نویسنده

 

 همراه با زنان کشاورز

رفیع افتخار  در دوران طولانى حیات انسان بر روى کره خاکى, تفکیک جنسیتى و نقش زنان و مردان در شکل گیرى عمده اى از مناسبات اجتماعى تعیین کننده بوده است. مى توان بر این باور بود که این مسإله ریشه در لایه هاى درونى جامعه داشته و دارد. ویل دورانت مى نویسد:

((در اجتماعات ابتدایى قسمت اعظم ترقیات اقتصادى به دست زنان اتفاق افتاده است, نه به دست مردان. در آن هنگام که مردان قرنهاى متوالى فقط به شکار اشتغال داشتند; زنان به تدریج در روستاها زراعت را ترقى دادند; هزاران هنر خانگى را ایجاد کردند که هر یک از آنها پایه گذار صنایع بسیار بزرگى شدند.))(1)

از شواهد این گونه برمىآید که زنان از همان مراحل اولیه کشاورزى در امر زراعت نقش داشته اند اما مى توان گفت این نقش با توجه به عوامل متعدد از قبیل: منطقه جغرافیایى, نوع کار و نوع فنآورى تفاوتها و شدت و ضعفهایى داشته است. قرنهاست که زنان روستایى بار سنگین فعالیتهاى کشاورزى, دامپرورى, صنایع دستى و بار تولید و تربیت نسل را در کنار امور جارى خانواده برعهده دارند.

بسیارى از اندیشمندان بر این باورند که فعالیتهاى تولیدى در روستاها در چارچوب خانوار روستایى و بر مبناى تقسیم کار مبتنى بر سن و جنس صورت مى گیرد. (2)

میزان اشتغال زنان در بخش کشاورزى, در کشورهاى مختلف جهان و بخصوص در کشورهاى در حال توسعه به یک میزان نمى باشد اما در هر حال مشارکت آنان در فعالیتهاى مختلف مرتبط با بخش کشاورزى و به همچنین تدارک و تولید غذا قابل ملاحظه است. هرچند که بسیارى از زنان کشاورز در جوامع مختلف دستخوش گرفتاریهاى خانوادگى بوده که همین امر از توانایى و کارآیى تلاشهاى ایشان کاسته و از تحقق عملى نیرویشان در توسعه و پیشرفت کشاورزى جلوگیرى مى نماید.

در بسیارى از کشورهاى دنیا زنان بین 60 تا 80 درصد نیروى کار کشاورزى را تشکیل داده اند و از آنجایى که در جوامع جهان سومى میان 75 تا 90 درصد کل جمعیت به کشاورزى وابسته است, این نتیجه حاصل مىآید که بخش اعظمى از جمعیت زنان مستقیما درگیر فعالیتهاى کشاورزى هستند. زنان, علاوه بر اینکه مسوول تولید همه یا قسمت اعظم غذا براى مصرف خانواده هستند, نقش درخور توجهى نیز درتولید محصولات تجارى که عموما در انحصار مردها است دارند.

کارهایى که زنان در بخش زراعت انجام مى دهند متنوع بوده و نوع کارها غالبا به گونه اى است که نیاز به قدرت فراوان بدنى دارد. عموما به زنان در قبال کارهایشان پولى پرداخت نمى شود, با این همه, آنان ممکن است از طریق فروش غذایى که تولید مى کنند و مازاد بر نیاز خانواده است, پولى به دست آورده و خود آن را نگاه دارند. کارهایى همچون بریدن چوب و کندن زمین و سوزاندن زباله و پیراستن زمین از خار و خش و شخم زدن زمین, کارهاى مردانه اى است اما گاهى زنان نیز این گونه کارها را انجام مى دهند. علاوه بر این, آنان به کارهاى زنانه اى همچون کشت گیاهان و غرس نهال و درو کردن و وجین علفهاى هرز و برداشت محصول و هرس درختان و کوبیدن خرمن و پاک کردن و اندازه گیرى محصول و همچنین دادن علوفه و مراقبت از حیوانات مى پردازند. گذشته از اینها, زنان اغلب به تولید مواد غذایى و انبار کردن و حمل محصول از مزرعه دست مى زنند.

در بعضى از مناطق, زمان کار زنان کمتر از زمان کارى است که براى مردان ثبت شده و مى شود, اما این نکته بدان معنى نیست که کار زنان به لحاظ اهمیت کمتر از کار مردان مى باشد.

از طرف دیگر, زنانى که طبق آیین و رسوم جامعه خود در خارج از محیط خانواده و مزرعه ظاهر نمى شوند, سخت درگیر کارهاى مربوط به صنایع تبدیلى و انبار کردن و توزیع محصولات کشاورزى بوده و در همان حال به کارهاى خانواده همچون تولید سبزیها و پرورش ماکیان و حیوانات کوچک همت مى گمارند. بدین ترتیب در بخشهاى وسیعى از کشورهاى جهان سوم, زنان نیز همانند مردان ساعتها و روزها در مزرعه کار مى کنند. کار زنان حتى گاهى بین پنجاه تا صد در صد بیش از مردان مى باشد لیکن در سرشماریها و آمارهاى اشتغال مربوط به این کشورها, زنان کشاورز یا دیده نمى شوند و یا حضورى اندک را دارند. چرا که بابت کارى که آنان انجام مى دهند پولى دریافت نمى دارند و چنین کارهایى در شمار کار خانواده طبقه بندى شده و از نظر اقتصادى, غیر فعال تلقى مى شود. بدیهى است چنین وضعى باعث مى شود تا زنان و کار آنان در برنامه ریزى و سیاست و قانون گذارى مورد غفلت قرار گرفته و در نتیجه چنانکه حق آنها است به شمار نیایند.

زنان کشاورز همچنین از نظر دسترسى به امکانات اولیه در فعالیتهاى کشاورزى, همانند بذر و کود و ابزار و تجهیزات فنى, دستخوش محدودیت مى باشند و این محدودیت تا اندازه اى از مشکلى که آنان در اخذ وام و اعتبار دارند ناشى مى شود. علاوه بر این, نیاز مردان به امکانات مورد اشاره بر دشوارى وضع زنان کشاورز مى افزاید چرا که امکانات اولیه را مردان در اختیار گرفته و در جریان تولید از آن سود مى جویند.

وضعیت مشابهى نیز در آموزش و ترویج و توصیه هاى فنى وجود دارد که دال بر محرومیت زنان کشاورز مى باشد. ترویج و آموزش کشاورزى معمولا در خدمت مردان بوده و از این واقعیت چشم پوشى مى شود که زنان حتى در بعضى از کشورها هشتاد درصد تولیدکنندگان غذا هستند و بخش عظیمى از ذخیره غذایى جهان را تولید مى کنند. با این تفاصیل حتى در حوزه هایى که زنان تولیدکنندگان عمده محسوب مى شوند, تنها از دو تا ده درصد از امکانات ترویجى بهره مند مى شوند و این سخن بدان معنى است که در قسمتهاى مختلف جهان, زنان فرصتهاى بسیار محدودى دارند تا روشهاى کار خود را در زمینه فعالیتهاى کشاورزى بهبود بخشند. بنابراین آنان مجبور شده اند درجا بزنند و در طى سالهاى مختلف هیچ گونه تجربه اى را به دست نیاورند و براى اجراى برنامه ها و تصمیم گیرىها و حل مسایل, تواناییهاى لازمه را نداشته باشند و بدیهى است نتایج این کمبودها براى زنان کشاورز, در جهانى که وضعیت غذا و تولید مواد غذایى همواره بدتر مى شود به هیچ وجه مطلوب نخواهد بود.

زنان روستایى و کشاورز در بازاریابى محصولات کشاورزى نیز نقش مهمى دارند. آنان گاهى بارهاى سنگینى را به راههاى دور حمل مى نمایند. زنان کشاورز هنوز هم ملزم به کار با ابزارهاى ابتدایى مى باشند و این در حالى است که مردها در اکثر موارد از تجهیزات و ابزارهاى جدید و سودبخش بهره مى جویند. در این زمینه نمونه هایى در برداشت محصول برنج و تبدیل آن وجود دارد. لازم به ذکر است هرگاه مردان کارهایى را که قبلا زنان انجام مى دادند, در اختیار خود مى گیرند, ابزارها و تجهیزات فنى جدیدى را وارد حوزه کار کرده اند. عقب ماندگى شغلى و کار سخت که بسیارى از زنان کشاورز با آن دست به گریبانند, به هیچ وجه با کارهاى خانه و خانه دارى سبکتر نمى شود (به عبارت دیگر, خانه دارى به عنوان شغل محسوب نمى شود). نقش دوگانه زنان روستایى در کشورهاى جهان سوم که بار مسوولیت شغلى و خانوادگى را به دوش مى کشند, در حقیقت به این معنا است که این زنان در طى روز, کارى بس طولانى را انجام مى دهند. به طور متوسط کار روزانه زنان روستایى در کشورهاى در حال توسعه را بین 15 تا 16 ساعت دانسته اند که در اوج فصلها مثلا در زمان برداشت محصول, ممکن است زمان کار بیشتر نیز باشد. برخى آمارها حاکى است که در اکثر موارد زنان برنامه کارى سنگین ترى از مردان داشته و همچنین ساعتهاى طولانى ترى کار مى کنند و حتى در طى سال بیش از مردان فعالیت دارند.

لازم به توضیح است که وسایل و روشهاى ابتدایى و فقدان امکانات همانند سوخت و آب تمیز آشامیدنى, شرایط زندگى زنان کشاورز را دشوار ساخته چندان که آنان ناگزیرند وقت بیشترى صرف کنند و به سختى تلاش نمایند.

مى شود زیانهایى را که زنان روستایى در کشورهاى جهان سوم بر اثر نقشهاى دوگانه خود یعنى هم به عنوان خانه دار و هم به عنوان کشاورز متقبل مى شوند, ناشى از وضع نامطلوب آموزشى آنها هم دانست. معمولا امکانات آموزشى در حوزه هاى روستایى بسیار ناچیزند و آنچه نیز وجود دارد در اختیار پسران قرار مى گیرد. مدارس دخترانه از مدارس پسرانه معلمان کمترى دارند و همچنین به علت اینکه دختران مجبورند از سنین پایین هم در خانه و هم در مزارع کار کنند, دیگر زمانى برایشان باقى نمى ماند تا به مدرسه روى آورند. بدین ترتیب حضور ایشان در مدرسه منظم نبوده و در نتیجه اخراج و حذف دختران از مدارس بیش از اخراج پسران مى باشد. با توجه به مطالب ذکر شده, میزان بى سوادى در میان زنان به مراتب بالاتر از میزان بى سوادى در میان مردها مى باشد.

گفتنى است فرصتهایى غیر رسمى به منظور آموزش زنان در زمینه کشاورزى و موارد وابسته به آن و نیز خانه دارى و امور خانوادگى فراهم آمده است اما باید در نظر داشت که این فرصتها هنوز هم دامنه اى محدود دارند. آموزشهاى دوره ابتدایى دختران را از حیطه وظایف سنتى مربوط به خانه دارى باز مى دارد; به همین دلیل آنان در زمینه کشاورزى و تخصصهاى فنى به ندرت موفق به گذراندن دوره هاى آموزشى مى شوند و همان طورى که قبلا ذکر شد, تنها بخش بسیار کوچکى از زنان کشاورز جهان سوم از خدمات ترویجى در کشاورزى برخوردار مى شوند. به همین دلیل است که بى سوادى به همراه عدم آموزش, یا آموزش ناکافى موجب مى شود تا زنان در موقعیت نازل خود باقى بمانند.

مهاجرت مردان به شهرها یا به خارج از کشور, بار مسوولیت و سنگینى کار افزونترى را براى زنان کشاورز در جهان سوم به دنبال دارد و این رویدادى است که در بسیارى از نقاط جهان وجود دارد. در بعضى از کشورها, مخصوصا در افریقاى جنوبى گروه کثیرى از مردان دست به مهاجرت مى زنند. در افریقاى جنوبى, مردان بین 18 تا 45 سال, به مدت ده ماه یا همه سال غایب هستند و در نتیجه همه امور خانواده بر عهده زنان است. این زنان, وظایف مردان و نیز وظایفى که خود در کشاورزى به دوش دارند, انجام داده و به کارهاى روزانه خویش نیز مى پردازند. با این همه, این مسوولیتهاى اضافى به هیچ وجه اقتدار یا امنیت یا تسهیلات مادى براى زنان کشاورز به ارمغان نیاورده و موجب بهبود زندگى و ترقى پایگاه اجتماعى آنان نمى شود.

معمولا زنان در غیبت شوهران خود براى تصمیم گیرى در باره زمین و اداره آن از حقوق قانونى موثرى برخوردار نیستند. در نتیجه هرچند شوهران مهاجر, گاهى پولى براى زنان خود مى فرستند, اما زنان در اکثر موارد به اعتبار و خدمات لازم براى رفع نیازهاى زراعت و خانواده خود دسترسى ندارند.

در پرتو قوانین بعضى از کشورها, مردان خود را صاحب این حق مى دانند که پس از دوره طولانى غیبت به روستاى خود بازگشته و زمین را حتى پس از ازدواج دوم خود تصرف نماید و دست زن اول را که روى زمین بسیار زحمت کشیده, کوتاه گرداند. طبیعى است که در چنین شرایطى زنان نمى توانند بهره ورى و سودمندى کار مردان را داشته و نیز کار زراعى خود را بهبود ببخشند. علاوه همه اینها, قوانین و اقدامات تبعیضآمیز و محدودکننده, حقوق زنان کشاورز را تضییع مى گرداند. این قوانین نه تنها به یارى آنان نمى شتابد و بار مشکلات اقتصادى و اجتماعى زنان کشاورز را از دوششان برنمى دارد, بلکه این افراد محروم و زحمت کش را دچار محرومیت مضاعف مى گرداند.

با توجه به نقش عمده زنان کشاورز در تولیدات کشاورزى و دامى, ضرورى است به استفاده و دسترسى آنان به منابع توسعه توجه کافى شود و عوامل اصلى و موثر در این ارتباط شناسایى و جهت رفع معضل و گرهها اقدام شود. در این رابطه دو عامل اساسى موجود مطرح مى باشد. یکى اینکه در برخى نقاط اکثر منابع و درآمد در اختیار مردان بوده و در زمینه هزینه کرد, آنان تصمیم مى گیرند. دیگر اینکه گاهى برخى نهادهاى اجتماعى مانع دسترسى زنان کشاورز به این نهاده ها و اعتبارات مى شوند. ضمن اینکه امکان دارد دو عامل مذکور به طور توإم بر این مسإله تإثیرگذار باشند.

در اینجا لازم است به صورت اجمالى به برخى از شقوق منابع توسعه که ضرورت دارد زنان کشاورز به آن دسترسى مناسب داشته باشند, اشاره شود:

 

الف ـ دسترسى به زمین و منابع طبیعى

تا زمانى که زنان به عنوان یک نیروى انسانى فعال در فرآیند توسعه روستایى مشارکت دارند, دسترسى آنان به زمین ضرورى مى باشد. در غیر این صورت مشکلاتى از قبیل صدمه به منابع طبیعى (به دلیل عدم دسترسى به زمین مرغوب), عدم انگیزه کافى براى فعالیت, عدم دسترسى به وام و اعتبارات و ... بروز مى نماید.

 

ب ـ دسترسى به نهاده ها و خدمات

زنان کشاورز به دلیل عدم مداخله در تصمیم گیرى امور جارى مزرعه و خانواده, دسترسى کمترى به نهاده ها و خدمات دارند. این امر موجب کاهش توانایى آنان در بهبود فعالیتها و ایجاد خلاقیت و نوآورى در محیط کار مى شود.

 

ج ـ دسترسى به اعتبارات

اکثر زنان روستایى به دلیل نداشتن وثیقه هایى همانند زمین, از شانس چندانى براى استفاده از اعتبارات و تسهیلات بانکى برخوردار نیستند. در بسیارى از موارد زنان کشاورز براى دسترسى به اعتبارات, متکى به همسران, آشنایان یا وام دهندگانى هستند که اغلب از آنان بهره بالایى را طلب مى کنند. یکى از راه حلها به منظور دسترسى زنان کشاورز به اعتبارات مناسب رفع موانع قانونى, آموزش اجتماعى و تشکیل تعاونیهاى زنان روستایى است.

 

د ـ دسترسى به تکنولوژى

یکى دیگر از مشکلات زنان کشاورز عدم دسترسى به تکنولوژى مناسب است. تکنولوژى موجود به دلایل مختلف کمتر به رفع مسایل و مشکلات زنان کشاورز پرداخته و تنها تا حدودى از بار مشکلات مردان را کاسته است. شایان ذکر است به منظور رفع این مشکل در ابتدا باید نحوه فعالیت و مشکلات زنان روستایى شناسایى شده تا بتوان نسبت به ایجاد و خلق تکنولوژى مناسب اقدام نمود.

 

ه ـ دسترسى به آموزش

آموزش یکى از منابع حیاتى توسعه است که به منظور تواناسازى هر انسان باید در دسترس باشد. مطالعات, گویاى وضعیت اسفبار عدم دسترسى زنان و دختران به آموزش در مقایسه با مردان و پسران مى باشد. برخى از عوامل موثر در عدم دسترسى دختران و زنان کشاورز به آموزش عبارتند از:

نیاز شدید والدین به نیروى کار دختران کشاورز

عدم توجه کافى کارشناسان و برنامه ریزان آموزشى به زنان و دختران کشاورز

عدم وجود مدارس یا مکانهاى مناسب براى آموزش دختران کشاورز

هزینه هاى تحصیلى

عدم تصور یک نقش حیاتى, موثر و اساسى براى دختران و زنان کشاورز

وجود برخى سنن و اعتقادات اجتماعى و فرهنگى غلط در ارتباط با دختران

ازدواجهاى زودرس.

 

منابع:

1ـ چى,ران,لمینگ. ((مشارکت زنان در تعاونیهاى روستایى)), ترجمه دکتر پروین معروفى, ص21 ـ 28.

2ـ شعبانعلى فمى, حسین. ((معیارهاى تواناسازى زنان در توسعه)), ماهنامه جهاد, شماره 170, ص35 ـ 36.

 

پى نوشت:

1ـ دورانت, ویل, تاریخ تمدن (مشرق زمین گاهواره تمدن), احمد آرام و همکاران, تهران, انتشارات خوارزمى, 1365, ص52.

2ـ نیک خلق, على اکبر, مقدمه اى بر جامعه شناسى روستایى ایران, ص89 ـ 90.