نویسنده


مشاور شما

مشاورین این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
دکتر آمنه ملاباشى


این شماره:
خواهر م.م ـ کرمانشاه
خواهر ز.ک ـ خمین
خواهر سیده مهدیه.ث ـ خوزستان
خواهر ر.ک ـ اصفهان
خواهر م.م. ـ گیلان
خواهر زنبق شکسته ـ خراسان

یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخهاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.


هشدار به خانواده ها!
خواهر م.م ـ کرمانشاه
مشاور: زهرا آکوچکیان

دخترى هیجده ساله و مقید به ارزشها هستم. در سن هفت سالگى مورد آزار برادرم که مشکل روانى داشت, قرار گرفتم و حالا به سلامت جسمى خود اطمینان ندارم. به همین خاطر همه خواستگارانم را رد مى کنم. اما حالا فرد بسیار خوب و متدینى خواستار من است. خانواده نیز بر این امر مصر هستند. حالا من مانده ام حیران. نمى دانم چه کنم. نه مى توانم با مادر یا شخصى دیگر مشکلم را در میان بگذارم و نه به پزشک مراجعه نمایم.
خواهر گرامى!
شنیدن مسایلى از این دست بسیار دردآور است و حتما شما که مورد ظلم قرار گرفته اید, رنج بیشترى را متحمل شده اید. موارد مشابه نیز با ما مکاتبه داشته اند. نگرانى همه با شما مشترک بوده است اما اغلب آنها بعد از یک بررسى تخصصى, متوجه سلامت کامل جسمانى خود شده و فهمیده اند سالها را با ترس و نگرانى و احساس حقارت بى مورد زندگى کرده اند.
معمولا چنین آزارهاى جنسى, علایم و شواهدى دارند که به ندرت مى توان آن را از چشم والدین بخصوص مادر یا اطرافیان پنهان داشت. صرف یک تماس نمى تواند باعث بروز مشکل جدى شود. موردى از خوانندگان بود که به دلیل چنین تصورى تن به ازدواج ناخواسته داد و ماجرایش را براى خواستگار تعریف نمود و او با بزرگوارى و بیان اینکه تقصیرى نداشته پذیرفت. گرچه به او توصیه کرده بودیم اول به پزشک مراجعه نماید و ایشان نیز مثل شما گفته بود امکان ندارد بتوانم با مادر یا پزشک مطرح نمایم, اما بعد از پذیرش خواستگار بزرگوارش به پزشک مراجعه نمود و وقتى متوجه سلامت خود گردید, دچار ندامت و سرخوردگى شدیدى شد و دیگر نمى خواست تن به ازدواج بدهد. خلاصه درد سر بزرگى را براى خود, خانواده و آن مرد جوان فراهم کرد. حالا سعى کنید شما مرتکب چنین خطایى نشوید. پاک کردن صورت مسإله هیچ گاه روش درستى براى حل مسإله نیست. مرور زمان مى تواند به ترمیم جراحت کمک کند. شما نیز تا کاملا از وضعیت خود اطمینان نیافته اید, خود را آزار ندهید. مادرتان از هر کس دیگر به شما محرم تر است و بهتر مى تواند شما را یارى کند. هیچ گاه تجارب تلخ کودکى خود را با ادعاى اینکه باید صادق بود, براى همسر آینده خویش تعریف و او را دچار تشویش ذهنى نکنید.
برایتان دعاى خیر داریم.

تنهایى آزاردهنده است یا ...
خواهر ز.ک ـ خمین
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى شانزده ساله هستم و از تنهایى خیلى رنج مى برم. براى درد دل کردن به دوستان مدرسه اىام نمى توانم اعتماد کنم. پدر و مادرم وقت زیادى را صرف من نمى کنند. خواهر بزرگترم ازدواج کرده است. به شعر و نویسندگى علاقه دارم اما مشغول بودن به اینها نیازم را برطرف نمى سازد. من بعد از خدا به کسى احتیاج دارم که به حرفهایم گوش دهد و مرا راهنمایى کند و پاسخگوى سوالاتم باشد.
خواهر گرامى!
قبل از آنکه شما از تنهایى خود شکایت کنید و براى رفع این احساس تلخ دنبال کسى بگردید که لحظه هایتان را پر کند, باید علت ایجاد چنین احساسى را جستجو کنید. چرا تنهایى اینقدر براى شما دردآور است و وقتى احساس تنهایى مى کنید حتى نمى توانید کارى انجام داده و وقت خود را هدر مى دهید؟! یکى از علل ایجاد احساس تنهایى و بیهودگى, وابستگى است. وقتى شما نمى توانید در تنهایى عملکرد مناسبى داشته باشید, فرد وابسته اى هستید. افراد وابسته به ندرت تحمل تنهایى را دارند. این افراد به دلیل نداشتن احساسى از هویت خود, هویتشان تنها در روابطى که با دیگران دارند شکل مى گیرد. این وضعیت منجر مى شود فرد براى داشتن احساس و درکى از خود, به دیگران اتکا کند. زیرا در ایجاد رابطه وابستگى با دیگران براى ((خود)) هویتى قائل مى شود. از آنجا که فرد براى باور کردن خود, به دیگران غیر فعالانه متکى مى شود, به آنان وابسته مى گردد. این افراد نسبت به خود فاقد احساس مسوولیت هستند. آنها در رابطه خود با دیگران خود را مى جویند تا از احساس تنهایى فرار کنند, اما به واقع خود را قربانى کرده اند. در اساطیر و داستان گذشتگان از این موارد زیاد مى بینیم از این رو افراد فرهیخته در مقاطعى از زندگى براى رسیدن به کمال, از جماعت کناره مى گیرند. زیرا معتقدند همیشه با ((جمع)) بودن آنها را از ((خود)) غافل مى کند. تنهایى به انسان فرصتى مى دهد ((خود)) را بهتر ببیند و بشناسد. چنین انسانى ((تنهایى)) برایش دردآور نیست که لذت بخش و گوارا است و از آن براى رشد بیشتر خویش استفاده مى کند.
شما دنبال رابطه با دیگرانى هستید که برایتان و و مال شما باشند و شما را تإیید یا راهنمایى کنند. دیگران را براى خود آنها نمى خواهید. این نشانه وابستگى است. وقتى که شرایط به گونه اى باشد که وابستگى تإیید نشود یا خدشه دار شود, فرد دچار افسردگى, ناامیدى, احساس یإس و سرخوردگى خواهد شد.
تا وقتى تنهایى عذابآور باشد, از نظر شخصیتى و روانى ضعیف هستید و ارزشى براى وقت و شخصیت خود قائل نیستید و احساس مسوولیت نمى کنید و وقت خود را به بطالت مى گذرانید.
اگر بتوانید احساس مسوولیت کنید و فرد مستقلى باشید و به دنبال رشد بیشتر خود هستید, لحظه هاى تنهایى نه تنها کسل کننده و عذابآور نیستند که شیرین و جذاب خواهند بود. چرا که قادر خواهید بود به دور از همه روابط وابستگى و محدودکننده, با ((خود))تان تنها باشید و ((خود)) را بهتر ببینید.
اینجاست که ضعفها و قوتهایتان را بیشتر مى شناسید و قادر خواهید بود شرایط بهترى را از نظر رشد روانى و شخصیتى براى خویش فراهم آورید. وقتى بتوانید ((خود))تان را در تنهایى بهتر دیده و بشناسید, حضورتان در جمع, هم براى شما و هم اطرافیان, باارزش و مغتنم و پربار خواهد بود. شما که اهل قلم (شعر و نویسندگى) هستید براى آنکه فکر و روحتان پربارتر شود نیازمند لحظه هاى خلوت و تنهایى هستید تا چشمه هاى درونیتان را جوشان کنید و دیگران را از این جوشش سرشار و بهره مند سازید.
خداوند ((تنها)) است و ما در مسیر رشدمان نیازمند تنهایى هستیم تا حضور او را بیش از حضور دیگران در زندگیمان ببینیم و وارسته و بالغ شویم.حق یارتان.

اگر به حوزه راه نیابم, عمرم تباه مى شود
خواهر سیده مهدیه.ث ـ خوزستان
مشاور: زهرا آکوچکیان
مشکل من علاقه شدیدى است که به خواندن دروس حوزوى دارم و از همان اوایل دبیرستان در قلب من جوانه زد ولى با مخالفت والدینم به زحمت توانستم روى درسهاى دبیرستانم تمرکز نمایم. این منجر به افت شدید تحصیلى و معدل من شد. به همین دلیل حالا دیگر نمى توانم وارد حوزه شوم. چون معدلم پایین است. همسرم پذیرفته به خاطر من به قم بیاید اما حوزه قم به دلیل معدل مرا نپذیرفتند. احساس مى کنم اگر به حوزه علمیه راه نیابم عمرم تباه مى شود. احساس پوچى مى کنم و خیلى هم عصبى شده ام.
خواهر گرامى!
شیفتگى شما به معرفت حق و فهم حقیقت,بسیار باارزش و زیبا است اما با توجه به اینکه شما تنها راه رسیدن به معرفت را حضور در حوزه مى دانید, تصور مى کنیم مسیر حرکت را گم کرده اید و عشق مجازى را به جاى عشق حقیقى گرفته اید و خود را به زحمت انداخته اید. رسیدن به معرفت, ظرف و مکان نمى شناسد. اگر براى فهم حقیقت معتقد به انحصار در مکان و زمانى خاص باشید باید گفت طالب ((حقیقى حق)) نیستید. خداوند مى گوید: ((فإینما تولوا فثم وجه الله; هر جا رو کنید, رو به سوى خدایید)). اگر طالب ((او))یید, به هر طرف رو کنى, او را مى یابى. اگر عاشقید, هر جا که باشید و هر مسیر را برگزینى, چه خواندن دروس حوزه, چه علوم تجربى و دانشگاهى, چه کار هنرى و کار دستى یا باغبانى و یا همسر و بچه دارى در هر موقعیتى که باشید, از عالم معرفت, بیشتر مى بینید و بیشتر درمى یابید. اویس قرنى ندیده عاشق رسول(ص) بود و به عشق رسول و خدا, روزى که دندان مبارک حضرت در احد شکست, دندان خود را شکست و پیامبر او را صحابى خود خواند. کارش شتربانى بود و هر بار نیت دیدار حضرت مى کرد, شرایط به گونه اى مى شد که توفیق از او سلب مى شد ولى پیامبر همیشه از حضور او خبر مى داد و مى فرمود: من بوى بهشت را از یمن استشمام مى کنم. اویس هیچ گاه موفق به زیارت پیامبر و اینکه او دین را برایش عرضه نماید, نشد. وى یار پیامبر بود و نهایتا در میدانى که جدایى حق و باطل در آن دشوار بود, در جنگ صفین و در رکاب حضرت على(ع) به شهادت رسید. اگر شما فکر مى کنید همه چیز در حوزه است اشتباه مى کنید. حوزه یک مکان است. آنچه به حوزه معنا بخشید, حضور عارفان و عالمانى همچون امام خمینى, علامه طباطبایى, شهید بهشتى, شهید مطهرى و ... است. چنانکه قرآن تنها کاغذ و کلماتى بر کاغذ است که البته مورد احترام است. آنچه بدان ارزش مى بخشد, روح و عمل به قرآن است. به همین خاطر حضرت على(ع) در صفین وقتى قرآنها بر سر نیزه شد گفت: اینها تنها کاغذپاره هایى بر سر نیزه اند; قرآن ناطق را دریابید. خواهر گرامى, به خاطر داشته باشید معرفت حق را از حق بخواهیم, نه از ظرف مکان و زمان. معرفت حق فقط در حوزه نیست. نیامدن نیز تباهى عمر نیست. گاهى آمدن تباهى است. چرا که اگر بدانى و عمل نکنى, مصداق همان تعبیرى است که امام خمینى با استناد به کلام ائمه گفته اند که: گاه انسان وقتى بداند, ولى نفهمد و به کار نگیرد, حکایت ((یحمل الإسفار کمثل الحمار)) مى شود. شیطان همیشه از طرق مختلفى به اغواى انسان مى پردازد. گاه از در ایمانش وارد مى شود تا او حق را نبیند و مجاز را به جاى حقیقت بپرستد. ما وقتى تب آمدن به حوزه در جان جوانان و دانشجویان افتاده بود, شاهد افرادى بودیم که آمدند ولى چون ظرف را با مظروف اشتباه کرده بودند, سرخورده برگشتند و تنها آنانى ماندند و به بار نشستند که از ابتدا به دنبال مظروف بودند و حضور یافتند تا مطلوب خویش را بیابند و اینکه کجا باشند, قم یا اصفهان و یا ... برایشان مهم نبود. حقیقت در دل شماست, آن را بجویید و دنبال کنید. خود راه را نشانتان خواهد داد.
(( والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا; آنان که در راه ما کوشیدند, به راه هاى خود هدایتشان مى کنیم)).
لطف حق, رفیق راهتان باد.

با این وضع خانواده ام, بگویید چه کنم؟
خواهر ر.ک ـ اصفهان
مشاور: آمنه ملاباشى
من براى کاستن از ناراحتى هایم براى شما نامه مى نویسم. حوصله هیچ چیز و هیچ کس را ندارم. دخترى دانشجو هستم که در کنار درس, کار مى کنم. در زندگى سعى کرده ام همیشه راه راست را انتخاب کنم. پدر و مادرم بى سواد هستند. اما خودم زیاد کتاب مى خوانم. در خانه ما مدام جنگ و جدال است. پدرم خشن و بداخلاق است و مادرم مثل خودم, اعصاب درستى ندارد. یکى از برادرانم, معتاد است. دیگرى بیکار بوده و اهل دعوا و چاقوزنى مى باشد. هر کسى به خواستگاریم مىآید, با کمى تحقیق فرار مى کند. امیدى ندارم. درآمدم خرج بدهیهاى خانواده مى شود. مى توانم به جایى دیگر رفته و مستقل زندگى کنم. اما صبر کرده ام شاید خدا درى به رویم بگشاید. به خاطر مشکلات خانواده, مرتب از خواب مى پرم. خیلى زود عصبانى مى شوم. برخلاف خانواده ام, من فردى مذهبى و بااعتقاد هستم. شما بگویید چه کنم؟
خواهر گرامى!
نامه شما را خواندیم و متإثر شدیم. از اینکه خانواده شما چنین از هم گسیخته و دچار مشکلات است و احتمالا وضع اقتصادیتان چندان خوب نیست, متإسفیم. از ابتدا پدر و مادر بناى ناسازگارى را گذاشته اند که احتمالا روابط آنها نشإت گرفته از تربیت و محیط خانواده شان بوده است. آنها آن قدر درگیر نزاعهاى خود شده اند که از فرزندان خود غافل مانده اند, چرا که در خانواده راهکارهاى مناسب و برخوردهاى صحیح جهت رفع مشکلات را یاد نگرفته اند. پسرهاى خانواده که از آزادى بیشترى برخوردارند, در اجتماع جذب کارهاى خلاف و گروههایى از جوانان بزهکار, شده و پرخاشگرى را که از خانه آموخته اند, در اجتماع بروز مى دهند. اما شما, شکر خدا توانسته اید با تکیه بر ایمان و اعتقاد و با پشتکار به تحصیل ادامه داده, مشغول به کار شده و از انحرافات دور باشید. سعى و تلاش شما قابل تقدیر است. مسلما زندگى کردن در چنین محیطى مشکل است و عوض کردن رفتارها و شخصیتهاى اطرافیان مشکلتر, که کارى اساسى و از پایه مى طلبد که آن را ((خانواده درمانى)) مى نامیم. اما حال که چنین کارى مقدور نیست, به شما پیشنهاد مى کنیم به فکر زندگى مستقل و تنها زیستن نباشید. اگرچه در خانه تان, اوضاع چندان مناسب نیست, اما هرچه باشد بهتر از زندگى مستقل است, زیرا خطرات بیشمارى براى زنان تنها وجود دارد. با شخصیت خوبى که دارید, همین طور با تلاش بیشتر به کار و تحصیل مشغول باشید. به شما حق مى دهیم دچار خلق افسرده, بى خوابى و بى حوصلگى باشید. مشاوره با روانپزشک یا مصرف داروهاى ضد افسردگى, مى تواند به شما آرامش بخشد و سطح تحملتان را بالا ببرد, گرچه مشکل اصلى, حل نشده باشد. کسانى که بخواهند براى خواستگارى پیشقدم شوند, با تحقیق و بررسى از اطرافیان و آشنایان, تصویرى سالم از شما خواهند فهمید و به شناخت درستى از ارزشهایتان نائل مىآیند و شما را به خاطر خودتان خواهند خواست. اگر این طور نبود بسیارى از دختران که خانواده اى آشفته دارند, در خانه مانده و ازدواج نمى کردند. اگر مى توانید با خوشرویى به برادران خود نزدیکتر شوید و آنها را ترغیب نمایید به مشاور یا روانشناس مراجعه کنند, تا کار خیرى در حق آنها انجام دهید. براى شما آرزوى خوشبختى و موفقیت روزافزون داریم.
خدا پشت و پناهتان.

اگر خواستگارى کرد چه جوابى بدهم؟
خواهر م.م. ـ گیلان
مشاور: زهرا آکوچکیان
دخترى بیست و سه ساله و دانشجوى سال آخر مى باشم. از همان اوایل ورودم به دانشگاه توسط یکى از دوستانم مطلع شدم که یکى از همکلاسى ها که همشهریمان مى باشد, به شدت مراقب من است. هر کجا مى رفتم بود. همیشه سر راهم او را مى دیدم ولى هیچ گاه به او روى خوش نشان ندادم. حتى وقتى به شهرمان بازمى گشتم, حتى سر مزار برادرم با او مواجه مى شدم. سال گذشته که مادرم فوت کرد او را با لباس مشکى دیدم. چند بار در کتابخانه دانشگاه او را کنار خود دیدم ولى به او توجهى نکردم, حتى وقتى احساس کردم مى خواهد با من صحبت کند. با خاله ام مسإله را مطرح کردم. او آن فرد را در مزار دید و گفت پسر بدى به نظر نمى رسد و با وقار است. حتما مى خواهد از تو درخواست ازدواج کند که با رفتارت مانع او مى شوى. این مسإله اشتغال ذهنى زیادى برایم ایجاد کرده است. چندین خواستگار دارم و چون پدرم همسر جدیدى اختیار کرده مى خواهم هرچه زودتر ازدواج کنم. تکلیفم را نمى دانم که او از من چه مى خواهد. اگر انتخاب دیگرى بکنم و او چون جرإت نکرده با من حرف بزند و مإیوس شود, دلم برایش مى سوزد. نمى دانم چگونه نیت او را بدانم و یا اگر از من خواستگارى کرد جوابش را بدهم. گرچه در کل او فردى است موقر و از نظر ظاهر و رفتار مطلوب و متین.
خواهر گرامى!
با توجه به اینکه ایشان سه سال است به شما توجه دارد, به گونه اى که دوستانتان هم متوجه شده اند و مسإله را با خاله تان در میان گذاشته اید, خود را از اشتغال ذهنى ناراحت کننده رها کنید. یک راه منطقى براى اینکه نظر ایشان را بدانید, وجود دارد, توسط یکى از دوستان متإهل که همسر یا برادرى در دانشگاه دارد, با او صحبت شود و از او نظرش را بپرسد و دلیل رفتار او را جویا شود. اگر قصد ازدواج با شما را دارد, از او بخواهد هرچه سریعتر اقدام رسمى و منطقى و متعارف را انجام دهد و به خواستگارى شمابیاید, تا بتوانید با او برخوردى را داشته باشید که با دیگر خواستگارانتان دارید و وضع خود را روشن کنید. با او مثل هر خواستگار دیگر باید رفتار کنید; یعنى خانواده در جریان قرار بگیرند و تحقیقات مقدماتى در مورد او انجام شود و بعد جلساتى را با یکدیگر داشته باشید تا به نیت و تمایلات یکدیگر در زندگى مشترک آگاه شوید. در نهایت در مورد جواب مثبت یا منفى تصمیم گیرى کنید.
اگر ایشان اقدام نمود, چنان که گفته شد, عمل مى کنید. اگر اقدامى نکرد, بیهوده ذهن خود را مشغول او نکرده اید. موارد دیگر را با دقت و تعمق بیشترى ببینید و مورد مطلوب خود را برگزینید. در ضمن همیشه به خاطر داشته باشید صرف یک نگاه یا اشاره و ادعا نباید تعیین کننده تصمیم شما براى انتخاب همسر باشد.خدا یار و یاورتان

خواهر زنبق شکسته ـ خراسان
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
در این شماره, نامه دیگرى از خواهر م.م از کرمانشاه آمده است که مشکل شما کاملا مشابه ایشان بود و از سنین کودکى مانند شما دچار مشکل شده اند. پاسخ نامه ایشان براى شما مفید و کارآ است.