تجلیات آموزش و پرورش براى زنان روستایى

در مقام مقایسه نسبى اعضاى جوامع شهرى با اعضاى جوامع روستایى و عشایرى ایران, به جرإت مى توان اذعان داشت که شهرنشینان با استفاده از امکانات آموزشى و منابع اطلاعاتى مهیاشده براى آنان, از مواهب پرورشى و آموزشى بیشترى برخوردارند. حال آن که روستانشینان و عشایر به میزان کمترى به این امکانات و منابع دسترسى دارند, زنان این جوامع در قیاس با مردان روستایى به مقدار خیلى کمترى از مواهب برنامه هاى پرورشى و آموزشى قابل دسترس برخوردارند. به همین ترتیب و به طور کلى مى توان زنان روستایى و عشایرى را در شمار دسته اى از اعضاى جامعه به حساب آورد که کمتر برنامه اى براى پرورش استعدادهاى فطرى آنان مطرح و یا اقدامى مفید و موثر براى تکامل دانستنى هاى علمى و مهارتهاى حرفه اى ایشان معمول مى گردد. لذا با اندک معلومات مکتسب از خانواده و محیط کوچک و محدود زندگى, به زندگى سنتى خود مشغول مى باشند. بنابراین مى توان گروه بزرگ زنان روستایى را به دلیل عدم دسترسى به منابع اطلاعاتى و امکانات آموزشى, جزو ضعیف ترین افراد جامعه دانست. البته اینک اتفاق عمومى بر پرورش و آموزش اعضاى جامعه, امرى انکارناپذیر است و لیکن به لحاظ علل و انگیزه هایى, زنان روستایى توجه بیشترى را طلب مى نماید. اهم این علل مى تواند به قرار زیر باشد:
O فرزندانى که در دامان مادران روستایى پرورش مى یابند, نه تنها زنان و مردان آینده جوامع روستایى را تشکیل خواهند داد بلکه به لحاظ جریان مهاجرتهاى ((از روستا ـ به شهر)), بخشى از جمعیت شهرها را نیز شامل خواهد شد. بدین ترتیب, فرزندانى که توسط مادران آگاه و مطلع پرورش مى یابند, بلاشک از کیفیت رفتارى و عقلایى بالاترى بهره مند خواهند بود. لذا, از آنجایى که اهمیت و نقش مادران در پرورش فرزندان متعهد, مفید و موثر یک اصل مهم اجتماعى مى باشد, ایجاد فرصتهاى لازم و کافى براى توسعه برنامه هاى تعلیمات اساسى و مهارتآموزى زنان و مادران روستایى, در جهت افزایش سطح اطلاعات و معلومات علمى و فنى آنان, از جمله اقدامات بنیانى در فرایند تحول, تکامل و تعالى اعضاى جامعه مى باشد.

روستاییان ـ اعم از مردان و زنان ـ تولیدکنندگان محصولات زراعى و دامى در بخش کشاورزى کشور مى باشند. علاوه بر این, زنان روستایى اکثریت تبدیل کنندگان محصولات زراعى و دامى به فرآورده هاى قابل عرضه مى باشند. به عبارت دیگر زنان روستایى, مولدان و مبدلان محصولات کشاورزى در نظام اقتصادى هستند. شرایط اقتصادى کشور حکم مى کند که مولدان و مبدلان محصولات و فرآورده ها در جریان اشتغال خود, از آموزشهاى فنى و حرفه اى مرتبط و ضمن کار برخوردار و بهره مند باشند. چرا که آموزشهاى ضمن کار, از جمله اصول افزایش بهره ورى در واحدهاى تولیدى و صنعتى و خدماتى مى باشد. بنابراین زنان روستایى نیز شایسته و مستحق گذرانیدن چنین آموزشهایى براى افزایش بهره ورى, در مقابله با رقابت در حال تزاید مولدان سایر جوامع تولیدى مى باشند.

علاوه بر سهم مهمى که زنان روستایى در انجام امور مزرعه و دامدارى دارند, آنان مدیران داخلى خانواده هاى خود هستند; به گونه اى که در مواردى زنان روستایى بخشى از مدیریت امور مزرعه و دامدارى را نیز خود بر عهده دارند. مدیریت اقتصاد خانه, اداره امور صنایع دستى و حرف روستایى در خانواده, مدیریت امور فرزندان و روابط خانوادگى و فامیلى و تمشیت و تنظیم سایر امور, جملگى زنان روستایى را در مقام شایسته کسب آگاهیهاى بیشتر و افزون تر قرار مى دهد. امروزه مدیران در مقامهاى متنوع خود, و حتى مردان روستایى در مقام مدیر مزرعه, نیازمند آموزشهاى مستمر براى افزایش بهره ورى هستند. زنان روستایى نیز به عنوان مدیران خانواده, مستحق آموزشهاى لازم وکافى براى فراگیرى اصول خانه دارى و فنون مربوط به تدبیر و تمشیت حوزه مدیریت خود مى باشند.

زن روستایى, به عنوان همسر, نقش و سهم عمده اى در اتخاذ تصمیمات مربوط به امور زناشویى دارد. تصمیم در امور مربوط به تنظیم خانواده در اجراى برنامه کنترل جمعیت, از جمله مهمترین موارد در این زمینه مى باشد. تغییر و تحولات امور داخلى خانواده, مهاجرت و یا ادامه زندگى در روستا, توسعه فعالیتهاى تولیدى خانواده, آینده فرزندان و تحصیل, اشتغال, ازدواج آنان, همه از زمره تصمیماتى مى باشد که یک زن روستایى, در زمانهاى مختلف باید در مورد آنها بیاندیشد و جوابگو باشد. لازم به توضیح نیست که زنان روستایى آموزش دیده, با اطلاعات و معلومات بهتر و وسیع تر, در موقعیت بهتر و برترى جهت اتخاذ تصمیمهاى صحیح و اصولى خواهد بود. بنابراین, سعى و تلاش نهادهاى فرهنگى مرتبط جامعه در آموزش و پرورش زنان روستایى با اتخاذ و ارائه برنامه هاى آموزشى مناسب, موجب اعتلاى سطح آگاهیهاى علمى آنان جهت تصمیم گیریهاى صحیح در زندگى خواهد شد. و به این ترتیب, یک زن روستایى نه در مقام شریکى منفعل و بى تإثیر در جریان تصمیم گیریهاى مهم و حیاتى خانواده خود, بلکه در مقام کدبانویى آگاه و مسلط مى تواند سهم اصیل خود را در رقم زدن سرنوشت خانواده, با توانمندى لازم و کافى بر عهده گرفته و در عمل, شریکى آگاه و موثر در تصمیم گیریهاى مهم خانواده خود باشد.

زنان روستایى, به مثابه مردان روستایى عواملى بسیار موثر براى توسعه و عمران در جامعه خود مى باشند. بنابراین لازم است نقش خود را در تعیین سرنوشت و مشارکت براى اداره امور جامعه روستایى ایفا نمایند. اعضاى مطلع, متفکر, خلاق و پیشرو, همواره شهروندانى موثر و مفید در هدایت فعالیتهاى اجتماعى در جامعه خود مى باشند. زنان روستایى در این مقام قادر مى باشند تحول گر فرهنگ جامعه و توسعه بخش ارتباطات و فعالیتهاى اجتماعى باشند. ایجاد انگیزه هاى مشارکت زنان روستایى در فعالیتهاى اجتماعى, اعلام آمادگى آنان براى همکاریهاى متناسب در اداره امور اجتماع خود, آگاهیهاى لازم براى ایجاد هسته هاى رهبرى زنان به منظور ایجاد تشکلهاى حرفه اى و تعاونى و نیز ابراز وجود زنان براى استیفاى حقوق سیاسى و اجتماعى و بالاخره پیشنهاد و پیگیرى به منظور آغاز و انجام اقدامات اصلاحى توسط زنان در جوامع روستایى, جملگى مستلزم پرورش و آموزش مستمر براى بهره مندى جوامع از استعدادهاى فطرى و آگاهیها و توانمندىهاى اکتسابى آنان است. پرورش و آموزش زن روستایى به عنوان کدبانویى آگاه و شریکى مسلط براى اداره امور جامعه, یکى از موثرترین تجلیات بیدارى زن روستایى در تغییر و تحول موضع اجتماعى آنان از حالت منفعل به حالت پویا مى باشد.

آموزش و پرورش حق زنان روستایى است و باید به آنان داده شود. مطابق تعالیم مقدس اسلام, اصول قانون اساسى و دیگر اصول عرفى جامعه بشرى, زنان روستایى به عنوان تبعه هاى کشور و به عنوان یک قشر عظیم جامعه بزرگ, محق استفاده از فرصتهاى پرورشى و امکانات آموزشى, به منظور بهره مندى از توان بالقوه و فطرى در جهت اعتلاى کیفیت خویش هستند. بدین ترتیب, آموزش و پرورش زنان روستایى, به عنوان یک حق و یا یک دین, بر ذمه دولت است و از طریق نهادهاى فرهنگى مربوطه باید ادا شود.
گذشته از همه اینها, حرکت در مسیر تحول و تکامل و تعالى زنان روستایى از طریق برنامه هاى پرورشى و آموزشى مستلزم اقدامات متعددى است. از جمله این اقدامات مى توان به توسعه آموزشهاى عمومى اشاره داشت.

دختران نونهال, نوجوان و جوان در مناطق روستایى کشور, به دبستان, مدرسه راهنمایى و دبیرستان براى آغاز و انجام تحصیلات عمومى نیازمند مى باشند. بنابراین, این قبیل موسسات آموزشى در سطح روستاها باید به تناسب جمعیت, تإسیس و گسترش یابند. تحقق این ضرورت با دو مانع مواجه مى باشد. اول اینکه, دولت توان ایجاد فضاى آموزشى لازم و تإمین معلم براى گسترش مدارس مورد نیاز در روستاها را نداشته و آمادگى روستاییان براى مشارکت در مدرسه سازى آن هم براى دختران بسیار محدود است. دوم اینکه, براى حضور دختران, به ویژه در سنین نوجوانى و جوانى در جوامع روستایى محدودیتهایى از قبیل مخالفت والدین با تحصیل دختر, ازدواجهاى زودرس و سنت بهره بردارى از نیروى کار دختران در خانه و مزرعه وجود دارد که اغلب ریشه در فرهنگ روستایى دارد. کمک به رفع نسبى این دو مانع, یعنى آماده کردن مردم روستا براى مشارکت در تإسیس مدارس و تعدیل فرهنگ در جهت تفهیم والدین به ضرورت سوادآموزى دختران نوجوان و جوان از جمله وظایف بنیانى و اساسى مى باشد. آنچه مسلم است آموزش عمومى به نوباوگان دختر در جوامع روستایى, اساس کار توسعه انسانى است و دولت موظف است به طرق مختلف در جهت تسهیل آن در روستاها تلاش کند.
O روستاییان, به ویژه زنان روستایى که قرون متمادى به دور از فرصتهاى پرورشى و آموزشى و عدم امکان تحصیل آگاهیهاى لازمه زندگى و اشتغال, در مبارزه با ناملایمات طبیعى و تلاش براى گذران زندگى یکنواخت خود فقط کار کرده اند, نیازمند تعلیماتى در باره راز خلقت, رسالت انبیاى عظام, کتب آسمانى و اصول و احکام و رهنمودهاى مذهبى و فتاواى جارى هستند. این تعلیمات باید به طور منظم و برنامه ریزىشده و با استفاده از روشهاى آموزشى متناسب به آنان ارائه شود. تشکیل کلاسهاى آموزشى, جلسات سخنرانى, هیإتهاى قرائت و ترجمه قرآن, جلسات بحث در مورد احادیث و روایات و پرسش و پاسخ مسایل مذهبى و نیز برگزارى سفرهاى زیارتى در داخل و خارج کشور, جملگى مى توانند به عنوان روشهاى متداول در تحکیم مبانى دینى و وسعت بخشیدن به اطلاعات و دانش دینى زنان روستایى موثر و مفید باشد. تهیه جزوه هاى ساده و مواد آموزشى حاوى متون مربوط به موضوعات ذکرشده و ارائه آنها با استفاده از وسایل کمکآموزشى, از جمله موثرترین روشها به قصد باسواد کردن و در عین حال تعلیم معارف اسلامى به زنان روستایى است. انجام این قبیل برنامه ها, آن هم در جوامع روستایى و براى زنان روستایى که به علت کثرت مشغله روزانه آمادگى ذهنى کمترى براى جذب شدن در این قبیل فعالیتها را دارند, کارى دشوار, طاقت فرسا, وقت گیر و پرهزینه است. حال آنکه ثمرات آن مى تواند بسیار امیدبخش باشد.

زنان روستایى, خود عمدتا قایل به فرهنگ سنتى و عامل اشاعه آن در جامعه خویش مى باشند. در حالى که کمترین فرصت براى بحث و تفکر پیرامون اجزاى متشکله این فرهنگ را داشته اند. آماده کردن زنان روستایى براى کسب اطلاعات و تبادل نظر در مورد ریشه هاى تاریخى مربوط به هر یک از رسوم, سنتها, آداب و عادات و ارزشها و ضد ارزشهاى رایج در فرهنگ خویش و نیز آگاه کردن آنان از اجزاى متشکله دیگر فرهنگها و وجوه متمایز اشتراک و افتراق آنها به قصد مقایسه و داورى, در مجموع زمینه هاى لازم براى پذیرش اجزاى برتر دیگر فرهنگها و یا حمایت و تقویت اجزاى مطلوب فرهنگ خویش در آنان را به وجود مىآورد. ورود به فرهنگ سنتى و غالب در خانواده هاى روستایى از طریق ایجاد تحول در کدبانوى خانه, به خودى خود یکى از موثرترین روشها به منظور ایجاد تحول در سایر اعضاى خانواده و حتى در همسر وى است. بحث و تبادل نظر در این قبیل موضوعات و مضامین فرهنگى و تعلیم اصول مربوط, با استفاده از روشهاى غیر کلاسیک, موجب تحول تدریجى در نگرشها و تطور در روشهاى متداول براى انجام امور مى گردد که جملگى, مقدمات نیل به مرتبه تکامل است. آغاز و انجام این سلسله فعالیتهاى فرهنگى, مستلزم بهره مندى جامعه از یک سیاست فرهنگى پایدار است که به ساده ترین روش مکتوب در اختیار روشنگران روستا قرار گیرد.

افزون بر تعلیمات دینى و فرهنگى, زنان روستایى همانند دیگر اقشار جامعه, نیازمند کسب آگاهیهاى لازم و کافى در باره محیط زندگى و اشتغال خود و مناسبات اجتماعى ـ اقتصادى حاکم بر آن هستند. آشنایى زنان روستایى با فلسفه تشکیل خانواده و مضامینى از این قبیل, جملگى سرفصل مطالبى است که در تحقق تعلیمات اجتماعى باید از طریق جلسات بحث و تبادل نظر به زنان روستایى آموزش داده شود.

در باب تعلیمات اقتصادى, مهمترین وظیفه اشاعه فرهنگ تعاون و به کارگیرى شیوه هاى متناسب و تطبیق شده آن براى مقاصد اقتصادى است. توسعه هم یاریهاى خانوادگى, فامیلى, محله اى و یا صنفى و حرفه اى در جریان تولید, تبدیل, نگهدارى و توزیع و فروش محصولات و فراورده هاى روستایى و یا تهیه ابزار و مواد اولیه لازم از جمله اقدامات اقتصادى مهم در جریان توسعه و عمران روستایى است. آموزش اصول و موازین مربوط به مناسبات اجتماعى که مبتنى بر همیارى و مشارکت مى باشد و نیز شیوه هاى تشکیل واداره تعاونیهاى مختلف تولیدى و خدماتى توسط زنان روستایى از جمله سرفصلهاى مورد نظر براى تعلیم زنان روستایى است.
در هر حال هر چند پرورش و سازندگى معنوى زنان روستایى به عنوان رکن مقدم تحول و تکامل و تعالى, لازم است اما به تنهایى براى حصول به مقصود تکامل و تعالى کافى نیست. ترویج خانه دارى به عنوان رهیافتى در جهت ارائه آموزشهاى لازم براى افزایش قابلیتهاى مهارتى و حرفه اى و در نتیجه افزایش کارآیى زنان روستایى در جریان تولید و تبدیل محصولات و فراورده هاى زراعى و دامى و مصنوعات روستایى, به عنوان بخش اصلى اشتغال و زندگى در روستا, در واقع رکن مکمل آن مى باشد.
منابع:
1ـ شهبازى, اسماعیل, توسعه و ترویج روستایى, انتشارات دانشگاه تهران.
2ـ شهبازى, اسماعیل, ((آموزش و تعلیمات اساسى براى زنان روستایى و عشایرى)), ماهنامه جهاد, شماره 169.