زنان در تعزیه
((قسمت اول))
غلامرضا گلى زواره
فروردین ماه امسال همزمان با ایام سوگوارى شهادت سرور شهیدان عالم حضرت امام حسین(ع) و هفتاد و دو تن از یاران فداکار آن بزرگوار مى باشد. شبیه خوانى و آنچه به نام تعزیه معروف شده است یکى از شیوه هاى مرسوم در زنده نگه داشتن عاشورا و یادآورى مصایب کربلا مى باشد. در این میان نقشى که بانوان ایفا کرده اند مى تواند به عنوان یک موضوع مورد توجه قرار گیرد. آنچه مى خوانید به همین انگیزه به نگارش آمده که در دو قسمت تقدیم خوانندگان محترم خواهد شد.
نخستین سوگوارى
در برخى منابع آمده است که چون حضرت زینب کبرا(س) بر بالین پیکر پاک حضرت امام حسین(ع) مى رسد سخنى بر زبان جارى مى کند که با شنیدن آن دوست و دشمن به گریه و زارى مى پردازد و نوعى سوگوارى و ماتم سرایى در همان صحراى کربلا براى شهیدان نینوا صورت مى گیرد که این چشمه اشک را در آن بیابان غم حضرت زینب(س) جارى مى سازد و مى گوید: بابى المهموم حتى قضى, بابى العطشان حتى مضى.(1) و آنچنان دلسوز ناله کرد که: فإبکت و الله کل عدو و صدیق;(2) به خدا سوگند هر دوست و دشمنى را به گریه آورد. با این وصف نخستین مجلس عزاى شهیدان کربلا را آن هم بر بالین بدن بى سر حماسه سازان عاشورا, حضرت زینب کبرا(س) پدید آورد.
از آن پس سنت سوگوارى براى فداکاران نینوا و برقرارى مجلس عزا جهت مصایب آنان توسط پیشوایان شیعه برگزار مى گردید و یا آنکه به اصحاب و پیروان خود دستور مى دادند که براى احیاى فضیلت و بیدارى انسانها این شعائر نیکو را ارج نهند و همه ساله در مراسم عاشورا به یاد این مصیبت جانکاه عزادارى کنند. البته خوب است که این سنت و شعائر, تعهد و ایمان بیاورد و احساسات و هیجانها را با حماسه هاى ایثار بیامیزد و یک هماهنگى عاطفى با نهضت عاشورا پدید آورد; در غیر این صورت گریستن عارى از خاصیت و بدون فایده است و تنها چشم را مى شوید و باید به خاطر داشته باشیم که یکى از نخستین کسانى که بر امام حسین(ع) گریست عمر سعد بود و اولین کسى که این نوع عزادارى را مذمت کرد و ملامت نمود, حضرت زینب(س) بود.
سوگوارى براى اهل بیت عصمت و طهارت و اصحاب و یاران آنان فراخوانى به سوى فضیلت و دعوت به سوى معنویت است که طى آن افراد غافل بیدار مى شوند, جانهاى تشنه خوبیها سیراب مى گردند و فرهنگ خاندان عصمت به مشتاقان معرفى مى شود, گذشته از آن بزرگانى که به کمالاتى رسیده اند شایسته مهرورزى هستند و رابطه ما با ستارگان درخشان آسمان امامت و ولایت با پیوند قلبى استوار مى گردد و این ارتباط مى تواند معنویت را به سوى ما جلب و جذب کند و اشک ریختن و عزادارى براى امامى که خود را فداى حقیقت نمود و در جهت محو باطل و ستم کوشید خود تجلى این محبت است; گریستن بر آن شهیدان حماسه ساز, شرکت در فداکارى و هماهنگى با اهداف پاکشان خواهد بود.
عزادارى در مسیر تاریخ
تا اقتدار آل بویه و روى کار آمدن دیلمیان, خواص شیعه در روز عاشورا به صورت پنهان بر امام حسین(ع) و یاران باوفایش نوحه گرى مى کردند. قدیمى ترین مورد در باره عزادارى, مطلبى است که قاضى تنوخى در اثر معروف خود آورده و گفته است: زنى حضرت فاطمه زهرا(س) را در عالم رویا دید که خطاب به وى گفت: به ابن اصدق(3) بگویید با قصیده اى (که اشعارش در خواب مشخص شده بود) بر امام حسین(ع) نوحه گرى کند, این قصیده سروده یکى از شاعران کوفه بود.(4)
اما از زمان فرمانروایى معزالدوله دیلمى عزادارى عاشورا شکل رسمى به خود گرفت و در سال 352 ه$.ق به دستور وى که حاکم بغداد بود تمام بازارها و مراکز تجارى و حتى نانوایى ها بسته شد و مردم در کوچه ها و معابر حرکت مى کردند و بر سر و سینه مى زدند و بر حسین(ع) و اصحابش شیون و نوحه گرى مى کردند. نقطه شروع عزاداران محله کرخ بغداد بود. اهل تسنن در مقام اعتراض برآمدند و به یاد جنگ جمل زنى را بر شترى سوار کردند و او را عایشه نامیدند, مردى خود را زبیر و دیگرى طلحه خواند و گفتند به جنگ با سپاه على(ع) مى رویم و این امر سالها ادامه داشت. ابن اثیر ضمن وقایع سال 363 ه$.ق به این حادثه اشاره دارد(5) و ابن کثیر نظیر آن را آورده است. (6)
کمى پس از این تاریخ در مصر نیز این سنت متداول گردید و پس از فتح این شهر به دست خلفاى فاطمى و بناى شهر قاهره در عاشوراى سال 363 ه$.ق جمعى از شیعیان مطابق معمول خود بر سر مقبره کلثوم و سیده نفیسه (از بانوان امامزاده و مدفون در مصر) رفتند و به سوگوارى پرداختند.(7)
بعد از اینکه دولت صفویه روى کار آمد و مذهب شیعه در ایران رسمیت پیدا کرد و عزادارى عاشورا رواج یافت, سینه زنى و برخى مراسم دیگر نیز بر سنتهاى قبلى افزوده شد; چنانچه در برخى منابع تاریخى این عصر به آن اشاره شده است.(8)
اروپاییان که در قالب فرستادگان سیاسى, نظامى, مبلغ مذهبى, تاجر و ... در این دوره به ایران آمده اند در سفرنامه هاى خود به دسته هاى عزادارى اشاره نموده اند و از برخى تکه هاى نمایشى که در جلو دسته هاى سینه زن و نوحه خوان دیده مى شده اند خبر داده اند. آنتونیودوگووآ از مراسمى که خود در شیراز شاهد بوده چنین گزارش مى دهد: ((در پیشاپیش دسته هاى عزادار, اشتران سبز پوشانیده اى دیده مى شوند که بر آنها زنان و کودکان سوار هستند, سرها و صورت زنان و کودکان گویى با نیزه مصدوم و مجروح شده اند و تظاهر به گریه و زارى مى کنند ...)).(9)
پیترو دلاواله که در سال 1026 ه$.ق در ایران بوده از مراسم عزادارى قزوین چنین یاد مى کند:
((... دسته هاى بزرگى به راه مى افتد که ... بیرق و علم با خود حمل مى کنند و بر روى اسبهاى آنان سلاحهاى مختلف و عمامه هاى متعدد قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز همراه دسته ها هستند که بر روى آنها جعبه هایى حمل مى شود که درون هر یک سه چهار بچه به علامت بچه هاى اسیر حسین شهید قرار دارند ...)).(10)
آدام اولئاریوس, ژان شاردن, توماس هربرت, پتروس بریک, ژان باتیست تاورنیه, جملى کاررى, سانسون, کورنى یل لابرون و اولیاى چلپى نیز نظیر این گزارشها را از سوگوارى دوران صفویه آورده اند ولى هیچ گونه اشاره اى به نمایش تعزیه و شبیه خوانى نکرده اند.
سالامون و وان گوخ نخستین اروپاییانى بودند که مراسم ماه محرم را به صورت صحنه هاى نمایشى ضبط کرده اند. این دو نویسنده در دوران سلطنت نادرشاه افشار در ایران بوده اند. قرائن حاکى از آن است که در این عصر اگر هم تعزیه بوده حالت منظوم را نداشته و شکل کنونى را به خود نگرفته و دوران مقدماتى را مى گذرانیده است. دکتر پرویز ممنون (از تعزیه پژوهان معاصر) نظر این دو نویسنده را مبنى بر اجراى حرکات نمایشى در دوران افشاریه مورد تردید قرار مى دهد.(11)
ویلیام فرانکلین در سال 1786 م و در دوران زندیه به ایران سفر کرد. وى حاصل مشاهدات خود را در سفرنامه اى به رشته تحریر در آورد. این اثر نخستین سندى است که از تعزیه سخن مى گوید. وى مى نویسد:
((یکى از موثرترین صحنه هایى که به نمایش گذارده مى شود صحنه عروسى قاسم جوان .. . با دختر[ امام]حسین(ع) است, این ازدواجى است که هرگز به فرجام نمى رسد, زیرا قاسم در روز هفتم محرم در کنار رود فرات به شهادت مى رسد! در این نمایش به پسربچه اى لباس عروسى زنانه مى پوشانند و او را به شکل نوعروسى جوان درمىآورند. این پسر[ عروس] توسط زنان خانواده که نوحه سرایى مى کنند احاطه شده است و در این نوحه سرایى سرنوشت دلخراش شوهر او را[ قاسم را] که توسط بى دینان به وجود آمده است بازگو مى کنند. جدایى بین این نوعروس و شوهرش نیز نشان داده مى شود و به هنگامى که شوهر جوان به صحنه نبرد مى رود به موثرترین وجه, ناراحتى خود را نشان مى دهد و وقتى شوهر ترکش مى کند زن کفنى به وى هدیه مى کند و آن را به دور گردنش مى بندد. با نشان دادن این صحنه تماشاچى ها به شدت متإثر مى شوند و به شیون و زارى مى پردازند ... ))(12)
ترویج تعزیه
تحقیقات و قرائن تاریخى مبین آن است که زمینه هاى اجراى تعزیه در اواخر دوران صفویه فراهم آمد و در عصر زندیه رواج یافت و با روى کار آمدن قاجاریه به اوج رسید و در سراسر ایران گسترش یافت و شکل تکامل یافته خود را به دست آورد. گزارش سیاحان خارجى و برخى خاطرات شخصیتهاى سیاسى و تاریخى ایرانى موید آن است که این نمایش به رغم کاستى هاى محتوایى و برخى نقایص ادبى و هنرى توانسته در تحریک احساسات مردم و بروز هیجانات آنها در جهت حمایت از حماسه هاى دینى و همسویى عاطفى با فداکاران عاشورا تإثیر خوبى داشته باشد و با ترسیم جبهه حق و باطل و ایجاد صف اولیإ و اشقیا پیوند عاطفى مردم را با انبیإ و اولیإ برقرار و نفرت آنان را نسبت به قبیله قابیل و حکام جور و ستم تشدید نماید. در این میان زنان از طرفداران جدى تعزیه هستند و چون در این برنامه صحنه هایى به نمایش گذاشته مى شود که از مظلومیت خاندان عصمت و جنایت و ستمگرى دشمنان آنان حکایت دارد با فریادهاى شدید و ذکر حسین حسین بر ظالمان لعن و نفرین مى فرستند و سیل اشک را بر گونه ها جارى مى سازند, اورسل (سیاح اروپایى) مى نویسد:
((... به گمان من, هیچ کس در دنیا قادر نیست ناامیدى, خشم و ترحمى که قلب این جمعیت انبوه را مى لرزاند توصیف کند, لعن و نفرین خشمآلود بر یزید و شمر, استمداد از امامان و صداى گریه هاى بغضآلود در فضاى پهناور تکیه[ محل تعزیه خوانى] طنین مى انداخت و از سینه پردرد هزاران نفر آواى حسین حسین باصفا و صداقت بى شائبه اى بیرون مى جست ...))(13)
اوژن اوین که در سالهاى 1324 ـ 1325ه$.ق در ایران به سر مى برده ضمن ارائه گزارشى از تعزیه خوانى مى نویسد:
((نمایشهاى مذهبى که روى صحنه اجرا مى گردد فریاد درد و اندوه و گریه و زارى همه حاضران را به آسمان بلند مى کند. زنان حاضر در آن سوى سکوى نمایش با هق هق گریه مى کردند و سخت تکان مى خوردند ...))(14)
خانم مارى شیل(لیدى شیل) که همراه شوهرش (کلنل جستین شیل), سفیر انگلستان در ایران, در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در کشور ایران به سر مى برده, آورده است:
((قسمتى از محل تماشاچیان به زنها اختصاص داشت ... و آنها در حالى که خود را کاملا در چادر پیچیده بودند در روى زمین مى نشستند. قبل از آغاز نمایش, سعى و کوشش این زنها براى پیدا کردن جاى مناسب واقعا دیدنى بود ... حضور در چنین مجلسى که چندین هزار نفر در ماتم و اندوه عمیقى فرو رفته اند براى من بسیار غریب بود, موقعى که یکى از آنها شروع به گریه کرد بقیه هم به او تإسى مى کنند و ناگهان همه را گریه فرا مى گیرد, گاهى از اوقات من هم حس مى کردم که بر اثر شنیدن این همه آه و ناله, اشکم آماده سرازیر شدن است و با زنهاى ایرانى اطراف خودم در عزادارى شرکت مى کردم که البته این موضوع خیلى باعث خوشایند آنها مى شد ولى باید اذعان کنم که بعضى از قسمتهاى این برنامه آن قدر عمیق و پراحساس اجرا مى گردید که فوق العاده متإثرکننده بود ... [نقش] سکینه را که دخترى 12 ساله بود یک پسر کوچک اجرا مى نمود, شخصیت شمر در قالب یک میرغضب سنگدل و بى رحم به صورت بسیار عالى اجرا مى شد و پسرها رل زنهاى امام را عرضه مى نمودند ... کشته شدن سکینه و رقیه سر و صداى گریه و ناله جمعیت را به اوج رساند ...)).(15)
بنجامین(نخستین سفیر آمریکا در ایران) نوشته است:
((پس از آنکه از دیدن ساختمان عظیم تکیه و ریزه کاریهاى هنرى آن فارغ شدم تازه متوجه انبوه جمعیتى گشتم که در آن گرد آمده بودند, تمام صحن تکیه به استثنإ راه باریکى در اطراف سکوى وسط, پر از زنانى بود که کنار یکدیگر نشسته بودند با یک حساب تخمینى در حدود چهار هزار زن در صحن تکیه چهارزانو کنار یکدیگر نشسته و به سکو نگاه مى کردند. تإثر و شیون و زارى مردم در تعزیه ها کاملا طبیعى است و صحنه ها آن قدر تکان دهنده است که حتى افراد غیر مسلمان را متإثر و ناراحت مى کند ...))(16)
تماشاگران پرشور
عبدالله مستوفى بر این نکته تإکید دارد که زنها بیش از مردان طالب تعزیه بوده اند(17).وى مى افزاید:
((در محله ما عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه تعزیه خوانى باشکوهى[ برگزار] مى کرد ...)) بعد گزارشى از تکیه وى آورده است(18). روح الله خالقى مى نویسد: روز سوم محرم علم را که پنجه بزرگى از زر ناب بر سرش بود به اندرون مى بردند. انیس الدوله, زن سوگلى شاه, متصدى بستن و زینت دادن آن بود ... زنهاى ... اندرون به دور علم حلقه مى زدند و انیس الدوله شربت مى داد. سپس یکى از دخترهاى فتحعلى شاه نوحه سرایى آغاز مى نمود و حضار به سینه زنى مشغول مى شدند. بعد نایب السلطنه به اندرون آمده علم را حرکت مى داد. اعتماد الحرم رییس خواجه سرایان و دیگر خواجه ها به دنبالش مى افتادند و علم را با این تشریفات به تکیه برده و در جاى مخصوص قرار مى دادند. خانمها هم از اندرون به تکیه رفته در طاق نماهاى خود مى نشستند و براى تماشاى تعزیه آماده مى شدند ...))(19)
مهمترین گزارش در خصوص سیر تکاملى تعزیه و بخصوص ذکر نقش زنان در این نمایش مربوط به شرق شناس روس, برزین,I.N.Berezine) ) است که در سالهاى 1842 ـ 1843م در ایران به سر مى برد. وى ضمن وصف تکیه و تإثیر نمایش تعزیه در حضار مى نویسد: ((تعزیه ایرانیان و خاصه زنان را به شدت تحت تإثیر قرار مى داد. زنان در صحنه هاى هیجان انگیز همصدا به بانگ بلند مى گریند و با مشت بر سینه مى زنند.))(20) در جاى دیگر از تکیه حاج میرزا آقاسى خبر مى دهد و مى گوید: ((انبوه تماشاییان و خاصه زنان براى تماشاى مراسم و نمایشهایى که حاجى تهیه مى دید هجوم مىآوردند ... باید دانست که زنان, پرشورترین ستایشگران تعزیه اند زیرا تعزیه براى بیشتر آنان تنها تماشا در تمام سال محسوب مى شود, از این رو هیچ کس بیش از زنان ایرانى که صداى گریه شان غالبا بلندتر از بانگ شبیه سازان و تعزیه خوانان است نمایش را ارج نمى نهد و عزیز نمى دارد. ضمنا گریه و زارى زنان خاصه در صحنه هاى بدون گفتار شاخص تر است. زنان با چهارپایه هاى کوچکى به تکیه مىآیند ...))(21) گذشته از اینها ((برزین)) از تعزیه هایى سخن مى گوید که توسط زنان اجرا مى شود ((... اعیان ... که در ایام عزادارى از خانه بیرون نمىآیند گاه در اندرون خود تکیه اى بر پا مى دارند و فقط دوستان را به تماشا دعوت مى کنند, در این صورت همه شبیه خوانان زن اند)).(22) با این وصف وى نخستین کسى است که از تعزیه خوانى زنانه خبر مى دهد. به گفته بهرام بیضایى که منبع خود را ذکر نمى کند(23) تعزیه زنانه براى نخستین بار در منزل قمرالسلطنه دختر فتحعلى شاه و در دنباله مجلسهاى روضه خوانى زنانه پیدا شد و هر ساله در تمام عصرهاى ده روزه اول محرم برقرار بود. این تعزیه ها در فضاى باز حیاط یا در تالارهاى بزرگ منازل بازى مى شد. بازیگران کسانى بودند که قبلا در مجالس زنانه روضه مى خوانده اند و یا راه و رسم بازیگرى و نقالى را در چنین مجالسى آموخته بودند, لقب عمومى آنان ملا یعنى همان لقب زنان روضه خوان بود(24). صادق همایونى نیز از تعزیه هایى سخن گفته که توسط معین البکإ (تعزیه گردان) و تعزیه خوانان زن به اجرا در مىآمده و تماشاچیان آن هم زن بوده اند(25) و دیگرى مى نویسد: ((... در بوشهر برخلاف عادت, نقش زنان را خود زنها بازى مى کردند(26). برخى از مجالس تعزیه اى که جنبه کمدى دارند گزارش داده اند که توسط زنان در عصر قاجاریه در مجالس زنانه اجرا مى شده است)).(27)
جابر عناصرى مى نویسد: ((هر سال به هنگام سالگرد میلاد حضرت محمد(ص) یا مبعث آن حضرت و یا به مناسبتهایى از جمله در عقدکنان و ... برخى از خانواده هاى مومن به نوعى به شبیه خوانى زنانه مى پردازند که به آن مولودىخوانى یا عروسى قریش مى گویند. مولودىخوانها یا اجراکنندگان این نمایش مذهبى, دسته اى از زنان مومنه و با صوت و آواز دلنشین هستند, هنوز هم در برخى از نقاط ایران, مولودىخوانان مقامى عزیز دارند و مولودىخوانى از جمله شبیه خوانیهاى شادىافزاست ...))(28)
تشبه به بانوان
در تعزیه هاى معمولى از زمان رواج تا کنون نقش زنان را مردان به عهده مى گیرند. عبدالله مستوفى در مورد لباس مردانى که در نقش زن تعزیه مى خوانند مى نویسد:
شبیه زنها پیراهن سیاهى که تا پشت پا مى رسد بر تن مى کرد و پارچه سیاه دیگرى به سر مى افکند, فراخى این روسرى به قدرى بود که دستها را هم تا سر انگشتان مى پوشاند, یک پارچه سیاه دیگرى صورت را تا زیر چشم مستور مى داشت به طورى که جز چشم و سر انگشتان تمام بدن به وسیله این سه پارچه لباس پوشیده مى شد. اگر در بعضى نمایشها پاى زنهاى مخالفین هم به میان مىآمد این لباس به همین کیفیت منتهى از پارچه سرخ بود. لباس دختر بچه ها و پسربچه ها پیراهن عربى بلند مشکلى با سربند و قرص صورت آنها پیدا بود.(29) حاج میرزا محمدتقى تعزیه گردان معروف تکیه دولت تعزیه خوانها را مناسب نقش هر کدام تربیت مى کرد و در هر کجاى کشور شخص بااستعدادى سراغ داشت, وى را براى تعزیه خوانى حاضر مى نموده است. به عنوان نمونه حاجى ملاحسین اهل زرند ساوه چون نقش زنان را خوب اجرا مى کرد هر سال قبل از محرم باید خانه و زراعت خود را رها کند و به تهران بیاید و در دسته تکیه دولتى شبیه خوانى کند. قلى خان نیز چون صداى نازکى داشت و خیلى موثر مى خواند, در نقش زینب خوب از عهده برمىآمد.(30)
اجراى نقش زنان توسط تعزیه خوانان مرد موانعى را بر سر راه خود داشت و مخالفت گروهى از علما را برانگیخت و عده اى مى گفتند براى انجام کارى مستحب نمى توان به چنین خلافى که حرام هم هست دست زد. همین مسایل سبب گردید تا دست اندرکاران تعزیه و برخى تماشاگران علاقه مند از علماى مشهور در این مورد نظرخواهى کنند. از فقیه بزرگ, میرزاى قمى پرسیده اند: آیا جایز است در ایام عاشورا تشبیه به صورت امام یا اعادى اهل بیت به جهت گریانیدن مردم و آیا جایز است که مردان در لباس زنان اهل بیت علیهم السلام یا غیر ایشان متشبه شوند به همان قصد یا نه؟ ایشان جواب داده اند: در تشبیه به معصوم و نیکان راه منعى در نظر نیست و عمومات رجحان بکإ و ابکإ و تباکى بر سیدالشهدإ و تابعان ایشان دلالت بر آن دارد و شکى نیست که اعانت بر بر است و گاهست که توهم شود که این موجب هتک حرمت بزرگان دین است و این توهم فاسد است زیرا که مراد, تشبیه نفس به نفس و شخص به شخص نیست بلکه تشبیه صورت و زى و لباس است.
در ادامه, آن فقیه فرزانه, تشبیه به دشمنان اهل بیت را بلااشکال مى داند و در خاتمه مى افزاید: به جهت اینکه این شخص متشبه به زنان از حیثیت آنکه تشبه به زنان است نمى کند بلکه مى خواهد مثلا زینب خاتون را مصور کند به لباسى که صریح در زنان نیست غالبا و اگر هم باشد مضر نیست مثل چادرشب به سر کردن و مکالماتى که ایشان مى فرمودند بکند به جهت ابکإ و این را تشبیه به زنان نمى گویند چون ظاهر آن تشبیه مختص به جنس زنان است بدون غرضى دیگر و در اینجا لباس زنان پوشیدن نه از براى نمود خود است به صورت زن و فرق بسیار است میانه ملاحظه تشبه به شخص معین از زنان از راه خصوصیات افعال آن زن و تشبیه به جنس زنان از راه تشبیه به این جنس پس خوب تإمل کن.(31)
میرزاى نائینى در این مورد مى گوید: ظاهرا کارهایى که در تعزیه ها معمول است در شبیه شدن و ممثل گردیدن چنانچه عادت شیعیان دوازده امامى بر آن جارى شده جهت برپا داشتن عزا و گریستن و گریانیدن در چندین قرن و اگر چه متضمن باشد پوشیدن مرد لباس زن را بنا بر اقواى ما سابقا اشکال کرده بودیم در جایز بودن و قید کردیم جواز ممثل شدن را در فتوایى که از ما صادر شد چهار سال قبل لکن دو مرتبه مسإله را رجوع کردیم و نزد ما واضح شد که حرام بودن تشبیه مرد به زن, زمانى است که مردان رإسا خود را به زى و روش زنها درآورند نه به پوشیدن لباس زنها مقدار زمان کمى بدون اینکه زى خود را تبدیل کنند به طورى که در تشبیهات معموله منظور است. چنانچه در حاشیه عروه الوثقى این استدراک را بیان کردیم در این اواخر در حاشیه خود. بلى لازم است که در هنگام شبیه شدن مواظب باشد که به محرمات آلوده نشود.(32)
آیت الله خوئى مى نویسد: قبل از این روشن شد در جواز پوشیدن مردان لباس زنان را براى اظهار حزن و تجسم ساختن حادثه طف و اقامه سوگوارى براى سید جوانان بهشت, تردیدى وجود ندارد. پندار حرام بودن آنها به جهت نهى از همانندى که در اخبار آمده از وسوسه هاى شیطانى است زیرا این اخبار بر حرام بودن همانندى دلالتى ندارند. (33)
بدیهى است عارى از اشکال بودن بازى کردن مردان در نقش زنان و خصوصا بانوان بیت عصمت به دلیل هدف والایى مى باشد زیرا بر حسب تإکید ائمه(ع) باید حماسه عاشورا در اذهان زنده بماند و ماندگارى آن به این بستگى دارد که در قالب هنرى خوب و پرجاذبه و شورآفرین در آید تا مردم مسلمان و پیروان راستین ائمه لحظات پرشور عاشورا را در ذهن و فکر خویش ترسیم کنند و چون شبیه خوانى از این مقوله است در امور مذکور منعى نخواهد داشت و اینکه برخى چنین برنامه هاى نمایشى را بدعت دانسته اند درست نمى باشد. البته اگر در زوایاى دیگر به تعزیه پرداخته شود خصوصا تإملى در اشعار و مضامین آن, مشاهده مى گردد که کاستى هایى غیر قابل اغماض در آن دیده مى شود.
سوگ و سرور
گرچه تعزیه به معناى سوگوارى مى باشد ولى نمایشهاى آن الزاما حالت سوگ و ماتم ندارد و شبیه نامه هاى مضحک و خنده دار و قطعات شادىآور به عنوان عناصر کمدى وارد شبیه خوانى شده اند. این پدیده از آنجا ناشى مى شود که در تعزیه اشقیا به تمسخر گرفته مى شوند و کسى که نقش آنان را بازى مى کند به عنوان مظهر شقاوت اسم امام یا یکى از افراد اهل بیت را با احترام بر زبان جارى مى کند و ضمن آنکه جدایى گزینى با نقش اصلى را رعایت مى کند به بدى آن گروه شقاوت پیشه اعتراف مى کند و به تحقیر مخالفان اهل بیت مى پردازد, گاهى این استهزا و نفرت از ستمگران به حدى است که تعزیه حالت فکاهى به خود مى گیرد. عامل دیگر سلیقه هاى افراد مى باشد, پادشاهان قاجار مى خواستند این نمایش را وسیله اى براى قدرت دربار قرار دهند و براى تثبیت اعتبار خویش به تکیه سازى و تعزیه خوانى روى آوردند. عبدالله مستوفى مى نویسد: ((ناصرالدین شاه که از همه چیز وسیله تفریح مى تراشید در این کار هم سعى فراوان به خرج داد و شبیه خوانى را وسیله اظهار تجمل و نمایش شکوه و جلوه سلطنتش کرد.))(34) این ویژگى موجب گشت که تعزیه خوانى قدرى از مقصد اصلى خود که سوگوارى براى انبیإ و اولیإ بود فاصله بگیرد و جنبه سرگرمى و تفریحى آن بر ماتم دارى پیشى گیرد و شبیه نامه هاى مضحکى به روى صحنه بیاید و اجراى نمایشهاى موهن و بعضا غیر واقعى عمومیت پیدا کند که با شإن و منزلت اهل بیت(ع) تناسبى نداشت لذا علماى شیعه با تعزیه هاى موهن و دروغ مخالفت کردند. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود (جمعه محرم سال 1306 ه$.ق) مى نویسد: ((شنیدم دیشب در تکیه دولت تعزیه دیر سلیمان بود ... اسماعیل بزاز مقلد معروف با قریب بیست هزار مقلدین و عمله طرب بودند ... و حرکات قبیح از خودشان بیرون آوردند به طورى که مجلس تعزیه از تماشاخانه بدتر شده بود.))(35)
یکى از این نمایشها که در آن زنان نقش مهمى را به عهده دارند ((مجلس عروسى سلیمان و بلقیس)) مى باشد. معمولا در گذشته این تعزیه را قبل از شروع تعزیه حضرت قاسم اجرا مى کردند و در کنار سوگ و اشک جشن و سرور به راه مى انداختند. طبق این روایت پرنده اى که هدهد نام دارد به بارگاه بانویى به نام بلقیس راه مى یابد که ملکه شهر سبا است و جمال این زن را به تماشا مى نشیند و سپس به عنوان پیکى به سلیمان خبر مى دهد که این بانو را در آن ناحیه دیده ام و سپس به وصف او مى پردازد, پس از آن سلیمان به پیشنهاد وزیر خود هدهد را همراه نامه اى به نزد بلقیس مى فرستد تا او را براى وى خواستگارى کند, هدهد خطاب به بلقیس:
بلى من با تو دارم کار بلقیس
رسولم من دلت خوشدار بلقیس
پسندى گر کلام ناب دارم
ترا بهر سلیمان خواستگارم!
بلقیس از هدهد مى خواهد تا شرح ولایت سلیمانى را دهد و او هم اطاعت مى کند و پس از مشورت با اطرافیان, بلقیس از پرستش آفتاب دست برمى دارد و پیغام سلیمان را به چشم منت مى نهد, هدهد این خبر شاد را به سلیمان مى دهد و او هم دستور مى دهد مجلس سرور برپا شود, به فرمان سلیمان دیویى تخت بلقیس را براى این پیامبر حاضر مى کند. در این حال بلقیس نوعروس بر قالیچه سلیمان سوار مى شود و به سوى آسمان به پرواز درمىآید و به تماشا مى پردازد. در گوشه اى از خاک دیارى دوردست فرود مىآیند اما زمین زیر پایشان به لرزه مى افتد, سلیمان مى خواهد بداند آنجا چه خبر است که به فرمان خداوند جبرئیل مىآید و توضیحات لازم را مى دهد و از کربلا و حماسه شهیدان آنجا سخن مى گوید:
این زمین باشد محل ابتلا
این زمین باشد زمین کربلا
[در] این زمین گردد به صد افغان و شین
سر جدا از جسم شاه دین حسین
قاسم و عباس و اکبر از جفا
کشته گردند اندر این دشت بلا
بدین نحو هنرمندان تعزیه به شیوه تعلیق, گریزى به کربلا مى زنند و شادى را به ماتم تبدیل مى کنند و جبرئیل بر اساس پیشگویى وقایع کربلا را به سلیمان باز مى گوید.(36) این تعزیه به نام ((تخت سلیمان یا تخت بلقیس)) هم معروف است. طبق نقل برخى مجالس چون سلیمان از شهر سبا با ملکه این دیار مىآید به صحرایى مى رسد که خشک و لم یزرع مى باشد و چون از جبرئیل مى پرسد اینجا کجاست؟او مى گوید:
اى رسول خدا بیا و از دو انگشتم نظر کن
هر آن دیدى مرا زودى خبر کن
و سلیمان در عالم غیب واقعه کربلا را مشاهده مى کند و مى گوید عروسى را فراموش کنید و بیایید ببینیم این مصیبت چیست؟(37)
ادامه دارد.
1ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج45, ص59.
2ـ اللهوف, سید بن طاووس, ص56.
3ـ وى از کسانى بود که در اوایل قرن چهارم بر امام حسین(ع) نوحه گرى مى کرد.
4ـ نک: نشوار المحاضره, قاضى تنوخى (قرن چهارم), ج2, ص230 ـ 233.
5ـ الکامل, ابن اثیر, ج7, ص151.
6ـ البدایه و النهایه, ابن کثیر, ج12, ص258.
7ـ تاریخ مذهبى قم, على اصغر فقیهى, ص371 ـ ;372 کیهان فرهنگى, سال سوم, شماره 6, ص10.
8ـ از جمله: عالم آراى عباسى, ج2, ص627.
9ـ تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, گردآورنده پیتر جى چلکوسکى, ترجمه داوود حاتمى, ص151 ـ 152.
10ـ سفرنامه پیترو دلاواله, ترجمه دکتر شجاع الدین شفا, ص125.
11ـ پژوهشى در تعزیه و تعزیه خوانى, فصلنامه هنر, شماره 2, زمستان 1361, بهار 1362.
12ـ مشاهدات سفر از بنگال به ایران (در سالهاى 1787 ـ 1786 میلادى), ویلیام فرانکلین, ترجمه محسن جاویدان, ص72 ـ 73.
13ـ سفرنامه اورسل, ترجمه على اصغر سعیدى, ص304.
14ـ ایران امروز (1906 ـ 1907 میلادى), اوژن اوین, ترجمه حواشى و توضیحات على اصغر سعیدى, ص193.
15ـ خاطرات لیدى شل, لیدى مرى شیل, ترجمه حسین ابوترابیان, ص69 ـ 70.
16ـ سفرنامه بنجامین (عصر ناصرالدین شاه), بنجامین, ترجمه حسین کردبچه, ص290 و 295.
17ـ شرح زندگانى من, عبدالله مستوفى, ج اول, ص288.
18ـ همان, ص299.
19ـ سرگذشت موسیقى ایران, روح الله خالقى, بخش اول, ص345.
20ـ در باره تعزیه و تئاتر در ایران, به کوشش لاله تقیان, ص73.
21ـ همان, ص85.
22ـ همان, ص70.
23ـ احتمال دارد منبع او مقاله اى بدون نام نویسنده باشد که در اطلاعات ماهانه, شماره 102, تهران 1335 درج گردید.
24ـ نمایش در ایران, بهران بیضایى, ص160.
25ـ تعزیه و تعزیه خوانى, ص104.
26ـ تئاتر ایرانى, فرخ غفارى, ص4.
27ـ از صبا تا تیما, ج اول, ص323.
28ـ نمایش و نیایش در ایران, جابر عناصرى, ص124.
29ـ شرح زندگانى من, ج اول, ص289.
30ـ سرگذشت موسیقى ایران, روح الله خالقى, بخش اول, ص340 و 350.
31ـ جامع الشتاه, میرزاى قمى, ص816.
32ـ البکإ الحسینى, سیدحسین طباطبایى, ص499 ـ 500.
33ـ مصباح الفقاهه, آیت الله خوئى, ج اول, ص210.
34ـ شرح زندگانى من, ج اول, ص288.
35ـ روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه, به کوشش ایرج افشار, ص591.
36ـ تعزیه نمایش مصیبت, جابر عناصرى, ص65 ـ 66.
37ـ فرهنگ آفرینش, سال دوم, شماره 58 (28 تیر 1373), ص5.