سختیهاى زندگى و عدالت اجتماعى


سختیهاى زندگى و عدالت الهى

 

سیدمهدى موسوى کاشمرى

 

 

 

خواهر فریبا همتى ـ قزوین
سوال:
با وجود این همه تبعیض وبى عدالتى که بین انسانها هست, وبسیارى همه زمینه هاى یک زندگى خوب را دارند و از سیرى نمى دانندچه کنند, در حالى که در کنار آنها انسانها و خانواده هاى فراوانى درپیچ و خمهاى بى شمار مشکلات اقتصادى, اجتماعى و غیر آن کمر خم کرده و گاهى از داشتن امکانات اولى و ضرورى زندگى محروم اند, چگونه از عدالت الهى سخن مى گویید؟
O پاسخ:
این چکیده دو غمنامه اى بود که این خواننده گرامى به قلم آورده و براى مجله ارسال کرده و خواستار پاسخ آن شده است.
براى یافتن جواب این پرسش توجه بر چند امر بایسته است:
1ـ آفریدگار بزرگ هستى اراده فرمود تا جهان آفرینش را در مظاهر گوناگون و مراتب مختلف با اشکال و صورتهاى متنوع بیافریند تا عالم خلقت تک چهره و متحدالشکل نباشد. البته اختلاف و تفاوت در کارگاه هستى به معناى وجود تضاد و نفى یکدیگر و از هم گسیختگى و در هم ریختگى نیست که چنین چیزى از نظر قرآن(1) و علم مردود است. بلکه مقصود همان گونه که ذکر شد, اختلاف مراتب وجودى پدیده ها و گونه گون بودن اندازه ها, صورتها, کمیتها و کیفیتهاى مظاهر آفرینش است, و این نوع از خلقت به عنوان بهترین نظام برگزیده شده است. از جماد و نبات و حیوان و انواع و اقسام بى شمار هر یک و مراتب و درجات آنها.
این تفاوت و تنوع در غیر انسان بیشتر در بین اصناف و اقسام آن است و در بین افراد و اشخاص آن بسیار نادر است, مثلا در مورد اسب که نوعى از حیوان است این مراتب گوناگون از نظر هوش, نجابت, سرعت و امثال آن به لحاظ نژاد آن است و این اختلاف بین افراد یک نژاد, بسیار ناچیز است. و همین طور سایر انواع و اصناف جمادها و نباتات. ولى در مورد انسان بیشترین تفاوت و تنوع در دایره افراد و اشخاص است تا نژادها و تیره هاى مختلف, یعنى فاصله بین استعدادها و قابلیتها و مراتب وجودى بین افراد انسانى است که اساس اختلاف و تنوع در آن را تشکیل مى دهد و این امر دقیقا مطابق با همان فلسفه و جهتى است که براى آن, تفاوت و اختلاف در نوع انسان مقرر شده است به گونه اى که در اختلاف مراتب به لحاظ تیره ها این منظور قابل دستیابى نیست.
2ـ بر اساس آموزه هاى قرآن مجید, اختلاف در مزایاى حیات بین افراد انسان به دو علت صورت گرفته است:
2ـ 1ـ گردهمآیى و همکارى و تشکیل اجتماع و مدنیت از راه احساس نیاز افراد انسانى به یکدیگر به منظور پاسخگویى به احتیاجات و نیازمندیهاى گوناگون بشرى که چنین چیزى جز در سایه جمع و معاضدت با یکدیگر میسر نیست.
قرآن کریم مى فرماید:
((و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا; برخى از آنان را بر برخى دیگر به مراتبى برترى دادیم تا یکدیگر را در تسخیر خود گیرند.))(2)
2 ـ 2ـ از جایى که مقصود اصلى از هبوط آدم و زندگى بشر در کره خاکى, تربیت, کمال, در سایه بندگى و عبودیت حق است, خداوند میدانهاى مختلفى براى آزمون افراد انسانى و امتحان آنان گشوده است تا نیکوکاران از غیر آنان شناخته شده و جدا گردند و از مهمترین عرصه هاى آزمایش الهى چگونگى برخورد و نوع رفتار آدمى با نعمتهاى خداوندى است که دارندگان آن با آن چه مى کنند و محرومان به چه صورتى عمل خواهند کرد. او به برخورداران دستور کمک و دستگیرى به مستمندان و نیازمندان داده و آنان را از این راه به امتحان مى کشد و از شخص محروم نیز خواسته است تا در صورتى که از روى مصلحت و عللى به نعمتى نرسید یا از او دریغ شد استقامت ورزیده و از بى تابى و اعتراض و شکوه نسبت به خواست و اراده الهى بپرهیزد و در چارچوب احکام و دستورات خداوند در جهت رفع محرومیت از خویش در حد امکان, اقدام و عمل کند.
قرآن کریم مى فرماید:
((و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فى ما آتاکم; برخى از شما را بر برخى دیگر رفعت داد تا در آنچه به شما داده است آزمونتان کند.))(3)
بنابراین هیچ یک از این دادنها و ندادنها ملاک برترى واقعى و امتیاز و فضیلت انسانى نیست; آنچه معیار در این باره است نوع برخورد و رفتار آدمیان با این نعمتها و امکانات مادى و طبیعى است.
نمونه بسیار روشن این دو جریان را خداوند در داستان قارون بیان مى فرماید:
((و خرج على قومه فى زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتى قارون انه لذو حظ عظیم و قال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا و لا یلقیها الا الصابرون; قارون شکوهمندانه و با آراستگى در بین قوم خود به حرکت در آمد, آنها که دنیا خواسته و فریفته آن بودند گفتند اى کاش ما نیز همانند او برخوردار بودیم. به یقین او بهره اى بزرگ دارد و آنان که اهل دانش و فهم بودند گفتند واى بر شما پاداش خداوند براى کسى که ایمان آورد و کار خوب کند بهتر است و این را جز صابران نمى توانند دریابند.))(4)
پیش از این نیز در خصوص منطق فرعون در برابر نصیحت و خیرخواهى قوم خود که به او گفتند از این ثروت و نعمتهاى خداداى, خود بهره بر و به دیگران و در راه خدا نیز انفاق کن مى فرماید:
((قال انما اوتیته على علم عندى; من این همه ثروت و سرمایه را با استعداد, دانش و توانمندى خود کسب کرده ام.))(5)
او ثروت خدادادى را از جانب خود دانست و دیگران در اموال او به طمع افتادند و او بدفرجام و دیگران پشیمان شدند.
3ـ این تفاوتها و تغایرها در بین افراد انسانى خود منشإ برخى برخورداریها و امتیازات طبیعى و اجتماعى مى شود که برخى از آنها مشروع و برخى غیر مشروعند.
بنابراین بسیارى از نابرابریهاى اجتماعى, اقتصادى و حتى جزایى ریشه در نابرابریهاى طبیعى و فطرى دارد که خداوند متعال آن را بر اساس حکمتى که در پیش مذکور شد در جهان آفرینش اعمال فرموده است.
این تفاوتها چه ظاهرى, همچون نقص در اعضا و چه معنوى, مانند استعداد و هوش منشإ مى شود تا انسانهاى برخوردار از آن نعمتها به ثروت و امکانات و موقعیت اجتماعى و یا دانش و فن بیشترى دست یابند و دیگران از آن حد محروم بمانند و این اقتضاى طبیعت و لازم قطعى چنین نظامى است که بر اساس حکمت الهى پایه ریزى شده است. این نوع نابرابرى اگر همراه با رعایت قانون و عدم تجاوز به حقوق دیگران و حرکت در مرزهاى تعریف شده و معتبر دینى و نیز اداى حقوق مستمندان جامعه صورت پذیرد, مشروع, قابل قبول و بلکه مطلوب است. چون چنین وضعیتى هم رفع محرومیت و فقر را در پى دارد و هم حکمت الهى در تفاوت و تغایر در توزیع نعمتها بین مردم پیاده گردیده است.
چنین نابرابرى را نمى توان بى عدالتى و ظلم نامید زیرا اساس خلقت و نظام احسن وجود, آن را پى ریزى کرده است و بر اساس حکمت و تدبیر استوار شده است. در این صورت همه امور در مجراى صحیح خود قرار گرفته و هر چیزى در جایگاه واقعى و بایسته خود نهاده شده است و این عین عدالت است.
نکته بسیار مهم و در خور توجه این است که گرچه خداوند متعال بر اساس حکمت خویش برخى را بر برخى دیگر در نعمتهاى مادى برترى مى دهد ولى به دو جهت چنین امتیازى ستم و ناعادلانه نیست زیرا اولا; این کار بر پایه حکمت بنا شد و آنچه بر این اساس باشد ظالمانه نیست و ثانیا; بر اساس آیات و روایات فراوان, خداوند متعال این محرومیت جزیى و ناچیز را در آخرت جبران مى کند که به هیچ صورتى قابل مقایسه با آن ابتلاى کم و مصیبت اندک نیست.
براى نمونه قرآن کریم مى فرماید:
((و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون; به یقین شما را به وجود ناامنى و گرسنگى و صدمه بر اموال و جانها و میوه هاتان به آزمون مى کشیم و صابران را مژده ده, آنان که وقتى به مصیبتى گرفتار آیند گویند یقینا ما از خداییم و به سوى او بازمى گردیم. آنان کسانى اند که درودها و رحمت خداوند بر آنهاست و همانان هدایت یافتگانند))(6).
از حضرت صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
((انه لیکون للعبد منزله عند الله فما ینالها الا باحدى خصلتین اما بذهاب ماله او ببلیه فى جسده; به یقین براى بنده نزد خداوند جایگاهى است که بدان نمى رسد مگر با از دست رفتن سرمایه و ثروتش و یا نقص و مرض در بدن او)).(7)
ابى یحیاى حناط مى گوید: عبدالله بن ابى یعفور مردى بود که مریضى و درد و رنج فراوان داشت. او مى گوید به امام صادق(ع) از وضعیت دردآور خود شکایت بردم, حضرت به من فرمودند:
((یا عبدالله! لو یعلم المومن ما له من الاجر فى المصائب لتمنى انه قرض بالمقاریض; اى عبدالله! اگر مومن بداند چه پاداشى در برابر مصیبتها دارد قطعا آرزو مى کرد که با مقراضها بدنش پاره پاره مى شد.))(8)
امام صادق(ع) مى فرمایند:
((روزى پیامبر گرامى به منزل یکى از اصحاب براى خوردن غذا دعوت شدند, وقتى وارد منزل شدند دیدند مرغى بالاى دیوارى تخم گذاشت, آن تخم مرغ از روى دیوار بر روى میخى که در آن نصب کرده بودند افتاد و بر آن قرار گرفت و سقوط نکرد و نشکست. پیامبر اکرم(ص) از این واقعه به شگفت آمدند. آن مرد به پیامبر(ص) عرض کرد: از این قضیه تعجب کردید؟! سوگند به خدایى که تو را به حق برگزید من هیچ گاه به حادثه اى که به ـ مال و جان ـ من صدمه و زیانى برساند دچار نشدم. رسول خدا(ص) با شنیدن این سخن از جاى برخاست و از غذاى او چیزى تناول نکرد و فرمود:
((من لم یذرإ فما لله فیه من حاجه; کسى که به گرفتارى و کمبود در زندگى مبتلا نشود براى خدا در زندگى او سهمى نیست.))(9)
بنابراین ما در آنچه به کار خداوند مربوط مى شود, باید با دیدى جامع و واقع نگرانه به موضوع توجه کنیم و مجموعه حکمت الهى در آفرینش انسان و جبران خداوند در آخرت را در نظر بگیریم و با جهان بینى الهى که مورد قبول ماست به موضوع بنگریم. در این صورت است که به نظریه اى صحیح و مطابق با حقیقت خواهیم رسید و در خواهیم یافت که این نابرابریها تا جایى که به فعل خداوند مربوط است نه تنها ناعادلانه نیست بلکه بسیار زیبا, مطلوب و در خور آرزو و تمنا است.
4ـ چنانچه این نابرابریها بر اثر قانون شکنى و گذار از مرزهاى شناخته شده اعتقادى, اخلاقى و وجدان بشرى صورت پذیرد و با پا نهادن به حریم ضعیفان و غصب و تصرف در اموال و حقوق دیگران ـ چه به صورت جزیى و چه به صورت کلان ـ به وجود آید, ستمگرانه, خلاف عدالت, و منفورترین وضعیت اجتماعى نزد خداوند است. قرآن کریم در موارد زیادى دستور به رعایت عدل و برقرارى آن داده است و مى فرماید:
((یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهدإ لله و لو على انفسکم او الوالدین و الاقربین ...; اى اهل ایمان برپادارنده عدالت و گواهان براى خدا باشید گرچه ـ این عدالت و گواهى بر حق ـ به زیان شما و پدر و مادر و نزدیکانتان باشد ...))(10)
و باز مى فرماید:
((قل امر ربى بالقسط ...; بگو پروردگار من به عدالت فرمان داده است.))(11)
و نیز مى فرماید:
((لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بإس شدید و منافع للناس ...; ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان فرود آوردیم تا مردم به برپایى قسط و عدل قیام کنند و ما آهن را که در آن صلابت و شدت و منافعى براى مردم است نازل کردیم ...))(12)
در تمامى این آیات و غیر آن تإکید, دستور و توصیه به اقامه عدالت است و حتى در آیه اخیر این کار هدف و مقصد از بعثت انبیا معرفى شده است.
بر اساس تعلیمات قرآن مجید ثروت نباید تنها در اختیار ثروتمندان جامعه قرار گیرد و تنها در دست آنان به گردش در آید(13) و بر همین اساس زکات و خمس و انواع صدقات واجب و مستحب دیگر در شریعت اسلامى نهاده شده و با شدیدترین صورت, زراندوزان بى درد و سرمایه داران حق نشناس و بى خبر از رنج محرومان را تهدید به عذاب دردناک خداوندى کرده و مى فرماید:
((الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون; آنان که طلا و نقره را ذخیره کرده و آن را در راه خدا انفاق نمى کنند به عذاب دردآور الهى مژده شان ده; روزى که بر آن در آتش دوزخ نواخته شود و با آن پیشانى و پهلو و پشتشان داغ و تفدیده شود. این چیزى است که براى خود ذخیره کردید. پس بچشید آنچه را انباشته اید.))(14)
ابان بن تغلب مى گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: از حق مومن بر مومن دیگر به من خبر دهید. حضرت به او فرمودند: این است که ثروت خود را با او قسمت کنى! سپس آن حضرت به من نگاهى کرد و مرا شگفت زده دید, پس فرمود: اى ابان! مگر نمى دانى که خداوند ایثارکنندگان بر خود را بیان کرده؟ گفتم: بلى فدایت شوم! فرمود: تو اگر مالت را با او قسمت کنى ایثار نکرده اى بلکه تو با او در یک حد هستید; وقتى بخشى از سهم خود را هم به او بدهى ایثار کرده اى.))(15)
در این باره, آیات و روایات بسیار زیاد است که نمونه آن ذکر شد و مقصود این است که نابرابریهاى اجتماعى اگر بر اثر تکاثر و زراندوزى ارباب ثروت و اغنیاى جامعه و منع حقوق مستمندان و حاکمیت یافتن قشر بى درد و مرفه جامعه صورت پذیرد و فساد در سیستم توزیع ثروت, به ویژه در اموال عمومى و بیت المال که حقوق عموم مردم است و باید در اختیار هر یک از افراد جامعه قرار گیرد, موجب آن شود, پدیده اى بسیار ناروا و نکوهیده است و خشم و انتقام خداوند را در پى خواهد داشت.
بنابراین, پاسخ پرسش مطرح شده در آغاز کلام با توجه به آنچه تا کنون گفتیم این است که اگر این نابرابریها که خود نوعا برخواسته از تفاوتهاى طبیعى افراد جامعه است در محدوده قانون و انصاف باشد خلاف عدالت نبوده و بلکه مطلوب است, ولى چنانچه این امر با تجاوز به حریم دیگران و منع حقوق آنان و امتیازات ویژه و تصرفات ناروا در اموال عمومى در جامعه بروز کند, ظالمانه و گناهى بزرگ است که از ناسپاسى و نافرمانى و معصیت بشر ناشى مى شود و به کار و خواست خداوند منسوب نیست و وظیفه مردم این است که با تلاشى پى گیر براى برپایى قسط و عدل و حاکم کردن سیستمى عادلانه در توزیع ثروت قیام و اقدام کنند و موانع آن را از سر راه بردارند و براى بازگرداندن جامعه به حال اعتدال مطلوب از هیچ کوشش مشروعى فروگذار نکنند که به فرموده قرآن کریم:
((ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم; خداوند سرنوشت هیچ ملتى را عوض نمى کند تا اینکه خود در جهت تغییر آن اقدام و عمل کنند.))(16)

1ـ سوره ملک, آیات 3 ـ 4.
2ـ سوره زخرف, آیه 32.
3ـ سوره انعام, آیه 165.
4ـ سوره قصص, آیات 80 ـ 79.
5ـ همان, آیه 78.
6ـ سوره بقره, آیات 155 ـ 157.
7ـ اصول کافى, ج2, دارالکتب الاسلامیه, چاپ سوم, ص257, باب شده البلإ المومن, ح23.
8ـ همان, ص255, ح15.
9ـ همان, ص256, ح20.
10ـ سوره نسإ, آیه 135.
11ـ سوره اعراف, آیه 29.
12ـ سوره حدید, آیه 25.
13ـ سوره حشر, آیه 7.
14ـ سوره توبه, آیه 34 ـ 35.
15ـ وسایل الشیعه, چاپ ایران, مکتبه الاسلامیه, ج6, ص298.
16ـ سوره رعد, آیه 11.