حضرت مهدى عج از رواق یار

نویسنده


حضرت مهدى(عج) از رواق چشم یار
((در استقبال از نیمه شعبان, سالروز ولادت حضرت حجه ابن الحسن(عج)))

احمد لقمانى

ظهور سخن
میلاد گل و بهار جان آمد
برخیز که عید مى کشان آمد
برگیر به دست پرچم عشاق
فرمانده ملک لا مکان آمد
گلزار ز عیش لاله باران شد
سلطان زمین و آسمان آمد
با یار بگو که پرده بردارد
هین! عاشق آخرالزمان آمد
آماده امر و نهى و فرمان باش
هشدار! که منجى جهان آمد(1)
حضرت مهدى(ع), ((زیباترین شعر هستى)) است که در دیوان دلهاى پاک مى درخشد. ((تکسوار دادگستر)) و ((عدل پایدارى)) که صدها سال است, ظلم ستیزان کره خاک, نام و یاد او را سرمه نگاه خود کرده اند تا آن ((بشارت جاوید)) و ((طلوع جاودانه درخشان)) طنین انداز شود; مشعل چشمانش ظلمتکده هستى را روشنایى بخشد و تابناکى پیشانى اش گذرگاه مردان آسمانى گردد. آسمان هبوط کند و زمین عروج و شیعیان شیفته بر شانه هاى عرشى اش گریه کنند. چکه اى از ریزش مهربانى اش را نصیب خود سازند و در هواى مهآلود ستم, با طراوت سخنانش نفس کشند. در این هنگام, نگاه روشن او بر قامت چشمان بشریت حریر عطوفت مى پوشاند, آفرینش زنده مى شود و انسانها به امواج آدمیت دل مى سپارند.
به یقین آن زمان که ((امیر آفرینش)) و ((سپهسالار هستى)) نگاه خسته دلان را نور و نوید بخشد و کلام ملکوتى او از کنار کعبه, دلها و دیده ها را امید و ایمان دهد, عاشقان و دلدادگان به سرچشمه بقا دست یافته اند و بشارت نیکبختى را که در سخن رسول خدا(ص) تجلى یافته است نصیب خود ساخته اند که:
((طوبى لمن لقیه و طوبى لمن احبه و طوبى لمن قال به));(2)
خوشا به حال کسى که مهدى را دیدار کند و خوشا به حال کسى که او را دوست بدارد و خوشا به حال کسى که به امامت وى معتقد باشد.))
او انسان اسوه اى است که در زبور به ناى حلیم و ارث زمین)),(3) در تورات ((اصلاحگر و داورىکننده به عدالت)) و ((پیشواى قائم))(4) و در انجیل به ((پسر انسان))(5) نوید داده شده است. در کتب مقدس هندوها,(6) کتب مقدسه مانویه(7) و زردشتیان(8) و افزون بر این دو در کتابهاى آسمانى برهمائیان,(9) جین ها(10) چینیان(11) و ملل مختلف جهان(12) نام و یاد او امیدبخش دلها و دیده ها براى امروز و فردا و فرداهاى ظلمتآلود است.

O حضرت مهدى(ع) در آینه آیات قرآن
بیش از یکصد آیه از آیات قرآن کریم, چهره آسمانى و زمینى حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ را ترسیم ساخته است. او را ((بقیه الله))(13) یا بازمانده الهى لقب داده و ((پیشوا و وارث زمین))(14) خوانده است که ((پیروزکننده اسلام بر همه ادیان))(15) خواهد بود. شخصیتى عرشى که با ((گسترش عدالت در سراسر گیتى, جهان را زنده و بالنده))(16) مى سازد و ((زمین را با نور رب خویش روشن نموده, از سیاهى ستم پاک و پیراسته))(17) مى نماید, به گونه اى که براى همه انسانها چونان ((آب گوارایى))(18) در عطش و آتش آشوبها, خواهد بود.
او را ((هدایتگر تقواپیشه گان))(19) لقب داده و ((بنده شایسته و صالح الهى))(20) در تمامى عصرها و نسلها شمرده است که با ((روشناى توحید و خداپرستى))(21) گستره هستى را پرفروغ مى سازد و همه ((زمین و زمینیان را امان و امنیت))(22) مى بخشد.
آن هنگام که یإس و افسردگى, غبار و تیرگى بر آسمان دلها و دیده ها مى گسترد, او چون ((خورشیدى تابان و مشعلى فروزان)), ((شب هنگام تیره و تار حکومت ستمگران را به طلوعى طلایى از صفا و صلح و سلامت))(23) مى رساند, ((انتظار منتظران را پایان بخشیده))(24) و چشمان سرشار از شکیبایى, بردبارى و دلدادگى))(25) آنان را به ((و العصر))ى(26) سرورآفرین و خجسته شادمان مى کند. او ((فریادرس ستمدیدگان و خونخواه مظلومان))(27) است که با ((تشکیل دولت حق خود, قدرتهاى باطل را نابود))(28) مى سازد و در پى این حادثه بس فرخنده, ((زمین نعمتهاى ظاهرى و باطنى خویش را آشکار))(29) مى کند و ((وعده خداوندى تحقق))(30) مى یابد; وعده اى که پس از هنگامه هاى ((درد و رنج و سختى و مصیبت))(31) انجام مى شود و ((گستره هستى لبریز از عدل و داد))(32) مى گردد.
در این هنگام پیروزى ـ حقیقى ـ ((نزدیک))(33) شده و گلبانگ برترى اسلام بر سایر ادیان جهان به گوش همگان مى رسد و ((مضطر ـ واقعى ـ آفرینش))(34) با انجام نماز در مقام ابراهیم, همراه با دعایى مستجاب, اندوه هستى را به شادى و شادمانى ماندگار مى رساند و نداى توحید خداوندى, نبوت محمدى و ولایت علوى را در سراسر گیتى پدیدار و پایدار مى نماید.

O صحیفه صفات مهدوى(عج); آموزه هاى شیرین و دلنشین
دائره المعارف صفات و برکات حضرت مهدى(ع) دهها سال پیش از میلاد آن موعود الهى, از سوى پاکان و معصومان(ع) گشوده شده است تا خط سبز انبیإ و مسیر سرخ اولیإ با امامت برترین اوصیإ استمرار یابد و فروغ وجود سپهسالار هستى, آفرینش را به اوج کمال و تکامل رساند.
از این رو صحراى غدیر خم و پایان حجه الوداع رسول اکرم(ص) که با معرفى امامت امیر مومنان على(ع), شروعى هدایتآفرین یافت, با معرفى فرزند آن امام(ع) والامقام, حضرت مهدى(ع) گستره اى بى کران گرفت تا امواج دین باوران و خدامحوران آغاز تا انجام پیروى خود را با پیشوایى اسوه هاى آسمانى و بى نظیر, روشن و روشنگر بینند و هرگز چنین راه نورى را با بیراهه هاى ظلمت و ضلالت جایگزین نسازند, بدین خاطر رسول خدا(ص) در عید غدیر خم و در حضور دهها هزار نفر از مسلمانان فریاد زد و فرمود:
((معاشر الناس! النور من الله عز و جل فى ... ثم من النسل منه الى القائم المهدى الذى یإخذ بحق الله و بکل حق هو لنا;(35)
اى مردم! آن نور خداى عز و جل در من قرار گرفته, سپس در وجود على است و پس از او در نسل او تا ((قائم مهدى)) که حق خدا را باز ستاند و همه حقوق از دست رفته ما را پس گیرد.))
آن حضرت در دیگر سخنان سعادت بخش خویش, پور دلبند خود, حضرت بقیه الله(عج) را چنین مى ستاید:
((رستاخیز به پا نمى شود تا هنگامى که مردى از اهل بیت من که همنام من است, فرمانروا شود, عیسى فرود مىآید, گویى از موى مبارکش قطرات آب فرود مى ریزد, پشت سر او (مهدى(ع)) نماز مى خواند,[ او] قسطنطنیه (استانبول) و کوههاى دیلم را فتح مى کند و زمین را پر از عدل و داد مى کند. آسمان باران رحمتش را فرو مى ریزد و با نصرت خدا[ آن پیشواى حقیقى] تإیید مى شود. او از اولاد فاطمه است. غیبت موسى, عظمت عیسى, بردبارى داوود و شکیبایى ایوب را یکجا دارد. در بالاى سر او ابرى است که فرشته اى از میان آن فریاد برمىآورد که: این خلیفه خدا, مهدى است, از او پیروى کنید.))(36)
على(ع), آن پیامآور صلح و سلام و دوستى را ((صاحب پرچم محمدى و بیرق دولت احمدى(ص))) معرفى کرده که با راستگویى و استوارى پیش مى تازد و هستى, لبریز از نام و یاد شیوا و شیرین او مى شود, اصلاحگرى که دانشش از همه افزون تر است و براى خویشاوندان از همه نیکوتر خواهد بود. با ظهور خود به همه اندوه ها پایان مى دهد و پراکندگى امت را به وحدت, شور و اشتیاق تبدیل مى نماید.(37)
با نگاهى به سیره و سخن على(ع) درمى یابیم که شیرینى نام و ابهت و عظمت فرجام قیام او چنان عشقى در ژرفاى دل و دیده امیر مومنان(ع) ایجاد کرده بود که پس از بیان صفات آن حجت حق, على(ع) دست خویش را بر سینه مبارک کشید و با طوفانى از اشتیاق فرمود:
((شوقا الى رویته;(38)
آه, چقدر مشتاق دیدار او هستم.))
و در فرازى فروزان از آینده انقلاب و صفات یاران آن امام, سخنى سراسر بصیرت سر داد و فرمود:
((... و یا شوقاه, الى رویتهم فى حال ظهور دولتهم;(39)
خوشا به حال آنها (یاوران حضرت مهدى(ع)), در زمان صلح و آرامش آنان. خوشا بر شکیبایى آنها در راه دینشان, چقدر مشتاقم آنان را در زمان تشکیل دولتشان ببینم. ))
آرى:
یوسف کنعان عشق بنده رخسار اوست
خضر بیابان عشق تشنه گفتار اوست
موسى عمران عشق, طالب دیدار اوست
کیست سلیمان عشق بر در او یک فقیر(40)

O حضرت زهرا(ع) و حضرت مهدى(ع); آبشار سرشار شناخت و معرفت
نوید حضور و ظهور تکسوار دادگستر هستى, حضرت مهدى(ع) پیش از میلاد آن حضرت از سوى زهراى مرضیه(ع) با سخنان گوناگون داده شده است که معروف ترین این سخنان حدیث گوهربارى به نام ((خبر لوح)) است. آبشار سرشار این شناخت و معرفت در ((صحیفه فاطمه(ع))) تجلى یافته است; مجموعه مطالب و احادیثى که از اسرار الهى محسوب مى شود و فقط در اختیار اهل بیت(ع), از امام على(ع) تا امام مهدى(ع) قرار داشته است.
در این میان برخى از اصحاب والاقدر که از آشنایان با معارف ناب محمدى(ص) و شیفتگان خاندان نبوى بوده اند, بعضى از آگاهیهاى آسمانى را نصیب خود ساخته اند که از آن میان به جابر بن عبدالله انصارى مى توان اشاره کرد.
او نقل مى کند که روزى در محضر زهراى اطهر(ع) بودم که صحیفه اى نورانى دیدم. سوال کردم این چه نوشتارى است, فرمود:
((هذا لوح اهداه الله الى رسول الله(ص) فیه اسم ابى و اسم بعلى و اسم ابنى و اسمإ الاوصیإ من ولدى فاعطانیه لیسرنى;
این کتابى است که خدا آن را به پیامبر(ص) هدیه فرمود. در این نوشتار نام پدرم و شوهرم و اسم دو فرزندم و امامانى که همه از فرزندان من هستند, وجود دارد. رسول خدا آن را به من اعطا کرد تا مرا مسرور و شادمان سازد.))
گفتم: در این کتاب دوازده نام ثبت شده است, آنها اسامى چه کسانى است؟
فاطمه(ع) فرمود: ((هذه اسمإ الاوصیإ اولهم ابن عمى واحد عشر من ولدى آخرهم القائم;(41)
این نامهاى جانشینان[ پیامبر] است, اول آنها على پسرعموى من و یازده فرزندان او که همه از نسل من هستند و آخرین آنها حضرت قائم است.))
در برخى از اخبار و روایات, پس از بیان ماجراى ((خبر لوح)) به نسخه بردارى جابر اشاره کرده و از تطبیق آنچه جابر در دست دارد با لوحى که امام محمدباقر(ع) نزد خود دارد سخن گفته شده است. سپس به این عبارت صراحت دارد که در لوح از قول خداوند تبارک و تعالى نوشته شده است:
((... با فرزند او (امام حسن عسگرى(ع)), ((م ح م د)) که رحمت است براى جهانیان, سعادت را به اوج مى رسانم. کمال موسى, شوکت عیسى, شکیبایى ایوب با اوست. در زمان (غیبت) او دوستان من خوار و زبون مى شوند و سرهاى آنها همچون سرهاى ترک و دیلم به پیش این و آن به رسم هدیه فرستاده مى شود, کشته مى شوند, سوزانیده مى شوند و همواره در ترس و وحشت و اضطراب به سر مى برند زمین با خونشان رنگین گردد, زنانشان در سوگ آنها گریان و نالان شوند, آنان دوستان حقیقى من هستند که به وسیله آنها فتنه هاى تیره و تار را دفع کنم و به وسیله آنان اضطرابها و تشویشها را برطرف سازم و گرفتاریها را رفع نمایم و بندها را فرو گشایم. بر آنها باد صلوات و درود و رحمت از پروردگارشان و آنهایند هدایت یافتگان.))(42)
یا رب که کارها همه گردد به کام ما
نور حضور خویش فروزد امام ما
ما باده محبت او نوش کرده ایم
اى بى خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که از این باده زنده شد
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
اى باد اگر به کوى امام زمان رسى
زینهار عرضه دار به پیشش پیام ما
گو همتى بدار که مخمور فرقتیم
شاید برآید از مى وصل تو کام ما(43)
محمود بن لبید مى گوید پس از رحلت رسول خدا(ص), فاطمه را در کنار قبر حضرت حمزه, در احد و در حال عزادارى و گریه مشاهده کردم, فرصت را غنیمت شمردم, به محضر او رفتم و پرسیدم:
آیا براى امامت على(ع) از سخنان رسول گرامى اسلام(ص) مى توان دلیلى آورد؟
آن حضرت سخن خود را با این عبارت شروع کرد: ((و اعجباه انسیتم یوم غدیر خم؟;
شگفتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کرده اید؟!))
سپس سخن جامع و کامل پیامبر(ص) را در باره حضرت على(ع) بیان فرمود. آنگاه با پرسش دیگر من, این عبارات زرین و مهرآفرین را بیان نمود:
((قسم به خدا اگر حق را به اهلش واگذار مى کردند و از عترت رسول خدا اطاعت مى نمودند, دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمى کردند و امامت همان گونه که رسول خدا معرفى فرمود از على تا حضرت قائم فرزند نهم امام حسین پشت به پشت و نسل به نسل تداوم مى یافت.))(44)
شناخت دیرینه زهراى مرضیه(ع) نسبت به فرزند عزیز خود و آینده عالمگیر او وسعتى بسیار دارد به گونه اى که روایاتى نیز از سوى راویان اهل سنت در این باره به چشم مى خورد. که از میان مى توان به این حدیث اشاره کرد که رسول اکرم(ص) به دخت دلبند خود فرمود:
((اى فاطمه! سوگند به خداوندى که مرا به حق برانگیخت, مهدى این امت از این دو (حسن و حسین) است, چون دنیا پر از هرج و مرج شد, فتنه ها همه جا را فرا گرفت, راهها ناامن گردید گروهى بر گروهى شبیخون زدند, بزرگان بر زیردستان ترحم نکردند, کوچکها احترام بزرگان را رعایت نکردند خداوند در چنین زمانى کسى را مى فرستد که قلعه هاى ضلالت را فتح مى کند و دلهاى بسته را مى گشاید و دین را در آخرالزمان به پا مى دارد چنانکه من در اول زمان به پا داشتم. زمین را پر از عدل و داد کند, چنانکه پر از ستم شده باشد.))(45)
روشناى بینش فاطمى(ع) در باره امید آفرینش و فریادرس هستى در سراى سیره و سخن فرزندان آن پاک بانو نیز به خوبى مشاهده مى شود, به گونه اى که امام مجتبى(ع) با عبارت ((خوشا به سعادت کسى که روزگار او را درک کند)), آینه اندیشه خود را نسبت به عظمت مهدى موعود(ع) نمایان مى سازد و مى فرماید:
((خیرها همه در آن زمان است, زیرا قائم ما قیام مى کند و تمامى تلخیها و سختیها را از بین مى برد. در زمان او درندگان با یکدیگر سازش مى کنند, زمین گیاهان خود را خارج مى کند, آسمان برکاتش را نازل مى کند, گنجهاى نهفته در زمین براى او ظاهر مى شوند, بین شرق و غرب عالم, تحت سلطه و سیطره او درمىآید, خوشا به سعادت کسى که روزگار او را درک کند و اوامر و سخنان وى را گوش دهد.))(46)
و سرسلسله شهیدان همیشه جاوید جهان وجود, امام حسین(ع) طلوعى زرین و بنیادین از آسمان باورهاى خویش نسبت به پور نهمین خود بقیه الله, پدیدار مى کند و با بى کران ارادت و عشق خود مى فرماید:
((لو ادرکته لخدمته ایام حیاتى ...;(47)
اگر زمان او را درک کنم همه عمر به خدمتگزارى وى مشغول مى شوم ...))
کسى که در زمان غیبت بر آزار و انکار دشمنان, صبر کند, همانند فردى است که در محضر رسول خدا(ص) جهاد مى کند!!
این شناخت روشنگر در طوفان بلاهاى طاقت سوز در سرزمین سرخ هستى, کربلا نسیم آرامشى چشمگیر گردید بدان گونه که امام محمدباقر(ع) مى فرماید:
((جد عزیزم حسین ـ در آن هنگامه رنج و مصیبت ـ رو به یاران کرد و فرمود:
بهشت بر شما مژده باد, سوگند به خدا پس از ماجراى ما ـ در عاشوراى خونین ـ و بعد از مدتى خداوند ما و شما را زنده مى کند و به صحنه مىآورد تا قائم ما ظهور کند او از ستمگران انتقام مى کشد و من و شما زنجیرها, بندها و انواع عذابهایى که ستمگران را به وسیله آنها عذاب مى کنند, مى بینم.))
شخصى از امام پرسید: قائم شما کیست؟
حضرت فرمود: ((هفتمین فرزند پسرم محمدباقر(ع) است و او ((حجه)) بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن على پسرم خواهد بود. کسى که دوران طولانى غایب مى شود, سپس آشکار شده و جهان را که پر از ظلم و جور گردیده, لبریز از عدل و داد مى کند.))(48)
آرى;
دانى که چیست دولت روى امام دیدن
در کوى او گدایى, بر خسروى گزیدن
گاهى به حضرت او, راز نهفته گفتن
گاه از لب شریفش, اسرار دل شنیدن
گاهى جهاد کردن, با دشمنان ملت
سرهاى ناکسان را در مقدمش بریدن
مهرش به دل نهفتن, رازش به کس نگفتن
تا بعد از آن به نقشى در دست خود گزیدن(49)

الگوى حضرت مهدى(ع) در جمعه ظهور کیست؟
این فراز از سخن را با این پرسش آغاز مى کنیم که شخصیتى جهانى و بى نظیر که ذخیره خداوندى براى فردا و فرداهاى حیات و هستى قلمداد مى شود, از ((آدم)) تا ((خاتم)) او را تجلى بخش آرمانهاى انبیا معرفى کرده اند و تمامى معصومان ـ علیهم السلام ـ گستره اى بى کران از ارادت و عشقى روزافزون نسبت به او داشته اند, چه اسوه اى کامل و الگویى جامع براى جمعه ظهور و ایام حضور خود خواهد داشت؟ و آیا معیارهاى راستین و بنیادین او در این باره چه عواملى بوده است؟
پاسخ را از گفتار گرانبار آن عزیز عرشى و حجت خدا مى یابیم که در عبارتى کوتاه, بلنداى بینش و گزینش خود را ترسیم کرد و فرمود:
((فى ابنه رسول الله لى اسوه حسنه;(50)
دختر رسول خدا ـ فاطمه زهرا(س) ـ براى من الگوى نیکو و اسوه شایسته است.))
به راستى چه ویژگیهاى جاودان و آموزه هاى پایدارى در هجده بهار زندگانى آن پاک بانو به چشم مى خورد که امیر آسمان و زمین و فریادرس هستى, حضرت مهدى(ع) او را براى قرنهاى بسیار الگوى یکتاى خود در تمامى عرصه ها و صحنه ها مى داند؟ آیا این سخن نشانگر شناختى والا نسبت به آفتاب عظمت و شخصیت دخت رسول خدا(ص) و صدیقه کبرا نخواهد بود؟
به یقین این نگرش روشن, برخاسته از معرفتى فراگیر است که از آن میان مى توان به پاسخ آن حضرت به سعد بن عبدالله اشاره کرد که ماجراى زکریاى پیامبر را بیان کرده و به سخن آن پیامبر الهى که نام ((فاطمه))(س) را مایه پاکسازى روح و روان خود از تمامى غبارهاى غم و تیرگیهاى ماتم صراحت دارد و پس از آگاهى آن رسول خداوند از ماجراى کربلا, از گفتار او نسبت به مصیبت و عزاى زهراى مرضیه در داغ عزیز دلبند خود, امام حسین(ع) خبر مى دهد!(51) آشنایى بس روشن و روشنگر آن بزرگ پیشواى آفرینش نسبت به حوادث صدر اسلام فراتر از جلوه هاى ظاهرى پدیده ها بوده است, از این رو با افشاگرى کم نظیرى, پرده از چهره غاصبان خلافت امام على(ع) و ظالمان سیده زنان زهراى مرضیه(ع) برداشته, آنان را بیرون از زمره خداخواهان و دین باوران معرفى مى کند و مى فرماید:
((بل اسلما طمعا, لا نهما کان یجالسان الیهود و یستخبرانهم عما کانوا یجدون فى التوراه ...;(52)
آن دو به خاطر طمعى که براى دستیابى به قدرت داشتند, اسلام را قبول کردند, زیرا با یهود نشست و برخاست داشتند و از آنان در باره اخبار آینده که در تورات و سایر کتب آمده مى پرسیدند و حتى بیعت آنها با رسول خدا به این سبب بود که هر کدام به قدرتى دست یابند.))
بى شک فریادرسى اینچنینى توان انتقام ظلم و ستمى آنچنان را خواهد داشت و در آن روز موعود و محبوب که دلها و دیده ها به سوى آن پرواز انتظار دارد, از سوى خداوند منتقم, دست انتقام آسمانى از سران ستم و ستمکارى ـ از آغاز تا فرجام آفرینش ـ خواهد بود, که:
((لکن کسر الضلع لیس ینجبر
الا بصمصام عزیز مقتدر
اذ رض تلک الاضلع الزکیه
رزیه لا مثلها الرزیه
و من نبوع الدم من ثدییها
یعرف عظم ما جرى علیها
و جاوزوا الحد للطم الخد
شلت ید الطغیان و التعدى
فاحمرت العین و عین المعرفه
تذرف بالدمع على تلک الصفه
و لا تزیل حمره العین سوى
بیض السیوف یوم ینشر اللوى;(53)
لکن شکستن پهلو ترمیم نخواهد شد
مگر با شمشیر عزیز قدرتمند[ حضرت بقیه الله(عج](
زیرا که خرد کردن آن پهلوى پاک
مصیبتى است که نظیرش مصیبتى نیست
و از فوران خون از دو سینه اش
بزرگى آنچه بر وى گذشته است شناخته مى شود
سست باد دست طغیان و تجاوز آن جانیان
که با ضربه زدن به صورت وى از حد خود تجاوز کردند
چشم وى سرخ و خونین شد و همراه آن چشم معرفت
بر چنین کارى به شدت اشک خواهد ریخت
از بین نمى برد سرخى چشم را غیر از سفیدى شمشیرها
در آن روز که پرچم[ امام مهدى(ع]( برافراشته مى شود.))
ان شإالله
1ـ امام خمینى(ره); شرح و تفسیر و موضوع بندى دیوان امام(ره), قادر فاضلى, ص48.
2ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج52, ص311. ر.ک: همان, ص348, 129, 231.
3ـ ر.ک: مزامیر, مزمور 37, جمله هاى 9 ـ 12 و 17 ـ ;18 مزمور 96, جمله هاى 10 ـ 13.
4ـ ر.ک: کتاب اشعیإ نبى, فصل 11, جمله هاى 4 ـ ;10 کتاب دانیال نبى, فصل 12, بندهاى 1 ـ 5 و 10 ـ ;13 کتاب حقوق نبى, فصل 2, جمله هاى 3 ـ 5.
5ـ ر.ک: قاموس مقدس, ص;219 انجیل متى, فصل 24, جمله هاى 27 و 30 و 35 و 37 و ;40 انجیل مرقس, فصل 13, جمله هاى 26 و 27 و 31 و ;33 انجیل لوقا, فصل 92, جمله هاى 35 و 36.
6ـ ر.ک: اوپانیشاد, ص737, بانویه و شاکمونى از کتب مقدسه هندوها.
7ـ ر.ک: شاپوهرگان, ترجمه ((مولر)).
8ـ ر.ک: سوشیانت, ص;104 جاماسب نامه, ص121.
9ـ ر.ک: ریک ودا, ماندالاى 4 و 16 و 24. 10ـ ر.ک: اوپانیشاد, مقدمه, ص54.
11ـ ر.ک: اوپانیشاد, ص647.
12ـ او خواهد آمد, ص58 ـ 73.
13ـ بقیه الله خیر لکم ام کنتم مومنین; هود, آیه 86. 14ـ و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض ...; قصص, آیه 5.
15ـ هو الذى إرسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره...; صف, آیه 8.
16ـ اعلموا إن الله یحیى الارض بعد مدتها ...; حدید, آیه 17.
17ـ و اشرقت الارض بنور ربها ... ; زمر, آیه 69.
18ـ قل إرإیتم ان اصبح ماوکم غورا فمن یإتیکم بمإ معین; ملک, آیه 30.
19ـ هدى للمتقین, الذین یومنون بالغیب ...; 2 و 3.
20ـ و لقد کتبنا فى الزبور إن الارض یرثها عبادى الصالحون; انبیإ, آیه 105.
21ـ و له اسلم من فى السموات و الارض ...; آل عمران, آیه 83.
22ـ وعد الله الذین آمنوا .. . و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم ...; نور, آیه 55.
23ـ و اللیل اذا یغشى و النهار اذا تجلى; اللیل, آیه 1 و 2.
24ـ یوم یإتى بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ... قل انتظروا انا منتظرون; انعام, آیه 158.
25ـ یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا; آل عمران, آیه 200.
26ـ و العصر ان الانسان لفى خسر . ..; العصر, آیه 1 ـ 3.
27ـ و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا ...; اسرإ, آیه 33.
28ـ و قل جإ الحق و زهق الباطل ...; اسرإ, 81.
29ـ و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه ...; لقمان, آیه 20.
30ـ الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض ...; زمر, آیه 74.
31ـ و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس ...; بقره, آیه 155.
32ـ و له اسلم من فى السموات و الارض طوعا و کرها ...; آل عمران, آیه 83.
33ـ یریدون لیطفووا نور الله بإفواههم و الله متم نوره ...; صف, آیه ;8 نصر من الله و فتح قریب ...; صف, آیه 13.
34ـ امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ...; نمل, آیه 62. 35ـ بحارالانوار, ج37, ص211.
36ـ مسند احمد حنبل, ج3, ص;376 عقد الدرر, ص17 و 31 و ;146 الصواعق المحرقه, ص;98 البیان, ص;127 غیبت شیخ طوسى, ص;115 الزام الناصب, ج1, ص163.
37ـ ینابیع الموده, ص;406 بشاره الاسلام, ص;76 کمال الدین, ص;304 بحارالانوار, ج51, ص115.
38ـ بشاره الاسلام, ص;52 بحارالانوار, ج51, ص115.
39ـ کفایه الاثر, ص320.
40ـ علامه فقید, آیت الله حاج شیخ محمدحسین غروى کمپانى.
41ـ اصول کافى, ج1, ص;527 کتاب عوالم, ج11, ص;615 امالى صدوق, ص;182 تفسیر البرهان, ج2, ص123.
42ـ احتجاج طبرسى, ص;67 الزام الناصب, ج1, ص;213 بحارالانوار, ج36, ص;195 غیبت طوسى, ص93.
43ـ شوق مهدى(ع) (مجموعه اشعار فقیه والاگوهر ملامحسن فیض کاشانى در باره حضرت مهدى(عج)), ص83.
44ـ احقاق الحق, ج21, ص26 و ;27 کوکب الدرى, ج1, ص;235 عوالم المعارف, ج11, ص228.
45ـ ذخائر العقبى, ص136.
46ـ یوم الخلاص, ص;374 بشاره الاسلام, ص81.
47ـ عقد الدرر, ص;160 کمال الدین, ص317.
48ـ مقتل الحسین مقرم, ص258.
49ـ شوق مهدى(ع), ص49.
50ـ بحارالانوار, ج53, ص179 ـ 180.
51ـ همان, ج52, ص84.
52ـ احتجاج طبرسى, ج2, ص;532 بحارالانوار, ج52, ص86.
53ـ آیت الله کمپانى اصفهانى, ر.ک: دیوان ((الانوار الاقدسیه)), ص42 ـ ;44 فاطمه الزهرإ من المهد الى اللحد, ص644 ـ 649.