قصه هاى شمـا (48)
مریم بصیرى
این شماره:
خاطره زندگى من ـ سمیه اسلامى ـ نایین
ستاره امید ـ زهرا عرب بهمن ـ شهرکرد
فراموشى, کورى ـ کورش افتخارى ـ اندیمشک
دود و درد ـ صدیقه شاهسون ـ شهرکرد
همراهان گرامى!
بى بى زهرا قاضوى و طیبه جلالى پور از نایین, مریم زاهدىنسب از شوش دانیال, کورش افتخارى از اندیمشک, مجتبى ثابتى مقدم و محمد ثابتى مقدم از بایگ, فاطمه ملاباشى از تویسرکان, الهام عرب از شهر کرد و کبرى اجاقلو از گلستان.
آثارتان به دستمان رسید, به توفیق خداوند در شماره هاى آینده قصه هاى شما, به بررسى داستانهاى خوبتان خواهیم پرداخت.
سمیه اسلامى ـ نایین
دوست تازه نفس ما, پیوستن شما را به خیل دوستداران ادب و نویسندگان جوان تبریک مى گوییم و امیدواریم همین طور که با جد و جهد داستان نویسى را شروع کرده اید تا انتها هم همین طور پیش بروید و جزو یکى از داستان نویسان جوان کشور شوید.
البته همان طور که قبلا به طور مفصل طى نامه اى برایتان توضیح دادیم, آغاز امر احتیاج به اطلاعات بسیارى دارید تا با درایت کافى دست به قلم ببرید. به جرإت مى توان گفت اکثر دوستان نوقلم در اولین کارهاى خود سوژه هایى کاملا مشابه را پرداخت مى کنند که باز هم اکثر آنها حالت خاطره گویى دارند و در انتها مانند انشاهاى مدرسه, نتیجه گیرى مى کنند و به قول معروف شعار مى دهند که اى خواننده حالا که عبرت گرفتى این کار را بکن و این کار را نکن!
لذا خرده گیرى ما بر شما هم از همین مقوله مى باشد. آدمهاى داستانتان در یک چشم بر هم زدن بزرگ مى شوند و ازدواج مى کنند و از اشتباهات گذشته پشیمان مى شوند و در انتها از خوبیها و بدیهاى دنیا سخن مى گویند. اما باید توجه داشته باشید که روح داستان چیز دیگرى است و همان طور که بارها در همین بخش گفته ایم, اساس داستان در اثر وقوع یک حادثه و یا یک موقعیت خاص شکل مى گیرد و شخصیتهایى که براى رسیدن به هدف با این حادثه درگیر هستند و سعى مى کنند اوضاع را به حالت اول, یعنى همان حالت پایدار و آرامش ابتدایى برسانند و با مشکلات مبارزه کنند. حتما خودتان متوجه شده اید که این طرح و الگو چقدر با الگوى نوشتارى شما متغایر است.
از جهتى دیگر علاوه بر فرم و شکل پرداخت اثر, معنا و مفهومى هم که مى خواهید به خواننده القا کنید بسیار مهم است و نباید با ساده انگارى از دم دستى ترین موضوعات در ساده ترین شکل آن بهره بگیرید. با کمى دقت و کنجکاوى خواهید توانست به موضوعات بکر و دست نخورده دسترسى پیدا کنید و یا حتى از تکرارىترین سوژه ها به مدد نثرى زیبا و نگاهى نو, پرداختى جدید ارائه دهید که با تمامى داستانهایى که موضوعشان با آن مشترک مى باشد, فرق داشته باشد.
با آرزوى موفقیتهاى پى در پى براى شما!
زهرا عرب ـ شهرکرد
خواهر خوب ما, داستان شما نیز حرف تازه اى براى گفتن ندارد و تکرار همان موضوعات گذشته است, بىآنکه بخواهید نکات ظریفى در آن جاى دهید و از آنان در راستاى تازگى کار بهره ببرید. همسر یک رزمنده که در فکر شوهرش مى باشد عاقبت در مى یابد که وى شهید شده است. همین ماجراى به ظاهر تکرارى را مى توانستید با افزودن پیچ و خمهایى در طرح و حادثه تبدیل به یک داستان بسیار عالى کنید ولى وقتى از این امر غافل مى باشید و فقط به بدیهى ترین وجه ماجرا مى پردازید, نباید انتظار داشته باشید که اثرتان یک شاهکار واقعى باشد.
((اشک از دیدگانت جارى شد, همانند چشمه زلالى که از زیر سنگ ریزه هایى بجوشد و از کوهى سرازیر شود با دستانت اشکهاى مادر را پاک کردى. مادر دست تو را به لبهایش نزدیک کرد و بوسه اى از آنها برداشت, مثل اینکه غنچه اى بر دستانت قرار گرفت. او گفت: ((مى دونم دخترم تو هم نگرانى, ولى ما حالا مى دونیم که شوهرت شهید شده.)) اشک از دیدگانت جارى شد. اکبر مثل ستاره اى بود که به تو امید زنده بودن مى داد.))
مى توان گفت تنها نکته مثبت کار شما همین سادگى و روانى نثرتان است که با استفاده از زاویه دید دوم شخص, آن را بر روى کاغذ آورده اید. البته این را هم بگوییم که زاویه دید دوم شخص, نوع خاصى از نگارش است که در هر گونه داستانى کارآیى ندارد. شما مى توانید دیگر نحوه هاى روایت را نیز تجربه کنید. به فرض از زاویه دید اول شخص در دو شکل روایت از دید شخصیت اصلى و یا شخصیت فرعى بهره ببرید, یا اینکه از زاویه دید سوم شخص از دید داناى کل محدود و داناى کل نامحدود استفاده کنید. حتى مى توانید از شیوه روایت نامه نگارى بهره بگیرید و به شکل نامه نویسى یک طرفه و یا دو طرفه داستان خویش را جلو ببرید. روایت یادداشت گونه هم نوع دیگرى از نحوه هاى روایت داستان است که در آن با یادداشتهاى شخصى یک و یا چند نفر, ماجرا به پیش مى رود. روایت به شکل تک گویى درونى و یا جریان سیال ذهن و یا تک گویى نمایشى از دیگر طرق نوشتن داستان مى باشد که بهتر است آنها را هم تجربه کنید, چرا که زاویه دید دوم شخص به خودى خود زیبا و پر از ابهام است و اگر درگیر این نوع روایت شوید ممکن است به مرور زمان دیگر به بقیه عناصر داستان توجه نکنید و همین که داستانى روان و گویا نوشته شد, شما را راضى نماید. براى تمرین هم بهتر است یک داستان را با زاویه دیدهاى مختلف پرداخت کنید.
موفق باشید.
کورش افتخارى ـ اندیمشک
برادر گرامى! هر دو اثر شما نشان از تجربه و علاقه بسیارتان به داستان نویسى دارد. در ((فراموشى)) انگشت روى افراد خاصى گذاشته اید که براى امرار معاش دست به کارهاى خلاف مى زنند. شخصیت اصلى داستان شما دخترى است که در اثر فقر شدید خانواده اش, على رغم خواسته اش مجبور به هتک حرمت خود مى شود. ((دیگر غروب به شب پیوند خورده و چراغها خیلى وقت است جاى روشنایى روز را گرفته اند. سرمایى که همراه شب آرام آرام توى خیابان جریان مى یابد, از لباسهایش مى گذرد و بدنش را مور مور مى کند. احساس ناآشنایى وجودش را پر مى کند. با خود فکر مى کند شاید به این خاطر است که امروز تنها چیزى که از ذهنش مى گذرد فقط یک سوال است: بار چندم؟ قرار چندم؟ چرا بعد از گذشت چند سال امروز باید درگیر این سوال بشود. تا جایى که به یاد مىآورد روزگارش همیشه همین طور بوده, بى پولى, تنگنا, قرار, انتظار, انتظار ... انتظار, جایش یا آدمش فرقى نمى کرد فقط انتظار کشیدنش ثابت بود مثل چیزهاى دیگرى که ثابت بودند و او با آنها زندگى مى کرد. ترکهاى سقف اتاق, بیکارى و اعتیاد پدر, بیمارى مادر, شکمهاى گرسنه خواهر و برادر که همیشه خدا, با نگاهشان فقط یک چیز مى خواستند, که تکه نانى را سق بزنند و ... .))
متإسفانه چنین سوژه هایى از حقایق تلخ اجتماع مى باشند و همین خودآگاهى و توجه دختر به آینده و گذشته اش است که نقطه امیدى در بطن داستان ایجاد مى کند تا شخصیت از گذشته اش جدا شود.
داستان ((کورى)) هم مصداق همان مثل معروف است که ((آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم)). آدمهایى که در کنار نعمت دریا مى باشند ولى براى به چنگ آوردن قطره اى آب خود را هلاک مى کنند. شما در خلاصه ترین شکل و با ایجاز کامل چنین مثلى را در شکل داستان مینى مال, خلق کرده اید. در کل باید گفت نوع نگاه شما به زندگى و آدمها بسیار دقیق است و بر خلاف برخى فقط به ظواهر زندگى نمى پردازید بلکه سعى مى کنید به درون آدمها بروید و مشکلات را از ریشه بکاوید. امیدوار هستیم که پس از این نیز با توجه و کنکاش بسیار در دردها و معضلات اجتماعى دست روى نقاط حساس بگذارید و در شکلى غیر مستقیم و ادبى این زخمهاى زندگى را باز کنید تا شاید درمانى واقعى نیز براى آنها پیدا شود.
در ضمن توصیه مى کنیم کتابهاى ((ریخت شناسى داستانهاى مینى مالیستى)) از ((جواد جزینى)) و ((تاریخچه آموزش داستان نویسى در ایران)) از همین نویسنده را بخوانید تا بتوانید به اشتراکات و اختلافات داستان مینى مال با انواع دیگر ادبى پى ببرید. همچنین ((کامران محمدى)) نفر اول نخستین جشنواره داستانهاى مینى مالیستى از خرمآباد, 45 داستان خویش را در مجموعه کتابهاى ((گزیده ادبیات معاصر)) به چاپ رسانده است که خواندن آن برایتان خالى از فایده نیست.
منتظر آثار دیگرتان هستیم.
صدیقه شاهسون ـ شهرکرد
دوست پرتلاش ما باز هم داستانى از شما به دستمان رسید که نتیجه تلاش و زحمت بسیار شماست و بعد از دو بار بازنویسى, آماده شده است. همان طور که خودتان مى دانید نمى توانیم هیچ داستانى را کامل بنامیم, مخصوصا آثارى را که در ابتداى سالهاى اشتغال به داستان نویسى مى نویسیم. البته از آن جایى که خودتان هم دستى بر آتش دارید و به قالى بافى مشغول هستید خوب توانسته اید از این شرایط در ایجاد موقعیت خاص خود بهره بگیرید.
نکته اى که بسیار مهم است و بارها به آن اشاره شده است, بازگشت به گذشته و یا همان ((فلاش بک)) مى باشد. بیشتر داستان شما در گذشته اتفاق مى افتد و کمتر به زمان حال مى پردازید. خاطرتان باشد که نباید تمامى اعمال در گذشته و خاطرات رخ بدهد, بلکه باید چیزهایى هم به شکل عملى و عینى نشان داده شود, مخصوصا حوادث و اوج کار. آدمها باید دست به عمل بزنند و خودى نشان دهند تا جوهره وجودى و حقیقت ذات خویش را عیان کنند. در قصه هاى قدیمى همه چیز در زمان گذشته اتفاق مى افتاد و راوى به شرح وقایعى مى پرداخت که در گذشته روى داده بود ولى در داستانهاى امروزى باید از سه زمان گذشته, حال و آینده بهره بگیریم و به درستى گذشت زمان را نشان دهیم.
جداى از این مسإله انفعال زن در برابر شوهرش مى باشد. وى آنقدر زرنگ است که به سرعت درد شوهرش را مى یابد ولى نمى تواند هیچ عکس العمل درستى از خود ارائه دهد. واقعا پرداختن به اعتیاد و خانواده هاى قربانیان آن چیزى نیست که به همین راحتى قابل گفتن و شنیدن باشد. بهتر بود قبلا اطلاعاتى در این زمینه کسب مى کردید و با توجه به واقعیات دست به عمل مى زدید.
البته منفعل بودن زن به خود شما برمى گردد. اگر زنى را چنین تنها و توسرىخور خلق مى کنید باید به علل و اثرات بعدى آن نیز بپردازید و نشان دهید چه چیزى باعث مى شود چنین زنانى قدرت عمل را در مقابل شوهران خود از دست بدهند و به امید آینده روزگار خویش را سپرى کنند. در ضمن وجود یک توراهى در عین افزودن بر مشکلات مى تواند راه نجاتى نیز باشد. بهتر بود روى این قضیه بیشتر از اینها مانور مى دادید. در هر حال با توجه به زحمات بسیار شما در امر بازنویسى ((دود و درد)) را به تمامى خوانندگان این بخش تقدیم مى کنیم.