, جهان شاه, جهان بانویه و شهرناز و شهربان اشاره کرد.(18) با توجه به اینکه در عرب اسم را با توجه به ویژگیهاى مسمى انتخاب مى کردند و در روایات متعددى از انتخاب بهترین نامها براى افراد سخن به میان آمده بررسى معنایى اسمإ مذکور مى تواند براى شناخت روحیات شهربانو ما را یارى کند.
پیش از این ذکر کردیم که شهربانو یا شاهزاده و یا شاهدخت دربار ایران بوده که به اسارت اعراب در آمده و افتخار همسرى امام حسین(ع) را یافته است. در کتب تاریخى نیز نقل شده است که اعراب پس از ازدواج با کنیزان و یا اسیران نامهاى آنها را تغییر داده و به تناسب رفتار و گفتار و گاه به خاطر زیبایى آنها نامهایى را انتخاب کرده بر آنها مى نهادند. این اسامى گاهى از نامهاى گلها گرفته مى شد و گاه حیوانات مورد علاقه آنها مانند کبوتر, آهو و گاه از اجرام آسمانى مانند ستاره و ماه و ...
در یک نگاه کلى اسامى شهربانو چهار محور از شخصیت او را بیان مى کنند که عبارتند از:

الف) مهربانى و لطافت روحى و روانى که از نام بره و حلوه استفاده مى شود
ب) آزادى و نیکویى و کریمانه برخورد کردن که از حرار و یا حرار استنباط مى شود
ج) زیبایى ظاهرى و درخشندگى که از غزاله و خوله و نیز از حرار استفاده مى گردد
د) پاکى و طهارت و بزرگوارى که از مریم و فاطمه مى توان استخراج کرد.
سه نام از نامهاى مبارک این بانو به معناى ماده آهو آمده و این قابل تإمل است. خوله به نقل از کتب لغت به معناى آهوماده و نیکو نگهدارنده آمده است.(19) و غزاله را نیز آهوبره ماده معنى کرده اند(20) و یکى از معانى ((حرار)) را هم برهآهو(21) ذکر کرده اند. این اشتراک معانى به یقین نمى تواند بدون پیام باشد. به نظر مى رسد شهربانو از نظر زیبایى و هوش و ذکاوت در حد بالایى بوده است که از نام آهو که نمادى براى زیبایى و خرامان رفتن و دانایى است براى نامگذارى ایشان استفاده کرده اند. (البته غزاله به معناى آفتاب و وقت طلوع و چشمه آفتاب هم آمده است).
نام دیگر ایشان ((سلامه)) است که به معناى بى عیب و بى گزند است.(22) یکى از نامهاى شهربانو که به دو صورت خوانده مى شود حرار است که گاه حرار هم مى گویند. اگر حرار را در نظر بگیریم به معناى آزادى و آزادمردى است و اگر حرار نام مبارک ایشان باشد معناى آن ((برگزیده هر چیز)) است و با ((خیرات النسإ)) که پیش از این از مبرد مورخ سده هاى اول اسلام ذکر کردیم تناسب و هماهنگى کامل دارد. دیگر معانى حرار عبارتند از: اسب نیکو (سمبلى براى نجابت و پاکى), کریم و جوانمرد.(23)
نام دیگر بانوى حرم حسین(ع) ((سلافه)) است که معانى آن عبارتند از: سهم, شراب, هرچه فشار داده شود. سلاف العسکر در کتب لغت به معناى مقدمه لشکر آمده و سلاف یعنى پدران درگذشته و هر عمل نیکو که از پیش فرستاده مى شود.(24)
مریم یکى دیگر از نامهاى شهربانو است که در مناقب ذکر شده و این نام را امیرالمومنین على(ع) بر شهربانو نهاده است.(25) در لغت مریم به معناى زن نیایشگر است و این نامگذارى حاکى از بعد عرفانى و معنوى و عبادى این بانوى فرهیخته است. و نام دیگرى که توسط على(ع) بر شهربانو نهاده شده و در همان حدیث پیشین ذکر شده است فاطمه است که به معناى بازدارنده آمده است. در ادامه روایت مى فرماید: ((... و کانت تدعى سیده النسإ)) شهربانو سیده نسإ خوانده مى شد.
اگرچه امام حسین(ع) از دیگر همسران خود که دختران بزرگان عرب بوده اند صاحب فرزند بوده است و نسل مطهر ایشان مى توانست در دامان یکى از آنها قرار گیرد ولى مشیت و اراده الهى بر این بود که شهربانو مادر امام سجاد(ع) این افتخار را کسب نموده و در تاریخ جاودانه شود همان گونه که خدا خواست عصاره ولایت و آخرین گنجینه اش, حضرت مهدى(ع), در دامان یک دختر رومى پرورش یابد. این خود فضیلتى بس عظیم است.

غروبى زودهنگام
در مورد رحلت بانوى خانه حسین(ع) گفته ها گوناگون است:
الف) بسیارى از روایات نمایانگر این مطلب هستند که شهربانو در حالت نفاس چند روز پس از تولد اولین فرزندش على بن الحسین(ع) از دنیا رفت. بنا بر این روایات, تاریخ وفات ایشان سال 37 تا 38 و درست همزمان با سال تولد امام سجاد(ع) بوده است و مکان وفات هم همان مدینه بوده است.
مسعودى, مورخ قرن سوم مى نویسد:
((و توفیت بالمدینه فى نفاسها فابتیعت له دایه تولت رضاعه و تربیته;(26)
و او (شهربانو) در مدینه وفات یافت در حالى که در دوره نفاس به سر مى برد و دایه اى براى سرپرستى و شیر دادن و به على بن الحسین و تربیت وى خریده شد.
شیخ صدوق نیز روایت کرده که شهربانو در حالت نفاس از دنیا رحلت کرد.(27)
ب) برخى نوشته اند که پس از واقعه کربلا شهربانو خود را در آب فرات انداخته و غرق کرد زیرا تحمل این مصیبت اندوهبار را نداشت! ابن شهر آشوب مى نویسد: ((و جائوا بالحرم اسارى الا شهربانو فانها اتلفت نفسها فى الفرات;(28) همه خانواده امام حسین(ع) که اسیر شده بودند آمدند مگر شهربانو که خود را در فرات هلاک کرد (خودکشى کرد).))
این سخن, برخى از نویسندگان را به اشتباه انداخته تا کیفیت مرگ شهربانو را این چنین غیر عاقلانه ذکر کنند و برخى دیگر را به مرحله انکار اصل قضیه شهربانو رسانده است. با توجه به اینکه روایات متعدد در مورد رحلت او در حال نفاس داریم باید گفت این شهربانوى قصه ها یا کسى دیگر است و یا اصلا شایعه و افسانه است زیرا مادران ائمه داراى قابلیتها و شایستگیهاى ویژه اى هستند و به علت همان ویژگیها ظرف وجودى آنها وسعت پذیرش نور امامت را دارد. مادران ائمه با تعبیر زیباى ((و الارحام المطهره)) تعریف شده اند و چنین عمل غیر عاقلانه و به دور از تعالیم انسانى, دینى و اسلامى با شإن آنان سازگارى ندارد.
تحلیل دیگرى در این زمینه وجود دارد و آن اینکه: ما یک یا دو منبع موثق و معتبر نزدیک به عصر امام(ع) (کافى از مرحوم کلینى و عیون الاخبار الرضا از مرحوم صدوق) را رها نمى کنیم و یک خبر ششصد سال بعد (مناقب ابن شهر آشوب) را ملاک قرار دهیم.(29) در برخى از روایات سخن از ازدواج مادر امام سجاد(ع) با زبید مولاى (عبد آزادشده) حسین(ع) مطرح شده است و این قضیه احتمال وجود یک شهربانو به عنوان دایه على بن الحسین و هم نامى او با مادر حضرتش را مطرح مى کند زیرا این دایه از هنگام تولد با امام سجاد(ع) بوده است و ایشان او را به خاطر زحمات مادرانه اش, مادر مى نامید و پس از مرگ پدر او را به ازدواج زبید در آورد. سوء تفاهم مذکور در بسیارى از کتب روایى مورد بررسى قرار گرفته است و همه اثبات کرده اند که این شهربانو و یا تعبیر ((امه)) در روایت, مادر واقعى امام سجاد(ع) نبوده است و یا خاله حضرت بوده و یا دایه ایشان.
ج) مطلب دیگر که افسانه اى بیش نیست در مورد کیفیت فوت شهربانو و مکان دفن آن ذکر شده است که به علت شهرت آن, بررسى این قضیه خالى از لطف نیست.

بى بى شهربانو; افسانه شهررى
در شمال شرقى زاویه مقدس شهررى کوه بزرگى است که در میانه آن بقعه اى به چشم مى خورد و مردم براى زیارت به این زیارتگاه مىآیند. به نقل برخى از نویسندگان افسانه پرداز و خرافاتى این مکان, قبر شهربانو دختر یزدجرد سوم است که همسر امام حسین(ع) بوده و بعد از واقعه کربلا به امر امام حسین(ع) سوار بر ذوالجناح شده و به سوى ایران آمده و در شهررى مورد هجوم دشمنان اهل بیت قرار گرفته و از ترس اسیرى به کوه پناه مى برد! گفته اند در نزدیکى کوه این بانو به جاى آنکه بگوید ((یا هو مرا دریاب)) گفت ((یا کوه مرا دریاب))! و کوه شکافته شد و او در دل کوه رفت.
گفته شده برخى زائران این مکان که مشهور به بى بى شهربانو است شرایطى براى زیارت او ذکر کرده اند از جمله اینکه غیر سید نباید وارد این زیارتگاه شود و اگر برود مسخ مى گردد و تبدیل به سنگ مى شود و زن باردار نیز چون ممکن است حملش پسر باشد حق زیارت ندارد در غیر این صورت فرزندش ناقص الخلقه مى شود!(30) و شرایط دیگر که ذکر آنها ضرورى نیست و همین مقدار براى خرافى بودن این قضیه کفایت مى کند.
دلایل زیادى براى افسانه بودن این قضیه وجود دارد که به ذکر برخى از آنها مى پردازیم:
1) تمامى روایاتى که به نحوى از بانوى خانه حسین(ع), شهربانو سخن به میان مىآورند با صراحت وفات وى را در حالت نفاس ذکر مى کنند و حتى در کتب تاریخى نیز این مسإله وجود دارد و پیش از این آنها را بررسى کردیم. از سوى دیگر در کتابهایى که ماجراى کربلا در آنها بیان شده است اصلا از حضور شهربانو سخن به میان نیامده است و همان گونه که پیش از این گفتیم منظور از ((امه)) در برخى از نقلهاى روایى و تاریخى دایه على بن الحسین(ع) است نه مادر حقیقى ایشان و شهربانو حدود 24 سال قبل از واقعه کربلا رحلت کرده بود.
2) این حکایت در هیچ کتاب تاریخى و مقتل ذکر نشده است و از سوى اهل بیت اشاره اى به آن نشده است و به نقل برخى از تاریخ نگاران حتى ((عبدالعظیم حسنى)) که قبر حضرت امامزاده حمزه را کشف کرده و از آن خبر داد در مورد قبر شهربانو در شهررى هیچ سخنى بر زبان نیاورد. به یقین اگر مادر امام و همسر معصوم و در واقع مادربزرگ نه امام معصوم در این خاک خفته بود; بیان مى شد. از طرفى شیخ صدوق, ابن بابویه, که سالها در رى ساکن بود اولا به زیارت بى بى شهربانو نمى رفت و ثانیا در هیچ یک از کتابهایش اشاره به این مسإله نکرده است.(31)
شایان ذکر است که شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا در مورد شهربانو سخن به میان آورده و حتى اشاره کوتاهى هم به این مسإله نکرده است و این دلیل بر نداشتن سند معتبر براى این زیارتگاه ساختگى است.
3) شریف رازى در تذکره المقابر مى نویسد: این قضیه در کتاب دربندى و یا مرتدى و یا بحرالانساب[ آمده است] و موهوم[ بوده] و به افسانه شبیه تر است تا به قضیه واقعیه(32). این مطلب نمایانگر این است که قصه بى بى شهربانو سالها پس از شیخ صدوق ساخته شده است و پایه و بنیان ندارد.
4) وجود شرایط غیر منطقى و غیر مستند براى زائران دلیل دیگرى بر افسانه بودن این قضیه است زیرا اولا مسخ به معناى تبدیل به حیوان است نه اینکه به سنگ تبدیل شوند و این سخن ناشى از عدم اطلاعات مبلغان این قضیه و عدم اتصال به یک منبع و سرچشمه حقیقى است و ثانیا مسخ و رسخ و نسخ از عذابهایى است که به فرموده وجود مقدس حضرت ختمى مرتبت(ص) از امت ایشان برداشته شده است و امت اسلام به این عذابها دچار نمى شوند ولى امتهاى پیش از اسلام در نتیجه تمرد از رسولان الهى این گونه عذاب مى شدند. نکته دیگر اینکه ناقص الخلقه شدن جنین در شکم مادر به خاطر حضور بر مقبره بى بى شهربانو! با مبانى علمى سازگارى ندارد و اصلا منافات دارد و امروزه دلایل علمى براى نقص عضو و ... وجود دارد. و ادله دیگر که به علت گزیده گویى از آنها مى گذریم. و قضاوت در مورد خطاى لفظى منسوب به شهربانو که به جاى ((یا هو)) خطاب به کوه گفته است ((یا کوه)) و اجابت کوه را به خواننده وا مى گذاریم. احتمالا این افسانه ساخته ذهن برخى از زرتشتیان است که دفن اموات را روا ندانسته و مردگان خود را به سگهاى گوشت خوار عرضه کرده و استخوان آن را در ((استودان)) قرار مى دادند(33) و براى حفظ حرمت مردگان خود که در این کوه نهاده اند چنین مطلب خرافه اى را ساخته اند.

چکیده سخن:
شهربانو, مادر نیایش, همسر امام حسین(ع) و مادر امام على بن الحسین(ع) است. او در خانواده اى ایرانى چشم به جهان گشوده و اگر چه در میان زرتشتیان مى زیسته و آیین آنها را نظاره گر بوده است ولى قابلیت و لیاقتى داشته است که به خاندان امامت راه یافته و افتخار مادرى على بن الحسین(ع), امام چهارم شیعیان, را داشته و دارد.
این بانوى کریمه و خواهرش در زمان عثمان بن عفان پس از فتح خراسان توسط محمد بن عامر بن کریز به مدینه فرستاده شدند و بنا بر روایات, عثمان او را به ازدواج حسین(ع) در آورد, و خواهرش را نیز به امام حسن(ع) تزویج کرد. و این ازدواج در تاریخ 31 و یا 32ه$ صورت گرفته و در سال 36 و یا [ 37و یا شاید هم ]38 هجرى قمرى از این بانوى ارجمند فرزندى متولد شد که نسل حسین(ع) را جاودانه ساخت.
با توجه به اینکه روایات مربوط به اسیرى ایشان در زمان حضرت على(ع) عمر و به دلایلى همچون عدم سازگارى روایت اول با تاریخ فتح خراسان و عدم انتصاب حریث بن جابر جعفى از سوى امیرالمومنین على(ع) براى حکومت خراسان قابل پذیرش نبوده; سخنان امام على(ع) در مورد شهربانو که در هر دو روایت آمده است را ذکر نکردیم و دلیل این مسإله ضعف روایات بوده است. و براى بیان خصلتها و ویژگیهاى این بانو به برخى از کتب تاریخى که در سده هاى سوم و چهارم هجرى نوشته شده است رجوع کردیم.
شهربانو پس از دوره کوتاه زندگى زناشویى و انتظار براى تولد فرزندى که حجت خدا روى زمین خواهد بود در سال 38 هجرى پس از تولد فرزند بزرگوارش در حالت نفاس درگذشت و قبر او در مدینه است ولى محل خاص آن مشخص نیست و برخى هم گفته اند در کوفه مدفون شده است که این با توجه به مکان تولد امام سجاد(ع) و عروج این بانو به دیار باقى در همان ایام تولد ایشان سازگارى ندارد.
شهربانو واقعیتى است جاودانه که هرگز از اذهان شیفتگان معرفت نسبت به خاندان اهل بیت محو نخواهد شد. بانویى پاک و مطهر که بر مسند مادرى امام(ع) نشست و این گونه شایستگى و کرامت او بر همگان معلوم و مبرز شد.

1ـ تحلیلى از زندگانى امام سجاد(ع), باقر شریف قرشى, ص53.
2ـ ارشاد مفید, 138/2 ـ مناقب ابن شهر آشوب, 310/3 ـ کشف الغمه, 201/2 ـ اعیان الشیعه, 629/1 و مصادر دیگر.
3ـ جمال نیایشگران (امام سجاد(ع)), احمد ترابى, ص18.
4ـ على بن حسین المسعودى, مروج الذهب, ج1, ص275.
5ـ الکامل, مبرد, ج2, ص462.
6ـ طبقات ابن سعد, ابن سعد, ج5, ص211.
7ـ زندگانى امام على بن الحسین(ع), سیدجعفر شهیدى, ص24.
8ـ همان.
9ـ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه, رسول جعفریان, ج1, ص289.
10ـ فرهنگ بزرگ جامع نوین, احمد سیاح, ج1, ص382.
11ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج46, ص4. (به نقل از ربیع الابرار زمخشرى)
12ـ همان, در پانوشت ص4.
13ـ مقتل الحسین(ع), ابومخنف (گردآورى شده از روایات طبرى), ص134.
14ـ بحارالانوار, ج46, ص8 ـ مناقب ابن شهرآشوب, ج4, ص167 ـ فارسنامه ابن بلخى, ص4.
15ـ مقاله ((السیده شهربانو)) از مجله رساله الحسین(ع) سال اول, شماره دوم, شیخ محمدهادى یوسفى غرویان, ص24.
16ـ صحیفه امام, ج19, ص433, موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره), 1378.
17ـ هدایه الکبرى, ص214, تاریخ اهل البیت, ص122 و نفر الدرر, ج1, ص339 و ... .
18ـ حبیب السیر, ج1, ص203 ـ ارشاد مفید, ص270 ـ مناقب ابن شهر آشوب, ج2, ص270 ـ بحار, ج46, ص4 ـ 10 و ... .
19ـ فرهنگ بزرگ جامع نوین, ج1, ص381.
20ـ همان, ص1109.
21ـ همان, 245.
22ـ همان, 659.
23ـ همان, 245.
24ـ همان, 657.
25ـ مناقب ابن شهر آشوب, ج4, ص176.
26ـ اثبات الوصیه, على بن الحسین المسعودى, ص169 و 170.
27ـ عیون اخبار الرضا, ج2, ص127.
28ـ مناقب, ابن شهر آشوب, ج4, ص177.
29ـ زندگى امام حسین(ع), ص126.
30ـ اختران فروزان رى و تهران یا تذکره المقابر, محمدشریف حرازى, ص489.
31ـ همان, ص490.
32ـ همان, ص491.
33ـ برخى از آثار بازمانده از رى قدیم, حسین کریمیان, ص178. و از همین نویسنده است[ رى باستان, ج1, ص403 ـ ]416.