مشاور شما

نویسنده


مشاور شما

دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
برادر م. ز ـ تهران
خواهر ى. ن ـ ق
خواهر م. ح ـ قم

یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخهاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.

برادر م.ز ـ تهران
جوانى هیجده ساله هستم که در دوره پیش دانشگاهى درس مى خوانم. وضعیت تحصیلى و خانوادگى خوبى هم دارم. همسایه ما دخترى چهارده پانزده ساله اى دارد. هم خانواده ما و هم آنها متدین و اهل رعایت ظواهر و مقید به رعایت مسایل شرعى مى باشیم. دختر هم همین طور. چندى پیش وقتى با مادرش براى کارى به منزل ما آمدند, پنهانى یک شاخه گل و نوشته اى به من داد و توجه مرا به خود جلب کرد. احساس مى کنم من هم به او بسیار علاقه مند شده ام, گرچه هنوز هیچ واکنشى نشان نداده ام. سوالى دارم که آیا مى توان در محدوده رعایت مسایل شرعى با او دوست باشم یا گاهى خارج از خانه با هم باشیم؟ مى دانم هدف هردوى ما ارضاى نیاز عاطفى است. البته من خود از دوستیهاى خیابانى بدم مىآید و تا پنج شش سال دیگر هم نمى توانم با او ازدواج کنم و این همه سال صبر کردن مشکل است.
برادر گرامى!
از اینکه در اولین برخورد با چنین مسإله اى, قبل از هر اقدامى ما را محرم خویش دانستید و راز خویش را با ما در میان گذاردید, تشکر مى کنیم و آرزوى راه یابى به مسیر شایسته و صحیح و حفظ از خطا و اشتباه را برایتان از خداوند خواستاریم.
برادر محترم, اگر در اینجا نکاتى خدمتتان عرض مى کنیم, قصد نصیحت و موعظه نداریم. هدف این است که شما وضع موجود خویش را بهتر ببینید و تحلیل صحیح ترى از آن داشته باشید و نهایتا بهترین روش برخورد با این مسإله را پیش بگیرید.
شما گفته اید هر دو معتقد به حدود شرعى و واجبات هستید. نحوه برقرارى ارتباط دختر خانم با خود را ارزیابى کنید. آیا دخترى که قلبا و عملا مقید به اخلاقیات باشد, چنین کارى را انجام مى دهد؟
اگر هدف دوستى و احترامى متقابل باشد و هیچ قصد دیگرى نباشد, در برخى فعالیتهاى علمى ـ فرهنگى یا اجتماعى, افراد مى توانند همراه و همکار یکدیگر باشند. چرا بایستى یک دختر و پسر نوجوان, تنها راه ارتباط با یکدیگر را چنین شیوه اى ببینند؟ آیا دو انسان (زن و مرد) تنها یک مجرا براى برقرارى روابط انسانى دارند؟ آیا همیشه بایستى آنها را در حصر نگاه داشت و دورباش دورباش گفت؟ همیشه بهانه شروع چنین برخوردهایى, آشفتگى هاى خانوادگى و بى توجهى عاطفى اطرافیان بوده است, گرچه پیدایش محبت و دوستى چیزى نیست که مقید به زمان و مکان یا افراد خاصى باشد, اما این محبت و دوستى اگر محبتى راستین باشد, با تکریم و احترام و صداقت همراه است, نه با رفتارى کودکانه و هیجانى سطحى. شما مدتها ظاهر ایشان را دیده بودید که روى خود را پنهان مى کردند, ولى در پیشنهاد دوستى با شما پیش دستى کردند. از کجا مى دانید این رفتار از سر صدق است و در وضعى مشابه چنین عملى از ایشان سرنزده باشد؟ محبتى که به چنین رفتارهایى برسد یا به خیابان و پرسه زدن در کوچه ها بکشد, محبت زلال و شفاف و عشق واقعى نیست. عشق و محبت یعنى تمایل هردوى شما به بالندگى و رشد همدیگر. پس آنچه اکنون در ذهن هر دوى شما مى گذرد, عشق نیست. محبت را نمى توان با کلمه عشقى در کارت پستال نشان داد و عرضه کرد. ایشان در آستانه بلوغ جسمى و عاطفى خویش است و شما که در سن هیجده سالگى هستید, نیز در همین وضع مى باشید. براى پسرها هفده سالگى اوج تمایلات غریزى است و هر چیزى موجب غلیان این تمایلات مى گردد و بخصوص بو, رنگ تصاویر یا خیالپردازیهاى در ارتباط با جنس مخالف. هردوى شما در غلیان احساس و هیجان قرار گرفته اید.
اگر بخواهید به غلیان هیجانات خویش پاسخ مثبت بدهید, به هردوى شما آسیبى سخت وارد مىآید. این هیجانات با بى اعتنایى, بى توجهى, نگاه نکردن و تصورى در مورد طرف مقابل نداشتن, به تدریج رو به سردى مى گراید و فرصتى براى بروز رفتارهاى عاقلانه فراهم مىآورد و حتى اگر اقدامى در این مورد بنمایید, خودتان بزودى متوجه سطحى بودن آن خواهید شد. هیچ رابطه دختر و پسر جوانى به این صورت که شما مى خواهید, سلامت نخواهد ماند. داشتن چنین رابطه و ادعاى سلامت ماندن با طرز تفکرى که در بسیارى از نوجوانان ما هست, بعید مى نماید. رابطه اى بین دو نفر (زن و مرد) سالم مى ماند که هردو در روابط خویش با یکدیگر, دیگرى را زن یا مرد نبیند, بلکه یک همراه ببیند و جنسیت طرف مقابل را جز براى حفظ حدود در رفتار در نظر نگیرد و هر دو, هم را انسان ببینند. چنین رابطه اى همیشه در کمال پاکى, طهارت و سلامت باقى خواهد ماند, اما اگر زن و مرد حتى متإهل باشند و در روابط, جنسیت خویش را مدنظر بیاورند و به طرف مقابل نگاهى چنین داشته باشند, این رابطه مخدوش خواهد شد و چون هر کسى قادر نیست ملاحظات دیگر جنسیتى را در نگاه و برخوردش با جنس مقابل رعایت کند, حفظ حدود و فاصله بین دو جنس نامحرم در محیط کار یا زندگى ضرورت دارد. به همین دلیل گفته مى شود حتى یک زن متإهل با برادرشوهر خود مجاز نیست در یک اتاق در بسته بدون حضور فرد ثالثى, در کنار هم حضور یابند.
اگر مقید به حدود هستید که ما از شما این امر را پذیرفته ایم, باید بدانید صرف ارتباطى چنین با یک دختر بدون اطلاع و رضایت پدر او جایز نیست و یا نگاه به نامحرم با این تمایلات اگر قصد ازدواج در کار نباشد, حرام است و نگاه حرام تیرى است از تیرهاى شیطان. اشتغال ذهنى شما در این وضع بحرانى از نظر سنى و تحصیلى جز آنکه ذهنتان را از مسایل اصلى زندگى باز دارد, برایتان سودى نخواهد داشت. اگر این محبت واقعى باشد, بایستى قادر باشد هردوى شما را به امید آینده اى زیبا و پرشور و کانونى پر از صمیمیت و عشق به پیش ببرد و رشد بدهد, عشق واقعى, صبورى و استوارى و وفادارى مى طلبد, نه جوشش سطحى هیجانات و عواطف. پس برادر عزیز, هشیارتر باشید. حرمت خود و ایشان را ـ اگر واقعا به ایشان علاقه مندید ـ نگه دارید و به چنین رابطه اى ناپسند تن ندهید. اگر ایشان حریم خویش را پاس نداشته, شما که چهار سال از ایشان بزرگترید و فهم بیشترى دارید, این حریم را حفظ کنید و تا حداکثر ممکن برخوردهایتان را با ایشان کم کنید. این نحوه برخورد هم مى تواند عاملى براى حفظ خودتان و ایشان باشد و هم جنبه تربیتى براى ایشان دارد که به این آسانى حریم خویش را بر هر بیگانه اى نگشاید و احساس خویش را بر کف دست, به این و آن پیشکش نکند. اگر در برخوردها متین و موقر و در روابط خود با او جدى باشید, ناگفته پیام خود را به او خواهید داد که شما طالب کسى هستید که قیمت گوهر خود بداند, نه مثل هر تاجرى بر سر هر کویى به حراج آنچه دارد بنشیند. تاجرى که قیمت گوهر خویش نشناسد, به راحتى با هر دونى معامله خواهد کرد. پس بهتر است شما وارد این داد و ستد نشوید.
درود بر شما که خواستار هدایتید.

سادگى نکنید, باید خواستگارى کند!
خواهر ى.ن ـ ق
خواهر گرامى!
به دلیل وضع فرهنگى حاکم بر جامعه ما بخصوص شهرهاى کوچک و روستاها که هر حرکت فرد زیر ذره بین اطرافیان است و به راحتى از یک کاه کوهى ساخته مى شود, گرچه خانواده در جریان صحبتهاى عمه شما بوده و با آن مخالفتى نداشته اند, اما به هر تقدیر هنوز پسر عمه شما رسما خواستگارى ننموده است و تعهدى نسبت به شما ندارد. حالا هم که ایشان قصد انجام مراسم خواستگارى را ندارد و به آینده اى نه چندان نزدیک حواله مى دهد, به شما توصیه مى کنیم بیش از این مراقب رفتار و نوع رابطه با ایشان باشید. شما معصومید و کم تجربه و دختر جوانى هستید که با صداقت تمام به فردى دل سپرده اید. اگر این علاقه قلبى دو طرفه و واقعى باشد, چه دلیلى داشته به خاطر ایشان تحصیل را رها کنید؟ مگر درس خواندن مانع دوست داشتن است؟ اگر ایشان واقعا خواستار شماست و قصد سوء استفاده از شما را ندارد, چرا حاضر نیست حداقل در حد نامزدى رسمى پا پیش بگذارد, که باید حتما قبل از آن شرط و شروطى اجرا شود. حالا که او تعهدى به شما نسپرده است, چرا باز اصرار دارد تماسهاى تلفنى ادامه یابد؟ از کجا معلوم که تدریجا با وابسته تر شدن شما درخواست ارتباط حضورى را نداشته باشد؟ وقتى او خود را پاىبند شما نکرده و حاضر نیست به هیچ صورتى چنین کند, چرا شما بى دلیل خود را سرگردان مى کنید؟ اگر باز با ایشان تماس گرفتید, مهلتى را برایش قرار دهید تا با برنامه اى رسمى و با اطلاع خانواده قدم پیش گذارد. تا پایان آن مهلت به هیچ وجه حاضر به تماس حضورى, نامه یا تلفنى نشوید. اگر چنین نکرد, بى جهت آینده خود را خراب نکنید و اگر خواستگار خوب و مناسب و مومنى برایتان آمد, درخواست او را بپذیرید.
خواهر گرامى, عشق و دوست داشتن خوب است و لازمه حیات انسان. اگر کسى قادر به دوست داشتن نباشد, نمى توان او را انسان نامید, ولى دل سپردن به سراب, نهایت جهل است. برخلاف عاشقى که نشانه فهم است. عاشق صادق است و باوفا و ایثارگر, ولى هوسران و جاعل که به جاى عشق, سرابى را پیش کش مى کند, ریاکار است و بى وفا و خیانتکار و سست عهد. دل سپردن به سراب, فرو رفتن در باتلاق پشیمانى و ندامت است.
شما جوانید, هوشیار باشید و زیرک. تابع احساسات خود نشوید, مبادا در آینده به خاطر سادگى و زودباورى, خود را سرزنش کنید. توصیه دیگرى برایتان داریم: سعى کنید جریان تماسهاى او را, با خانواده و حداقل مادر خود در میان بگذارید و ابراز علاقه او را به مادر بگویید. آگاهى اطرافیان, شما را براى رویارویى با حقیقت قویتر مى کند و شما را از آسیبهاى احتمالى بیشتر حفظ مى کند.دست حق یارتان.

مى خواهم خوب باشم.
خواهر م.ح ـ قم
دخترى هیجده ساله هستم. در کودکى همیشه از پدرم و عصبانیتهایش مى ترسیدم و مادرم هم, همیشه کارش مسخره کردن من بود. او به خصوص در مقابل دیگران این کار را مى کرد و به خاطر همین, من آرام آرام به دخترى ترسو و گوشه گیر تبدیل شدم. گوشه گیرى و فرار از دیگران, از من دخترى خیال پرداز و خجالتى و گریزان از اجتماع ساخت و موجب بروز برخى رفتارهاى زشت از من گردید. از طرف دیگر توجهى به مسوولیتهاى شخصى نداشتم. در همان سالهاى ابتدایى دیگر نتوانستم درس بخوانم و ترک تحصیل کردم. روزهایم با وقت گذرانى و شبهایم آشفته مى گذشت. در سن 15 سالگى من, برادرم درس طلبگى را شروع کرد و پدرم تغییر رویه داد و خواهران و برادر بزرگترم ازدواج کردند و من با پدر و مادرم تنها ماندم و مورد توجه آنان قرار گرفتم.
اما دخترى به سن 16 سالگى که کسى تا به حال به او بها نداده و مهارتى نیاموخته بود, حالا از عهده هیچ کارى برنمىآمد. احساس پوچى, بى هنرى و حقارت, آزارم مى داد. یک شب رویایى دیدم که تعبیر آن به نظرم این بود که بایستى به دنبال طلب علم و معنویت باشم, ولى هرچه کتابهاى معنوى خواندم, برایم سودى نداشت. مدتى بعد اراده کردم و رفتارم را اصلاح نمودم, ولى چون گوشه گیرى و خیال پردازیهایم هنوز باقى بود, در کار خود چندان موفق نبودم. اراده ام ضعیف است وظایفم را به عنوان یک انسان یا یک زن نمى دانم. اگر هم بدانم, عمل نمى کنم. تنبل و شلخته و کثیف و بى خیالم و خود را حقیر مى بینم. همه مرا لوس و بداخلاق مى شناسند. گرچه نمى خواهم این گونه باشم. از دیگران کناره مى گیرم تا مبادا کارى خلاف, در برابر دیگران از من سر بزند. از سوى دیگر دلم مى خواهد پاک باشم. عاشق دین و امامم هستم و مایلم دوباره تحصیل کنم و معنویتم زیاد شود و به وظایفم آگاه شده, اراده ام تقویت شود و سستى و کاهلى در نماز را کنار بگذارم.
والدین گرامى!
این خواهر گرامى از رنج نیاموختن مهارتهاى اجتماعى و مهارتهاى اداره خود گفته و تإکید دارد از کسى گلایه ندارد; نه از جامعه و نه از خانواده.
اما ما سخنى با والدین داریم, که در سراسر زندگى خود, همچون شمع مى سوزند تا زندگى فرزندان را روشن کنند و در گرماى سوختن خویش حیاتى نو را براى آنها فراهم آورند. اما متإسفانه بسیارى ازاوقات نیاز واقعى آنان را نمى فهمند و نمى دانند چه چیز باید براى جگرگوشه هاى خود فراهم آورند و به ودیعه گذارند. ما باید به کودکان خویش, چگونه زندگى کردن را بیاموزیم. به آنها یاد بدهیم چگونه با مشکلات روبه رو شوند و تواناییهاى مسإله گشایى را یاد بگیرند. بیاموزند چگونه با دیگران درآمیزند. رفتار خود را در اجتماع کنترل کنند و در جامعه خود را حفظ کنند و توان مراقبت از خود را داشته باشند. در کنار این آموختنها, خودمان نیز مدل و الگویى مناسب براى آنها باشیم تا بدانند چگونه زندگى کنند, سلوکشان چگونه باشد و چطور مى توانند در هنگامه درآمیختن با دیگران شخصیت خود را حفظ کنند و مراقب سلامت و حرمت خویش باشند. گرچه بسیارى از والدین نیز کمتر, از گذشتگان خود آموخته اند و چیزى را که نمى دانند, نمى توان از آنها انتظار داشت به فرزندانشان بیاموزند. پس بخشى از این آموزه ها برعهده سازمانهاى ارتباط جمعى و آموزشى و پرورشى و فرهنگى جامعه است. در اینجا متولیان این سازمانها هستند که بایستى ناآموخته ها و عواقب این ناآموخته ها را بشناسند و براى آن چاره اى بیندیشند. آموزه هاى اسلامى در زمینه تربیت فرزند, سلوک افراد با یکدیگر و آداب معاشرت و رفتارهاى فردى و اجتماعى براى ما درسها دارد. اگر در طول حدود بیست سال که از عمر انقلاب مى گذرد, نیازى در این زمینه احساس شده است, متإسفانه بیش از آنکه به طور عینى و عملى در مراکز متولى امور آموزشى و پرورشى و فرهنگ و ارتباطات جمعى, با اهتمام بر شناسایى و تدوین آموزه هاى دینى و کاربرد عملى و آموزشى آن باشد, توصیه هاى وام گرفته از اندیشمندان غربى به کار گرفته شده است, اگرچه آنها نیز, اگر بدون غرض و دور از تعصبات فرهنگى و سیاسى خود توصیه ها و آموزه هایى دارند و هر لحظه به آموزه هاى اسلامى نزدیکتر مى شوند, ولى هنوز عطر کلام و آموزه هاى معصوم را ندارند. گرچه سهل است که به زودى کلام معصوم و قرآن را از زبان آنها بشنویم و شاید این هنگامى باشد که متولیان تربیتى و فرهنگى ما به باور و همتى عمیق و دوباره برسند!
گرچه شنیدن قول و انتخاب احسن, فلسفه سلوک علمى و عملى ماست, ولى قصور ما در این زمینه را نباید نادیده گرفت. کارهایى که باید مى شد و سهل انگارى شده, بسیار است.
خواهر گرامى!
گرچه انتقادى از والدین و مسوولان فرهنگى, تربیتى و آموزشى جامعه داشتیم, ولى این به معناى سلب مسوولیت فردى نیست و حساب هرکدام جداست. به جبران کم کارى دیگران, بار مسوولیت تک تک ما کم نمى شود و حداقل وظیفه هر کسى در مورد خودش است. شما بار خود را مى کشید و تاوان کم کارى و خطا و گناه خود را خواهید داد. وقتى دست خود را روى آتش گرفته و احساس سوزش مى کنید و مى بینید چگونه مى سوزید و درد سوختن را تا عمق جان احساس مى کنید, این بسیار نابخردانه است که دست خود را عقب نکشید و بگویید: دیگران به من نیاموختند که هنگام سوختن چه باید بکنم. شما در درون, آرزوى سلامتى و شادابى دارید, اما باز اجازه مى دهید گداختن ادامه پیدا کند. مى خواهید خوب باشید و نشسته اید دیگران بگویند چه کنید. گرچه شما خود بدون آنکه بدانید یک قدم نه, که چندین قدم براى کمال و خوب بودن برداشته اید و به این مهم بى توجه نیستید.
شما توانسته اید خود را تا حدى محاسبه کنید, بشناسید و ارزیابى کنید. فهمیده اید که چه اشکالاتى در شماست. دانسته اید که مهارتهاى اجتماعى لازم براى معاشرت با دیگران را ندارید. در جمع مضطرب مى شوید, خیالپردازید و رفتارهاى اشتباهى از شما سر مى زند. مى دانید که حتى از نظر رسیدگى به ظاهر خود و انجام کارهاى مورد نیاز, سستى و کاهلى مى کنید. قدم اول براى تغییر هر چیز شناختن وضعیت فعلى است و قدم دوم تقسیم بندى کار و انجام مرحله به مرحله تغییرات است. اگر شما برنامه اى بخواهید طرح کنید که یکجا و در فرصتى کوتاه همه مسایل از جمله احساس ناتوانى, بى ارزشى و حقارت حل شود, نه تنها رفع نمى شود که شدت مى یابد. محیط خانواده هم که از همه نظر, حالا مطلوب است و دیگر مانعى براى تغییرات مثبت یا تشدید ناراحتیهاى شما وجود ندارد, پس لازم است در ابتدا از خودتان شروع کنید. این را بدانید که هرکارى تا شروع نشده است, به نظر مشکل مى رسد, ولى وقتى شروع کردید, از اینکه دیر شروع کرده اید, ناراحت و پشیمان خواهید شد.
در ابتدا از این همه خیال پردازیها دست بردارید. در طول روز به فعالیتهاى روزمره منزل توجه نموده و یکى یکى مسوولیت انجام آنها را بر عهده بگیرید. کمتر بخوابید و بیشتر کار کنید, به طورى که وقتى موقع استراحت شماست, چنان خسته باشید که مدت طولانى در بستر بیدار نمانید و فراغتى براى خیال پردازى نداشته باشید. در طول براى رسیدن به کمال و خوب بودن, یک برنامه کلیشه اى نمى توان داد. فقط فرمانى کلى مى توان ارائه نمود, آن هم با الهام از قرآن که مى فرماید: ((خوبیها, بدیها را مى برد)). هر کار شایسته, هر چند کوچک, پاداش خود را دارد و از گناهان و خطاهاى ما کم مى کند. شما نه به یکباره خوب و باتقوا و اهل معنویت مى شوید, نه یکباره در رفتارهاى فردى و اجتماعى خود به عنوان یک دختر بالغ و کدبانو و فردى مودب و معاشرتى, رشد مى کنید. از یک جا شروع کنید و تدریجا کارهاى مثبت بیشترى انجام دهید; یعنى در ابتدا با انجام کار بیشتر در منزل و کم کردن از خیالپردازیها از آن کار زشت دست بردارید. سپس بقیه رفتارهاى ناهنجار خود در ارتباط با رفتار یا ظاهر خود در منزل و در معاشرت با دیگران را یادداشت نموده و هر چند روز, روى یکى از این رفتارها تمرکز و تمرین کنید تا آن را به بهترین شکل تغییر دهید.
مورد دیگر تحصیلات شماست. هم اکنون با وجود دوره هاى شبانه, این امکان برایتان فراهم است که بتوانید تحصیلات خود را ادامه دهید.
خدا یار و یاورتان.