سرپرستى و ریاست خانواده
((قسمت دوم))
مهدى مهریزى
در نخستین بخش, پس از ذکر مقدمه اى کوتاه و تعریف سرپرستى و ریاست در خانواده با سیرى اجمالى در قوانین مدنى و آراى اندیشمندان اسلامى, تلاش شد تصویرى روشن از موضوع و آراى مختلف در باره آن, ارائه گردید. آنگاه با طرح پرسشهایى چند در موضوع اصلى, شروع به تبیین آنها کردیم. بر این اساس و در بررسى ادله فقهى موضوع ریاست مرد بر خانواده اشاره کردیم که آنها را در سه دسته مى توان تقسیم کرد: الف. قرآن, ب. سنت, ج. اجماع. بررسى آیات مربوطه را در بخش پیش به پایان بردیم. در این قسممت, به بررسى روایات و اجماع مى پردازیم.
ب ـ روایات
در متون حدیثى به روایات فراوان برمى خوریم که به گونه اى, ریاست مرد را تثبیت مى کند این روایتها به دو دسته کلى قابل تقسیم است.
دسته اى که به تعبیر ما, دلالت مستقیم بر موضوع دارد, گرچه خود متنوع است و دسته اى دیگر که آثار ریاست را به مرد داده است, و به گفته منطق دانان با ((دلالت انى)) موضوع را تثبیت مى کند.
از این رو, احادیث را در دو دسته کلى سرپرستى و آثار سرپرستى, که هر یک شاخه هایى دارد, عرضه مى داریم.
دسته اول: احادیث سرپرستى
این دسته خود چند شاخه دارد:
یک. قیم بودن مردان
1ـ عن ابى عبدالله(ع), قال: ((من سعاده الرجل ان یکون القیم على عیاله;(1)
از خوشبختى مرد آن است که سرپرست خانواده اش باشد.))
2ـ عبدالله بن عمر ان رسول الله قال: ((الا کلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته, فالامام الذى على الناس راع و هو مسوول عن رعیته و الرجل راع على اهل بیته و هو مسوول عن رعیته و المرإه راعیه على اهل بیت زوجها و ولده و هى مسووله عنهم و عبد الرجل راع على مال سیده و هو مسوول عنه, الا فکلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته;(2)
رسول خدا فرمود: بدانید تمام شما راعى هستید و تمامتان نسبت به رعیت خود مسوولیت دارید, امام راعى جامعه است و نسبت به آنان مسوول است. مرد نسبت به اهل و عیال خود راعى است و نسبت به آنان مسوول است. زن نسبت به خانه شوهر راعى است و در باره آنان مسوول است. برده نسبت به اموال مولا راعى است و از آن سوال شود. بدانید تمام شما راعى هستید و تمامتان نسبت به رعیت خویش مسوولید.))
3ـ و عنه(ع) قال: ((رحم الله عبدا احسن فیما بینه و بین زوجته فان الله عز و جل قد ملکه ناصیتها و جعله القیم علیها;))(3)
خداوند بیامرزد مردى را که رابطه اش با همسرش نیکو باشد. چرا که خدا, زن را به دست مرد سپرده و او را قیم زن قرار داده است.))
دو. لزوم اطاعت زن از شوهر
1ـ عن ابى عبدالله(ع) فى حدیث مبایعه النبى(ص) النسإ انه قال لهن: ((اسمعن یا هولإ ابایعکن على ان لا تشرکن بالله شیئا و لا تسرقن و لا تزنین و لا تقتلن اولادکن و لا تإتین ببهتان تفترینه بین ایدیکن و ارجلکن و لا تعصین بعولتکن اقررتن؟ قلن: نعم;(4)
پیامبر(ص) هنگام بیعت به زنان فرمود: اى گروه زنان! با شما بیعت مى کنم که به خداوند شرک نورزید, دزدى نکنید, مرتکب عمل شنیع نشوید, فرزندان خود را به قتل نرسانید, افترا بر دیگران نزنید و نافرمانى شوهر نکنید, آیا به این پیمان اعتراف مى کنید؟ گفتند: بلى.))
2ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: ((اذا صلت المرإه خمسها و صامت شهرها و حجت بیت ربها و اطاعت زوجها و عرفت حق على فلتدخل من اى ابواب الجنان شإت;(5)
هرگاه زنى نماز پنجگانه اش را به جا آورد, ماه رمضان را روزه بدارد, حج خانه خدا را انجام دهد, از شوهر خویش اطاعت کند و ولایت على را بشناسد, از هر درى که خواهد وارد بهشت شود.))
3ـ عن ابى جعفر(ع) قال: ((جإت امرإه الى النبى(ص) فقالت: یا رسول الله(ص) ما حق الزوج على المرإه؟ فقال لها ان تطیعه و لا تعصیه و لا تصدق من بیته الا باذنه و لا تصوم تطوعا الا باذنه و لا تمنعه نفسها و ان کانت على ظهر قتب و لا تخرج من بیتها الا باذنه و ان خرجت بغیر اذنه لعنتها ملائکه السمإ و ملائکه الارض و ملائکه الغضب و ملائکه الرحمه حتى ترجع الى بیتها قالت: یا رسول الله(ص) من اعظم الناس حقا على الرجل؟ قال: والده قالت: فمن اعظم الناس حقا على المرإه؟ قال: زوجها. قالت: فمالى علیه من الحق مثل ماله على قال: لا و لا من کل مإه واحده;(6)
امام باقر(ع) فرمود: زنى نزد رسول خدا آمد و پرسید: حق شوهر بر زن چیست؟ فرمود: از او اطاعت کند و نافرمانى نداشته باشد. بدون اذن از خانه او صدقه ندهد و روزه مستحبى نگیرد. خود را از او دریغ مدارد گرچه بر پشت شتر باشد. از خانه اش بدون اذن خارج نشود. و گرنه فرشتگان آسمان و زمین و فرشتگان خشم و رحمت او را نفرین کنند تا به خانه برگردد.
گفت: اى رسول خدا چه کسى بیش از همه بر مرد حق دارد؟ فرمود: پدر و مادرش.
گفت: چه کسى بیش از همه بر زن حق دارد؟ فرمود: شوهر.
گفت: آیا من هم همین حقوق را دارم؟ فرمود: خیر, و نه یک درصد.))
4ـ عن ابى جعفر(ع) قال: ((خرج رسول الله(ص) یوم النحر الى ظهر المدینه على جمل هارى الجسم فمر بالنسإ فوقف علیهن ثم قال: یا معشر النسإ تصدقن و اطعن ازواجکن فان اکثرکن فى النار فلما سمعن ذلک بکین ثم قامت الیه امرإه منهن فقالت: یا رسول الله(ص) فى النار مع الکفار و الله ما نحن بکفار فقال لها رسول الله(ص): انکم کافرات بحق ازواجکن;))(7)
امام باقر(ع) فرمود: در زوال عید قربان پیامبر بر شتر برهنه اى سوار بود و به بیرون مدینه مى رفت. گذرشان بر زنان افتاد, درنگ کرده و گفتند: اى زنان صدقه دهید و از شوهرانتان فرمانبردارى کنید. بسیارى از شما اهل دوزخ هستید, زنان چون این گفته شنیدند, به گریه افتادند. زنى از میان برخاست و گفت: در دوزخ با کافران, ما که کافر نیستیم. فرمود: شما به حق شوهر کافر هستید.))
5ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: ((ملعونه ملعونه امرإه توذى زوجها و سعیده سعیده امرإه تکرم زوجها و لا توذیه و تطیعه فى جمیع احواله;(8)
امام صادق(ع) فرمود: ملعون است, ملعون است, زنى که شوهرش را آزار دهد. نیک بخت است, نیک بخت است, زنى که شوهرش را گرامى بدارد و او را اذیت نکند و از او در تمام احوال فرمان برد.))
6ـ روى ابوهریره ان رسول الله(ص) قال: ((خیر النسإ التى اذا نظرت الیها سرتک و اذا امرتها اطاعتک و اذا غبت عنها حفظتک فى مالک و نفسها ثم قرإ ((الرجال قوامون على النسإ));(9)
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین زنان آنانند که اگر به آنها نگاه کنى تو را خوشنود کند. اگر فرمانش دهى فرمان برد. اگر غایب باشى ثروت تو و خودش را حفظ کند. سپس آیه قوامیت مردان را تلاوت کرد.))
7ـ عن النبى(ص) ((استوصوا بالنسإ خیرا فانهن عوان عندکم إخذتموهن بإمانه الله و استحللتم فروجهن بکلمه الله و لکم علیهن حق و لهم علیکم حق و من حقکم علیهن الا یوطئن فرشکم احداو لا یعصینکم فى معروف;(10)
پیامبر فرمود: نسبت به زنان سفارش به نیکى کنید. آنان نزد شما اسیرند. به عنوان امانت الهى آنان را گرفتید و با کلمه خدا آنان را محرم خود ساختید. شما بر آنان و آنان بر شما حقوقى دارند. از حقوق شما بر آنان, این است که کسى را در فراش شما راه ندهند و شما را در معروف عصیان و نافرمانى نکنند.))
8ـ عن ابن عباس قال ... ((و جائته رسول الله(ص) امرإه فقالت: انى رسوله النسإ الیک و الله ما منهن امرإه علمت او لم تعلم الا و هى تهوى مخرجى الیک. الله رب الرجال و النسإ و الههن, و انت رسول الله(ص) الى الرجال و النسإ, کتب الله الجهاد على الرجال فان اصابوا اجروا و ان استشهدوا کانوا احیإ عند ربهم یرزقون فما یعدل ذلک من النسإ قال: طاعتهن لازواجهن و المعرفه بحقوقهم و قلیل منکن یفعله;(11)
زنى نزد رسول خدا آمد و گفت: من فرستاده زنانم و هر زنى که بداند یا نداند که من نزد شما آمده ام, از این عمل خوشنود است. خدا, پروردگار و اله مردان و زنان است و شما پیامبر آنان. خداوند جهاد را بر مردان واجب ساخته که مردان از آن ثواب برند و اگر به شهادت رسند نزد خدا روزى دارند. در قبال این چه چیزى به زنان داده شده؟ فرمود: شناخت حقوق شوهر و فرمانبردارى از آنان جهاد است. ولى اندکى از زنان چنین کنند.))
9ـ عن النبى(ص) ((... فاذا انتهین و اطعنکم فعلیکم رزقهن و کسوتهن بالمعروف;(12)
پیامبر فرمود: اگر زنان از ناسازگارى دست برداشتند و اطاعت شوهر کردند بر شما مردان است که روزى و لباس آنان را به صورت معروف ادا کنید.))
10ـ ((الرجل سید اهله;(13)
مرد آقاى اهل و عیال خویش است.))
سه. بازداشتن مردان از اطاعت زنان
این روایات گرچه به ظاهر عام تر از موضوع مورد نظر است, زیرا به همین احادیث در باب عدم حاکمیت زن هم استدلال مى شود, لیکن در زمینه مورد بحث نیز قابل استناد مى باشد, از این رو به ذکر آن مبادرت مى کنیم:
1ـ قال على(ع): ((کل امرىء تدبره امرإه فهو ملعون;(14)
هر مردى که زن او را تدبیر کند ملعون است.))
2ـ عن ابى عبدالله(ص) عن آبائه قال: قال رسول الله(ص): ((من اطاع امرإته اکبه الله على وجهه فى النار قال: و ما تلک الطاعه؟ قال: تطلب الیه الذهاب الى الحمامات و العرسات و العیدان و النایحات و الثیاب الرقاق فیجیبها;(15)
رسول خدا فرمود: مردى که از زن اطاعت کند خداوند او را به صورت در آتش اندازد. پرسید اطاعت زن چیست؟ فرمود: خواسته زن را براى رفتن به حمام, عروسى, مجالس جشن و عزا و پوشیدن لباس نازک, اجابت کند.))
3ـ عن الصادق(ع) عن آبائه قال: ((شکى رجل من اصحاب امیرالمومنین(ع) نسإه فقال خطیبا فقال: معاشر الناس! لا تطیعوا النسإ على حال و لا تإمنوهن على مال و لا تذروهن یدبرن امر العیال فانهن ان ترکن و ما اردن اوردن المهالک و عدون امر المالک, فانا وجدناهن لا ورع لهن عند حاجتهن و لا صبر لهن عن شهوتهن ...;(16)
امام صادق(ع) فرمود: مردى از یاران امیرمومنان از زنانش شکایت کرد. حضرت خطبه اى ایراد کرد و فرمود: اى مردان! در هیچ شرایطى از زنان فرمانبردارى نکنید, مگذارید آنان به تدبیر زندگى همت گمارند. زیرا اگر جلوى خواسته هاى زن باز گذارده شود, به تباهى خواهند افتاد و از فرمان مالک تجاوز خواهند نمود, زنان هنگام نیاز پروا ندارند و هنگام شهوت صبور نیستند.))
4ـ عن النبى(ص) ((... و اذا کان امراوکم شرارکم و اغنیائکم بخلائکم و امورکم الى نسائکم فبطن الارض خیر لکم من ظهرها;(17)
هرگاه فرمانروایان شما افراد شریر و ثروتمندان شما اهل بخل و شح, و کارها به دست زنان بود, درون زمین براى شما بهتر از روى زمین است.))
5ـ عن النبى(ص) ((لن یفلح قوم اسندوا امرهم الى امرإه;(18)
مردمانى که کارها را به زن واگذارند رستگار نخواهند شد.))
این حدیث با تعبیرهاى دیگرى نیز نقل شده است.
6ـ عن عائشه مرفوعا قال: ((طاعه النسإ ندامه;(19)
اطاعت زنان پشیمانى است.
7ـ عن النبى(ص): ((طاعه المرإه ندامه;(20)
اطاعت از زن پیشمانى است.))
چهار. جهاد زن, خوب شوهردارى کردن
این مضمون در چند حدیث آمده است:
1ـ عن موسى بن بکر عن ابى ابراهیم(ع) قال: ((جهاد المرإه حسن التبعل;(21)
جهاد زن, خوب شوهردارى کردن است.))
سند دیگر هم دارد: عن جابر بن یزید الجعفى قال سمعت اباجعفر الباقر(ع) یقول...
و با اندک تفاوتى در منابع اهل سنت نیز آمده است.
2ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: ((ان الله کتب على الرجال الجهاد و على النسإ الجهاد, فجهاد الرجال ان یبذل ماله و دمه حتى یقتل فى سبیل الله و جهاد المرإه ان تصبر على ماترى من اذى زوجها و غیرته;(22)
خداوند بر زنان و مردان جهادى واجب کرده است, جهاد مرد آن است که از مال و جان بگذرد تا در راه خداوند کشته گردد و جهاد زنان آن است که بر اذیتها و غیرت شوهر صبر کند.))
پنج. سجده بر شوهران
روایاتى که حقوق متقابل زن و شوهر را بیان کرده بسیار است. اما در بسیارى از آنها حق شوهر را عظیم تر و بزرگتر دانسته. در پاره اى از آنها با تمثیل از این حق بزرگتر, یاد شده مثل اینکه ((اگر بنا بود بنده در برابر بنده سجده مى کرد خداوند دستور مى داد زنان در برابر شوهران به خاک افتند و سجده کنند.)) این تعبیر در احادیث متعددى ذکر شده و نشان از برترى حقوق مرد در خانواده دارد و جایگاه ریاست و سرپرستى او را متبادر مى کند.
اینک به ذکر روایتهایى که حق شوهر را عظیم تر دانسته مى پردازیم.
1ـ عن ابى عبدالله(ص) قال: ((ان قوما اتوا رسول الله(ص) فقالوا: یا رسول الله انا رإینا اناسا یسجد بعضهم لبعض فقال رسول الله(ص) لو امرت احدا ان یسجد لاحد لا مرت المرإه ان تسجد زوجها.))(23)
امام صادق(ع) فرمود: گروهى نزد رسول خدا آمدند و گفتند: مردمانى دیدیم که براى یکدیگر سجده مى کردند. رسول خدا فرمود: اگر کسى را فرمان دهم که براى دیگرى سجده کند, به زن دستور مى دهم که براى شوهرش به سجده افتد.))
2ـ عن ابى جعفر(ص) قال: ((جإت امرإه الى النبى(ص) فقالت: ... یا رسول الله من اعظم الناس حقا على الرجل؟ قال: والده. قالت: فمن اعظم الناس حقا على المرإه قال: زوجها. قالت: فما لى علیه من الحق مثل ما له على؟ قال: لا و لا من کل مإه واحده;(24)
امام باقر(ع) فرمود: زنى نزد پیامبر آمد و گفت: اى رسول خدا چه کسى بیش از همه بر مرد حق دارد؟ فرمود: پدر. گفت: چه کسى بیش از همه بر زن حق دارد؟ فرمود: شوهر. گفت: آیا من نیز همین حق را بر شوهر دارم؟ فرمود: خیر. یک درصد نیز حق زن نیست.))
3ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: ((جإت امرإه الى رسول الله(ص) فقالت یا رسول الله ما حق الزوج على المرإه؟ فقال: اکثر من ذلک قالت: فخبرنى عن شىء منه قال: لیس لها ان تصوم الا باذنه یعنى تطوعا و لا تخرج من بیتها بغیر اذنه و علیها ان تتطلب باطیب طیبها و تلبس احسن ثیابها و تزین باحسن زینتها و تعرض نفسها علیها غدوه و عشیه و اکثر من ذلک حقوقه علیها;(25)
امام صادق(ع) فرمود: زنى نزد رسول خدا آمد و پرسید: حق شوهر بر زن چیست؟ فرمود: بیش از آن است که تصور شود. گفت: برخى از آن را بیان فرما. زن نمى تواند بدون اذن شوهر روزه مستحبى بگیرد. نمى تواند بدون اجازه از خانه خارج شود باید بهترین بوى خوش را استفاده کند, بهترین لباس را بپوشد, بهترین آرایش را داشته باشد و هر صبح و شام خود را بر او عرضه کند. حق مرد بیش از اینهاست.))
4ـ و فى الخرائج عن انس قال: ((ان النبى(ص) دخل حائطا للانصار و فیه غنم فسجدت له فقال ابوبکر نحن احق لک بالسجود من هذا الغنم فقال: انه لا ینبغى لاحد ان یسجد لاحد و لو جاز ذلک لامرت المرإه ان تسجد لزوجها;(26)
رسول خدا وارد بر باغ یکى از انصار شد. در آن باغ گوسفند بود. گوسفندان در برابر پیامبر سجده کردند. ابوبکر گفت ما سزاوارتر به سجده از این گوسفند هستیم. رسول خدا فرمود: سزاوار نیست انسانى در مقابل انسانى سجده کند. اگر این کار جایز بود, فرمان مى دادم زن در برابر شوهر سجده کند.))
5ـ دعائم الاسلام عن رسول الله(ص) انه قال: لامرإه سإلته عن حق الزوج على الزوجه: ((و لو کنت امرت احدا ان یسجد لاحد لامرت المرإه تسجد لزوجها;(27)
پیامبر(ص) در پاسخ زنى که از حق شوهر سوال کرده بود فرمود: اگر فرمان مى دادم کسى در برابر کسى سجده کند, زن بود در برابر شوهر.))
6ـ عن النبى(ص) قال: ((لو کنت آمرا احدا ان یسجد لاحد لامرت المرإه ان تسجد لزوجها;(28)
پیامبر فرمود: اگر به کسى فرمان مى دادم در برابر دیگرى سجده کند, زن بود در برابر شوهر.))
7ـ ان رسول الله(ص) قال: ((لو امرت احدا ان یسجد لاحد لامرت المرإه ان تسجد لزوجها و لو ان رجلا امر امرإه تنقل من جبل احمر الى جبل اسود و من جبل اسود الى جبل احمر لکان نولها ان تفعل;(29)
رسول خدا فرمود: اگر فرمان مى دادم کسى براى کسى سجده کند; به زنان مى گفتم براى شوهران سجده کنند اگر مردى به زنش فرمان دهد که از کوه سرخ به کوه سیاه و بالعکس رود, باید زن بپذیرد.))
8ـ عن عبدالله بن ابى اوفى قال لما قدم معاذ من الشام سجد للنبى قال: ((ما هذا یا معاذ قال: اتیت الشام فوافقتهم یسجدون لاساقفهم و بطارقتهم فوددت فى نفسى ان نفعل ذلک بک فقال رسول الله(ص): فلا تفعلوا فانى لو کنت آمرا احدا ان یسجد لغیر الله لامرت المرإه ان تسجد لزوجها و الذى نفس محمد بیده لا تودى المرإه حق ربها حتى تودى حق زوجها و لو سإلها نفسها و هى على قتب لم تمنعه;(30)
وقتى معاذ از شام برگشت براى پیامبر سجده کرد. پیامبر فرمود: این چه کار است معاذ؟گفت در شام دیدم مردم براى رهبران مذهبى خود سجده مى کردند. من هم میل پیدا کردم در برابر شما سجده کنم. رسول خدا فرمود: چنین نکنید. اگر به کسى دستور مى دادم در برابر غیر خدا سجده کند به زن مى گفتم تا در برابر شوهر به سجده افتد.
سوگند به آنکه جان محمد در دست او است, زمانى زن حق خداوند را ادا کرده که حق شوهرش را ادا کند و اگر از زن خواهشى داشت و او بر پشت شتر سوار بود, امتناع نورزد.))
9ـ عن الحسن: ((اتت بنت رسول الله(ص) تشکو زوجها فقال النبى(ص): ارجعى یا بنیه. لا امرإه بامرإه حتى تإتى ما یحب زوجها و هو وازع و لو کنت آمر شیئا ان یسجد لشىء لامرت المرإه ان تسجد لبعلها من عظم حقه علیها و ان خیر النسإ التى ان اعطیت شکرت و ان امسک عنها صبرت.));(31)
دختر پیامبر آمد, تا از شوهرش شکوه کند. پیامبر فرمود: دخترم برگرد. زن در صورتى زن است که خواست شوهر را برآورد. اگر فرمان مى دادم موجودى در برابر موجودى سجده کند به زن مى گفتم در برابر شوهر به سجده افتد. زیرا حق شوهر عظیم است. بهترین زنان, آنهایند که در برابر بخشش سپاس گذارند و در سختى و دست تنگى صبور باشند.))
10ـ عن ابى ظبیان قال: لما قدم معاذ من الیمن قال: یا رسول الله رإینا قوما یسجد بعضهم لبعض افلا نسجد لک؟ فقال(ص): ((لا, انه لا یسجد احد لاحد دون الله و لو کنت آمرا احدا یسجد, لامرت النسإ یسجدن لازواجهن;(32)
وقتى معاذ از یمن برگشت گفت: اى رسول خدا مردمانى دیدم که براى یکدیگر سجده مى کردند. براى شما سجده نکنیم؟ فرمود: خیر. کسى براى غیر خدا سجده نکند. اگر بنا بود براى غیر خدا سجده شود, به زنان دستور مى دادم در برابر شوهران به سجده افتند.))
11ـ عن جابر عن النبى(ص): ((لا ینبغى لشىء ان یسجد لشىء و لو کان ذلک لکان النسإ یسجدن لازواجهن;(33)
پیامبر فرمود: سزاوار نیست موجودى براى موجود سجده کند. اگر این کار روا بود باید زنان براى شوهران سجده مى کردند.))
شش. منع از مشورت با زنان
این احادیث را در جاى دیگرى به تفصیل آورده و مورد بررسى قرار داده ایم. مجموعا به بررسى سى و دو حدیث در این موضوع پرداخته ایم که تعداد چهارده روایت آن بدون سند, یعنى مرسل نقل شده است, و شش حدیث مسند نیز از منابع اهل سنت است. بنابراین تنها دوازده حدیث با سند در منابع شیعى آمده, آن هم با تعبیرهاى مختلف.
بررسى روایات:
حال تإملى اندک در اسناد احادیث خواهیم داشت و سپس به بررسى محتواى آنها مى نشینیم:
از گروه اول حدیث نخست معتبر است و حدیث دوم از منابع اهل سنت نقل شده و حدیث سوم نیز مرسل است.
در گروه دوم, چهار حدیث اول اعتبار رجالى دارد. اما در حدیث پنجم محمد بن احمد و پدرش(34) در علم رجال ناشناخته اند و نسبت به مفضل بن عمر هم برخى رجالیون تإمل و نظر دارند.(35)
حدیث شش و هفت و نه مرسل نقل شده و حدیث هشتم را از منابع اهل سنت آورده ایم.
در گروه سوم, حدیث اول و دوم مرسل اند و حدیث سوم خالى از اشکال نیست به خاطر ایرادهایى که بر برخى راویان آن گرفته شده.(36) حدیث چهارم و پنجم هم مرسل اند. حدیث ششم و هفتم را عالمان اهل سنت مجهول دانسته اند.(37)
در گروه چهارم حدیث نخست به خاطر سهل بن زیاد و على بن حسان(38) و موسى بن بکر(39) در سند اول و جعفر بن عماره(40) در سند دوم مورد ایراد است.
در حدیث دوم شریس مجهول است.(41) در کتب اهل سنت این حدیث تنها در کتبى که روایات مجهول, جمعآورى شده, دیده مى شود.(42)
از گروه پنجم حدیث اول و دوم معتبراند, حدیث سوم از جهت ابن ابى حمزه(43), جامورانى(44) و عمرو بن جبیر(45) دچار اشکال است.
حدیث چهار و پنج مرسل اند, و سایر احادیث برخى مرسل و برخى در منابع روایى اهل سنت آمده است.
در کل در میان این مجموعه, حدیث معتبر فراوان بود. لیکن باید حد و مرز دلالت آنها را بشناسیم. نکته اى که در بدو امر به نظر مى رسد, این است که حیطه زوجیت منظور قانونگذار بوده, بدین معنا که مردان مکلف شده اند در آن قلمرو قیم باشند یا رعایت و مراقبت را به عهده گیرند. و به زنان فرمان داده شده در دایره زوجیت اطاعت از شوهران کنند. به تعبیر دیگر واژه ((زوج)) در این روایات وصف مشعر به علیت است, زوجیت زوج, اقتضاى اطاعت و فرمانبردارى زن را دارد, لذا باید دید با عقد ازدواج چه چیزى حاصل مى شود, که مردان در آن دایره حقوقى دارند و زنان نیز. چرا که نمى توان پذیرفت, براى مردان حقوقى بیش از اقتضاى این قرارداد طرفینى, حاصل شود.
فقها گرچه به صورت جدى و به عنوان یک مسإله, بدان نظر نکرده, و در باب آثار حقوقى آن کنکاشى صورت نداده اند اما از لابه لاى برخى گفته ها مى توان به مبانى قابل توجهى دست یافت.
مطالبى که فقها در باب مهر گفته اند و اینکه نکاح معاوضه اى, بین المهر و البضع است از مواردى است که در این مبحث دخل دارد.(46)
همچنین رإى فقیهان در عقد موقت که حقیقتا با عقد دائم تفاوتى ندارد و تنها برخى از احکام در عقد موقت, استثنا شده(47), نیز مورد دیگرى براى تإمل است.
ملاحظه این دو مورد نشان مى دهد دایره زوجیت, امور زناشویى است. البته اگر شارع در کنار اقتضاى زوجیت احکامى وضع کرد, لازم الاتباع است ولى اکنون جداى از آن فرض, سخن مى گوییم.
از این امر که بگذریم, نمى توان اطلاقى در این روایات ادعا کرد. زیرا این روایات به اصل اطاعت, در مقابل عصیان, نظر دارد. اما در چه قلمرویى, زن باید اطاعت کند, در مقام بیان آن نیست. مثلا روایاتى که سجده زن نسبت به مرد را طرح مى کند, یا احادیثى که اطاعت مردان از زنان را مورد مذمت قرار مى دهد, یا از مشورت با آنان بر حذر مى دارد. بر فرض صحت و درستى, هیچ گونه نظرى به حدود اطاعت زن از مرد ندارد.
بنابراین, در این سه گروه هیچ گونه دلالتى بر حد و مرز اطاعت زن از مرد نیست. و اما سه گروه دیگر, در گروه اول, حدیث یک, به این مطلب نظر دارد که خوشبختى مرد آن است که قائم به امور خانواده اش باشد اما از این تعبیر نمى توان استفاده جعل سرپرستى, یا دایره سرپرستى داشت.
در حدیث دوم, زن و مرد را مسوول دانسته, بویژه که رعایت فرزندان و خانواده به زن سپرده شده است, بنابراین, اگر مرد را به عنوان ((راعى)) معرفى کرده, با توجه به واگذارى بخشى از رعایت خانواده به زن, نمى توان حدودى, مشخص از آن برداشت کرد.
روایات گروه دوم نیز, به اصل اطاعت زن نظر دارد و اطلاقى برایش نیست. جز حدیث پنجم که تعبیر ((و تطیعه فى جمیع احواله)) در آن آمده است. در این روایت اگر از ضعف سند ـ که بدان اشارت رفت ـ بگذریم با توجه به اینکه اطاعت و اکرام در برابر ایذاى شوهر است, بعید نیست که به اصل اطاعت نظر باشد در برابر ایذإ شوهر, و حد و مرز آن منظور نباشد.
روایات گروه چهارم, به کار زن, که شوهردارى کردن است پرداخته, اما اینکه حق مرد و یا وظایف او کدام است؟ و تا کجا ادامه دارد؟ از آن ساکت اند.
حاصل آن است که نمى توان بدین احادیث تمسک جست و هر حق و وظیفه اى را براى مردان اثبات کرد, اینها فى الجمله بر سرپرستى مرد دلالت دارد, نه بیش از آن.
دسته دوم: احادیث آثار تربیتى
در این قسمت به روایاتى اشاره مى کنیم که در آنها ریاست مرد غیر مستقیم تإیید مى شود. چرا که در این روایات اختیاراتى به مردان و شوهران داده شده که نشان مى دهد سرپرستى مرد در خانواده مورد قبول است. در این بخش روایات فراوانى است. و چون هر یک از این نمونه ها خود بحث مستقلى را مى طلبد و در فصول بعدى این نوشتار مستقلا بدان پرداخته مى شود, فهرست وار از آنها یاد مى کنیم. البته نسبت به بعضى از آنها در ادامه مباحث ((سرپرستى خانواده)) به تفصیل سخن خواهیم گفت.
1ـ خروج زن از منزل باید به اذن شوهر باشد
در احادیث متعددى به این مطلب تصریح شده و فقها نیز بدان فتوا داده اند.
عن ابى عبدالله(ع) قال: ((جائت امرإه الى رسول الله(ص) فقالت: یا رسول الله ما حق الزوج على المرإه فقال: اکثر من ذلک قالت: فخبرنى عن شىء منه قال: لیس لها ان تصوم الا بإذنه یعنى تطوعا و لا تخرج من بیتها بغیر اذنه;(48)
زنى نزد رسول خدا(ص) آمد پرسید: اى رسول خدا حق شوهر بر زن کدامست؟ پیامبر(ص) فرمود: بسیار است, زن پرسید: پاره اى از آن را بیان دارید. رسول خدا فرمود: زن نمى تواند بدون اجازه شوهر روزه مستحبى بگیرد و بدون اجازه شوهر از خانه بیرون نرود.))
2ـ شوهر مى تواند زن ناشزه خود را تنبیه بدنى نماید.
این مطلب در آیه 34 از سوره نسإ آمده است. ((و اللاتى تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فى المضاجع و اضربوهن.)) و احادیث نیز آن را تإکید کرده است.
3ـ مرد مى تواند زن را از اعمال مستحبى چون روزه و حج منع کند.
در احادیث بدین مطلب تصریح شده و در کلام فقها چنین تعلیل شده که: هر کارى که با حقوق شوهر مزاحمت داشته شوهر مى تواند از آن منع کند.
حدیثى که در ضمن بند اول نقل کردیم, نسبت به روزه مستحبى هم دلالت دارد.
4ـ شوهر مى تواند نذر و قسم شرعى زن را به هم زند.
در اصل این مطلب که خواست شوهر, در انعقاد نذر و قسم همسر موثر است تردیدى نیست, برخى فقها معتقدند تا شوهر اذن ندهد این دو محقق نمى شود و برخى بر این باورند که با نهى شوهر باطل مى شود.
عن ابى عبدالله(ع) قال: ((لا یمین لولد مع والده و لا للمرإه مع زوجها و لا للملوک مع سیده;(49)
قسمى نیست براى فرزند با وجود پدر, و براى زن با وجود همسر و براى برده با وجود آقا.))
عن ابى عبدالله(ع) قال: ((لیس للمرإه مع زوجها امر فى عتق و لا صدقه و لا تدبیر و لا هبه و لا نذر فى مالها الا باذن زوجها الا فى حج او زکاه او بر والدیها او صله قرابتها;(50)
زن نمى تواند با وجود شوهر تصرفاتى از قبیل: آزاد ساختن برده, صدقه دادن, تدبیر, بخشش و نذر در اموال خود داشته باشد, مگر از شوهر اذن بگیرد, جز براى سفر حج, پرداخت زکات, رسیدگى به پدر و مادر و به جا آوردن صله رحم.
5ـ منع از برخى تصرفات اقتصادى و حقوقى.
در حدیثى که در بند 4 ذکر کردیم, منع از صدقه, بخشش, آزاد کردن برده و برخى قراردادها مانند: تدبیر, ذکر شده بود.
6ـ ولایت بر فرزندان نابالغ از آن پدر است.
تصرفات اقتصادى و حقوقى فرزندان قبل از بلوغ, با نظارت و اذن پدر باید همراه باشد. روایتى که در بند 4 ذکر کردیم بر این مطلب دلالت دارد. و روایات فراوان دیگر.
7ـ طلاق در اختیار مرد است.
این مطلب از بسیارى روایات وارد شده در زمینه طلاق, استفاده مى شود.
عن ابى عبدالله(ع) قال: ((قال رسول الله(ص): خمسه لا یستجاب لهم: رجل جعل الله بیده طلاق امراته فهى توذیه و عنده ما یعطیها و لم یخل سبیلها;(51)
رسول خدا فرمود: دعاى پنج گروه اجابت نشود. مردى که خداوند اختیار طلاق همسرش را به او سپرده, و زنش او را آزار مى دهد اما طلاقش نمى دهد.))
8ـ نفقه زن بر عهده شوهر است.
عن ابى بصیر یعنى المرادى قال: سمعت اباجعفر(ع) یقول: ((من کانت عنده امرإه فلم یکسها ما یوارى عورتها و یطعمها ما یقیم صلبها, کان حقا على الامام ان یفرق بینهما;(52)
ابوبصیر گوید: از حضرت باقر(ع) شنیدم که مى فرمود: هر کس نزد خود همسرى دارد و او را نپوشاند و غذایش را ندهد, بر پیشواى مسلمین است که میان آن زن و شوهر جدایى افکند.
9ـ سیادت و هاشمى بودن از طریق پدر است.
عن العبد الصالح(ع) (فى حدیث طویل) قال: ((و من کانت امه من بنى هاشم و ابوه من سایر قریش فان الصدقات تحل له و لیس له من الخمس شىء فان الله یقول: ادعوهم لابائهم;(53)
امام کاظم(ع) فرمود: هر که مادرش هاشمى است اما پدرش از تیره هاى دیگر قریش است مى تواند صدقه بستاند و در خمس سهمى ندارد. زیرا خداوند مى فرماید: فرزندان را به نام پدران بخوانید.))
10ـ تمکین جنسى زن نسبت به خواست مرد.
این مطلب در احادیث مختلف با تعبیرهاى گوناگون وارد شده است و بر اساس همین روایات, فقیهان یکى از ارکان اصلى استحقاق نفقه را تمکین جنسى دانسته اند. نمونه اى از این احادیث را در صفحه 22 حدیث دوم آوردیم.
برخى فتاواى فقها که قاعدتا برگرفته از ادله شرعى است, نیز سرپرستى مرد را تإکید مى کند از قبیل:
زن باید براى سفر از شوهر اذن بگیرد و گرنه سفرش حرام خواهد بود.
در قصد اقامت و توطن, زن تابع شوهر است.
در این قسمت به بررسى دقیق این موارد نمى پردازیم زیرا بسیارى از اینها عنوانهاى مستقلى براى پژوهش است, اما فى الجمله مى توان ارتباطى بین این عناوین و مسإله سرپرستى شوهران دید.
اما از اینها نمى توان دایره سرپرستى و حدود آن را به دست آورد, چرا که حدود بسیارى از این عناوین نیز, محرز نیست. در مثل, جاى بحث و تإمل است که مرد چه مقدار مى تواند زن را از بیرون رفتن منع کند, یا اینکه کمیت تنبیه بدنى و مورد آن چیست, طلاق در چه مواردى به دست مرد است, ولایت بر فرزندان تا چه حد به پدر سپرده شده است. همه اینها مورد پژوهش جدى و عمیق قرار نگرفته, با اینکه برخى از فقیهان نیز, با اطلاق و گستردگى این حقوق مردانه, سخت مخالف اند.
از این رو نتیجه گیرى جدى از این عناوین را, به بحثهاى بعد و جمع بندى کلى, در ادامه همین بحث, وا مى نهیم.
ج. اجماع
اجماع سومین دلیلى است که مى شود بدان تمسک جست. در این خصوص کسى از فقیهان دعواى اجماع نکرده لیکن توافق آنها را در اصل مسإله فى الجمله نمى توان انکار کرد. چرا که همه آنان به خروج با اذن شوهر, حق تنبیه بدنى, اطاعت زن از مرد در امور زناشویى تصریح کرده اند گرچه در کم و کیف آنها, اختلاف نظر دارند. بنابراین مى توان فى الجمله مسإله سرپرستى مرد را اجماعى دانست.
اما آنچه گفتنى است, مدرکى بودن این اجماع است زیرا وجود آیات و روایات ذکرشده, مستند فقیهان بوده و لذا باید در آن ادله نگریسته شود.
از سوى دیگر معقد و محل توافق آرإ در این مسإله روشن نیست, لذا براى حد و مرز سرپرستى مردان نمى توان از این توافق آرا و اجماع, سود جست.
نتیجه آنکه, اجماع به عنوان دلیل مستقل از کتاب و سنت نباید تلقى شود. علاوه که محدوده اجماع وضوحى ندارد, لذا صرف نظر کردن از آن اولى است.
ادامه دارد.
1ـ العاملى, وسائل الشیعه. (چهارم: دار احیإ التراث العربى, بیروت), ج51, ص251, ب21, ح7, و ج12, ص42.
2ـ النورى, حسین. مستدرک الوسایل. (اول: بیروت, آل البیت), ج14, ص248, ب63, ح16612, حلیه الاولیإ, ج8, ص271, سنن الترمذى, دارالفکر, ج4, ص181 ـ 180, ح1705, فتح البارى, دار احیإ التراث, ج13, ص96, صحیح البخارى, دار الفکر, ج9, ص77. مجمع الزوائد هیثمى, ج5, ص207. صحیح مسلم بشرح النووى, ج12, ص213, (کتاب الاماره), موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج4, ص111.
3ـ العاملى. پیشین, ج14, ص122. مکارم الاخلاق, ص217.
4ـ العاملى. پیشین. ج4, ص115 و ج14, ص153, ب117, ح1. الکافى, ج2, ص66.
5ـ العاملى. پیشین. ج14, ص113, ح4.
6ـ همان. ص111, ح1.
7ـ همان, ص126, ح3.
8ـ النورى, پیشین. ج14, ص247, ب63, ح1.
9ـ تهرانى, محمدحسین. پیشین, ص21, از: تفسیر ابوالفتوح رازى, ج1, ص76.
10ـ الزحبلى, وهبه. پیشین, ج4, ص303.
11ـ الهندى. کنزالعمال. (بیروت, موسسه الرساله, 1413 ـ 1993), ج5, ص862, ش14569.
12ـ ابن شعبه, حسن بن على. تحف العقول, (پنجم: موسسه الاعلمى, بیروت, 1394 ق / 1974 م), ص33.
13ـ زغلول, محمد. موسوعه اطراف الحدیث النبوى, (اول: بیروت, عالم التراث, 1410 ـ 1989), ج5, ص160.
14ـ المجلسى, محمدباقر. بحارالانوار, (دوم: موسسه الوفإ, بیروت, 1403 ق / 1983 م), ج100, ص228, ح25.
15ـ همان, ح27.
16ـ همان, ص223, ح1.
17ـ ابن شعبه. پیشین, ص35.
18ـ همان, ص;34 مسند احمد, ج5, ص37, 38, 47 و ج5, ص;51 السنن الکبرى للبیهقى, ج3, ص;90 سنن الترمذى, ج4, ص457, ش;2262 کنزالعمال, ج6, ص31, ش14716, موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج6, ص721.
19ـ العسقلانى, لسان المیزان. (اول: دار الفکر, بیروت, 1407 ق / 1987 م), ج5, ص;211 کنزالعمال, ج16, ص285, ش44493, موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج5, ص404.
20ـ المجلسى, پیشین. ج100, ص227, ح;22 کنزالعمال, ج16,ص285, ش44494, موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج5, ص404.
21ـ العاملى, پیشین. ج14, ص115, ب81, ح2 و ص163, ب123, ح;1 موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج4, ص504.
22ـ العاملى, پیشین. ج14, ص115, ب81, ح2 و ص163, ب123, ح;1 موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج4, ص504.
23ـ العاملى, پیشین. ج14, ص115, ب81, ح1, مکارم الاخلاق, ص215.
24ـ العاملى, پیشین. ص112, ب79, ح1.
25ـ همان, ح2.
26ـ النورى, پیشین. ج14, ص246, ح16609.
27ـ همان, ص237, ح16599.
28ـ الترمذى, محمد بن عیسى. سنن الترمذى, (دارالفکر, بیروت, 1408ق/ 1988م), ج3, ص465, ش1159.
29ـ ابن ماجه, سنن ابن ماجه, (دار احیإ التراث العربى, بیروت, 1395ق/ 1975م), ج1, ص595, ش1852, المصنف, ج4, ص306.
30ـ ابن ماجه, پیشین, ج1, ص, ش1853.
31ـ المصنف, ج11, ص300.
32ـ پیشین, ج4, ص305.
33ـ همان, ص306, احادیث بسیارى غیر از اینها وجود دارد رجوع شود به: موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج6, ص780 ـ 779.
34ـ الخوئى, ابوالقاسم, معجم رجال الحدیث, (چهارم: بیروت, مدینه العلم, 1409ق/ 1989م), ج15, ص25.
35ـ همان, ج18, ص305 ـ 209.
36ـ همان, ج1, ص261 و ج14, ص214 و ج16, ص66.
37ـ سلسله الاحادیث الضعیفه و الموضوعه, ج1, ص623, ش435, اللئالى المصنوعه فى الاحادیث الموضوعه, ج2, ص174, لسان المیزان, ج5, ص211.
38ـ الخوئى, پیشین, ج11, ص313.
39ـ همان, ج19, ص30.
40ـ همان, ج4, ص85.
41ـ همان, ج9, ص18.
42ـ مانند: الموضوعات لابن الجوزى, ج2, ص;153 تذکره الموضوعات, ص;191 اللئالى المصنوعه (للسیوطى), ج2, ص;37 تذکره الموضوعات للفتنى, ص;129 موسوعه اطراف الحدیث النبوى, ج4, ص504.
43ـ الخوئى, پیشین, ج22, ص97.
44ـ همان, ج15, ص52.
45ـ همان, ج13, ص80 و ص24.
46ـ النجفى, پیشین, ج31, ص41.
47ـ همان, ج3, ص;162 کتاب المتعه, ص123 ـ ;118 اللمعه الدمشقیه, ج2, ص121.
48ـ العاملى, پیشین, ج14, ص111 ب79, ح1.
49ـ همان, ج16, ص155, ب10, ح1.
50ـ همان, ج13, ص323, ب17, ح1.
51ـ همان, ج15, ص271, ب5, ح1.
52ـ همان, ج15, ص223, ب1, ح2.
53ـ همان, ج6, ص188, ب30, ح1.