نویسنده


بینشهاى ناب در نگاه دخت آفتاب (3)
حجاب, جنبه ها و جلوه ها

احمد لقمانى


صباى سخن
اى روى ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط مرکز لطف و مدار حسن
دایم به لطف طبع فلک از میان جان
مى پرورد به ناز تو را در کنار حسن
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبرى
فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن(1)
((حجاب)) و ((عفاف)) دو ارزش راستین براى انسانها ـ به ویژه خداجویان و دین باوران پاک سیرت ـ محسوب مى شود. حجاب مانع ظاهرى است که چون صدف, گوهرى گرانسنگ در آغوش خود حفظ مى کند و نشان از بهاى والا و چشمگیر آن دارد و عفاف حالتى درونى و نفسانى است که از شعله کشیدن هوا و هوس و پیشروى شهوت جلوگیرى مى کند.
این دو ویژگى برگرفته از اعتقادات ناب دینى و باورهاى پاک الهى است; یکى ((پوشش ظاهرى)) است و دیگرى ((کوشش باطنى)); یکى ((نماد بیرونى)) در دیدگان افراد جامعه دارد و چون بیرقى برافراشته و شعارى نمایان همگان را به صلاح و رستگارى فرا مى خواند و دیگرى ((نمود درونى)) در سازماندهى اعضا و مدیریت چشم و گوش و دل و دیده دارد تا هر یک در مرحله اى صحیح و سازنده به کار گرفته شوند و در مرزهاى ممنوع الهى متوقف گردند. آن عظمت و این عزت موجب گردیده که افزون بر ((حق الناس)) بودن حجاب, ((حق الله)) نیز محسوب مى شود و علاوه بر حفظ مصالح عمومى جامعه ـ که رسالتى سنگین براى پاک سرشتان و آسمانى صفتان است ـ طاعت و اطاعت پروردگار مهربان نیز دانسته شود تا هدفى والا و بالا یعنى: ((مصون ماندن از گزند نگاههاى هدف دار و مسموم و جلوگیرى از لغزشها و سقوطهاى هلاکت بار)) فراهم شود. از این رو در نگاه سراسر بصیرت و بینش خردورزان, حجاب هرگز ((محدودیت)) نخواهد بود, بلکه ((مصونیت)) از حوادث زیانبار پیدا و ناپیداى جامعه محسوب مى شود.
این نگرش از آن رو است که در سلسله معارف پاک و تابناک اسلام دختران و زنان ستایش بسیارى گردیده و چونان گوهرى گرانبها و درى درخشان و چشم نواز, لبریز از جاذبه و عظمت و زیبایى و عزت دانسته شده اند. آن هنگام که دختران, ننگ خانه و خانواده و زنان موجودى زشت و زیانبار براى جامعه تلقى مى شدند, رسول راستین و آسمانى اسلام دختران را ((بهترین فرزندان))(2) بیان کرد و فرمود:
((نعم الولد البنات, ملطفات مجهزات مونسات, مبارکات, مفلیات;(3)
دختران چه فرزندان خوبى هستند! زیرا گرم و بالطافتند, آماده به خدمتند, انس گیر و باالفتند, بابرکتند و پاکیزه اند.))
روزى که به آن حضرت مژده دختردار شدن دادند, چون اصحاب چهره در هم کشیدند, رو به آنان کرده فرمود:
((شما را چه مى شود؟! گیاه خوشبویى است که آن را مى بویم و روزى او هم بر عهده خداوند عز و جل است.))(4)
آن پیامبر پرمهر و سرشار از عشق و شیدایى به هنگام سخن در باره بانوان و مادران مى فرمود:
((کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسإ;(5)
بنده هرچه ایمانش را فزونى دهد, محبتش بر بانوان بیشتر خواهد شد!))
و در گفتارى گهربار جلوه اى دیگر از نگاه و نگرش عرشى خویش را بازگو نمود و فرمود:
((جبرییل آن قدر در باره زن به من سفارش کرد که گمان کردم طلاق زن سزاوار نیست, مگر در جایى که آشکارا مرتکب فحشا گردد(6) ... سفارش مرا در باره نیکى کردن به زنان بپذیرید چرا که آنان نزد شما اسیرند.))(7)
ظرافت و عزت زنان در نگاه نورانى پیامبر اکرم(ص) به گونه اى است که آن حضرت در باره ((احتمال)) وسوسه هاى شیطانى و لغزشهاى نفسانى نکاتى ارزشمند یادآور شده, فرموده اند:
((زنان از میان مسیر عبور نکنند, بلکه در کنار دیوار و راه رفت و آمد داشته باشند;(8) کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد, در جاى خلوتى که زنى نامحرم, صداى او را مى شنود, نماند;(9) هنگامى که زن در جایى نشست, بعد از آنکه از آنجا برخاست, کسى در جاى او ننشیند تا اینکه گرمى آن از بین برود.))(10)

اخلاق نبوى, رفتار علوى
این نگاه و نگرش شایسته به وجود بانوان و دختران در پندار, گفتار و رفتار پیشوایان پاک و سخنان تابناک آنان به روشنى احساس مى شود. به این سخن امام على(ع) بنگریم که به فرزند عزیز خود, امام حسن(ع) فرمود:
((... فان المرإه ریحانه لیست بقهرمانه;(11)
همانا زن چون گیاهى خوشبو ـ لطیف و ظریف ـ است و مسوول کارهاى سخت و دشوار نیست.))
و در سختى بس زیبا و حقیقت گرا, مسوولیت زنان را درخور توان روحى ـ جسمى و گرایشهاى روانى آنان دانسته, پى ریزى کانونى سرشار از مهر و مهربانى و صفا و صمیمیت در خانه و تربیت نسلى تإثیرگذار و هدایتآفرین براى فرداى جامعه معرفى کرده, مى فرماید:
((جهاد المرإه حسن التبعل;(12)
جهاد زن, خوب شوهردارى کردن است.))
دیگر امامان معصوم(ع) نیز این بینش ناب را به افکار و احساس پیروان خود عرضه کردند تا هرگز زن موجودى ذلیل و بى ارزش جلوه گر نشود و یا در نگاه کوته فکران بى اندیشه مایه ننگ خاندان تلقى نگردد.
امام صادق(ع) در زمان مردسالارى سرشار از خشونت و خشم جاهلیت با طنین روحانى سخن خویش فرمود:
((الامرإه الصالحه خیر من الف رجل غیر صالح;(13)
زن صالح, بهتر از هزار مرد ناصالح است.))
آن حضرت با سخن صادق خود ((محبت به زنان را از اخلاق انبیاى الهى))(14) تعریف کرد و ((بیشترین خیر و خوبى را در زنان))(15) بیان نمود تا عیار و معیار زیباییها و زشتیها که همان ((صلاحیت و شایستگى)) است براى ارج گذارى زنان و مردان ثبت شود و ارزشهاى واقعى بر پایه امتیازات حقیقى و معنوى و کمال و تکامل انسانیت ـ نه جنسیت ـ تعیین گردد.

فاطمه زهرا(ع); ارزشها و ضد ارزشهاى زنان
زهراى مرضیه(ع) بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که در زمان جاهلیت تیره و تار, ((کوثر)) زنان و مردان آفرینش نام یافت و با سیره و سخن خود ((فرهنگ برهنگى)) و ((برهنگى فرهنگى)) دیروز و امروز را به خوبى مورد توجه قرار داد; الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و جلوه هاى ارزشى و ضد ارزشى زنان را براى همیشه ایام ترسیم کرد.
او همانند پدر عزیز خود, ((دختران را بهترین فرزندان پدران و مادران))(16) مى دانست و افزون بر آن ((میمنت و خوش قدمى زن را صاحب دختر شدن در اولین گام مادرى))(17) معرفى مى کرد; بانوان را انسانهاى پرلطافت, گرم, باالفت, پاکیزه و سرشار از برکت مى دید و آنان را برتر از گوهرهاى گرانبها و درهاى قیمتى نیازمند ((شناخت روشن نسبت به ارزش خویشتن)) و ((روشهاى شایسته براى مصون ماندن از تیرهاى بلا و پرتگاههاى خطر)) مى دانست تا در پى این دو ویژگى برجسته چون خود در عرصه هاى مختلف فرهنگى, اجتماعى, سیاسى, نظامى و اعتقادى حضور حرکتآفرین داشته باشند و هرگز فریب زر و زیور زندگى نخورند.
از این رو ((نگرش جامع در پوشش کامل)) را ضرورت نخست مى شمرد تا پیش از ((حجاب)), ((عفاف)) بانوان از بلنداى عشق و اندیشه آنان لبریز شود و نمادهاى مختلف این نگرش باطنى در پوشش ظاهرى آنها جلوه گر گردد. بدین گونه او خود محیط خانه و خانواده را صاحب اهمیت و ارزشى بى کران مى دید و حضور زنان را در خانه ـ در غیر زمانهاى ضرورى و تإثیرگذار در عرصه هاى گوناگون اجتماع ـ موجب عبادت و تقرب به پیشگاه خداوند بزرگ مى دانست و مى فرمود:
((ادنى ما تکون من ربها ان تلزم قعر بیتها;(18)
آن هنگام که زن در خانه مى ماند, از همه حالات به پروردگارش نزدیکتر است.))
و روزى که رسول خدا(ص) بهترین چیز را براى بانوان سوال کرد, دخت دلبند او, زهراى مرضیه پاسخ داد:
((خیر لهن ان لا یرین الرجال و لا یرونهن;(19)
بهترین چیز براى زنان آن است که نه آنان مردان ـ بیگانه ـ را ببینند و نه مردان ـ بیگانه ـ آنها را بنگرند.))
در این حال پیامبر(ص) او را در آغوش گرفت و این آیه را تلاوت فرمود:
((ذریه بعضها من بعض;(20)
ذریه[ برگزیده ابراهیم] که بعضى از آنان از بعضى دیگر برترند.))(21)
((ضرورت پوشش)) براى بانوان به خاطر هندسه جسمى و ساختمان روحى زنان و جاذبه گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها نکته اى برجسته در باورهاى دخت آفتاب نسبت به زنان است, از این رو آن بانوى بزرگ دقت و حساسیت فراوان از خویش نشان مى داد و شناختى بسیار روشن به جلوه ها و جاذبه هاى پیدا و ناپیداى زنان داشت.
روزى که رسول خدا(ص) همچون بسیارى از اوقات براى دیدار دخت دلبند خویش در خانه فاطمه(ع) را کوبید و فرمود: ((السلام علیکم, إدخل؟;
سلام بر شما, آیا داخل شوم؟
چون صداى پاره تن خود زهرا(ع) را شنید که: ((علیک السلام یا رسول الله! ادخل یا رسول الله;
سلام بر شما اى فرستاده الهى, داخل شوید اى پیامبر خدا!
پیامبر(ص) فرمود: ادخل و من معى؟;
آیا داخل شوم با کسى که همراه من است؟
بى درنگ زهراى عزیز(ع) پاسخ داد: ((یا رسول الله! لیس على قناع;
یا رسول الله ـ اگر نامحرمى همراه شماست وارد نشوید که ـ چادر بر سر ندارم.
لحظاتى بعد چادر بر سر کرد و با احترام شایانى رو به پدر نمود و عرض کرد: ((ادخل و من معک;(22)
داخل شوید با کسى که همراه شماست.))
روزى دیگر برتر از این دقت به لطافت و ظرافت زنان توجه فرمود و چون همراهى نابینا با پدر دید که قصد ورود به خانه دارد, اجازه زمانى براى پوشاندن خویش خواست, رسول خدا(ص) پرسشى امتحان گونه از دختر دلبند خود کرد و فرمود: دخترم! این مرد نابیناست[ چرا خود را از او مى پوشانى؟]
پاسخ داد: ((ان لم یکن یرانى فانى اراه و هو یشم الریح;(23)
[ پدرجان]! اگر او مرا نمى بیند, من او را مى نگرم و او بوى زن را استشمام مى کند. ))
در این سخن درسآموز پرهیز از نگاههاى به دور از لذت و به ویژگى پنهان زنان ـ که در بسیارى از زمانها خود نسبت به آن آگاهى ندارند ـ یعنى بوى خاص آنان توجه شده است تا در امروز و هر روز جوامع تمامى الگوپذیران با نگاهى همه سو نگر به شخصیت زنان بنگرند, نه او را در خانه اى حبس کنند و نه آنکه به دور از هر گونه کار لازم و شایسته و یا ضرورتى در کوچه و خیابان رها نمایند و بهانه اى از سر بى بهانه اى مطرح کنند و آنان را متمدن(!) روشنفکر(!) و یا آزاد و رها از هر گونه قید و بند(!) معرفى نمایند.
بى گمان ((تعادل و تنظیم روابط)), پىآمدهایى چون حضور پرنشاط, سالم, شاداب و تإثیرگذار براى مردان و زنان در عرصه هاى مختلف خانواده و جامعه خواهد داشت و بن بستى از فساد و تباهى در هیچ یک از میدانهاى فعالیت ایجاد نخواهد کرد.
همان گونه که زهراى اطهر(س) از یک سو خود را از برابر دیدگان نامحرم مى پوشاند و یا از لطافت و ظرافت وجودى زنان سخن مى گفت اما از سوى دیگر با پاک سیرتان و دین باورانى چون سلمان, عمار, مقداد به گفتگو مى پرداخت و آنان چنان انس و الفتى با محیط سالم و ملکوتى زندگانى فاطمه(ع) احساس مى کردند که در پاره اى زمانها به کمک دخت رسول خدا(ص) در کارهاى منزل مى شتافتند!!(24)
فراتر از این جلوه, ابعاد حضور حرکتآفرین آن بانوى بصیر در صحنه هاى جهاد به عنوان مددکار رزمندگان اسلام و یا عرصه هاى سیاسى براى امداد امام زمان خود است که نشانگر نگاه ناب و نو و بینشى جامع و کامل از آن حضرت است.
اندک آشنایى با شیوه بایسته و شایسته فاطمه(ع) بیانگر این حقیقت و واقعیت انکارناپذیر و فطرى است که آن حضرت مرز و معیار روابط مردان و زنان را با وجود ((احتمال)) انحراف و فساد مشخص فرموده است. آنجا که چنین پدیده اى احساس شود, بى گمان باید نشستها, گفتگوها و رفت و آمدها مهار و محدود شود و به کمترین مقدار ـ آن هم سالم و به دور از توفان فساد ـ قناعت گردد, نه آنکه ((یقین)) در لغزش مبناى روابط قرار گیرد که در این صورت محیط امن و اطمینان خانواده با آوار لذتها و خوشیهاى زودگذر واژگون و میدان کار و تلاش سازنده اجتماع با توفان هواها و هوسها سرنگون مى شود!!
به این ماجراى شیرین و دلنشین از زندگى امیر مومنان و فاطمه زهرا(ع) بنگریم تا براى شیفتگان صلح و سلامت و سعادت خود و خانواده, ارمغانى ماندگار فراهم سازیم و آموزه هاى آسمانى اسلام را که در سخن و سیره معصومان(ع) تجلى یافته است به دور از هر گونه سختى و تلخى و همراه با تعادل و تنظیم بدانیم.
پس از آنکه رسول اکرم(ص) کارهاى درون خانه را به دخت عزیز خود و کارهاى بیرون از منزل را به على(ع) واگذار فرمود, زهراى اطهر(س) سخنى سرشار از بصیرت و بینایى ابراز کرد و فرمود:
((فلا یعلم ما داخلنى من السرور الا الله باکفائى رسول الله تحمل رقاب الرجال;(25)
به جز خدا کسى نمى داند که من چقدر خوشحال شدم از اینکه رسول خدا زحمت خانه مردان را به من واگذار کرد.))
آرى به راستى:
به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده اند
کسب به حسن و ملاحت به یار ما نرسد(26)
این نگرش اندیشمندانه موجب گردید که ـ بنا به سخن امام صادق(ع) ـ آن بانوى پارسا و اسوه[ براى دورى از برخورد با بیگانگان] هر بامداد شنبه(27) به مزار شهیدان احد بشتابد و این روز را براى زیارت آنان و عبادت پروردگار برگزیند!

زهراى مرضیه; حجاب, جلوه ها و جنبه ها
سلسله دستورها و توصیه هاى آسمانى اسلام برگرفته از ((فطرت, اندیشه و عشق)) روشن و روشنگر و داراى جلوه هاى جاودان در رابطه انسان با ((خود)), ((خلق)) و ((خدا)) است. از این رو بسیارى از احکام و بایدها و نبایدها از نگاه آموزه هاى فقهى کارى مجاز است اما از نظر توصیه هاى اخلاقى عملى ممنوع شمرده مى شود. همانند توصیه هاى درسآموز و انسان سازى که رسول اکرم(ص) به مسلمانان فرموده است که:
زنان از میان مسیر عبور نکنند, بلکه در کنار دیوار و راه رفت و آمد داشته باشند!(28)
کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد, در جاى خلوتى که زنى نامحرم صداى نفس او را مى شنود, نماند!(29)
هنگامى که زنى در جایى نشست, بعد از آنکه از آنجا برخاست, کسى در جاى او ننشیند تا اینکه گرمى آن از بین برود!(30)
و یا سخن امام صادق(ع) به شیعیان خویش که:
وقتى که دختر به سن شش سالگى رسید, سزاوار نیست که او را ببوسى!(31)
این گفته هاى گرانبار گرچه نشان ممنوعیت یا حرمت ندارد اما از نظر اخلاقى عملى ممنوع حساب مى شود زیرا زمینه گناه, دل مشغولى و وسوسه هاى شیطانى را فراهم مى کند و چونان لغزشگاه و پرتگاه به سوى نافرمانیهاى بعدى خواهد بود. از این رو آنان که عیار ایمان و اعتقادشان برتر است در این موارد خود را موظف به مراعات مى کنند و آثار و برکات بسیار آنها را در امروز و فرداى زندگى نصیب خویش مى سازند.
این بینش موجب گردیده که گاه حکم برخى صفات به خاطر تغییر موضوع آنان, دگرگون شود. به طور مثال امیر مومنان على(ع) فرمود:
((بهترین خصال زنان, بدترین صفات مردان است و آنها عبارت است از: کبر, ترس و بخل!!))(32)
پس آن حضرت(ع) فلسفه تغییر حکم هر یک از این ویژگیها را بیان فرمود که تکبر زنان در برابر بیگانگان مایه رام نشدن آنان در برابر خواست هوس بازان خواهد شد و بخل زنان موجب حفاظت از مال خود و شوهران مى گردد و کم جرإتى بانوان سبب حفظ و حراست آنان و پرهیز از هر گونه احتمالات خطرآفرین خواهد بود.
پرجاذبه تر از این سخن, گفتار رسول اکرم(ص) در بقیع است که سراسر بصیرت, تدبیر و دوراندیشى رهبران والا و فرزانه اسلام در باره جلوگیرى از هر گونه انحراف پیروان خود خواهد بود.
امام على(ع) مى فرمود: در روزى بارانى و تیره و تار به همراه رسول خدا(ص) در بقیع نشسته بودم که زنى سوار بر الاغ عبور کرد. دست حیوان داخل گودالى افتاد و زن به زمین خورد. با افتادن او, بى درنگ پیامبر اکرم(ص) چهره خویش را برگرداند.
اصحاب گفتند: اى رسول خدا! آن زن شلوار پوشیده است.
پیامبر(ص) سه بار فرمود: ((اللهم اغفر للمتسرولات;
خدایا! زنانى که شلوار مى پوشند[ و از خانه بیرون مى روند] را مورد مغفرت قرار بده.))
آنگاه توصیه اى اینچنین کرد:
اى مردم! از شلوار استفاده کنید چرا که از پوشاننده ترین لباسهاى شماست و با آن زنانتان را هنگامى که از خانه خارج مى شوند مصونیت بخشید.))(33)
این نگاه دقیق و همه سویه به سلسله نیازهاى ظاهرى و باطنى و ارزشهاى پیدا و ناپیداى زنان در گفتار و رفتار فاطمه زهرا(ع) به خوبى آشکار بود, گرچه بسیارى از احتیاطها و ظرافتهاى گفتارى و رفتارى آن حضرت داراى ممنوعیت خاص فقهى نبود بلکه نشان از عظمت روحى آن پاک بانو داشت.
اسمإ بنت عمیس نقل مى کند که در حضور فاطمه(ع) بودم که رسول خدا(ص) داخل شد, در حالى که گردنبندى طلایى که على(ع) از سهم خود براى فاطمه خریده بود در گردن آویخته بود.
رسول خدا(ص) رو به زهرا(ع) کرد و فرمود: ((دخترم! مبادا مردم با این گفته که ((فاطمه دختر محمد است)) تو را مغرور سازند اما بر تن تو لباس زورمندان باشد!))
پس از گفتار پیامبر(ص) زهراى مرضیه(ع) آن را از گردنش جدا کرد و فروخت و با آن بنده اى خرید و آزاد کرد و رسول خدا(ص) نیز به خاطر این کار شادمان شد.(34)
به یقین این شیوه همیشه جاودان سیره اى درسآموز براى خانواده هاى دین باور مذهبى است که بدانند بسیارى از کارهاى مباح از نظر فقهى براى کسانى که رنگ دین بر خود دارند گاه مکروه و یا حرام خواهد بود زیرا نگرش دیگران را به مذهب تغییر خواهد داد.
گرچه استفاده از مواهب الهى و ظاهرى آراسته, مناسب و دلآرا و روح بخش نه تنها براى آنان شایسته بلکه بایسته است تا بسیارى باورى چنین نیابند که مذهب مانع شادى و شادمانى صحیح است و یا دین اسلام داراى آموزه هاى سخت و سفت و دشوار است!!
از این رو بانویى که گردنبد حلال و مباح و اهدایى شوهر عزیز خود را به خاطر حفظ شإنیت و قداست خویش و خانواده در راه خدا انفاق مى کند, حساسیت بسیار نسبت به پوشش متین و مناسب دارد, رو به شوهر خود مى کند و مى فرماید:
((و ما على رإسى من قناع الا عبا نسجتها بصاع;(35)
مقنعه و چادر مناسبى بر سر ندارم مگر چادرى که آن را با یک من بافته ام.))
و همراه با چنین حساسیتى ستوده در حجاب و پوشش, دقتى بالا و عفتى والا از خود نشان مى دهد. رو به اسمإ بنت عمیس کرده مى فرماید:
((اى اسمإ! من این شیوه را که نسبت به بانوان انجام مى شود و[ در مراسم بعد از مرگ] پارچه اى روى جنازه زن نمى اندازند و شخص پوشش لازم ندارد و جسد نمایان است ناروا مى شمرم و نمى پسندم.))
اسمإ گفت: اى دختر رسول خدا! آیا چیزى را که در سرزمین حبشه دیدم به شما نشان دهم؟
پس از آن چوبهاى ترى فراهم ساخت, آنها را خم کرد, سپس پارچه اى روى آنها انداخت[ و تابوتى ساخت] فاطمه(ع) با دیدن آن فرمود:
((چقدر این خوب و زیباست! چرا که به واسطه آن, زن از مرد باز شناخته مى شود (در نتیجه نسبت به شوون پیکر زن رعایت لازم صورت خواهد گرفت) پس آنگاه که من جان سپردم, تو و على مرا غسل دهید و هیچ کس دیگر بر من وارد نشود.))
آن اندوه و این احساس مسوولیت براى پس از مرگ در حالى است که همه مى دانیم با پایان حیات هیچ مسوولیتى فقهى براى انسان در انجام مراسم غسل, کفن و یا تشییع وجود ندارد, اما فاطمه, فاطمه است و پاره تن رسول خدا و همسر على مرتضى! او به بانوان نسلها و عصرهاى بعدى درس حجاب و عفاف را تا آخرین لحظه حضور روحانى و جسمانى در دنیا مى دهد و این اندوه تلخ اما مقدس خود را با لبخندى شیرین و دلنشین پایان مى برد, زیرا با دیدن تابوت, تنها و آخرین تبسمى(36) که بعد از رحلت رسول خدا(ص) از او دیده شد همان بود و بس! آن عزیز الهى در پایان اسمإ را دعا کرد و فرمود:
((استرینى سترک الله من النار;(37)
پیکر مرا بپوشان خداوند تو را از عذاب آتش دوزخ خود بپوشاند.))(38)
و با چنین اندیشه شفافى به دیدار معبود خود شتافت.
اى قصه بهشت ز کویت حکایتى
شرح جمال حور ز رویت روایتى
هر پاره از دل من و از غصه قصه اى
هر سطرى از خصال تو و ز رحمت آیتى
کى عطرساى مجلس روحانیان شدى
گل را اگر نه بوى تو کردى رعایتى(39)

پى نوشت:
1ـ دیوان حافظ, غزل 386 (گزیده).
2ـ مستدرک الوسایل, ج15, ص116.
3ـ وسایل الشیعه, ج15, ص100.
4ـ کتاب من لا یحضره الفقیه, ج13, ص481.
5ـ بحارالانوار, ج103, ص228.
6ـ مستدرک الوسایل, ج14, ص121.
7ـ همان, ج14, ص251 و 253.
8ـ وسایل الشیعه, ج14, ص132.
9ـ تنبیه الخواطر, ج2, ص91.
10ـ کتاب من لا یحضره الفقیه, ج3, ص467.
11ـ نهج البلاغه, نامه 31, ص405.
12ـ بحارالانوار, ج103, ص252.
13ـ وسایل الشیعه, ج14, ص123.
14ـ کافى, ج5, ص320.
15ـ وسایل الشیعه, ج14, ص11.
16ـ مستدرک الوسایل, ج15, ص116.
17ـ همان, ص111.
18ـ بحارالانوار, ج43, ص92.
19ـ حلیه الاولیإ و طبقات الاصفیإ, ج2, ص40.
20ـ آل عمران, آیه 34.
21ـ مناقب ابن شهر آشوب, ص;341 ر.ک: بحارالانوار, ج43, ص91 و 92.
22ـ محجه البیضإ, ج6, ص103 و ج7, ص;324 لئالى الاخبار, ج1, ص;83 نورالثقلین, ج3, ص587.
23ـ بحارالانوار, ج43, ص91 و ج101, ص;38 کوکب الدرى, ج1, ص;149 احقاق الحق, ج10, ص258.
24ـ عوالم المعارف, ج11, ص130 و ;264 کوکب الدرى, ج2, ص;175 بحارالانوار, ج104, ص;88 دلائل الامامه, ص;87 امالى شیخ طوسى, ص;573 امالى شیخ صدوق, ص;506 تفسیر فرات کوفى, ص525.
25ـ وسایل الشیعه, ج14, ص123.
26ـ دیوان حافظ شیرازى.
27ـ بحارالانوار, ج43, ص90.
28ـ وسایل الشیعه, ج14, ص132.
29ـ تنبیه الخواطر, ج2, ص91.
30ـ کتاب من لا یحضره الفقیه, ج3, ص467.
31ـ وسایل الشیعه, ج14, ص171.
32ـ بحارالانوار, ج74, ص175.
33ـ تنبیه الخواطر, ج2, ص;78 مستدرک الوسایل, ج3, ص243.
34ـ بحارالانوار, ج43, ص26.
35ـ بحار, ج35, ص240.
36ـ ذخائر العقبى, ص53.
37ـ کشف الغمه, ج2, ص;67 الاستیعاب, ج2, ص752 و ج4, ص;378 السنن الکبرى, ج4, ص34.
38ـ شایان بیان است که در برخى احادیث این نکته وجود دارد که اسمإ مى گوید فاطمه(ع) رو به همسر خود کرده فرمود:
((اوصیک یابن عم ان تتخذ لى نعشا فقد رإیت الملائکه صوروا صورته;
وصیت مى کنم به شما اى پسرعمو که براى من تابوتى درست کنید همان گونه که ملائکه شکل آن را به من نشان دادند.))
با شنیدن این سخن خدمت حضرت, از حبشه یاد کردم و تابوتهاى آن دیار را ترسیم کردم, حضرت خوشحال شد و فرمود:
((اصنعى لى مثله استرینى سترک الله من النار;
اى اسمإ! براى من تابوتى مثل آن درست کن, مرا بپوشان, خدا تو را از آتش دوزخ حفظ فرماید. (ر.ک: السنن الکبرى, ج4, ص;34 ذخائر العقبى, ص;53 حلیه الاولیإ, ج2, ص43).
39ـ دیوان حافظ, غزل 428.