مشاور شما

نویسنده


مشاور شما

مشاور این شماره: دکتر فاطمه ملاباشى

این شماره:
خواهرA ـ نجفآباد
خواهر م.م ـ ...
خواهر م.ج ـ اصفهان
خواهر ن.ق ـ اصفهان ـ خمینى شهر
خواهر ف.ز ـ اصفهان

یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخهاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.

از اشتباهات گذشته پند بگیرید
خواهرA ـ نجفآباد
پس از سالها, پدرم با خانواده اى که از فامیل او بودند برخورد کرد و آنها به منزل ما آمدند و باب آشنایى مان باز شد. آنها پسرى به نامH داشتند که از همان ابتداى دیدار, ما دو نفر به یکدیگر علاقه مند شدیم. ولى پس از آن تلفنها و نامه هاى من و او شروع شد. بعدا من در پارک با پسرى به نامR برخورد کردم که به من علاقه مند شده بود و من هم در این مدتH را فراموش کرده, نامه هایش را بى جواب مى گذاشتم. ولىR با من دعوا و مرافعه مى کرد و سرانجام, دوستى مان پس از هفت ماه به پایان رسید و من از کرده خود پشیمان شدم.
در سال گذشته, خواستگارى براى من آمد که اصلا او را دوست نداشتم ولى پدر و مادرم مرا مجبور به قبول او کردند. وقتىH فهمید به خانه مان آمد و با گریه, گله مندى کرد ولى پدرم قبول نمى کرد. سرانجام مرا به زور و اجبار به عقد آن خواستگار در آوردند ولى پس از آن پدر و مادرم فهمیدند که او مدتى زندان بوده و سرباز فرارى هم هست و ما را از هم جدا کردند. اکنونH قصد دارد که به خواستگاریم بیاید. به خاطر این, داستان زندگیم را ذکر کردم که به همه ناامیدان بگویم به خداى خود عقیده داشته باشید و در ناامیدیها به او پناه ببرید.
خواهر گرامى!
داستان زندگى شما را خواندیم. البته در طى آن شما بیشتر قصد مطرح کردن ماجراى زندگیتان را داشته اید که فکر مى کنید فعلا به سرانجام خوبى رسیده, نه اینکه قصد راهنمایى خواستن از ما را داشته باشید. به هر حال, آشنایى اولیه شما که منجر به ارتباط باH شده, آنچنان که از نامه تان برمىآید فردى احساساتى است و تا بدین جا پاىبند علاقه به شما بوده است. نظر ما این است که با تحقیق و تفحص از خصوصیات اخلاقى او بخصوص اینکه از لحاظ شغلى و تامین زندگى قادر به امرار معاش هست یا نه, باخبر شوید. اینکه خداى ناکرده مبتلا به مشکلاتى از لحاظ اخلاقى و اعتیاد نباشد. البته این را هم تذکر بدهیم که لازم بود حتى در صورت ایجاد علاقه, ابتدا بزرگترهاى خانواده اقدام مى نمودند, تا اینکه خود پیشقدم شده و چنین ارتباطى برقرار نمایید. زیرا در صورتى کهH قصد سو استفاده از دوستى با شما را داشت و تنها از روى هوى و هوس و فقط براى سرگرمى با شما ارتباط برقرار کرده بود, این شما بودید که متضرر شده و دچار شکست عاطفى مى شدید.
شما در اثر آشنایى باR , آن هم در پارک! زود تغییر جهت داده و شروع به بى اعتنایى به دوست قبلى تان نمودید. البته باز شانس آوردید کهR , زود دست خود را رو کرد و رابطه شما از هم گسیخت. این چنین به آسانى دل بستن و بعد دل کندن خبر از هوسبازى مى دهد. نوع آشنایى تان صحیح نبوده, معمولا چنین مواردى به فرجام خوشى ختم نمى شود. خانواده شما شاید با اطلاع از برقرار کردن دوستى تان, خود را مجبور به پذیرش خواستگار دیده اند تا معضلى به وجود نیاید, و متاسفانه در ابتدا به تحقیق کامل و جامعى دست نزده اند. خود شما هم که از ابتدا راضى به آن وصلت نبوده اید و سرانجام خوبى نداشت. باز شانس با شما یارى کرد و با مطلع شدن خانواده تان از جرایم او, آن عقد را فسخ نمودید. امیدواریم از اشتباهات گذشته پند بگیرید. اینک شما دخترى عاقل و بالغ هستید که بایستى در تصمیم گیرىهاى خود کمتر دودلى به خرج داده, قاطعانه و از روى عقل و درایت, به تصمیم گیرى نایل شوید چرا که همیشه همه چیز بر وفق مراد نخواهد بود و برخى تصمیمات عجولانه و یا از روى احساس, نتیجه خوبى در پى نخواهد داشت.
پیروز و سربلند باشید.

با پدر و مادرم مشکل دارم به یک پزشک علاقه مند شدم
خواهر م.م ـ ...
در جواب آخرین نامه ام, از من خواسته بودید که در مورد خانواده ام و ارتباطمان با یکدیگر بنویسم. من چند برادر و خواهر دارم. ارتباطمان تقریبا متوسط است. مادر خود را فردى ناسازگار و بدبین مى دانم. نمى دانم چرا اصلا والدین خود را دوست ندارم! نمى توانم مشکلاتم را با آنها در میان بگذارم. الان دو سه سالى است که دور از آنها در خانه برادرم هستم. برادرم و همسر او افراد تحصیلکرده اى هستند ولى با او راحت نبوده و نمى توانم مشکلاتم را بیان کنم. برخى اوقات از دست خودم خسته مى شوم و هیچ چیزى برایم ارزش ندارد.
مساله دیگرى که پیش آمده این است که از حدود یک سال پیش که براى درمان درد شانه ام به فیزیوتراپى مى رفتم, با دکتر جوانى در آنجا برخورد کردم که شدیدا به او علاقه مند شدم. حتى به او زنگ زدم و این مطلب را بیان کردم. او در پاسخ گفت: تو من را نمى شناسى و اخلاقم را نمى دانى, چطور دوستم دارى؟!
به هر حال از روى احساس به او علاقه مند نشده ام, که اگر مى خواستم, بسیارى از پسرها به من پیشنهاد دوستى داده بودند. فکر مى کنم در طى ده روز, ایشان را به خوبى شناخته ام. آیا شما مى گویید که کار اشتباهى کرده ام که به او زنگ زده ام؟ آیا اشکالى دارد که خانمها در بیان احساسشان پیشقدم شوند؟ نظر شما در مورد دوستى دختر و پسرها چیست؟
دیگر اینکه در مورد انتخاب رشته هاى تحصیلى در علوم انسانى براى دانشگاه راهنماییم کنید. در ضمن من نزد مشاورى مراجعه کرده و او در برنامه ریزى تحصیلى به من کمک نمود ولى به خاطر مرد بودن ایشان نتوانستم به راحتى همه مسایلم را بیان کنم.
خواهر گرامى!
از شما تشکر مى کنیم که اطلاعات بیشترى از اوضاع خانه و روابط افراد خانواده تان برایمان ارسال نموده اید چرا که در نهایت, بیشتر, ما را جهت راهنمایى شما, یارى خواهد کرد. شما داراى خانواده پرجمعیتى هستید که خواه ناخواه, اختلاف سلیقه ها و تفاوتهاى فردى زیادى بین شما وجود خواهد داشت. والدین شما با مشغله ها و گرفتاریهاى زیادى براى تدبیر امور خانه روبه رو خواهند بود. شما مادر خود را عامل عدم صمیمیت و ارتباط صحیح اعضاى خانواده دانسته اید. آیا این تنها نظر شماست که احتمالا در برخوردهایتان با یکدیگر به چنین نتیجه اى رسیده اید یا اینکه دیگر افراد خانواده نیز چنین نظرى دارند؟ به هر حال پدر و مادر شما مسلما خیر و صلاح فرزندان خود را مى خواهند و سعى مى کنند به راه و روش خود با آنها مدارا کنند. حال اگر برخى خصوصیات یا صفات آنها پسندیده نباشد که شاید معلول مشکلاتى است که در زندگى داشته اند یا شاید روش برخورد با برخى مسایل را نمى دانند, تمام بار گناه متوجه آنها نیست.
آیا سعى نموده اید که با ابراز محبت و هم صحبتى صمیمانه و برخورد صحیح چه با آنها و سایر اعضاى خانه, روابط خود را بهبود بخشید؟ آیا شما خواسته ها, توقعات و انتظارات خود را با آنها در میان گذارده اید و به خواسته هاى آنها توجه نموده اید یا از احساس خود نسبت به آنها صحبت کرده اید؟
همان طور که ذکر کرده اید, برادرتان فرد تحصیلکرده مى باشد. در حالى که او با شناختى که از خانواده خود دارد و با توجه به رشته تحصیلى اش (مشاوره) مى تواند مشاور و راهنماى خوب و دلسوزى برایتان باشد. اگر چه گاه صحبت کردن با شخصى غیر آشنا که تخصص دارد راحت تر و راهگشاتر است. همان طور که خود اشاره نموده اید با مراجعه به مشاور, توانسته اید در برنامه ریزى درسى موفق باشید. اگر به خاطر اختلاف جنسیت با ایشان راحت نیستید مى توانید با انتخاب روان شناس یا مشاورى همجنس ـ که حتى مشاور قبلى تان معرفى نمایند ـ پیگیر قضیه باشید. از عدم اعتماد به نفس و خودکم بینى صحبت کرده اید و اینکه چندان نمى توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. شما از اختلالى که به آن کج خلقى مى گوییم و خفیف تر اما مزمن تر از اختلال افسردگى اساسى است رنج مى برید. از این رو دید شما نسبت به خود, دیگران, آینده و ... منفى است. گویى از پشت عینک بدبینى به دنیا نگاه مى کنید و دچار ضعفهاى شخصیتى مثل: دست کم گرفتن خود, نداشتن اراده و انگیزه مى باشید. روابط غیر صمیمانه یا احساساتى که نسبت به والدین دارید, نشات گرفته از همین خلق افسرده و احساس ناامیدى مى باشد که بایستى با مراجعه به روان پزشک و روان شناس در صدد درمان و ارزیابى آن برآیید. در خصوص ابراز علاقه اتان به یک پزشک بدون اینکه از احساسات ایشان خبر داشته باشید که او هم در حال و هواى شما هست, با شما مثل صدها بیمار دیگر روبه رو شده است. شما به علت احتیاج به دوست داشتن و دوست داشته شدن و مقتضیات سنتان به او دل بسته اید. به هر حال جایگاه اجتماعى و شغلى و تیپ شخصیتى او در ایجاد علاقه بى تاثیر نبوده است.
اما خواهر خوب, عرف جامعه ما از لحاظ شرعى, فرهنگى و اجتماعى این بوده که آقایان در امر ازدواج پیشقدم شوند و دختر یا زن به عنوان شخصیتى خواستنى مورد پسند قرار گیرد. البته او از میان خواستگارانش مى تواند بهترین را انتخاب نماید. اگر کشش و علاقه اى دو طرفه و معقول, با نیت ازدواج بین دو فرد آشنا ـ مثل فامیل, همکلاس یا همکار ـ وجود دارد, واسطه اى به طور غیر مستقیم مى تواند مساله خواستگارى را بیان کند, که غرور طرفین احیانا با جواب رد شنیدن, لکه دار نشود. تازه قرار نیست با هر کس که در اجتماع و محیط اطرافمان برخورد کردیم و احیانا شخصیتى مناسب و در خور توجه داشت و حتى روابط درسى یا کارى با هم داشتیم ازدواج کنیم. چه بسا شخص مقابل, فردى غیر از شما را بپسندد و سلیقه اش فرق کند. هر نوع رابطه عاطفى بین دو غیر همجنس نامحرم که قصد ازدواج و پیوند در آن نباشد, مشکل ایجاد کرده و اشکال دارد. با مراجعه به مشاور همان طور که قبلا توصیه شد, مى توانید در جهت رفع صحیح این مشکل و فراموش کردن آن برآیید. دقت کنید که این مشکل شماست نه آن پزشک!
در خصوص انتخاب رشته هاى تحصیلى, با توجه به علاقه و استعداد خود و نیاز جامعه, با مشاوره و برنامه ریزى اقدام نمایید. ان شاالله با درمان افسردگى تان, با تمرکز و انگیزه درس بخوانید.موفق و موید باشید.

خواهر م.ج ـ اصفهان
با تشکر از اینکه جواب نامه هایم را فرستاده بودید. این سوال را دارم که چرا جواب نامه ها را دیر مى فرستید؟ چند سوال دارم: یکى اینکه من هنوز معنى و مفهوم استحاضه را نفهمیده ام. اگر مى شود طورى بیان کنید که بفهمم.
سوال بعدى اینکه اگر زن با مرد نامحرم و یا برعکس حرف بزند, آیا حرام است و حکمش چیست؟
من چند وقتى بود که مسافر بودم و در مسافرت نمازهاى سه رکعتى را شکسته و دو رکعت مى خواندم. بعد فهمیدم. آیا این نمازها قضا دارد؟
آزار رساندن به جاندار, در چه مواردى گناه محسوب مى شود؟ اگر یک مورچه را بکشیم گناه کرده ایم؟
در مورد خواب نیز سوالى داشتم. مثلا یکبار خواب قبرى را دیدم که آن را شکافته و جسدى در آن بود. چند روز بعد پاى کوهى اطراف محل سکونتمان جسدى پیدا شد که سگها آن را از خاک در آورده بودند. سپس مشخص شد که دخترى را دزدیده و کشته بودند. از این خوابهاى راست زیاد مى بینم. دیشب خواب دیدم پدرم فوت کرده است. از این مى ترسم که این خوابها کار دستم دهد.
سه سال پیش به عقد پسرخاله ام در آمدم که هنوز عروسى نکرده ایم و با اینکه زمینى کنار خانه شان دارند, پدرش مى گوید که هنوز نمى توانند آن را بسازند و شوهرم که نزد پدرش کار مى کند دستمزدى از او نمى گیرد. در ضمن دوست ندارم بعدها روى این زمین خانه بسازیم چرا که مادر شوهر و خواهر شوهرهایم در کارهایمان دخالت مى کنند. در مورد گستاخى شوهرم چه کنم؟
خواهر گرامى!
از اینکه پاسخهاى ما بتواند راهنماى شما در زندگیتان باشد, خوشحالیم. اما نامه هاى مشاوره زیاد بوده و به نوبت بررسى شده و پاسخ داده مى شود. به هر حال شما بایستى مدتى صبر کنید تا به جواب خود برسید. ما از این جهت پوزش مى طلبیم.
در خصوص استحاضه که در رساله توضیح المسائل, توضیح داده شده, اگر در غیر از عادات ماهانه شخص که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمى باشد خونى از او خارج شود حکم استحاضه را دارد. در دوران پس از یائسگى که عادت ماهانه او بند آمده نیز همین طور است و طبق توضیحات در رساله بایستى در اعمال شرعى مثل نماز یا به جا آوردن غسل و سایر دستورها, به احکام فقهى عمل نماید.
در خصوص صحبت کردن مرد با نامحرم در صورتى که به قصد لذت و ریبه نباشد و با صحبت کردن به گناه آلوده نشوند, اشکالى ندارد. البته چنان که برخى فقها نیز یادآورى کرده اند احتیاط اقتضا مى کند از گفتگوهاى غیر لازم بویژه دختران و پسران جوان خوددارى کنند. نمازهاى سه رکعتى را بایستى قضاى آنها را به جا آورید. بهترین کار براى زدودن نگرانى, دادن صدقه؟! یا بهتر است نوشت: ببینیم علت نگرانى چیست؟ آیا فقط افکار و اوهام بیجاست یا موثر از پیامد عمل خودمان؟ احاله حل مشکل روانى, فقط به شرع, آن هم عمل, نه افکار معنوى!
جاندارانى که براى زندگى ما مضر هستند, کشتن آنها عیبى ندارد; تازه ضرورت نیز دارد, ولى اگر حیوان بىآزارى را به قصد و عمد اذیت کنیم, گناه است. اگر کسى در دوران طفولیت که هنوز خوب و بد را تشخیص نمى دهد و به سن تکلیف نرسیده, حیوانى را اذیت کرده باشد, گناهى مرتکب نشده است.
رویاهاى صادقه براى افراد بسیارى روى مى دهد بخصوص براى اشخاصى که روح پاکى دارند و حتى اخبارى از آینده مى دهند. اما گاهى شخصى خوابهایى آشفته مى بیند مثل فوت پدر. قرار نیست هر خوابى به حقیقت بپیوندد. ممکن است در اثر اشتغالات ذهنى روزمره, خستگى, پرخورى یا فرضا گرفتارى و یا بیمارى یکى از اطرافیان چنین خوابهایى ببینیم. بهترین کار براى زدودن نگرانى, بررسى علت نگرانى و اضطراب است, تا اگر توهمى باشد, دلشوره را از خود دور کنیم, و اگر کار اشتباهى کرده ایم که باعث نگرانى ما شده, اشتباه را جبران کنیم. دادن صدقه نیز مفید مى باشد. اگر قبل از خواب, شام سنگینى نخوریم, با وضو بخوابیم, خواندن آیه الکرسى به آرامش ما در زمان خواب کمک شایانى مى کنند.
خواهر محترم, زوجى که در عقد به سر مى برند, بهتر است هرچه زودتر عروسى کنند و زندگى مشترک خود را شروع نمایند چرا که صحبتها و دخالتهاى دیگران ممکن است آنها را نسبت به هم دلسرد نماید و یا خودشان بر سر مسایل جزئى به بگومگو بپردازند. با توجه به مشکل شما و عدم اقدام شوهرتان در تهیه خانه, بهتر است بزرگترها, اعضاى خانواده بخصوص پدر, عمو و مادرتان در جلسه اى با خانواده شوهرتان صحبت کنند و با آنها اتمام حجت کنند تا ان شاالله زندگى تان سر و سامان گیرد.
چندان بر دورى از خانواده شوهر اصرار نورزید. اگر زمینى که قصد ساختن خانه روى آن را دارید, نزدیک آنهاست ناراحت نباشید. اصرار زیاد به شوهرتان, او را لجبازتر مى کند. اگر شما به درستى و با محبت با خانواده ایشان برخورد کنید, رفتار خوب شما محبت آنها را جلب مى کند. در صحبت با شوهرتان همیشه با ملایمت و منطق و در موقعیت مناسب ـ مثلا نه زمانى که خسته از سر کار آمده ـ و به صورت نظر دادن و پرسیدن, نه آمرانه و دستورى برخورد کنید. سعى کنید تا حد امکان عصبانى نشده, داد و قال راه نیندازید. بهانه گیرى نکنید تا بهانه اى به دست او نداده و با دیدن محبتهاى شما دلگرم تر شده و ان شاالله هرچه زودتر زندگى مشترک پرثمرى را آغاز نمایید.
پیروز و سربلند باشید.

خواهر ن.ق ـ اصفهان ـ خمینى شهر
خواهر گرامى!
از اینکه شما این چنین با دلسوزى به فکر یارى رساندن به دوستتان و حل مشکل ایشان هستید, دوستتان بایستى قدر این موهبت را بدانند.
دوست شما از اعتقادات دینى ـ مذهبى مستحکمى برخوردار است. ایشان که تحصیلکرده و معلم است, مسلما سعى کرده با شناخت, دست به انتخاب زند. ولى شاید برخى خصوصیات همسرش و خانواده او را به درستى نمى شناخته است. البته از اختلاف سلیقه و فرهنگهاى مختلف در خانواده ها, گریزى نیست و تا آنجا که اختلافات زیادى در بین نباشد, دو نفر قادر به زندگى با هم هستند.
به نظر مى رسد شوهر دوست شما تا حدى اعتقادات مذهبى دارد, اما شاید آن چنان که باید, از ابتدا در خانواده آنها مسایلى چون حجاب و عدم اختلاط زیاد زن و مرد مراعات نمى شده و او در چنین محیطى تربیت شده است. شاید اطلاع صحیحى از این اصول ندارد که دوست شما با زبان خوش و بیانى که لحن تند و آمرانه اى نداشته باشد مى تواند براى او توضیح دهد. به هر حال اعتقادات هر کسى براى خودش باارزش است و زن و شوهر در صورتى زندگى سعادتمندى خواهند داشت که به ارزشها و اصول مورد قبول هم, احترام بگذارند و بخصوص از تحقیر یکدیگر بپرهیزند. بهتر است دوست شما در همان حال که به ارزشهاى اعتقادى خود پایبند مى باشد, از افراط و تعصب و فخرفروشى به خانواده شوهر بپرهیزد و با محبت و صمیمیت با آنها برخورد کرده و بدانان احترام بگذارد تا متقابلا احترام ببیند.
در مورد مطلب دوم که وابستگى دوست دیگرتان است, بایستى به ارزیابى بپردازید که علت وابستگى او به شما چیست. آیا از محبت کافى در دامان خانواده برخوردار نبوده, یا چه صفات و نکاتى از شما او را جذب کرده است؟
اگر این وابستگى براى شما و او دردسر شده و از حد گذشته است, عاقلانه نیست. این وابستگى مرضى است که براى هر دو اشکال ایجاد مى کند چرا که او در تصمیم گیریها به شما متکى بوده, در ازدواج و دل بستن به دیگرى, اشکال ایجاد مى کند. این حالت, براى شما هم ایجاد اشکال مى کند و وقتتان را مى گیرد و راحت نخواهید بود. بهتر است با کم کردن ارتباطتتان مثل تلفن زدن یا ملاقات ـ با بهانه هایى مثلا کار داشتن ـ دیدارها و تماسها را کم کنید. در عین حال او را تشویق به انجام فعالیتهاى فرهنگى ـ هنرى, شرکت در اجتماعات مفید, دوستیهاى جدید ـ که شاید خودتان باب آشنایى را بگشایید ـ نمایید.
کتابهایى که به دوست اولتان مى توانید پیشنهاد کنید: ((روش خوشبختى)) نوشته حاجیه خانم امین و ((زن دیروز, مرد امروز)) ـ که در مورد خصوصیات مرد و زن و اختلافات آنهاست ـ و کتابهایى در زمینه چگونگى ارتباط با دیگران مثل ((راهى در دل دوست)), ((آیین دوست یابى)) نوشته دیل کارنگى و ... مى باشد.
در سایه خداوند, همیشه موفق و موید باشید.

مى ترسم با دختر دیگرى ازدواج کند
خواهر ف.ز ـ اصفهان
دختر 19 ساله دانشجویى هستم. از روزى که وارد کلاس شدم, با همه احساس غریبى داشتم جز یک نفر که احساس کردم نگاهى مهربان دارد. از دید من او پسر خوبى است و خدا مى خواسته که سر راه من قرار گیرد. ولى افسوس که فکر نمى کنم روح او از این محبت خبر داشته باشد. از شما استدعا مى کنم مرا نصیحت نکنید. من الان 18 سالگى را طى کرده و از نظر عقلى, رشد کامل کرده ام. فکر مى کنم او فرد ایدهآل من است. اما نمى دانم چگونه این را به او بگویم. جنبه خوبى که این علاقه برایم داشته, توانسته ام از گناهانى مانند غیبت, مسخره کردن و دروغ گفتن دورى ورزم. مى ترسم قبل از اینکه او مرا بشناسد, با دختر دیگرى ازدواج کند. خواهش مى کنم به من این پیشنهاد را ندهید که مثلا او را فراموش کن. این را هم بگویم که تا به حال حتى یک سلام و احوالپرسى بین ما رد و بدل نشده است. به من بگویید آیا مى توانم و عاقلانه است که پیشقدم شوم و حرف دلم را به او بگویم؟ در هر حال من دختر خویشتندار و باحیایى هستم و تا به حال نگاه آلوده به کسى نکرده ام.
خواهر گرامى!
سنین جوانى, سنین بسیار پرشور و التهابى است. دورانى بحرانى که به یارى خداوند متعال بایستى جوان با موفقیت آن را پشت سر بگذارد. از بسیارى لحاظ, هیجانات و عواطف زیبا و دلپذیرى در این سنین بر روح و وجود انسان حاکم مى شود. چه بسیارى هنرمندانى که در این سنین قوه ذوق و تخیلشان, خود را نشان داده و دست به خلاقیتهاى جاودانه زده اند! چه دوستیهاى پابرجا و محکمى که در این دوران پا گرفته, دوستیهاى دوران دبیرستان و دانشگاه تا آخر عمر پا برجا بوده است و چه بسیارى آشناییهاى صحیح و معقول بین افراد غیر همجنس که قصد ازدواج در آن بوده است! همچنان که از هیجانات و خصوصیات مثبت این دوران نام بردیم, بایستى یادى از تعارضات و مشکلاتى که گریبانگیر جوانان در این برهه حساس مى شود, کرد. مشغولیات ذهنى که او را دچار دودلى و بلاتکلیفى کرده و عملکرد مثبتش را مختل مى سازد.
اما غرض از این سخنان این نیست که شما به بیراهه رفته اید یا دچار غلیان احساسات نفسانى شده اید, چرا که در سنینى به سر مى برید که با مساله مهم ازدواج, روبه رو مى شوید و بایستى تکلیفتان از این لحاظ روشن شود. ازدواج یکى از خطیرترین و حیاتى ترین مسایل زندگى انسان است که در صورت انتخاب صحیح و به کار بردن روشهاى درست, زندگى مشترک مى تواند به رشد و تعالى فرد کمک شایانى نماید. اما خداى ناکرده در صورت انتخاب غلط, زندگى فرد را به آتش فنا مى کشد.
به هر حال شما دچار احساساتى شده اید که طبیعى است. اما مشکل اصلى عدم اطلاع فرد مقابل و عدم اطلاع شما از نظر اوست که آیا به شما توجهى دارد و در صورتى که در آستانه تصمیم گیرى براى ازدواج است, شما مورد پسند او واقع مى شوید؟ به هر حال از اختلاف سلیقه گریزى نیست. شما بسیارى از خصوصیات ایشان مثل: فرهنگ خانوادگى, اخلاق او در خانواده و در میان دوستانش و ... را نمى شناسید و اطلاعى ندارید.
به هر روى این مساله تمام ذهن شما را اشغال نموده و شاید کارآیى مثبتتان را در امور زندگى و تحصیلى کاهش داده باشد. بهتر است هرچه زودتر تکلیف خود را با این مساله روشن نمایید. این کار جز از طریق واسطه اى که محرم راز و مورد اعتماد باشد و به طور غیر مستقیم نظر او را در مورد شما یا آمادگى او براى ازدواج را جویا شود, ممکن نیست. این شخص مى تواند یکى از اساتید محترم شما باشد.
مثل آبسه اى که باید شکافته شود, این معضل بایستى سرانجامش مشخص شود. اگر نگران این هستید که او با شخص دیگرى ازدواج نماید, بدانید در صورت انجام این کار, مشخص مى شود او نظر و قصدى به شما نداشته است, که وضعتان معلوم خواهد شد.
با توجه به عرف جامعه و سنن و فرهنگ و شرع, پیشنهاد ازدواج از طرف مرد مطرح مى شود. سعى کنید عاقلانه عمل نموده و همان طور که گفته اید دختر موقر و خویشتن دارى هستید, دست به کار اشتباهى نزنید که غرورتان را جریحه دار ساخته و برایتان پشیمانى به بار آورد از تماس مستقیم جدا خوددارى کنید. همان راهى را بروید که عرفى و منطقى است و شرعا نیز دچار مشکل نخواهید شد.
شما اگر نخواهید ما شما را نصیحت نمى کنیم ولى آیا آنقدر آینده بر شما روشن است که خود را بى نیاز از تجربه هاى دیگران مى دانید و آیا آن کاخ خیالى شما که ساخته اید آنقدر ظریف و شکننده است که حتى خیرخواهى زبانى دیگران نیز آن را درهم مى شکند. به هر حال آینده پیش روى شماست و شکست در یک مورد, دلیل نمى شود که موفقیتهاى دیگرى نداشته باشید. سرانجام عواطف لطیف شما, آنجا که بایستى و به صلاح است, صرف مى شود.
پیروز و برقرار باشید.