اوضاع اجتماعى فرهنگى زنان در کشور سیرالئون
((قسمت اول))

 

غلامرضا گلى زواره

 

 

 

موقعیت جغرافیایى
کشور سیرالئونSIER.RA LEONE) ) با 71740 کیلومتر مربع مساحت (حدود وسعت استان سمنان ایران) در غرب افریقا و نیز در ساحل شرقى اقیانوس اطلس بین کشورهاى گینه(1) و لیبریا(2) قرار دارد, 71620 کیلومتر مربع از خاک آن در خشکى و 120 کیلومتر آن در دریاست.
آب و هواى آن حاره اى و پر باران بوده و درجه حرارت این سرزمین بین 16 تا 28 درجه سانتى گراد نوسان دارد, میزان بارندگى در نقاط گوناگون آن بین 183 تا 678 میلى متر متغیر است, رودهایش از قبیل منو, لیبریا و موآ جهت شرقى غربى داشته و به اقیانوس اطلس مى ریزند, از لحاظ پستى و بلندى این کشور را به پنج بخش مى توان تقسیم کرد: زمینهاى ساحل اقیانوس اطلس, دشتهاى کم ارتفاع داخلى, فلات داخلى, شبه جزیره فرىتاون و منطقه کوچک فوتاجالون. بلندترین نقطه آن از سطح دریاى آزاد 1948 متر ارتفاع دارد.(3) شمال و شرق سیرالئون پوشیده از ساوان (از ارتفاع 500 متر تا ارتفاع 2100 متر در سلسله جبال لوما) است و منطقه ساحلى آن را جنگل مرطوب پوشانیده است.(4) در لابه لاى درختان بزرگ, متراکم و درهم جنگلها که با برگهاى همیشه سبز و فراوان, یک زندگى پیچیده و هراسآورى را ایجاد کرده و روزنه هاى نادر و کم وسعتى را مى توان از داخل یک هواپیماى در حال پرواز در سطح پایین تشخیص داد که نواحى, توسط کشاورزان ایجاد شده اند, در این نقاط هنرمندان محلى به پیکرتراشى مشغولند, تندیسهاى جالب با اندازه هاى همگون که مردان و زنان با همکارى یکدیگر در پدید آوردن آنها دخالت دارند.(5)

راه دشوار استقلال
سیرالئون با جلوه دایمى عقب ماندگى در زمینه هاى گوناگون در قاره افریقا مشخص شده است و این در حالى مى باشد که منابع و ذخایر سرشارى دارد و در موقعیت فوق العاده استراتژیکى هم واقع شده است. بررسیها نشان مى دهد که نقشه هاى استعمارى در رکود و عقب افتادگى آن نقش بارزى داشته است. در قرون گذشته بخشهایى از سیرالئون مرکز برده هاى افریقایى آزادشده بود, در سال 1460 میلادى کاشفان پرتغالى آن را کشف کردند و در سال 1896 میلادى این کشور تحت الحمایه بریتانیا قرار گرفت.
دکتر میلتون مارگایى از طایفه مند که تحصیلات خود را در کالج بووفورابى به پایان رسانیده بود به عنوان نخستین پزشک از میان مردم بومى در سیرالئون به طبابت پرداخت وى که از یک خانواده بزرگ روساى سنتى برخاسته بود و عمیقا به آداب و رسوم و هویت فرهنگى کشورش پاىبند بود, به جامعه سرىپورو تعلق داشت. وى در طول 18 سال طبابت در روستاها از جمله آموزش مذهبى زنان به منظور توسعه آموزش بهداشت سود گرفت و شیوه نوسازى از درون را در مورد جامعه افریقایى از زنان شروع کرد. او از همین طریق فعالیت سیاسى را پى گرفت و دو بخش باسوادان و سنتیها را آشتى داد. پایه گذارى احزاب سیاسى که براى استقلال مبارزه کردند, با همین تلاش عملى شد و در آوریل 1953 م شش عضو حزب مردم این سرزمین که از سوى فرماندار انگلیس براى عضویت در شوراى اجرایى برگزیده شده بودند, وظایف مربوط به وزیران را عهده دار شدند. سال بعد میلتون مارگایى رهبر حزب مردم سیرالئون به عنوان رییس هیإت وزیران انتخاب شد و در سال 1958 م نخست وزیر گردید. سرانجام به دنبال اعتصابهاى پى در پى مردم تصمیم نهایى در مورد اعلام استقلال این کشور اتخاذ مى گردد و روز 27 آوریل 1961 میلادى, کشور سیرالئون به عنوان یک واحد سیاسى مستقل حضور خود را در عرصه هاى بین المللى اعلام مى دارد.(6)
اگرچه سیرالئون پس از استقلال, تمامیت ارضى خود را حفظ کرد, ولى برخى تحرکات سیاسى حزبى و کودتاهاى ملالآور در عقب ماندگى آن دخالت داشت; توطئه ها و تغییراتى که از نبودن کارآیى و نادرستى در حکومت ناشى مى شد. سیرالئون صحنه چندین کودتاى نظامى شد تا سرانجام وقتى نظامیان اطمینان یافتند رجالى که بر سر کارند کمتر از سیاست مدارانى که برکنارشان ساخته بودند اهل جدال و فسادند, حکومت را به غیر نظامیان وا نهادند.(7) از سال 1968 میلادى که حکومت غیر نظامیان در این کشور روى کار آمد, و دکتر سیاکا اسیئونس ابتدا به نخست وزیرى و در آوریل 1971 م به سمت ریاست جمهورى سیرالئون برگزیده شد.(8)
سیرالئون نام خود را از کوهستان شیرها گرفته است زیرا صداهاى توفانهاى گرمسیرى را اروپاییان ساکن در آن به غرش شیر تشبیه کرده اند.(9)
فرىتاون مرکز حکومت سیرالئون در شبه جزیره اى در کنار اقیانوس اطلس واقع است. کشور سیرالئون چهار استان دارد که هر کدام به 147 منطقه قبیله نشین تقسیم مى شود.

ویژگیهاى انسانى
مردم سیرالئون از نژاد سیاه و 60% آنان از تیره تمنه و منده هستند. لبنانى ها, سورىها و اروپاییان نیز در این کشور سکونت دارند. تعداد مسلمانان سیرالئون را منابع گوناگون بین 50 تا 85% ذکر کرده اند.(10) طبق آخرین برآورد موجود (جولاى 2000 میلادى) کشور سیرالئون 5/232/624 نفر سکنه داشته که 44/73% آنها را زیر 14 سال و 52/16% آنها بین 15 تا 65 سال سن داشته اند. تراکم جمعیت در آن 68 نفر در کیلومتر مربع است, میانگین رشد جمعیت در آن (سال جارى) به 3/67% رسیده که خیلى بالاست. امید به زندگى در میان مردم در سال 1998 میلادى حدود 37 سال و در سال 2000 میلادى حدود 45/25 سال بود. هم اکنون این میزان در مردان 42/37 و در زنان 48/21 مى باشد. تقریبا دوسوم افراد این کشور که در سن اشتغال به سر مى برند, در بخش کشاورزى فعالند. نرخ تورم سیرالئون در سال 1998 میلادى 35/52% بوده است. این کشور از لحاظ تولید محصولاتى چون برنج, قهوه, کاکائو, خرما و بادام زمینى وضع مناسبى دارد و این اقلام جزو مهمترین تولیدات زراعى آن است, همچنین از نظر ذخایر الماس, بوکسیت, سنگ آهن, طلا و کرومیت غنى است.(11)

جایگاه بانوان در فرهنگ سنتى
در فرهنگ سنتى سیرالئون, زنان جایگاهى پایین تر از مردان دارند و تنها با حمایت مردان قادرند زندگى سالم و مورد قبولى داشته باشند. اگر زنى شوهر نداشته باشد باید سرپرستى وى را یکى از بستگان مرد و یا حتى زنان سالخورده اى که داراى شوهر بوده و فرزند دارند, عهده دار گردند, البته این سرپرستى متضمن مخارج نمى باشد. وظیفه زنان در این کشور نسبت به جامعه اى که در آن اقامت دارند, متفاوت است و بر حسب نقاط شهرى و روستایى, موقعیت تحصیلى و وابستگیهاى قبیله اى فرق مى کند اما عمده وظیفه آنان کشاورزى, دامدارى, خانه دارى و به دنیا آوردن فرزند است و داشتن همسر نیز برایشان نوعى افتخار و حتى تشخص اجتماعى محسوب مى گردد و در تحکیم هویت آنان دخالت دارد, زنان عقیم را لعنت شده و شوم مى دانند, همچنین بر اساس سنت و آداب قبیله اى در برخى امور آزادى و اختیاراتى دارند کما اینکه در پاره اى از امور محدودیت دارند به عنوان نمونه حق داد و ستد و فعالیت اقتصادى داشته و مى توانند درآمد خود را طبق میل خویش صرف کنند.
زنان هنگامى که در خانواده پدر هستند, تحت قیمومت اویند و پس از ازدواج تحت سرپرستى شوهر و خانواده اش قرار مى گیرند. حتى پس از مرگ همسر طبق یک سنت قبیله اى زن باید به عقد ازدواج یکى از برادران شوهر در آید مگر اینکه مهریه را پرداخت نماید و از سلطه این خانواده رهایى یابد. هنگامى که مى خواهند دخترى را به خانه شوهر ببرند, او از والدین خویش مى خواهد که برایش دعا کنند, آنان نیز ضمن نصیحت وى و به خصوص توصیه مطیع شوهر بودن, از خداوند مى خواهند که در مسیر زندگى سعادت و شادمانى را در آغوش بکشد و از گزند حوادث و بلایا مصون باشد.
در جوامع روستایى و نقاطى که آداب و رسوم سنتى و کهن حاکم است چندهمسرى رایج بوده و به داشتن فرزندان زیاد افتخار مى کنند. در این نواحى زنان نه تنها براى شوهران مشکلات اقتصادى به بار نمىآورند بلکه در تقویت بنیه خانواده آنان از طریق فعالیتهاى مختلف مى کوشند. زنان در روستاها غالب کارهاى کشاورزى را بر عهده دارند و مردان تنها شخم زدن و کارهایى را که مستلزم نیروى بدنى است انجام مى دهند, از این جهت در دهه هاى گذشته حتى زنان ترجیح مى دادند که با مردى زندگى کنند که داراى چندین همسر باشد و مردان نیز چنین فکر مى کردند که داشتن یک همسر آنان را فقیر مى کند و زنان متعدد توان اقتصادى و در نتیجه پایگاه اجتماعیشان را ارتقإ مى دهند, زنان هم وقتى در چنین خانواده اى باشند کارها را بین هم تقسیم مى کنند و در نتیجه فشار کمترى را متحمل مى گردند. البته در سالهاى اخیر به دلیل تحصیلات و گرایش به زندگى شهر و نیز تماس مکرر با انسانهاى باسواد و همچنین در اثر فعالیت گروههاى مذهبى و برخى سازمانهاى دولتى, چندهمسرى به تدریج کاهش یافته است ولى این رسم هنوز در بین روساى قبایل, افراد متمکن و سالخورده یک نوع تشخص اجتماعى محسوب مى گردد و همچنان متداول مى باشد.(12)
زنان در سیرالئون وظایف سنگینى را بر عهده دارند و باید براى رسیدگى به امور مربوط به خود قبل از طلوع آفتاب بیدار شوند و تا پاسى از شب به کارهاى خویش بپردازند. رفتار با آنان به میزان تحصیلات, موقعیت شغلى, محل سکونت, قبیله و باورهاى قبیله اى ارتباط دارد و در برخى طوایف آنقدر براى زنان اهمیت قایل هستند که حتى زمینه هایى فراهم مى کنند تا آنان به ریاست قبیله برسند. البته خیلى مشکل است در جامعه سنتى پدرسالار زنان به موقعیت بالاترى دست یابند و البته مواردى از سلطه و اقتدار زنان در خانواده هاى سازمان یافته بر اساس مادرسالارى وجود دارد. در خانواده هایى که قدرت در دست پدر مى باشد یافتن زنانى که قدرت و نفوذ براى کنترل و اداره مردان و سایر اعضاى خانواده را داشته باشند غیر عادى نمى باشد. در مواردى زنان ثروتمند و مستقل با برخوردارى از موقعیت حرفه اى از وضع ارزنده اى در جامعه خود برخوردار مى شوند, به نحوى که در خانواده چندهمسرى فراسوى روابط ضعیف, نسبت به سایرین از قبیل فرزندان, بستگان و دیگر زنان و حتى مردان اعمال قدرت و کنترل مى کنند. این قبیل زنان به دلیل عضویتشان در جوامع مخفى به مناصب ارزنده اى دست مى یافتند و چنین عضویتى در کل, آنها را در اداره سایرین توانا ساخته است.
اگرچه زنان سیرالئون در مسایل سیاسى نقش کمى داشته اند اما نمى توان همین موضوع را فراموش کرد که خانم مادام یوکو حاکم کنفدراسیون کپا ـ مندى یکى از قدرتمندترین زنان سیاسى غرب افریقا بود که با نفوذ سیاسى که ناشى از درایت, هوش, قدرت, شخصیت و ثروت بود, بر قلمرو تحت امرش اعمال قدرت مى کرد.(13) مادام یوکو در دوره تغییرات سیاسى اجتماعى سریع در سرزمین قوم مند, در سیرالئون به مقام سیاسى اجتماعى بالایى دست یافت. زنان این قبیله (قبیله مند) به طور عام و به ویژه آنان که در سلسله روسا به دنیا آمده بودند داراى هوش, جذبه و اقتدارى بودند و اغلب از ویژگى زن بودن خویش جهت دستیابى به قدرت سیاسى قابل ملاحظه استفاده مى کردند. بسیارى از این زنان از اعتبار و نفوذ در یک یا چند انجمن مخفى برخوردار بوده و اغلب امور پزشکى را اداره مى کردند و برخى اوقات اقبال خوبى براى استفاده از خدمات مسلمانى متخصص و تشریفات مذهبى داشتند, هرچند مادام یوکو عقیم بود و اولادى نداشت که یاد او را زنده نگه دارد اما با سرپرستى تعداد زیادى از ایتام, نقش مادرى خود را ایفا کرد. او با داشتن تعداد زیادى حامى که به شیوه اى جالب پرورش داده بود با مهارت فراوان و ابتکارى کم نظیر برخى تشکیلات اجتماعى سیاسى را با خود همسو کرد و از شبکه خویشاوندان نسبى و اقوام سببى و روابط دوستانه براى توسعه قلمرو حمایت سیاسى خود استفاده کرد تا حاکم نشین یا فدراسیون گسترده شد. در وضع فعلى هیچ زن سیرالئونى داراى عناوین استاندار, شهردار یا عضو شوراى محلى نیست و شاید بتوان تعداد اندکى از آنان را در سطوح پایین تر سیاسى همچون انجمن محلى بازار در روستا و شهر مشاهده کرد.

آموزش و پرورش
یکى از مهمترین ابزار تحرک اجتماعى زنان سیرالئون میزان سوادآموزى, تحصیلات و روى آوردن به مشاغل جدید مى باشد. امروزه زنان در جامعه سیرالئون مشاغلى را عهده دار مى شوند که در گذشته اختصاص به مردان داشت و زنانى که توسط شوهر و یا پدرشان موقعیت خود را ترسیم مى کردند با ورود روزافزون به بازار کار و روى آوردن به خدمات ادارى, اجرایى, علمى و فرهنگى رتبه اجتماعى خویش را به دست خود و با استقلال کامل رقم مى زنند, میزان باسوادى در سیرالئون یک آمار شگفت انگیزى را براى ما بازگو مى کند زیرا طبق بررسیهاى آمارى در سالهاى اخیر 96% زنان بزرگسال از نعمت سواد برخوردار بوده اند در حالى که این میزان براى مردان 90% بوده است (البته این رقم مربوط به سنین دوران آموزش بزرگسالان مى باشد و مربوط به کل جامعه نیست.) اما زیاد هم نباید به این موضوع خوش بین بود زیرا اختلاف تحصیلى میان دو جنس در دوره هاى تحصیلى بالاتر رقم قابل توجهى را نشان مى دهد. سوادآموزى در جامعه سیرالئون در بررسیهاى جدید آمارى به این شکل است که 45/2% مردان و تنها 18/2% زنان باسواد بوده اند, در حالى که سطح سواد زنان و اختلاف تحصیلى آنان با مردان عامل تعیین کننده اى در میزان رفاه خانواده و رشد اقتصادى است, سودمندیهاى حاصل از بهبود آموزش زنان فراتر از توانایى شخصى در تولید و ایجاد درآمد افزونتر است. وقتى زاد و ولد کاهش یابد از فشار جمعیت کاسته مى گردد و زمانى که سلامتى خانواده بیشتر باشد امید به زندگى و کیفیت آن نه تنها براى خانواده که براى جامعه بالاتر خواهد بود. آموزش رابطه مستقیمى با رفاه اجتماعى دارد, یک مادر دانشآموخته به مراقبتهاى قبل و بعد از زایمان بهاى افزونترى مى دهد و گرایش بیشترى به بهره گیرى از خدمات بهداشتى دارد به علاوه وقتى تحصیلات شوهر بیشتر از زن باشد نقش تصمیم گیرى زن کاهش مى یابد. رسیدگى و نظارت زنان بر مسایل خانواده و فرزندان نیز ضعیف مى گردد و چنین شکافى زیان قابل ملاحظه اى به دنبال مىآورد. همین اختلاف فاحش سطح تحصیلات زنان و مردان در سیرالئون موجب شده که رفاه اجتماعى در آن سیر نزولى یابد و حتى چنین پدیده اى بر امید به زندگى مردان اثر منفى بگذارد. در جوامع سنتى والدین به پسران علاقه بیشترى نشان مى دهند و این مغایرت نه تنها در تحصیلات بلکه حتى متإسفانه در مقدار غذا و انتقال امکانات مادى به فرزندان دیده مى شود. البته این رفتار از روى اغراض خاصى یا نگرشهاى تبعیضآمیز نیست, بلکه فشارهاى اقتصادى, فقر, شرایط اجتماعى و رسوم قبیله اى این وضع را به خانواده ها تحمیل مى کند. پدر و مادر مى بینند فرستادن دختر به مدرسه در سطح بالاتر تحصیلى نه تنها جبران هزینه ها را نمى کند بلکه چنین روندى برایشان بار اقتصادى منفى دارد; پس, از ادامه تحصیل دختران امتناع مى کنند. حتى اگر آموزش و پرورش دولتى هم باشد حضور در مدرسه براى خانواده ضرر دارد زیرا در هر حال مخارج رفت و آمد, خوابگاه و برخى هزینه ها باید تإمین گردد و نیز از توان دختر در امور خانواده و کمک کردن در جهت فعالیتهاى کشاورزى و زراعى محروم مى گردند. در واقع حضور در مدرسه عملکرد دختران را کاهش مى دهد و مطالعات در قبایل و ساکنین روستاها موید آن است که نابرابرى میان دو جنس حتى در سنین پایین تر هم دیده مى شود. والدین یک تصور دیگر هم دارند و آن اینکه وقتى دخترى به مدرسه مى رود از برخى آموزشهاى سنتى, فرصت یادگیرى بچه دارى, خانه دارى و صنایع دستى خانگى باز مى ماند و اصولا آنچه را که در مدارس به آنان آموزش مى دهند با فرهنگ سنتى قبیله در تضاد کامل است.(14)
در مناطقى که مسلمانان ساکن هستند مذهب و نگرشهاى دینى جزو هنجارهایى هستند که بر انتخابهاى والدین تإثیر بسزایى دارند. براى مثال در میان مسلمانان بومى تمنه دختران براى ادامه تحصیل مقید به شرایط خاصى هستند و مى توانند به مدارسى بروند که دخترانه باشد و در آنها از معلم مرد استفاده نشود. به علاوه خانواده هاى مسلمان نگران این هستند که آموخته هاى فرزندان اناث تهدیدى براى همسر و مادر شدن آنها نباشد اما با توسعه اقتصادى اجتماعى و باز شدن افقهاى فکرى و تإثیر نیروهاى اجتماعى فرهنگى, این برنامه ها حداقل در نقاط شهرى یا مناطق نزدیک به شهرها در حال تحول و دگرگونى است(15) و حتى انجمنهاى مربوط به مسلمانان مى کوشند آداب و رسوم خرافى, باورهاى منفى و بازدارنده و نیز برخى اعتقادات موهوم قبیله اى را اصلاح کرده, آنان را همراه با مقتضیات اجتماعى علاقه مند به ارزشها و بنیادهاى تحولآفرین, دینى نمایند. کنگره مسلمانان که در سال 1932م از سوى اقلیت بسیار فعال اکوهاى مسلمان تإسیس یافته اهداف خوبى را پى مى گیرد که عبارتند از ایجاد تفاهم و همکارى بین جوامع مسلمان, حمایت از اعتقادات اسلامى, مساعدت در راه برقرارى موازین قرآنى و ایجاد مدارس که این انجمن به طور فعالى از سوى جامعه لبنانى هاى شیعى مذهب فرىتاون حمایت مى شود. انجمن مسلمانان که در آوریل 1942م از سوى جوانان اکوى مسلمان تإسیس یافت و برقرارى سازش بین مذهب و دانش و نیز تکنولوژى از اهداف آن است و در راستاى این مقصد به تإسیس مدرسه اى مبادرت ورزیده است و انجمن اصلاح مسلمانان که توسط فردى از نژاد تمنه که در دانشگاه الازهر تحصیل کرده به وجود آمده است, زدودن هر گونه اعمال غیر بنیادى از چهره اسلام و اصلاح فرهنگ خانواده ها با توجه به موازین دینى از اهداف این تشکیلات مى باشد.(16)
اگر چه آموزشهاى مذهبى, مطالعات دینى و ارتباط با رسانه هاى دنیاى اسلام میزان درک اعتقادى و فرهنگى زنان تحصیل کرده سیرالئون را ارتقا داده, ولى این میزان رشد فکرى براى آنان کافى نیست و تلاشهاى بیشترى را از سوى مجامع دینى و محافل اسلامى مى طلبد. در سال 1366ه$.ش به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن که با ایام پربرکت دهه فجر انقلاب اسلامى نیز مقارن بود, توسط نمایندگى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران در مرکز حکومت سیرالئون سمینارى به مناسبت این روز خجسته برگزار شد. در این سمینار از زنان صاحب قلم و فعال شهرهاى سراسر این دو کشور دعوت به عمل آمد. این حرکت فرهنگى در شهر فرىتاون سه روز به طول انجامید. خواهران مسلمان ساکن سیرالئون که غالبا از میان افراد تحصیل کرده بودند, مقالاتى به این سمینار ارائه کردند که از رشد سیاسى و فرهنگى آنان حکایت داشت. و مشخص بود که تحت تإثیر انقلاب اسلامى ایران قرار گرفته اند. با این وجود سطح اطلاعات آنان در زمینه هاى مذهبى و سیاسى پایین بود به طورى که مقالات ارائه شده از سوى خواهران ایرانى را بالاتر از درک خود اعلام نمودند. هیإت در طول اقامت خود در سیرالئون از مراکز فرهنگى و دانشگاهى و نیز انجمن مربوط به زنان مسلمان سیرالئون بازدید کرد و نیز با وزیر امور اجتماعى کشور سیرالئون دیدارى داشت که در این دیدارها مشخص گردید, حضور خواهران مسلمان در مجامع دینى چنین سرزمینهایى که تحت تإثیر فرهنگ غرب از یک سو و نیز فشار فرهنگ قبیله اى منحط هستند از سوى دیگر بیش از پیش احساس مى شود(17), تبادل اندیشه, انعکاس دستاوردهاى انقلاب اسلامى و آشناسازى افکار زنان تحت ستم آفریقا با اسلام ناب و وظایفى که در برپایى یک جامعه سالم مذهبى دارند مى تواند جزو فواید ابتدایى چنین سفرهایى باشد. البته عشق خالصانه خواهران مسلمان آفریقایى به نظام اسلامى و نیز امام خمینى(قدس سره) را نباید نادیده انگاشت و این در حالى است که در بیرون مرزها تبلیغات بسیار منفى علیه انقلاب اسلامى وجود دارد و چنین علایق و تمایلاتى را در این توفان تهاجم فرهنگى و هجوم فکرى تبلیغى دشمنان بى شمار, باید به فال نیک گرفت.

تحول و تحرک
در چند دهه اخیر تحرک اجتماعى در سیرالئون افزایش یافته و محدودیتهایى که به طور سنتى زنان با آن مواجه بودند تا حدودى کاهش یافته است, شهرنشینى نیز ساختار قبیله اى و اجتماعى را تغییر داده و این تحول بر زنان بیشتر اثر نهاده است. در گذشته مردها به شهر مىآمدند و با کار و تلاش فراوانى ثروتى اندوخته و به روستا بازمى گشتند, در آن فاصله زنان نگهدارى از خانه و تربیت فرزندان را عهده دار بودند. در چنین شرایطى جایگاه زن در خانواده و اجتماع را فرهنگ سنتى مشخص مى کرد. این موضوع اگر توإم با مشقت براى خواهران بود اما تا حدودى متضمن سلامت خانواده و ارزشهاى اخلاقى بود اما در سالهاى اخیر مردم روستاها براى رهایى از فقر و راحت شدن از زحمت طاقت فرسا و نیل به رفاه نسبى به سوى شهرها هجوم مى برند. این تهاجم موجب گردیده که زنان نیز الگوهاى سنتى را تا حدودى نفى کرده و افزون طلب شوند و در شهرهاى گوناگون سیرالئون و بویژه فرىتاون در حاشیه خیابانها, زنان فروشنده اى را مى توان یافت که در کنار یکدیگر به پیله ورى مشغولند. آنان از یک سو با نیروهاى پلیس و شوراى شهر مواجه مى گردند که به انحإ گوناگون در کارشان اشکال تراشى مى کنند و رشوه مى خواهند و از سوى دیگر با یکدیگر در مورد شرایط زندگى و روابط مختلف خود گفتگو کرده و اطلاعات زیادى را به دست مىآورند که ضمن تإثیرگذارى بر ارتقاى سیاسى ـ اجتماعى آنان, از این رهگذر متإسفانه به بسیارى از رذیلتها آگاه مى گردند و از ارزشهاى سنتى پا بیرون مى نهند. به همین دلیل روزانه در شهرهاى سیرالئون حوادث ناگوارى اتفاق مى افتد که ناشى از روابط ناسالم مى باشد.
مروجین و مبلغین فرهنگ غربى خواستار آزادى بیشتر براى زنان شدند و کارگزاران حکومت استعمارى انگلیس از ابتداى سلطه بر سیرالئون تلاش داشتند که وانمود کنند براى زنان ارزش افزونترى قایلند و در دادگاههاى دولتى شکایت آنان را مورد بررسى قرار مى دادند که این وضع بر زنان اثر گذاشت. همچنین آنان مى کوشیدند دختران و پسران به طور مختلط آموزش داده شوند. کریول, اولین قبیله سیرالئون بود که در رفتار خود با زنان تجدید نظر کرد و ضمن نفى اجتماعات سنتى و آموزشهاى بومى, دختران را به مدارس فرستاد.
توسعه بى رویه شهر و عدم توانایى دولت در گسترش امکانات آموزشى موجب شده که این شرایط جدید مشکلآفرین هم باشد. زنانى که براى مشارکت اقتصادى به شهرها مىآیند از فرهنگ سنتى فاصله مى گیرند و نسبت به ارزشهاى بومى بى علاقه مى شوند و هویت اصیل خود را در معرض تهدید قرار مى دهند. برخى مسایل موجب گردید که زنان فروشنده در شهرهاى سیرالئون به یک سازماندهى درونى برسند و از این طریق در مقابل شرایط نامساعد و فشارهاى حکومتى مقاومت نشان دهند. به عنوان نمونه تظاهراتى از سوى فروشندگان زن در فرىتاون به وقوع پیوست که در آن شمار زیادى از زنان شرکت کرده و از میدان مرکزى شهر به سوى مقر پلیس حرکت کردند. علت آن, تصویب قانون منع فروش کالا توسط پیله وران که اکثرا زن مى باشند بود. این تظاهرات که در نوع خود بى نظیر بود به عدم اجراى قانون مزبور و نیز کاهش فشار قواى پلیس بر زنان فروشنده انجامید. یک مشکل دیگر که براى زنان فروشنده وجود دارد این است که شوهران آنان انتظار دارند که این افراد به اقتصاد خانه کمک کنند و اگر شوهر احساس کند که درآمد همسرش کفاف مخارج خانواده را خواهد داد از پرداخت مخارج به همسر خود امتناع مى کند, از این رو برخى از زنان شاغل بخشى از درآمد خویش را در اختیار همکاران خود گذارده و یا متإسفانه نزد رباخواران محلى پس انداز مى کنند تا از این وضع رهایى یابند.
بر خلاف زنان فروشنده که از سازماندهى, حمایت گروهى و امکانات مالى بیشترى برخوردارند, زنان شاغل در ادارات و بخشهاى خصوصى از وضع چندان مطلوبى بهره مند نیستند. حقوق و مزایاى بخش ادارى به سختى کفاف زندگى ده روز از یک ماه را مى دهد و در بخشهاى خصوصى هم میزان حقوق به رضایت کارفرما از کارمند بستگى دارد و قابل تغییر مى باشد و در این امور ترجیح مى دهند زنان جوان را براى کار استخدام کنند زیرا به آنان اطمینان بیشترى دارند و کمتر از مردان به جاه طلبى و زیاده خواهى و احیانا فساد ادارى روى مىآورند و هر گاه هم از آنان رضایت نداشته باشند, مى توانند به راحتى اخراجشان کنند.(18)
بنا به گزارشى که در سال 1989 میلادى توسط یونسکو انتشار یافته زنان کارمند در صورت داشتن شوهر, بخشى از حقوق خود را صرف حفظ وضع ظاهرى کرده و قسمتى دیگر را به رفع مایحتاج خانواده اختصاص مى دهند اما زنان مجرد که مسوولیت نگهدارى از خانواده را به عهده ندارند بیشتر همتشان این است که اوقات خود را در تبعیت از مد و رفت و آمد در بازارها و فروشگاهها بگذرانند, تبلیغات رسانه هاى غربى این زنان را وسوسه مى کند که از مدهاى روز که غالبا افزون از توان مالى آنان است پیروى کنند و زنان شاغل هم پیوسته تلاش مى کنند با درآمد محدود خویش با این وضع هماهنگ شوند و حتى موفقیت کوچکى در این راه را گام مهمى براى ادغام شدن در زندگى شهرى تلقى مى کنند. تضاد ناشى از فرهنگ غربى و سنتهاى آفریقایى به روابط خانوادگى لطمه زده و از لحاظ روانى و عاطفى فرزندان و والدین را دچار نابسامانى و دشوارى کرده است. اهداف والدین با مقاصدى که فرزندان در پى آن هستند مطابقتى نداردو هویت این دو منفک از هم شکل مى گیرند.(19)
بخش پایانى بحث را در قسمت بعد خواهیم آورد.
1ـ طول مرز سیرالئون با گینه 652 کیلومتر است.
2ـ طول مرز این کشور با لیبریا 306 کیلومتر است.
3ـ .:211 PROFILES OF ISLAMIC COUNTRIES.P
4ـ مسلمانان افریقا, ژوزف ام.کوک, ترجمه دکتر سیداسدالله علوى, ص204.
5ـ تمدن سیاهان, ژاک ماکه, ترجمه دکتر اسدالله علوى, ص93.
6ـ تاریخ معاصر افریقا, ماریان کورنون, ترجمه دکتر ابراهیم صدقیانى, ص245.
7ـ سیاست جهان بعد از جنگ بزرگ, پیتر کالوا کورسى, ترجمه دکتر هاشم رجب زاده, ص366.
8ـ آشنایى با کشورهاى افریقاى غربى و مرکزى, مهتاب تبریزى و شروین طهماسبى, ص71.
9ـ تاریخ افریقا, ترجمه و تإلیف حسین الهى, ص182 ـ 183.
10ـ مرورى بر افریقا, ص79.
11ـ بازار مشترک اسلامى (بخش 29), روزنامه اطلاعات, شماره 22077.
12ـ جامعه شناسى افریقا, محسن کلهرى, ص24 ـ 25.
13ـ همان به نقل از مادام یوکو و نقش او در کنفدراسیون کپ مندى, کارول پى هوفز, مرکز پژوهشهاى اجتماعى و فرهنگى زنان, کالیفرنیا, دانشگاه استانفورد, ص173.
14ـ نقش آموزش زنان در توسعه اقتصادى, الیزابت مإکینگ, ترجمه دکتر غلامرضا آزاد (ارمکى), ص130.
15ـ مإخذ پیشین, ص48 ـ 49.
16ـ مسلمانان آفریقا, ژوزف ام کوک, ص210.
17ـ مصاحبه با خواهر اعظم نورى مدیر کل حقوقى و امور مجلس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, گاهنامه ادبى و هنرى خواهران (2) (کوثر), ص79 ـ 80.
18ـ سرزمین و مردم سیرالئون, محمدرضا شکیبا, ص133 ـ 134.
UNESCO. WOMEN in thge More Unesco. France 1989.p: Z18 ـ . *