زمزمه مادرانه
شاپور رضا برنجیان
امروزه با پیشرفتهاى علمى بویژه در زمینه علوم تجربى, پزشکان و صاحب نظران بر این باورند که کودک حتى در دوران جنینى به سخنان مادر خود عکس العمل نشان مى دهد و کودکانى که در این مرحله همواره توسط مادران خود مورد توجه و هم صحبتى قرار مى گیرند از عواطف بالایى برخوردارند.
بود علاقه مادر به حالت فرزند
حکایتى که محال است شرح آن دادن(1)
هر مادرى, همسرى نیز هست و بالاتر از آن انسانى است با تمام تمایلات و قوىترین احساسات, و به مراتب بیش از مردان تإثیرپذیر از محیط اطراف, و با داشتن تمامى مسوولیتها, مسوولیت سنگین پرورش کودک نیز به دوش اوست.
در گذشته اى نه چندان دور, از مادران انتظار مى رفت تا فرزندانى خوب تربیت کنند و به دلایل گوناگون از جمله بیم از دست دادن خان ومان و فرزند و همسر و همچنین به دلیل عدم استقلال مالى و اقتصادى و بیم از دست دادن همان یک لقمه نان و همچنین ترس از حرف آشنایان و همسایگان و دشمنان و ... که همگى موجب عدم شهامت کافى براى بیان عقاید خویش گردیده, باعث شده تا زنان مورد بى توجهى و بى مهرى قرار گرفته اند و در آن زمان, اندک مادرانى بودند که بتوانند در سایر مسایل دوش به دوش همسران خود براى حل مشکلات اقدام کنند. خواجه نصیر طوسى مى نویسد:
((زن صالح شریک مرد بود در مال و شریک او بود در کدخدایى و تدبیر منزل و نایب او در وقت غیبت, و بهترین زنان, زنى بود که به عقل و دیانت و عفت و زیرکى و حیا و رقت دل و کوتاه زبانى و طاعت شوهر و بذل نفس در خدمت او و ایثار رضاى او و وقار و هیبت, آراسته بود, و به مدارات و خوشخویى سبب موانست و تسلى غمها و زدودن احزان شوهر گردد.
و همچنین باید که مال زن انگیزه رغبت نمودن به او نگردد, زیرا مال زنان سبب استیلا و تسلط و استخدام و تفوق ایشان باشد, و چون شوهر در مال زن تصرف کند, زن او را به منزلت خدمتکارى و معاونى شمرد و او را وزنى و وقعى ننهد.))(2)
از این گونه سخنان حکیمانه در ادب فارسى به فراوانى یافت مى شود و گویاى فرهنگ غنى حفظ و انسجام نهاد خانواده در ایران اسلامى است.
اما امروزه به دلیل هجوم فرهنگ بیگانه, مادران ترجیح مى دهند که به بهانه شرکت در پیشبرد جامعه و کمک به اقتصاد خانواده و جبران عقب ماندگى از سایر جوامع جهانى, مدتى را در خارج از منزل و در محیط کار به سر برند و با این عمل سنگر بسیار مهم خانواده را در مقابل تهاجم فرهنگى بیگانگان که امروزه جوامع به اصطلاح پیشرفته نامیده مى شوند و کمر به نابودى فرهنگ این مرز و بوم بسته اند بى دفاع رها سازند.
امروزه از زنان و مردان جامعه کشورمان انتظار مى رود تا هم همسرى آرام و صبور و مطیع در مقابل شوهر باشند و هم کارمندى خوب و فعال در محیط کار و هم مادر دلسوز و مهربان و فداکار براى فرزندان و در این میان هیچ کدام از اطرافیان حاضر به اندکى چشم پوشى یا کم کردن انتظاراتشان نمى باشند. او ناچار است پس از پایان ساعات کار در خارج از منزل, پس از ورود به خانه بدون استراحت به کار پرمسوولیت خانه بپردازد, تداوم این وضعیت در مادران کارمند موجب تحلیل تدریجى قواى جسمانى و روانى آنان شده و آنها را از خوب رسیدن به فرزندان و همسر خویش باز مى دارد.
علاوه بر این, نگرانیها و مشکلات محیط کار و توقعات شغلى دست در دست هم داده و او را بسیار آسیب پذیر مى کند و تداوم این فشارها و اضطرابها همواره او را مستعد افسردگى, تشویش و احساس گناه به خاطر عدم توانایى از عهده بر آمدن تمامى این کارها به نحو احسن مى کند و در نهایت بسیارى از زنان جامعه ما به علت سرخورده شدن در محیط کار و منزل و شرایط سخت اجتماعى و بحرانهاى مالى, آرزومند یافتن جایگاه از دست رفته زنان قدیمى شرقى مى سازد. اما از تمامى اینها گذشته, مادران تنها پناهگاه فرزندان بوده و کودکان در هیچ جا به اندازه آغوش مادر احساس امنیت و لذت نمى کنند و مادران نیز تمام مشکلات را به خاطر فرزندان تحمل مى کنند و زمانى که گوشى براى شنیدن درد دل نمى یابند با فرزندان خویش به درد دل مى پردازند و هر اندازه فرزندان کوچکتر باشند این گفتگو زیباتر و بااحساس تر و بى ریاتر است. یکى از اشکال این گونه گفتگوها که همیشه یکسویه نیز مى باشد لالایى است.
کواکب جمله تن گوشند, چون تو
شبانگه گرم لالالایى اى زن
بغلتد اشک انجم چون بر طفل
تو چشم از خواب خوش بگشایى اى زن
بهشت واقعى جایى است کز مهر
تو با فرزندگان آنجایى اى زن(3)
((لالایى ها)) بخش قابل توجهى از ادبیات شفاهى اقوام است که احساسات تجسم یافته مادران محزون به شمار مى رود, در این نغمه هاى شورانگیز آرزوها و خواستها و ناگفتنى هاى مادران که با دنیایى از عشق و احساس همواره است, به بهترین نحو, نقش بسته و گوش کودک تشنه زمزمه مادر را نوازش مى دهد و در جان و روح او اثر مى کند و او را ضمن اینکه با دنیاى خارج از جامعه خانواده و جراحت برداشته مادر آشنا مى سازد, به آرامى به خوابى دلنشین و گوارا و عمیق مى کشاند و به او مىآموزد که فراموشى چه نعمت بزرگى است.
جالب توجه آنکه لالایى ها با توجه به اختلافات فرهنگى میان مادران شهرى و روستایى و کوچ نشین و غیر آن ... همگى تقریبا مضامین مشترکى را در بر دارند. از جمله این مضامین مى توان به ثناى کودک, تعریف حکایت, حماسه, شکایت از جفاى روزگار, امید به آینده, دعا و آرزوى مادر براى آینده کودک اشاره کرد.
در ذیل چند نمونه از لالاییهاى شهرهاى مختلف کشورمان مى پردازیم:
لالایى هاى شیراز
گل لاله
لالالالا گل لاله
پلنگ در کوه میناله
گل خشخاش
لالالالا گل خشخاش
بوات رفته خدا همراش
گل آبشن
لالالالا گل آبشن
کاکام رفته چشام روشن
ببى کوچیکم رفته به بازى
به پاى نازکش بنشسته خارى
تمام زرگراى شیراز بیارین
به منقارش طلا خارش در آرین
لالائیت مى کنم تا زنده باشى
کنیز حضرت معصومه باشى
کنیز حضرت معصومه قم
که تا صبح قیامت زنده باشى(4)
لالایى هاى کرمان
الالالالالاش میآ
صدا کفش باباش میآ
الالالا عزیز دونه
عزیزم لعل و مرجونه
الالالا گل لاله
که گل دارم به گهواره
که گل دارم به گهواره
خدا گل را نگه داره
الالالا ترا دارم
که از گل بهترى دارم
چرا از بى کسى نالم
که همچى بلبلى دارم
الالالا سیاه دونه
که بابا در بیابونه
الالالا خبر اومد
که بابات از سفر اومد
لالایى هاى زیر از کتاب ((فرهنگ مردم کرمان)) آورده شده اند:
الالالایى لایى
بخواب اى کبک صحرایى
الالالا خداى من
ز حق بشنو صداى من
الالالا که لالاتم
اسیر قد و بالاتم
الالالا حبیب من
به هر دردى طبیب من
الالالا خدا یارت
على باشه نگهدارت
نگهدارت خدا باشه
على مشکل گشا باشه
لالایى هاى گیلکى
لالاى لاى لاى عزیزجان, ناز بداشته
خوداتى شاخه مى دیل به کاشته
من و تو چه مانیم؟ دو خال را که
ترا ناجى, مرا, دنیا فاتاشته
لالاى لاى لاى گول ابجى, گول مادر
تو خاب ناز دارى, من هم بجا کار
بوخوس ایچه, بوخوس شاید ویریشتى
بیدینم تى دیما, انار شاپار
لالایى هاى آذربایجان(5)
لاى لاى چا لام آدووا
على(ع) یت سین دادوا
على(ع) داد و وارتین ده
منى د سال یادووه
لاى لاى چالام یاتارسان
قزل گوله باتارسان
قزل گولن ایچینیده
بیرجه یوخى تاپارسان
ترجمه:
به نام تو لالایى مى گویم
تا على(ع) به دادت برسه
على(ع) به داد تو رسید
مرا نیز از یاد مبر
تا بخوابى من لالایى مى گویم
به گونه اى که در میان گلهاى سرخ خفته اى
در میان گلهاى سرخ اطرافت
به خوابى شیرین راه ببرى
پى نوشت:
1ـ ملک الشعراى بهار, شرح دکتر حسن گیوى, انتشارات قطره, 1370, ص105.
2ـ اخلاق ناصرى, خواجه نصیرالدین طوسى به تصحیح مجتبى میرزایى, انتشارات خوارزمى, 1369, ص215.
3ـ ملک الشعراى بهار, شرح دکتر حسن گیوى, ص75.
4ـ آواهاى روح نواز, هوشنگ جاوید, انتشارات حوزه هنرى, 1370, ص25.
5ـ همان, ص25.